بررسی سیاست دینی هخامنشیان بر اساس کتیبه‌ها

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیار تاریخ، دانشگاه شهید بهشتی تهران

چکیده

کتیبه‌ها از جمله مهمترین اسناد تاریخی هستند که در بررسیهای تاریخی بخصوص تاریخ باستان از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند. زیرا با مطالعه آنها نه تنها می‌توان بلاواسطه و مستقیم به بسیاری از نکات برجسته و زوایای تاریک تاریخ پی برد، بلکه می‌توان بسیاری از شبهات و غرض‌ورزی‌های موجود در تاریخ را اصلاح و یا برطرف نمود. در پژوهش‌های تاریخی با استفاده از کتیبه‌ها می‌توان به موضوعات مختلف تاریخ از قبیل: سیاسی، نظامی، اجتماعی، فرهنگی، دینی و... پرداخت و نیز علل تغییر و تحول تدریجی آنها را در ادوار مختلف تاریخی مورد بررسی قرار داد. در این میان از جمله مهمترین موضوعاتی که در کتیبه های هخامنشی می‌تواند مورد بررسی واقع شود از یک سوی مفاهیم دینی از قبیل؛ یکتاپرستی و تساهل دینی نسبت به عقاید ملل تابعه امپراطوری هخامنشی و از دیگر سوی نیز ارزشهای اخلاقی از قبیل؛ راستگوئی، پرهیز از دروغ، حق شناسی و آزادمنشی هستند که علاوه بر آنکه بیانگر سیاست دینی مسالمت‌آمیز پادشاهان هخامنشی هستند، مشروعیت مقام پادشاهی شاهنشاهان هخامنشی را نیز بدنبال داشته‌اند. بی شک بیشترین حجم کتیبه‌های دوره هخامنشی مربوط به عصر داریوش اول ( 486 –521 ق م ) بوده که از آن میان کتیبه بیستون از جایگاه خاصی در پژوهش‌های تاریخی برخوردار است. با بررسی این کتیبه علاوه بر آنکه می‌توان به نکات برجسته تاریخی این دوره دست یافت، تا حد زیادی نیز می‌توان به سیاست دینی هخامنشیان پی برد. در این مقاله سعی شده است که با بررسی کتیبه‌های هخامنشی به چگونگی بروز سیاست‌های دینی و نیز کسب مشروعیت دینی پادشاهان هخامنشیان پرداخته شود.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Achaemenids religious policy according to the inscriptions

نویسنده [English]

  • S.M Qaeimmaqami
Assistant Professor in History, University of Beheshti, Iran.
چکیده [English]

Inscriptions are one of the most important historical references that are vital to the study of ancient history. Not only with studying inscriptions helps us directly understand very important historical point, but also we can challenge existing doubts and prejudices. According to historical linguistics, there are different subjects: political, military, social, cultural and economical subjects and also the changes in the regulations. While the most important subject in the Achaemenids inscriptions which can be surveyed in the side of religious scopes, such as monotheism and religious negligence upon the beliefs of the followers. At the other side it contains moral values such as truthfulness, honesty, gratefulness and freedom. These values all show the peaceful religious policy of the Achaemenids kings and also show their lawful positions.
Undoubtedly, the most amount of the Achaemenids inscriptions are related to Darius the Great (BC 521-486) and the most special epigraph among all is the Bistoon inscription which is so important in the historical researches. By studying these inscriptions we can not only understand the historical points of the era but also to a considerable degree the religious policy of the Achaemenids. In this essay, with the great inspection of the Achaemenids inscription, it has been made efforts to find out how the religious policy and the legal position of the Achaemenids king were gained at the period.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Inscription
  • monotheism
  • legal
  • Ahura Mazda
  • Arta
  • Darius
  • Xerxes

مقدمه

با توجه به کاوشهای باستان شناسی یک قرن اخیر، نه تنها بسیاری از زوایای تاریک تاریخ ایران باستان کشف شده، بلکه در پی نتایج حاصله از آثار مکشوفه، بسیاری از غرض ورزی­های موجود در مکتوبات مورخان یونانی و رومی نسبت به ایران، اصلاح گردیده است.

حجم عظیم آثار و مدارک باستان شناسی، از جمله: کاخ­ها، معابد، نقش برجسته­ها، پیکره­ها، سکه­ها، مهرها و بخصوص کتیبه­ها، اطلاعات بسیار مفیدی از تاریخ باستان در اختیار ما قرار می­دهند. با بررسی انتقادی محتوای این کتیبه­ها می­توان به گونه­ای مستقیم و بلاواسطه، نه فقط به تاریخ سیاسی، بلکه به زوایای مختلف زندگی اجتماعی ملل باستان، از قبیل: فرهنگ، هنر، ادب، اقتصاد، اعتقادات دینی و تحولات آنها و بخصوص «سیاست دینی» دولت های کهن پرداخت که البته، مورد اخیر، امری است بسیار مهم و جالب توجه، چرا که می­دانیم تنها در  پرتو «مشروعیت دینی» بود که زمامداران می­توانستند به حاکمیت خود ادامه دهند.

