نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار تاریخ، دانشگاه لرستان.
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
The rise of the Ilkhanid dynasty in the middle of the 13th century brought about proportional security to Iran, also leading to improvements in the urban economy resulting improvements in a vast area of the country.
The growth of the urban economy that followed political- economic considerations of the Ilkhanids, caused a noticeable development in the fiscal system. This can be seen as a distinct era. Nevertheless, some experts consider the Ilkhanid's economy as a non-monetary economy and deny the use of any currency in many areas in Iran.
This paper examines the nature of the fiscal system in the Ilkhanid era, the significance of the urban economy to the system, and the briskness or stagnancy of money in the period. This article also pays attention to the circulation of the first banknote, Chao, in the territory of Ilkhanids
کلیدواژهها [English]
مقدمه
با پیدایش حکومت ایلخانی، وضعیت مبهم ایران در تقسیم اولوس های چنگیزی از بین رفت و تحت تأثیر تمرکز و انسجامی که با ظهور این حکومت به وجود آمد، صلح و امنیت نسبی بر قلمرو ایلخانان حاکم شد. تشکیل حکومت ایلخانی، بی نظمی و نابسامانی هایی را که در چهار دهه پس از هجوم مغولها حادث شده بود، از بین برد و دوران جدیدی را در تاریخ ایران آغاز نمود. ایلخانان، در پرتو ملاحظات سیاسی و اقتصادی، نگاه متفاوتی به جامعه و اقتصاد داشتند و توجه به تجارت و صنعت را ضروری می دانستند. از این روی، دوران حکومت آنها با رشد نسبی اقتصاد شهری در مناطق گسترده ای از ایران همراه بود و بخش مهمی از درآمد مملکت از این طریق به دست می آمد. این رونق اقتصادی بدون وجود نظام پولی فعالی که در خدمت تجارت و صناعت باشد، امکان پذیر نبود و اقتصاد پولی پویایی را می طلبید. در این مقاله نظام پولی عهد ایلخانان و وضعیت مسکوکات زرین و سیمین در این دوران بررسی شده و در ادامه طبیعی یا پولی بودن اقتصاد این عصر مدّ نظر قرار گرفته است. در آخر هم چگونگی نشر اولین اسکناس در ایران و علل ناکارآمدی آن آمده است. مسأله مورد نظر بررسی چگونگی نظام پولی عهد ایلخانی در جهت پاسخگویی به این سؤال است که آیا اقتصاد عصر ایلخانان، اقتصاد پولی بوده است و یا بدان گونه که محققانی، همچون پطروشفسکی ادعا کرده اند اقتصاد غیر پولی؟
در همین جهت پاسخگویی به این سوالها نیز مورد نظر بوده است.
1- نظام پولی عصر ایلخانان چه ویژگی هایی داشته است؟
2- مسکوکات سیمین و زرین در اقتصاد شهری عصر ایلخانان چه جایگاهی داشتهاند؟
3- اوضاع اقتصادی عهد گیخاتو در انتشار پول کاغذی چه نقشی داشته است؟
4- علل ناکارکردی پول کاغذی در اقتصاد عهد ایلخانی چه بوده است؟
ذکر این نکته نیز لازم است که این مقاله بررسی تاریخ سکه در عصر ایلخانان را در نظر نداشته، بلکه بررسی نظام پولی این عصر را مورد نظر دارد. مبنای تحقیق بر اساس کار میدانی در خصوص سکه شناسی و مقایسه با انطباق سکه های موجود در موزه ها و مجموعه ها و غیره نبوده است، بلکه به شیوه کتابخانهای و استفاده از منابع مکتوب، دادههای تحقیق جمع آوری و با رویکرد انتقادی تبیین و تحلیل شده است.
نظام پولی عصر ایلخانان
پس از تهاجم مغولان به ایران، همان سکه های عهد خوارزمشاهی رواج داشت و اندکی بعد که قاآنهای مغولی و کارگزاران آنها در ایران به ضرب سکه پرداختند، از سکه های قبلی تقلید کردند. سکه هایی که یک سوی آن نام چنگیز و در سوی دیگر نام خلیفه بغداد بود و در نواحی سند ضرب شده بود، سکه هایی که در آذربایجان و گرجستان ضرب شده و نام و نشان مغولی و اسلامی داشت و سکه هایی که از «اوکتای قاآن» به جا مانده و یک روی آن عنوان «لا اله الا الله- محمد رسول الله» داشته و در سال 643 هـ. ق/1245م در تبریز ضرب شده بود و سکه های نقره ای که در زمان امیر ارغون (654-641هـ.ق/1256- 1243م) ضرب شده و در یک سوی آن نام قاآن العادل داشته است، نمونه هایی از این موارد است (ترابی طباطبایی،1347: 1؛ Howorth,1888:83-85؛ مشکور،1352: 37-436). این در حالی است که از همان آغاز قدرت گیری چنگیز، مغولها واحدی پولی موسوم به «بالش»1 داشتند و معاملات خود را بر اساس آن انجام می دادند. در مورد این واحد پولی و خصوصیات آن که به احتمال زیاد چیزی شبیه «شمش» بود و وزن مشخص داشت، اطلاعات اندکی در منابع وجود دارد (وصاف الحضره،1338: 22؛ جوینی،1370: 16؛ قزوینی،1363: 228).
با وجود ضرب سکه هایی به نام قاآن و دیگر کارگزاران مغولی، هیچ سندی از رواج عام چنین سکه هایی در ایران قبل از شکل گیری حکومت ایلخانان در دست نیست و به طور قطع، همان مسکوکات دوره قبلی رواج داشته است (میر خواند،1375: 83- 85). انسجام و تمرکزی که با شکل گیری حکومت ایلخانی به وجود آمد، در زمینه نظام پولی نیز مؤثر واقع شد و تأسیس حکومت جدید با ضرب سکه جدید همراه بود. ایلخانان ایران از همان زمان هولاکو مبادرت به ضرب سکه کردند و از تمامی آنها مسکوکات چندی به جای مانده است. این سکه ها بر اساس آداب و عقاید اسلامی ضرب می شدند و مزّین به عبارات اسلامی و بعضاً شیعی بودند (ترابی طباطبایی،1347: 1-40؛ ترابی طباطبایی،1351: 8-47؛ سرافراز،1380: 25-218؛ بیانی،1382: 184، 202، 206، 223، 234).
با وجود این، بی نظمیهایی که از دوران گذشته قبل از تهاجم مغولها بر نظام پولی مملکت حاکم بود، تا حدی به جای ماند و بر اساس مطالب برخی منابع تا از قبل مسلمانی ایلخانان نظم مشخصی به خود نگرفت. در این دوره هر یک از ممالک تحت سلطه ایلخانان مسکوکاتی با وزن و عیار خاص خود داشتند و بی ثباتی شدیدی بر نظام پولی این دوره حاکم بود؛ به ویژه میان مسکوکات طلا و نقره رابطه تعریف شده ای وجود نداشت.
رشیدالدین فضل الله که در مطالبی اغراق آمیز بیثباتی و تزلزل حاکم بر نظام پولی عصر پیش از غازان را تشریح میکند، چند مورد از تلاش ایلخانان را برای نظم بخشیدن به وضعیت پولی قلمرو یاد می کند؛ اما هیچ مورد از تلاشهای آنها را قرین موفقیت نمیداند. وی متذکر می شود که تا قبل از زمان غازان (702- 694هـ.ق/ 1304-1296م) فارس، روم، گرجستان، ماردین و دیگر ولایات سکه مخصوص به خود داشتند و استفاده از این سکه ها نه بر پایه وزن و عیار، که بر اساس تعداد بوده است. همین امر موجب می شد که با بریدن حواشی سکه ها وزن و عیار آنها کمتر شود و میزان مقبولیت آنها کاهش پذیرد. در مواردی، میزان نقره موجود در مسکوکات به اندازه ای کم می شد که سکه ها به مس کامل تبدیل میشدند. در چنین مواردی سکه را مانند یک کالای عادی نگریسته، به خرید و فروش آن می پرداختند. البته، بسیاری از تجار نیز در این طریق سوء استفاده کرده، مسکوکات را به چشم کالایی می نگریستند که فقط در هر کجا کیفیت بهتر و قیمت کمتر داشت، آنها را میپذیرفتند (رشید الدین فضل الله همدانی،1362، 1054-1055).
رشیدالدین فضل الله وضع فلاکت بار نظام پولی این زمان را چنین توصیف می کند:
«... و فایده وجود زر و نقره آن هست که به واسطه آن حاجت مردم برآید و چیزی که خواهند زود حاصل شود، چون حال زر و نقره چنان شود که به واسطه آن مقالات و زحمت پیدا شود و به وقت خرج کس نستاند، خلاف وضع و طبع عام باشد» (همان: 1055 ).
این در حالی است که مقایسه تعداد سکههای نقره باقی مانده از عصر نامسلمانی ایلخانان و عصر غازان، سخنان رشیدالدین فضل الله را به طور کامل تأیید نمی کند. اغلب مسکوکات اخیر به لحاظ وزن و قطر به یکدیگر نزدیکند و اختلافات آنها بسیار جزئی است (ترابی طباطبایی،1347: 2-19؛ سرافراز، 1380: 19-218؛ ترابی طباطبایی،1351 :8-47 ).
