نقش سید مرتضی اهرمی و آخوند خراسانی در قیام مردم بوشهر (1327 ق. )؛ باز خوانی اسناد

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیار تاریخ، دانشگاه شیراز.

چکیده

تعطیلی مجلس شورای ملی(1326ق. )به فرمان محمد علی شاه، آغاز دوره استبداد صغیر بود. این وضع، موجب مخالفت‌های گسترده‌ای در میان مشروطه خواهان شد. از جمله این حرکتهای اعتراضی، قیام مردم جنوب ایران، بویژه بوشهر بود. نکته مهم در این قیام حضور و نقش دو چهره روحانی؛ یعنی آیت الله آخوند خراسانی و سید مرتضی اهرمی است. در این مقاله، بر اساس اسناد منتشر نشده، رهبری سید مرتضی اهرمی و نقش و حمایت آخوند خراسانی در این برهه از جنبش مشروطه خواهی مردم ایران توصیف و تبیین می شود. این بررسی پرتو بیشتری بر عمل و نظر رهبری مذهبی در جریان مشروطه خواهی ایرانیان می‌افکند و بویژه آگاهیهای نوی از نگرش آخوند خراسانی به عنوان رهبر روحانی مشروطیت ارایه نموده، بر تمایز منطقه‌ای حرکتهای مشروطه خواهی تأکید می‌کند.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

The role of Sayyed Morteza Ahrami and Akhund Khorasani in the Bushehr Uprising (1909/1327), a documentary review

نویسنده [English]

  • Mohammad Ali Ranjbar
Assistant Professor, Department of History, Shiraz University, Shiraz, Iran.
چکیده [English]

The closure of the National Assembly (1908/1326) by Mohammad Ali Shah coup is marked as the beginning of a Minor Autarchy (estebdad-e saghir) era in Iran. This made many constitutionalists disillusioned and dissatisfied. One of the protesting movements was the uprising of the Iranians in the south, especially in Bushehr.
Two clerical figures, Ayatollah Akhund Khorasani and Sayyed Morteza Ahrami, were of paramount importance during this movement. This article, based on documentary studies, focuses on the leadership of Ahrami and the role of Khorasani as a supporter of the Iranian constitutional movement. The act and thought of religious leadership in the Iranian constitutional movement is another aspect studied here. It specifically broadens a view of Khorasani's approach as the clerical leader of the constitutional movement and confirms the existence of regional distinctions in the constitutional movements.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Akhund Khorasani
  • Ahrami
  • Constitutional Revolution
  • Bushehr
  • Daryabeigi

1- طرح موضوع

قیام سال 1327 ق. بوشهر، به رهبری سید مرتضی مجتهد اهرمی، هرچند در تداوم جنبش مشروطه‌خواهی ایرانیان و به ضرورت پیشبرد این حرکت ملی روی داد، اما ویژگیهای خاص جنوب ایران و رویارویی آشکار با قدرتهای بیگانه، بویژه انگلیس، اهمیت ویژه‌ای به این واقعه تاریخی بخشیده است.

اسناد منتشر نشده موجود در کنار سایر منابع که تا کنون در عرصه پژوهش‌های تاریخی معرفی شده‌اند، ابعاد دقیقتری از خیزش یاد شده را بیان می‌کنند. تعداد بیشتر این اسناد مکاتبات آیت الله محمد کاظم آخوندخراسانی (1329-1255ق. ) در دفاع از مجتهد اهرمی است که بازتاب مهمی در وزارت داخله و مجلس شورای ملی داشت.

مکاتبات سید مرتضی اهرمی در دفاع از اقدامات خود و پاسخهای احمدخان دریابیگی (م: 1339 ق. )‌حکمران بنادر، دیگر بخشهای مهم اسناد موجود است که در بازنویسی واقعه تاریخی قیام بوشهر، بویژه موقعیت رهبری روحانی آن به کار آمده است. تکیه بر مآخذ دیگر؛ یعنی روزنامه حبل المتین و گزارش سرکنسولگری انگلیس در بوشهر و گزارشهای محرمانه وزارت امور خارجه انگلیس در جهت آگاهی از نگرشهای متفاوت به این واقعه است، که می‌تواند موجب بازنگری همه جانبه شود. این دو گزارش بیانگر مواضع انگلیس و مقالات حبل‌المتین نشان دهندة مواضع مشروطه‌خواهان است. اگرچه احمدخان دریابیگی نیز در دفاع از اقداماتش از روزنامه‌های این زمان استفاده می‌کند.

 در هر حال، هدف این نوشتار بررسی همه جانبه قیام 1327 ق. بوشهر نیست، بلکه بازتاب حضور آیت الله خراسانی به عنوان یکی از چهره‌های بارز رهبری روحانی و شاگرد او، سید مرتضی اهرمی در واقعه‌ای است که در تداوم جنبش بزرگ مشروطه‌خواهی ایرانیان جای می‌گیرد.

سیدمرتضی اهرمی در اواخر دوره استبداد صغیر با یاری مشروطه‌خوهان و مخالفان سلطنت محمدعلی شاه قاجار (1327-1324 ق. )، بر شهر بوشهر دست یافت. این واقعه همزمان با قیام مشروطه‌خواهان تبریز، گیلان و اصفهان بود که با هدف مقابله و رویارویی با شاه قاجار و بازگشایی مجلس مشروطیت صورت گرفت. خیزش سید مرتضی اهرمی با تأیید سیدعبدالحسین لاری و بر اساس حمایتهای آیت الله خراسانی در نجف پیش می‌رفت. در واقع، در شرایطی این حرکت صورت گرفت که سواحل شمالی خلیج فارس و پس کرانه‌های آن تحت ‌تأثیر باورها و اقدامات سیدعبدالحسین لاری قرار داشت.

در این زمان، حکمران بنادر خلیج فارس معزالدوله بود که در گزارشهای کنسولگری انگلیس «عنصری بی مقدار»‌قلمداد شده که تجربه‌ای از اوضاع جنوب ایران نداشت و در عمل نیز اقدام مؤثری صورت نداد. او در شرایط بحرانی پایان دوره استبداد صغیر برای چند ماه راهی چاه‌بهار شد و زمانی بازگشت که کنترل شهر در دست «ملیون» به رهبری سید مرتضی اهرمی بود. اهرمی پس از تجهیز و سازماندهی تعدادی از روستاییان پس کرانه بوشهر، بویژه تنگستان حکومت شهر را در دست گرفت و گمرک را تحت کنترل درآورد و کارکنان بلژیکی را کنار گذاشت (کاکس،1377: 66).

در این زمان گمرکات جنوب ایران در رهن دولت انگلستان به عنوان وثیقه وام سیصد هزار پوندی بود که مظفرالدین شاه قاجار دریافت کرده بود. به این دلیل، تصرف گمرک توسط ملیون با مخالفت انگلیس روبه­رو شد و همین امر، موجب دخالت نظامی انگلیس و در نهایت، تبعید سید مرتضی اهرمی به نجف گردید. البته، ورود دریابیگی به عنوان حاکم جدید به بوشهر در 18 ربیع‌الثانی 1327 ق. حدوداً یک ماه بعد از دخالت نظامی انگلیس در 19 ربیع‌الاول 1327 روی داد. با تصرف شهر توسط قوای دولتی، سیدمرتضی دستگیر و زندانی شد و در 18 جمادی‌الثانی با کشتی به بصره فرستاده شد و از آنجا به نجف رفت.

گزارشگر کنسولگری انگلیس می‌کوشد حکومت کوتاه‌مدت سیدمرتضی اهرمی در بوشهر را دوره هرج و مرج قلمداد کند که اداره و نظارت تفنگچیان پرشمار و روستایی (1000 تا 1500 نفر) برای رهبرانشان نیز مشکل شده بود. دزدی و ناامنی موجب اختلال در امور تجاری شرکتهای خارجی حاضر شد و منافع آنها، بویژه انگلیس را به خطر انداخت. در چنین شرایطی، حکومت مرکزی ایران احمد دریابیگی را به بوشهر اعزام کرد. با ورود او، سربازان انگلیسی به کشتیهای نظامی خود برگشتند و شهر در اختیار دریابیگی قرار گرفت و سیدمرتضی تبعید شد(همان،1377: 70-74).

سکونت اجباری سیدمرتضی اهرمی در نجف مدت زیادی به درازا نکشید. تمایل او به ورود دوباره به بوشهر با حمایت آیت الله خراسانی همراه شد و مکاتباتی با مجلس شورای ملی و وزارت داخله ایران صورت گرفت. مقاومت دریابیگی و مخالفت انگلیس علت تعدادی از مکاتبات یاد شده است که در نهایت، با حکم صریح آیت الله خراسانی که عزل و برکناری دریابیگی را واجب کرده بود، به پایان آمد. در 18 ربیع‌الثانی 1329 میرزاعلی محمد موقرالدوله به جای او حکمران بوشهر شد و به این ترتیب، زمینه جهت ورود سیدمرتضی اهرمی به دشواری فراهم گردید.

 

2 - چهره‌ها؛ آخوند خراسانی

آیت الله ملامحمد کاظم آخوند خراسانی (1329-1255 ق. ) (موسوی بجنوردی،1369:ج1)فقیه اصولی و مرجع تقلید شیعه و رهبر سیاسی عصر مشروطیت بود. او در مشهد زاده شد و در سبزوار نزد حاج ملاهادی سبزواری (م: 1289 ق. ) و در تهران در حلقه درس میرزا ابوالحسن جلوه (م: 1314 ق. ) فلسفه خواند. در سال 1279 ق. راهی نجف شد و از حوزه درس شیخ مرتضی انصاری (م: 1281 ق. ) و سپس میرزا محمدحسن شیرازی (م: 1312 ق. ) بهره گرفت. میرزای شیرازی، فضل و دانش شاگردش، آخوند خراسانی را می‌‌ستود. پس از درگذشت میرزا، آخوند خراسانی جانشین او و بزرگترین مرجع تقلید شیعیان شد؛ به گونه­ای که از او با عنوان"رییس کل علمای نجف" یاد شده است(دولت آبادی،1362:ج1، 91-289).

شهرت آخوند خراسانی به عنوان رهبر سیاسی جنبش مشروطیت ایران درخور توجه است. ‌او رویدادهای سیاسی ایران را به دقت دنبال می‌کرد و در عمل و نظر از مشروطه‌خواهی حمایت می‌نمود. تقریظ او بر کتاب تنبیه الامّه و تنزیه الملّه علامه نائینی و اعلام «مأخوذ بودن اصول مشروطیت از شریعت محقه" و دهها اعلامیه، تلگراف، نامه و فتوا در حمایت از مشروطیت از این جمله است (کفایی، 1359: 141-190).

آخوند خراسانی، هدفش از حضور در جریان جنبش مشروطه خواهی ایرانیان را"ترفیه حال رعیت و رفع ظلم "از آنها می داند، که تنها با "اجراء احکام الهیه"صورت پذیر است واجرای این احکام"نافعه للقوم"است (کرمانی، 1349:ج 2، 160).

در زمان تعطیلی مجلس شورای ملی و بازگشت شیوه استبدادی در فرمانروایی محمدعلی شاه، فعالیتهای آخوند خراسانی به اوج خود رسید. در این زمان بود که او از مردم خواست که به حکومت مالیات نپردازند و در سرنگونی آن بکوشند. فعالیتهای جدی آخوند خراسانی در حمایت از مشروطه‌خواهی موجب واکنش و دشمنی قدرتهای بیگانه، بویژه انگلیس شد که نمونه‌ای از رویارویی آن دو را در موضوع سیدمرتضی اهرمی می‌بینیم. برخی درگذشت ناگهانی آخوند را در آستانه سفر به ایران و رهبری نزدیکتر حرکت مشروطه‌خواهی مشکوک می‌بینند(فیرحی،1384: 197؛ بشیری، 1365: 733).