در این مقاله، سعی شده است که بر اساس کتیبه­های هخامنشی به « سیاست دینی » پادشاهان هخامنشی پرداخته شود و نیز اندیشه های دینی و ارزش­های اخلاقی این پادشاهان بررسی گردد. به نظر می­رسد که پادشاهان هخامنشی از یک سو با موهبت دانستن پادشاهی خود از سوی اهورمزدا و نیز قرار گرفتن  در  پرتو فرّه ایزدی وی، مشروعیت پادشاهی خود را به دست آورده و از دیگر سو، با متابعت و تاکید  بر ارزش­های دینی و اخلاقی از قبیل: توحید، راستگویی، آزادمنشی، حق شناسی، عدل، انصاف  و....  بر دوام و بقای هر چه بیشتر این مشروعیت افزوده­اند. 

بررسی سیاست دینی هخامنشیان بر اساس کتیبه­ها

به هنگام مطالعه کتیبه­های هخامنشی (330- 550 ق م) آنچه بیش از همه جلب توجه می نماید، «پیوستگی دین و سیاست» در این متون است. البته، این موضوعی است که در اکثر کتیبه­های مشرق زمین باستان به چشم می­خورد و دراین باره می­توان گفت؛ هر چه بیشتر به دوران باستان نزدیکتر می­شویم، این پیوستگی بیشتر و بیشتر می شود. برای اثبات این ادعا، تنها کافی است که نگاهی به مواریث فرهنگی (مکتوب و غیر مکتوب) به جای مانده از تمدنهای مشرق زمین باستان بیفکنیم تا دریابیم که این آثار گویای «پیوستگی دین و سیاست» در دولت­های اعصار کهن است و در واقع، می­توان گفت: «دین از حیات تا ممات بر همة جنبه­های زندگی اجتماعی ملل شرق باستان – همچون اروپای قرون وسطی – احاطه داشته است».

ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص خود؛ یعنی قرار گرفتن در بین شاهراه ارتباطی کشورهای مشرق زمین باستان، از کهنترین ایام تاریخ، تحت تاثیر تبادلات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... این کشورها قرار گرفته است و همچون کانونی عناصر فرهنگی آنها را جذب و در فرهنگ خود هضم نموده و در نهایت، فرهنگی برتر و والاتر ارائه نموده است. مصداق این ادعا، فرهنگ و تمدن ایران عصر هخامنشی است که علاوه بر آنکه اکثر کشورهای مشرق زمین را در بر می­گرفت، توانست از مجموع فرهنگ­های گوناگون آنها فرهنگی باشکوه که درخور عظمت امپراتوری هخامنشی بود، ارائه دهد.

از آنجا که فرهنگ و تمدن هخامنشی ( 330- 550 ق م ) برآمده از تمدنهای کشورهای مشرق زمین باستان بود، بدیهی است که آثار فرهنگی، بخصوص مفاهیم کتیبه­های آن رنگ و بویی دینی داشته است و نهایتا اینکه دین و سیاست با یکدیگر از نزدیکی خاصی برخوردار بوده­اند، چرا که در کتیبه­ها می­بینیم که پادشاهان هخامنشی در همة امور خود را مجری اوامر  اهورمزدا دانسته، موفقیت­های خود را نیز مرهون تاییدات  وی می­دانند. در نتیجه، نه تنها اقدامات خود را توجیه می­نمودند، بلکه مشروعیت لازمه پادشاهی خود را نیز به دست می­آوردند. شایان ذکر استکه؛کتیبه­های هخامنشی، بخصوص اگر با نقوش برجسته توام باشند، بهترین اسناد مطالعاتی این دوره را تشکیل می­دهند، چراکه در چنین شرایطی این کتیبه­ها از یک سو  به طور مستقیم به شرح وقایع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... که به صورت نقش برجسته به تصویر کشیده شده­اند، پرداخته و اطلاعاتی بسیار ارزشمند – اگر چه که در تحلیل و تفسیر آنها باید جانب احتیاط را رها نکرد –  در اختیار ما قرار می­دهند و از دیگر سو نیز اطلاعاتی مفید در خصوص خط، زبان ، ادبیات و بن مایه­های فرهنگی - ادبی زبان فارسی باستان ارائه می­دهند.

زبان فارسی باستان، از جمله زبانهای باستانی ایران است که در دوره هخامنشی (330 – 550  ق م) بخصوص در نواحی غرب و جنوب ایران رواج داشت. خطی که برای این زبان استفاده می­شد، خط میخی بود که تنها برای حک کردن فرامین پادشاهان در کتیبه­ها و .... به کار می­رفت. این خط که از چپ به راست نگارش – حکاکی –  می­یافت،  شامل:  36 حرف، 8  اندیشه نگار  و 2 علامت بود که برای جدا کردن کلمات از یکدیگر به کار می­رفت. همچنین، شایان ذکر است که علاماتی نیز برای نمایش اعداد وجود داشت (شارپ، 1346 : 2-3). بیشترین تعداد و در عین حال، مهمترین کتیبه این دوره؛ یعنی کتیبه بیستون -  دروازه آسیا - که یکی از مهمترین اسناد تاریخی ایران و جهان باستانمحسوب می شود، به داریوش اول (486 – 521  ق م)  متعلق است.

  پس از تلاشهای فراوانی که دانشمندان برای رمز گشایی این خط و زبان نمودند، نهایتا در اواسط قرن نوزدهم میلادی توسط یک افسر انگلیسی به نام  هنری راولینسون (S.H. Rawlinson) به طور کامل رمز گشایی شد (سامی، 1341: 260). از آن پس، نه تنها بتدریج محتوای کتیبه­های هخامنشی خوانده شد، بلکه این امر سرآغازی برای فعالیت­های شرق شناسی محافل علمی جهان گردید، چرا که با رمزگشایی خط میخی هخامنشی به تدریج سایر خطوط میخی مشرق زمین، بخصوص خطوط بین النهرینی و عیلامی نیز رمزگشایی گردید و درست به همین دلیل بود که از آن پس بیستون را «دروازه آسیا» نامیدند.

