روش‌شناسی تاریخی تَنّوخی در تألیف کتاب نِشوار المُحاضره و اخبار المذاکره

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار گروه تاریخ، دانشگاه اصفهان ، ایران

2 استادیار گروه تاریخ، دانشگاه اصفهان ، ایران

3 دانشجوی دکتری گروه تاریخ، دانشگاه اصفهان ، ایران

چکیده

قاضی ابوعلی ‌المحسّن بن علی بن محمد تنوخی (384-327 ه. ق/994-938 م)، با استفاده از روش «روایت تاریخ به صورت حکایت»، فعالیت‌های اجتماعی مردمان روزگار خود را در چهارچوب شیوه بدیع نگارش خود در کتاب نشوار المحاضره و اخبار المذاکره یا جامع التواریخ، نقد و تحلیل کرده است.
وجود انگیزه‌های خاص شخصی و موضوع شناسانه و نیز گزارش‌های ارزشمند تاریخی کتاب در ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، اهمیت ویژه‌ای به شیوۀ نگارش تنوخی در این کتاب بخشیده است و مخاطب را به خود جذب می‌کند.
مهمترین ویژگی روش‌شناسی تاریخی تنوخی، استفاده از روش اِسناد اخبار و به‌کارگیری اصطلاحاتی است که نشانگر مشاهده مستقیم و رو‌در‌روی حوادث و وقایعی است که به رشته‌ تحریر در‌آمده است.
از طرف دیگر تنوخی تلاش کرده است تا دربارۀ صحت و سقم روایت‌های تاریخی نشوار المحاضره، تا حد امکان نظری کارشناسی ارائه کند. علاوه بر این، وجود سنت‌های منصب قضاوت در خاندان تنوخی و تماس او با اقشار بالا و پایین و متوسط جامعه، به روش نگارش وی رنگ واقع‌گرایی ویژه‌ای داده است که در سایر تألیفات این مورخ نیز دیده می‌شود.
در این مقاله، با روش توصیفی و تحلیلی به تبیین این فرضیه پرداخته خواهد شد که آیا تنوخی از طریق «روایت‌گری تاریخ در قالب حکایت» توانسته است تاریخ اجتماعی - سیاسی دوره خود را به تصویر کشد یا خیر؟

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Tanukhi`s historical methodology in writing the book Neshvar al-Mohazerewa Akhbar al-Mozakere

نویسندگان [English]

  • a Mahamoud Abadi 1
  • a Forughi Abari 2
  • h Shirkosh 3
1 Associate Professor in History, University of Isfahan, Iran.
2 Assistant Professor in History, University of Isfahan, Iran.
3 PhD Candidate in History, University of Isfahan, Iran.
چکیده [English]

Using the method “narrating history in the form of story”, Ghazi Abu Ali al-Mohsen ibn Ali ibn Mohammad Tanukhi (938-994 AD) critically analyzed the social activities of the people of his time within the framework of his creative style of writing in the book Neshvar al-Mohazere wa Akhbar al-Mozakere.
 The existence of special, personal, and topographical motivations together with significant historical reports of the book on political, social, cultural, and economic aspects have given a specific importance to Tanukhi`s style in this book and attracted the attention of addressee. Ascribing news and utilizing expressions, which reveal his direct observation of events recorded, is the most prominent feature of his historical methodology.
On the other hand, Tanukhi has tried to present expert opinion about the veracity of historical narrations in Neshvar al-Mohazere. Furthermore, both traditions originated from judgmental position of the Tanukhi family and his relation with people of low, middle, and high social classes have given a realistic color to his style of writing that can be seen in his other publications at that time.
This article, using a descriptive and analytical method, is going to answer the question whether Tanukhi could picture the social-political history of his own period through “narrating history in the form of story” or not.
 

کلیدواژه‌ها [English]

  • Tanukhi
  • Neshvar al-Mohazere
  • historical narration
  • oral narratives

مقدمه

نقد و بررسی روش‌های مورخان مسلمان، برای شناسایی شیوه‌های نگارش تاریخ در اسلام، اهمیت ویژه‌ای دارد. در این باره، وجود شیوه‌های متنوع و گوناگون نگارش تاریخ که انتقال دهنده‌ گزارش‌های متنوع تاریخی است، خود پدیده‌ای قابل تأمل به شمار می‌آید و از طریق آن، می توان رویکردهای تاریخ‌نویسان را در نگارش مورد ارزیابی دقیق قرار داد؛ چنان که تنوخی، مورخ معروف، در کتاب نشوار المحاضره و اخبار المذاکره یا جامع التواریخ، شیوه‌ «روایت تاریخ در قالب حکایت» را بر اساس مذاکره شفاهی و مشاهدات عینی و نیز منقولات شفاهی ارائه کرده و از این طریق، تصورات و مقاصد راویان را انتقال داده است. علاوه بر این، وی حوادث تاریخی را در زمان وقوع آنها، در روایت‌ها گنجانده است؛ به گونه‌ای که به صورت شرح حال‌هایی با محور عملکرد شخصیت‌های مندرج در آن در آمده و حادثۀ تاریخی و شخصیت‌ها، در قالب یک حکایت نمود پیدا کرده‌ است.

نشوار المحاضره، از کتاب های ارزشمند ادبی و داستانی و شامل فواید تاریخی و اطلاعات فراوانی از اوضاع اجتماعی قرون اولیه اسلامی، به ویژه قرن‌های سوم و چهارم هجری است. این کتاب و کتاب دیگر تنوخی، «الفرج بعد الشده»، در واقع، نمونه‌ای از سبک ادبیات شهریارانه‌نویسی فرهنگنامه‌ایِ در حال ظهور و گسترشی بود که پیش از این، در آثار جاحظ و پس از آن، در آثار بدیع‌الزمان همدانی نمود یافت و شاید اگر اسباب و علل خاصی به ادامه و رشد آن شیوه لطمه نمی‌زد، فرهنگ اسلامی، پیش از ادب اروپایی به داستان‌نویسی جدید می‌رسید.

در این مقاله، با استفاده از روش ساده‌ آمار عددی، در قالب جدول و نمودار شرح حال شخصیت‌های ثبت شده در کتاب، رویکرد‌های تنوخی در نگارش نشوار‌ المحاضره مورد ارزیابی و نقد قرار گرفته است.