مبانی نظری حضور و ایفای نقش آخوند خراسانی در جنبش مشروطیت از دیدگاهی بدیع و منحصر است. آخوند خراسانی در نامه‌ای به اهالی همدان، بخشی از این مبانی را توضیح می‌دهد:

«مگر سلطنت استبدادیه شرعی بود که از تغییر و تبدیل آن به سلطنت مشروطه به دسیسه عمروعاص عنوان مشروعه نموده، محض تشویش اذهان عوام و اغلوطه دلفریب باعث این همه فتنه و فساد گشته،...عجبا چگونه مسلمانان، خاصه علماء ایران، ضروری مذهب امامیه را فراموش نمودند که سلطنت مشروعه آن است که ... به دست شخص معصوم، و مؤید و منصوب و منصوص و مأمور من الله باشد، مانند اولیاء علیهم السلام و مثل خلافت امیرالمؤمنین و ایام ظهور و رجعت حضرت حجت (ع)و اگر حاکم مطلق معصوم نباشد، آن سلطنت غیر مشروعه است؛ چنان که در زمان غیبت است و سلطنت غیرمشروعه دو قسم است، عادله، نظیر مشروطه که مباشر امور عامه، عقلا و متدینین باشند و ظلمه و جابره است مثل آن‌که حاکم مطلق یک نفر مطلق‌العنان خودسر باشد. البته، به صریح حکم عقل و به فصیح منصوصات شرع «غیرمشروع عادله» مقدم است بر "غیرمشروعه جابره» (کدیور،1384: 229).

بر این اساس، حکومتها یا مشروعه‌اند یا غیرمشروعه و حکومتهای غیرمشروعه یا عادلانه‌اند و یا ظالمه که در این صورت حکومت مشروطه از نوع غیر مشروعه عادلانه است. از نظر آخوند در دوره غیبت حکومت مشروعه ممتنع است(همان: 229). بنابراین، در این شرایط «وجوب مشروطیت از باب دفع افسد به فاسد است»(همان: 210). فتوای آخوند در حمایت از اساس مشروطیت قاطع و صریح بود:

«همراهی با مخالفین اساس مشروطیت، هرکه باشد، و لو با تعرض بر مسلمانان حامیان این اساس قویم محاربه با امام‌عصر عجّل‌الله فرجه است».

و در مخالفت با شاه قاجار و رفع استبداد صغیر می‌نویسد:

«به عموم ملت حکم خدا را اعلام می‌داریم، الیوم همت در رفع این سفاک جبار و دفاع از نفوس و اعراض و اموال مسلمین، از اهم واجبات و دادن مالیات به گماشتگان او از اعظم محرمات و بذل و جهد در استحکام و استقرار مشروطیت به منزله جهاد در رکاب امام زمان ارواحنا فداه و سرمویی مخالفت و مسامحه به منزله خذلان و محاربه با آن حضرت صلوات الله و سلامه علیه است. »(همان: 197-198).

اسناد مورد بررسی در این نوشتار نیز صراحت و قاطعیت حمایت آخوند خراسانی از سیدمرتضی اهرمی به عنوان یکی از رهبران روحانی حرکت مشروطه‌خواهی را می‌رساند. در نامه‌ای سید مرتضی از سکونت اجباری در نجف که «مغتنم و ]موجب[ راحت روحی و بدنی» است، یاد می‌کند، اما خطاب به آخوند خراسانی از «فرض ذمه ]او که[ تدارک حقوق ملت» است، می‌گوید و درخواست حمایت دارد(1/1329-1327ق:1). آخوند خراسانی در مکاتبه با وزیر داخله در موضوع سیدمرتضی اهرمی از وظایف شرعیه یاد می‌کند(2/ 1329-1327ق:1)، و در نهایت با قاطعیت احمدخان دریابیگی را با این فتوا عزل می‌کند: «دریابیگی با مفسد مرکز در باد دادن بنادر همدست، خیانتش محقق، عزلش واجب فوری»(3/1329ق:1).

 

- سیدمرتضی اهرمی

سیدمرتضی اهرمی، مشهور به علم‌الهدی از روحانیان بنام و از سران مشروطه‌خواهی در جنوب ایران قلمداد شده است. نام و آوازه او به عنوان روحانی مبارز و پیرو دیدگاه‌ها و اقدامات سیدعبدالحسین لاری و آخوند خراسانی مطرح است. اوج فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و حتی نظامی نامبرده در سالهای 27-1326 ق. و در جریان مخالفت مشروطه‌خواهان با شیوه فرمانروایی مستبدانه محمدعلی شاه بود. او در این سال با یاری سایر آزادیخواهان و مشروطه‌طلبان، ادارات دولتی و گمرگ بوشهر را به تصرف درآورد و با احمدخان نوایی دریابیگی حکمران بنادر رویاروی شد. در جریان پیروزی دریابیگی و تخریب خانه سیدمرتضی و تبعید او به عراق، آیت الله آخوند خراسانی حمایت بی‌دریغی از او انجام داد که در ادامه همین نوشتار اسناد موجود در این زمینه بررسی می‌شود.

در حوادث سالهای 1324 و 1325 ق. ـ که آغاز پیروزی جنبش مشروطه‌خواهی ایرانیان بود ـ از سید مرتضی اهرمی به عنوان یکی از چهره‌های درگیر نام برده می­شود. اهمیت موقعیت بندر بوشهر به عنوان یکی از مهمترین بنادر تجاری و حضور ملموس انگلیس، به عنوان قدرتی که گمرک مهم بوشهر را در کنترل داشت، موجب حساسیت حوادث مشروطه‌خواهی در این شهر شده بود. اخبار و گزارشهای روزنامه حبل‌المتین نشان دهندة درگیری و تشتت آراء و نظرات چهره‌های مؤثر در حوادث سالهای اولیه مشروطه در این خطه است. این روزنامه در شماره 11 (26 شعبان 1324)، از بلوایی می­نویسد که به لحاظ مقررات تعرفه جدید گمرک و اعمال نفوذ صاحب‌منصبان برپا شده بوده و با «مساعی و مجاهدات حکمران بنادر میرزا احمدخان دریابیگی و جناب شریعت‌مآب آقا سیدمرتضی مجتهد اهرمی رفع بلوا شد»، و در ادامه می‌آورد مشیرالدوله خواستار تشکیل شورایی از علما و تجار در محل حکومت شد(حبل متین، ش11،1324ق: 2).

به ظاهر برگزاری انتخابات دوره اول مجلس شورای ملی در بوشهر همراه با اختلاف ‌نظر بود؛ چنان که حبل المتین در گزارشی از بوشهر می‌پرسد، چرا پس از هشت ماه از افتتاح مجلس شورای ملی، هنوز نماینده آینده شهر مشخص نشده است؟ به گمان او بوشهر با 30 هزار نفوس سه هزار رییس دارد. در هر حال، مشخص است که سیدمرتضی چهره‌ای مطرح در این مناقشات است. در دوم محرم 1325ق. تلگرافی از "دارالشورای ملی مقدس ایران به اسم جناب ]سید مرتضی اهرمی[ علم‌الهدی" رسید که انتخابات باید به موجب نظامنامه صورت بگیرد و وزارت داخله اقدام خواهد کرد. این تلگراف، در شرایطی ارسال شد که به دنبال اختلافات داخلی و دسته‌بندیها، نماینده تجار، حاجی عبدالرسول استعفا کرده و صدرالاسلام از علمای شهر از شدت مخالفت و هجو شکایت کرده بود(حبل متین، ش31،1330ق: 20).

سید مرتضی اهرمی نیز از نظر نویسنده حبل‌المتین مظلوم واقع شده، چنان که نویسنده این پرسش را طرح می‌کند که:« چه کرده بود که بخواهید بیکار بماند؟ آیا حلال خدا را حرام یا حرام خدا را حلال نموده بود؟ بفهمید که خدا می‌داند راهی با او ندارم، ولی غیرت نمی‌گذارد که اسمش را از مقاله خارج کنم »( حبل متین، ش11،1324ق: 2).

دیگر گزارشهای حبل‌المتین از یک سو، تأکید بر اهمیت بوشهر به عنوان «اول نقطه مهم و سرحد معظم ایران» دارد و از سوی دیگر، از رواج شب‌نامه‌نویسی و دشمنی افراد ذی­نفوذ با یکدیگر سخن می­گوید، چنانکه نزدیک است «نفاق اهالی رشته انتظام این بندر مهم که دروازه مملکت است ]را[ از هم بگسلد»( حبل متین، ش35، 1325ق:23 ؛ حبل متین، ش38، 1328ق: 22). در این نوشتار، هدف بررسی اوضاع بوشهر در این شرایط زمانی نیست، بلکه یاد از سید مرتضی اهرمی است که به عنوان یک سوی این فعالیتها معرفی می‌شود.

مرحله مهم حضور سیدمرتضی اهرمی در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی پس از بسته شدن مجلس شورای ملی توسط محمدعلی شاه و آغاز خیزشهای مردمی علیه استبداد صغیر است. در این زمان او با حمایت سید عبدالحسین لاری و رییس علی دلواری و با یاری آزادیخواهان بوشهر ادارات دولتی را از دست نمایندگان محمدعلی شاه خارج کرده، اداره امور را به دست گرفت و منافع انگلیسی‌ها را تهدید نمود (بلادی بوشهری،1373: 145).

فتوا و اعلام مخالفت آخوند خراسانی با محمدعلی شاه، آغازگر فعالیت سیدمرتضی اهرمی در این زمان در بوشهر بود. او پس از مشورت با چهره‌های محلی و با نفوذ مشروطه‌خواه، از جمله حاج عبدالرسول رییس التجار، میرزا علی کازرونی، مشهور به لسان‌المله و رییس علی دلواری فرزند کدخدای دلوار، توانست با یاری آنها و به ویژه تفنگداران رییس علی بوشهر را به تصرف درآورد(دشتی،1380: 138). در این میان، معین‌التجار بوشهری واسطه میان «ملیون» و سیدمرتضی و محمدعلی شاه بود. شاه حاضر گردید لقب «نظام العلما» را با مقرری ماهانه پانصدتومان برای سیدمرتضی در نظر بگیرد، اما اهرمی از قبول آن «قویاً امتناع» کرد(همان: 139).

واکنش انگلیس به موضوع تصرف بوشهر توسط ملیون و بخصوص در اختیار گرفتن گمرک شدید بود. سر جرج بارکلی، وزیر مختار انگلیس در تهران، از طریق کنسولگری آن کشور از موضوع مطلع گشت و دولت ایران را جهت دفع سیدمرتضی در فشار گذاشت. انگلیسی‌ها، گمرک بوشهر را به عنوان وثیقة وامی که به شاه قاجار داده بودند، در رهن داشتند. سیدمرتضی با آگاهی از این موضوع پیشنهاد کرد که روزانه مبلغ پانصد تومان برای مخارج تفنگچیان به ملیون پرداخت شود و مابقی نزد تاجر معتبری با انتخاب طرفین به امانت سپرده شود، تا آنها از حکومت مرکزی ایران کسب تکلیف کنند(بشیری،1365: 444).

