نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری تاریخ معاصر ایران دانشگاه الزهرا
2 استاد گروه تاریخ، دانشگاه الزهرا
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Murmurs of the nationalization of oil industry in 1910 were heard at the same time the National Front formed. It was aFront whose gathered forces, each were considered as the representative of a different social group in Iran. From politicians, staffs, young open-minded people to bazaar merchants, all constituted the basis of the National Front and played a significant role in the events related to the nationalization of the oil industry and the coup of the 19th of August 1958.
Studying the basic political and social role of market and bazaar merchants in this article is an approach to the recognition of this group`s actions and reactions since such activities reveals this group`s understanding of the ratification of the nationalization of oil industry in that movement. Paying attention to market as one of the bases related to clergymen and religious organization can be affective in understanding the relation between nation and market on the threshold of the nationalization of oil industry.
This article aims to show that market was politically and economically responsible for the movement of the nationalization of oil industry and Musaddiq`s premiership; it not only accompanied the political forces but also used its financial and economic help to procure the funds needed for Musaddiq`s cabinet. Bazaar merchants` communal cooperation for the sake of “national authority” and “independence” was of the main goals of the movement. Besides, the fulfillment of the authority of Iran over its resources and national revenue and shortening the hand of foreigners from the internal affairs have been the interpretation of bazaar merchants from the nationalization of oil industry in political and economic aspects. According to the matters expressed in this article, the reaction of market to the nationalization of oil industry is going to be analyzed and investigated.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
از دیرباز در جامعه ایرانی، بازار هسته اصلی فعالیت اقتصادی به شمار میرفت و همبستگی عمیق و همزیستی آن با مسجد و نهاد روحانیت، نقش مهمی در جنبشهای سیاسیـاجتماعی یک قرن اخیر داشته است که وزنه سیاسی و اجتماعی بازار را به مراتب سنگین میکند. بازار، نهادی سیاسیـاجتماعی و اقتصادی است که شامل دکانداران، اصناف، پیشهوران، تاجران و کارگران میشود و تصویری از فرهنگ سنتی اسلامی را ارائه میدهد که قلب فعالیت های اقتصادی و فرهنگ شهری تلقی میشود. با این توصیف، در نهضت ملی شدن صنعت نفت، بازار، فعالیت سیاسیـاجتماعی و پشتیبانی مالی خود را در همراهی با جبههملی و احزاب حامی آن و همین طور نیروهای سیاسی و مذهبی دیگر به نمایش گذاشت. بازار و بازاریان در نهضت ملی شدن صنعت نفت، نخستوزیری مصدق و حمایت از تحقق اهداف نهضت، فعالانه نقش مهمی ایفا کردند که نشان از تداوم فعالیت های سیاسی و اقتصادی آن در تاریخ معاصر ایران است.
در مقاله حاضر، نقش بازار و بازاریان در نهضت ملی شدن صنعت نفت از دو منظر سیاسیـاجتماعی و اقتصادی بررسی میشود. از یک طرف به رابطه بازار و نهضت ملی شدن صنعت نفت و اهمیت همبستگی بازاریان و روحانیت در پیشبرد نهضت ملی میپردازد و از سوی دیگر کمک های مالی و اقتصادی که بازار در تنگناهای اقتصادی دولت مصدق در اختیار آن قرار داد تا وضعیت سیاسی و اقتصادی که به دلیل عدم دستیابی به راهحل مسأله نفت گریبانگیر دولت مصدق شده بود، مبارزه ملی را بینتیجه نگذارد. بنابراین با توجه به اسناد مربوط به نهضت ملی شدن صنعت نفت و منابع و مدارک موجود دیگر که به نقش بازار در این دوره پرداخته است، تدوین و نگارش مقاله صورت گرفته تا سرآغاز تحقیق و مطالعه نقش نیروهای اجتماعی در رویدادهای سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصر ایران باشد و به گستره مطالعات تاریخ اجتماعی ایران بیفزاید.
الفـ نقش سیاسیـاجتماعی بازار
نهضت ملی شدن صنعت نفت حاصل تلاش، مبارزه و پیوند بسیاری از گروهها، احزاب و نیروهای سیاسیـاجتماعی به شمار میرفت که با به قدرت رساندن مصدق به دنبال تحقق «حاکمیت ملی» و «استقلال» بودند. در میان این نیروها بازار، نهادی سیاسیـاجتماعی بود که از یک طرف در پیوند با روحانیت و از سویی با دیگر اقشار اجتماعی و سیاسی ارتباط داشت. شبکههای ارتباطی بازار متنوع و متفاوت بود. علیرغم سرمایه مالی که در اختیار بازار قرار داشت، اعتبار و جایگاه اجتماعی و سیاسی آن از اهمیت ویژهای برخوردار بود. ترکیب اجتماعی کسانی که زمینه تشکیل جبههملی را فراهم ساختند، نشان میدهد که بازار در نهضت ملی شدن صنعت نفت نقش سیاسیـاجتماعی و اقتصادی داشته است. سابقه فعالیت سیاسی بازار را باید در تشکیل مجلس وکلای تجار، مشارکت در جنبش تنباکو و نهضت مشروطیت، حضور در مجلس مؤسسان و سقوط سلسله قاجار و نقش کاسبان و پیشهوران در تولید امتعه عمومی سالهای آخر سلطنت رضاشاه (ازغندی، 1384: 135)جستجو کرد.