بدیهی است  در بررسی و مطالعه کتیبه­های هخامنشی، همچون سایر اسناد و مدارک تاریخی به موضوعهای مختلفی، از جمله: سیاسی، نظامی، اقتصادی و .... برمی­خوریم، اما سوای این موارد، در این کتیبه­ها مفاهیم دینی نیز وجود دارد که بسیار جالب توجه­اند، از قبیل: یکتاپرستی توام با تسامح دینی، تابعیت محض پادشاه از اهورمزدا، در حمایت فرّه ایزدی بودن پادشاه و ....  این مفاهیم از این نظر جلب توجه می­کنند که به نوعی  با اصل بنیادین سیاست دینی هخامنشیان؛ یعنی «یکتاپرستی توام با تسامح دینی»  نسبت به عقاید دیگران در ارتباط­اند. از بررسی اکثریت قریب به اتفاق اسناد و کتیبه­های این دوره در می­یابیم که  پادشاهان هخامنشی به پیام یکتا پرستی زردشت که از چند قرن پیش ( 1000 – 1100 ق م ) در ایران طنین انداز شده بود، اعتقاد داشته­اند. شایان ذکراست که در کتیبه­های هخامنشی نه فقط با موضوعها و مفاهیم دینی، بلکه با ارزش­های اخلاقی از قبیل: راستگویی و پرهیز از دروغ، نیکی، حق شناسی، عدل و انصاف و ... نیز برمی­خوریم. این ارزش­های اخلاقی از این جهت مهم می­نمایند که به نوعی لازمه پادشاهی بوده­اند و به همین دلیل است که در کتیبه­های داریوش - اول- بارها مشاهده می­شود که وی پادشاه آینده و نیز آیندگان را به این ارزش های اخلاقی توصیه می­کند. از آنجا که به نظر می­رسد که  اصل یکتاپرستی توام باتسامح دینی، به نوعی پایه و اساس سیاست دینی هخامنشیان را تشکیل می­داده و نیز به دلیل آنکه مشروعیت مقام پادشاه تنها در تحت حمایت فرّه ایزدی حاصل می شده، بنابر این جالب توجه خواهد بود که این موضوع را از دیدگاه پادشاهان هخامنشی و بر اساس کتیبه­های پادشاهی بررسی نموده، سپس به بررسی برخی از ارزش­های اخلاقی مورد تاکید در این کتیبه­ها بپردازیم.

یکتاپرستی توام با تسامح   

یکی از مهمترین نکاتی که در آغاز همه کتیبه­های هخامنشی بوضوح به چشم خورده، بر آن تاکید نیز می­گردد، یاد و ستایش اهورمزدا به عنوان بزرگترین و تواناترین خدا در تمام کشورهاست، اما همین نکته موجب به خطا رفتن برخی محققان شده، به طوری که هخامنشیان را خدایان پرست دانسته­اند. می­دانیم که درآغاز همه کتیبه­ها پس از یاد و ستایش اهورمزدا آمده است: «اهورمزدا که بزرگترین خدایان است»( اهورمزدا  هی  مثیشت  بغانام). آیا این جمله لاجرم به معنی خدایان پرستی است یا ترجیح دادن اهورمزدا نسبت به خدایان متعددی که توسط  ملل دیگر پرستش می­شده­اند؟ به نظر می­رسد که اگر چه در آغاز این کتیبه­ها چنین جمله­ای آمده، ولی این جمله لاجرم به معنی پرستش اهورمزدا در کنار سایر خدایان نبوده،  بلکه می­تواند به معنی تمایز آن از میان سایر خدایان اقوام و ملل تحت حاکمیت امپراتوری هخامنشی باشد. می­دانیم که امپراتوری وسیع و بسیار پهناور هخامنشی از اقوام و ملل متعـدد با عقاید و ادیان گوناگون تشکیل می­شده بود. پس بدیهی است که خدایان متعددی در بین این اقوام و ملل پرستش می­شده است.

از آنجا که هخامنشیان در عین آزاد اندیشی و یکتاپرستی نسبت به عقاید دینی سایر ملل تحت حاکمیت خود تسامح دینی داشتند، بنابراین، به نظر می­رسد که واژة «بغانام» به معنی «خدایان » در کنار نام اهور مزدا -  جمله فوق الذکر -  تنها به دلیل تسامح دینی، رعایت احترام به عقاید ملل تابعه و نیز دوراندیشی سیاسی و در یک کلام به دلیل «سیاست دینی» بوده و نمی­تواند به معنی خدایان پرستی پادشاهان هخامنشی باشد. از دیگر سو، اگرچه دلیل مستحکمی مبنی بر زردشتی بودن هخامنشیان نداریم، ولی می­دانیم که زردشت (1000 – 1100 ق م) قرن­ها پیش از هخامنشیان ندای پرستش اهورمزدا را به عنوان خدای یکتا – توحید – در ایران طنین انداز کرده بود.

