نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار شیعه شناسی، مؤسسه علمی تحقیقی مکتب نرجس، حوزه علمیه خراسان، مشهد، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
After defeating the Aghlabids and establishing a state in Ifriqiya, the Fatimids conquered Egypt and launched a military campaign to the Levant to achieve their goals. The southern and central regions of the Levant fell to them with little resistance, but the northern regions of the Levant resisted Fatimid domination. This resistance caused the Fatimids to be halted in Aleppo and prevented them from advancing toward Iraq, thwarting their ambition to expand their influence in the eastern parts of the Islamic world. This research, conducted using a descriptive-analytical method, examines the factors behind the Fatimids’ weakness in the northern Levant. The findings of the study show that multiple factors contributed to this resistance, including the strategic position and economic independence of Aleppo, the significant distance between Aleppo and Cairo, the difficulties in sending forces by the Fatimids, Byzantine interference in the political and military affairs of northern Sham, the independence-seeking policies of the Hamdanid and Banu Mardas rulers, the administrative and military weaknesses of the Fatimid state in Sham, the exploitation of these weaknesses by the rulers of Aleppo, the religious conflicts between the Fatimids and the inhabitants of Sham, the Shiite Imams in the region, and ethnic prejudices. These factors made Aleppo an impregnable stronghold during the Fatimid rule.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
دولت فاطمی بعداز شکست اغلبیان در سال 296ه توسط ابوعبدالله شیعی، در افریقیه تشکیل شد (ابناثیر، 1965م، ج. 8/40؛ ابنخلدون، 1988م، ج. 4/264)؛ اما آنان به محدود بودن دولتشان به سرزمین مغرب راضی نبودند. به این دلیل از همان ابتدای تشکیل حکومت در افریقیه در اواخر قرن سوم هجری تلاش کردند پایههای خلافت عباسی را در هم شکنند و رهبری جهان اسلام را به دست گیرند (سرور، 1964م، ص. 17)؛ لذا حملات خود را علیه مستملکات عباسیان آغاز کردند (ر.ک: ابناثیر، 1408ق، ج. 5/49). علاوهبر این، معتقد بودند عباسیان لیاقت زعامت معنوی و سیاسی مسلمین را ندارند؛ زیرا نهتنها حقوق اهل حق را غصب کردهاند، بلکه بهعنوان کسانی که از دین خارج شدهاند و خون اهلبیت را پایمال کردهاند، شایستگی حکومت بر جامعۀ اسلامی را ندارند تا آنجا که ابنهانی در اشعارش به مناسبت فتح مصر، به این موضوع اشاره میکند (ابنهانی، 1980م، ص. 87).
گویا وضعیت آشفتۀ خلافت عباسی، نفوذ ترکان و استقلال امیران محلی (ر.ک: ابناثیر، 1965م، ج. 7/43 ذیل حوادث سال 234 و 235ه) در نقاط مختلف جهان اسلام، فاطمیان را به طمع تصرف مستملکات عباسیان انداخت. در این زمینه، اشعار سعدون الورجیل تمایل عبیدالله مهدی را برای گسترش نفوذش بر مناطق شرقی جهان اسلام تائید میکند (مقریزی، 1967م، ص. 139). وی در آن اشعار تأکید کرده است که بهزودی لشکریان مهدی، شام و عراق را تصرف خواهند کرد. همچنین، معز هنگامی که سفیر امپراتور بیزانس در قاهره به عیادتش آمد به آرزوی خود برای فتح عراق اشاره کرد (ابناثیر، 1965م، ج. 8/663).
بههرحال، دلایل یادشده سبب شد چندین بار فاطمیان برای گسترش دعوتشان به ناحیۀ شرق، یعنی مصر لشکر بکشند تا اینکه سرانجام جوهر صقلی در سال 358ه موفق به فتح مصر شد (صنهاجی، 1378ق، ص. 65). با فتح مصر، قاهره پایتخت فاطمیان و مرکز دعوت شیعۀ اسماعیلی شد و خطبهای به نام خلیفۀ فاطمی قرائت گردید (ابناثیر ،1965م، ج. 8/591؛ ابنتغری بردی، بیتا، ج. 2/44).