در این زمینه درست است که حاکمیت ایلخانان و غلبه اندیشه های گریز از مرکز حاکم بر آن نوعی بی اعتمادی و عدم ثبات را در نظام اقتصادی کشور به وجود می آورد، اما اینکه سراسر عهد ایلخانان نامسلمان را به یک صورت تعبیر کرده،آن را عهد نابسامانی شدید بدانیم، چندان صحیح نیست. خود رشیدالدین فضل الله در چند مورد دوران ایلخانی هولاکو و اباقا را ستوده است و آن را دوران ایمنی، آسودگی، عدل و سیاست آورده و تأمین بهینه معاش اردوها و مخارج لشکری و کشوری در این دوران را متذکر شده است. «وصاف» هم دوران اباقا را دوره عدل و انصاف وصف کرده است (رشید الدین فضل الله همدانی، 1362: 1077، 1090؛ وصاف الحضره، 1338: 54، 56).
دوره ایلخانی «ارغون» و تثبیت وضعیت اقتصادی زمان او در پرتو وزارت سعدالدوله یهودی نیز با حسن نظر مورخان مواجه شده است (وصاف الحضره، 1338: 238؛ نخجوانی، 1976: 108). از این روی، اگر آغاز حکومت ایلخانی را سال 654 هـ .ق/1256م بدانیم، در سی و سه سال از دوران سی و هفت ساله نامسلمانی آنها (دوران هولاکو، اباقا و ارغون) امنیت و ثبات نسبی وجود داشته است. تازه دوره سه ساله احمد تکودار نیز به لحاظ اقتصادی دوره شومی نبود و برخی قراین از بهبودی اوضاع اقتصادی در زمان او حکایت دارد. از این جمله کاهش هزینه اردوهای خواتین و شاهزادگان از هشتاد تومان به چهل تومان در پرتو تلاشهای «شمس الدین محمد جوینی» بود (وصاف الحضره، 1338: 110).
با این وصف، اگر دوره ایلخانی احمد را نیز جزو دوران ثبات اقتصادی به شمار آوریم، تنها در پنج سال از دوره نامسلمانی ایلخانان وضعیت اقتصادی مساعدی وجود نداشته است. از این نظر که تا زمان غازان سکه واحدی با وزن و عیار مشخص و با مقبولیت عام وجود نداشت، حق با رشیدالدین فضل الله است، اما سؤال این است که آیا قبل از دوران مغول، در ایران و سایر قلمرو اسلامی سکه واحدی وجود داشته است؟ از این گذشته، آیا بعد از دوره غازان، در نظام پولی کشور سکه واحدی در گردش بوده است؟ در دورانی که رشیدالدین فضل الله آن را دوره تشتت و تزلزل نظام پولی می داند، تجارت پر رونقی در بخشهای قابل توجهی از قلمرو ایلخانان وجود داشته و این نمیتوانسته است با این همه مشکلات پولی سازگاری داشته باشد2؛ همچنانکه در همین ایام در مناطقی همچون فارس و کرمان که به طور مستقیم با تجارت دریایی در ارتباط بودند، و روم که دروازه تجارت آن زمان بود، مناسبات تجاری بر اساس اعتماد متقابل تجار و بازاریان صورت میگرفت و در هر منطقه ای مسکوکات محلی رواج داشت. کالاها و قماش مورد نیاز تجار با همان پول محلی خریداری می شد و در مقصد جدید با پول محلی دیگری مورد معامله میشد. از این روی، استدلال رشیدالدین فضل الله مبنی بر رواج معامله به قماش (به عنوان امری عادی در تجارت قدیم) و نتیجه گیری از آن مبنی بر تزلزل نظام پولی، چنانکه محققانی همچون پطروشفسکی استدلال کرده اند، چندان منطقی به نظر نمی رسد و به نظر می رسد تا حدودی به قصد بزرگنمایی اقدام غازان در رواج پول یکسان در سراسر قلمرو (اگر بتوان آن را پول ملی نام نهاد) بوده است.
مسکوکات عهد ایلخانی
الف- مسکوکات زرین
یکی از مهمترین ویژگیهای نظام پولی این عهد، رواج گستردة مسکوکات نقره در معاملات بوده است. در زمان ایلخانان برای اولین بار در تاریخ اقتصادی عهود اسلامی، مسکوکات نقره را علاوه بر «درهم» که لفظ متداول آن بود، با عنوان «دینار» به کار برده اند3. دینار نقره که در ظاهر امر رابطه مشخص و کاملاً دقیقی با درهم آن نداشته است، به قدری در معاملات جا باز کرد که به تدریج در نواحی دیگر تحت سلطه مغولان (دشت قبچاق و ماوراءالنهر و ترکستان) نیز استفاده گردید(بارتولد، بیتا: 193).
اهمیت و رواج گسترده سکه های نقره در این زمان به قدری است که امروزه بر سر این مسالة که نظام پولی عهد ایلخانان تک فلزی (سکه نقره) بود و یا هر دو فلز طلا و نقره رواج عام داشت، اختلاف نظر است (اسمیت، 1366: 112- 108). قدر مسلم این است که پول (مسکوکات )رایج این دوره که عمده فعالیت های اقتصادی بر پایه آن تنظیم می شد، مسکوکات نقره بوده است. نه تنها در قلمرو ایلخانان، که در سراسر قلمرو مغولان- به استثنای چین- مسکوکات نقره نقش اصلی را در معاملات داشته است (بارتولد، 1376: 193). البته رواج عمومی نقره در معاملات، چنانکه برخی محققان پنداشته اند، به معنای نبود مطلق مسکوکات طلا نبوده است (اسمیت، 1366: 112- 108).
هر چند منابع جغرافیایی- تاریخی این عهد اطلاعاتی در خصوص وجود منابع طلا ندادهاند و برخی اشارات رشیدالدین فضل الله حاکی از نبود مقدار کافی طلا در بازارهای عهد ایلخانی است؛ اما در مجموع مطالب منابع از وجود نسبی طلا و مسکوکات زرین حکایت دارند (مستوفی، 1336: 201؛ رشید الدین فضل الله همدانی، 1362: 85-1081).
رشیدالدین فضل الله سوء استفاده های «ارتاقان» و دیگر کسانی که زر به سود می دادند و همین طور کاربرد زیاده از حد طلا در صنعت پارچه بافی را علل کمبود طلا در این زمان می داند. در ادامه هم می آورد که در نتیجه این معاملات ناصواب، بخشی از جواهرات موجود در جامعه در رهن وام دهندگان بود، بخشی آلت دست ارتاقان برای فریب مردم و دستگاه حاکمه شده و بخشی در نزد مردم مخفی بود. قسمی نیز در قالب منسوجات به خارج و از جمله هند صادر می شد (رشید الدین فضل الله همدانی، 1362: 85-1081؛ مستوفی، 1336: 201).
از این روی، رشیدالدین فضل الله از نبود طلا به طور عام سخن نگفته و تنها کمبود طلا و سوء استفاده های معمول آن را یادآوری کرده است.
سخنان رشیدالدین فضل الله در شرح اصلاحات غازان و مبارزه با اختلال هایی که در نظام پولی کشور وجود داشت نیز از وجود به مقدار کافی طلا در جامعه و تلاش برای تحت نظر در آوردن آن حکایت می کند. رشیدالدین فضل الله پس از بیان اهمیت و لزوم یکنواخت کردن معیار و خالص گردانیدن عیار سکههای طلا و همین طور عرضه به اندازه آن، نتیجه اقدامات غازان را چنین شرح می دهد:
«... در این زمان در بازارها بر دست هر روستایی چندان زر سرخ می گردد که نهایت ندارد و تمامت معاملات بدان کنند...»( رشیدالدین فضل الله،1362: 1056).
همین طور از ضرب سکه های درست صد مثقالی برای بخشش به بزرگان یاد می کند که می توان به تعبیر امروزی آن را نوعی «مدالیوم» نام نهاد (همان: 57-1056).
این «درست های» صد مثقالی طلا به آیات قرآنی و اسامی دوازده امام علیه السلام مزین بوده و صرف نظر از ارزش پولی آنها به لحاظ مذهبی نیز ارزش تاریخی زیادی داشته است، چرا که غازان حنفی مذهب دستور حک نام امامان شیعه بر این سکه ها صادر نموده و این در جای خود بسیار جالب است، زیرا حاکی از رواج گستردةشعائر شیعی است.
اشارات وصاف در شرح رواج اسکناس (چاو) در زمان گیخاتو(94-690هـ.ق/1296-1292م) نیز از وجود مقدار کافی طلا در جامعه خبر می دهد. این مورخ از وجود پارچه های زربفت و صناعات و حرفی که با طلا مرتبط بودند، سخن گفته و یکی از نشانه های شومی این ابتکار را بی توجهی به وضعیت صنعتی و هنری مملکت قلمداد می کند. همینطور از دستور واگذاری زر در عوض چاو برای تجار «ماوراء بحار فارس» یاد می کند که خود از وجود مقدار کافی طلا در جامعه حکایت دارد (وصاف الحضره، 1338: 73-272).
