نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار تاریخ، دانشگاه اصفهان.
2 دانشیار بخش خاورمیانه شناسی، مؤسسة تحقیقاتی (نظامی) ویرجینیا.
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
This paper analyzes the history of Russian settlements in the northern provinces of Iran in the early 20th century. These settlements developed in what was defined as the Russian sphere of influence by the Anglo-Russian Convention of 1907 and, unlike in the Caucasus of Central Asia, preceded a military conquest. Russian colonization in Iran started as a spontaneous peasant migration in 1907 and by 1912-1914 turned into a state – encouraged and state – assisted colonial enterprise marked by a close cooperation between the Ministries of Agriculture, Foreign Affairs and the Military. During the First World War, the Russian colonial administration sought to take advantage of the situation and accelerate the colonization of the occupied lands. The process was stalled by the February revolution of 1917. The Bolshevik coup in October 1917 abruptly ended the short-lived Russian colonial venue.
The article discussed the emergence and location of Russian villages, the numbers and social background of the settlers, their motives for emigrating, and their methods of land acquisition in Iran. It analyzes settlers’ relations with the local Iranian authorities and peasants and their impact on local affairs. The article also poses questions for further research of Russian colonization of Iran. It draws upon a variety of Iranian and Russian sources and relies heavily on archival materials. To the best of the authors’ knowledge, this is the first scholarly work to address Russian colonization of northern Iran.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
مرزهای سیاسی - جغرافیایی روسیه در نیمه اول قرن نوزدهم به طرف قفقاز و در نیمه دوم به سوی آسیای مرکزی توسعه یافت. این پیشروی به سمت نواحی یاد شده با اشغال رو به تزاید روس ها به مدت بیش از نیم قرن ادامه یافت. سیاستهای تهاجمی روسیه در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، حکایت از مرحلة تازه ای در سیر تاریخی این کشور داشت. ظهور امپریالیسم اقتصادی در دهه های آخر قرن نوزده، دیدگاهی متفاوت و استعمارگرانه در توسعه ارضی ایجاد کرد. توسعة قدرت ارضی توأم با توسعه سلطه سیاسی و در نتیجه اقتصادی بر مردم مغلوب، به این اعتقاد منجرشد که کلنی ها (مستعمرهها) امپراتوری را ثروتمند تر خواهند ساخت. از نظر استعمارگران، در عوض بهره کشی ها، امپراتوری نیز میتوانست سهم مردم تحت سلطه را با آشنا کردن آنها با تمدن نوین و مسیحیت بازگشت دهد. در این زمینه باید گفت که برخلاف کشور های قدرتمند اروپای غربی که در اقصی نقاط جهان و در سایر قاره ها دارای مستعمراتی بودند، روسیه تنها از طریق زمین های متصل به این کشور و به طور مستقیم توسعه می یافت.
از منظر روسها، چون دولت ایران آنقدر قوی نبود تا در برابر فشار آنها مقاومت کند، و از سوی دیگر، در مجاورت متصرفات تازه به دست آمده آسیای مرکزی روس قرار داشت، به عنوان یک همسایه جنوبی رفته رفته باید در خاک آنها مستحیل می شد. روسیه در درجة نخست علاقهمند به سرزمینهای ایرانی بود تا بازاری برای کالاهای صنعتی اش باشد و هم علاقهمند به زمینهای حاصلخیز ایالتهای مجاور دریای خزر بود تا بتواند پاره ای نیازمندی های خود را ارزانتر به دست آورد. همچنین در این دوران دلیلی روانشناسانه نیز داشت: به دنبال شکست در جنگ کریمه(Crimean War 1854-56)، اعتبار بین المللی روسها در اروپا از بین رفت. از این رو، آنها تلاش میکردند تا عقب ماندنشان در غرب (اروپا) را در شرق (آسیا) جبران کنند.
نظام حکومت ایران در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم با ضعف اقتصادی و نظامی، از هم گسیختگی و عدم کارایی اجرایی شنا خته میشد. بعلاوه، دست اندازی های سنگین بریتانیا و روسیه در قرار داد 1907/1325 ایران را به مناطق نفوذ تقسیم کرد: روسیه در شمال و مرکز و انگلیس در جنوب شرقی، و یک منطقه بی طرف در میان آن دو. البته، بعد از شروع جنگ جهانی اول در مارس 1915/1334، روسیه با نظارت بریتانیا بر منطقه بی طرف موافقت کرد. این توافق تقسیم واقعی ایران به مناطق تحت نفوذ انگلیس و روس را تأیید می کرد که عملاً در سراسر قرن نوزدهم توسعه پیدا کرده بود. از آن پس، به طور متمرکز بخشی از منطقه تحت نفوذ روسیه در ایران رفته رفته شامل طرح مستعمره سازیcolony)) اتباع روس شد. پیکره اصلی این نوشته بر اساس منابع روسی شکل گرفته است. در عین حال، در زبان روسی نیز منابع منتشر شدة اندکی در مورد طرح اسکان و کلنی سازی مستقیم روس ها در ایران وجود دارد: چند سفرنامه روسی که به طور مختصر به موضوع اشاره میشود (Logofet, 1903: 193-227 & Solovkin, 1916 ) به طور مشخص در سال 1915/1334، بی. وی. بزسونوف Bezsonov))، عضو شورای اداری بخش مطبوعات از سوی ادارة مهاجرت در وزارت کشاورزی به شمال ایران مأموریت یافت، و نتایج این سفر را منتشر کرد (Bezsonov, 1915) در سال1916/1335، ایو جی موگیلف (Iu. G. Mogilev، که سفری به ایران داشت، کتابی منتشر کرد حاوی اطلاعات پیشنهادهای عملی برای آنهایی که علاقه مند به مهاجرت به شمال ایران یا کار و تجارت در آنجا بودند (Mogilev, 1914). تا جایی که اطلاعات موجود اجازه میدهد، هیچ تحقیق جدیدی وجود ندارد که به مستعمره نشین های روسی در ایران بپردازد. علاوه بر کتابهایی که در بالا به آن اشاره شد، اساس این مقاله بر آرشیوهای تاریخی در مسکو و سن پترزبورگ است.
بیشتر اینکه، منابع و آرشیو های ایرانی تا آنجا که بررسی شد، در این زمینه حاوی آگاهی های اندکی است. در عین حال دو جلد کتاب مخابرات استر آباد، گزارش های حسینقلی مقصود لو وکیل الدوله متضمن مواد اساسی و مکملی در این زمینه است. افزون بر این، در مجموعة اسناد مکمل، چاپ وزارت امور خارجة ایران، می توان به پاره ای مستندات متفرقه دست یافت.
اما منابع رقیب؛ یعنی منابع بریتانیا اساساً در این زمینه تا حدود زیادی با اغماض برخورد کرده اند؛ حد اقل میتوان گفت علی رغم گزارشهای کنسولی که به طور مشبعی به مسایل منطقه ای/محلی پرداخته اند، در این زمینه کمتر سخن گفته اند. آیا این یک قرار سری و دو جانبه میان روس و انگلیس بود؟ معلوم نیست. اخبار استرآباد به شکل ماهانه در گزارشهای کنسولی وجود دارد. در چند مورد به طور فشرده اشاراتی در باب مهاجران روسی گزارش می شود. اما در میان این اخبار، نکتة این است که فعالیت های کنسول روس در امنیت زدایی و ایجاد آشوب در منطقه چشمگیر ترسیم می شود. شاید به قرینه بتوان گفت این خود در جهت ایجاد فرصت اسکان settlement)) اتباع روس در ایران بود. این اخبار در مجموع در گزارش های کنسولی مورد بررسی و استناد قرار گرفت (Burrell, 1997).