گزارش کنسولگری انگلیس در بوشهر تعداد سربازان پادگان شهر را سیصد نفر اصفهانی ذکر می‌کند که در برابر مشروطه‌خواهان ایستادگی نکردند. آنها با تصرف شهر کارکنان بلژیکی را برکنار کردند و از محل وصولی‌های گمرک جهت هزینه 1000 تا 1500 نفر تفنگچی برداشت نمودند. گزارشگر انگلیسی سخن از «غارت و مصادره» گمرک به میان می‌آورد (کاکس1377: 70) که بازتابی در سایر مآخذ ندارد، بویژه این که پس از در اختیار گرفتن شهر، «مجلس مشورتی» شامل فرمانده قشون ساخلوی دولتی، سیدمرتضی اهرمی به عنوان نماینده ملیون، کارگزار و رییس پستخانه، رؤسای سایر دوایر دولتی و شش نفر از تجار بوشهری تشکیل شد(حبل متین، ش44،1327ق: 140).

در این زمان معزالدوله، برادر آصف‌الدوله، حکمران فارس، سمت حکمران بنادر را داشت. او با بی‌میلی تمام در انجام امور محوله، یک ماه پس از ورود به بوشهر (1327ق. ) رهسپار چاه بهار شد و زمانی به بوشهر بازگشت که شهر در اختیار مشروطه‌خواهان بود و توسط آنها دستگیر شد. کارگزاری بنادر به صورت صوری در اختیار موقرالدوله بود که در شیراز اقامت داشت و برادرش مسعودالسلطنه به جای او عهده‌دار امور بود. او نیز پس از مدتی رهسپار اروپا شد و تا ورود جانشین او، اعتلاءالدوله مدتها گذشت (کاکس، 1377: 57).

با غلبه مشروطه‌خواهان بر نمایندگان حکومت مرکزی و در اختیار گرفتن اداره امور شهر، ‌انگلیس و حکومت مرکزی ایران در صدد برآمدند که بار دیگر اداره شهر را در دست گیرند. در این میان با وجود اختلافات و اقدامات انگلیسی­ها، بخشی از مردم نیز به ناراضیان از سید مرتضی پیوستند(بلادی بوشهری، 1373: 150). در چنین شرایطی، احمدخان نوایی دریابیگی که پیش از این نیز تجربه سمت حکمرانی بنادر را داشت، مأمور بیرون راندن مشروطه‌خواهان و دفع سیدمرتضی اهرمی شد. او با گلوله‌های توپ، ‌خانه سیدمرتضی را تخریب کرد و اهرمی را دستگیر ودر 18 جمادی الثانی 1327ق. زندانی نمود و چند روز بعد با کشتی پست به بصره فرستاد و از آنجا عازم نجف شد. انجمن محلی جدید، همسو با دریا بیگی در نامه­ای به علمای نجف، سید مرتضی را از "مفسدین" قلمداد نمود و خواستار تحت نظارت قرار دادن او شد (بشیری،1365، ج3: 716).

گزارشهای محرمانه وزارت خارجه انگلیس آشکار می سازد که برخی از"رؤسای نامی" دشتی و تنگستان به همراه"شاه پرستان" و حتی تعدادی از "ملیون"، در دشمنی با سید مرتضی با انگلیسی ها هماهنگ بودند و حتی از آنهاخواستار اقدام شدند(همان: 478).

پیش از این نیز انگلیس با پیاده کردن یکصد نفر نیروی نظامی، اداره گمرک، کنسولگری و برخی شرکتهای تجاری را در اختیار داشت که با پیروزی دریابیگی و اخراج سیدمرتضی، نظامیان انگلیسی به ناو جنگی بازگشتند(کاکس1377: 73-74).

اقامت وی در نجف تا سال 1329 ق. به درازا کشید. در این زمان بود که تلاشهایی برای بازگشت وی به بوشهر صورت گرفت. در خبر روزنامه حبل‌المتین 14در جمادی‌الثانی 1329ق. می‌آید(بلادی بوشهری، 1373: 149):

«آقای سیدمرتضی اهرمی که مدت چهار ماه است در بصره برای مراجعت به بوشهر توقف نموده و موانعی چند از داخله و خارجه برای او موجود بود، با جهاز بادی به بندر دلوار فرود آمد. اهالی تنگستان مقدم او را پذیرفتند، مشارالیه خطی به حکومت بنادر نوشته کسب تکلیف نموده است. گویا در جواب، ‌حکومت جلیله به او نوشته است که شما در قلمرو فارس وارد شده‌اید. البته، ایالت فارس تکلیف شما را معین خواهد نمود»( حبل متین، ش1، 1329ق:12).

ورود سیدمرتضی به ایران پس از رد و بدل نامه‌ها و تلگرافهای زیادی از سوی وی و آیت الله آخوند خراسانی به مجلس شورای ملی و دولت ایران صورت گرفت که در ادامه از آن یاد خواهد شد و نقش دریابیگی، ‌انگلیس و حکومت مرکزی ایران بررسی خواهد گردید. در هر صورت، با اقامت اهرمی در دلوار در 22 صفر 1330ق. روزنامه حبل‌المتین از شایعه ورود سیدمرتضی و رییس علی دلواری به بوشهر در مخالفت با انگلیس که نیروهایش وارد ایران شده بودند، یاد می‌کند. این خبر موجب شد که موقرالدوله، حاکم شهر، ‌توپچیان معزول را برای مقابله احتمالی در عمارت ملک‌التجار مستقر کند(همان، ش1،1330ق: 20).

به نظر می‌رسد سیدمرتضی اهرمی بالاخره در 9 محرم 1333 به بوشهر بازگشت و سعی کرد کمتر مورد توجه قرار گیرد(بیات،1373: 22). تا این که پس از عزل احمدشاه و روی کارآمدن رضاشاه از طرف مردم بنادر برای شرکت در مجلس مؤسسان به تهران رفت. در سال 1307 ش. که رضاشاه به بوشهر رفته بود، سیدمرتضی در ساختمان امیریه حکومتی «نطق غرایی در مظالم و ستمکاریهای حکام و عناصر انگلیس» در بوشهر ایراد نمود(حمیدی،1378: 237؛ کدیور،1384: 27).

 

- دریابیگی

احمدخان دریابیگی، فرزند ناظم دربار تبریزی از اهالی آذربایجان مقیم تهران بود. او در جوانی در دارالفنون درس خواند و زبان فرانسه را آموخت. در سال 1310 ق. فرماندهی کشتی پرسپولیس را که به دستور ناصرالدین شاه از آلمان خریداری شده بود، به عهده گرفت. در سال 1314 ق. لقب دریابیگی را علی اصغر امین السلطان به او داد، یک سال پیش از این به نیابت حکومت بوشهر و در این سال به حکومت بوشهر منصوب شد. در سال 1317 ق. مدرسه جدیدی به نام مدرسه مبارکه مظفری سعادت تأسیس کرد. در همین سال به تهران فراخوانده شد، اما بار دیگر در سال 1323 ق. به حکومت بوشهر رسید و تا سال 1325 ق. در این منصب بود. در این سال از حکومت بوشهر معزول ]گردید[ و سال 1327ق بار دیگر به حکومت رسید. همزمان با جنگ جهانی اول در سال 1333ق. /1914م و حمله انگلیسی‌ها به بوشهر و اشغال شهر و تبعید موقرالدوله و چهارده نفر از معتمدان بوشهر به هندوستان، دریابیگی مجدداً به حکومت بوشهر نایل شد. او در سال 1339ق. در خرمشهر درگذشت (حمیدی، 1378: 245-247).

دریابیگی در چهره مرد سیاست از سوی مشروطه‌خواهان و ملیون خاین قلمداد می‌شود و از سوی انگلیسی‌ها حکمرانی همسو و همراه معرفی می‌شود. گزارش سرپرسی کاکس، سرکنسول انگلیس در بوشهر بدین شرح است:

«دریابیگی با وجود عزلهای ادواری هرگز منطقه خلیج فارس را برای مدتی دراز ترک نکرد و علی‌رغم ورشکستگی‌ملی در چند سال اخیر، یکی از آشتی جویانه‌ترین حکمرانان برای ما]انگلیس[بوده است"(کاکس،1377: 48).

در یکی از مقالات حبل‌المتین ویژگیهای دریابیگی چنین وصف می‌شود: «او واقف‌ترین حکام به خلیج‌فارس است. اگر بخواهد در جاده مشروطیت قدم زند، در قلیل زمان از این سر تا آن سر سواحل را می‌تواند منظم و اداره کند، ولی دو عیب دارد: اول مردی است فحاش و هرزه‌کار، چنان‌که آدم شریفی در اطرافش باقی نمی‌ماند و نشست و برخاستش با اشخاص پست و دنی است. دوم این که دریابیگی سالانه بالغ بر پنجاه هزار تومان در خلیج‌فارس دخل کرده و خرج نموده است. چگونه می‌تواند به شش‌هزار تومان مواجب سالانه اکتفا نماید؟ به ناچار در بنادر مشغول اختلال و اغتشاش است تا از خرج‌تراشی‌ها سهمی بردارد. نویسنده با این توصیف، نتیجه‌می‌گیرد که دریابیگی با این مقدار مواجب رسمی نمی‌تواند به اصول مشروطیت خدمت نماید و پیشنهاد می‌کند که دولت یا او را خلع کند یا پنجاه هزار تومان مصارف هرزه‌کاری او را بدهد تا خلیج‌فارس امن شود.» و می‌افزاید: دایرشدن ادارات مشروطیت در جزایر و بنادر فارس و اجرای قانون با حکومت دریابیگی حکم آب و آتش دارد. با بودن دریابیگی محال است آثار مشروطیت و علایم امنیت درین سرحد بزرگ حاصل آید و نتیجه‌ می‌گیرد که دریابیگی بستگی‌اش به دیگران بیشتر است از پابندیش به دولت ایران(حبل متین، ش3،1328ق: 20). جالب آن که پس از عزل، دریابیگی به کنسولگری انگلیس پناه می‌برد و پس از اطمینان از تأمین جانی راهی تهران می‌شود(مظفری،1329ق: 1).

دریابیگی پس از عزل و پناهندگی به کنسولگری انگلیس در دفاع از اقداماتش و توضیح شرایطش، نامه‌ای در جریده مظفری به تاریخ 10 ربیع‌الثانی 1329 ق. به چاپ می‌رساند و برای"مزید اطلاعات" می‌نویسد: تا به حال به وطن و دولت و ملت خودم خیانت نکرده‌ام. و در اثبات این سخن از نبود عدالتخانه و اداره تحقیق و تفتیش یاد می‌کند که امکان تمیز حق و باطل وجود ندارد. و در شرایطی که جانشین او موقرالدوله به حکومت بوشهر منصوب شده است، خدا را شاهد می‌گیرد که از این حکومت بیزار است، و می‌گوید اگر کسی پیدا شود قروضی که دارم و تقریباً نزدیک به ده هزار تومان است، متقبل شود که از مالیات لاوصولی بگیرد و بپردازد، فوری از بوشهر حرکت می‌کنم.

در این که او را وابسته به بیگانگان می‌دانند، متعرض می‌شود و می‌نویسد: آیا می‌دانند که تا امروز من چگونه و به چه فلاکت و بدبختی از بهانه‌جوییهای داخلی و خارجی که قصد فتنه‌انگیزی دارند، جلوگیری کرده‌ام؟ از اختلافات داخلی شکایت می‌کند که انجمن ولایتی پس از چندبار تشکیل، در نهایت منحل شد و از القاب روزنامه‌نگاران درباره خودش به عنوان" وطن‌فروش، رحیم‌خان جنوبی و نوکر خارجه" گله می‌کند(حبل متین، ش39، 1329ق:18).

روزنامه حبل المتین گزارشهای متعددی از اقدامات دریابیگی به چاپ می‌رساند و در مجموع او را عنصری فاسد و وابسته به بیگانه معرفی می‌کند که جز در اندیشه منافع شخصی و حفظ منصب حکمرانی بنادر و جنوب نیست(حبل متین، ش17،1328ق: 17؛ حبل متین، ش21،1328ق: 13؛ حبل متین، ش38، 1328 ق: 22؛ حبل متین، ش43،1328ق: 22).