فاطمیان بعداز استقرار در مصر، درراستای اهدافشان لشکری را به سرکردگی جعفر بن فلاح به شام فرستادند. لشکر فاطمی توانست بهسرعت نواحی جنوبی و سپس دمشق را تصرف کند (ابناثیر، 1965م، ج. 8/591؛ ابنخلدون، 1988م، ج. 4/61). با وجود این نتوانستند حکومت خود را بر همۀ مناطق شام بسط دهند؛ زیرا مناطق شمالی شام به مرکزیت حلب در برابر توسعهطلبی آنان مقاومت کرد؛ طوری که تا پایان اقتدار فاطمیان در شام بهجز مدت کوتاهی (بعداز سقوط حمدانیان در فاصلۀ سالهای 406 تا 415ه و 429 تا 433ه در ایام مستنصر) نتوانستند حاکمیت خود را بر حلب بگسترانند (ابنالعدیم، 1417ق، ص. 154-155).
فاطمیان به مناطق شمالی شام بهعنوان نقطهای سوقالجیشی مینگریستند که فتح آن میتوانست قدرت و اقتدارشان را در شام به نمایش بگذارد و موقعیت آنان را تثبیت کند و زمینه را برای تحقق اهداف توسعهطلبانهشان در عراق فراهم سازد؛ اما نهتنها به آرزوی خود نرسیدند، بلکه حتی بر مناطق شمالی شام و حلب نیز دست نیافتند. ناگفته نماند که حلب مشکلات فراوانی را هم بر سر راه حاکمیت فاطمیان در دیگر نقاط شام ایجاد کرد. پژوهش حاضر میکوشد به بررسی عللی بپردازد که این منطقه را در برابر فاطمیان نفوذناپذیر کرد.
در همین راستا سؤال این پژوهش عبارت است از:
- چه عواملی در مقاومت مناطق شمالی شام در برابر فاطمیان نقش داشت؟
بر این اساس فرضیه زیر مطرح است:
چه بسا موقعیت منطقهای، استقلال و خودکفایی اقتصادی و نیز دخالتهای رومیان از عوامل اثرگذار مقاومت مناطق شمالی شام در برابر فاطمیان بوده است. همچنین، حمایت حمدانیان از شورش دولتها و افراد در شام علیه فاطمیان، پایداری و استقلالطلبی بنیمرداس نیز از عوامل مهم در مقاومت این شهر در برابر فاطمیان بود.
در بررسی پیشینۀ موضوع در حد تتبع، پژوهشی با این مضمون انجام نشده است و بیشتر مطالعات دربارۀ جنبۀ تاریخی قلعۀ حلب، دولتهای حمدانی و بنیمرداس و یا جنگها با بیزانس است. رحیمی (1382) در مقالۀ «حمدانیان و شایستگیهای نظامی، فرهنگی سیفالدوله» ضمن پرداختن به چگونگی قدرتیابی حمدانیان، به عصر سیفالدوله اکتفا کرده و سپس به خدمات علمی سیفالدوله اشاره داشته است و از چالشها و درگیریهای فاطمیان و حمدانیان چشم پوشیده است منتشلو (1396) نیز در مقالۀ «سیفالدوله و روابط خارجی او» به بررسی جنگهای سیفالدوله با رومیان پرداخته است. فروزانی و دیگران (1393) مقالهای با عنوان «مناسبات سیاسی حکومت شیعی بنیمرداس با فاطمیان و سلجوقیان» به جنگهای بنیمرداس و تاریخ سیاسی آنان در برابر فاطمیان اشاره کرده و به چالشهای فاطمیان برای تصرف حلب نپرداخته است و بیشتر به این جنبه توجه دارد که امیران بنیمرداس با استفاده از توان نظامی خود و اتحادهای محلی موفق به دفع حملات فاطمیان شدهاند. درحالیکه در مقالۀ حاضر ابعاد مختلف موانع پیشروی فاطمیان در مناطق شمالی شام نه از دید یک دولت خاص، بلکه بهعنوان مجموعهعوامل توجه شده است. شهیدی پاک (1397) در مقالۀ «تاریخ محلی حلب، جغرافیای تاریخی شهر حلب» ضمن پرداختن به اهمیت تاریخ محلی حلب، بهاجمال تغییرات سیاسی و اجتماعی آن را مطرح میکند؛ اما اشارهای به ویژگیهای ژئوپولتیکی حلب نکرده است. یحیایی (1395) در مقالۀ «حلب، عوامل مؤثر بر گزینش این شهر به پایتختی حمدانیان شام» به موقعیت راهبردی و شرایط اقلیمی حلب اشاره کرده و بیشتر به اهمیت این منطقه در برابر بیزانس پرداخته است. دادفر و دیگران (1400) نیز در مقالۀ «بررسی منازعات و تعاملات خلافت فاطمیان مصر با دولت بیزانس» به راهبردهای فاطمیان برای تعامل و تنازع درراستای حفظ مرزها و دفاع از سرزمینهای اسلامی اشاره میکند؛ اما به چالشهای فاطمیان برای تثبیت اقتدار در شمال شام نپرداخته است.