 

شرح حال تنوخی

ابوعلی ‌المحسِّن‌ بن‌ علی ‌بن ‌محمد در سال 327 هـ - 938 م در بصره به دنیا آمد و بر اساس نسب قبیله‌ خود، تنوخی لقب یافت (حموی،1970: 6/251 و تنوخی، 1972: 5/19). وی در خاندانی دوستدار دانش، ‌پرورش یافت که در فقه و ادب شهرت داشتند و پدربزرگ و پدر وی از قضات معروف به شمار می‌آمدند (حموی؛ 1970: 5/332). این پیشینه، در پرورش اندیشه او تأثیر بسزایی داشت به گونه‌ای که از هفت سالگی، به سماع حدیث از بزرگان پرداخت (تنوخی،1972: 5/19). از مشایخ حدیث وی شخصیت‌هایی چون ابوالعباس اثرَم، ابوبکر صولی و حسین بن محمد بن عثمان بودند (ذهبی، بی‌تا: 2/166) و از این رو، برخی او را در عِداد اخباریان آورده‌اند. وی از همان آغاز، به فراگیری کامل علم فقه همت گماشت و در دستگاه احمد ‌بن‌ سیّار، قاضی اهواز به کار پرداخت (تنوخی، 1972: 4/79).

ظاهراً وی در اهواز، در اثر حشر و نشر با ایرانیان با زبان فارسی آشنا شد (حموی، 1970: 17/110) و اینکه در جای جای آثار وی، کلمات فارسی به چشم می‌خورد، مؤید این مطلب و نشانگر غلبه روح ایرانی بر فرهنگ و ادب اسلامی در قرن چهارم است. در همین دوره، تنوخی به ابومحمد مُهَّلبی، وزیر معز‌الدوله دیلمی و از دوستان پدرش تقرب یافت و در سال 349 هـ- 960 م با وی به بغداد آمد (حموی، 1970: 6/253).

تنوخی در بغداد با ابو‌‌اسحاق صابی مورخ و ابن سکره هاشمی شاعر در ارتباط بود (تنوخی، 1972: 3/156 و 212-211) و ابوالعلاء معرّی نیز با وی در زمینه ادبیات و اشعار مکاتبه می‌ کرد (ابن خلکان، 1971: 4/162). ظاهراً تنوخی دیوان اشعاری نیز داشته که از بین رفته است (ثعالبی، 1956: 2/336 و ابن‌خلکان، 1971: 4/161).

تنوخی، پس از آن، برای مدتی طولانی بغداد را ترک گفت و در سال 360 هـ- 970 م، مجدداً به آن شهر بازگشت (تنوخی، 1972: 1/10).

وی مدتی قاضی شهر واسط شد (حموی، 1970: 6/251). در این دوره، او با ابن بقیّه، وزیر عزّالدوله بختیار اختلاف پیدا کرد و مجبور شد به منطقه‌ «بُطَیحه» در جنوب عراق بگریزد (حموی، 1970: 4/264). این وزیر، افرادی را که گمان می‌رفت به جایگاه و منصبی خواهند رسید، به اندک بهانه‌ای به قتل می رساند (مسکویه، 1915: 2/321).

پس از مدتی، عضد‌الدوله دیلمی، تنوخی را فراخواند و منصب قضاوت را در برخی مناطق به وی سپرد و او را از مقربان دربار خود ساخت (تنوخی، 1972: 4/ 88 و 86،82). به همین سبب، تنوخی به جایگاه مهمی در دستگاه آل بویه دست ‌یافت. خواندن خطبۀ عقد «الطائع» خلیفۀ عباسی و دختر عضد الدوله توسط وی را دلیلی بر این امر دانسته‌اند (تنوخی، 1972: 4/262 و مسکویه، 1915: 2/ 414).

فرصت پیش‌آمده، تنوخی را بر آن داشت تا به تکمیل تألیفات علمی خود بپردازد. وی در سال 380 هـ- 990 م، تألیف کتاب نشوار المحاضره را به پایان برد (حموی، 1970: 6/251) و تلاش خود را برای به پایان آوردن تألیف کتاب‌های «الفرج بعد الشده» و «المُستَجاد مِن فَعلات الأجواد» ادامه داد (تنوخی، 1972: 1/30 و 2/265). ظاهراً بسیاری از روایات الفرج بعد الشده، برگرفته از کتاب نخست وی، نشوار ‌المحاضره است که سال آغاز کتابت آن، 360 هـ- 970 م می‌باشد (تنوخی، 1972: 1/27).

رویکرد علمی تنوخی، بر روش‌شناسی تاریخی وی در کتاب نشوار ‌المحاضره تأثیر مستقیم داشت و مناصب قضائی وی در دربار آل‌بویه، موجب شد میانگین منقولات وی در این کتاب درباره‌ این صنف بسیار زیاد و کتاب او آکنده از اخبار قضات و رفع مظالم باشد.

ظاهراً تنوخی بنا به دلایلی مورد خشم و غضب عضدالدوله بویهی قرار گرفت و نیز بنا به قولی، به سبب اهانت به امام شافعی و شاگردانش مدتی زندانی شد (شنتناوی و دیگران، بی‌تا: 4/517). تنوخی در سال 384 هـ-994 م در بغداد درگذشت (خطیب بغدادی، بی‌تا: 13/156).

 

نام کتاب

«نشوار» به معنای «ظاهر سخن نیکوست» (تنوخی، 1972: 1/5) و محاضره یعنی مجالست و گفتگو با دیگران. مذاکره نیز به معنای با هم گفتگو کردن است (انیس و دیگران، بی‌تا: 1/181و313). ظاهراً تنوخی از آن رو این کتاب را نشوار ‌المحاضره نامید تا با روش نگارش تاریخی آن ‌که بر اساس روایاتی شفاهی در قالب شرح حال‌هایی با مضامین تاریخی است، هماهنگی داشته باشد.

انگیزه‌های خاصی در تألیف این کتاب مطرح بوده است که به شرح آنها پرداخته خواهد شد.

 

انگیزه‌های شخصی

انگیزه‌های شخصی تنوخی در چهارچوب آشنایی وی با شخصیت‌های علمی و ادبی آن روزگار قابل طرح و بررسی است. شخصیت‌هایی که بنا به گفته‌ او «با احادیث و روایات ملل و اخبار ملوک و دولت‌ها آشنایی داشتند (تنوخی، 1972: 1/1).

شخصیت‌های علمی و ادبی مورد نظر تنوخی در این کتاب، ویژگی ها و شاخص‌های علمی خاصی دارند. تنوخی منشأ و منبع روایات شفاهی را مشخص می کند و بر همین اساس، این روایت‌ها از دیدگاه ارزش تاریخی و پندآموزی مهم هستند؛ به ویژه آنکه به گفته تنوخی، با گذر زمان «اغلب شیوخ و بزرگان صاحب فن، وفات یافته و آنان که مانده‌اند چنانچه بدون ثبت روایات و حکایت‌هایشان از میان روند، با مرگشان تمام آنچه در اندیشه دارند از میان خواهد رفت» (تنوخی، 1972: 1/8).