بازار در تصویر فرهنگ اسلامی دربردارنده شیوه کلی زندگی است که در برخی تعاریف، فعالیت های اقتصادی، حساسیت های سیاسی، روابط اجتماعی و عقاید ایدئولوژیک را در چارچوب سنتی خود ارائه میدهد (آرنگ، 1383: 142). بازار مرکز خرید و فروش بوده، روابط اجتماعی گستردهای داشته و در همراهی با نهاد روحانیت ساختار فرهنگی، اسلامی و سنتی شهر را شکل میدهد. بازار را میتوان پایگاه و بنیاد اقتصادی تصور کرد که در جنبش های اعتراضی، سنگری سیاسی، اجتماعی و اقتصادی محسوب میشد (Ashraf, 30) و به گفته نیکی کدی بازار در مقاومت علیه وابستگی به غرب و گسترش شیوههای غربی وحدت داشت (Keddie, 1981: 244).
در هنگام تشکیل جبههملی بسیاری از بازاریان سرشناس به آن پیوستند یا اینکه برخی اعضای جبههملی مورد حمایت بازار قرار داشتند. از جمله مظفر بقائی، حسین مکی و ابوالحسن حائریزاده. سازماندهی فعالیت سیاسی بازار در طی نهضت ملی شدن صنعت نفت را باید در همکاری آن با جبههملی، احزاب و مجامع طرفدار مصدق مشاهده کرد. در مجلس چهاردهم شورای ملی که مصدق نماینده مجلس بود همراه با برخی از تجار اتاق بازرگانی علیه فساد مقامات دولتی سخن گفت و اقدام وی زمینه حمایت بازاریان و اصناف بازار از او را فراهم کرد. به این ترتیب بود که بازاریان انجمن «اصناف و بازرگانان» را در سال 1330 به رهبری حاج محمدحسین راسخ افشار که رییس صنف کفشدوزان بود، تشکیل دادند و به حمایت از جبههملی و شخص مصدق پرداختند (کاتوزیان، 1371: 174). دراین میان حاج محمود مانیان و اعضای خانواده لباسچی از جمله بازاریان تهران بودند که حامی و طرفدار مصدق شدند (ازغندی، 1384: 146). در واقع سیاست این انجمن در تضاد آشکار با سیاست های رهبران اتاق بازرگانی قرار داشت که از مبارزه محمدرضاشاه علیه مصدق در فاصله سال های 1330 تا 1332 شمسی حمایت میکردند (سعیدی وشیرین کام، 1384: 105). در پایان دوره چهارم اتاق، در اوایل سال 1330ش/1950م دولت مصدق به قصد برگزاری انتخابات دوره بعد با استفاده از قدرت خود لایحه افزایش هیأت نمایندگان اتاق تهران را از 15 نفر به 30 نفر به تصویب رسانید که شامل نمایندگان اتحادیههای صنفی صنایع و مؤسسات حمل و نقل و شرکت های بیمه، مؤسسات دولتی مانند بانک ملی، شرکت سهامی بیمه ملی ایران و وزارت اقتصاد میشدند. بر اساس لایحه اختیارات سال 1331ش/1952م، قانون مالیاتی به تصویب رسید که موجب ناخشنودی تعدادی از تجار برجسته شد. برتری بازاریان متوسط بر تجار بزرگ توسط مصدق در اردیبهشت 1332ش/آوریل 1953م، اعتراض بسیاری از اعضای اتاق را در بر داشت که شامل حاج علینقی کاشانچی، حاج محمدحسن بلورفروشان، حاج عبداله مقدم، حاج ابراهیم، حاج علی اکبر خسروشاهی، محمد خرازی، حاج عباس اخوان، حاج محمد قریشی، نوشیروانی و تعدادی از بنگاهها و مؤسسات خصوصی میشدند (روزنامه کیهان، 1332: 5). اعتراض آنها به وزارت دارائی بود که از اصناف و پیشهوران غیر عضو در اتاق و فاقد کارت بازرگانی، برای عضویت در کمیسیون تشخیص مالیاتی دعوت کرد. پس روشن بود که این امر به همکاری برخی از رهبران قبلی اتاق و سایر تجار مرفه چون نیکپور1 و خرازی و برادران رشیدی یعنی قدرتاله، سیفالله و اسدالله در سرنگونی دولت مصدق منتهی شود (سعیدی و شیرین کام، 1384: 105). چنین اختلافاتی میان بازاریان حامی مصدق و غیر آن، پیش از تشکیل جبههملی یعنی در سال 1324ش/1945م در مجلس چهاردهم نیز به وجود آمده بود، زمانی که بازاریان اعتراض خود را نسبت به استفاده برخی از بازرگانان از مجوزهای صادراتی که با نزدیک شدن به مقامات دولتی از مجوزها استفاده میکردند، نشان دادند. مصدق که رهبری بازاریان معترض در مجلس را بر عهده داشت، نسبت به واگذاری واردات مواد نساجی به معدودی تجار بزرگ، وزیر دارائی را در مجلس چهاردهم مورد انتقاد قرار داد و هیأت رئیسه اتاق با چاپ مقالاتی به این انتقاد پاسخ گفت. در این مناقشه بازاریان متوسط و ملیگرا به حمایت از مصدق برخاستند (سعیدی وشاد کام، 1384: 104).