زمینهها
تهاجمات روس به ایران از زمان پطر کبیر آغاز شد. وی از موقعیت رو به زوال صفویه برای حمله به قفقاز در سواحل دریای خزر، در سال 1722/1135 بهره برداری نمود. وی سعی کرد ایالت های اطراف خزر را به طور دایمی ضمیمه خاک خود کند، اما قسمت زیادی از ناحیه گیلان خارج از کنترل واقعی روس قرار داشت. در عین حال، روس ها تلاش نکردند تا ساخلوهایی به مازندران و استرآباد ـ که مدعی آن هم بودند ـ بفرستند. پطر در سال 1725/1136 مرد و ملکه آنا (1740 ـ1730/1153-1143) با برگرداندن نیروهای روسی از تمام مناطق ایرانی موافقت کرد. در 1801/1216 روسیه گرجستان را ضمیمه کرد و بعد از دو جنگ روس ـ ایران (1813 ـ1804 /1229-1219و 1828 ـ 1826 /1244-1242) ایران بیشتر مالکیت خود بر منطقة قفقاز و ماورای آن را از دست داد.
افزون بر این، در نیمه دوم قرن نوزدهم، در نتیجه پیشروی روسیه در آسیای مرکزی، ایران سرزمینهای زیادی را از دست داد و دچار زیان شد. روسیه از مرز اسمی به طرف شمال روستای قزل سو منطقة ترکمن -که مرز ایران به شمار میرفت - عبور کرد. روس ها به اعتراضات ایران در مورد تجاوز جدید خود این گونه پاسخ دادند که دولت ایران هرگز نفوذی بر ترکمن ها اعمال نکرده است. آ اف بگر (A. F. Beger) سفیر روس در تهران، در 25 سپتامبر 1869/1286به طور رسمی به دولت ایران خبر داد که دولت امپراتوری حاکمیت ایران بر اترک را به رسمیت میشناسدکه بدین صورت به طور موقت مسأله خاتمه پیدا کرد Kazemzadeh, 1991: 341)). در نتیجة فتح سرزمینهای آسیای مرکزی، مبنایی برای توسعه بیشتر روس به طرف جنوب ایجاد شد. یکی از نتایج آن، پیشرفت به طرف شمال و شمال شرقی ایران و مستعمره سازی همة آن سرزمین ها بود.
مطالعات کم و بیش علمی- فنی روس ها از نیمة دوم قرن نوزدهم در باب منطقة استرآباد، نشان دهندة حساسیت و علایق آنها به گسترش ارضی امپراتوری در این بخش از کرانة جنوبی دریای خزر است؛. چنانکه نگاه موشکافانة گریگوری ملگونوفGregory) Malgonov) در سفر خود به نواحی استرآباد، مازندران و گیلان بیشتر در حال و هوای طراحی توسعة مرزهای روس شکل گرفته است. در واقع، اصل سفر وی بنابر امر فرماندار قفقاز در سال 1860/1277 صورت گرفت (ملگونوف، 1376: 27). همزمان چارلز فرانسیس مکنزی (Charles Francis Mackenzie)، اولین کنسول بریتانیا در رشت (1858/1275) به سَر و سرّ روس ها با ترکمنان منطقة استرآباد اشاره دارد: "
در مورد اینکه آیا در آتیه روسها در ساحل در منطقة مناسبی مستقر خواهند شد، شکی نیست، ولی فکر نمی کنم که موقع آن رسیده باشد. وقتی که آمادة انجام این کار شدند، فقط کافی است که زمینهای خضرخان را در نزدیکی گمیش تپه بخرند. او باخوشحالی حاضر خواهد شد که زمینها را به آنها واگذار کند" (مکنزی، 1359: 181).
مکنزی همچنین در جای دیگر به نکته ای اشاره دارد که به هر حال حاکی از نخستین کانون های کلنی سازی در ایران است. وی به میزان نفوذ روس ها در آذربایجان اشاره کرده، می گوید : "دهاتی که متعلق به اتباع روس است، مانند خاک مقدس است و نمایندگان دولت ایران جرات دخالت در امور ساکنین آن دهات را ندارند" (همان: 208).
فهرست مکنزی از میزان تملک اتباع روس جالب است. وی ذکر می کند که آقا مهدی و حاجی عباس از اتباع روس، دهات جونکار، لوچه، گوراب و ملا سرا را در تملک داشته، قنسول روس به تنهایی 16 روستا در اختیار دارد (همان: 210). آهنگ این روند در عصر امتیازات تندتر شد تا جایی که هر امتیازی برای اتباع روس، فرصتی بود برای استملاک اراضی بیشتر. سازوکار آن بیش از همه تحت نفوذ و سیطرة کنسول های روس در سراسر نقاط ایران، بویژه ایالات شمالی به اجرا در می آمد (لیتن،1376: 127-93)؛ تاجایی که حجم عظیمی از دعاوی حقوقی اتباع روس در محاکم کار گزاری ها بر سر چگونگی همین تملک ها بود (کاووسی عراقی، 1374).
از جملة این قرارداد ها، می توان به امتیاز شیلات برای استفان لینازف ( (Stephan Linazove ارمنی تبعة روس از سال 1925- 1888/1344-1306در دریای خزر اشاره کرد. پیرو کسب این امتیاز طولانی مدت که شامل تمامی سطوح آبی میان اترک تا آستارا می شد، تمامی سرزمینهای مرغوب و جنگل های مربوطه رفته رفته به هر شیوه و روش ممکن تحت نظارت "ادارة لینازف" خریداری شد و یا به زور به تصاحب در آمد (سازمان اسناد، ش: 240005619).
در کنار لینازف، امتیاز خوشتاریا (Khushtaria) قفقازی الاصل تبعة روس، صاحب امتیاز جاده های شمال، مکمل اقدامات لینازف در راستای تملک بیشتر اراضی، تحت عنوان "ادارة خوشتاریا" فعالیت می کرد (همان، ش: 240004426). فعالیت های این شرکت آنچنان گسترده بود که در سال 1913 مورد انتقاد شدید خزانه داری کل ایران، موسیو مورنارد (Mr. Mornard) قرارگرفت. این بدان دلیل بود که خزانه داری کل طالب تمرکز در اخذ مالیات، بویژه مالیات ارضی بود که اتباع صاحب زمین روس از آن شانه خالی کرده، در همه جا کنسول روس از آنها حمایت می کرد (همان).
عنصر دیگر که در جهت استملاک فعالیت چشمگیری داشت، بانک استقراضی روس (1891/ 1309) بود. دامنة فعالیتهای این بانک در تصاحب ارضی زمین های رهنی بسیار وسیع بود (شاهدی، 1381)، اما در راستای ایجاد کلنی های مهاجر نشین، برای نمونه، تجربة این بانک در مشهد در خور تأمل است. در سال 1904/1322 خارج از دیوار شهر، در منطقة تقی آباد کنار دروازة نوقان توسط بانک استقراضی قطعه زمینی وسیع برای ایجاد شهرک یا محله (Quarter) برای اتباع روس از هر قشری خریداری شد. در اینجا مدرسه، کلیسا، بیمارستان و پارک ساخته شد. نکته اینکه اسناد بریتانیا شرح می دهند که اینکار جزیی از روش معمول روس ها برای "کلنی سازی" بود (FO 416).