 نخستین پادشاهان هخامنشی و سیاست دینی آنها

از نخستین پادشاهان هخامنشی تنها از «آریارمنه» و «ارشام» اسنادی به صورت الواح زرین به جای مانده است*دراین الواح، این دو پادشاه اهورمزدا را آفریننده انسان و.... دانسته، بلافاصله بیان می­دارند که مقام پادشاهی آنها از جانب اهورمزدا به آنها ارزانی شده و بدین ترتیب به پادشاهی خود مشروعیت  بخشیده، و حفظ و بقای آن را نیز تنها از وی طلب می­کنند (سامی، 1341 : 117) گرچه از کوروش دوم (529 -559  ق م) کتیبه خاصی به جای نمانده، اما با بررسی مفاد استوانه وی تا حدی می­توان به سیاست دینی هوشمندانه وی پی برد، چرا که کوروش با توجه به عقاید دینی بابلیان بیان می­دارد که: «بعل مردوک بزرگترین خدای بابل وی را از میان تمام انسانها برگزیده و پادشاهی چهار گوشه جهان را به وی بخشید» و بدینوسیله به بهترین وجه ممکن نزد بابلیان به پادشاهی خود مشروعیت می­بخشد. قابل توجه اینکه پادشاهی وی نه تنها نزد بومیان بابل و بین النهرین، بلکه نزد یهودیانی که از مدتها پیش به بابل تبعید شده بودند نیز مشروعیت یافت، چرا که در تورات از وی به عنوان «فرستاده خدا» و «منجی قوم یهود» یاد شده است! (کتاب مقدس، 1986 : 730). از فرزند وی کمبوجیه دوم (521 – 529 ق م) چه از کتیبه بیستون و یا گزارشهای هرودوت در ارتباط با موضوع مورد نظرمان اطلاعات چندانی نمی توان به دست آورد.

داریوش و سیاست دینی وی

همان گونه که در پیشتر آمد، بیشترین و در عین حال، مهمترین کتیبه­های هخامنشی مربوط به زمان داریوش اول (486 -521 ق م) است که بر صخره­ها، استل­ها، دیواره کاخ­ها، سنگ وزنه­ها، الواح سیمین و زرین، مهرها و ... حک شده­اند و البته، ترجمه­هایی نیز به خط و زبانهای عیلامی و بابلی دارند. در ارتباط با بحث مورد نظرمان، با توجه به حجم وسیع آثار و کتیبه­هایی که از داریوش اول به جای مانده ، اطلاعات قابل توجهی از کتیبه­ها می­توان به دست آورد. به همین منظور، ابتدا بند  6-1  از کتیبه  Fداریوش در شوش را بیان کرده، آنگاه به تبیین نکات مورد نظر خواهیم پرداخت :

«خدای بزرگی است اهورمزدا، که زمین را آفرید، که آسمان را آفرید، که مردم را آفرید، که شادی را آفرید، که داریوش را شاه کرد، من داریوش شاه، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورها، شاه زمین، پسر ویشتاسپ، هخامنشی، داریوش شاه گوید، اهورمزدا که بزرگترین خدایان است، او مرا آفرید، مرا شاه کرد، او این پادشاهی را به من داد، که بزرگ است، ... اهورمزدا را میل چنین بود که در تمام این زمین مرا برگزید و مرا در تمام این زمین شاه کرد، من اهورمزدا را پرستش کردم، اهورمزدا مرا یاری کرد، آنچه من کردم، همه را بخواست اهورمزدا کردم» (Kent, 1953 : 142).

داریوش اول (486 -521 ق م ) در کتیبه­هایش پس از ستایش خدای بزرگ اهورمزدا و معرفی خود، بلا فاصله با بیان اینکه وی برگزیده اهورمزدا است و مقام پادشاهی­اش نیز از جانب اهورمزدا به وی ارزانی شده، مشروعیت پادشاهی خود را اعلام می­کند. برای مثال، در کتیبه­های بیستون ستون اول  بند پنجم، کتیبه دیواره جنوبی تخت جمشید، کتیبه شوش و  ...  بوضوح به این موضوع برخورد می­کنیم (116 & 135 :(Kent, 1953 . اهمیت این موضوع در این است که وی پس از  قتل گئومات مغ و نیز سرکوبی شورش های متعدد مقام خود را تثبیت کرده بود وحال با اعلام  اینکه مقام پادشاهی­اش موهبتی از جانب اهورمزدا است، نه تنها مشروعیت پادشاهی­اش را به دست می آورد، بلکه تمامی این اقدامات و سرکوبی­ها را توجیه می­نماید. به همین دلیل است که در جای جای کتیبه بیستون تاکید می­کند که همه اقداماتش را به خواست اهورمزدا آغاز کرده و به لطف او به انجام رسانده است. در واقع، وی به نوعی خود را مجری محض اوامر اهورمزدا و نیز تحت حمایت فرّه ایزدی وی می­داند و این موضوعی است که بوضوح در نقش برجسته­های به جای مانده از وی -  و نیز سایر پادشاهان هخامنشی –  به چشم می­خورد. در این گونه نقش برجسته­ها -  از قبیل نقش برجسته­های تخت جمشید و نقش رستم - پادشاه در زیر فرّه ایزدی اهورمزدا  که به صورت پرنده­ای با بالهای گشوده است، ایستاده که به معنی حمایت این فره اهورایی از پادشاه است.