 تنوخی با جمع‌آوری روایات شفاهی شخصیت‌های مورد نظر خود که در فنون روزگار دستی داشتند و مشاهده‌های عینی و مذاکره با شخصیت‌های علمی و ادبی زمانه، روشی را پایه نهاد که قبلاً هیچ کتابی بر اساس آن تألیف نشده بود و کتاب نشوار ‌المحاضره تا آن تاریخ از این نظر، بی‌نظیر بوده است (تنوخی، 1972: 1/1).

تنوخی مطالب این کتاب را از افواه شنیده یا به چشم دیده یا در کتاب ها خوانده است و برای بهره رساندن به دیگران، آنها را به قلم آورده و به یادگار گذاشته است و البته کسی که چنین تجاربی را پشت سر نهاده است، بدبینی هایی نیز دارد (تنوخی، 1972: 1/9 و3/8).

 

انگیزه موضوع شناختی

این انگیزه شامل ابعاد مهم ذیل است:

1- بُعد سیاسی

راویان حکایت‌های تاریخی نشوار ‌المحاضره، در روایت‌های شفاهی خود، به اخبار ممالک و دولت‌ها و نیز مناقب و مثالب امت‌ها استناد کرده‌اند و بنابراین، آنچه تنوخی در لابه‌لای کتاب گرد ‌آورده است، در واقع تجاربی است که مدیران و فرماندهان و مسؤولان جامعه و مردم باید از آنها مطلع و به آنها ملزم باشند (تنوخی، 1972: 1/8).

این امر، در حقیقت منعکس‌کننده تصورات ذهنی تنوخی درباره اوضاع سیاسی دارالخلافه بغداد در دوره سلطه آل‌بویه بر خلافت عباسی است. روزگاری که تنوخی در آن می‌زیست، اوج تمدن اسلامی شمرده می‌شد.

تنوخی در فرازی از کتاب خود می‌نویسد: «اخلاق ملوک و رؤسای ما از نظر فضل و برتری به پای آنچه در اخبار [جمع‌آوری شده در نشوار] است از دید فضل و شرافت نمی‌رسد» (تنوخی، 1972: 1/8). به همین دلیل، تنوخی در گزینش امرا و مقاماتی که در نشوار از آنان نام برده، دقت فراوانی داشته و در لابه‌لای سطور کتاب، به اهمیت رعایت اصول اخلاق سیاسی توسط امیران و مقامات و لزوم استفاده از تجارب گذشتگان در همین باره، اشاره کرده است.

2- بعد اجتماعی

تنوخی، چهارچوب بُعد اجتماعی تألیف کتاب نشوار را بر اساس اعتقاد خود به اهمیت حکایت‌های آن تبیین کرده است به ویژه آنکه روایتگران حکایات آن «در حضور ارباب دولت و رؤسای وقت» سخن گفته‌اند (تنوخی، 1972: 1/8) که این امر، اشاره‌ای پند‌آمیز به اهمیت تعامل نهادینۀ اجتماعی میان حکومت و مردم است.

3- بعد فرهنگی

تنوخی، دلالت‌های فرهنگی روایات نشوار‌ المحاضره را برای تحقق اهداف سیاسی و اجتماعی به کار می‌گیرد. وی دانش و فرهنگ را از اصول حیاتی پیشرفت دولت‌ها دانسته و بر اهمیت تأثیر فرهنگ تمدن‌ساز صحه گذاشته است و گلایه می‌کند که چرا «صاحبان فضل، عمر خود را در راه احیای افتخارات بزرگان فرهنگ صرف نمی‌کنند؟» (تنوخی، 1972: 1/11).

تنوخی به شکاف حاصل در تصورات برخی حکمرانان، درباره اهمیت امور فرهنگی آن روزگاران و تاثیر منفی آن بر ارتقای سطح فرهنگی علما و ادیبان اشاره کرده است و غفلت و تقصیر این دو قشر در قبال آنچه رخ داده و نتایج منفی آن را گوشزد کرده است (تنوخی، 1972: 1/11).

در ارزیابی مجموع انگیزه‌های نگارش و تألیف کتاب، هدف اساسی تألیف از نگاه تنوخی، موعظه و عبرت‌پذیری از تاریخ است زیرا حکایات کتاب، به فرد در چهارچوب جامعه گوشزد می‌کند که در راستای «علم به معاش و معاد و آشنایی با عواقب مصالح و مفاسد و نتایج امور و عواقب روزگاران» تلاش کند (تنوخی، 1972: 1/12).

ناگفته پیداست که این تصورات ذهنی، در چارچوب موازین اخلاقی منصب شغلی تنوخی به عنوان یک قاضی، قابل تفسیر و تأمل است چرا که وی تطبیق احکام شریعت را در همۀ زمینه‌ها برای دست‌یابی به جامعه‌ای نمونه، امری ضروری می داند و معتقد است «چنانچه در امر قضا خللی وارد شود، احوال حکومت دچار مشکل گردد» (تنوخی، 1972: 1/231).

روش ارائۀ موضوعات در نشوار ‌المحاضره:

تنوخی، ساختار خاصی را برای ارائۀ حکایت‌های تاریخی نشوار ‌المحاضره، در نظر نداشته است و خود در این باره می‌گوید: «[موضوعات را] در ابواب و انواع مرتب نگنجانده ام» (تنوخی، 1972: 1/12)؛ وی خود می‌پذیرد که «خواننده و مشاهده کننده‌ حکایت‌ها، اگر آنها را خارج از چارچوب سنن معروف گزارش اخبار ببیند، از ارزش آنها خواهد کاست» (تنوخی، 1972: 1/1) چرا که مبنا و اساس آنها غالباً منقولات شفاهی طبقات مختلف جامعه بوده است.

البته انگیزۀ شخصی وی در گزینش این روش و نیز در ارائۀ موضوعات واضح به نظر می‌رسد. ظاهراً وی در نظر داشته است روشی متناسب با حکایت‌های تاریخی نشوار ‌المحاضره در نگارش ایجاد کند و این واقعیت را از ضروریات تألیف کتاب می دانسته است، به ویژه آنکه معتقد بوده است که آن «اخبار، گونه‌ای بی‌نظیر بوده و مسبوق به سابقه نمی‌باشد» (تنوخی، 1972: 1/12).