رحمتآبادی (1402) در مقالۀ «نارضایی مذهبی شامیان از حاکمیت فاطمیان تا پایان سدۀ چهارم هجری» به نقش مذهب و سیاستهای مذهبی در شام بهویژه مناطق جنوبی و مرکزی میپردازد؛ اما از چالشهای مذهبی فاطمیان با شیعیان اثناعشری سخنی به میان نیاورده است.
در پژوهش حاضر تلاش شده است تا با بررسی گزارشهای مربوط به لشکرکشیها و درگیریهای فاطمیان، از زمان استقرار آنان در دمشق تا پایان قرن پنجم هجری، به تحلیل عوامل داخلی و خارجی پرداخته شود که مانع پیشروی آنان در شمال شام شد. برای این منظور، از منابع نزدیک به وقایع تاریخی، همچون آثار ابنالعدیم (متوفی 660ه) و ابنقلانسی (متوفی ۵۵۵ه) استفاده شده است که به دیوانهای شام دسترسی مستقیم داشته و گزارشهای خود را با دوری از تحلیلهای جانبدارانه و تعصبات ثبت کرده است. علاوهبر این، برای تکمیل مباحث از منابعی دربارۀ مصر و شام نیز بهره گرفته شده است.
بررسی علل و زمینههایی که حلب را در برابر فاطمیان نفوذناپذیر کرد ازاینجهت اهمیت دارد که در واقع مقاومت حلب در برابر سیطرۀ فاطمیان، زمینههای ضعف خلافت فاطمی را در مناطق شمالی شام فراهم ساخت و مانعی جدی بر سر راه پیشروی فاطمیان به عراق شد؛ لذا پژوهش حاضر به این دلیل که خطمشی دولتهای درگیر در شمال شام و چالشها و ضعفها و اشتباهات آنان را بررسی میکند، میتواند خطمشیها و مسیرهایی را به دولتها بنمایاند که نهتنها عبورشان از چنین مشکلاتی را تسهیل میکند، بلکه زمینهساز ثبات و قوام آنان نیز میشود. بهطور کلی میتوان از جنبههای زیر به علل اثرگذار این مقاومت توجه کرد:
موقعیت راهبردی حلب و مناطق شمالی شام
اولین جند از شمال شام بهطرف جنوب، قنسرین است که بزرگترین جند شام ازنظر تعداد شهرها و قلعههاست (ابوالفداء، 2007م، ص. 307؛ طباخ، 1408ق، ص. 80) و بزرگترین شهر آن حلب است (مقدسی، 1411ق، ص. 154).
حلب در قرن چهارم هجری مرکز امارتی بود که از طرف شمال به روم و از طرف جنوب حدود آن به شهر رستن در اطراف رُود عاصی میرسید و مناطق معرۀالمصریین تا کوههای سماق را شامل میشد؛ طوری که وسعت حلب و توابع آن شامل تمام نواحی شمال شام بود (ابنالعدیم، بیتا، ج. 1/67).
دربارۀ وجه تسمیۀ حلب دیدگاههای گوناگونی مطرح شده است (یاقوت حموی، 1995م، ج. 2/282؛ بغدادی، 1412ق، ج. 1/417)؛ اما آنچه در این مقاله برای ما درخور توجه است تفسیر معنای حلب است. کلمۀ حلب از دو قسمت تشکیل شده است: حل و لب؛ حل به معنای مکان و لب به معنای شجاعت و قوت و شدت است (شعث، 1991م، ص. 13) و این حکایت از دلاوری و پایداری مردم این منطقه بهویژه در برابر تهاجمات خارجی و اقوام مختلف دارد.