در عین حال، تا اوایل قرن بیستم، تملک سرزمینها و روستاهای متعدد توسط اتباع روس هیچ گاه به عنوان سازو کار مستقیم و آشکاری جهت انتزاع اراضی ایران تلقی نشد، اما از آن پس که نوعی توافق ضمنی بین روس و انگیس بر سر تعیین منطقة نفوذ در ایران صورت گرفت، مسأله کلنی سازی در دستور کار روسها قرار گرفت (نورائی، 1388: 314-303) و بعد از آن به طور علنی اتباع رسمی خود را به مهاجرت به ایران تشویق کردند.
سازوکار اشغال نوین
در اوایل قرن بیستم، یوری موگیلف در کتاب خود در مورد اهمیت سرزمینهای ایرانی برای سرمایه گذاران روسی، اظهار تأسف می کند که ایالت های خزری که "متعلق به ما" هستند و "الحاقات آن که هزینه زیادی برای روسها داشته" به ایران برخواهد گشت (Mogilev, 1914: 23-24).
به نظر میرسد مسأله اسکان اتباع روس در ایران، یکی از مهمترین موضوعهایی باشد که در مجلس دوماDuma)) روسیه در اوایل سال 1912/1331 مورد بحث قرار گرفت (Voshchinin, 1912)؛ چرا که در اوایل قرن بیستم، امور ایران که به طور اسمی به عنوان کشوری مستقل اداره میشد، مناسب جاه طلبیهای روسیه بود. ایجاد کلنی های رسمی روس در ایران، آشکارا از 1907/1325 آغاز شد. دو دهقان از روستای سام سوونسکو(Samsovonskoe Sam) از ایالت ماورای خزر که در حال خرید احشام از ترکمنها بودند، به زمینهای مناسب کشاورزی در شمال مصب رود قره سو در ساحل خزر توجه کردند. کنسول روس به آنها توصیه کرد که بی سر وصدا آن زمینها را اشغال کنند. این توافق در باب کلنی سازی در این منطقه، بعدها با نام روسی آلکسیوسکی (Alekseeveskii or Aleksandrovski) نام روسی قره سو شناخته شد. (Chirkin in RGIA, 1916: fond 391: 20) آنها به همراه دیگران در قسمتهای پایین دست، زمینهای باتلاقی ساکن شدند، و سرانجام بیشتر آنها مبتلا به مالاریا شدند. بعضی از مهاجران اولیه برگشتند، بعضی مردند و تعدادی بعد از شروع جنگ جهانی اول به خدمت نظام برای حضور در جنگ اعزام شدند. سرانجام در 1914/1333، دو جوخه از صلیب سرخ از روسیه برای رسیدگی به احوال آنها فرستاده شد. طبق گفته جی اف کرکین ((G. F. Chirkin، رئیس بخش مهاجرت در وزارت کشاورزی که در 1916/1335 از استرآباد و مازندران دیدن کرد، ساکنان باقی مانده در زمان این بازدید خیلی بهتر کار میکردند؛ آنها به طور موفقیت آمیزی گندم و بعضی هم کتان میکاشتند (ibid: fond 391: 21).
به نظر میرسد که با مهاجران روستایی، ارباب های روسی ـ مالکان زمین شامل ژنرالها، افسران نظامی، مقامات دولتی، ارمنیان، آلمانی ها و قزاق هایی که مالک روستاها بودند و کشاورزان بی زمین ایرانی هم همراه بودهاند. در بهار 1916/1335، اتباع روس در مناطق شرقی دریای خزر و در استر آباد، حدود 270 هزار جریب زمین به دست آوردند. مالکان عمده از جمله کنسول وقت روس. کی.وی ایوانف (V. Ivanov (K.، با همراهی چند افسر روسی، روستایی کوچک به نام باباغلام را خریداری کردند. روستای دیگری که 2/ 4 مایل دورتر از استرآباد قرار داشت، توسط ژنرال پوتاپوف (( Major-General Potapov فرماندة یک بخش در خط مقدم ارتش، ژنرال بازنشسته، استرژالکوفسکی(( Major-General Strzhalkovskii، ژنرال بلونوویچ ( (General Belonovich، گروهبان ارشد سویاتوپولک ـ میرسکی ( (Sergeant-Major Sviatopolk-Mirskii ؛ سروان قزاق چرنوف (Cossack captain Chernov) ؛ شاهزاده میسوستوف (Prince Misostov) ؛ کوچرانکو قزاق (Cossack Kucheranko)، شخصی آلمانی به نام فون سامسون ( Fon Samson، صمصام)، یک ارمنی به نام آقامیرزا ایانت (Agamirzaiants، ایانس)، یک نفر صاحب مقام اداره پست به نام فیلیپوویچ ( (Filippovich، در" شرکت کشاورزی" (در منبع ایرانی: "کمپانی فلاحت روسیه" (نصیری مقدم، 1374: 174)، یک شرکت آلمانی به نام "استرآباد" و غیره شروع به کار کردند.
در منابع از بعضی از آنها مانند کوچرنکو و فون سامسون با عنوان مالکان جدید زمین اشاره میشود. عمدة کار این جمعیت کاشت پنبه به طور وسیع در منطقه بود. بیشتر آن مالکان زمین اربابان ایرانی را به مهاجران روسی، اربابان جدید، ترجیح میدادند،زیرا ارزانتر بود و راحت تر میشد از پس مسائل آنها برآمد(ibid, 18-20) .
مقامات روسی علیه خطرخرید و اشغال زمینهای موجود که توسط مالکان روسی خریداری شده بود، هشدار میدادند، چرا که برای مقامات روسی این"ساده تر بود که زمینها را از دستان ضعیف بومی ها بگیرند تا دستان قدرتمند سرمایه داران خصوصی (مؤسسان کمپانی)" های یاد شدة بالا یا مالکان جدید(ibid, 32) .
نقش دولت روس
پس از اینکه زمینداران و ملاکان شروع به حمایت و سازماندهی مهاجرت روس ها به ایران کردند، مقامات روسی سعی کردند که کارآنها را تأیید کنند. ایالت های خزری برای روسها فوق العاده مهم بودند، زیرا محصولات استوایی و نیمه استوایی، کتان، برنج و حبوبات میتوانست در آنجا کشت شود. اما تنها راه برای توسعه ارضی و منافع بیشتر در این منطقه، آن بود که از مهاجران و ساکنان روسی استفاده کنند. به عقیده کنسول روس در استرآباد ایوانف، عمده جمعیت در استرآباد و مازندران متمایل بودند به روسها بپیوندند (RGIA, fond 23: 130). این باعث میگردید که به این گروه از ایرانیان حق حمایت (protection) یا تابعیت (subject) داده شود. این سخن کنسول در خصوص علاقة ایرانیان به پیوستن به روس ها، تنها شامل آن دسته از بومیانی می شد که در دادوستد با روسها سهیم بودند، و گرنه گفتة ایوانف تنها بزرگنمایی وضعیتی بود که طرح آن می توانست جلب نظر مقامات روسی برای تشویق سرمایه گذاری را بیشتر نماید. از سوی دیگر، جلب علایق رؤسای محلی با دادن پارهای امتیازات، مانند حق حمایت، می توانست برای سازماندهی روستاییان و خرده مالکان برای کشت محصولات استراتژیک مورد نظر روس؛ کتان و گندم بهتر میسر شود. توانایی های زیاد این ناحیه برای کشت کتان توسط چند مقام رسمی قبلاً خاطر نشان شده بود. (Chirkin in RGIA, fond 391: 28 & Bezsonov, 1915: 22-25 & Mogilev,1914: 9-12) بعضی از این مقامات از تولید و صدور الوار به عنوان یک کالای ارزشمند نیز از شمال ایران نیز نام میبرند. (ibid: 34-37 & Mogilov, 1914: 21-23 & Rgia, Fond 23: 130) این در حالی است که بزسونوف (Bezsonov) یادآوری میکند که کیفیت الوار ایرانی خیلی پایین است، چون تنة بیشتر درختان به وسیلة حشرات آسیب دیدهاند (Bezsonov, 1915: 15-16).