همان گونه که در پشتر آمد، در کتیبه­های فارسی باستان یا هخامنشی علاوه بر موضوعها و مفاهیم دینی از قبیل: یکتاپرستی، مسامحه دینی و... برخی از ارزش­های اخلاقی نیز به چشم می­خورد که بسیار مورد نظر شاهان هخامنشی واقع شده و بر آنها تاکید ورزیده­اند. از جمله مهمترین این ارزش­های اخلاقی می­توان به: حق شناسی، عدل و انصاف، رعایت قانون، راستگویی و پرهیز از دروغ و... اشاره کرد که در برخی از کتیبه­های داریوش بر آنها تاکید ورزیده شده، در اینجا به آنها می­پردازیم. می­دانیم که در جریان سرکوبی گئومات مغ، داریوش با کمک هفت تن از دوستانش نه تنها وی را سرکوب کرد، بلکه توانست بر بسیاری از شورش­ها نیزغلبه نماید. به همین دلیل، وی به منظور قدر دانی و حق شناسی از آنها و خاندانشان با آوردن نام آنها در کتیبه بیستون ستون چهارم بند 19-18 نام و یاد آنها را برای همیشه جاودانه کرده (شارپ، 1346 : 72-73) و نیز در بند 4 کتیبه B نقش رستم در این باره می­گوید: «مردی که همکاری می­کند، او را به جای همکاری­اش همان طور پاداش می­دهم» (همانجا: 89). علاوه بر این، داریوش نه تنها برای این افراد در دستگاه حکومتی خود جایگاه خاصی در نظر گرفت، بلکه به پادشاهان آینده نیز تاکید نموده که نسبت به این هفت خاندان وفادار باشند.

شاید یکی از جالبترین ارزش­های اخلاقی که در کتیبه­های داریوش به چشم می­خورد، رعایت عدل و انصاف است. وی در این باره در کتیبه بیستون ستون چهارم بند 14 – 13 می­گوید: «از آن جهت اهورمزدا مرا یاری کرد که نه من و نه خاندانم دروغگو و بی انصاف نبوده­ایم. من برابر حق و عدالت رفتار کردم. نه ناتوان ونه توانا را نیازردم. تو که از این پس شاه هستی، کسی را که دروغگو و دراز دست است، دوست مباش و او را سخت کیفر بده!»

راستگویی و مخالفت با دروغ از جمله ارزش­های اخلاقی است که نه تنها در کتیبه­های داریوش، بلکه در تمام کتیبه­های پادشاهان هخامنشی بسیار بر آن تاکید شده و در پایان اکثر این کتیبه­ها از اهورمزدا خواسته شده است کشور را از دروغ حفظ کند. در این راستا، داریوش دروغ را بزرگترین جرم و گناه می­دانست. وی معتقد بود که دروغ باعث نابودی نظم و امنیت کشور می­گردد. بهترین نمونه برای این مورد، همانا شورشهای سراسر کشور در آغاز پادشاهی داریوش است. به نظر داریوش دروغگویی گئومات باعث به وجود آمدن  شورش­ها و ناامنی شده بود و داریوش نیز با یاری جستن از اهورمزدا و کمک هفت تن از سردارانش توانست بر آنها غلبه کند. وی در کتیبه بیستون ستون چهارم بند 30-1 به شرح بی نظمی­های کشور و نیز آشوب­های حاصله از دروغ پرداخته، به پادشاه آینده تاکید می­کند که؛ از دروغ بپرهیز، دوست دروغگو مباش و او را سخت کیفر ده! (Kent, 1953: 128-129)

خشایارشا و سیاست دینی وی

بررسی کتیبه­های بازمانده از خشایارشا (465 – 486 ق م) از این لحاظ جلب توجه می­نماید که کتیبه­های وی از لحاظ محتوی تا حد زیادی همچون کتیبه­های پدرش داریوش است. برای اثبات این ادعا می­توان به کتیبه­ای که در سال 1349 ش در اطراف تخت جمشید کشف شده، اشاره کرد که از نظر محتوا همچون یک نسخه کپی از کتیبه نقش رستم – گور دخمه داریوش-  داریوش است. در واقع، باید گفت که؛ خشایارشا در معرفی خود، همان خط مشی پدرش را دنبال کرده است؛ بدینسان که در کتیبه­هایش پادشاهی خود را ودیعه­ای از سوی اهورمزدا و خود را مجری اوامر وی دانسته تا از فرّه ایزدی بهره­مند گردد و به پادشاهی خود مشروعیت بخشد. وی درپایان کتیبه­هایش، نه تنها از اهورمزدا درخواست می­کند که کشور را از دشمن، خشکسالی و ... حفظ کند، بلکه می­خواهد که خودش، پادشاهی­اش و بخصوص کارهای نیک پدرش را حفظ کند. برای مقایسه کتیبه­های داریوش و خشایارشا می­توان به کتیبه­های خشایارشا در تخت جمشید (کتیبه A وB )  مراجعه کرد.

با اینکه سبک کتیبه­های خشایارشا تا حد زیادی به کتیبه­های پدرش شباهت دارد، اما گزارشهای تاریخی گویای آن است که وی در عمل از آن سیاست هوشمندانه و تسامح دینی پدرش چندان بهره­ای نداشت. منابع تاریخی گویای آنند که وی در بدو رسیدن به پادشاهی، اقداماتی انجام داد که با سیاست دینی هخامنشیان به شدت منافات داشت و ما از دو مورد آن که از دیدگاه بحث مورد نظرمان  بسیار جالب توجه­اند، آگاهیم: در آغاز پادشاهی خشایارشا در بابل شورشی عظیم روی داد و به نظر می­رسد که کاهنان معبد مردوک در به وجود آمدن آن نقش داشته­اند. به همین دلیل، خشایارشا نه تنها شورش را به شدت سرکوب نمود، بلکه کاهنان معبد را نیز تنبیه و از همه مهمتر پیکر بعل مردوک را که بزرگترین مظهر بت پرستی بابل بود، نابود کرد (احتشام، 1355 : 218-219).