علاوهبر این، موانع طبیعی همچون کوهستانی بودن منطقه، موقعیت راهبردی حلب را تحت تأثیر قرار داده است. کوههای سماق در غرب حلب شهرها، روستاها و قلعههای بسیاری را در دامنۀ خود جای داده است. یکی از رشتهکوههای مهم این منطقه، جوشن است که ضمن وجود مقابر و مشاهد بزرگان شیعه در آن، ازنظر مذهبی از دیرباز محل اجتماع و توجه شیعیان بوده است. کوههایی که حلب را دربرگرفته از شمال به جنوب عبارت است از: 1. کوههای قرهبال در منطقۀ عفرین که ارتفاع آن به ۱۱۲۵ متر میرسد؛ 2. کوههای الاکراد که در طرف شرق آهستهآهسته در اطراف نهر قویق از ارتفاعش کاسته میشود (شعث، 1991م، ص.10). از نهر به بعد، ارتفاعات مختلفی است که بهطرف جنوب و جنوب شرقی حلب کشیده شده است (شعث، 1991م، ص. 10). این مناطق نهتنها ازنظر مذهبی برای شیعیان اهمیت داشته است، بلکه بهعنوان مانعی طبیعی با گذرگاههای صعبالعبور، حرکت و پیشروی دشمن را در دل کوه با هزینههای هنگفتی روبهرو میساخته و ازآنجاکه حمله در مناطق کوهستانی نسبت به مناطق هموار مستلزم امکانات و تحمل سختیهای بیشتری است، باعث فرسایش سپاه مهاجم نیز میشده است. کوهها شکافها و برآمدگیهای صعبالعبوری دارد و حرکت سپاه در آنها سخت است و مخاطرات طبیعی مثل ریزش کوه، رعدوبرق، بادهای شدید و بارانهای سیلآسا آنان را تهدید میکند. علاوهبر این، نیروهای مدافع میتوانند با تسلط بر این ارتفاعات، دید خوبی روی معابر منتهی به آن داشته باشند و بین صخرهها کمین کرده، سپاه مهاجم را آماج تیرهای خود قرار دهند و مانع تکهای سریع و غافلگیرانه شوند.
از دیگر امتیازات ژئوپولوتیک مناطق شمالی شام، دسترسی آسان به منابع آب بود. رودهای عاصی و قویق، زمینهای کشاورزی و بستانهای مناطق شمالی شام را آبیاری میکرد. رود عاصی که از مناطق بقاع لبنان سرچشمه گرفته، دامنۀ وسیعی از جند قنسرین و واحههای اطراف حلب را سیراب میکرد و رود قویق که سرچشمه آن شهر عینتاب در ترکیۀ کنونی است ضمن آبیاری باغهای اطراف حلب به مناطق پاییندست میریخت (ابنرسته، 1892م، ص. 91). آب شرب مردم حلب بیشتر از قناتها و چشمهها تأمین میشد (بغدادی، 1412ق، ص. 311). این رودها مناطق شمالی شام را به زمینهایی حاصلخیز تبدیل میکرد و به دلیل برداشت انواع محصولات از آن (قزوینی، 1998م، ص. 183) زمینهساز خودکفایی منطقه در تأمین مواد غذایی بود و تابآوری آنان را در برابر محاصرههای طولانی بیشتر و ثبات اجتماعی و سیاسی و توسعۀ اقتصادی حلب را فراهم میکرد و به حکمرانان حلب اجازه میداد استقلال سیاسی و اقتصادی خود را حفظ کنند. در این خصوص، گزارشهایی از تجارت کالاهای اساسی از حلب به روم و سواحل شرقی دریای مدیترانه و مصر و عراق وجود دارد (مهلبی، 2006م، ص. 85) که بازارها و مسافرخانههای آن را ستوده است (ابنحوقل، 1938م، ج. 1/177). قرار گرفتن حلب و مناطق تابعۀ آن در مسیر راههای تجاری عراق به شام و مصر و کاروانهایی که از جزیره بهسمت مدیترانه میرفت، حلب را تبدیل به باراندازی برای کالاهای مختلف کرده بود (اصطخری، 1927م، ص. 67؛ حمیری، 1984م، ص. 197). آنگونه که در منابع آمده است شهر حلب یکی از مراکز مهم تجاری شام بود (ر.ک: ابنحوقل، 1938م، ج. 1/177؛ سورمایان، 2003م، ص. 557) و این مسئله در استقلال سیاسی و اقتصادی آن نقش مهمی ایفا میکرد تاجاییکه حلب بهتنهایی میتوانست نیازهای مالی و نظامی حکمرانان این منطقه را تأمین کند؛ ازاینرو در تاریخ شام، حلب همواره در معادلات قدرت بهعنوان منطقهای اثرگذار نقش داشته است.