در نهضت ملی شدن صنعت نفت جانبداری بازاریان در اعلامیهای که از سوی اصناف بازار خطاب به آیتالله کاشانی و مصدق صادر شد و به امضای بازاریان رسید آشکار است. آنان در اعلامیه خود به پیروی از نیات پدران شهید صدر مشروطیت که همواره در راه مسایل سیاسی روز از پیشوایان دینی و ملی خود تبعیت کرده، جان خود را فدا نمودند برای اعاده حیثیت و ملیّت و شادی روان آنها، طالب استیفای حقوق ملت ایران و کوتاه کردن دست جانیان استعمارطلب که به نام شرکت غاصب نفت بودند، خواستار حقوق ایران در ملی شدن صنعت نفت شدند (مرکز اسناد کتابخانه مجلس شورای اسلامی، پرونده نفت، بهمن 1329: سند 8). محمد ناصر قشقایی در خاطرات خود مینویسد که پس از نخستوزیری مصدق همراه تعدادی از بازاریان به نزد سردار فاخر حکمت، رییس مجلس رفته بودند تا پشتیبانی خود را نسبت به دولت مصدق و نهضت ملی شدن صنعت نفت بیان کنند. آنان خواستار حمایت و کمک مجلس به دولت مصدق شدند و هشدار دادند که در صورت عدم همراهی مجلس با دولت، بازارها را به حمایت از مصدق خواهند بست (قشقایی، 1362: 194). به نظر میرسد که تعطیلی بازار یکی از اقدامات مهم و مؤثر بازاریان در مخالفت با تصمیمات حکومتی به شمار میرفت. بازار با چنین شیوهای نقش اثرگذاری را در روند رویدادهای سیاسی و تاریخی داشته است. حتی در میان اختلافات و درگیری های گروهی و جناحی، بستن دکان ها و تعطیلی بازار یکی از ابزارهای سیاسی برای حذف رقیب بود. به گونهای که در شیراز عدهای به دستور سیدحسام الدین فالی قصد بستن بازار را داشتند تا به این وسیله حمایت خود را از مصدق نشان دهند در حالی که دیگر روحانی سرشناس شهر، سیدنورالدین در رقابت با سیدحسام الدین فالی دستور بازگشایی بازار را داد تا حمایت از مصدق را به نام خویش ثبت کند (قشقایی، 1362: 199).
بازار همواره در رابطه و پیوند سنتی و فرهنگی خود با روحانیت قرار داشت و پشتیبانیِ رهبرانی چون آیت الله کاشانی از بازار سرچشمه میگرفت (بیل، 1372: 370) به گونهای که در نهضت ملی شدن صنعت نفت، انجمن «اصناف و بازرگانان» به حمایت از آیتالله کاشانی و جبههملی تبلیغاتی صورت داد که اغلب در جراید «اصناف»، «بازاریان» و «شاهد» در تهران به چاپ میرسیدند (روحانی مبارز آیت الله کاشانی به روایت اسناد، 1379: 1/ 389-385) و حتی در میتینگ هایی که در منزل آیت الله کاشانی و از سوی مجمع مسلمانان مجاهد برگزار میشد، بازاریان نمایندهای داشتند که در حمایت از دولت مصدق فعالیت میکرد (روحانی مبارز آیت الله کاشانی به روایت اسناد، 1379: 1/416). هرچند شبکههای ارتباطی بازار متفاوت بود اما پیوند بازار و روحانیت سابقهای دیرینه داشت و همین امر نقش بازار را در فعالیتای سیاسی برجسته ساخت. این ارتباط در نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز به صورت مشخص آشکار است. به طوری که در ماه های نخستین زمامداری مصدق، آیت الله کاشانی به بازاری ها دستور داد که به وسایل مختلف به مخالفین دولت توهین کنند و در خیابان ها و مجامع از هرگونه اهانت به آنها خودداری نکنند و چهره مخالفین دولت را مفتضح و مرعوب نشان دهند (روحانی مبارز آیتاله کاشانی به روایت اسناد، 1379: 1/482).