از سوی دیگر، مقامات روسی همچنین پیشنهاد کردند که ارتباط آذربایجان ایران، گیلان و مازندران با روسیه، با ساخت جاده، راه آهن و فرودگاه مستحکم شود. بدین صورت، این ایالات ایران به طور مستقیم یا تحت تابعیت نایب السلطنه قفقاز روسیه و یا حاکم عمومی ترکستان در آید(fond 391:306 & Chirkin in RGIA, fond 391: 306: 39-41) افزون بر این، برای تأیید رسمی استملاک اتباع امپراتوری روس در این زمین ها، مقامات آن کشو ادعا می کردند که ایالت های خزری ایران که "به طور طبیعی متمایل تر" به روسها هستند، پیش از این به ندرت مسکون شدهاند و به علاوه، کمبود زمین مزروعی و سرمای آب و هوای منطقه، "جستجوی صحیح یک دهقان روسی و کوشش او برای "دریای آبی" و روح آفرینندة مردم روس" آنها را به مهاجرت برانگیخت تا به سوی ایران کوچ کنند" (Chirkin in RGIA , fond 391: 8-9, 22-23).
مسأله پیچیده خرید زمین توسط روس ها در ایران، در چندین سند شرح داده شده است. چنانکه توسط بسیاری از مقامات رسمی خاطرنشان شد، طبق مفاد عهدنامه ترکمانچای 1828/ 1244، اتباع خارجی اجازه خریداری اراضی کشاورزی در ایران را نداشتند. عهدنامة ترکمنچای درواقع مبنای اصلی مداخلات و تعارضات سایر کشورها در همة امور ایران شد؛ تاجایی که این قرارداد در همة زمینه های روابط ایران با سایر ملل و دول به عنوان نقطة عطفی تلقی می شود. از آن میان، فصل پنجم این قرار داد بر حق اتباع روس تنها در اجاره یا مالکیت محل سکونت، کسب و تجارت تأکید داشت (طباطبائی مجد، 1373: 144). این مبنا از آن پس براساس "اصل دول کامله الوداد" به سایر کشورها نیز حق داشتن مالکیت در همین حد را میداد، ولی پس از آن رفته رفته به دلایل مختلف محدودیت آشکار این حق نادیده گرفته شد و سایر انواع مالکیت ارضی، از جمله باغ، مزرعه، روستا، و قنات نیز به مالکیت خارجیان درآمد. بدین ترتیب، بویژه روسها رفته رفته در سراسر ایران صاحب املاک وسیعی شدند؛ تاجایی که در دهة نخست قرن بیستم، میزان مالکیت روسها در همة ایالات شمالی ایران آنقدر وسیع شدکه به طور کلی گمان انضمام آن مناطق به روس می رفت.
پیوسته میزان نفوذ قدرتهای خارجی می توانست اسباب نابسامانی در مسأله استملاک گردد. اگر چه باید اذعان نمود که در زمینه منع مالکیت و چگونگی اجرای آن قانونی فراگیری هم وجود نداشت. همچنین، نه کارگزاران و مسؤولان محلی ایران، اشرافی بر همان قوانین نارسا داشتند و نه قوانین به روشنی حد و حدود استملاک را معین می کرد. از سوی دیگر، همان قوانین ضعیف نیز به دلیل عدم هماهنگی و مدیریت متمرکز، در بیشتر مواقع در اجمال باقی می ماند. بنابراین، دستورات مرکز بنابر فراخور حال وضع منطقه در این زمینه ابلاغ می شد و هر مقامی میتوانست بر اساس سلیقه و توانایی خود، اقدام نماید. در غیر این صورت، متحدالمآل ها بی کار و بی اثر بایگانی میشد. برای مثال، در" دستورالعمل رئیس و امنای آذربایجان" که میان سالهای1892-1873 / 1310 – 1290 ابلاغ شده، آمده است که " تبعة دول خارجه حق تمالک دهات و املاک و عقار در خاک دولت علیه ندارد" (دامغانی، 2537: 228).
وضعیت آشفته تملک اتباع خارجی، همان وقت هم هر ناظری را به شدت نگران می کرد. جعفرقلی خان سهام الدوله، حکمران اردبیل و مضافات ( خلخال، طالش و مشکین شهر) در سال 1906 / 1324 در گزارش محرمانه خود به وزیر امورخارجه، میرزا نصرالله مشیرالدوله شرحی از اقدامات غیرقانونی مسؤولان محلی در همراهی با اتباع روس برای تملک زمینهای رعایا به ابعادی از هرج و مرج در مسأله استملاک اشاره می کند. وی می گوید: "... همین قدر عرض می کنم که توجهی در ممنوعیت خریداری املاک و اجاره تبعة خارجه خیلی محرمانه و در پرده بفرمایید که وضع بسیار بد شده و علاقة ملکی تبعة خارجه بقدری شده است که گمان ندارم جلوگیری بتوان کرد، اقلا بعدها ممنوع باشد تا بعد ترتیبی برای تسویه کار سابقة خریداری املاک بشود ..." (جمالزاده، 1362: 183).
باید توجه داشت که تعداد اتباع روس در ایران به دلایلی از سایر کشورها بیشتر بود. مدارجی از تابعیت وجود داشت که به تبع آن مسأله مالکیت آنها نیز میتوانست تا حدودی متفاوت و مسأله ساز باشد. از یک منظر، اتباع روس را می توان به سه گروه تقسیم کرد: گروه اول کسانی بودند که ملیت مستقیم آن کشور را داشته، متولد و دارای پدر و مادری از همان کشور بودند. گروه دوم، افراد غیر ایرانی بودند که به دلایلی تابعیت کشوری دیگر را داشتند، اما در ایران زندگی می کردند. مانند ارامنه و قشر عظیمی از تراکمه و طوایف مالاکانی (مالقانی) که تابعیت روسی داشته، یا مورد حمایت آنها بودند. گروه سوم، همة ایرانیانی بودند که یا از یک سو والدین آنها تابعیت کشوری دیگر داشت و یا اساسا کاملا ایرانی بودند، ولی تابعیت کشوری دیگر را به دست آورده بودند. به هر روی، در چرخش نگرش استعماری روس ها این گروه سوم بودند که هم تعداد آنها زیاد بود و هم در بسیاری از موارد تابعیت دوگانة آنها می توانست نامعلوم باشد و در بسیاری از موارد در حد ادعا بماند.