افزونبر این، تأمین مواد ضروری زندگی و کالای راهبردی در این مناطق بهحدی بود که حلب در قحطی سال 372ه توانست بهتنهایی مواد غذایی و کالاهای مورد نیاز دمشق و مناطق جنوبی شام را تأمین کند (رک: ابنقلانسی، 2007م، ج. 1/80).
قلعۀ مستحکم و حصار اطراف شهر حلب از دیگر موانع پیش روی فاطمیان بود که تصرف آن را با دشواری روبهرو میکرد. یاقوت در وصف قلعۀ حلب مینویسد:
«دژ حلب نمونه و ضربالمثل در زیبایى و استوارى است؛ زیرا شهر حلب در زمینى پست بنا شده که در میان آن تپهاى بلندبالا و گرد بهصورت دایرهاى هندسى است که خاک آن استوار و محکم است و دژ بر بالاى این تپه ساخته شده و گرداگرد آن دژ، خندقى بزرگ کشیدهاند و تا رسیدن به آب کندهاند و در میان این دژ، چاهها کندهاند که به آب زلال رسیده. در آنجا مسجد و میدان و باغها و خانههاى بسیار نیز ساختهاند» (یاقوت حموی، 1995م، ج. 2/285).
این قلعه که بهعنوان دژی مستحکم بر روی کوههای اطراف حلب بنا شده و خندق عظیمی که دور آن حفر شده بود، آن را دسترسناپذیر ساخته بود؛ طوری که در حملۀ نقفور امپراتور روم به حلب در سال 351ه کسانی که به قلعه پناهنده شده بودند، توانستند جان سالم به در برند (ابنالعدیم، 1417ق، ص. 80) و نقفور نتوانست آن را فتح کند.
دوری حلب از مصر
یکی دیگر از عواملی که مانع تسلط فاطمیان بر حلب شد، دوری حلب از مقر خلافت فاطمیان یعنی قاهره بود. شام سرزمین وسیعی بود شامل فلسطین، اردن، لبنان و سوریۀ کنونی؛ ازاینرو نظارت بر مناطق شمالی که دورترین مناطق از مصر بود، بسیار سخت مینمود. طولانی بودن راههای مواصلاتی و نبود دسترسی سریع و آسان به اخبار و اتفاقات روز، هزینههای سنگین اعزام و تجهیز سپاه، نداشتن امکانات کافی برای جنگهای بلندمدت، سپاهیانی را که به شام اعزام میشدند با مشکلات بسیاری روبهرو میساخت؛ چنانکه در سال 378ه بعد از درگذشت سعدالدوله حمدانی، خلیفۀ فاطمی یعنی عزیز که گمان میکرد ابوالفضائل سعیدالدوله توان مقابله با فاطمیان را ندارد، لشکری جرار به سرکردگی منجوتکین برای فتح حلب فرستاد. منجوتکین پساز رسیدن به دمشق مجبور شد برای رفع خستگی سپاه، چندی در آنجا اقامت کند. این مسئله به زمامداران حلب فرصت داد تا به تجهیز و استحکام شهر بپردازند و در این اثنا از رومیان کمک بخواهند؛ در نتیجه زمانی که سپاه فاطمی حلب را محاصره کرد با لشکر روم که به دعوت سعیدالدوله به آنجا آمده بود، روبهرو شد. فاطمیان در ابتدا پیروزیهایی به دست آوردند؛ اما لشکر فاطمی بهسبب دوری از خانه و زندگی، کمبود آذوقه و مواد غذایی خسته شده بود و در نهایت از محاصرۀ حلب دست برداشت و بدون دستاوردی مجبور به بازگشت شد (ابنقلانسی، 1403ق، ج. 2/71؛ ابنتغری بردی، 1392ق، ج. 4/118).
سال بعد، خلیفۀ فاطمی، عزیز برای اعزام دوبارۀ سپاه مجبور شد غلات مورد نیاز را از مصر و ازطریق دریا به طرابلس بفرستد. علاوهبر اینکه منجوتکین برای اینکه بتواند توشوتوان سپاه را در محاصرههای طولانیمدت حفظ کند در اطراف حلب خانهها، حمامها و خانات و بازارهایی ساخت (ابناثیر، 1965م، ج. 9/500؛ ابنتغری بردی، 1392ق، ج. 4/121)؛ البته چنانکه گفته شد فاطمیان بهعلت دخالت رومیان، در این لشکرکشی موفق نبودند؛ ولی به نظر میرسد چنانچه مسیر اعزام سپاه و تجهیزات نزدیکتر بود، فاطمیان هم هزینههای کمتری متحمل میشدند هم احتمال موفقیت آنان برای تسلط بر مناطق شمالی افزایش مییافت.