مسأله مهم دیگر در خصوص چگونگی وضع مسکوکات زرین این است که چرا با وجود کمیابی طلا در بازار، نرخ آن ارزان بوده و جبران این امر چندان مورد توجه نبوده است. به نظر می رسد، علت اصلی این قضیه برتری مسکوکات نقره در اقتصاد و تجارت عصر ایلخانی و دوران ماقبل آن بوده است؛ به ویژه از زمان قدرت گیری مغولان طلا را به عنوان یک کالای تجملی و زینتی می نگریستند و آن را در ساخت پارچه و دیگر وسایل تجملی به کار می بردند. همین طور با وجود اینکه در تمامی ایام حکومت آنها استفاه از مسکوکات طلا بر پایه وزن بود، حداقل تا زمان غازان معیار هماهنگی در این خصوص وجود نداشت و یکی از موجبات ارزانی آن، همین وزنهای متعدد و ناخالصی های فراوان آن بوده است. از این جهت که طلا به عنوان وسیله مبادله رسمیت نداشت، مورد حمایت و نظارت حکومت نیز نبود و در یک حالت به خود رها شده، به مصارف صنعتی و معیشتی می رسید. در نتیجه، مردم و بازاریان ترجیح میدادند که طلای موجود را در صناعات و زیور آلات به کار برده، یا آن را احتکار کنند. بخشی از طلاها هم در قالب مصنوعات و یا مسکوکات پستی که در بازار ایران اقبالی نداشت، به خارج و از جمله هند صادر میشد (رشیدالدین فضل الله،1362: 1080).
از دیگر علل ارزانی طلا در این دوره، رواج معاملات ناصواب بود. بر اساس مطالب رشیدالدین فضل الله، وام دهندگان و رباخواران، اشیای زرین و جواهرآلات مردمی را که قادر به بازپرداخت وامشان نبودند، به قیمت بسیار نازل در بازار می فروختند و این امر در کسادی بازار طلا نقش زیادی داشت. معامله کنندگان با دیوان هم که برات های متعدد و با وجوه بالا از حکومت گرفته بودند، اشیای زرین و پارچه های زربافتی را که در ازای مطالباتشان می گرفتند، به همین طریق میفروختند و این هم به کسادی بازار طلا می افزود (همان: 81-1080).
با این اوصاف، ناهماهنگی وزن و عیار مسکوکات طلا، مطرح نبودن آن به عنوان وسیله اصلی مبادله، استفاده وسیع از آن در ساخت مصنوعات و به ویژه منسوجات مورد نظر مغولها، برخورد با طلا به عنوان یک کالای عادی، عدم حمایت جدی حکومت از جریان گردش آن، از عوامل مهم ارزانی طلا بوده است. از سوی دیگر، همین عوامل موجب می شد که طلای موجود در جامعه به صورت پارچه و زیور آلات در دربارها، خزاین، اردوها و گوشة خانه ها راکد مانده و یا در قالب صادرات به خارج راه یابد. از این روی، با وجود ارزانی کمیاب نیز بود (اسمیت، 1366: 20- 119).
مشکلاتی که رشیدالدین فضل الله در زمینه کمبود و ارزانی طلا در بازارهای عهد ایلخانی متذکر می شود، مربوط به دوران پیش از عهد غازان است.
در دوره غازان با اصلاح کلی پول، مسکوکات طلا نیز اعتبار نسبی یافت و سهم عمدهای در مبادلات اقتصادی داشت. ضرب مسکوکات زرین با وزن و معیار مشخص، جلوگیری از به کارگیری وسیع طلا در صنعت پارچه بافی، جمع آوری مصنوعات زرین و مسکوکات پستی که ارزش مبادله نداشتند و ضرب سکه های جدید پس از ذوب آنها، حمایت جدی حکومت از پول طلا و نظارت دقیق بر جریان گردش آن، رونق بازار مسکوکات زرین را به دنبال داشت. توجه حکومت به پول طلا و افزایش اعتبار آن در سایه توجه غازان از احتکار یا به کارگیری این فلز در امور جانبی جلوگیری کرد و معیار خالص و یکنواخت آن نقدینگی کشور را افزایش داد(رشیدالدین فضل الله،1362: 57-1056).
با وجود این، معلوم نیست که اعتبار مسکوکات طلا در زمان غازان که تنها رشیدالدین فضل الله از آن سخن می گوید، تا چه اندازه در زمان جانشینان او محفوظ مانده است. از منابع بعدی، تنها سفر نامه ابن بطوطه از وجود مقدار لازم مسکوکات طلا در زمان ابوسعید خبر می دهد. ابن بطوطه از بذل و بخشش فراوان عمال حکومت ایلخانی در سفر حج سال 728 هـ .ق/1330م در راستای افزایش اعتبار سلطان ایران و جلب توجه مسلمانان یاد کرده، از ارزانی طلا در مکه به خاطر بخشش های بی اندازه مغولان سخن میگوید (ابن بطوطه، 1376: 214). این در حالی است که در دوران ابوسعید هم پول اصلی مملکت نقره بود و دستگاه حکومتی با تنظیم رابطه درهم و دینار (نقره) سعی در نظارت بیشتر بر نظام پولی و جلوگیری از احتکار مسکوکات پر وزن و فائق آمدن بر مشکلات پولی خود داشت (اسمیت، 1366: 50-146).
البته، شاید بتوان اقدامات زمان ابوسعید در خصوص کم کردن وزن سکه های نقره (به منظور جلوگیری از احتکار آنها) و به هم زدن مرتب رابطه دینار و درهم نقره (که در دوره غازان و الجایتو نسبت یک به شش داشت و در زمان ابوسعید تا یک به نه تغییر کرد) را مطابق نظر «گ.آ.فدروف- داویدف»، که مورد نقد جان ماسون اسمیت قرار گرفته است، سیاست آگاهانه حکومت در جهت بالا بردن نرخ و اعتبار مسکوکات طلا و همین طور جلوگیری از صدور آن به هند تفسیر کرد(همان:109)، اما این در صورتی پذیرفتنی خواهد بود که تعداد قابل توجهی از سکه های طلای مربوط به این زمان (زمان ابوسعید) در اختیار داشته باشیم؛ امری که در عمل امکان پذیر نیست (ترابی طباطبایی، 1347: 40- 25؛:85 Howorth,1888 ) . از آن گذشته، استنادات منابع تاریخی این نظریه را تأیید نمیکند. تزلزل سیاسی و اقتصادی زمان ابوسعید در مقایسه با دو ایلخان قبلی نیز آگاهانه بودن چنین سیاستی در زمان وی را اثبات نمی کند. به علاوه، اغلب سکه های باقی مانده از دوره ابوسعید و عصر ملوک الطوایفی پس از او نقره و مس بوده و حتی در زمان «تیموریان» نیز سکه های «کُپَکی» که همان درهم و دینارهای نقره بود، رواج داشته است(بارتولد، بیتا:18-17).
با این اوصاف، فرض حفظ اعتبار مسکوکات طلا در زمان ابوسعید چندان پذیرفته نیست و نمی توان به استناد بخشی از سخنان «ابن بطوطه» از ازدیاد و اعتبار بالای این نوع مسکوکات سخن گفت (اسمیت، 1366: 109-111).
آخرین مطلب قابل ذکر در زمینه وضعیت مسکوکات طلا در عهد ایلخانان، چگونگی ارزش گذاری این سکه ها و نوع رابطه آن با سکه های نقره است. در این خصوص، تنها وصاف است که در یک مورد درباره وضع پولی زمان غازان از نسبت یک به چهار مسکوکات طلا و نقره سخن میگوید (Howorth,1888:349). به نظر میرسد که در مراحل مختلف حکومت ایلخانی نسبت مشخصی در این زمینه وجود نداشته است و نظر بر بی اعتباری نسبی پول طلا نسبت به نقره (در معاملات) اهمیت زیادی برای این موضوع قائل نبوده اند. با این وصف، تنها در دوره غازان است که در نتیجه اعتبار نسبی سکههای طلا رابطه ارزشی آن با نقره مشخص شده است. از این گذشته، در مراحل مختلف عهد ایلخانی میان درهم و دینار نقره نسبت هماهنگی وجود نداشته است؛ حتی در عصر مسلمانی ایلخانان که نظام پولی منظم تری حاکم بود نیز این نسبت یکسان نبوده است.
ب- مسکوکات سیمین
عمده معاملات اقتصادی این عصر بر پایه مسکوکات نقره بود. مسکوکات درشت عنوان دینار و مسکوکات کوچک و کم ارزشتر عنوان درهم داشت. بزرگی و کوچکی سکه ها و میزان وزن حرف اول را می زد، اما در عین حال عیار آنها نیز مورد نظر بود. سکه های یک درهمی نقره نیم مثقال و یک دینار شش درهم و یا سه مثقال وزن داشت(بارتولد،1376: 193).
رقم های درشت مالی را با لفظ «تومان» که ده هزار دینار (طلا یا نقره) بود به کار می بردند.
بر پایه گزارشهای رشیدالدین فضل الله، مسکوکات نقره نیز در دوره پیش از سلطنت غازان وضع خوشایندی نداشت و تا این زمان سکه واحدی که به نام پادشاه واحدی در سراسر قلمرو ضرب بشود، وجود نداشت و در وزن و عیار مسکوکات تفاوت زیادی وجود داشت. این مورخ که تلاش ایلخانان قبل از غازان و به خصوص ارغون و گیخاتو را در زمینه یکسان کردن وزن و عیار مسکوکات ناکام توصیف میکند، با نوعی اغراق گویی تبعات زیانبار آن را نیز بر می شمارد (رشیدالدین فضل الله،1362: 55-1054).