عزل و نصب‌ های متعدد دریابیگی نیز نشان می‌دهد که معمولاً از سوی نیروهای بومی و گروههای مشروطه‌خواه چهره‌ای منفور بوده است و در شرایطی در موضع قدرت و حکمرانی قرار دارد که از سوی حکومت استبدادی یا قدرت بیگانه حمایت ‌شود و یا این که صف بندیها فرصتی را برای او موجب شود. اسناد بررسی شده در این نوشتار، حکایت از شدت عمل او نسبت به آزادیخواهان و مشروطه‌طلبان، بویژه سیدمرتضی اهرمی دارد. آیت الله آخوند خراسانی پس از توصیه‌های مکرر به جبران آسیب و ضرری که به اهرمی رسیده و پس از مشاهده مقاومت وی حکم به عزل او می‌دهد(3/1329ق: 1).

 

3- رویدادهای 29-1327 ق.؛ بررسی اسناد

در این بخش، مجموعه 34 سند منتشر نشده مطالعه شده است. این اسناد پرتو بیشتری بر ابعاد قیام بوشهر،به رهبری سیدمرتضی مجتهد اهرمی افکنده است؛ بویژه این که تعدادی از اسناد، مکاتبات و تلگرافهای وی در دفاع از اقدامات اوست. مهمترین بخش اسناد مذکور، مکاتبات آیت الله آخوند خراسانی در دفاع از مجتهد اهرمی است که بازتاب مهمی در میان مقامات وزارت داخله و مجلس شورای ملی داشته است، بررسی سیر این مکاتبات و محتوای آن شناخت ژرفتری از ابعاد این حرکت و بویژه نقش آخوند خراسانی را ممکن می‌سازد، بویژه این که گامی در معرفی دیدگاه نظری و شیوة رفتاری آخوند خراسانی در روند جریان مشروطه خواهی ‌خواهد بود.

خیزش بوشهر همسو با جنبش مشروطه خواهی ایرانیان و به منظور بر چیدن وقفه­ای بود که با استبداد صغیر ایجاد شده بود، اما بی تردید در هماهنگی با شرایط و ویژگیهای جنوب ایران و به طور خاص فارس بروز کرد.

در نخستین سند مورد بررسی در این نوشتار، به صف بندیهای سیاسی در جنوب اشاره می­شود. در نگرشی کلی، چهره­ها و گروههای با نفوذ، در دو جبهه موافقان و مخالفان مشروطه شناخته می شدند. در مرکزیت جنوب؛ یعنی شیراز خاندان قوام، به عنوان مخالف مشروطه، علی­رغم خاستگاه شهری در جایگاه رهبری ایل ترک، عرب و فارس زبان خمسه قرار داشت و به طور مشخص در برابر ایل قشقایی به ایلخانیگری صولت الدوله عمل می­کرد. چهره­های مذهبی و سیاسی شهر به تناسب همراهی یا ناهمراهی با جنبش جدید همپیمان یکی از دو گروه مذکور بودند، اما به طور کلی بازار

، اصناف، انجمنها و تعدادی از روحانیون در جبهه مشروطه خواهان قرار داشتند، لکن چهرة مؤثر و بازیگر اصلی رهبری دینی طرفدار مشروطیت در جنوب، سید عبدالحسین لاری بود. اقدامات و دیدگاههای او شناخته شده­تر از آن است که در اینجا به تفصیل بیاید (وثوقی،1375: 133)، اما حضور نه ماهه او در شیراز – 5 رمضان 1325 تا اواخر جمادی الاول 1326 – در برهه حساس درگیری دو جناح نشان دهندة اهمیت سرانجام حرکت مشروطه خواهی از نظر اوست (شفیعی سروستانی،1383: 144).

مقطع مهم از دیدگاه این نوشتار فعالیتهای لاری با آغاز استبداد صغیر است. او با محکوم کردن اقدام محمد علی شاه قاجار در تعطیلی مجلس شورای ملی و رد مشروعیت حکومتش، هر نوع همکاری با او را تحریم نمود و از شیراز به لارستان بازگشت. آصف الدوله حکمران جدید فارس که در دوره استبداد صغیر به­جای ظل السلطان وارد شیراز شده بود(24 شعبان 1326) در همراهی با مخالفان مشروطه و به منظور فشار بر رهبر روحانی و خستگی ناپذیر مشروطه خواهان جنوب، سمت منصب عاملی لارستان را به حبیب الله خان- قوام الملک چهارم- واگذار کرد. قوام الملک در شرایطی با اردوی نظامی به لار رفت که سید عبدالحسین موفق شده بود بخشهای قابل توجهی از جنوب کشور را تحت اختیار بگیرد و با تشکیل انجمن ولایتی لارستان، چاپ تمبر ویژه و تشکیل واحد نظامی تا مرحله اعلام علنی حکومت اسلامی پیش برود(همان: 9-148)، چنانکه حبل المتین، لار را که بعد از تبریز تحت فرمان سید عبدالحسین "لوای مشروطیت" بلند کرده بود، به عنوان "خدمتی ذی قیمت به مشروطیت ایران" قلمداد می­کند (حبل متین، ش44،1327ق: 3).

توسعه قلمرو نفوذ و حکومت سید عبدالحسین لاری، مهمترین مناطق فارس و سواحل خلیج فارس را در بر گرفت؛ بندر لنگه و بندر عباس در کنترل نمایندگان او درآمد و درپی آن بوشهر، با خیزش سید مرتضی اهرمی که در تبعیت لاری قرار داشت، پرچم مقاومت برافراشت. پیروزی این خیزش با حمایت روستاییان پس کرانه های بوشهر به عنوان بازوان نظامی سریع و قاطع بود. تعدادی از خانهای منطقه و چهره های سرشناسی از تجار بوشهر همراهان این حرکت بودند.

اسناد مورد بررسی در این نوشتار مکاتبات و اعلام نظرهایی است که پس از شکست حرکت مشروطه خواهی سید مرتضی اهرمی صادر می شود. بنابراین، بیراه نیست که به نافرجامی این پیروزی و عوامل مؤثر در شکست سید مرتضی اشاره شود.

هر چند خیزش بوشهر به دنبال دعوت و فرمان سید عبدالحسین لاری و در راستای خواست مرجعیت دینی نجف انجام شد، اما با ورود مشروطه خواهان به تهران و پایان دوره استبداد محمد علی شاه قاجار، حکومت مشروطه روی خوشی به قهرمان قیام بوشهر نشان نداد و پیش از آن نیز احمد خان دریا بیگی در هماهنگی با برخی سران مشروطیت که در آستانه فتح تهران بودند و تعدادی از علمای نجف زمینه طرد اهرمی را فراهم آورده بود. در شناخت علت این بد فرجامی حرکت مشروطه خواهی بوشهر اشاره به این نکته ضروری است، که سردار اسعد بختیاری از سران مشروطه خواه در جایگاه ریاست بختیاریها، سابقه رقابت و دشمنی طولانی با ایل قشقایی داشت. از این­رو، با برخورداری از حمایت حکومت مرکزی و با نگاه به مصالح رقابتهای ایلی در صدد بود حوزه نفوذ بختیاریها در جنوب و بویژه خوزستان را افزایش دهد و از نفوذ و دامنه حضور قشقاییها که مطابق صف بندیهای جنوب ایران به طور کلی از حامیان سید عبدالحسین لاری و سید مرتضی اهرمی بودند، بکاهد. جایگاه جدید بختیاریها در دولت مرکزی آن چنان برای ایلات جنوب و بخصوص قشقاییها نگران کننده بود که بزودی طرح "اتحاد جنوب" با حضور صولت الدوله قشقایی، شیخ خزعل عرب و سردار اشرف والی پشتکوه(ایلام)شکل گرفت و هدف محوری خود را مقابله با نفوذ و قدرت طلبی بختیاریها گذاشت(نصیری طیبی،1386: 70-75).

آنچه در این بررسی مورد توجه است، علت حضور مجدد دریا بیگی در بوشهر است که به سرکوب سید مرتضی اهرمی و تبعید او انجامید. فارغ از نگرش بختیاریها و متأثر از آن دولت مرکزی، ویژگیهایی بر حرکت اهرمی حاکم بود که بمرور موجب عدم انسجام و پراکندگی شد. حضور پر شمار و قابل توجه روستاییان به عنوان تفنگچی پیرامون اهرمی واهمه ناامنی و حتی دستبرد و غارت را افزایش داده بود. در این مورد، حتی اگر گزارشهای انگلیسیها را مبالغه آمیز بدانیم(بشیری،1365:ج2، 130، 478)، اما تردیدی نیست که در مواردی به بازار دستبرد زده شده است (بشیری،1367:ج2، 130). از سوی دیگر، اختلاف میان این نیروها که در شکل و قالب گروهی و ایلی وارد شهر شده بودند، هراس و نگرانیهای شهر نشینان بوشهری ـ بویژه اهل بازارـ را افزایش داد(یا حسینی،1376: 67). اقتصاد تجاری بوشهر و منافع تجار امنیت و ثبات را می­طلبید. تجارت آنها عموما متکی به سرمایه خارجی و روابط با تجار و شرکتهای خارجی بود (زنگنه،1386: 156؛مشایخی،1386: 91) و در دراز مدت تجار نمی توانستند این وضع را تحمل کنند. از این­رو، شاهد ورود برخی از تجار و اعضای انجمن شهر در صف مخالفان اهرمی هستیم که با بهره­برداری مناسب دریا بیگی منجر به انزوای اهرمی­شد؛ به نحوی که در "جلسه[ای] با حضور تجار و افراد محترم شهر" سید مرتضی برای "عموم خطر[ناک]" توصیف می شود(زنگنه،1386: 188). وانگهی انگلیسیان که گمرک بوشهر را در اختیار داشتند و دفاتر تجاری سایر کشورهای مستقر در بوشهر در برابر وضع ناپایدار و شکننده امنیت شهر واکنش سخت نشان دادند، چنانکه به مداخله نظامی آن کشور با تأیید وزارت خارجه ایران و تأیید ضمنی نمایندگان سیاسی روس، عثمانی و آلمان منجر شد(مشایخی،1381: 27).

نخستین سند مورد بررسی، بدون تاریخ و با عنوان «شرف عرض حضرت مستطابعالی می‌رساند» شروع می‌شود. سید مرتضی در مقدمه نامه، موفقیت مخاطب را در «ترفیه حال ملت و کافه عباد و امنیت مملکت و بلاد و تشیید مبانی ترقی و ممالک اسلام و آسایش انام» آرزو می‌کند و از خداوند می‌خواهد که «مساعی جمیله حضرت اشرف را در ابقاء کلمه طیبه اسلامیه و حفظ نوامیس الهیه و اغاثه ملهوفین و قطع ایادی ظلمه و مستبدین ضایع نفرماید».