اتحادیه اصناف و بازرگانان در شهرهای مختلف، در تمام تجمعاتی که در پشتیبانی از ملی شدن صنعت نفت صورت میگرفت، شرکت داشتند. بسیاری از تاجران بازاری و چند روحانی برجسته، فعالانه از مصدق حمایت میکردند و حتی در هسته مرکزی نهضت مقاومت ملی که پس از کودتای 28 مرداد شکل گرفت، حضور داشتند (گازیوروسکی، 1384: 50-49). بسیاری از اصناف بازار از حامیان دولت مصدق بودند. صنف چلوکبابیها که حسن شمشیری نماینده آنان به شمار میرفت، صنف قهوهخانهداران به نمایندگی ابراهیم کریمآبادی از جمله اصناف حامی دولت مصدق بودند در حالی که اصناف نانوایان، قصابان و قنادان در زمره مخالفان مصدق به شمار میرفتند (عظیمی، 1383: 37-35).
بازاریان تلگراف هایی در حمایت از رهبران ملی و مذهبی و تحقق حاکمیت ملی و استقلال کشور به تهران ارسال کردند. به طور مثال بازاریان اصفهان تلگرافی مبنی بر «نفت باید ملی شود» به تهران مخابره کردند که مردم را از هرگونه «تظاهرات بیجا و اقدام بدون تعمق که ممکن است به مرور به ضرر کشور و ملت تمام شود» بر حذر داشت زیرا که «استیفای حقوق ملت را خواستار بودند و با هر گونه اختلاف و دودستگی» مخالف بودند (مرکز اسناد کتابخانه مجلس شورای اسلامی، پرونده نفت، سند 9 بهمن 1329). در منطقه نفتخیز خوزستان، بازاریان در پیشبرد ملی شدن صنعت نفت، حفظ منافع ملی و تأمین آزادی را از اهداف مهم جبههملی میدانستند و خواستار لغو حکومت نظامی و ملی شدن صنعت نفت، به عنوان دو قدم بزرگ در«تأمین آزادی و حفظ ثروت ملی» بودند (مرکز اسناد کتابخانه مجلس شورای اسلامی، پرونده نفت، بهمن 1329: سند 15).
همسویی بازاریان در رویدادهای مربوط به ملی شدن صنعت نفت، اثرگذاریِ نقش سیاسی بازار را نشان میدهد. به گونهای که هر تصمیمی از سوی اصناف بازار تهران اتخاذ میشد، تلگرافهایی را از بازارهای دیگر شهرهای ایران به دنبال داشت. به طور مثال در جریان خلع ید در خوزستان، بازار در کنار دیگر اقشار اجتماعی، اعلامیههایی صادر میکرد که همزمان پاسخ هایی را از سوی اصناف و بازاریان دیگر شهرها در پی داشت. کسبه بازار به پیروی از «منویات پیشوای بزرگ روحانی خود آیتالله کاشانی، خواستار الغای امتیازات نفت ایران و انگلیس و واگذاردن کلیه تأسیسات شرکت مزبور به دولت ایران و ملی شدن صنعت نفت در تمام ایران» شدند (مرکز اسناد کتابخانه مجلس شورای اسلامی، پرونده نفت، بهمن 1329: سند 7).
در سراسر شهرهای ایران، بازاریان در همراهی دیگر گروه ها در حمایت و پشتیبانی از نهضت ملی نفت به صدور اعلامیه، برگزاری تظاهرات و میتینگ و سخنرانی پرداختند. به عنوان مثال در هنگام مذاکرات دولت مصدق و هیأت های نمایندگی انگلیس و امریکا برای حل مسأله نفت و شکایت انگلیس به شورای امنیت، کسبه بازار شهرهای مختلف بازار را تعطیل کردند و تلگراف هایی در حمایت از مصدق به تهران مخابره کردند. حتی زمانی که اعلامیه مشترک بانک بین المللی و دولت مصدق صادر شد که تعطیلی کنسولگری های انگلیس را به همراه داشت، مغازههای شهرهای مختلف مزین به پرچمهای سه رنگ شد. به عنوان نمونه در شهر مشهد یکی از بازاریان در حمایت از مصدق شعری سرود که:
باز مصدق دل دشمن شکست
لانه جاسوسی دشمن ببست
(روزنامه نورایران، 1330: 1)
بازاریان تهران نیز بیانیهای صادر کردند و اعلام داشتند که «جهانیان بدانند که ملت ایران در این مبارزه حیاتی، به احدی از خائنین رحم نکرده، بار دیگر زنجیر استعمار و اسارت را به گردن نخواهد گرفت و تسلیم نخواهد شد» (سازمان اسناد ملی ایران، پرونده 290006027، محل در آرشیو 871 ن 2 الف ب 1، 1330). در دوره دوم نخستوزیری مصدق، اصناف و کسبه بازار در سراسر شهرهای ایران همگام با دیگر اقشار جامعه و گروه های سیاسی و اجتماعی، به حمایت از مصدق پرداختند و در تلگراف هایی اظهار کردند که «به کوری چشم دشمنان ملت، قاطبه اهالی شهرهای ایران تا پای جان آمادگی خود را برای گرفتن اختیارات دکترمصدق» اعلام میکنند (مرکز اسناد کتابخانه مجلس شورای اسلامی، پرونده نفت، بهمن 1331: سند1).