در پیشتر نیز آمد که پس از ظهور  زردشت (1000 – 1100 ق م) و دین مبنی بر یکتاپرستی وی قرن­ها بود که یکتاپرستی – به طور غیر رسمی -  در ایران رواج داشت. بنا براین،  بدیهی بود که بت پرستی بر خلاف میل باطنی  پادشاهان هخامنشی باشد. شاید خشایارشا قصد داشت که به بهانه سرکوبی شورشیان، از سویی مظهر بت پرستی؛ یعنی بت بعل مردوک و از دیگر سوی، کاهنان توطئه گر معبد مردوک را که از نظر سیاسی و دینی برایش ایجاد مزاحمت می کردند، برای همیشه نابود کند. در هر حال، این اقدامی بود که کاملا مخالف سیاست دینی هخامنشیان و بخصوص پدرش بود، چرا که می­دانیم داریوش طبق بیان خودش در کتیبه بیستون ستون اول بند 14 به صراحت بیان می کند که: «پس از به پادشاهی رسیدن، تمام معابدی را که گئومات مغ ویران کرده بود، بازسازی کرده».

نمونه دیگر از اقدامات وی که از دیدگاه بحث ما بسیار حایز اهمیت است، اصلاحات دینی است که وی در یکی از سرزمین های (عیلام ؟) تحت حاکمیت خود انجام داده و شرح آن را نیز در کتیبه­ای که از خود به جای نهاده، جاودانه کرده است. در این کتیبه که امروز به عنوان کتیبه دیوان معروف است، خشایارشا طبق معمول ابتدا اهورمزدا را به بزرگی و... ستوده وسپس پادشاهی خود را ودیعه­ای از سوی اهورمزدا دانسته و بدینوسیله به پادشاهی­اش مشروعیت می­بخشد. نکته قابل توجه ما از بند پنجم شروع می­شود و در این بند خشایارشا می­گوید: «در میان این کشورها که من دارم. جایی بود که در آنجا دیوها پرستیده می­شد. به خواست اهورمزدا من آن دیودانه­ها را ویران کردم و گفتم از این پس دیوها پرستیده نخواهند شد. در آنجا اهورمزدا و ارت پرستیده شدند.»در این بند ازکتیبه، دو نکته قابل توجه وجود دارد: یکی پرستش خدایان متعدد و دیگری مفهوم وازه  ارت (Arta) که محققان تفاسیر گوناگونی از آن ارائه کرده­اند. می­دانیم که پیام زردشت (1000 -  1100 ق م) در ایران «پرستش اهورمزدا به عنوان خدای یکتا و ترک پرستش سایر خدایان» بود. از آن پس سایر خدایان یا در حکم فرشتگان (امشاسبندان) درگاه اهورمزدا شدند و یا به عنوان دیوان مطرود شدند. طبیعی است که زردشت در بدو امر موفق نشد و در بسیاری از نقاط با مخالفت مواجه گردید، ولی می­توان پذیرفت که پیام یکتاپرستی وی - اگرچه به طور غیر رسمی - در طی قرون متمادی در برخی نقاط پذیرفته شده و یکتاپرست شده باشند و بالعکس برخی اقوام دیگر نیز به کیش کهن خود پایبند مانده و خدایان متعددی را می پرستیده­اند. جالب اینکه داریوش با توجه به سیاست دینی مسامحه آمیز و آزاد منشانه خود آنها را در امور آیینی خود آزاد گذاشته است و حتی وقتی که گئومات برخی از معابد آنها را ویران کرد، داریوش دوباره آنها را بازسازی می­کند، ولی جای تعجب است که فرزند وی، خشایارشا مطابق کیش زردشتی به خدایان آنها لقب دیو داده و معابد آنها را نیز دیودانه نامیده، دستور ویرانی معابد و عدم پرستش آنها را می­دهد! نکته دوم درباره ترجمه­های محققان از واژه ارت (Arta) در این جمله از بند است. می­دانیم کهارت(Arta) در «علم اللغه» به معنی نظم، راستی و درستی است و البته، نام یکی از ایزدان باستانی نیز بوده که بر نظم جهان هستی نظارت داشته است. به نظر می­رسد با توجه به اینکه هخامنشیان اهورمزدا را به عنوان خدای یکتا پرستش می­کرده­اند و نیز با توجه به اینکه در بند هفتم همین کتیبه خشایارشا چنین می­گوید: اگر می­خواهی در زندگی شاد باشی و در مرگ سعادتمند باشی، آنچه را  اهورمزدا گفته انجام ده (کورت، 1378 : 88).

به احتمال زیاد، هدف  خشایارشا از ویرانی معابد آن سرزمین نابودی شرک و رواج یکتاپرستی-  اهورمزدا-  بوده است، بنابراین، منظور خشایارشا از  ارت (Arta)  در این بند از کتیبه، آن گونه که برخی از محققان مثل کنت (Kent)، کامرون (Cameron) و شارپ (Shar) به خطا گفته­اند، هرگز پرستش ایزد ارت نبوده و منظور وی از ارت (Arta) همانا: نظم، درستی، قانون و... بوده است، بنابراین، ترجمه صحیح این بخش از  بند چنین می­شود که:  ....  و در آنجا اهورمزدا به راستی و درستی پرستیده شد (بویس، 1375 : 257).بررسی تنها کتیبه اردشیر اول (424 – 465 ق م) در تخت جمشید و نیز چهار کتیبه داریوش دوم (404 – 424 ق م) بیانگر پیروی این پادشاهان از خط مشی سیاست دینی پادشاهان پیشین بوده، از این دیدگاه موضوع چندان قابل توجهی در کتیبه­های آنها دیده نمی­شود.