در ادامه، نویسنده با اشاره به افسردگی ناشی از «سلوک مستبدانه بنی قوام»، اظهار کدورت و ملالت می‌کند. او با اشاره به اقداماتی، چون تبعید آقامیرزا محمود و آقامیرزا اسمعیل، از مجتهدان کرمان، آرزو می‌کند که مخاطبش در قلع و قمع این «شجره خبیثه بنی­قوام» به همین زودی مؤید و منصور باشد. به نظر می‌رسد مخاطب او که ارتباطی هم با وزارت داخله دارد، یکی از صاحب‌منصبان ایالت فارس باشد که رویاروی با خاندان قوام‌الملک است. سیدمرتضی با توضیح اقدامات ظالمانه قوام با مشروطه‌خواهان لار، جهرم و شیراز و قتل حجت‌الاسلام شهید و اهاناتی که به سیدعبدالحسین لاری داشتند، معتقد است تا زمانی که این «شجره خبیثه وپروردگان نقمتشان مثل دریابیگی» دفع نشده‌اند، «ملت اسلام در مقاصد اسلامیه کامروا» نخواهد شد. و افسوس می‌خورد که تلگراف ظل‌السلطان مانع از قتل قوام در ایام تبعید از فارس شد که «نزدیک بود با سهل و جهل یک نفر ]به کیفر[ اعمالشان گرفتار نمایم و بالمره مسلمانان را از شرشان آسوده گردانم».

آنچه آمد، نشان دهندة همپیمانی و هم‌مسلکی دریابیگی و قوام است که در جبهه مخالف مشروطه، سابقه دشمنی با سیدمرتضی و همراهانش دارند و به طور کلی، در این نامه افزون بر ارایه اوضاع دوره استبداد صغیر، صف‌بندیهای موجود در فارس و منطقه جنوب ترسیم می‌شود؛ شرایطی که حوادث پی در پی بوشهر را بهتر معرفی می‌کند.

     شروع اقدامات سیدمرتضی اهرمی در تلگراف 9 جمادی‌الاول 1327 ق. انجمن ولایتی بوشهر با عنوان «حضور مبارک آقایان مجتهدین و اعزّه ثقات و زاویه و حضور مبارک هیأت وزرای عظام» اعلام می‌شود:

«سید اهرمی به عنوان مشروطه‌طلبی، تنگستانی به شهر دعوت، تقریباً 21000 تومان نقد و صد و هفتاد و هشت قبضه تفنگ، و هفده قبضه رولور و 21000 فشنگ از گمرک برده، همه را طلب نموده کراراً علما و تجار توسط کردند که حساب پول را بدهد و تفنگ و غیره را رد نماید، ‌طفره زده تفنگچی دور و بر خود دارد. تنگستانی‌ها را نیز دعوت به شهر می‌نماید به جهت غارت شهر و ادارات، لذا امنیت مسلوب، منتظر تکلیف»(8/1327ق: 1).

در 17 جمادی‌الاول 1327 ق. تلگرافی از سوی اعتلاءالدوله کارگزار خارجه به معاضدالسلطان، وزیر امور خارجه ارسال می‌شود که در آن از اقدامات سیدمرتضی اهرمی با عنوان «مفسده‌جویی» یاد می‌کند و خبر از هجوم تنگستانیها و زد و خوردی می‌دهد که تعدادی مجروح و مقتول دارد. کشتی‌های انگلیسی در ساحل آماده‌اند که قشون پیاده کنند و هشدار می‌دهد که اگر آنها «قشون پیاده کنند، بدیهی است دیگر به آسانی بیرون نمی‌روند»(5/1327ق: 1).

به دنبال درگیریهای بوشهر و تسلط کوتاه‌مدت سیدمرتضی اهرمی و همراهانش بر شهر، دولت مرکزی احمدخان دریابیگی را برای کنترل شهر روانه می‌کند. او در چنین شرایط مهیایی، پیش از ورود به بوشهر در سفری از تهران به عراق، نظر تعدادی از علما را به خود جلب کرد و همراه با سید اسدالله خارقانی وارد بوشهر شد (گریوز،1380: 66). گزارش بالیوز بریتانیا در بوشهر از نخستین سخنرانی خارقانی پس از ورود به بوشهر حکایت از انگیزه­های مشروطه خواهانه این روحانی داشت(زنگنه،1386: 177)، روحانی که به تعبیر همین گزارشها خود را نماینده خود خوانده علمای نجف قلمداد می کرد و نقش مؤثری در انزوا و تبعید اهرمی داشت (همان: 232). دریا بیگی با به توپ بستن خانه سیدمرتضی، او را دستگیر، مدتی زندانی و در نهایت از بوشهر اخراج کرد. واقعه به توپ بستن خانه سیدمرتضی در یادداشتی که سفارت روس به وزات امور خارجه داده، روز 25 جمادی‌الاولی 1327 ق. روی داده است. در این یادداشت اعلام می‌شود:

«در موقع، بمبارده[بمباران] خانه سیدمرتضی، نام توسط دستجات حکومتی به خانه آگنت پراخوردهای روس نیز در مدت چهار ساعت از هر طرف تیراندازی می‌شده و گلوله‌های... [توپ]خرابی و صدمات بسیار بدان وارد آورده‌اند». و از دولت ایران می‌خواهد که حکومت بوشهر از کنسول روسیه «ترضیه و عذرخواهی» به عمل آورده و ترتیب صحیحی جهت حفظ جان و مال اتباع روس مقیم بوشهر بدهند و تعمیرات خانه مذکور به سرعت انجام شود(6/1327ق: 1). وزارت خارجه نیز موضوع را جهت اقدام به دریابیگی حکمران بنادر اطلاع می‌دهد(7/1327ق: 1).

اگر روز به توپ بستن خانه سیدمرتضی اهرمی (25 جمادی‌الاول)، پایان حکومت وی در بوشهر باشد و طبق گزارش کنسولگری انگلیس 29 صفر را روز تسلط اهرمی بر بوشهر بدانیم، حکومت او حدود چند ماه به درازا می‌کشد(یاحسینی،1376: 69؛فراشبندی،1365: 43)؛ حکومتی که طبق اظهارات بازیگر اصلی، حکایت از ویژگی دینی و ملی دارد که در پی جنبش مشروطه‌خواهی روی می‌دهد. سیدمرتضی اهرمی در این نامه، در اختیار گرفتن «دوایر دولتی و مراکب و گمرکات» را تصرف ملت می‌داند که موجب شد حکومت «استبدادیه» معزالدوله، برادر آصف الدوله بر بنادر پایان یابد. «شاه هتاک مخلوع»، چون با تقدیم منصب نظام‌العلمایی با «مواعید منجزه جزیله و نقدینه» نتوانست همراهی سیدمرتضی را جلب کند، حکومت بنادر به دریابیگی داده شد که با «مقدمات تدبیریه و تدلیسیّه» آن را به دست آورد.

سید مرتضی غارت شهر را که مورد ادعا قرار گرفته بود، «غارت جزیی سه دکان» می‌نامد که برای بدنام کردن «مجاهدین» انجام گرفته است(8/1327ق: 1) و در پی آن، او دو سه هزار نفر از مجاهدان را از شهر بیرون می‌فرستد و دوایر دولتی متصرف شده را تخلیه می‌نماید. در موضوع تصرف گمرک نیز می‌نویسد: کنسول انگلیس گمرکات را رهن آن کشور می‌دانست و خواستار واگذاری آن به ازای روزی سیصد تومان جهت مخارج مجاهدین بود؛ امری که سیدمرتضی به دلیل عدم اجازه از «طرف ملت حجج الاسلامیه و مراکز» قبول ننمود. کنسول انگلیس هم به بهانه همان سه دکان غارت شده نیروی نظامی را پیاده کرد(کاکس،1377: 70-73).

 این در حالی بود که سیدمرتضی مدعی است «تأمین نامه» از سوی ملت به همه کنسولگریهای خارجی داده بود و آنها نیز پذیرفته بودند و به طور کلی، «اموال و نفوس رعایای داخله و خارجه به تأمین داعی ]سیدمرتضی[ محفوظ و همگی کمال رضامندی داشتند» و نیروهای نظامی انگلیس به صورت غیرقانونی و با تحریک «اجزاء مفسده دریابیگی» وارد شده بودند. سیدمرتضی این نامه را پس از ملاحظه تلگرافهای دریابیگی که نزد آخوند خراسانی بوده، می‌نویسد.

از جمله دیگر مواردی که دریابیگی طرح می‌کند، عدم غارت منزل سیدمرتضی است که او قبل از تخریب خانه، با هفده شتر اسباب و اثاث‌البیت را به تنگستان حمل نموده است. سیدمرتضی دفع دریابیگی را از حمل اسباب به تنگستان سهل‌تر می‌داند که صورت تحقق نپذیرفت. چگونه می‌تواند این عمل صورت گرفته باشد و از عایدات گمرک آنچه مصرف مجاهدین شد، معلوم است و مابقی پنج هزار و ششصدتومان است که به دریابیگی تحویل داده و قبض رسید آن را گرفته است.

در پایان این نامه، سیدمرتضی با اشاره به اهمیت مناطق جنوبی و بویژه بنادر، خواهان نجات «ملت این ناحیه از این مجسمه ظلم» است و انتظار دارد خانه تخریب شده اش تعمیر و اثاثیه‌منزل و کتابهایش بازگردانده شود. او یادآور می‌شود که سنوات عدیده به عنوان «حکومت شرعیه» در بوشهر بوده، چه خلاف شرع و قانونی از او سرزده است؟(9/1329-1327ق: 1)

سید مرتضی در نامه­ای به مجلس شورای ملی، بار دیگر تخریب خانه و تاراج دارایی را شرح می‌دهد و می‌افزاید یک ماه در حبس دریابیگی بوده، سپس با اطلاع «حجج اسلام نجف اشرف دامت برکاتهم»‌و با «عتاب و خطاب» آنها از حبس آزاد و «بی‌تهیه و تدارک» خود را به عتبات می‌رساند و اکنون هفت ماه است که در نجف متظلم است. در این مدت آیت الله آخوند خراسانی «همه قسم دلالت و امر به تعمیرخانه و رد آنچه برده‌اند»، مرقوم داشته، اما همه را دریابیگی به «صورت سازی» و تعمیر و جواب «اطاعت کردم و تلافی نمودم»، گذرانیده، ابداً خیال تدارک و امتثال حکم اعلام دین و اولیای امور ]را[ ندارد».

در ادامه سیدمرتضی از خدماتش بر ملت یاد کرده و زمانی را یادآور شده است که «در عین استبداد که احدی نمی‌توانست از مشروطه اسم ببرد... ]او[ هیأت استبدادیه بر شهر را به قوه حقانیت برچیده و اساس قویم مشروطه انداخته و تشکیل مجلس کرده ]اما[ عاقبت غربت‌نشین، و از جور مثل دریابیگی بی مبالات»(10/1328ق:1) اظهار ناله و شکوه کرده است. او به همراه این نامه دستخط آخوند خراسانی به دریابیگی را نیز ارسال کرده است. در این نوشته، آخوند خراسانی با صراحت و قاطعیت می‌آورد:

«مامول در این موقع، تعمیرخانه جناب ایشان علی­ما کان و اخذ و تسلیم اموال منهوبه ایشان ]سید مرتضی[ عیناً یا قیمه و اعاده شرف و استقلال ایشان بوده که به واسطه این تهور هتک ایشان شده است؛ نه محض جواب‌پردازی و صورت‌سازی که به خیال خودتان ایشان را راضی و احقر را تقنیع کرده‌اید. صریح می‌نویسم که جنابعالی ]دریابیگی[ حاکم ولایت بوده و این شنیعه و عثره به امر شما شده، تدارک آن و ترضیه خاطر جناب ایشان شرعاً و قانوناً در عهده جنابعالی است. اگر کردید ادای تکلیف خود نموده، ‌امید است که انشاءالله رضائیت اجداد طاهرینشان سلام‌الله علیهم را نیز تحصیل نموده باشید و اگر نکردید آخر الدوا الکیّ، شاید کسی پیدا بشود که موافق تکلیف ختم ماده بکند. زیاده زحمت نمی‌دهد. الاحقر محمدکاظم الخراسانی»(11/1329-1327ق: 1).

به این ترتیب، آخوند خراسانی با تأیید اقدام و اظهار سیدمرتضی اهرمی آخرین تذکر را به دریا بیگی می‌دهد.