در وقایع دیگر این دوره تا کودتای 28 مرداد 1332 میتوان نمونههای قابل توجهی از حضور بازار و بازاریان را مشاهده کرد. در مشهد در آستانه قیام سیتیر، بازاریان در همراهی با حزب ایران دکان های خود را تعطیل کرده، به تشویق اعضای حزب مذکور از بازاریان خواسته شد در صورت اصرار مأموران نظامی برای بازکردن مغازهها، با فریاد «انقلاب» خود را آماده مبارزه کنند (سازمان اسناد ملی ایران، تیر1331: 3 -63-5-298، 4-63-5-298، 27). در طی استعفای مصدق پس از پیشنهاد وزارت جنگ و عدم پذیرش از سوی محمدرضاشاه، بحران پایتخت همزمان با رسیدن خبر استعفای مصدق به بازار آغاز شد. اصناف و بازاریان، مغازهها و کارگاه های خود را بسته، در میدان مرکزی بازار گرد آمدند و مردم را تشویق کردند تا روز بعد در اطراف مجلس تظاهرات کنند. حتی یک کمیته پارلمانی بررسی کننده حوادث سیتیر 1331 در آن هنگام اعلام کرد که خونینترین برخوردها در چهار محله شهر روی داده است: بازار به ویژه بازار فرش فروشان، عطاران و آهنگران، مردم که با فریاد «یاحسین» به شدت با ارتش درگیر شده بودند (تهران مصور، 24 تیرماه1332)و نطق هایی درباره رفتار نامطلوب عدهای از سناتورها در خودداری از عدم رأی تمایل به مصدق ایراد کردند (ترکمان، 1361: 54-53). یکی از بازاریان به نام حسین رجبی بزاز در اعتراضات شهر همدان قصیدهای در مورد شهدای سیتیر به تهران مخابره کرد که مطلع زیر را در بر داشت:
«ای مصدق ز قصاص شهدا دست مدار زانکه این نکته به الطاف تو مقرون آمد[...]»
(ترکمان، 1361: 593)
بازار در اتحاد با روحانیت و دیگر گروه های طرفدار نهضت ملی شدن صنعت نفت در تمام وقایع نهضت ملی نقش مهمی در پیشبرد اهداف جبههملی و نهضت ملی شدن صنعت نفت داشت بطوری که در نهم اسفند 1331 شعبان جعفری کسبه را تشویق کرد تا در اعتراض به خروج محمدرضاشاه مغازههای خود را تعطیل کنند اما با وجود تلاشهایی که صورت گرفت بازاریان و تجار طرفدار مصدق توجهی نکرده، سرانجام شعبان جعفری به شکستن درِ دکانهای بازار پرداخت و جمعیتی را بسیج کرد و به سمت کاخ رهسپار شد (سرشار، 1381: 124-123). بازاریان با تحصن در شهرهای مختلف ضمن احترام به مقام سلطنت، آمادگی خود را در راه حفظ سلطنت مشروطه و پشتیبانی از دولت مصدق اعلام داشتند (روزنامه خراسان،4:1331) و تعطیل عمومی بازار را تا تصویب گزارش هیأت هشت نفری2 ادامه دادند. (روزنامه خراسان، 1332: 4 و روزنامه سفید و سیاه، 1332: 4) بازار ضمن تأثیرگذاری سیاسی و اجتماعی، متأثر از فعالیتها و اقدامات گروهها و احزاب دیگر نیز بود. در گزارش های سازمان سیا درباره کودتای 28 مرداد 1332 از بازار به عنوان محلی برای شایعه پراکنی و فراهم ساختن مخالفت با سیاست های دولت مصدق یاد شده است (وطندوست، 1379: 193). به طور مثال حزب زحمتکشان ملت ایران پایگاه قدرتمندی در بازار داشت زیرا مظفر بقائی مورد حمایت بازاریان بود. حزب توده نیز به تضعیف هواخواهی از مصدق در میان بازاریان پرداخت. به این ترتیب بازاریان دستاویز نیروهای سیاسی قرار میگرفتند که مخالف سیاست های دولت مصدق بودند. برخی روحانیون مخالف با اثرگذاری بر باورهای بازاریان همراه با دلالان سیاسی خردهپا به شایعه پراکنی در بازار میپرداختند (عظیمی، 1383: 37-35). به این ترتیب بود که پایگاه موافقان و مخالفان دولت در بازار شکل گرفت. با وجود این، در کودتای 28 مرداد 1332 تنها بازار بود که در اعتراض به کودتاچیان به تعطیلی عمومی اقدام کرد. روزنامههای مخالف دولت مصدق (اطلاعات و کیهان)از فرصت استفاده کرده ، نوشتند که بازار تا بازگشت اعلیحضرت به ایران تعطیل است. در همین زمان روحانیون طرفدار مصدق، سه نفر از علمای حوزه علمیه تهران که از طرفداران مصدق بودند، حاج سیدرضا زنجانی، سیدحسن رسولی و میر سیدعلی رضوی قمی، بیانیهای صادر کردند و از بازاریان خواستند به منظور خنثی کردن تبلیغات سؤ دولت کودتا، بازار را باز کنند و سپس هماهنگ با سایر نیروها و اقشار مردم واکنش مناسب نشان دهند. بازاریان نیز با توجه به درخواست روحانیت بازار را باز کردند (یزدی، 1383: 105-104).