در زمان غازان سکه یک شکل با وزن و عیار مشخص ضرب شد و نام غازان، عبارات اسلامی و نام شهری را که سکه در آن ضرب شده بود، بر آن حک نمودند. این سکه های جدید وزن و عیار هماهنگ داشت. درهم نقره نیم مثقال نقره خالص و دینار آن سه مثقال نقره داشت. استفاده از این مسکوکات در سراسر قلمرو الزامی بود و با متقلبان و کسانی که با مسکوکات مغشوش معامله می کردند بر خورد جدی می شد. رشیدالدین فضل الله که رواج این سکه ها را در سراسر قلمرو ایلخانی و از جمله ایالت مسیحی نشین گرجستان یادآوری می نماید، نتیجه این اصلاحات پولی را رونق تجارت و صناعت و آسودگی و رفاه خلق می داند(همان:57-1055).
با وجود این، وزن مسکوکات نقره در دوران پس از ایلخانی غازان همواره سیر نزولی داشت و برخلاف نظر برخی محققان که کم شدن وزن مسکوکات نقره را سیاست پولی هشیارانه ایلخانان در جهت بالا بردن اعتبار طلا و جلوگیری از صدور آن می دانند، برخی دیگر و از جمله اشپولر، کاهش وزن سکهها را که در اصل به معنای کم شدن عیار آنها بود، نشان بیفروغی نظام پولی این زمان به حساب می آورند (اشپولر، 1368: 301-302).
حقایق تاریخی هم نظر دسته اخیر را تأیید می کند، چراکه صرف نظر از دوره حکومت غازان، تا آخر عهد ایلخانی و به ویژه در دوره ابوسعید با کاهش مداوم وزن سکه ها مواجه می شویم؛ در حالی که اگر این سیاست (کم کردن وزن سکه ها) هوشیارانه بود، باید تا این زمان به بار می نشست. به علاوه، نظام پولی دوران ملوک الطوایفی پس از مرگ ابوسعید نیز دچار فساد بود و «نخجوانی» از «قلب» مسکوکات و بریدن حواشی سکه ها و غیره سخن میگوید. این مورخ ضمن ارائه اطلاعات جالبی در خصوص «دارالضربها» و مقاماتی، همچون «قابضان، سباکان، طباعان، صیرفیان، قطاعان و گدازندگان» از جمله وظایف منصب «معیری دارالضرب» را «تفحص احوال قلابان و آقچه بران که اموال خلایق را مغشوش و قلب میکنند…» میداند؛ که از سخنان او رواج چنین رسومی در زمان حیات وی استنباط می شود (نخجوانی، 1976: 162).
مسکوکات این زمان در دارالضربهای تحت نظارت حکومت ضرب می شد و تشکیلات و سلسله مراتب خاص خود را داشت. به غیر از نخجوانی که از این تشکیلات سخن می گوید؛ «سیفی هروی» نیز از وجود منصبی با عنوان «مشرفی دارالضرب» یاد می کند (سیفی هروی، 1352: 593).
در ماجرای فتح شیراز به دست خاندان مظفری و اشتراک عمل بزرگان شیراز علیه «شیخ ابواسحق اینجو» نیز از منصب «حاج ضراب» که نقیب سادات و رئیس محله «درب مسجدنو» شیراز بوده، سخن رفته است (کتبی، 1364: 63).
اقتصاد عهد ایلخانی، اقتصاد طبیعی یا پولی
با توجه به آنچه در خصوص نظام پولی عصر ایلخانی مطرح شد، این بحث مطرح می شود که آیا اقتصاد عهد ایلخانی بدان گونه که «پطروشفسکی» (محقق روسی ) معتقد است، اقتصاد طبیعی بود یا اقتصاد پولی؟ به اعتقاد «پطروشفسکی» حمله مغول به ایران با ویرانی شهرها و انحطاط شدید زندگی شهری همراه بود و ورود تعداد قابل توجهی از مغولهای خانه به دوش در طی این تهاجمات موجب تحکیم پایههای اقتصاد طبیعی شد. از دید وی، انحطاط شهرنشینی، انحطاط تجارت و اقتصاد شهری را به دنبال داشت و در نتیجه آن، اقتصاد پولی از بخش وسیعی از مملکت رخت بر بست. سکونت مغولهای خانه به دوش در ایران نیز این جریان را تقویت کرد و به جز در مناطقی محدود، اقتصاد طبیعی تفوق داشت. این محقق روسی با آن که مناطق اطراف شهرهای بزرگ، مراکز تولید پیشهوری و مناطقی را که در مسیر تجارت ترانزیت قرار داشتند، دارای نظام
اقتصاد پولی میداند، همچنان به برتری اقتصاد طبیعی در این دوران اصرار میورزد:
«می توان به جرأت گفت که تولید کالایی فقط در نواحی کشاورزی محدودی که در مجاورت شهرهای بزرگ و نواحی واقع بر سر شاهراههای کاروانی قرار داشته، حکمفرما بوده و صرف نظر از این مناطق شکی نیست که پس از غلبه مغول به موازات سقوط و انحطاط زندگی شهری تأثیر روابط کالایی به شدت کاهش یافته است» (پطروشفسکی، 1357: 211).
پطروشفسکی که با نوعی کلی گوی نظام اقتصادی زمان ایلخانان را نظامی طبیعی می داند؛ گرفتن مالیاتهای حکومتی به جنس را شاهد نظریه خود میآورد. در ادامه نیز متذکر میشود که اطلاعات مستوفی در نزهة القلوب که مالیاتهای عهد ایلخانی را به نقد می آورد، نباید موجب گمراهی و حاکمیت اقتصاد پولی شود(همان: 213).
به نظر می رسد که پطروشفسکی تحت تأثیر ویرانیهای دوره تهاجم مغولها و نابسامانیهای دوره فترت قبل از عهد ایلخانی نظریه خود را تدوین کرده است. وی به این نکته مهم که تهاجم مغولها تمامی مملکت ایران را فرانگرفت و مناطق مورد هجوم به یک اندازه ویران نشدند، توجه نکرده است. همین طور میان ایلخانان که از همان آغاز حکومت به شهرنشینی و اقتصاد شهری توجه داشتند، با اسلاف آنها در دوره هجوم تفاوتی قائل نشده است. این در حالی است که اندک زمانی پس از شکل گیری حکومت ایلخانی، بخش عظیمی از ویرانیها ترمیم شد و شهرهای بزرگ اصفهان، کاشان، همدان، قم و غیره حیات دوباره خود را بازیافتند. مناطق وسیع فارس، کرمان، عراق عجم، آذربایجان، ارمنستان، جزیره، عراق عرب و روم نیز رونق زیادی داشتند. اگرچه دوران حاکمیت ایلخانان نتوانست حیات اقتصادی کشور را به آنچه که قبل از دوره تهاجم مغولها وجود داشت برگرداند، اما گامهای بلندی در این جهت برداشته شد. با وجود بیثباتی و تزلزل نظام پولی این عصر در برخی مراحل، هیچ منبعی از نبود پول در زمان ایلخانان خبر نمی دهد؛ حتی رشیدالدین فضل الله که در مواردی از بی اعتباری مسکوکات متنوع مناطق مختلف در نزد تجار یاد میکند؛ علاوه بر مناطق شهری از وجود پول در نزد روستاییان و صحرانشینان خبر میدهد (رشیدالدین فضل الله،1362: 56-1054).
این نکته هم که پطروشفسکی به استناد مکاتباترشیدی که در مواردی رشیدالدین فضل الله خواستار پرداخت مالیات ولایات به صورت جنسی شده است، نمی تواند دلیل بر تفوق اقتصاد طبیعی باشد. در ادوار گذشته، گرفتن بخشی از مالیاتها به جنس در جهت تأمین هزینه های لشکری و کشوری امری طبیعی بود. از آن گذشته، این شیوه، خاص زمان ایلخانان نبود و در دوره های قبل از آنها نیز سابقه داشت. استناد پطروشفسکی به حضور تعداد زیادی از عشایر مغول در ایران و تأثیر گذاری آنها بر نظام اقتصادی کشور هم نمی تواند دلیل چندان قابل قبولی در جهت برتری اقتصاد طبیعی باشد. امروزه بر سر این مسأله که تعداد مغولانی که در جریان تهاجمات مغول به ایران وارد شدند، چه تعداد بوده است، بحث و اختلاف نظر وجود دارد (القلقشندی، 1963: 73-472).
از آن گذشته، مغولانی که به ایران وارد شدند، در شهرها ساکن نشده، بلکه زندگی خانه به دوشی را ادامه دادند. از این روی، تأثیر کمتری بر زندگی شهری داشتند. تأثیر گذاری آنها بیشتر بر زندگی روستایی بود و اقتصاد کشاورزی را تحت تأثیر قرار می داد. همین طور اغلب قبایل مغولی در عراق عجم، آذربایجان، اران و موغان سکونت داشتند و در دوره ایلخانان مناطق اخیر جزو آبادترین نواحی ایران محسوب میشد.