سید مرتضی در نامه‌پراکنی‌ها و افشای اقدامات دریابیگی و پاسخ به اتهامات نامبرده فعال است. از یک سو، علمای نجف را در جریان قرار می‌دهد و از سوی دیگر، به مقامات و نهادهای مؤثر داخلی توجه دارد. در نامه‌ای ضمن اشاره به اظهارات آخوند خراسانی، سخنان دریابیگی را در دفاع از اقدام خود «شبهات تدلیسّیه واهیه هتاک دریابیگی به دست‌آویز انجمن استبدادیه که اعضاء آن به قوه حکومتیّه انتخاب نموده ]می‌داند که[ اصغا نخواهید فرمود» و برای تأیید صحت اقداماتش از جراید حبل‌المتین کلکته و خاورستان تهران یاد می‌کند که گزارش آن روزها را نوشته‌اند. و از اینکه در افواه است که اداره گمرک ابقاء دریابیگی را از مقام وزارت خواسته و عزل او را موجب اخلال امور بنادر دانسته، ابراز شگفتی می‌کند و امتیاز دریابیگی را ایجاد تنفر و یأس در میان عدالت‌خواهان و مطلق‌العنان کردن اشرار و مفسدین می‌داند. او اموال غارت شده خود و همسایه تاجرش را در جریان درگیری بیست هزارتومان اعلام می‌کند و بار دیگر، بازگرداندن این اموال و تعمیر خانه‌اش را می‌طلبد. از نامه دریابیگی پرده بر می‌دارد که در نهایت از سیدمرتضی خواسته که وکیلش را به بوشهر بفرستد تا در موضوع اموال با امیرپنج و با نظارت و داوری دریابیگی طرف گفتگو شود. سیدمرتضی با این دلیل که همه در آنجا محکوم حکم حکومت هستند، نمی‌پذیرد (12/1329-1327ق: 1).

به دنبال ارجاع درخواست سیدمرتضی اهرمی از سوی وزارت داخله، مجلس شورای ملی و وزارت جنگ به حاکم بنادر(دریابیگی) و بویژه تأکید و تصریحی که آخوند خراسانی در پاسخ به مطالبات سید مرتضی دارد، دریابیگی ناچار است برخی خواسته‌ها را با بی‌میلی انجام دهد:

«با اصرار آیت الله ]آخوند خراسانی[ است که چاکر جناب آقای سیدمرتضی اهرمی را به بوشهر مراجعت داده و خانه‌اش]را[تعمیر نمایم. تعمیرخانه را چاکر به عهده گرفتم، ولی مراجعت دادن خالی از اشکال نیست. هم اهالی راضی نیستند و هم انگلیسی‌ها مانع از [آمدن او]، انگلیسی‌ها را در طهران حضرت اشرف صورت بدهند، رضایت اهالی را چاکر متعهد است»(14/1329-1327ق: 1).

پیگیری و اصرار آخوند خراسانی برای تحقق خواسته‌های سیدمرتضی اهرمی ادامه می­یابد. در تلگرافی که توسط «ثقه الاسلام آقا میرزا محسن» به وزیر داخله ارسال می‌شود، ضمن برشمردن مشکلاتی که بر سید مرتضی وارد شده، از وزیر داخله می‌خواهد از طریق حکومت فارس که اداره بنادر را در اختیار دارد، در جبران خسارت وارده و احقاق حقوق سیدمرتضی اقدام شود و «مترصد حصول نتیجه مأموله و وصول بشارت، عاجلاً ]او[ به سلامت روانه شده، قیام به وظایف خود از ترویج شرع و دعاگویی نماید»(15/1328ق: 1). در تلگراف اشاره به حضور توقف سیدمرتضی در «عربستان» می‌کند که باید منظور ورود سیدمرتضی به جنوب عراق و احتمالاً بصره باشد.

از سوی آخوند خراسانی تلگرافی دیگر به شاهزاده فرمانفرما، وزیر داخله مخابره شد و از او می‌خواهد «در مقام تدارک خسارات و توهینات» به سید مرتضی اقدام نماید و با توجه به نزدیکی ماه رمضان «افاضه فیوضات ]او را[ غنیمت»(16/1329-1327ق: 1) بداند، و در تلگراف به ایالت فارس و حکومت بوشهر، خواهان اقدام ضروری جهت بازگشت سیدمرتضی است.

     وزیر داخله در نامه‌ای به حکومت بندر با اشاره به توصیه آیت الله خراسانی و وعده دریابیگی، از او می‌خواهد «تعمیرات لازمه را نموده و حتی‌المقدور در استرداد اموال منهوبه ایشان نیز اقدامات به عمل »آید. دریابیگی در پاسخ خدا را شاهد می‌گیرد که در حالی که سید مرتضی «خانه جمعی را خراب کرده» و خودش نیزاز داشتن خانه محروم است، چگونه خانه سید را تعمیر کند؟ اما چون راضی به تکدر خاطر وزیر داخله نیست، به زودی تعمیرخانه را به پایان می‌رساند(17/1328ق: 1). در تلگراف 23 شعبان 1328 وزیر داخله از حکومت بندر می‌خواهد اقداماتش را اطلاع دهد و پس از این هم از «مساعدت» فروگذاری ننماید و محبت خودش را تکمیل کند(18/1328ق: 1). وزیر داخله در تلگراف به حضور‌آخوند خراسانی، از توصیه‌هایی که به حکومت بندر شده، یاد می‌کند و در پایان می‌آورد: «در انجام فرمایشات ]آخوند خراسانی[ با کمال افتخار حاضر ]است["(19/1329-1327ق: 1)، اما چیزی که «محل تأمل است، شکایت خارجه و اهالی بوشهر است که باید در رفع آن اقدامات به عمل آید و اسباب زحمت برای ایشان تولید نشود. »(20/1329-1327ق: 1)

بدیهی است کانون مقاومت در برابر مراجعت سیدمرتضی، حاکم بندر؛ یعنی دریابیگی است. او که سالها حکومت بنادر را داشته، اکنون نیز با دفع سید مرتضی امیدوار است که فرمانروایی او در منطقه تداوم یابد. دریا بیگی تلگرافهای متعددی به تهران ارسال می‌کند و می­کوشد تا حداقل عقب‌نشینی را در موضع خود داشته باشد. او از یک سو اقدامات سیدمرتضی را در دوره تسلط بر بوشهر به «غارت» تعبیر می‌کند و از سوی دیگر، اهالی بوشهر و انگلیسی‌ها را مخالفان بازگشت اهرمی قلمداد می‌نماید. در تلگرافی به تاریخ 30 شعبان 1328 به وزیر داخله اتهام غارت را چنین توصیف می‌کند:

«سید اهرمی بعد از این که چهارهزار تومان از مالیات، هیجده هزار تومان از گمرک، قریب ده هزار تومان اموال معززالدوله، متجاوز از دویست تفنگ و طپانچه و فشنگ مال دولت، قریب سه هزار تومان مال خارجه و داخله به غارت برداشت به نجف برد".

 تردیدی در مبالغه دریابیگی نیست. سید اهرمی پس از تخریب منزل و حبس با حداقل خرج راه به تبعید فرستاده شد که دریابیگی این مبلغ را در همین تلگراف پانصدتومان ذکر می‌کند. اگر هزینه‌هایی که در طول تسلط مشروطه‌طلبان بر بوشهر صرف امور نظامی و اداری شده، در محاسبه دریابیگی به عهده شخص سیدمرتضی گذاشته می‌شود و تعبیر غارت می‌گیرد، برداشتی شخصی و چه بسا غیرمنصفانه است. از ابتدای تصرف بوشهر، موضوع چگونگی ضبط در آمدهای گمرک و شیوة پرداخت هزینه تفنگچیان موضوع مورد اختلاف بود که در نهایت به اختلاف میان تجار، اعضای انجمن و اهرمی منجر شد. او که نمی­خواست عایدات گمرک به دست حکومت مرکزی برسد، پیشنهاد کرد درآمد گمرک نزد تاجر امینی به امانت سپرده شود، اما این طرح اجرا نشد. هزینه مبلغی از آن برای پرداخت مقرری تفنگچیان نیز موضوع اختلاف شد؛ چنانکه با ورود همزمان دریا بیگی و سید اسدالله خارقانی به بوشهر، نامبرده از ضرورت رسیدگی به این موضوع خبر می دهد و در تلگراف انجمن بوشهر به علمای نجف نیز به عنوان اشتباهات اهرمی آمده است (زنگنه،1386: 181).

در ادامه، دریابیگی متقاعد نمودن انگلیسی‌ها را از سوی وزارت خارجه ضروری می‌داند. همچنان که لازم است «آیت الله ]آخوند خراسانی[ هم‌چیزی به بوشهر به اهالی بنویسند و آنها را متقاعد فرمایند» که دریابیگی «نه با سید اهرمی طرف است و نه از آمدن او دلتنگ»(21/1328ق: 1).

     با پافشاری و اصرار دریابیگی، وزارت داخله ضمن حفظ تعادل، سعی می‌کند به شیوه‌ای ملایم و تدریجی خواسته‌های حاکم بندر را - که نماینده دولت مرکزی است - اجرا کند. در این راستا، به آقامیرزا محسن مجتهد که سمت نمایندگی آخوند خراسانی در ری را دارد، خبر ارسال تلگراف آخوند به حکومت بندر را می‌دهد و در عین حال، توجه به «نکات سیاسی» جواب حاکم بندر را می‌خواهد و منتظر ارایه راه حل می‌ماند(22/1328ق: 1). منظور وزارت داخله از نکات سیاسی، بیشتر معطوف به نقش مخالف انگلیس در موضوع بازگشت سیدمرتضی است که می‌تواند در پی رخدادهای پیش‌بینی نشده، به دخالت نظامی منجر شود. این توجه وزیر داخله در مکتوب 8 رمضان 1328ق. به آخوند خراسانی چشمگیرتر است.

«... در این موقع، عزیمت پست مقرر به وسیله این مختصر مراتب بندگی و صوفی قلبی خود را به آن مقدس عرضه داشته، ... و خاطر مبارک را به نکات سیاسی که در این موضوع ]مراجعت سیدمرتضی[ متضمن است مسبوق می‌دارد که با ملاحظات لازمه و رعایت مقتضیات وقت هر طور ثانیاً مرقوم فرمایید اطاعت شود. چون امروز نقطه بندر طرف ملاحظات سیاسی و پلتیکی است، خیلی وقت لازم است که تولید بعضی مشکلات نشده، وسیله برای مذاکرات به دست خارجیه نیفتد... »(23/1329-1327ق: 1).

با نزدیک شدن خبر حرکت سیدمرتضی به سمت ایران، وزارت داخله از آخوند خراسانی می‌خواهد که سیدمرتضی در حرکت به ایران عجله نکند و در مکاتبه با آقامیرزا محسن مجتهد در ری با ذکر «سوابق حالات... ]سیدمرتضی[ و زحمات و خساراتی که به واسطه برخی اقدامات ایشان در بوشهر در ابتدای تجدّد به دولت متوجه گردیده است[از ]... خیالات اجانب و باریکی موقع» یاد می‌کند که در صورت مراجعت وی، با توجه به سابقه‌ای که با «حکومت و اهالی» داشتند، ممکن است زحمت و مشکلی برای دولت فراهم آید که اصلاح آن مشکل خواهد بود. وزیر داخله با اشاره به زحمات سه ماهه جهت ایجاد سکون و آرامش در منطقه جنوب و بوشهر خواستار بازگشت سیدمرتضی به عتبات عالیات است(24/1329ق: 1). این مکاتبه (17 محرم 1329ق. ) زمانی صورت گرفته که سیدمرتضی جهت ورود به ایران به جنوب عراق و بصره آمده است. در 20 صفر 1329 ق. آخوند خراسانی در تلگرافی به وزیر داخله با یادآوری مجدد «تعدّیات و خسارات» وارده به سید مرتضی خبر می‌دهد که «اینک آن‌جناب را لفاً به اهمیتی که وجود شریفشان در بندرالبوشهر دارد ایشان را برای اقامه وظایف شرعیه روانه نموده، متمنی است امر اکید به حکومت حالیه بندر فرموده، احترامات لایقه آن وجود عرش نموده را جداً مرعی دارند»(25/1329ق: 1).