علاوه بر مشکل تابعیت در مسأله تملک، آشفتگی بازار آن، از آنجا بیشتر می شد که چند مالک به طور همزمان بر سر مالکیت قطعه زمینی ادعا داشته باشند. در این حال، سرو کار آنها با محاکم متعدد شرعی و عرفی بود که در آن احکام ضد و نقیض صادر می شد. از آنجایی که در این موارد احکام صادره که توسط محاکم شرع یا دولت داده میشد، اغلب ممکن بود تحت تاثیر گروههای فشار و یا تطمیع مقامات محلی اعمال شود، واگذاری زمینهای مذکور توسط محاکم شرع به اتباع روس بدون درد سر و براحتی در جریان بود. در عین حال، همه آن محاکم سندی را که درستی مالکیت را اثبات میکرد، بررسی میکردند و گواهی میدادند که معامله انجام شده است. در نتیجه، به سختی تکه زمینی پیدا میشد که توسط یک شخص تصاحب شده باشد. تقریباً هر کسی که در ایران زمینی میخرید، در جریان یک دعوی آشفته قرار میگرفت. شایان ذکر است که مسایل و دعوی مربوط به اتباع روس بنابر همان اصل پنجم، باید در محاکم ویژه و با حضور نماینده آن کشورمورد بررسی و احیانا صدور احکام قرار می گرفت. این محاکم رفته رفته از نیمة دوم قرن نوزدهم در بیشتر شهرهای بزرگ و از اوایل قرن بیستم در سایر شهرها - 32 شهر – تحت عنوان محاکم یا ادارة کارگزاری زیر نظر نمایندة مستقیم وزارت امور خارجه به مسایل اتباع رسیدگی می کردند (نورائی، 1385: 9-13). روسها در حالی که برای خرید زمین تلاش میکردند، مجبور بودند در صورت بروز هرگونه ادعایی، همزمان با ایرانیان یا ترکمانان یا در آن واحد با هر دو معامله کنند. در پاره ای موارد، حتی وضع از این نیز پیچیده تر بود و دولت ایران حقوق مالکیت ترکمانها بر زمین را به رسمیت نمیشناخت (که معمولا بیشتر از یک شخص ادعای مالکیت داشتند: مالکیت قبیله ای). به هر حال، دولت ایران قادر نبود چنین وضعیتی را در شمال شرقی که به طور عمده به وسیله ترکمانها مسکون بود، کنترل کند. بیشتر آن که، کمیسر مرزی قدرتمند روس در گنبد کاووس نیز از حقوق مالکیت ترکمانها بر زمین حمایت میکرد(Bezsonov, 1915: 61-65 & Mogilov, 1914: 305). ترکمانها ادعای ارضی دولت ایران را به رسمیت نمیشناختند و خود را مالک چراگاه های خود می دانستند. آنها اغلب در صورت تمایل و موا فقت شورای سران روستا یا عشایر، علاقه به فروش زمین داشتند (Chirkin in RGIA, fond 391: 18).
موگیلف در 1914/ 1333 تذکر داد که اتباع سرمایه دار روس زمینها را تنها توسط ایرانیان قابل اعتماد که با قانونهای محلی به خوبی آشنا بوده و میتوانستند مطمئن شوند که اسناد آنها صحیح است، خریداری نمایند. دلالان هم مطابق با قانون محلی فوراً آن اراضی را به صاحبان اصلی منتقل کنند. این واگذاری میبایست توسط کنسول روس در استرآباد تأیید میشد Mogilov, 1914: 5)) از جمله این دلالان بنام در همة دورة مورد بحث شیخ محمد باقر فاضل اهل استرآباد بود. وی انواع زمین ها، خالصه (خاصه)، وقفی و شخصی را برای اتباع و مقامات روس کارسازی می کرد و خود نیز از جمله زمینداران بنام منطقة استرآباد و مازندران به حساب می آمد (وکیل الدوله، 1363: 447 -563).
روسها سعی داشتند از اغتشاشات نحوة مالکیت زمین در ایران و قدرت خود در شمال، شامل حضور نظامی خود قبل و در طول جنگ جهانی اول، سودی به دست آورند. کرکین پیشنهاد کرد که مها جران روسی که میخواهند از ایرانیان زمین بخرند، باید تایید کنسول روس در استرآباد را به دست آورند. این از آن رو نیز بود که دولت ایران در منظقة مذکور ضعیف بود و والی ویا کارگزار نمیتوانست به تنهایی و بدون موافقت کنسول روس تصمیم بگیرد .(Chirkin in RGIA, fond 391: 17) همچنین، این امکان وجود داشت که زمینهایی از ترکمانها، با موافقت و تأیید کمیسر مرزی روس در گنبدکاووس خریداری شود. در این صورت، در امر رسمیت تملک ها کمتر نگرانی وجود داشت.
در سال 1914/1333تصاحب شمال ایران به عنوان یک استراتژی مهم در سیاست خارجی روس به رسمیت شناخته شد. در این راستا، مجموعهای از اقدامات و سازوکارهای پیچیده ای به کار رفت تا امور اداری آن کشور را برای مساعدت به مهاجرت روسها به ایران آماده کنند. در آوریل 1914/1333 دستور محرمانهای برای مقامات بخش مهاجرت روس در ایران و برنامه ای جهت مساعدت به مهاجرت روسها به ایران توسط وزیر کشاورزی، وزیر امور خارجه و وزیر نیرو های مسلح تصویب شد (RGIA, fond 391 : 3 & RGVIA, fond 400: 6-7).
طبق این اسناد، دو مقام رسمی بخش مهاجرت به ایران اعزام شدند. یکی از آنها جهت همکاری با کنسول روس در استرآباد و دیگری به ادارة کمیساریای مرزی روس در گنبد کاووس مأمور شدند. آنها میبایست دستورات کنسول و کمیسر را را در راستای تسهیل مهاجرت و سازماندهی مالکیت ارضی اتباع روس پیگیری میکردند. این مقامات وابسته به حوزه مهاجرت ناحیه سیر دریا بودند که همچنین مأموریتشان شامل حمایت از تازه واردان و آگاه کردن آنها از روشهای مالکیت زمین در ایران میشد.کسانی که میخواستند زمین بخرند، میبایست از کنسول مجوز میگرفتند و سپس با اداره مهاجرت تماس برقرار میکردند. در نهایت، همه معاملات می باید توسط کنسول تایید میشدند. این از آن رو بود که اسناد ملکی ایرانیان اغلب مشاع بود و حد و حدود آنها به طور تقریبی و طبق عرف محل تعین می شد. از این جهت، کنسول روس با در اختیار داشتن ساز و کارهای لازم میتوانست صحت و سقم اسناد معاملات را کشف نماید.
اسناد از سال 1914/1333 چگونگی تأسیس روستاها و آبادی های مسیحی نشین (ارتدوکس)، فراهم کردن وام، کمک های پزشکی، ساخت بیمارستان، کلیسا، مدرسه، اداره پست و نقشه برداری از زمین را به عنوان گامهای ضروری در حمایت از مهاجران روسی را شرح میدهند. بخش اداری مهاجرت انتظار داشت که به طور سالانه برنامه ای را که به وسیله کنسول و کمیسر تصویب میشد، آماده کند تا امور در شمال ایران به نحو مطلوبی انجام شودRGVIA, fond 391: 8-9)).