می توان شباهت موجود در شهرت و جایگاه شخصیت‌های مذکور در هر بخش از حکایت‌های کتاب را به عنوان یک شاخص اساسی در ارائۀ موضوع مورد نظر تنوخی قابل تأمل دانست؛ وی شخصیت‌های کتاب را بر اساس جایگاه و منزلت مثبت یا منفی اجتماعی آنان طبقه‌بندی کرده و در ابتدای هر بخش از حکایت‌ها، گونه‌ اخبار مورد گزارش در آنها را با ذکر جمله‌هایی مشخص کرده است (تنوخی، 1972: 1/13). از نظر مضمون نیز توصیف شخصیت‌های مطرح شده در نشوار ‌المحاضره، در قالب شرح حال‌هایی است که از دیدگاه اجتماعی به عنوان مصادیقی برای عبرت‌پذیری مطرح شده‌اند. دورنمای هر شخصیت، در چهارچوب شرح حال وی، جایگاه و منزلت اجتماعی او را بر اساس نوع عملکردش در قبال جامعه نشان داده است. شخصیت‌های مثبت و منفی بر پایه نوع نگرش آنها به مقتضیات شریعت اسلامی و سنت‌های اجتماعی، طبقه‌بندی و مورد ارزیابی واقع شده‌اند. بر این اساس، مواردی چون حیله‌گری برخی خلفا در زمینه‌ جمع اموال و گنجینه جواهر (تنوخی، 1970: 2/40)، رفاه‌زدگی آنان (تنوخی، 1970: 1/301)، ستمگری سرداران (تنوخی،1970: 3/100) و از همه مهمتر، کم رنگ شدن برخی اصول اخلاقی و ارزش‌های انسانی در میان مردم (تنوخی، 1972: 1/21) همه در همین چارچوب مورد ارزیابی قرار گرفته است. در این میان، قاضیان در صدر جدول آماری شخصیت‌های مورد نظر تنوخی در نشوار ‌المحاضره قرار دارند چرا که از نظر وی، اینان در جایگاه تشخیص و مشاهدۀ عینی احوال و رفتارهای گوناگون مثبت و منفی اجتماعی در مجالس دادرسی قرار دارند (نک: به جدول و نمودارهای آماری در پایان مقاله).

البته خوانندۀ شرح حال های موجود در نشوار‌ المحاضره، نباید ویژگی های خاص شخصیت‌های مورد نظر کتاب را در همه‌ حالت‌ها معیاری مسلم در ارزیابی جایگاه اجتماعی آنان به شمار آورد زیرا تنوخی، گاه گرایش‌های شخصی و مذهبی خود را در گزارش‌های تاریخی دخالت داده است. به عنوان مثال، در نتیجۀ گرایش به افکار معتزلیان، در همه جا از آنان به نیکی یاد کرده و از شیوخ آنان مانند اسماعیل صفّار بصری و ابوهاشم جبّائی و دیگران تجلیل فراوان به عمل آورده و حکایاتی از هوش سرشار معتزله- از میان اهل کوچه و بازار- گزارش کرده‌ است (تنوخی، 1972: 2/342 و340و209-207)؛ حتی این حکایت ها گاه خرافی می‌نماید از جمله اینکه تنوخی افتخار می‌کند کودکان معتزله، از جن نمی‌هراسند! (تنوخی، 1972: 2/343) و البته بر این امر، هیچ دلیل محکمه پسندی ارائه نکرده ‌است.

در مقابل، از آنجا که دید مثبتی به تصوف و صوفیه روزگار خویش نداشته، جریان تصوف را چیزی جز دغل‌کاری ندانسته است و در نظر مردم، جایگاه خاصی برای این قشر در نظر نگرفته و آنان را فاقد وجهه اجتماعی شمرده است؛ حتی اصطلاحات و تعابیر و شیوخ آنان را به سخره گرفته و به برخی حیله‌های آنان اشاره کرده‌ و عقاید آنان را به چالش کشیده است (تنوخی، 1972: 1/173و 169، 165، 162-99؛ 2/346- 345 و290، 129، 126).

جالب آنکه اعتقاد شخصی تنوخی به مقولۀ تنجیم و منجمان، باعث شده است آنان را افرادی بپندارد که با استفاده از توانمندی‌های فکری و ذهنی فوق العاده‌ خود، می‌توانند در پدیده‌های طبیعی و اجتماعی تأثیر‌گذار باشند. گزارش‌های تنوخی درباره کمک گرفتن از منجمان برای پیش‌بینی حوادث و مهارت ابومعشر‌ منجم و ابو‌علی ‌جبائی و ابوالقاسم زحل در این خصوص و پیشگوئی مرگ یا وزارت افراد و نیز اعتقاد خلیفه معتصم به تنجیم، در همین چارچوب می‌گنجد (تنوخی، 1972: 2/329و 324، 322، 320،318؛ 7/212و209، 200، 199-196).

در زمینۀ مذهبی نیز، تنوخی که در فقه، حنفی و در عقاید، معتزلی است، در برابر حنبلیان موضعگیری مثبتی نداشته و عملکرد آنان را در سطح جامعه منفی تلقی کرده و آنان را مردمانی پنداشته است که برای جان انسان ها ارزشی قائل نیستند (تنوخی، 1972: 1/284؛ 2/233 و230 و134 و مسکویه، 1915: 1/322). وی به اقدامات منفی حسن ‌بن ‌علی ‌بن ‌خلف، معروف به بَربَهاری، شیخ حنابله بغداد اشاره کرده است و می نویسد: «در آن روزگار، حنابله در بغداد نفوذ فراوانی داشتند و از ترس آنها کسی جرأت نوحه‌گری و روضه‌خوانی بر حسین (ع) را نداشت مگر این که در نهان به این کار بپردازد یا در پناه قدرت سلطان باشد. نوحه هم جز مرثیه‌های حسین‌ (ع) و اهل بیت نبود و هیچ تعرضی به سلَف نمی‌شد. با وجود این، بربهاری از این امر آگاه شد و دستور داد نوحه‌گر را پیدا کنند و به قتل رسانند. در آن زمان، حنابله در بغداد مکرراً به فتنه ‌انگیزی و اذیت و آزار مردم می پرداختند. آنان در بغداد مسجدی بنا کردند که مرکز فساد و فتنه بود و به همین جهت مردم، آن را مسجد ضرار نامیدند و به علی ‌بن ‌عیسی وزیر شکایت کردند و او دستور ویران کردن آن را داد» (تنوخی، 1972: 2/134). به نظر می‌رسد تنوخی درباره شیعیان دید مثبتی داشته و در برخی گزارش‌های خود، از احوال و مراسم نوحه‌سرایی آنان برای امام حسین (ع) نام برده و حتی از اعتقاد تنی چند از شیوخ معتزله به افضل بودن امام علی (ع) پس از حضرت رسول (ص) سخن گفته است (تنوخی، 1972: 2/44 و 4/60).