خبر ورود سیدمرتضی به محمره (خرمشهر) و قصد عزیمتش به بوشهر، احمد دریابیگی را بی‌تاب می‌کند. در تلگرافی (5 ربیع‌الاول 1329ق. ) به وزیر داخله خواستار حکم فوری وزیر به شیخ محمره و کارپرداز بصره می‌شود که مانع عبور اهرمی شوند که این اتفاق با «برهم خوردن شهر و تمام دشتی و دشتستان و اضافات یکی است ]و[ نتایج وخیمه آن اسباب بسی مخاطرات است »(26/1329ق: 1)

وزارت داخله در ممانعت با ورود سیدمرتضی اهرمی به بوشهر هماهنگ و همنواست و می‌خواهد که «از طرق صحیحه که تولید زحمت و مشکلاتی ننماید، وسایل جلوگیری ورود ایشان را به بوشهر فرموده، مانع ورود» شوند. وزیر داخله امیدوار است با اقناع آخوند خراسانی، از سوی ایشان فرمان مراجعت اهرمی به عتبات (27/1329ق: 1)صادر شود(6 ربیع‌الاول، 1329ق. ) یک روز بعد در 7 ربیع‌الاول 1329ق در تلگرافی فوری به آخوند خراسانی با تکرار سابقه‌ای که او با حکومت و اهالی بوشهر داشته و به ملاحظه «بعضی مصالح پلتیکی» خواستار «امر به معاودت» اهرمی است تا «انشاءالله در موقع دیگر با ترتیبات صحیحه که مستلزم حفظ مقام ایشان و جلوگیری از تولید مشکلات باشد، به انجام مقصود موفقیت حاصل شود. »(28/1329ق: 1)

"واحد اداره انگلیس" وزارت امور خارجه ایران در گزارشی از رویدادهای مرتبط با قصد عزیمت اهرمی به ایران، از مخالفت شاهزاده عین‌الدوله (وزیر داخله) و اصرار آخوند خراسانی یاد می‌کند، که در اصرار ورود اهرمی از "علاقه ملکی» او در بنادر و ضرورت «سرکشی» به املاکش نیز خبر می‌دهد. در هر حال، اهمیت موضوع آنقدر است که در هیأت وزراء طرح و تصمیم‌گیری می­شود، اما پیش از تصمیم‌گیری دولت، به ظاهر اهرمی که وارد محمره شده، قصد ورود به بوشهر را دارد. در حاشیه این «راپرت» وزیر امور خارجه خواستار تلگراف فوری وزیر داخله و آقای معاضدالسلطان جهت جلوگیری از ورود اهرمی می‌شود(29/1329ق: 1؛30/1329ق: 1).

رویارویی دولت و دریابیگی با عزم سیدمرتضی جهت ورود به بوشهر و حمایت جدی آخوندخراسانی به مرحله‌ای می‌رسد که وی در تلگرافی عزل دریابیگی را واجب فوری قلمداد می‌کند:

«مقام منیع وزارت داخله، هیأت معظم وزراء عظام. دریابیگی با مفسد مرکز در باد دادن بنادر همدست، خیانتش محقق، عزلش واجب فوری، محمد کاظم خراسانی»(3/1329ق: 1).

بدین ترتیب، موقرالدوله به­جای دریابیگی به حکمرانی بوشهر منصوب می شود. او برای تکمیل امنیت و آسایش شهر چهارصد سرباز می‌خواهد. در همین تلگراف از «حادثه تازه بوشهر و قتل معاون نظمیه و فقرات دیگر» آگاهی می‌دهد. این در حالی است که سید مرتضی اهرمی وارد بوشهر شده است. حاکم شهر از او می‌پرسد چرا بدون اجازه آمده است؟ اهرمی می‌گوید قصد مکه دارد. حاکم از او می‌خواهد یا در دارالحکومه مهمان باشد تا کشتی و مخارج سفر حجش فراهم شود یا این که به تنگستان مراجعت کند که اهرمی دومی را می‌پذیرد(31/1329ق: 1).

 

4- نتیجه

بر اساس اسناد منتشر نشده مورد مطالعه، و در جمع بندی کلی، موارد زیر قابل طرح است:

 1- در فرآیند حضور رهبران دینی در جنبش مشروطه خواهی، آخوند خراسانی و چهره های روحانی همراهی، چون: سید مرتضی اهرمی، نقش مؤثر و همسویی با نگرش نو دارند. این نگرش، رابطه، سنتی نهاد دینی و نهاد سیاسی مرسوم در تاریخ میانه ایران را نمی پذیرد. در این رابطه دو نهاد با مشارکت در قدرت، ساختاری را رقم می زنند که اصل تسلط رهبری نهاد سیاسی بر جامعه (رعایا) پایدار است و آنچه سبب رضایت نهاد دینی می شود، پذیرش حضور حداقلی در هدایت قلمرو شرع است. در نگرش آخوند خراسانی و در شیوه اقدام سید مرتضی اهرمی، سازوکار سنتی رد می شود و رهبری خودکامه نهاد سیاسی پذیرفته نمی­شود، از منافع جامعه و حقوق مردم سخن به میان می آید و در پی تغییر نسبت نهاد سیاسی با نهاد دینی و جامعه است. بر این اساس، قلمرو فعالیت چهره­های دینی تا مرحله ورود به مدیریت همه جانبه (سیاسی، نظامی، اقتصادی، ... )جامعه است.

2- قیام بوشهر به رهبری سید مرتضی اهرمی، ابعاد جدیدی از گستره نفوذ و تأثیر گذاری رهبری دینی، بویزه آیت الله آخوند خراسانی را در جنبش مشروطه خواهی ایرانیان نشان می­دهد. حضور مؤثر آخوند خراسانی در حمایت از سید اهرمی، نشان دهندة اهمیت سر نوشت مشروطه و فعالان در این جنبش عمومی از نظر مرجعیت دینی است و روند حضور آخوند خراسانی در موضوع رفع تبعید از اهرمی، از جدیت و پایبندی رهبری دینی در پیشبرد امور مشروطه خواهان حکایت دارد.

3- موقعیت بوشهر، به عنوان شهر بندری و تجاری و اهمیتی که گمرک و تجارت نزد قدرتهای بیگانه بویژه انگلیس دارد، موضوع بازگشت اهرمی را به نقطه اوج مقابله آخوند خراسانی و انگلیس تبدیل می کند. حکومت ایران در مصلحت اندیشی ناشی از تهدید نظامی انگلیس، شیوه تعلل را در اجرای نظر آخوند خراسانی در پیش می گیرد، اما همچنان و بناچار تابعیت از مرجعیت را می پذیرد. در این رفتار سیاسی، نمایش آشکاری از واقعیت رابطه رهبری دینی و حکومت مشروطه مشاهده می­شود، روندی که بتدریج رهبری دینی را در نگرشی انفعالی قرار می دهد.

4- اشاراتی کوتاه در متن نوشتار، نشان از عدم یکپارچگی در حرکتی است که سید مرتضی اهرمی آن را هدایت می کند. تصرف بوشهر با یاری روستاییان تنگستانی صورت می گیرد. جمعی از شهرنشینان نیز در زمره ناراضیان از شرایط موجود هستند. این پراکندگی، در موضوع انتخاب نماینده مجلس و سپس تشکیل انجمن محلی آشکارا خود را نشان می دهد. در چنین شرایطی، موقعیت تجاری بوشهر و ضرورت امنیت تجارت از منظر اهل تجارت جای تفکر و اندیشه دارد؛ تجارتی که بناچار در تعامل با شرکتهای تجاری اروپایی مقیم بوشهر و اداره گمرکات تحت نظر انگلیس فعالیت می­کند. کاکس در گزارش خود مردم بوشهر را به طور کلی و عملا سرگرم فعالیتهای تجاری با هند و اروپا توصیف می کند که به دنبال حاکمی هستند تا نظم و آرامش ایجاد کند و دغدغه و نگرانی را بر طرف نماید ( کاکس،1377: 68-69).

در این برهه از انقلاب مشروطیت، قیام بوشهر و رویدادهای جنوب ایران، چشم اندازی بر ویژگیهای حرکت مشروطه خواهی است. گزارس کاکس، نگاهی دقیق از منظر بیگانه­ای ذی­نفع در تحولات محسوب می­شود و می­تواند ابعاد اجتماعی از حرکت مشروطه خواهی را باز نمایاند و فضای چیره را معرفی کند. او حرکت فارس و بنادر خلیج فارس را پس از خیزش تبریز، مشهد، اصفهان، و رشت و با پیروی از شهرهای مذکور معرفی می کند که در نگرش مقایسه­ای تمایزات جدی با آن حرکتها دارد. "رعایای روستایی " فارس را به دور از نوآوری و "روحیه ناسیونالیستی" در هم سنجی با شهرهای یاد شده توصیف می کند که کمتر تابع "باورهای دمکراتیک" هستند. جماعت تجارت پیشه شهر نیزآن شور و احساسات وطن پرستانه را که در تبریز و شمال ایران دیده می­شود، ندارند. از این رو، نتیجه چنین شرایطی را تسلط رهبری دینی در حرکت عمومی می­داند؛ حرکتی که ناشی از" آمیزه محکمی از اندرزهای مذهبی، بویژه زمانی که اساس این تبلیغات و باورها مبتنی بر عدم پرداخت مالیات باشد و تبلیغات ناسیونالیستی است"(همان:1377: 68).

در نگرش کاکس و با توجه به آشنایی و تمایل او به ویژگیهای اندیشه­ای و عملی غرب مدارانه حرکت مشروطه خواهی، رهبری مذهبی نمی­تواند نماینده چنین حرکت و خواسته­ای باشد. بنابر این حضور و رهبری سه چهره مهم حرکت جنوب در این ایام؛ یعنی آخوند خراسانی، سید عبدالحسین لاری و اهرمی نشان دهندة تفاوت ماهیتی در جنبش عمومی جنوب ایران با سایر نقاط (تبریز، رشت، اصفهان و تهران) است. در برخی تمایزات این حرکت سخن به میان آمده است(نصیری طیبی،1386: 145)و نمی توان ساختارهای اقتصادی- معیشتی و فرهنگی چیره در مناطق مختلف را نادیده گرفت(نظام مافی،1384: 100) و شرایط ویژه ای را در فارس و جنوب ایران ندید (رنجبر،1385: 10). اما آشکار است که کاکس از موضع پسند و حمایت از رفتار و جریانی از حرکت مشروطه خواهی سخن می گوید و قادر به تشخیص نیست که مشروطه خواهی در ایران برآیند حضور و مشارکت طیف­های مختلفی از رهبران و توده ها از خاستگاه اندیشه­ای- اعتقادی و اجتماعی متفاوت بود و بر این اساس عملکردها و جلوه­های متعددی داشت.