در دوره ایلخانان تحت تأثیر تبعات دوران تهاجم مغولان، اقتصاد کشاورزی مناطقی از ایران رو به انحطاط رفت، اما زوال اقتصاد کشاورزی را نمی توان به اقتصاد شهری تعمیم داد و آن را نشانه تفوق اقتصاد طبیعی دانست. در این زمان، اقتصاد شهری رونق نسبی داشت و بخش مهمی از درآمد ایلخانان از طریق تجارت به دست می آمد. رونق تجارت هم بدون وجود نظام پولی امکان پذیر نبود. چنانکه آمد، منابع این دوره از نبود پول سخنی نمی گویند و انتقاد آنها از نبود نظم و ثبات در نظام پولی و فقدان پول واحد با وزن و عیار هماهنگ است. رقم بالای تمغای برخی شهرها که در نزهه القلوب آمده و ذکر مالیات ایالات و شهرها به صورت نقدی، ما را بر آن میدارد که نظام اقتصادی عصر ایلخانان را نظامی غیر طبیعی بدانیم. اگر هم در مواردی نشانه هایی از وجود معامله کالا به کالا مشاهده می شود، از ویژگیهای زندگی جمعی در دوران گذشته است و به دوره ایلخانان محدود نمیشود.
با در نظر داشتن آنچه که تاکنون مطرح شد و نظر به مشکلات زمان ایلخانی گیخاتو (694-690هـ.ق/1296-1292م)4 به یکی دیگر از ویژگیهای نظام پولی این دوران؛ یعنی انتشار اسکناس و آغاز و انجام آن می پردازیم.
انتشار اسکناس در عصر ایلخانی
سابقه پول کاغذی
اگر بر سر اختراع پول و سکه و چگونگی رواج و تحول آن میان محققان اختلاف نظر وجود دارد، بر سر اینکه پول کاغذی و به اصطلاح اسکناس چگونه در میان بشر رایج شده است، نوعی وحدت نظر دیده می شود. پول و سکه تاریخچه خاص خود را دارد و اسکناس که لفظی روسی است و از اوایل عهد قاجار در زبان فارسی متداول شده، حداقل در بخش وسیعی از جهان پدیدهای نوظهور به شمار می رود. بر پایه تحقیقات تاریخی، اولین بار پول کاغذی در میان چینیها رایج شده است5. چینیها که در تاریخ به عنوان مخترعان کاغذ معروفند، ابتکار و اختراع پول کاغذی را نیز به خود اختصاص داده اند (پاول تاد، 1342: 241).
اولین بار در تاریخ چین در زمان امپراتوری خاندان سوئی (Sui) (618-589م) پول کاغذی رواج یافت. در این زمان، پول به صورت تکه های چرمی و کاغذی به جریان افتاد. بعدها در زمان امپراتوری خاندان «سونگ» (Sung) (1289-960م) هم استفاده از پول کاغذی متداول شد (پور داود، 1331: 244).
چنین به نظر می رسد که پشتوانه اسکناس در این ادوار مسکوکات مسی بوده و حکومت اعتبار آنها را تضمین می کرده است (حقیق، 1364: 45). در زمان سلسله «کین» (Chin) در شمال چین هم پول کاغذی رواج داشته و «روبروک» از قول راهبی به آن اشاره کرده است (بلانت، 1363: 143).
با وجود این، پس از فتح ختای و چین به دست مغولها و در دوران امپراتوری مغول است که پول کاغذی در این سرزمین رواج گسترده یافت. ظاهراً آشنایی مغولان با پول کاغذی به رهنمود «ی- لو- چو-تسای» مشاور چینی چنگیز و «اوکتای قاآن»(39-626هـ.ق/1241-1228م) صورت گرفته است. بدین ترتیب، دستور انتشار مقدار محدودی از پول کاغذی در سال 1236 میلادی/634 هـ .ق صادر شده است (ساندرز، 1361: 243).
به نظر میرسد که این اولین تجربه مغولان در ختای و قسمتهایی از چین که تا این زمان فتح شده بود، صورت گرفته است. اگر غیر از این بود، ویلیام روبروک که در عهد قاآنی «گیوک» (48-646 هـ.ق/1250-1248م) در مغولستان به سر میبرد، خود آن را میدید و نیازی به نقل قول از دیگری نبود. رواج گسترده پول کاغذی در چین و ختای در زمان قاآنی «قوبیلای» (93-659 ه.ق/1295-1257م) صورت گرفته است.
وصاف ذکر میکند که قوبیلای پس از فتح چین، ابتدا استعمال پول کاغذی را منع کرد، اما پس از اندک زمانی دوباره آن را رایج نمود (وصاف الحضره، 1338: 22). البته، وصاف از رواج پول کاغذی و مسکوک (بالش) در چین این زمان توأمان سخن می گوید. نقش وزرای مسلمان در اداره امور اقتصادی چین و ثبات اعتبار پول کاغذی مطلبی است که مورد توجه «رنه گروسه» قرار گرفته، مطالب جامع التواریخ هم آن را تأیید می کند(گروسه، 1368: 490؛ رشیدالدین فضل الله،1362: 60-650).
پول کاغذی در چین «چائو» (Chao)، «چااو» (Cau) یا «تسان» نام داشت و در ایران با عنوان «چاو» معمول شد(ساندرز، 1361: 243؛ پور داود، 1331: 241). «مارکوپولو» سیاح ونیزی که سالهای درازی در چین به سر برده، در سفرنامهاش اطلاعات بسیار دقیقی از چاو رایج در چین ارائه میدهد. توضیحات وی دقت در ساخت و نظارت بر رواج پول کاغذی و اطمینانی را که مردم نسبت به این پول داشتند، یادآوری میکند(پولو، 1363: 14-112). اطلاعات دقیق وی از چاو ممکن است این شائبه را به وجود آورد که رواج چاو در ایران ملهم از تجربیات او در هنگام سفرش به ایران در عهد گیخاتو بوده است؛ اما نه خود وی اشاره ای به این امر دارد و نه منابع تاریخی آن را تأیید میکنند. ابن بطوطه، سیاح مسلمانی که در سال 724 هـ .ق/1326م در چین به سر می برد، نیز اطلاعاتی راجع به رواج پول کاغذی ارائه میدهد(ابن بطوطه، 1376: 92-291).
اطلاعات وی اگرچه به وسعت مارکوپولو نیست، اما دقت خاصی دارد.
رواج چاو در چین در قرون بعدی هم ادامه داشته است. سید علی اکبر خطایی که در قرن نهم هجری به چین سفر کرده نیز در مبحثی با عنوان «در بیان زر و نقره و پول و کاغذ به جای پول خرج کردن» از تداوم رواج چاو در این مملکت سخن میگوید(خطایی، 1372: 157).
انتشار پول کاغذی
دستور استفاده از «چاو» در ایران در جمادی الاول 693 هـ .ق/1295م پس از پیشنهاد صدرالدین زنجانی و تأیید آن از طرف «پولاد چینگسانگ» نماینده قاآن در دستگاه ایلخانی صادر شد. رشیدالدین فضل الله در سخنانی دو پهلو، سخاوت گیخاتو و در اصل بی قیدی او در امور مالی و ماجراجویی وزیر را در این خصوص مهم شمرده و آن را بدعت دانسته است.
یرلیغ رواج چاو با وجود مخالفت برخی امرا در «پیلسوار» (بیلسوار) صادر شد و در روز جمعه 27 شعبان وزیر و دو تن از امرا برای اجرای فرمان به تبریز رفتند. آنها در 19 رمضان به تبریز رسیدند و پس از ابلاغ فرمان و ترتیب مقدمات لازم، در روز شنبه 19 شوال 693 هـ .ق/1295م حکم رواج چاو را در شهر تبریز اجرا کردند. اجرای چاو همراه با زور شمشیر بود و هر کس آن را نمی پذیرفت، به یاسا می رسید (رشیدالدین فضل الله،1362: 835).
اندیشة اصلی رواج چاو از آنِ «عزالدین مظفر بنمحمدبنعمید» بود که وصاف با طعنه و کنایات فراوان از او یاد می کند. وی سمت مشاورت وزیر را بر عهده داشته و به نظر میرسد بر اوضاع مالی مملکت اشراف کامل داشته است (وصاف الحضره، 1338: 72-271). وی پس از شرح مشکلات موجود و خطرات ناشی از آن در نزد وزیر تأکید می کند که: «بر مثال بلاد قاآن در بسیط ممالک ایلخان نیز چاو در عوض زر روان گرداند.» فایده رواج چاو را هم چنین بر میشمرد که:«… ابواب معاملات بدان مفتوح گردد و مال باسره با خزانه نماید و خسران و نقصان به ابواب المال هیچ آفریده راه نیافته باشد»(همان: 272).
وصاف پذیرش پیشنهاد وزیر از طرف ایلخان را ناشی از ظاهربینی و سطحی نگری او میداند. این مورخ که جامعترین اطلاعات را در این خصوص میدهد، از اقداماتی که در جهت ترتیب مقدمات رواج چاو در سراسر قلمرو صورت گرفت، خبر می دهد. عراق عرب و عجم، دیار بکر و ربیعه، موصل و میافارقین، آذربایجان، خراسان، کرمان و شیراز، از جمله مناطقی بودند که امیری بزرگ همراه با متصرفان و بیتکچیان و خزانه داران و دیگر عمله، «چاونامه» به دست به آنجا اعزام شدند تا چاوخانه تأسیس کنند و به رواج چاو و تعویض آن با مسکوکات بپردازند. این مورخ از خرج مبالغی در این خصوص و حیرت و سردرگمی مردم در این زمینه سخن میگوید. وی مینویسد که صورت «چاونامهای» که به شیراز آورده بودند، بس مطول بود و در آن پیرامون همه مسائل شرح داده بودند (همان:272). هیأت و صورت ظاهری چاو را نیز چنین بیان میکند:
«پیرامن سطح کاغذ پاره مربع مستطیل چند کلمه به خط خطایی که محض خطا این بود نوشته و بر بالا آن از دو طرف لااله الا الله محمد رسول الله سکه … و فروتر از آن ایرنجین تورچی تحریر کرده و در میانه دایره کشیده خارج از مرکز صواب و از نیم درهم تا ده درهم رقم زده و به شیوه مسطور در قلم آورده که پادشاه جهان سنه ثلث و تسعین و ستمائه این چاو مبارک را در ممالک روانه گردانید، تغییر و تبدیل کننده را با زن و فرزند به یاسا رسانده و مال او را جهه دیوان بردارند…» (همان: 272)
ارباب حرف و صناعاتی که با زر و نقره کار می کردند، باید آن را رها کرده، زر و نقره را به چاوخانه تحویل می دادند و بنا به تشخیص حکام مواجب سالیانه ای به صورت چاو دریافت میکردند. ساخت پارچههای زربافت هم تنها برای دستگاه ایلخانی امکان پذیر بود.