تنوخی در لابه‌لای گزارش حکایت‌های تاریخی کتاب، اشعار تعداد فراوانی از شاعران را گنجانده است اما در عین حال، مقولۀ شعر و شاعری را از چهارچوب روش تاریخ‌نگاری خود خارج می‌داند و از شعر شاعران تنها برای ارائۀ دور‌نمای شخصیت‌های مورد نظر خود در گزارش‌های تاریخی بهره می‌برد (تنوخی، 1972: 1/13)؛ در این میان، از گزارش دادن اشعار غیر‌ فاخری که در ستایش پدرش سروده شده ‌است نیز چشم نپوشیده و آنها را ثبت کرده است (تنوخی، 1972: 2/302 و 3/17).

وی در باب استفاده صوفیان روزگار خویش از شعر عاشقانۀ غیر‌عرفانی برای بیان معانی عرفانی نیز داستانی دارد (تنوخی، 1972: 2/357) و می نویسد صوفیه اشعار عبد الصمد بن المعذّل (شاعر هجوگوی متوفی 240 هـ- 854 م) را سماع می‌کردند.

بدیهی است که از بررسی انگیزه‌های شخصی مؤلف و رویکردهای گوناگون شخصیت‌های حکایت‌های تاریخی کتاب وی که بیشترین تعامل را با آن اوضاع و احوال داشته‌اند، می‌توان به صورت نسبی به اوضاع اجتماعی اقشار مختلف آن دوران پی برد. زمانه‌ای که بنا به قول تنوخی «مردم در همه چیز پست شده‌‌اند حتی در حسادت. پیشترها وقتی فضیلتی را در کسی می‌دیدند، می‌کوشیدند که همانند او صاحب فضیلت شوند و اینک، فقط از او بدگویی می‌کنند که فلانی ریا کرده که آن کار خوب را انجام داده است (تنوخی، 1972: 1/21).

منابع کتاب

تنوخی تأکید می‌کند که محتوای کتاب نشوار از نظر منابع آن، هیچ تناقضی با نام و عنوان آن ندارد چرا که منابع گزارش‌های آن، غالباً شفاهی است (تنوخی، 1972: 1/12) و این موضوع، با عنوان کلی کتاب که شامل کلماتی چون سخن نیکو و مذاکره و گفتگوست، همخوانی دارد. از طرفی دیگر، چنان که اشاره شد، وی مدعی است که اشعار ثبت شده در لابه‌لای سطور نشوار، در چهارچوب روش نگارش وی در این کتاب قرار ندارد اما شاید در برخی موارد، اشعاری را در نشوار آورده که می‌دانسته در یکی از دیوان های شعر موجود است (تنوخی، 1972: 1/13) و به علت توضیحِ بیشترِ گزارش‌هایِ خبریِ کتاب و جذب مخاطب بیشتر، از آنها بهره جسته است بدون آنکه مرجع دقیقی برای آنها ذکر کند.

منابع کتاب نشوار ‌المحاضره‌ را می‌توان به شرح زیر تعیین کرد:

الف) مذاکرات و گفتگوهای مستقیم:

مذاکرات و گفتگوهای مستقیم تنوخی با شخصیت‌های مذکور در این کتاب، منبعی زنده و پویا برای آن محسوب می شود زیرا اساس آن، مشاهدات عینی تنوخی بوده که به وی فرصتی مناسب برای ارزیابی شخصیت‌ها و ارائه‌ گزارش و نظر مستقیم درباره‌ آنها داده است. البته این گفتگوها و مذاکرات، بعضاً به صورت منقولات محض ثبت نشده و به مرحله‌ تأکید خبر از طریق تحقیق میدانی رسیده است؛ چنانچه وی در فرازی می نویسد: «و من در سال سیصد و پنجاه و اندی در بغداد، با ابی‌علی ‌بن ‌ابی ‌عبدالله ‌بن ‌جَصّاص ملاقات کردم و او را شیخی نیکدل و خوش محضر یافتم و از او دربارۀ آنچه که پیرامون پدرش می‌گویند پرسیدم» (تنوخی، 1972: 1/29). غرض تنوخی از این مطلب، اثبات گزارش‌هایی است که در خصوص ابن‌جصاص بازرگان، در آن روزگاران بر سر زبان‌ها بوده است. وی داستان های جالبی از کار ابو‌عبدالله جصاص روایت می کند که در آنها وی به سبب پشتیبانی درباریان، به مال و مکنت فراوان رسیده و با کارگذاران عباسی ارتباط و پیوستگی داشته و بعضاً برای حفظ موقعیت، خود را به ابلهی ‌زده است (تنوخی، 1972: 2/317-312و30،28-26).

تنوخی در فرازی دیگر، درباره مسأله‌ای که جواب مناسبی برای آن نداشته است، با ابوالطیب ‌احمد ‌بن ‌حسین ‌متنبی، شاعر معروف، دیدار کرده است و می‌نویسد: «از متنبی درباره‌ حسب و نسبش پرسیدم اما او چیز خاصی نگفت» (تنوخی، 1972: 4/245)؛ این سؤال تنوخی را باید تلاشی برشمرد که مؤلف برای تبیین هویت کامل شخصیت‌های هم عصر خود داشته است.

ب) منقولات شفاهی

منقولات شفاهی تنوخی در نشوار ‌المحاضره، یکی از منابع گزارش‌های مستند اوست که از طریق پرسش‌گری جمع‌آوری کرده است. تنوخی در این باره و در گزارش اخبار، دقیق عمل می‌کرد. از جمله می‌نویسد: «شنیدم که امیر ابامحمد، جعفر ‌بن ‌ورقاء‌ بن‌ محمد بن ‌ورقاء ‌شیبانی می‌گوید که...» (تنوخی، 1972: 1/26)؛ این امر نشان می دهد که سماع مستقیم و بدون واسطه او، در واقع موجب تأکید و مستند‌سازی ابعاد فرهنگی و تاریخی شخصیت‌های مورد اشاره در برخی گزارش‌های او شده است؛ بدیهی است که سابقه‌ تلّمذ وی در محضر شیوخ خبر، در تثبیت این روش اخباری در نوشته‌هایش مؤثر بوده است.