 

- اسناد
1 - نامه سید مرتضی اهرمی به آیت الله خراسانی، شرح واقعه و درخواست حمایت، آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی، 401 ط 2 ب آ –476... 293.
2- تلگراف آخوند خراسانی به وزیر داخله، آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی، 401 ط 2 ب آ ا-476... 293.
3- فتوای آخوند خراسانی به هیأت وزرا ‌و وزیر داخله در وجوب عزل دریابیگی، آرشیو وزارت امور خارجه، 8-9-28-1329.
4- ترجمه تلگراف از بوشهر، ورود به دفتر وزارت خارجه 9 جمادل الاولی 1327ق، آرشیو وزارت امور خارجه، ‌-16-28-1327.
5- تلگراف از بوشهر به تهران، نمره 3دولتی، عدد کلمات 150، مورخه 18 جمادل‌الاولی 1327ق، آرشیو وزارت امور خارجه، 12-16-28-1327.
6- یادداشت سفارت روسیه در ایران، مورخه 26 جمادی الاول 1327ق. نمره 221، آرشیو وزارت امور خارجه، 23-16-28-1327.
7- سواد تلگراف وزارت امور خارجه به دریابیگی، آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی، س 1327، ک 28، پ 16.
8 - آرشیو وزارت خارجه، 9-26-28-1327.
9 –نامه سید مرتضی اهرمی در پاسخ به تلگرافات دریا بیگی، آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی، شماره 401 ط 2 ب آ ا-293000476.
10 - سواد عریضه سید مرتضی اهرمی، مجلس شورای ملی، نمره 2453 مورخه 13 شهر صفر 1328، آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی، 401-ط 2 ب آ 1-293000476.
11 – نامه آخوند خراسانی به دریا بیگی( جهت رفع خسارت از اهرمی)، آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی، 401 ط 2 ب آ 1-293000476.
12 - نامه اهرمی در رد دریا بیگی و انجمن بوشهر، آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی، 401ط 2 ب آ 1-293000476،
13 – نامه اهرمی به وزارت داخله و اعلام مبلغ کلی خسارت وارده، وزارت داخله، نمره کتابت ثبت 4004942 به تاریخ 6 محرم 1328ق. آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی، 401ط2ب آ1-293000476 .
14 -سواد تلگراف رمز دریابیگی از بندرعباس به وزیر داخله، آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی، 401ط 2 ب آ 1-293000476.
15 - تلگراف میرزا محسن به وزیر داخله، نمره 16 مجانی، عدد کلمات 130 به تاریخ 17 جوزا ]29 جمادی الاول[ 1328 ق. آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی، 401ط 2 ب آ 1-293000476.
16 – تلگراف آخوند خراسانی به فرمانفرما، نمره 1، عدد کلمات 101، آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی، 401ط 2 ب آ 1-293000476.
17 – تلگراف دریا بیگی به وزیر داخله، اداره تلگرافی دولت علیه ایران، از بوشهر به تهران، 27 جمادل الثانی، 1328 ق. آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی، 401-ط 2 ب آ 1-293000476.
18 – تلگراف وزیر داخله به حکومت بندر، 23 شعبان 1328 ق. آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی، 401-ط 2 ب آ 1-293000476.
19 - از وزارت داخله به آیت الله آخوند خراسانی، نمره کتاب ثبت 8252/2607 شعبه تحریرات جنوب، آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی، 401-ط 2 ب آ 1-293000476.
20- از وزارت داخله به آیت الله آخوند خراسانی، نمره کتاب ثبت 6550، آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی، 401-ط 2 ب آ 1-293000476.
 21 –تلگراف دریا بیگی به وزیر داخله، اداره تلگرافی دولت علیه ایران، از بوشهر به تهران، 30 شعبان 1328 ق. نمره جواب 171 دولتی، آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی، 401ط 2 ب آ 1-293000476.
22 –مکتوب وزیر داخله به میرزا محسن، 8 رمضان 1328، آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی، 401ط 2 ب آ 1-293000476.
23- وزارت داخله، از تهران به نجف، نمره کتاب ثبت 8508/27266، آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی، 401ط 2 ب آ 1-293000476.
24- از تهران به ری، نمره کتاب ثبت 12156/42695، 17 محرم 1329ق. آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی، 401ط 2 ب آ 1-293000476.
25- تلگراف آخوند خراسانی به وزیر داخله و اعلام مراجعت اهرمی، اداره تلگرافی دولت علیه ایران، نمره 3 مجانی، 20 صفر 1329ق. آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی، 401ط 2 ب آ 1-293000476.
26 – تلگراف دریا بیگی به وزیر داخله در ممانعت از ورود اهرمی، اداره تلگرافی دولت علیه ایران، از بوشهر به تهران، ‌نمره 7 مجانی، 5 ربیع الاول 1329ق، آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی، 401ط 2 ب آ 1-293000476.
27 - تلگراف وزارت داخله به حکومت بندر و موافقت با ممانعت از ورود اهرمی، نمره کتاب ثبت 13233/47791، 6 ربیع الاول 1329ق. آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی، 401ط 2 ب آ 1-293000476
28 - تلگراف وزارت داخله به آخوند خراسانی و در خواست معاودت اهرمی، نمره کتاب ثبت 1326/46465، 7 ربیع الاول 1329ق، آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی، 401ط 2 ب آ 1-293000476.
29 - راپرت اداره آنگلیس وزارت امور خارجه ایران به وزیر امور خارجه، آرشیو وزارت امور خارجه، 86-6-28-1329.
 30 – تلگراف وزارت امور خارجه، 7 ربیع‌الاول 1329ق، آرشیو وزارت امور خارجه، 75-6-28-1329.
31 - وزارت امور خارجه، اداره تحریرات عثمانی، نمره عمومی 708191 جمادی الاول 1329ق، آرشیو وزارت امور خارجه 7-9-28-1329.
- کتب، نشریات
32- برومند، صفورا .(1381). سرکنسولگری بریتانیا در بوشهر( 1763 -1914م. )، تهران: ‌مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امورخارجه.
33- بشیری، احمد. (به کوشش) .(1365). کتاب آبی، ج2، تهران: نشرنو.
34- ـــــــــــــــــــــــــــــ .(1365). کتاب آبی، ج3، تهران: نشرنو.
35- ـــــــــــــــــــــــــــــ .(1367). کتاب نارنجی، ج2، تهران: نشرنو.
36- بلادی بوشهری، سیدعبداله .(1373). لوایح و سوانح؛ اسنادی درباره جنبش روحانیت جنوب ایران در جنگ جهانی اول، کنگره بزرگداشت هشتادمین سالگرد شهادت رییس علی دلواری.
37- بیات، کاوه . (مترجم) (1373). جنگ جهانی اول در جنوب ایران (گزارشهای سالانه کنسولگری بریتانیا در بوشهر، 21-1914م/39-1333ق. بوشهر.
38- حبل‌المتین، ش 11، (26 شعبان 1324 ق. )، سال 14.
39-ــــــــــ ، ش 31، (10 صفر 1325 ق)، سال 14.
40-ــــــــــ ، ش 35، (8 ربیع الاول 1325).
41-ــــــــــ ، ش 3، (3 رجب 1328 ق)، سال 18، کلکته.
42- ــــــــــ ، ش 7، (1 شعبان 1328)، سال 18، کلکته.
43-ــــــــــ ، ش 17، (20 شوال 1328 ق)، سال 18.
44 - ــــــــــ ، ش 21، (18 ذی‌قعده 1328ق)سال 18.
45- ــــــــــ ، ش 38، (3 ربیع الثانی 1328)سال 18.
46- ــــــــــ ،ش39، (10ربیع الثانی،1329)،18.
47- ــــــــــ ، ش 43، (15 جمادی الاول 1328 ق)سال 18.
48- ــــــــــ ، ش 1، (14 جمادی الثانی 1329ق. )، سال 19.
49-ــــــــــ ، ش 31، (22 صفر 1330 ق) سال 19.
50-ــــــــــ ، ش 44، (11 جمادی الاول 1327 ق. سال 16، کلکته.
51- حمیدی، سید جعفر .(1378). بوشهر در مطبوعات عصر قاجار (جنوب، حبل المتین، مظفری)، تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
52- دشتی، رضا .(1380). تاریخ اقتصادی- اجتماعی بوشهر در دوره قاجاریه، با تأکید بر نقش تجار و تجارت، تهران: انتشارات پازبنه.
53- دولت آبادی، یحیی .( 1362). حیات یحیی، تهران: انتشارات فردوسی.
54- رنجبر، محمد علی .(1385)."جنبش مشروطه خواهی در فارس"، فصلنامه مطالعات تاریخی، ش 13و14.
55- زنگنه، حسن (مترجم).(1386). مشروطیت جنوب ایران به گزارش بالیوز بریتانیا در بوشهر در سالهای 1323-1333 ق، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصرایران.
56- شفیعی سروستانی، مسعود .(1383). فارس در انقلاب مشروطیت، شیراز: بنیاد فارس شناسی.
57- فراشبندی، علی مراد .(1365). جنوب ایران در مبارزات ضد استعماری، تهران: شرکت سهامی انتشار.
58- فیرحی، داود .(1384). «مبنای فقهی مشروطه‌خواهی از دیدگاه آخوند خراسانی»، ‌بررسی مبانی فکری و اجتماعی مشروطیت ایران، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
59- کاکس، سرپرسی .(1377). گزارش سالانه سرپرسی کاکس سرکنسول انگلیس در بوشهر 1911-1905م، ترجمه حسن زنگنه، به کوشش عبدالکریم مشایخی، بوشهر: ‌مرکز مطالعات بوشهرشناسی.
60- کدیور، محسن .(1384). «اندیشه سیاسی آخوند خراسانی» بررسی مبانی فکری واجتماعی مشروطیت ایران، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
61- کرمانی، ناظم الاسلام .(1349). تاریخ بیداری ایرانیان، به کوشش علی­اکبر سعیدی سیرجانی، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
62- کفایی، عبدالحسین مجید .(1359). مرگی در نور، زندگانی آخوند خراسانی، تهران، زوار.
63- گریوز، فلیپ .(1380). مأموریت سرپرسی کاکس، ترجمه حسن زنگنه، تهران: نشر به دید.
64- مشایخی، عبدالکریم . (1381). بوشهر در انقلاب مشروطیت ایران، تهران: معاصر پژوهان.
65- مشایخی، عبدالکریم .(1386). خلیج فارس و بوشهر، روابط سیاسی و اقتصادی ایران و اروپا در سالهای 1339-1308 ق، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
66- مظفری، سال دهم، 9 ربیع الثانی 1329، شماره 43.
67- موسوی بجنوردیکاظم (ناظر) .(1369). «آخوند خراسانی»، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ‌ج1، تهران.
68- نبوی (ترجمه و گردآوری)، سید محمدحسن(ترجمه و گردآوری) .(1377). علما و نویسندگان بوشهر بر پایه کتاب الذریعه الی تصانیف الشیعه شیخ آقابزرگ تهرانی، به کوشش عبدالکریم مشایخی، بوشهر: ‌مرکز بوشهرشناسی.
69- نصیری طیبی، منصور .(1386). انقلاب مشروطیت در فارس، تهران: مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی.
70- نظام مافی(اتحادیه)، منصوره .(1384). " مقایسه جریان انقلاب مشروطه در آذربایجان و فارس"، کنگره بزرگ فارس شناسی، چکیده مقالات، شیراز: بنیاد فارس شناسی.
71- وثوقی، محمد باقر .(1375). لارستان و جنبش مشروطیت، قم: موسسه فرهنگی همسایه.
72- یاحسینی، سید قاسم .(1376). رییس علی دلواری، تجاوز نظامی بریتانیا و مقاومت جنوب، تهران: نشر شیرازه.