همسایگی با روم و حمایت رومیان از مخالفان فاطمی
موقعیت جغرافیایی شمال شام، بهویژه حلب و نزدیکی آن به ثغور و روم سبب میشد این منطقه در خط مقدم نبرد علیه رومیان قرار گیرد. این وضعیت به امیران حلب اجازه میداد تا با تصرف مناطقی که در دست رومیان بود، حمایت عباسیان را جلب و از این طریق استقلال سیاسی و نظامی خود را حفظ کنند. ازسویدیگر، این موقعیت سبب میشد حلب همواره پذیرای مطوعه و داوطلبان جهاد باشد. در چنین شرایطی بهوضوح، موازنۀ قدرت نظامی به نفع حلب بود. در عین حال، حلب همواره بهعنوان سرزمینی حائل بین روم و دیگر نقاط شام عمل میکرد؛ چنانکه در عصر فاطمی نیروی حائل بین روم و فاطمیان بود و در مواقع خطر از یکی علیه دیگری کمک میگرفت.
رومیان از زمان فتح شام توسط مسلمانان، همواره در پی فرصتی برای اعادۀ قدرتشان بر این منطقه بودند. امپراتوری بیزانس به گسترش سیطرۀ خود به شرق علاقه داشت تا از منافع تجاری و ثروتهای آن بهرهمند شود (یحیی محمد، 2009م، ص. 57). زمانی که امپراتوری روم در شام و جزیره، مجبور به عقبنشینی شد منافع تجاری و ثروت هنگفتی را که از شرق منتفع میشد، از دست داد؛ اما همچنان در تلاش بود این مناطق را باز پس گیرد (بلاذری، 1988م، ص. 137-138). در واقع شام تنها میدان نبرد فاطمیان با عباسیان نبود؛ بلکه میدان نبرد فاطمیان با بیزانس نیز بود (ابناثیر، 1965م، ج. 9/491)؛ ازاینرو امپراتور بیزانس هرگاه دولتهای حاکم بر حلب از او کمک میخواستند، میپذیرفت تا شاید از این طریق جای پای خود را در شام محکم کند؛ چنانکه در سال 373ه زمانی که بکجور با همکاری فاطمیان به حلب حمله کرد، سعدالدوله که توان مقاومت در برابر این سپاه را نداشت با کمک رومیان، بکجور را مجبور به عقبنشینی کرد (ابنقلانسی، 2007م، ج. 1/80).
به نظر میرسد علت این اقدام رومیان آن بود که از داشتن همسایۀ قدرتمندی چون فاطمیان نگران بودند و ترجیح میدادند دولتی بهمراتب ضعیفتر از فاطمیان را در همسایگی خود داشته باشد. در همین راستا بعضی محققان معتقدند امپراتور بیزانس از اتحاد احتمالی فاطمیان با بلغارها علیه رومانوس اول نگران بود (عاشور و الراجحی، 2008م، ص. 60)؛ ازاینرو چنین لشکرکشیهایی میتوانست جای پای رومیان را در مناطق شمالی شام باز کند و تهدیدی برای فاطمیان باشد؛ بنابراین همکاری و اعزام سپاه به حلب تا سالهای بعد نیز ادامه یافت. گرفتاریهای سیاسی رومیان در بالکان، گاه موجب کاهش حمایت آنان از حلب میشد و این موضوع فرصتی برای فاطمیان فراهم میآورد تا در شام تجدیدقوا کنند؛ اما رومیان در صورت احساس ضرورت جنگ در شام، بیدرنگ اقدام میکردند. نگرانی رومیان این بود که فاطمیان پساز تسلط بر شمال شام، برای فتح سرزمینهای بیزانس نیز اقدام کنند؛ بنابراین بهتر بود قبلاز اینکه پای آنان به مناطق شمالی برسد، جلویشان را بگیرند (ر.ک: ابنقلانسی، 1403ق، ج. 2/72؛ ابنالعدیم، 1425ق، ص. 172، 178)