البته تنوخی در برخی گزارش‌ها، تنها به ذکر سماع خبر از طرف خود بدون ثبت سلسله راویان بسنده کرده است و گوید: «این خبر را از جماعتی شنیدم» (تنوخی، 1972: 2/159و99، 87،70، 22و1/311و178،170،143) بدون آنکه سلسلۀ راویان خبر و میزان صدق گفتار آنان را مورد ارزیابی قرار دهد. این مسأله، خود شاید از اشکالات قابل تأمل در این بخش از روایات وی به شمار آید. البته این احتمال نیز هست که این راویان برای او موثق بوده‌اند.

وی در زمینۀ گزارش‌های مربوط به روایت‌های تاریخی، از منابع خبری متعدد برای تأکید و مستند‌سازی بهره برده است چنانچه می نویسد: «ابو‌احمد ‌بن‌ ابی‌ورد آورده است که گفت: پدرم گفته است...» (تنوخی، 1972: 8/180و170، 104، 68 و 4/206؛ 3/97؛ 1/60) و با توجه به اینکه کتاب نشوار به طور عموم بر پایه‌ روایت‌های شفاهی استوار است، تنوخی از الفاظی مانند «حَدَّثنی» که بر همین امر دلالت می‌کند، فراوان استفاده کرده است (تنوخی، 1972: 4/159و3/118،104، 26، 18؛ 2/138-137؛ 1/277).

گاهی نیز به طور کلی و بدون توضیح اضافی، اعتماد و اطمینان خود را به مفاد گزارش‌های منقول از روایت‌های مستقیم شفاهی و مصاحبه شونده خود عنوان کرده است و می نویسد: «بَلَغنی مِن وجهه وثِقتُ بها» (تنوخی، 1972: 3/56).

گاه نیز بنا به درخواست روایت‌کننده، از ذکر مشخصات او خودداری کرده است چنانچه در فرازی می گوید: «یکی از شاهدان مورد اطمینان در بغداد که از من درخواست کرد نام و نشان او را ذکر ننمایم، به من گفت:...» (تنوخی، 1972: 3/206).

آنچه ذکر شد، تلاش تنوخی را برای جمع‌آوری حداکثر اخبار و روایات مورد نظر از منابع شفاهی و افواه مردم و مقامات و مستند‌سازی روایی آن نشان می دهد.

ج) کتب تاریخی

تنوخی هر گونه نقل قول از کتب را با ذکر آنکه خود به آن کتاب مراجعه و از محتوای آن آگاهی یافته ثبت کرده است؛ چنانچه می‌نویسد: «در کتاب الوزراء هلال بن محسن خوانده‌ام که...» (تنوخی، 1972: 4/79). وی در تألیف کتاب نشوار، روایات شفاهی خود را از شخصیت‌های خاصی گرفته است که مورد وثوق او بوده‌اند و معمولاً برای تأیید مفاد چنین روایت‌هایی، به منابع تاریخی قبل از زمان خود نیز مراجعه ‌کرده است چنانچه در فرازی می گوید: «و از وهب ‌بن ‌منبه روایت شده که...» (تنوخی، 1972: 1/201).

این امر، نشانگر اطلاع تنوخی از تألیفات و کتب تاریخی در این زمینه است. وی گاهی جزئیات آگاهی خود از این منابع و استفاده از آنها در کتاب نشوار ‌المحاضره را نیز ذکر کرده است (تنوخی، 1972: 3/211و187).

 

اهمیت علمی و تاریخی کتاب نشوار ‌المحاضره

بر اساس مفاد جدول آماری پایان مقاله، اهمیت علمی و تاریخی کتاب نشوار ‌المحاضره، در موارد ذیل قابل طرح و بررسی است:

1- اهمیت سیاسی و اداری

بررسی نتایج آماری حاصل از توزیع شخصیت‌های مندرج در کتاب نشوار ‌المحاضره، نشان می دهد که مناصب اداری و سیاسی از نظر تعداد در صدر جدول قرار دارند و با 491 مورد، 85/37٪ کل مناصب را به خود اختصاص داده اند. باید گفت که مبحث دیوان سالاری از مباحث مورد توجه تنوخی بوده است.

در این میان، قاضیان با تعداد 174 نفر و با درصد 43/35، در صدر جدول شرح حال شخصیت‌های سیاسی و اداری قرار گرفته‌اند (نک: جدول و نمودارهای آماری در پایان مقاله)؛ هر چند انگیزه‌ شخصی تنوخی به عنوان یک قاضی در گزینش این تعداد از قاضیان مهم بوده است اما نباید نیاز جامعه را به این قشر در گزینش نهایی این شخصیت ها در نشوار ‌المحاضره از نظر دور داشت چرا که قاضیان به عنوان ضابطان اجتماعی، برای تحقق عدالت در سطح جامعه با همۀ اقشار آن تماس و تعامل خاصی دارند.

بر همین اساس مشاهده می‌شود که روایت‌های کتاب درباره قشر قضات، در واقع منعکس‌کننده واقعیت موجود در میان افراد این قشر است چنانچه تنوخی اشاره دارد که «در صورت بروز هر‌گونه خلل در نهاد دادرسی و قضاوت در هر دولتی، احوال آن دولت دچار اختلال خواهد شد» (تنوخی، 1972: 1/231).

آمار قشر معارض دولت با گرایش‌ها و اهداف مختلفشان نیز، به تعداد 11 مورد و نسبت 24/2 درصد کل شخصیت‌ها می‌رسد. تنوخی در برخی از روایت‌ها، اهداف این قشر را در مقابله با دولت بیان کرده است چنان که مناظرۀ مُهلّبی وزیر را با برخی فتنه‌گران بغداد (تنوخی، 1972: 3/144) و نحوه برخورد قضات را با مدعیان تصوف و اهل طامات به تصویر کشیده است (تنوخی، 1972: 4/145-144).

از دیدگاه تنوخی، فِرقی که با دیدگاه مذهبی وی هماهنگ نبوده‌اند مثل خوارج، غلات و قرامطه و امثال آنان، در طبقه شخصیت‌های منفی و مطرود قرار گرفته‌اند (تنوخی، 1972: 4/171-168و2/88).