به زودی پس از آن در ماه مه 1914/1333، ای تاتیشکوف ( (A. Tatishchev، رئیس بخش کشاورزی ناحیه ترکستان (که بعدها دستیار رئیس اداره مهاجرت شد)، از مسکن روس ها در شمال ایران دیدن کرد و با کنسول روس در استرآباد و کمیسر روس در گنبدکاووس ملاقات کرد. او توضیح می دهد که بیشتر دهقانان روسی بدون پول به ایران آمدند؛ بنابراین دولت باید ابتدا زمین ها را بخرد و سپس به آنها اجازه دهد که آنها را به صورت پرداخت قسطی به تملک درآورند. او همچنین یادآوری می کند که قیمت ها رشد کردند و 5/3 تا 4 میلیون روبل نیاز است تا زمینهای لازم برای آنها خریداری شود RGIA, fond 391: 105)). تاتیشکوف اضافه می کند که مقامات روسی، شامل کنسولهای آن کشور در سراسر منطقه مجبور بودند گروههایی از روستاییانی را که تلاش میکردند زمین بخرند، یاری کنند، و مقامات مرتبط با امر مهاجرت باید زمینها را در قطعات کوچک خریداری کنند (8100 ـ 5400 جریب). این امر حتی وقتی که آنها هیچ گروه ویژهای از دهقانان مهاجر برای انتقال بعدی جهت اسکان هم نداشتند، باید ادامه پیدا کند. تاتیشکوف ضرورت مساعدت همه جانبه به مهاجران روسی، از جمله امور بهداشتی و پزشکی، آموزشی، مالی و کشاورزی را خاطر نشان کرد (RGIA, fond 391: 108-109) در اوایل مارس 1916/1335طرح مشروحی از اقدامات حوزه مهاجرت ناحیه سیردریا برای مستعمره سازی و اسکان بیشتر مهاجران روسی در استرآباد به اتمام رسید. این طرح شامل مساحی یا نقشه برداری کامل زمین های میان قزل سو و گنبد کاووس برای اسکان و زیستگاه روس ها، ساخت جاده و مدرسه و وامها بود. تمام مبلغی که مورد نیاز بود 365/ 54 روبل برآورد میشد. بدین منظور، در ژوئن 1916/1335، ادارة حوزة ناحیه سیردریا از طرف وزیر کشاورزی امپراتوری مبلغی دریافت نمود (RGIA, fond 391: 48-56).
کرکین پیشنهاد کرد کمیتةکوچک ویژه ای از اعضای ادارة مهاجرت که در شمال ایران کار میکردند، نمایندههای بازرسی کشور، کنسولگری روسیه در استرآباد و بانک اسقراضی روس در ایران، ایجاد شود. خرید زمین ها میبایست به نام بانک انجام میشد، و اعتبار بانکی ویژهای به این منظور مورد نیاز بود. در سال 1916/1335، کرکین جهت هزینه چند ساله اسکان مهاجران و خرید زمین برای آنها تخمینی ده میلیون روبلی داشت، چرا که عموماً بیشتر مهاجران از اقشار فقیر بودند و توان خرید زمین را به طور یکجا نداشتند. .در این سال،سیاست این شد که تملک زمین مورد حمایت قرار گرفته، ابتدا توسط بانک یا سایر شرکتهای سرمایه گذار روسی خریداری شود، آنگاه به مهاجران، ابتدا اجاره و سپس رفته رفته به آنها فروخته شودChirkin in RGIA, fond 391: 32)). این سرمایه گذاری با مساعدت دولت از آن جهت نیز بود که راه انضمام منطقه ای وسیع را با رشد جمعیت مهاجران و تکثیر کلنی ها آسانتر می ساخت.
در ژوئن 1916/1335 نامه ای مبنی بر درخواست سه میلیون روبل توسط الکساندر نیکولوویچ ناموف ( (Alexander Nikolaevich Naumov، وزیر کشاورزی و کرکین جهت خرید زمین های استرآباد و مازندران، ایالتهای شمالی ایران، ازبانک استقراضی روس ارسال شد. این نامه همچنین یادآوری میکرد که آنها به حدود 11 تا 12 میلیون روبل برای چند سال آینده نیاز دارند، که بخش نخست آن سه میلیون روبل است. نسخه ای از آن درخواست برای اس آ سازونوف، وزیر امور خارجه فرستاده شد. سازونوف با تأیید خط مشی وزیر کشاورزی، درخواست نامبرده را برای پول مورد تأ یید و موافقت قرار داد. در جولای 1916/1335 وزیر امور مالیه درخواست فوق را برای سه میلیون روبل به دلیل مشکلات زمان جنگ و هزینههای بالای آن، رد کرد. از این پس، به نظر نمیرسید که دیگر خرید زمین در ایران یک نیاز فوری باشد. وزیر در واقع حامی این عقیده بود که در هر حال بعد از جنگ، دولت ایران بدهیهایش را به روسیه پرداخت خواهد کرد. پس شاید این امکان برای روسیه وجود داشته باشد که همان زمینها را بعداً با مهلت و قیمت بسیار مطلوبتری بخرد. به عبارت دیگر، آنها گمان می کردند که در آینده با این رویه سود بیشتری از ضعف اقتصادی و سیاسی ایران و بدهی هایش به روسیه به دست خواهد آمد. ادارة مهاجرت سعی کرد که در باب این تصمیم گفتگو کند وخاطرنشان کرد که با توجه به افزایش علاقه روسها و سرمایه داران خارجی به سرزمینهای شمالی ایران، این تصمیم میتواند به افزایش قیمتها و زمین خواری بیشتری منجر شود، اما وزیر مالیه روس در پذیرش این پیشنهاد، به مخالفت پرداخت (RGIA, fond 391: 12, 64-65, 67-68, 72, 74, 91) در عین حال، ادارة مهاجرت از عقیده خرید زمین در شمال ایران صرف نظر نکرد. آنها سرمایههای خود را برای خرید زمینهایی در اندازههای کوچک و متوسط اختصاص دادند. برای مثال، در سپتامبر 1916/1335 ساخاروف (Sakharov) به کرکین اطلاع داد که وی فرصتی برای خرید زمین، بین 27 تا 54 هزار جریب زمین، به ازای هر جریب 11 روبل دارد. ساخاروف مبلغ100 هزار روبل برای پرداخت بدهی آن سال و 200 تا 500 هزار روبل برای سال بعد را درخواست نمود که پذیرفته شد ibid: 77-80)).
جنگ جهانی اول از جمله موقعیت را در شمال ایران پیچیده کرد و بر سرمایه گذاری ارضی روس ها در ایران تاثیر منفی داشت. بنا بر نظر منابع روسی در سال 1916/ 1335 سیر ورود مهاجران روسی به شمال ایران رفته رفته متوقف شد .(ibid: 76) در عین حال، منابع ایرانی بشدت تأکید دارند که در این سال موج مهاجرت ادامه داشته و حتی آهنگ آن نیز تند تر شده است: "از استرآباد راپرت می رسد که همه روزه دسته دسته مهاجر از روسیه با زن و بچه وارد استرآباد می شوند..." (نصیری مقدم، 1374: 251).
نکته اینکه این گروه از مهاجران که بنابر اسناد، ورود غیر قانونی به ایران داشتند، در سال 1917/1336سیر اسکان قبلی در اجاره یا خرید زمین را طی ننموده و زمین هایی را یا تصاحب میکردند، یا به شکل کارگر روز مزد، مشغول می شدند. در این رابطه، وزارت امور خارجة ایران از هیأت وزیران کسب تکلیف می کرد که: "مستدعی است از هر تصمیمی که در مسأله اجارة سرتک و میانکاله و مهاجرت مالاکانهای (مالقانها) روسیه به خاک ایران اتخاذ خواهند فرمود" دستور اقدام داده شود (همان: 349).
خیل این مهاجران در این زمان، شاید در راستای کلونی سازی اراضی ایران توسط آنها نبوده، بیشتر از جهت فرار از جنگ و پیامدهای آن بوده باشد، چرا که گفته می شود که در این ایام تولیدات و منافع حاصله به وسیله مهاجران روس در ایران به دلیل اعزام آنها به خدمت نظام و جنگ توسط مقامات روسی در ایران، دچار وقفه و رکود شده بود(ibid: 112).