این کشمکشها در نهایت به اوج خود رسید و حلب در سالهای 381 تا شعبان 384ه زمانی که رومیان مشغول جنگ با بلغارها بودند، آماج شدیدترین حملات فاطمیان قرار گرفت. طی این حمله، لشکر فاطمی توانست مناطق تابع حلب را تصرف کند (ابنقلانسی، 1403ق، ج. 2/72؛ ابنتغری بردی، 1392ق، ج. 4/117). بدینترتیب از اوایل سال 384ه وضعیت حلب بهشدت بحرانی شد و محاصرۀ طولانیمدت، اهالی آن را در تنگنا قرار میداد. در این زمان، باسیل دوم مشغول جنگ با بلغارها بود و با وجود تعهدی که با عزیز داشت، بهدلیل حفظ منافع رومیان به والی انطاکیه دستور داد به حلب کمک کند و حصار آن را بشکند؛ اما پیشاز رسیدن نیروهای رومی به حلب، لشکر فاطمی آنان را شکست داد. ازسویدیگر، اوضاع داخلی حلب بهعلت محاصرۀ طولانیمدت وخیم شده و قیمتها بهشدت افزایش یافته بود؛ ازاینرو لؤلؤ، غلامِ سعدالدوله حمدانی، نامهای به باسیل نوشت و در آن هشدار داد که اگر فاطمیان حلب را بگیرند، انطاکیه را هم خواهند گرفت و اگر انطاکیه را بگیرند، قسطنطنیه را هم خواهند گرفت (ابنقلانسی، 1403ق، ج. 2/72؛ طباخ، 1408ق، ج. 1/281). باسیل با دریافت نامه از خطری که روم را تهدید میکرد، آگاه شد؛ بنابراین همراه با لشکری جرار که منابع، تعداد آن را سههزار نفر (ابنقلانسی، 1403ق، ج. 2/73؛ ابنتغری بردی، 1392ق، ج. 4/121) تا پنجاههزار نفر گزارش کرده است (ابنخلدون، 1988م، ج. 4/69) عازم حلب شد. با اعزام این سپاه، فاطمیان مجبور به بازگشت شدند. این شکست برای فاطمیان بسیار سنگین بود؛ لذا عزیز، خلیفۀ فاطمی، بر آن شد که درصدد جبران برآید؛ ازاینرو خود با سپاهی مجهز، به مناطق شمالی شام لشکرکشی کرد؛ اما اجل مهلتش نداد (ابناثیر، 1965م، ج. 9/90؛ ابنتغری بردی، 1392ق، ج. 4/121؛ طباخ ، 1408ق، ج. 1/282).
ناگفته نماند که در این میان، منافع اقتصادی و دریافت غرامت و جزیه از حاکمان شام نیز انگیزهای مهم برای دخالت رومیان در مسائل نظامی شمال شام به شمار میرفت. ابنخلدون در گزارشی از ایام امارت لؤلؤ، خادم سعدالدوله حمدانی و محاصره حلب توسط منجوتکین، سردار فاطمی، مینویسد: «امپراتور روم بهدلیل نگرانی از وضعیت حلب، جنگ با بلغارها را نیمهکاره رها کرد و شخصاً به شمال شام آمد. او پساز شکست منجوتکین، به حمص و شیزر لشکر کشید و طرابلس را نزدیک به چهل روز محاصره کرد و اموال بسیاری را غارت نمود» (ابنخلدون، 1988م، ج. 4/69). همچنین، لشکر فاطمی در سال 429ه به سرکردگی دزبری حاکم دمشق برای تصرف حلب حرکت کرد؛ اما قبلاز حمله به حلب مجبور شد به امپراتور روم نامه بنویسد که با اجازه وی، متعهد به پرداخت همان مقدار مالی شود که نصر، از امیران بنیمرداس، به روم میپرداخت (ابنالعدیم، 1417ق، ص. 142). از اواسط قرن پنجم هجری اوضاع بهگونهای شد که رومیان در برابر پیشرویهای فاطمیان در شمال حلب، رویکرد تهدیدآمیزی اتخاذ کردند. در لشکرکشی سال 444ه فاطمیان به حلب، امپراتور بیزانس فرستادهای به قاهره اعزام کرد تا از مستنصر بخواهد به حلب حمله نکند و با ثمال، امیر حلب، صلح نماید. وی هشدار داد که در غیر این صورت، بیزانس به حلب کمک خواهد کرد. فاطمیان که نمیخواستند صلحشان با رومیان نقض شود، تلاش کردند سفیر روم را معطل کنند و در عین حال، لشکری را بهصورت پنهانی به حلب فرستادند. بااینهمه، رومیان از این نقشه آگاه شدند؛ در نتیجه امپراتور بیزانس با ارسال کمک مالی به ثمال بن صالح و صدور دستور به حاکم انطاکیه برای اعزام نیرو در صورت نیاز از حلب حمایت کرد (ابنالعدیم، 1417ق، ص. 151؛ طقوش، 1428ق، ص. 360).