2- اهمیت اقتصادی

تعداد شخصیت‌های صنوف و حرف و مشاغل از قبیل جواهر فروشان، زرگران، صیرفیان و طبیبان و امثال آنان (تنوخی، 1972: 7/273و3/83 و80،70؛ 2/360 و 194، 101) قریب 80 نفر است که 16/6 درصد کل آمار شخصیت‌های ثبت شده را به خود اختصاص می دهد. بازرگانان با تعداد 36 نفر در صدر قرار دارند و 45 درصد مجموع شخصیت‌های صنوف و حرف و سایر مشاغل را به خود اختصاص داده اند. نا‌گفته پیداست که این اعداد و نسبت‌ها، خود شاخص مهمی در ارزیابی موضوع به شمار می‌آید به ویژه آنکه فعالیت‌های اقتصادی دولت‌های اسلامی، در آن دوران بر پایه‌ تجارت و بازرگانی استوار شده بود. تنوخی در کتاب خود به برخی از اقدامات اجرایی مرتبط با فعالیت های تجاری مانند مصادره‌ اموال برخی بازرگانان از طرف نهاد خلافت و وزارت اشاره می کند. چنان که مقدار اموال مصادره شده از ابن‌جصّاص ‌تاجر را شش میلیون دینار گزارش داده است و این مبلغ، افزون بر اموالی است که از خانه‌ وی مصادره شده بود (تنوخی، 1972: 7/233، 231، 163و1/25). این ارقام، خود گویای میزان تأثیر فعالیت های اقتصادی صنف بازرگانان در آن دوره است.

البته باید اشاره کرد که در آن دوره، اموال بسیاری از کارگزاران اقالیم و نهادهای اداری به بهانه‌های گوناگون مصادره می شد (یعقوبی، 1960: 2/485 و مسعودی، 1958: 4/9) و ظاهراً هنگام خالی بودن خزانه‌ دولت، یکی از راه های پر کردن آن، مصادره‌ اموال صنوف و کارگزاران دولتی بوده است.

در کتاب نشوار، به نشانه‌هایی از ویژگی های بازرگانی و تاجران قرون اولیه هجری بر می‌خوریم که اطلاعات پر‌ارزشی را از آن دوران، به دست داده است. از جمله محاسبات دقیق در تجارت (تنوخی، 1972: 3/50)، نرخ برخی کالاهای پر مصرف مانند نان، گوشت، مرغ، جوجه و بز (تنوخی، 1972: 2/10)، احتکار و گرانفروشی (تنوخی، 1972: 3/81-79)، طلا دزدی زرگرها از دولت (تنوخی، 1972: 3/84)، سوء استفاده جواهر‌فروشان از دستگاه خلافت (تنوخی، 1972: 2/314) و فساد اداری دولتیان (تنوخی، 1972: 1/81-80). تنوخی در روایتی به حیله‌های خلیفه مامون برای پایین آوردن نرخ جواهرات در بازار و سوء استفاده از موقعیت خلافت در خرید ارزان طلا اشاره کرده است (تنوخی، 1972: 2/40).

3- اهمیت فرهنگی

تعداد شخصیت های فرهنگی و ادبی مطرح شده در نشوار ‌المحاضره، قریب 356 نفر است که 14/28 درصد مجموع کل آمار شخصیت ها را در بر می‌گیرد. در این آمار، شاعران با تعداد 206 نفر و با درصد 86/57، در صدر جدول آماری قرار گرفته‌اند.

شعر و شاعری در زبان عرب، شاخص مهمی در تبیین سطح فرهنگ جامعه به شمار می‌آید. رویکرد تنوخی نیز به شعر در کتاب نشوار ‌المحاضره، شاخص فرهنگی مهمی است و بسیاری از روایات کتاب شامل نمونه‌هایی از اشعار شعرای برجسته است. تنوخی به توجه مردم به حفظ اشعار در آن دوران اشاره می کند چنان که می نویسد پدرش قصیده‌ای ششصد بیتی را در یک شبانه روز حفظ کرد (تنوخی، 1972: 2/140).

وی در چهارچوب برخی روایات کتاب، دورنمای برخی از امور فرهنگی جامعه را در آن روزگاران ترسیم می کند. از جمله ذکری از تواضع لغت‌شناس معروف، ابوالعباس ثعلب می آورد و می گوید وی ابایی نداشت که به عدم فهم برخی مسائل لغوی اعتراف کند (تنوخی، 1972: 4/7).

تنوخی همچنین شرحی بر مجالس جدل و مناظره فکری و فرهنگی معتزلیان و اشاعره دارد (تنوخی، 1972: 2/207) و از روش‌های آموزش مؤدبان و معلمان مکاتب سخن به میان آورده است (تنوخی، 1972: 4/129و3/147).

تنوخی به زمینه‌های فرهنگی گوناگون دیگری نیز در کتاب نشوار‌ المحاضره اشاره کرده است که در مجموع دورنمای فرهنگی و تمدنی بغداد را در آن روزگاران به دست می‌دهد. وی معتقد است: «اگر از بغداد خارج شوی، تمام دنیا در نظر تو روستایی بیش نمی‌نماید» (تنوخی، 1972: ‌5/ 174-173). این سخن، اوضاع فرهنگی و ادبی و تمدنی بغداد را در آن دوره نشان می‌دهد به ویژه مناظره‌ها و گفتمان‌های فرهنگی و ادبی در همه‌ زمینه‌های علمی، سرآمد بوده است (ابن‌عبد‌ربه، 1965: 5/ 102-92 و بارتولد، 1966: 106).

در زمینه‌ حجم نوشتاریِ شرح حال شخصیت‌های فرهنگی و ادبی، میانگین 41/33 سطر برای یک شرح حال به دست آمده است که پس از میانگین شخصیت های اداری و سیاسی، در جایگاه دوم قرار می‌گیرد. سبب این گستردگی در حجم نوشتاری را نیز ‌باید به اوضاع فرهنگی بغداد در قرن 4 هـ/10م مربوط دانست که گزارش‌های مفید و گسترده‌ای را در اختیار تنوخی قرار می‌داد. البته از طرفی دیگر، قطعاً شخصیت فرهنگی و تربیت خاص وی نیز در جمع آوری و ارائه گزارش‌ها و روایات به صورت مناسب، دخیل بوده است.

4- اهمیت اجتماعی

تعداد نخبگان اجتماعی در نقش‌های مثبت و منفی، 269 نفر است که 74/20 درصد شخصیت‌ها را در بر‌گرفته است. از این میان، 151 شخصیت با نقش مثبت مورد ارزیابی قرار گرفته‌اند و 13/56 درصد آمار را تشکیل می‌دهند. 118 شخصیت نیز با نقش منفی ثبت شده‌اند که در مجموع 86/43 درصد آمار را به خود اختصاص می دهند.

شخصیت‌های اجتماعی مثبت کتاب نشوار ‌المحاضره در هر طبقه، در واقع عناصری هستند که وظیفه‌ پاسداری از ارزش های اجتماعی جامعه را که بر اساس موازین شرعی استوار بوده است، بر عهده داشته‌اند و به همین دلیل، پذیرش اجتماعی خاصی داشته اند که تأثیر مثبت آنان را در سطح جامعه نشان می دهد. افرادی چون ابوعبدالله ‌بن ابی‌عوف که پاکدامن بود و حوائج مردمان را بر می‌آورد و نیز ابوعبدالله ‌احمد بن ‌ابی‌داود‌ قاضی که به هنگام وقوع حوادث، اموالی را از خلفا برای تأمین نیازهای خسارت دیگران می گرفت و در اختیار آنان قرار می‌داد، از این جمله اند (تنوخی، 1972: 8/191، 147، 67و 3/67؛ 2/111).