بـنقش اقتصادی بازار
فعالیت بازار به برپاکردن تظاهرات و سخنرانی محدود نمیشد بلکه بیشترِ مخارج نهضت ملی به وسیله بازار تأمین میشد به ویژه بازارهای تهران، مشهد و اصفهان. حاج حسن شمشیری، حاج محمود مانیان و چند تن از اعضای خاندان لباسچی از جمله فعالترین افراد نهضت در بازار تهران بودند. بازار تا زمان کودتا و حتی پس از آن به مصدق و نهضت وفادار ماند. بسیاری از رهبران آن به زندان افتادند و دولت پس از کودتا، آنان را مورد تضییقات قرار داد. زیرا همچنان فعال بودند یا از همکاری با دولت جدید سر باز میزدند. آنها نهضت مقاومت ملی را که پس از کودتا برای مقابله با دولت زاهدی تشکیل شده بود، از لحاظ مالی حمایت میکردند و دولت جدید در پاسخ به اعتصابات آنها گاه علناً سقف حجرههاشان را خراب میکرد یا به نحوی پنهان کارانهتر، بخشی از سراهای مرتبط به هم و وسیع را که بازار مرکز تهران را تشکیل میداد به آتش میکشید (کاتوزیان، 1372: 111-110).
در دوره نخستوزیری مصدق هرگاه بازاریان تقاضاهایی داشتند، از طریق محمدحسن شمشیری به نخستوزیر اطلاع میدادند و در سراسر دوره زمامداری مصدق وی حتی به عنوان نماینده بازاریان، تقاضایی نامشروع تسلیم نکرد و مصدق به شمشیری دستور داده بود به بعضی از احزاب ملی کمک مالی کند و شمشیری نیز از گروهی از بازاریان طرفدار نهضت ملی از قبیل حاج حسن قاسمیه، حاج ابراهیم کریمآبادی، حاج احمد حاج حریری، حاج نوروزعلی لباسچی، حاج محمدحسین راسخ افشار و حاج محمود مانیان، وجوهی میگرفت و به احزاب کوچک طرفدار جبههملی مثل جمعیت آزادی مردم ایران (جاما) میپرداخت. در پاییز 1330ش/1951م که مصدق اوراق قرضه ملی منتشر کرد، شمشیری بزرگترین خریدار بود و مبلغ دویست هزار تومان پرداخت. همچنین سه میلیون تومان دیگر در اختیار بانک بیمه گذاشت که بدون بهره به فقرا و مستمندان وام بپردازد (هوشنگ مهدوی، 1384: 134-133).
به هنگام تحریم جهانی خرید نفت ایران، بازاریان با تلاش برای افزایش صادرات غیر نفتی از 4 / 390 میلیارد ریال در سال 1330/ 1951به 8/ 425 میلیارد ریال در سال 1332ش/1953م حمایت خود را از مصدق به اثبات رساندند. در دولت مصدق و طرح آن مبنی بر افزایش درآمدهای عمومی، با تعطیل کردن بازار، شرکت در تظاهرات و خرید اوراق قرضه ملی از دولت مصدق پشتیبانی کردند. زمانی که جبههملی به عنوان یک گروه مخالف قوی علیه قدرت دربار مبارزه میکرد، بسیاری از بازاری ها از این جبهه حمایت کردند. با وجودی که بازاریان از نظر سیاسی و اقتصادی به حمایت و پشتیبانی از ملی شدن صنعت نفت و دولت مصدق پرداختند اما منافع اقتصادی و اجتماعی در شکلگیری گرایش های بازاریان مؤثر بود. زیرا از یک طرف نیروها و احزاب سیاسی، بازار را دستاویز مخالفت با دولت مصدق قرار میدادند و از سوی دیگر به تصویر کشیدن ناخشنودی از وضع اقتصادی دولت، بازاریان را دچار سردرگمی کرد. البته بسیاری از بازاریان که در تمام دوره مصدق همراه او بودند پس از کودتا نیز به حمایت از وی پرداختند اما در مورد واکنش های بازاریان باید گفت تولیدکنندگان کوچک و صادرکنندگان از مصدق هواداری میکردند ولی واردکنندگان معمولاً در شمار مخالفان او به شمار میرفتند (عظیمی، 1383: 37-35؛ کاتوزیان، 1368: 210).