وصاف که از ممنوعیت معامله با نقود سخن گفته، در جایی می نویسد که مقرر شده بود به تجار بحار ملک فارس از چاوخانه زر دهند و چاو آنها را با زر تعویض کنند؛ اما معلوم نیست این حق به تجار دیگر مناطق هم عطا شده بود یا خیر. چاو کهنه را می توانستند در ازای ده درصد کارمزد با چاو نو معاوضه کنند. این مورخ همچنین از کم شدن کاغذ و ممنوعیت خرید و فروش آن بدون نظارت ارباب چاوخانه یاد میکند که احتمالاً علاوه بر استفاده از آن در تهیه چاو، تلاش در جهت جلوگیری از صدور چاو تقلبی هم مد نظر بوده است. همین طور می توان حدس زد که در تهیه چاو، از کاغذ مخصوصی استفاده نمیشده است، چرا که اگر چنین بود «وصاف» از کمبود انواع کاغذ در شیراز سخن نمیگفت(همان: 74-273).
وصاف به نکته مهمی نیز اشاره دارد و آن این است که اصل ابتکار را می پذیرد و آن را مثبت تلقی می کند؛ منتها چون از فساد اوضاع و نیات منفی ناشی از آن خبر دارد، به گونة دیگری نتیجه میگیرد و حاصل کار را چنین توصیف می کند که از «… این مقولات و وضع این توهمات نظر بر آکندن خزانه پادشاه و پراکندن اموال عام …» بوده است (همان:273).
هم وصاف و هم رشید الدین از متوهم شدن مردم و به ویژه مقاومت بازاریان در برابر این ابتکار که بر خلاف انتظار به «چاو نامبارک» معروف شد و وزیر بانی آن را به جای صدر جهان، «صدر چاوی» نامیدند، سخن می گویند. مقاومت بازاریان آن قدر شدید بود که طی سه روز تورمی شدید بازار را فرا گرفت و انجام معاملات و رفت و آمد کاروانها مختل ماند. به نظر می رسد رواج چاو تنها در تبریز و شیراز عملی شده و در هر دو جا هم با مقاومت شدید رو به رو شده است(همان:74-273؛ رشیدالدین فضل الله،1362: 36- 835).
غازان دم و دستگاه مربوط به صدور چاو را در قلمرو خود نپذیرفت و در عراق عرب قبل از هرگونه اقدامی دستور ابطال فرمان رواج چاو فرا رسید (رشیدالدین فضل الله،1940 57-56 ؛ ابن الفوطی، 1987: 226).
آقسرایی که رواج چاو را خدعه صدرالدین چاوی «… به جهت مستردات قروضات و مصارف اخراجات خویش …» می داند، بحران موجود و نتایج زیانبار آن را شدیدتر توصیف میکند. وی شعاع عملی این اقدام را سراسر قلمروآورده و آن را بدعتی شوم دانسته که زندگی اجتماعی و اقتصادی مردم قلمرو را مختل نموده و تجار را به جلای وطن مجبور کرده است. وی می نویسد:«… فی الجمله خللی بزرگ و وهن و فتوری عظیم در جهان خواست ظاهر شدن…»(آقسرای، 1943: 234). منابع دیگری همچون «منتخب التواریخ معینی، روضه الصفا، حبیب السیر و نسائم الاسحار» هم با شدت و ضعف چگونگی وضع و نشر چاو را شرح داده اند (نطنزی، 1336: 136؛ میر خواند، 1375: 32-931؛ خواند میر، 1362: 38-137؛ کرمانی، 1364: 110).
اینکه پول کاغذی چه مدت زمانی رایج بوده است، به طور دقیق مشخص نیست. در تبریز که اوضاع بحرانی تر بود، آغاز و انجام رواج اسکناس یک هفته به طول انجامید. در اینجا رواج چاو به بحرانی سیاسی- اجتماعی انجامید و در روز جمعه 25 شوال 693 هـ.ق/1295م پس از اقامه نماز صورت شورش عام به خود گرفت. مردم وحشت زده و عصبانی واقعاً قصد قتل عزالدین مظفر و دیگر بانیان چاو را داشتند. تنها عقب نشینی وزیر از ادامه رواج چاو و قول و تأکید قاضی القضات (قطب جهان) برادر وزیر مبنی بر پایان یافتن مدت استفاده از چاو از ادامه بحران جلوگیری کرد (رشیدالدین فضل الله،1362: 836).
مورخ ذیل تاریخ ابن عبری هم مدت زمان آغاز و انجام این اقدام را یک دوره دو ماهه دانسته است (اسمیت، 1366: 103).
به هر ترتیب، دستگاه ایلخانی و بانیان چاو که به تصور خویش در صدد اصلاح امور بودند، وقتی شدت مقاومت مردم و اهل بازار و تبعات زیانبار آن را دیدند، عقب نشینی نموده، فرمان رواج چاو را ابطال کردند.
علل ناکارآمدی پول کاغذی در اقتصاد و جامعه عصر ایلخانی
با توجه به آنچه که آمد، سؤال اساسی این است که علل مقاومت مردم و بازاریان در برابر چاو چه بوده است. برخی از این علل را که هر کدام در جای خود مهم بوده اند، می توان چنین برشمرد:
- موضوع و تقلید ناقص از نظام پولی چین
منابع تاریخی از آشنایی ایرانیان با پول کاغذی تا قبل از این زمان اطلاعاتی به دست نمی دهند. با وجود روابط دیرپای ایران و چین و مهمتر از آن، ارتباط گستردة دو کشور در عهد مغول، نشان صریحی از آشنایی ضمنی با این مقوله مشاهده نمی کنیم. مسبب اصلی آن، عزالدین مظفر هم که فردی آشنا به امور مالی بود، تقلید از چین را مطرح کرده است (36/ ص272). از این روی، از همان ابتدا پول کاغذی پدیده بیگانه ای محسوب میشد. این امر به همراه بیگانگی مغولان در جامعه ایرانی، به ویژه در عصری که هنوز مسلمان نشده بودند، واقعیت غیر قابل اغماضی بود. از اینها مهمتر، ابتکار تقلیدی دستگاه ایلخانی این عیب بزرگ را در خود داشت که نمی توانست و یا نمی خواست همانند آنچه در چین بود، عمل کند. از این حیث برخی از تفاوتهای رواج اسکناس در چین و ایران را میتوان چنین برشمرد:
1- در چین پول کاغذی و مسکوک (بالش) توأمان در جریان بود و این امر شک و تردید نسبت به عملکرد دولت را کم می کرد (وصاف الحضره، 1338: 22؛ ابن بطوطه، 1376: 92-291). این در حالی است که رواج اسکناس در ایران به معنای ممنوعیت استفاده از پول نقد بود (وصاف الحضره، 1338: 272).
2- در چین دقت و جامعیت بیشتر و نظارت متداوم تری در این جهت وجود داشت، اما در ایران از همان آغاز بوی فساد و عدم نظارت حکومت از آن بر می آمد(همان: 273؛ پولو، 1363: 14-212).
3- در چین مردم می توانستند در صورت نیاز و برای کارهای ضروری طلا و نقره در اختیار داشته باشند و این امری بود که با رشد هنر و صنایع مستظرفه مغایرتی نداشت، در صورتی که در ایران انجام صناعات مرتبط با طلا و نقره ممنوع اعلام شده بود(وصاف الحضره، 1388: 73-272).
4- در چین رواج اسکناس امری جا افتاده و دارای سابقه قبلی و از اعتبار و تضمین دولتی برخوردار بود، اما در ایران رواج اسکناس بدون پشتوانه لازم و برای پر کردن خزانه بود (همان: 273).
5- قوبیلای، حاکم مغولی چین که در زمان او اسکناس رواج گسترده ای داشت، شخصی است که تا حد ممکن خود و دستگاه حکومتی اش را با فرهنگ و تمدن چینی همراه کرده و از این حیث تعاملی اجتماعی به وجود آورده بود، اما در ایران هنوز دستگاه ایلخانی نامسلمان بود و با سنن فرهنگی-اجتماعی ایران بیگانه به شمار میرفت و همین این امر بی اعتمادی نسبت به اعمال حکومت را افزایش می داد و عملکردش را با تردید مردم همراه می کرد. با این اوصاف، جنبه تقلیدی نشر اسکناس چندان در شکست آن نقش نداشت، بلکه نوع تقلید و معایبی که در این جهت وجود داشت، در این خصوص نقش آفرین بود.