اردشیر دوم و سوم ؛ بدعت است یا تسامح ؟

با مطالعه کتیبه­های اردشیر دوم (358 -  404 ق م) و نیز اردشیر سوم (338 – 358 ق م) با نکاتی تازه و بسیار قابل توجه برخورد می­کنیم، چرا که در کتیبه­های این پادشاهان علاوه بر اهورمزدا با نام دو خدای کهن آریایی، به نام­های مهرMmehr) ) و آناهیتا  (Anahita) نیز  برخورد  می­کنیم  که تا  پیش از این در هیچ  یک از  کتیبه­های  هخامنشی به  این  صراحت چنین موضوعی دیده نشده بوددر دو کتیبه از اردشیر دوم در همدان و شوش کتیبه­ها به نام اهورمزدا و ذکر بزرگی و .... وی آغاز شده، ولی در پایان اردشیر برای حفظ خود و اقداماتش نه تنها از اهورمزدا، بلکه از ایزدان مهر و آناهیتا نیز درخواست یاری کرده است. همین موضوع درباره اردشیر سوم نیز در کتیبه­ای واقع در تخت جمشید رخ داده است؛ با این تفاوت که وی در پایان کتیبه تنها نام اهورمزدا و مهر را آورده و آناهیتا را ذکر نکرده است.

در ارتباط با این موضوع بی سابقه نظرهای گوناگونی ارائه شده است. به طوری که برخی محققان معتقدند این دو پادشاه به تثلیث خدایان معتقد بوده­اند؛ بدین صورت که در این تثلیث اهورمزدا می­آفریند، آناهیتا تکثیر می­کند و مهر نیز وظیفه محافظت و نگهبانی آنها را دارد. در ارتباط با چنین نظریه هایی جای سؤال اینجاست که چرا اردشیر دوم و سوم در دیگر کتیبه­های خود فقط به اهورمزدا متوسل گردیده و نامی از مهر و آناهیتا نیاورده­اند؟ به هرحال، چنین نظریه­هایی پیوسته در هاله­ای از تردید قرار دارند. پیشتر گفته شد که امپراتوری وسیع و پهناور هخامنشی دارای اقوام و ملل متعدد با عقایدی گوناگون بود. از منابع تاریخی کهن، از جمله منابع بابلی چنین بر می آید که از اواسط دوره هخامنشی در غرب امپراتوری پیروان ایزدان مهر و آناهیتا بتدریج رو به افزایش بوده، به طوری که از گفته بروسوس (قرن سوم ق م) مورخ بابلی چنین برمی­آید که در اواخر دوره هخامنشی پیروان این دو ایزد، به حدی در غرب افزایش یافت که اردشیر – دوم- معابدی برای آنها ساخت (بویس،1375: 297-298).

از دیگر سوی، می­دانیم که اوستا از نظر ساختار زبانی یه دو بخش کهن و جدید تقسیم می­شود که بخش کهن آن مربوط به زمان خود زردشت (1000 – 1100 ق م) و در واقع، سروده خود اوست. بخش جدید اوستا از نظر ساختار زبانی به گونه­ای است که نشان می­دهد نسبت به اوستای کهن چند قرن بعد سروده شده است. نکته قابل توجه اینکه در بخش جدید اوستا، سروده هایی در وصف دو ایزد مهر و آناهیتا به نام سرود «مهر یشت» و سرود «آبان یشت» وجود دارد و چه بسا که این سروده­ها نیز در همان زمان که پیروان این دو ایزد در غرب امپراتوری رو به افزایش بوده اند، سروده شده باشند! به نظر می­رسد که روند رو به افزایش پیروان مهر و آناهیتا در غرب امپراتوری و نیز تسامح دینی پادشاهان هخامنشی باعث گردیده است که اردشیر دوم و سوم در پایان یک یا دو مورد از کتیبه­های خود، یادی از این دو ایزد کهن آریایی بنمایند و حتی معابدی برای آنها برپا کنند تا بدینوسیله مشروعیت پادشاهی خود را نزد پیروان رو به افزایش این دو ایزد حفظ نمایند. متاسفانه، از آخرین پادشاه هخامنشی داریوش سوم اثر قابل توجهی در دست نیست تا بتوان بر اساس آن در راستای این پزوهش سخنی به میان آورد و البته، شاید بتوان گفت بحرانهای پایان دوره هخامنشی و در راس همه آنها، تهدیدهای مقدونیان، بخصوص یورش اسکندر چنین فرصتی را به وی نداد.