عصر روز جمعه 30 مرداد 1332، با وجودی که دستور بازکردن بازار و ادارات دولتی از رادیو اعلام شد تا وقتی این دستور طی اعلامیهای به امضای مؤسسین اصلی و فعال نهضت مقاومت ملی نرسید، بازاریان دکانهای خود را باز نکردند. نهضت مقاومت ملی در برابر کودتا کمیتههایی تشکیل داده بود و کمیتههای بازار و دانشگاه تهران مراکز عمده مقاومت در برابر کودتا بودند و از فعال ترین نهادهای سیاسی نهضت مقاومت ملی به شمار میرفتند. بازاریان در این کمیته به رغم خشونت های فرمانداری نظامی از جمله خراب کردن قسمتی از سقف بازار، زندانی کردن بازاری ها و حتی تبعید آنها، از پای ننشستند و به مبارزه ادامه دادند. زمانی که ارتش در نقاط مختلف شهر برای برانداختن دولت مستقر شد، بازار به پشتیبانی دولت مصدق تعطیل کرد. زد و خورد از بازار تهران آغاز شد و به بازارهای آبادان، کرمان، شیراز، تبریز، اصفهان، رشت، قم، کرمانشاه و قزوین سرایت کرد. رئیس شهربانی اصفهان گزارش داد که هزاران نفر از پیشهوران و اصناف مختلف دکان های خود را بسته، به حمایت از مصدق در تلگرافخانه گرد آمدهاند. در 22 آبان 1332ش/12 نوامبر 1953م، حکومت برای تنبیه بازار به دلیل حمایت از مصدق تصمیم به خراب کردن سقف بازار گرفت (جباری، 1379: 137-136).
ابوالقاسم لباسچی از بازاریان طرفدار مصدق به رابطه بازار و دولت مصدق و عملکرد آن اشاره دارد که بازاریها در کوچکترین حرکت ها دخالت میکردند و به نام جامعه بازرگانان، اصناف و پیشهوران هر اختلافی پیش میآمد به حضور رییس دولتـمصدقـ میرفتند تا نظر خود را ارائه کنند و تا قانع نمیشدند مصدق اجازه خروج به آنان را نمیداد (لاجوردی، 1982: 7-5). هواداری از مصدق و دولت وی از سوی بازاریان به واسطه وجود شرایط مساعد اقتصادی در این دوره نبود. بلکه پیوندی بود که در تحقق اهداف ملی شدن صنعت نفت با دولت صورت گرفت. بازار، مرکز اصلی داد و ستد در شهرهای ایران و نهادی اجتماعی، مذهبی و اقتصادی محسوب میشود و به عبارتی مرکز عالی برای روابط عمومی تجاری و مبادلاتی بوده است (هارتلی، 1386: 2 و 3). بر این اساس همواره بازار در تلاش برای حفظ استقلال خود بود. اهمیت بازار و تأثیری که بر اقشار اجتماعی دیگر داشته، آن را مرکزی برای تبلیغات ضدحکومت قرار داد به گونهای که در زمینهسازی کودتای 28 مرداد 1332 مرکز نشر شایعات و اعتراضات به شمار میرفت (وطندوست، 1379: 193-192). حتی به دلیل تعطیلی دانشگاه و مدارس در آستانه کودتای 28 مرداد، تنها نهاد اجتماعی که میتوانست در کودتا از خود واکنش نشان دهد، بازار بود.
در ماههای پایانی دولت مصدق، مخالفان وی به شیوهها و شبکههای ارتباطی متفاوت سعی در تحریک حامیان وی داشتند و بازار نیز در این مورد بیتأثیر از جهتگیری ها و گرایش های مختلف نبود. هر چند نقش سیاسی مؤثری را با حمایت از نهضت ملی شدن صنعت نفت در جبههملی از خود نشان داد و با کمک های مالی که به دولت مصدق اهدا کرد نیز اهمیت اقتصادی اثرگذاری داشت اما با روش هایی چون رشوه گرفتن برخی رهبران بازاری و یا شایعه پراکنی در مورد وضعیت نامساعد اقتصادی از سوی نیروهای مخالف دولت، دچار سردرگمی شد و معاون اتاق بازرگانی، محمدرضا خرازی در اردیبهشت 1331 در گزارشی که به محمدرضاشاه تحویل داد ناخشنودی بازرگانان عمده و بازاریان را منعکس کرد و توجه عمومی را نسبت به این تصویرِ نومیدانه جلب کرد تا بر دامنه دشواریهای اقتصادی دولت مصدق بیفزاید (عظیمی،1384: 37-35). تصویر اوضاع بد اقتصادی به گونهای تأثیرگذار بود که برخی بازاریان طرفدار دولت مصدق از شرایط پیش آمده ابراز نارضایتی کرده : سیاست های غلط و اشتباه دولت مصدق را عامل گرفتاری و تنگناهای اقتصادی قلمداد کردند و شایعههای گروه های مختلف و بزرگنمایی مشکلات سیاسی و اقتصادی دولت مصدق که از طریق کسادی اقتصاد، معاملات و کاهش واردات و موجودی پول (وطندوست، 1379: 193) به تصویر کشیده میشد، مخالفت با مصدق را شدت میداد و در آستانه کودتا زمزمههای مخالفت برخی حامیان مصدق که در بازار بودند به گوش میرسید. همان طور که گفته شد رفتار سیاسی و اقتصادی بازار متأثر از جابجایی نیروهای سیاسی، وفاداری ها و منافع اقتصادی و اجتماعی آنان قرار داشت که در نهایت در کودتای 28 مرداد 1332 به طور مشخصی تقابل نیروهای مخالف و موافق دولت مصدق را به نمایش گذاشت.