در مقابل، شخصیت‌های منفی با ارزش‌های اجتماعی در تضاد بوده اند و از طرف جامعه طرد می‌شدند. تنوخی وجود گرایش های مثبت و منفی در این شخصیت ها را مایه‌ عبرت جامعه در کوران حوادث گوناگون می‌داند (تنوخی، 1972: 7/97-96و 6/41، 37؛ 5/68؛ 3/41؛ 2/186، 126؛ 1/157-156، 99، 63).

آمار به دست آمده، تفاوت معنا‌داری را درباره حجم شرح حال های شخصیت‌های گوناگون کتاب نشان می دهد. نمی توان دانست که تنوخی از همان ابتدا قصد داشته است حجم نوشتاری شرح حال‌ها را در قالب منظمی بگنجاند یا اینکه پیشاپیش تصور دقیقی از حجم نوشتاری آنها داشته است اما به هر روی، وی تلاش کرده است حکایت‌های تاریخی را با گزارش‌های کامل همراه سازد به گونه‌ای که از نظر شکل و محتوا، شرایط لازم را برای بیان گزارش داشته باشد.

آمار نشان می دهد که میانگین حجم نوشتاری شرح حال شخصیت‌های سیاسی و اداری نشوار، در حدود 53/35 سطر است و در صدر قرار دارد. برای نمونه می‌توان به گزارش برخی احوال معزالدوله و ناصر‌الدوله حمدانی و نیز کرم سیف‌الدوله حمدانی اشاره کرد (تنوخی، 1972: 3/91و2/310و145).

شاید بتوان گفت منصب قضاوت تنوخی و جمع‌آوری حداکثر گزارش‌ها دربارۀ قضات، باعث طولانی ‌شدن شرح حال این شخصیت‌ها نسبت به دیگران شده است. از طرف دیگر، اکثر محتوای شرح ‌حال این شخصیت‌ها به گونه‌ای به دار‌الخلافه و ادارات گوناگون ارتباط دارد که این خود، موجب جمع‌آوری معلومات و گزارش‌های بیشتر و در نتیجه، افزایش حجم نوشته‌ها در این باره شده است. گزارش ماجرای پدر تنوخی با دزد راهزن و محاسن احمد بن ابی‌داود ‌قاضی، در این باره قابل ذکر است (تنوخی، 1972: 7/246و243 و4/75).

شرح‌حال شخصیت‌های مثبت اجتماعی نیز با میانگین 66/32 سطر و شرح‌حال شخصیت‌های منفی با 23/34 سطر در رتبه‌های بعد قرار می‌‌گیرند. در این مورد، ظاهراً رویکرد تنوخی برای پند‌پذیری جامعه، در میانگین حجم نوشتاری شرح‌حال‌ها دخالت داشته است.

 

نتیجه

تنوخی از طریق شیوه‌ «روایت‌گری تاریخ در قالب حکایت»، گزارش‌های شفاهی متنوع تاریخی دوره‌ خود را همزمان با تاریخ وقوع ارائه کرده است که این خود، بر ارزش تاریخی کتاب وی افزوده است. ارزیابی برخی صنوف و حرف و مناصب سیاسی و اداری در کتاب نشوار ‌المحاضره، مشتمل بر اطلاعاتی است که پژوهشگران را در شناخت هرچه بهتر دوره‌‌ تاریخی نگارش این کتاب یاری می‌رساند.

تنوخی با برقراری ارتباط نزدیک با اقشار مختلف اجتماع خود، توانسته است حجم قابل توجهی از اخبار و محاوره‌های آنان را گرد آورد و هدف از تالیف کتاب نشوار را که به قول خود او حفظ اخبار دول و ملل و بیان فنون و به تمثیل در‌آوردن آنها برای شناخت احوال معاش و معاد و عواقب صلاح و فساد بوده است، تا حد زیادی بر‌آورد؛ به گونه‌ای که نشوار المحاضره در سال های بعد، مورد استناد مورخان بزرگی چون ابن‌جوزی در نگارش کتاب «المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم» قرار گرفته است.

 

پیوست

 

جدول آماری شخصیت های مندرج در کتاب نشوار المحاضره (بر اساس حجم شرح حال)

حجم شرح حال بر اساس سطر

(به صورت تقریبی)

تعداد کل

شرح حال شخصیت ها بر اساس طبقه

35/53

491

سیاسی – اداری (دیوانسالاران)

33/41

356

فرهنگی- ادبی

29/05

101

دینی- مذهبی (فرق و مذاهب)

26/55

80

صنوف و حرفه ها) (اقتصادی)

33/35

269

شخصیت های اجتماعی

32/66

151

1- شخصیت های مثبت اجتماعی

34/23

118

2- شخصیت های منفی اجتماعی

------

1566

جمع کل شخصیت ها

 

منابع
- ابن خلکان، شمس‌الدین احمد (1968 م) وفیات‌ الاعیان و انباء ابناء الزمان،تحقیق احسان عباس، بیروت.##- ابن عبد ربه، شهاب‌الدین احمد (1965 م) العقد الفرید، شرح و تصحیح احمد امین و آخرون، القاهره. ##- انیس، ابراهیم و آخرون (بی‌تا) المعجم الوسیط، تهران: ناصر‌خسرو. ##- بارتولد، اشپولر (1966 م) تاریخ الحضاره الاسلامیه، ترجمه حمزه طاهر، قاهره.##- بغدادی، ابوبکر ‌احمد ‌بن ‌علی الخطیب (بی‌تا) تاریخ بغداد، قاهره.##- تنوخی، محسن بن علی (1972 م) نشوار ‌المحاضره و اخبار المذاکره، تحقیق عبود الشالجی، بیروت. ##- ثعالبی، ابومنصور عبدالملک بن محمد (1956 م) یتیمه الدهر فی محاسن اهل العصر، القاهره.##- حموی، ابوعبدالله یاقوت (1970 م) معجم‌الادباء، بیروت: دارالمشرق.##- ذهبی، شمس الدین محمد (بی‌تا) العبر فی خبر من غبر، بیروت: دارالکتب العلمیه.##- شنتناوی، احمد و دیگران (بی‌تا) دائره‌المعارف الاسلامیه، قاهره.##