در این میان، از اواخر 1916/1335 چند روستای مهاجر نشین روس ها توسط ترکمانان یموت مورد حمله و غارت قرار گرفت .(RGIA, fond391: 83, 93, 96)این مسأله بروشنی در منابع ایرانی ذکر می شود. گزارش وکیل الدوله در ماه نوامبر 1916/1335 تا اواخر 1918/1337 حاکی از زد وخوردها میان تراکمه و مهاجران روسی است. این از جهت ظهور علایم ضعف قدرت روسها در منطقه بود (وکیل الدوله، 1363: 514-515و 591) در عین حال، در اواخر سال 1916/1335 این اقدامات ترکمن ها بهانهای برای اردوکشی سنگین نظامی تحت فرماندهی ژنرال مادریتوف (Lieutenant-General Madritov) به منطقه شد.
در ژانویه 1917/1336 ژنرال کوروپاتکین (General Kuropatkin)، فرمانده نظامی ناحیه ترکستان که طرفدار سرسخت گسترش استعمار ارضی روسیه و کلنی سازی بود، جدای از سرکوب ترکمانان و حمایت از مهاجران روسی، از مادریتوف خواست که شرایط مساعدی برای سازماندهی مجدد آبادیهای مهاجرنشین روسی در سرزمینهای پهناور ایالت استرآباد فراهم کند. مادریتوف انتظار داشت که از مناطق اشغال شده حفاظت کند؛ جمعیت محلی گمان میکردند که حداقل زمینی را که نیاز داشتند، نگه دارند "تا نیازهای معمول روزانة آنها را برآورده کند"(ibid, fond 400: 11). همچنین آنها انتظار داشتند از افزایش زمینهای کشت شده توسط بومیان منطقه و مهاجرنشین ایرانی در این سامان جلوگیری شود. در همین حال علایق زمینداران بزرگ روسی این بود که اهمیت کمتری به کار استملاک مهاجران روسی دهندibid: 12)). این نکته در واقع براساس برآیندی از گزارش ساخاروف بود که ادعا می کرد در 1914/1333 فقط چهار درصد قلمرو استرآباد توسط مهاجران کشت شده است (ibid: 17) . این در واقع می توانست حصة ناچیزی باشد که سرمایة هنگفتی صرف آن شده بود. آیا این اندازه می توانست بهانة لازم برای سرمایه گذاری بیشتر و یا انتزاع آن سرزمینها باشد؟
در این راستا، نتیجة تلاشها و حرکت نظامی که توسط ژنرال کوروپاتکین رهبری میشد، در خور تأمل است. طبق گزارشهای منابع روسی، تا سال 1917/1336 سپاه روس قسمتی از ایالت استرآباد شامل 5 میلیون و 400 هزار جریب زمین با 28 هزار خانوار ترکمان و ایرانی را اشغال نمود. بیشتر زمینهای اشغال شده به شیوة "سریعترین و مؤثرترین راه ممکن برای تملک روس " در نظر گرفته شدند .(ibid: fond 391: 120) گمان میشد که تمام سرزمینهای که به تازگی تسخیر شدهاند، تحت بررسی های آماری، نقشه برداری و آمایش فنی آبی قرار گیرند. یک نقشه مشروح از این دست شامل فهرست نام ساکنان هر مستعمره نشین، قیمت های زمین، محصولات کشت شده و جزئیات دقیق دیگری بود. این طرح برای مدت سه سال و با تخمین جداگانه برای سالهای 1917، 1918و 1919 (1336، 1337و 1338) ارزش گذاری شد و هزینة اجرایی آن 436 هزار روبل محاسبه شد. در این راستا، اولویت اصلی به ناحیة میان دریای خزر و گنبدکاووس داده شد. این محدوده شامل 135 هزار جریب از ارزشمندترین زمینهایی بود که در آن میتوانست کتان به طور دیمی کشت شود (ibid:120-121).
بدین صورت، آن منطقه اشغال و بر اساس نقشههای جاه طلبانه برای تصرف و اسکان مهاجران مجوز فرمان عمومی را دریافت کرد. این روند جهت حل و فصل روال اداری سرزمینهای اشغال شده به پوکرووسکی ( N. N. Pokrovskii) وزیر امور خارجه احاله داده شد. این مسأله تا فوریه 1917/1336، درست قبل از انقلاب روس جریان داشت.
انقلاب فوریه روس، به ایجاد دولت موقت (Provisional Government) و کناره گیری امپراتور منجر شد. سیاست دولت موقت در خصوص اشغال سرزمین های ایران و مستعمره کردن آنها کاملاً با سیاست دولت امپراتوری متفاوت بود. دولت موقت اعلام کردکه همه نتایج اردوکشی مادریتوف و اشغال شمال ایران توسط روسیه از بین رفته است. در واقع، سیاست آنها در تضاد با روسی سازی منطقه بود و اعلام کردند که آنها مرز سابق، در امتداد اترک را به رسمیت می شناسند. مهاجران روسی از تصرف زمینهای جدید منع شدند. دولت موقت همچنین از حمایت زمینداران روسی یا دولت ایران خودداری کرد. در عین حال، نظر دیگری وجود دارد که دولت موقت در این زمینه به یک جمع بندی نهایی نرسیده بود. مینورسکی Minorsky)) فرستاده ویژة روس به ایران در اوایل ماه مارس برای وزیر امور خارجة انقلاب، میلیکف Milyukov)) شرح می دهد که "حق مالکیت زمین، استعمار، ساخت راه آهن و تلگراف و غیره نمی تواند بر اساس شکل حکومت تغییر کند] ... [تقویت موقعییت اقتصادی کشور بزرگ روسیه در کشور ضعیف و ناتوانی، چون ایران اجتناب ناپذیر است. پس بگذارید اهداف سابق باقی بماند..." (علیف، 1380: 94).
به گفته کمیتة ترکستان دولت موقت؛ اگر سیاست های روسیه واقع بینانه تر می بود، از " مدتها قبل و بر اساس حق خودگردانی این ناحیه ثروتمند یک ایالت روسی میشد." (ibid: 147-153) در جولای و سپتامبر 1917/1336، ساکنان روسی ایالت استرآباد به امور خود مشغول بودند و سعی کردند موقعیت خود را با شرح چگونگی کسب مجوزی که دولت امپراتوری برای اشغال زمین ها، کار و سرمایه گذاری به آنها داده بود برای دولت موقت توضیح دهند. مهاجران پیوسته درخواست حمایت و مساعدت جهت تخلیه آن سرزمین ها، بازگشت به روس و جبران هزینه هاو خسارت هایشان را داشتند .(ibid: 171-172)
در ماه اکتبر، دولت موقت دستوری برای خارج کردن سربازان از شمال ایران صادر کرد. مهاجران مجبور بودند دربارة آنچه که باید انجام دهند، تصمیم بگیرند: آنهایی که میخواستند به روسیه برگردند، می بایست از دولت بدون هرگونه بار مالی، یاری می گرفتند. همچنین مقامات ادارة مهاجرت می بایست از ایران فراخوانده میشدند (ibid: 162). در همان ماه اکتبر کودتای بلشویکی جای دولت موقت را گرفت، و نقطة پایانی به برنامه های توسعه طلبانة روس ها در ایران گذاشت؛ نقطة پایانی که همزمان بر استعمار ارضی روس در ایران و امپراتوری روسیه با هم بود.