نتیجه
نهضت ملی شدن صنعت نفت از جمله حرکت های سیاسی و اجتماعی بود که اهداف خود را در راستای حاکمیت ملی و استقلال تعریف کرد. تحقق این اهداف به منظور تسلط بر منابع و منافع ملی و کوتاه کردن دست بیگانه از امور داخلی مورد قبول و پذیرش عموم قرار گرفت و مشارکت سراسری را در جهت حمایت از جبههملی، نخستوزیری مصدق و پیشبرد تصمیم ملی شدن صنعت نفت به دنبال داشت. بازار و بازاریان به عنوان بخشی از نیروهای سیاسی و اجتماعی فعال در جامعه ایران با فعالیت اقتصادی و سیاسی در ملی شدن صنعت نفت به حمایت از نهضت پرداختند:
ـ حمایت مالی؛ خرید اوراق قرضه ملی از دولت به منظور کمک به افزایش درآمدهای عمومی پس از تحریم نفت ایران؛
ـ تعطیل بازار؛ حرکت اعتراض آمیز در حمایت از دولت مصدق در تقابل با حاکمیت؛
ـ شرکت در تظاهرات.
بازار در هر کدام از این اقدامات روابط خود با دولت را در راستای تحقق اهداف نهضت دنبال کرد. ایده ملی شدن منابع، پایان دادن به تسلط خارجی بر امور داخلی، عامل پیوستن اقشار مختلف اجتماعی به یکدیگر و همکاری آنان برای مشارکت در عرصه سیاسی بوده است. البته این ایده با ساماندهی جبههملی و شکلدهی توسعه سیاسی و اقتصادی تحت رهبری ملی و مذهبی معنا پیدا میکرد. نقطه اشتراک و پیوند گروههای مختلف سیاسی و اجتماعی در سیر ملی شدن صنعت نفت در دستیابی به اهداف تعریف شده نهضت بود. بنابراین بازار و بازاریان که در پی آگاهی درون گروهی خود نسبت به ورود کالاهای خارجی تصمیم به تشکیل مجلس وکلای تجار در سال 1301 قمری گرفته بودند تا امنیت، مالکیت فردی و تولید کالای وطنی را تحقق بخشند، برای استقلال ایران، حاکمیت ملی، تحقق توسعه سیاسی و اقتصادی به دنبال تسلط بر امور داخلی و در دست گرفتن منافع حاصل از منابع ملی به اشکال مختلفِ تعطیلی بازار، تظاهرات، کمک مالی و اقتصادی، نهضت ملی را همراهی و حمایت کردند و در پیوند خود با نیروهای اجتماعی و سیاسی دیگر، همسویی و همگرایی با اهداف نهضت را عامل اصلی تحقق آرمان های نهضت میدانستند. در واقع بازار در بخش سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به مشارکت با نیروهای سیاسی پرداخت. در عرصه سیاسی با جبههملی و احزاب حامی نهضت ملی همکاری کرد و از نخستوزیری مصدق حمایت نمود و در عرصه اقتصادی، کمک های مالی خود را در مسیر تأمین دولت مصدق به کار گرفت. در واقع بازار تلاش کرد تا با اقدامات مختلف و روابط متنوع خود نقشی مهم در تحقق اهداف نهضت ملی شدن صنعت نفت داشته باشد.
پی نوشت
1- حاجی نیک پور از تجار بزرگ بازار، مشهور بود که منزل او روزهای جمعه به روی بازاری ها از هر طبقه باز بوده تا آنان مشکلاتشان را با او در میان بگذارند. نقش او همچون امین التجار بوده که علاوه بر مسئولیت اتاق بازرگانی که در سال های 1331 تا 1332 در دست داشت، مسئولیت اتحادیه اصناف بازار را نیز که در سال 1326تأسیس شده بود، بر عهده داشت (جباری، 1379: 138).
2- پس از ماجرای نهم اسفند 1331 که اختلافات میان دولت و مجلس را شدت بخشید، مجلس در جلسه مورخ 14 اسفند 1331 هیأت هشت نفری را انتخاب کرد شامل دکترمعظمی، دکترسنجابی، حسین مکی، مظفر بقائی، حائری زاده، رفیع، جوادگنجهای و مجدزاده که با امعان نظر در قانون اساسی و مذاکره با طرفین، یافتههای خود را به مجلس گزارش دهند (موحد، 1383: 2/736).