- بی اعتمادی جامعه نسبت به هیأت حاکمه
اعمال نوآوریهای اقتصادی حتی در جهان امروز هم که ساختار زندگی جمعی تا حد زیادی قراردادی است، بدون فراهم بودن بسترهای لازم امکان پذیر نیست. طبیعی است که در قرون وسطای مشرق زمین که مناسبات میان مردم و حکومت امری تحمیلی بود و ناامنی در عرصه های مختلف آن موج می زد، انجام پذیری چنین اقداماتی مشکل تر بود. مردم ایران در این زمان به هیچ وجه به مغولان غیر مسلمان اعتماد نداشتند. شرایط بحرانی اقتصادی و خالی بودن خزانه و بی ثباتی نظام پولی هم مزید بر علت شده بود. از این روی، طبیعی بود که کاغذ پاره ای را در عوض مال نپذیرند (همان: 273؛ آقسرایی، 1943: 234). ایرانیان رواج چاو را خدعه مغولان می دانستند و چون تجربة نوینی بود که از آن آگاه نبودند، با بدگمانی بیشتری به آن می نگریستند.
- عدم رواج نیافتن اسکناس در بستری طبیعی و فضایی مناسب
ناپایداری شرایط اقتصادی در جامعه ایرانی و عدم رواج چاو به عنوان نتیجة طبیعی واقعیتهای اقتصادی در بی سرانجامی این اقدام مؤثر بوده است. عموم منابع بر این نکته تأکید دارند که خالی بودن خزانه و وضع بحرانی اقتصاد مملکت موجب روی آوردن به این ترفند شده است (وصاف الحضره، 1388: 273؛ رشیدالدین فضل الله،1362: 36-835). به علت شرایط ناپایدار اقتصادی در ایران، حتی اگر رواج چاو به جای عهد بحرانی گیخاتو در عهد دیگری که اقتصاد هم از رونق برخوردار بود، صورت می گرفت، با اقبال عمومی مواجه نمی شد. واقعیت این است که جامعه محافظه کار ایران در قرون میانه نمی توانست ذهن خود را با چنین مقوله هایی دمساز کند؛ تازه در خود چین هم با وجود سوابق دیرپای پول کاغذی تا زمانی که اوضاع اقتصادی ثبات داشت، چاو دارای اعتبار بود(پور داود، 1331:44-243).
- تضمین نشدن اعتبار چاو از طرف حکومت
رواج اسکناس در ایران امری تحمیلی و یکسویه بود که تضمینی برای آن وجود نداشت. اصلاً موجودی مسکوکی در اختیار حکومت نبود تا به عنوان پشتوانه چاو مطرح باشد. به نظر می رسد منابع خزانه داری پس از واگذاری چاو آن را نمی پذیرفتند. اگرچه در چاونامه ها قید شده بود که امکان تعویض چاوهای کهنه با چاو نو وجود دارد، اما هیچ یک از منابع به طور دقیق از چگونگی تعویض چاو با طلا و نقره سخنی نمی گویند (وصاف الحضره، 1388: 73-272؛ رشیدالدین فضل الله،1362: 36-835؛ آقسرایی، 1943: 234).
به جریان انداختن چاو رواج آن نبود، بلکه تحمیل آن بود. مقاومت شدید مردم و بازاریان در برابر آن هم حکایت از این امر داشت. در حالی که رواج اولین اسکناس در اروپای پس از انقلاب کبیر فرانسه به سبب متزلزل بودن پشتوانه مالی آن راه به جایی نبرد؛ طبیعی می نمود که در ایران مغول زده این عهد هم به عنوان بدعتی شگرف و دور از ذهن راه به جایی نبرد.
- بروز اختلال در عرصة صنعت، هنر و تجارت
اگرچه شکل و هیأت چاو با ترکیبی از سنتهای چینی و سنن ایرانی- اسلامی جالب بود و در نوع خود هنر محسوب می شد؛ اما رواج چاو و ممنوعیت استفاده از طلا و نقره برای فعالیتهای صنعتی و هنری امری غیر قابل تحمل بود. بر اساس فرمان، هر حرفه و صناعتی که موجب مصرف زر و نقره می شد، ممنوع اعلام شده بود (وصاف الحضره، 1338: 272).
اگرچه مقرر شده بود به صاحبان این صنایع بر اساس استحقاق و تشخیص حکام مواجب سالیانه ای از چاو تعلق بگیرد؛ اما معلوم نبود این مقرری نامیمون سرمایة از کف رفته یا درآمد آنها را جبران کند. همین طور مشخص نبود که آیا این مقرری هزینه آنها را تأمین می کند یا خیر. برای این نوع صنایع که با این ترفند از رونق می افتاد نیز هیچ فکری نشده بود. از این روی، قشر وسیعی از افراد جامعه اعم از صنعتگران، صرافان و هنرمندان بیکار می شدند و اعتبار صنعتی و هنری مملکت نیز زیر سؤال می رفت. در زمینه کاربرد چاو در امور تجاری هم فکر جدی نشده بود. وصاف تنها از پرداخت طلا و نقره در عوض چاو برای تجار بحار فارس و مسافران بلاد خارجی این خطه یاد می کند و از پرداخت پول نقد به تجار سایر بلاد سخنی به میان نمی آورد (همان: 273).
با این وصف، رکود تجارت و صنعت و زیان کلی آن در جامعه، نقش مهمی در ناکامی این اقدام داشته است. این در حالی است که رواج چاو به عنوان یک اقدام اقتصادی می بایست در خدمت تجارت و صنعت قرار می گرفت.
- عدم اتفاق نظر دولتمردان برای رواج چاو
برخی امرا و بزرگان نشر آن را به صلاح نمی دانستند. از آن گذشته، در برخی نواحی چاو پذیرفته نشد و در نواحی دیگر اصلاً آن را به کار نگرفتند. به لحاظ اجتماعی هم مردم آن را نمی شناختند و مایه حیرت آنها شده بود. رواج چاو به عنوان راه حلی برای مشکلات مالی حکومت ایلخانی، نه تنها بحرانهای اقتصادی موجود را مهار نکرد، بلکه دامنه بحران را وسیعتر کرده، عرصه های سیاسی و اجتماعی را نیز در بر گرفت. بی خبری یا بی توجهی بانیان امر نسبت به واقعیت های اقتصادی مملکت و فاصله زیادی که میان مردم و حکومت وجود داشت، موجب شد که این اقدام تقلیدی نتیجه ای در بر نداشته باشد و بر وخامت اوضاع بیفزاید. در ظاهر امر، از چاوی که در ساخت آن دقت زیادی شده بود و حتی ظاهر آن با اسکناس های امروزی قابل مقایسه بود، بوی امید بر میخاست؛ اما مردم و بازاریان که به مغولان غیر مسلمان اعتمادی نداشتند، در پشت این ظاهر شکیل و تقلید نابجا، نیرنگ و فریب اقتصادی میدیدند. ناپایداری شرایط اقتصادی جامعه و اینکه اقدامات این چنینی حاصل تأثیر گذاری متقابل ساخت سیاسی- اقتصادی و برخاسته از نیازهای اجتماعی نبود، نیز در ناکامی این ابداع مؤثر بود. با وجود این، عناوین «چاپ» و «چاپخانه» که از «چاو» و «چاوخانه» به جا مانده است، ضمن حکایت از شدت تأثیر گذاری این ابتکار، جالب بودن نفس عمل را نشان میدهد.
نتیجه
علیرغم برخی دیدگاههای رایج، که تحت تأثیر عملکرد مغولها در دوران تهاجم، عهد ایلخانان را عصر انحطاط و انفعال حیات اقتصادی و اجتماعی می دانند و با رویکرد سیاسی و نظامی محض به تحولات این عصر می نگرند؛ دوران حاکمیت ایلخانان، زمینه های رشد نسبی اقتصاد شهری در بخش وسیعی از قلمرو ایشان را به همراه داشت. رونق نسبی اقتصاد شهری این عهد بدون وجود نظام پولی امکان پذیر نبود.از این روی، نمی توان اقتصاد این عصر را غیرپولی دانست. با این حال، حکام مغولی قبل از غازان توجه چندانی به تنظیم و تثبیت نظام پولی نداشته و یا موفقیت های چشمگیری به دست نیاورده اند.
موفقیت های زمان غازان هم به دوره او محدود بود و قلمرو ایلخانی در دوران پس از حکومت غازان نظام پولی چندان هماهنگ و یکسانی نداشت. باید در نظر داشت که بی ثباتی و ناهماهنگی نظام پولی به معنای رکود حیات اقتصادی نبود، چراکه نظام اقتصادی این عصر خود را با ملاحظات پولی محلی وفق داده بود و ناهماهنگی نظام پولی نمی توانست آن را دچار بن بست کند. اقتصاد تجاری این زمان رشد خاص خود را داشت و نبود پول واحد نه آهنگ رشد، بلکه چگونگی انجام آن را نیز تحت تأثیر قرار می داد. بی نظمی نظام پولی تنها در مواردی مانند زمان گیخاتو که با عملکردهای غلط اقتصادی همراه بود، به بحران اقتصادی انجامید. در زمان این ایلخان کمبود شدید نقدینگی، دستگاه حاکمه ایلخانی را به رواج پول کاغذی مجبور کرد، اما این ترفند نیز راه به جایی نبرد و تنها مشکلات موجود را افزایش داد.