 

 

نتیجه

بر خلاف آنچه که برخی از مستشـرقان اظهـار داشته­اند، هخامنشیان خدایان پرست نبوده و تنها به پرستش اهورمزدا معتقد بوده­اند. می­توان گفت؛ پس از ظهور زردشت (1000 – 1100 ق م) و سر دادن ندای توحید، اگر چه کیش وی در همان زمان رسمیت نیافت، ولی به نظر می رسد که یکتاپرستی بتدریج در ایران رواج یافته باشد، زیرا بررسی کتیبه­های پادشاهان هخامنشی گویای آن است که در اکثر قریب به اتفاق آنها اعتقاد به یکتاپرستی – اهورمزدا – دیده می­شود. با توجه به اینکه پادشاهان هخامنشی در عین اعتقاد به یکتاپرستی از سیاست دینی تسامح و احترام به اعتقادات ملل تابعه نیز برخوردار بودند، در مواردی نادر، اسامی مهر و آناهیتا را که از ایزدان بسیار محبوب آریایی کهن هستند، در کتیبه­های خود ذکر کرده­اند که این خود تنها به دلیل حفظ مشروعیت مقام پادشاهی آنها در بین پیروان این دو ایزد بود که در اواخر این دوره در غرب امپراتوری رو افزایش بودند. همچنین به نظر می­رسد که پادشاهان هخامنشی با تاکید بر ارزش­های دینی و اخلاقی از قبیل: راستگویی و پرهیز از دروغ، عدل و انصاف، حق شناسی، آزاد منشی و..... بر دوام و بقای مشروعیت مقام پادشاهی خود افزوده­اند.



* شایان ذکر است که امروزه قدمت این الواح را مربوط به اواسط دوره هخامنشی دانسته اند که به گرامیداشت این دو پادشاه نگاشته شده است .

1.  ابوالقاسمی، محسن. (1376). تاریخ زبان فارسی، تهران: سمت، چاپ اول.
2. امستد، ات. (1373). تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، محمد مقدم، تهران: امیر کبیر، چاپ سوم.
3. اورانسکی، ای.م. (1358). مقدمه فقه اللّغة ایرانی، کریم کشاورز، تهران: پیام، چاپ اول.
4. احتشام، مرتضی. (1355). هخامنشیان، تهران: نشر کتابهای جیبی.
5. برایان، پیر. (1381). امپراطوری هخامنشی، ناهید فروغان، تهران: قطره.
6. بویس، مری. (1375). هخامنشیان، همایون صنعتی زاده، تهران: توس، اول.
7. پیرنیا، حسن. (1362). ایران باستان، ج 1و2، تهران: دنیای کتاب، چاپ دوم.
8. پورداوود، ابراهیم. (2536). یشت ها، ج 1، تهران: دانشگاه تهران، چاپ سوم.
9.تاج بخش، احمد. (1355). تاریخ تمدن و فرهنگ ایران پیش از اسلام، تهران: دانشگاه ملی.
10. تاریخ ایران کمبریج. (1385). هخامنشیان، مرتضی ثاقب فر، تهران: جامی.
11. داندامایوف، م.ا. (1373). ایران در زمان نخستین پادشاهان هخامنشی، روحی ارباب، تهران: علمی فرهنگی، چاپ دوم.
12. _________.  (1358). تاریخ سیاسی – اقتصادی هخامنشیان، میر کمال نبی پور، تهران: گستر، چاپ اول.
13. رجبی، پرویز. (1382). هزاره­های گمشده، ج 1، 2، 3، تهران: توس، چاپ دوم.
14. سامی، علی. (1341). تمدن ایران هخامنشی، ج 1، شیراز: دانشگاه شیراز.
15. شارپ، ر.ن. (1346). فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی، تهران: سازمان مرکزی جشن­های شاهنشاهی.
16. فرای، ر.ن. (1368). میراث باستانی ایران، مسعود رجب نیا، تهران: علمی فرهنگی.
17. ------- . (1382). تاریخ باستانی ایران، مسعود رجب نیا، تهران: علمی فرهنگی، چاپ دوم.
18. فریدریش، یوهانس. (1368). تاریخ خط­های جهان، فیروز رفاهی، تهران: دنیای کتاب.
19. قائمی، محمد. (1349). هخامنشیان در تورات، اصفهان: نشاط.
20. __________ . (1348). ادبیات باستانی ایران، اصفهان: تایید، چاپ دوم.
21. کامرون، ج. (1365). ایران در سپیده دم تاریخ، حسن انوشه، تهران: علمی فرهنگی، اول.
22. کتاب مقدس ترجمه فارسی. (1986). عهد عتیق و جدید، لندن: پنگوئن، اول.
23. کخ، ه.م. (1383). از زبان داریوش، پرویز رجبی، تهران: کارنگ، هفتم.
24. کریستن سن، آرتور. (1345). مزدا پرستی در ایران قدیم، ذبیح الله صفا، تهران: دانشگاه تهران، دوم.
25. کورت، آملی. (1378). هخامنشیان، مرتضی ثاقب فر، تهران: ققنوس، اول.
26. گیرشمن ، رومن. (1362). ایران از آغاز تا اسلام، محمد معین، تهران: علمی فرهنگی، اول.
27. __________ . (1371). هنر ایران، ج1، عیسی بهنام، تهران: علمی فرهنگی، اول.
28.  ناتل خانلری، پرویز. (1350). تاریخ زبان فارسی، ج1و2، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، اول.
29. هرتسفلد، ارنست. (1354). تاریخ باستانی ایران بر بنیاد باستان شناسی، علی اصغر حکمت، تهران: انجمن آثار ملی، اول.
30. مشکور، محمد جواد. (1349). تاریخ اجتماعی ایران باستان، تهران: دانشسرای عالی، اول.
31. مصطفوی، سید محمد تقی. (1342). اقلیم پارس، تهران: انجمن آثار ملی، اول.
32. Jehanian, Ardeshir, (1971), Religion of the achaemenian. Bombay.
33 – Kent. R. G, (1953). Old Persian, grammar. texts. lexicon, New hawen.
34. Samy, Ali, (1971), Pasargad, Shiraz.
35. ________ (1971). Persepolis, Shiraz.