در آخر سؤال مانده این است که چه تعداد مهاجر روسی در منطقة استر آباد وجود داشت؟ طبق گفتههای کرکین، پیش از جنگ جهانی اول حدود 2000 مهاجر روسی در ایالت استرآباد وجود داشت. (Chirkin in RGIA, fond 391: 21) اسناد کنسولی بریتانیا رقم خاصی در این زمینه ارائه نمی دهند، اما این منبع اشاره دارد که در ماه های اول سال 1913/1332 یکصد خانوار روسی وارد منطقه شده و در اراضی نه چندان وسیع شیرنگ مشغول استملاک زمین شدند (Burrell, 1997, vol5: 503). دو ماه بعد همین منبع از ورود "سیل مهاجران" به سایر روستاهای استرآباد خبر می دهد. در این مرحله گفته می شود 360 خانوار وارد منطقه شده و اسکان یافته اند. در بلوک شیرنگ 150 خانوار، ماراکلا 60 خانوار، باقر آباد 50 خانوار، فیض آباد 40 خانوار و نوکو 60 خانوار بار اقامت انداخته اند (ibid: 507-508). بنابراین، تنها در این سال رقمی حدود 2500 نفر ورودی بوده است. بنابر گزارش تاتیشکوف در سال 1914/1333، حدود 4000 مهاجر روسی در استرآباد و مازندران بودند (RGIA, fond 391: 108) و طبق گزارش ساخاروف جمعیت ساکنان روستاهای روسی در منطقة مورد بحث در دسامبر 1916/1335، تنها 1500 نفر برآورد شده است. در عین حال یک منبع ایرانی تنها در سنگ سواد خبر می دهد که 1600 مهاجر اسکان دارند (وکیل الدوله، 1363: 506). این اختلاف ارقام از آن جهت است که شاید منابع ایرانی در جمع همة ورودی ها را طی چند سال برای منطقه یا روستایی خاص ذکر کرده اند، در حالی که منابع روسی این عدد را به طور سالانه ارائه می دهند. براین ارقام باید ورود غیر قانونی برخی قبایل روسی، از جمله بربرها و مالاکان ها را افزود که تعداد آنها نامعین، اما چشمگیر بوده است.
مهاجران به طور عمده به امور زراعی می پرداختند، اما مالاکان ها بیشتر برای امور شهری و کارگری اعزام می شدند. کارهای راهداری، ارابه کشی، باربری و جاده سازی از آن جملهاند. پاره ای خدمات شهری- روستایی نیز برای آنها ذکر شده است. از جمله اشتغال آنها در امر ترافیک و حرف وابسته به آن، مانند علف فروشی جزو کارهای این واردان بود.
همچنین در این زمینه فهرستی از نام های پانزده روستای روسی در شمال شرقی ایران وجود دارد. (RGVIA, fond400: 19) پیرامون این نام ها ابهاماتی وجود دارد، چرا که روس ها تأکید بر روسی نمودن نام های محلی داشتند. بدین سبب موقعیت جغرافیایی برخی از نام های پانزده گانة زیر نیاز به تحقیقات بیشتری دارد. نامهای زیر مستخرج از منابع روسی هستند که برخی از آنها مطابقت داده شده است:
Alekseevskii قره سو) )
Nimerdan( نیمردان)
Maman (؟ مامائی )
Farm of Agamirzaiants( مزرعة آقا میرزا ایاس)
Konstantino-Ivanovka
Rozhdestvevnskii
Mikhailovskii
Kreshchenskii (Krasnovodk, سو قزل )
Donskoi
Pokrovskii
Trikhatki
Molokanskii ( ملاکیه )
Vladimirskii
Khunduz خندوس یا خاندوز))
Gumbet-Kabus گنبد کاووس))
در تکمیل فهرست بالا، منابع ایرانی حاوی آگاهیهای مفیدی هستند. نام های مستخرج از این منابع بیش از 23 مورد است. شاید فهرست روسی به روستا های مستقل اشاره نموده باشد. در عین حال، در گنبد کاووس، قزل سو و قره سو بومیان؛ یعنی ایرانیان اکثریت داشته اند. هشت مورد از روستاهای بالا با فهرست ایرانی زیر همپوشی دارند. هفت مورد باقیمانده به احتمال نام های روسی مناطق باید باشند.
فهرست زیر همچنین نشان می دهد که پراکندگی جمعیت روس ها در روستاها بیشتر و فراتر از تمهیدات برنامه ریزی شدة روس ها بوده است. یا اینکه فهرست روسی بیشتر بر روستاهای طرح کلنی سازی و یا به عبارتی خریداری شده توسط شرکت ها یا افراد حقیقی متمرکز بود که به طور مستقیم تحت کشت و زرع پنبه در آمده بودند. نام های مستخرج از منابع ایرانی به شرح زیر است:
شیرنگ، ماراکلات، باقرآباد، فیض آباد، ناکو، سرتک، میانکاله، یکه مازو، مامائی، قره سو، نیمردان، خندوس (خاندوز)، سیاه آب، قزل سو، چکشلر، سنگ سواد، مزرعة آقا میرزا ایانس و قراء انزان: لیوان، هشتیکه، نوکنده(نوکو)، زنگ، سرمحله و دشتی کلاه (دشت کلا) و همچنین گمیش تپه، گنبد کاووس و استر آباد.
نتیجه
آنچه به عنوان یک مهاجرت بی مقدمه در سال 1907/1325 آغاز شد، بعدها در طی سال های 14ـ 1912/33-1331 تبدیل به تشویق و یاری دولت به اسکان و اشغال گردید. این وضعیت با همکاری میان وزراتخانه های کشاورزی، امور خارجه و ارتش روس صورت می گرفت. درطول جنگ جهانی اول حکومت استعماری روسیه سعی کرد از موقعیت به دست آمده بهره ببرد که در نتیجه اشغال سرزمینهای میان دریای خزر از قره سو تا استرآباد و گنبد کاووس را سرعت بخشید. این جا در واقع حیاط خلوت روس ها شده بود. آنها به آرامی هرگونه مصلحتی را برای منافع خود، از جمله کلنی سازی به منظور انتزاع اراضی ایران، پی گیری میکردند. تجربة آنها در آخال نشان داده بود که ایران در این منطقه دست و دل باز است. این جریان با انقلاب فوریه 1917/1336 متوقف شد، اما کودتای بلشویکی در اکتبر 1917/1336 نقطة پایان قطعی به سرنوشت کوتاه مدت استعمار نو و اشغال سرزمینهای حاصلخیز ایران توسط روس ها در منطقه گذاشت.
آمدن مهاجران مسألهای چند وجهی بود: از یک سو اقشار طالب مهاجرت به ایران، جزو فقیرترین اقشار روس بودند و تنها اتکای آنها نیروی کار و قدرت فائقة مقامات روسی در ایران بود. شرکت ها و سرمایه گذاران روسی منطقی بجز فشار برای استملاک نداشتند. البته، پول آنها همة مقامات محلی را در نهایت اغوا می کرد. از سوی دیگر، فشار مهاجران به طور مستقیم بر روستاییان ایرانی بود. در این راستا، واردین و ساکنان در رو در روی یکدگر قرار داشتند که خود در بر دارنده کنش و واکنش های بسیار بود. افزون براین، واردین روسی در جامعة میزبان، بویژه به دلیل آشنا نبودن به زبان محلی، درانزوا بودند. ارتباطات آنها، مخصوصاً مهاجران پس از1907/1325 با ایرانیان بسیار ناچیز بود. آنها برای حل و فصل مسایل و مشکلات به شرکت های روسی کارگزار مهاجرت خود مراجعه مینمودند.
از جمله پرسشهای باقی مانده برای ادامة تحقیقات می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
1. روابط اقتصادی و اجتماعی مهاجران در داخل کلنیها و با ایرانیان چگونه بود؟
2. میزان امتزاج مهاجران، بویژه در استر آباد، گنبد کاووس و گمیش تپه با اهالی چگونه بود؟
3. سرنوشت مهاجران باقیمانده پس از 1918/1337 در روستاها چه شد؟*