پینوشتها
1- بالش: نوعی سکه مغولی که نخست بر دو نوع بود: بالش زر و بالش نقره. بعدها بالش چاو هم به آن اضافه شد. وزن بالش زر و نقره پانصد مثقال و بالش چاو پنجاه سیر بود. بالش زر به ارزش دویست بالش چاو یا دوهزار دینار بود و بالش نقره برابر بیست بالش چاو و معادل دویست دینار یا هفتاد و پنج دینار رکنی به عیار چهاردانگ بود(شمس شریک، 1357: 64).0
2- اقتصاد عصر ایلخانی به طور اعم و تجارت به عنوان بخشی از اقتصاد شهری به طور خاص از ساخت سیاسی حاکم تأثیر پذیر بود. هر چند در نتیجه گرایش های متفاوت سیاسی، مشکلاتی وجود داشت، اما تلاش ایلخانان این بود که جهت گیری های تجاری خود را فارغ از ملاحظات محض سیاسی تنظیم کنند. از این روی، زمینههای کلی رشد تجارت در این عصر هموار بود. برخی از این زمینه های هموار عبارت بودند از:
الف- ایلخانان مانند مغولها و دیگر استپ نشینان آسیا، به عنوان میراث به جا مانده ای از سنن استپ، به تجارت بسیار اهمیت می دادند.
ب- ماهیت عمل تجّار و برخورد محافظه کارانه و فرصت طلبانة آنها نیز در رشد تجارت مؤثر بود. بازرگانان که بنابر ملاحظات اقتصادی، تا حد ممکن جهت گیری های خود را به دور از موضع گیری های سیاسی، قومی و اعتقادی تنظیم می کردند، زمینه های نزدیکی و برخورداری از حمایت حکومت ایلخانی را فراهم کرده، موفق به جلب نظر آنها می شدند. هر چند فقدان ثبات و تداوم سیاسی و نبود امنیت درمفهوم سیاسی- اقتصادی آن بر نوع عملکرد تجّار تأثیر گذار بود، اما قبل از هر چیز ماهیت ذاتی آنها به طور عام بود که موجبات نزدیکی آنها به صاحبان قدرت را فراهم می کرد. اگر هم در مواردی حرکتهای خلاف حکومت ایلخانی از جانب تجّار گزارش شده (همانند مقابله آنها با دستگاه ایلخانی در ماجرای رواج چاو)به طور مشخص در راستای منافع اقتصادی آنها بوده است.
ج- ایلخانان در منطقه ای به قدرت رسیدند که در دورةفتوحات مغولها بخش مهمی از آن ویران شده و به دنبال آن بی نظمی و نابسامانی های زیادی از سر گذرانده بود. این وقایع، به ویژه اقتصاد کشاورزی را تحت تأثیر قرار داده و موجب رکود آن شده بود. از این روی طبیعی بود که ایلخانان برای تأمین هزینه های کشوری و لشکری به دنبال راههای جایگزینی باشند. توجه ایلخانان به تجارت به عنوان مقوله ای که مغولها با آن آشنایی داشتند، تا حد زیادی نتیجة همین واقعیت بود.
د- صرف نظر از اختلافات سیاسی – اقتصادی ایلخانان با حکومتهای همسایه، قلمرو ایلخانی جزئی از امپراتوری گسترده مغولی محسوب می شد. نظر به پیوستگی و اشتراک نظر حاکمان این امپراتوری در قومیت، سنت و قواعد مورد احترام، زمینه های لازم برای نزدیکی شرق و غرب قلمرو آنها وجود داشت و این نزدیکی و اشتراک نقش مهمی در توسعه تجارت ایفا می کرد. ضرورت تأمین نیازهای معیشتی ساکنان هر یک از این حکومتها نیز به این امر کمک می نمود. چنین ضرورتی حکّام مناطق مختلف امپراتوری مغول را وادار می کرد که برخورد واقعی تری با تجارت داشته، ملاحظات سیاسی کمتری در مورد آن به کار گیرند.
هـ- سابقه دیر پای تجارت در ایران و فراهم بودن زمینه های رشد آن در داخل نیز در رونق نسبی فعالیتهای تجاری این عصر موثر بود. ایران به لحاظ جغرافیایی از موقعیتی استراتژیک برخوردار بود و راههای ارتباطی شرق و غرب جهان مستقیم یا غیر مستقیم از آن عبور می کرد. در دوران قبل از اسلام و سراسر دوران اسلامی، بخشی از درآمدهای مملکتی از راه تجارت به دست می آمد و توسعه تجاری نقش مهمی در پیدایش شهرها و چگونگی ساختار حیات شهری داشت. در زمان تهاجم مغولها نیز شهرهای قلمرو خوارزمشاهی رونق فراوان داشتند و در صنعت و تجارت پیشرو بودند. (الحموی، 1979: 225-65، 567-404؛ رشیدالدین فضل الله،1362: 342). حمله مغول و مشکلات مربوطه نیز تمامی شهرهای ایران را در بر نگرفت و بسیاری از شهرها به حیات قبلی خود ادامه می دادند. از این روی، هنگام پیدایش حکومت ایلخانی، در کنار علل و ملاحظات دیگری که موجب توجه ایلخانان به تجارت می شد، سابقه تجاری شهر ها که بستر مناسبی را در جهت توسعه تجارت در اختیار آنها قرار می داد نیز در جای خود نقش مهمی ایفا می کرد.
3- حداقل در مقایسه با نظام پولی عصر سلاجقه که عمده مسکوکات آنها از جنس طلا بوده و حتی برخی از سکه ها نقره نیز در قالب طلا ضرب می شدند، عمده مسکوکات عصر ایلخانان همانند بیشتر دوران حاکمیت سلسله های حکومتی در تاریخ ایران دوران اسلامی از جنس نقره بوده است (سرافراز، 1380: 10-209). شدت این امر تا حدی است که برخی از محققان وجود مسکوکات زرین در این عصر را انکار کرده و نظام پولی این عصر را تک فلزی (مسکوکات نقره) ذکر کردهاند.
4- دوران تقریباً چهار ساله ایلخانی گیخاتو، بحران مالی و نابسامانی شدیدی در امور سیاسی و اقتصادی به همراه داشت. وضع مالی مملکت که در یک دوره با تلاش ارغون و وزیر کار آمد او نظم نسبی به خود گرفته بود، در هم ریخت و ثبات و اطمینان از عرصة حیات جامعه رخت بربست. گیخاتو که تا قبل از زمان ایلخانی حاکم ممالک روم بود، نام و نشان قابل توجهی از خود به جای نگذاشته بود. در هنگام کسب منصب ایلخانی نیز، با وجود دعوت قبلی امرای مغولی از وی، اتفاق نظر چندانی بر سر حکومت او وجود نداشت (وصاف الحضره، 1338: 259).
آغاز حکومت او با شورش ترکمانان بلاد روم مصادف شد و در دورة ده ماهه ای که صرف سرکوب شورشیان کرد، امور مملکتی در دست امرای خیره سری، همچون سنگتورنویان رو به ویرانی نهاد؛ به ویژه در زمینه مالی خودسری امرا به اوج خود رسید و نارضایتی شدیدی بر کشور حاکم شد. در همین دوره، با وجود حریف قدری همچون باید و در عراق عرب، انبارچی حکمران خراسان نیز به فکر کسب حکومت افتاد و اختلاف نظر و چند دستگی های زمان قدرت گیری ایلخان را دو چندان کرد (رشیدالدین فضل الله،1362: 832).
گیخاتو پس از برگشت از روم به جای سامان بخشیدن به امور و جلوگیری از تعدیات، مسالمت و طریق مماشات با اخلالگران را در دستور کار قرار داد و با این کار فرصت طلبان را در سوء استفاده بیشتر در امور مالی جری تر کرد. از این گذشته، در مراسم جلوس مجدد خود، ریخت و پاش مالی و داد و دهش به اطرافیان را به افراط رسانید و خزانه ای را که در زمان مرگ ازغون حدود دو هزارتومان (000/000/20 دینار) نقدینه در آن وجود داشت، را به باد داد (رشیدالدین فضل الله،1362: 80-979؛ وصاف الحضره، 1338: 264).
بذل و بخشش در هنگام جلوس شیوه همگی حکّام مغولی بود و در تحبیب قلب اطرافیان امر لازمی محسوب می شد، امّا گیخاتو آن را به افراط رساند و غیر واقع بینانه با آن برخورد کرد. عشرت طلبی و فساد اخلاقی ایلخان نیز هزینه های زیادی بر دستگاه ایلخانی تحمیل می کرد. علاوه بر مجالس عیش که طبق رسم مغولها با ریخت و پاش فراوان همراه بود، مشکل دیگری که از این حیث پیش آمد نارضایتی شدید امیران و بزرگان حکومتی از فسق و فجور ایلخان بود. این مسأله در کنار نرمی و ملاطفت ایلخان و به عبارتی ضعف شخصیتی و مدیریتی او که قادر بر کنترل اوضاع نبود، اقتصاد و سیاست قلمرو را به شدت بحرانی کرد. اهمال و سوء تدبیر وزیر صدرالدین احمد زنجانی نیز در این زمینه سهم زیادی داشت.
5- تصاویری از چاو، اولین اسکناس چاپ چین. شایان ذکر است که نگارنده با جستجوی فراوان در منابع و مآخذ به تصویری از چاو منتشر شده در ایران عصر ایلخانان دست نیافت و لذا تصاویر فوق از چاو رایج در چین را به عنوان نمونه آورده است.