سیاستهای استقلالطلبانۀ امیران حمدانی و بنیمرداس
سیاستهای استقلالطلبانۀ حاکمان حلب در زمان تصرف فاطمیان بر بخشهای جنوبی شام، یکی از موانع جدی برای غلبۀ فاطمیان بر حلب بود. پیرو همین سیاست، حمدانیان در فاصلۀ سالهای 360 تا 406ه در برابر حملات نظامی فاطمیان بهشدت مقاومت کردند و حتی برای پیروزی در این جنگها از رومیان علیه فاطمیان کمک گرفتند (ر.ک: ابنالعدیم، 1425ق، ج. 1/151-155؛ ابناثیر، 1965م، ج. 9/89). آنان اگر فرصت مییافتند برای زمینگیر کردن فاطمیان در مناطق دورتر از حلب نیز میکوشیدند؛ چنانکه سعدالدوله در سال 381ه به رقه لشکر کشید و با نیرنگ به آنجا دست یافت (الغزی، 1419ق، ج. 3/58).
سیاستهای حمدانیان در برابر فاطمیان به مقاومت حلب در برابر لشکریان فاطمی محدود نمیشد؛ بلکه اقدامات آنان علیه فاطمیان شامل کمکهای مالی، سیاسی و نظامی به مخالفان آنان نیز بود (طقوش، 2008م، ص. 322-323)؛ ازاینرو زمانی که حسن بن احمد، سرکردۀ قرمطیان بحرین، در سال 360ه به شام لشکر کشید، حمدانیان برای تضعیف فاطمیان به آنان کمک مالی و نظامی کردند (مقریزی، 1967م، ج. 1/126، 187). این آشوب که تا سال 363ه ادامه یافت، بهشدت حاکمیت فاطمیان در شام را تهدید کرد و باعث سقوط دمشق شد (صنهاجی، 1378ق، ص. 71).
در این راستا، با شکست قرمطیان در سال 363ه توسط معز زمینۀ حملۀ فاطمیان به مناطق شمالی شام فراهم شد؛ اما شورش گروهی از ترکان به رهبری افتکین در سال 364ه با قصد اعادۀ خلافت عباسی در شام، فاطمیان را به خود مشغول داشت. این بار نیز حمدانیان از فرصت استفاده کردند و با قرار دادن سپاه و امکانات در اختیار افتکین زمینههای دستیابی او به دمشق و مناطق جنوبی و ساحلی را فراهم ساختند (ابنخلدون، 1988م، ج. 4/67-68؛ ابنکثیر، 1407ق، ج. 11/281).
بدین ترتیب سیاستهای استقلالطلبانه و پایدارانه در برابر فاطمیان توسط بنیمرداس که از سال 415ه حکومت حلب را به دست گرفته بودند، ادامه یافت. بنیمرداس برای مقابله با فاطمیان از روشهای مختلفی استفاده کردند؛ مثلاً شرکت در اتحاد عربی علیه فاطمیان و تقسیم شام که باعث فرسایش جدی نیروهای فاطمی و درگیری آنان در مناطق جنوبی و مرکزی شد؛ طوری که از مناطق شمالی غافل ماندند (ابنالعدیم، 1417ق، ص. 126؛ ابنقلانسی، 2007م، ج. 1/106-107)، تصرف مناطق شمالی و ساحلی تا نزدیکی طرابلس (ابنالعدیم، 1417ق، ص. 131) برای استحکام مواضع خود در حلب، جنگ و مقاومت سرسختانه در مقابل لشکر فاطمی، چنانکه در سالهای 415 تا 455ه همواره بین فاطمیان و بنیمرداس جنگ و درگیری بود (ابنالعدیم، 1417ق، ص. 159؛ ابناثیر، 1965م، ج. 9/231-232) و فقط در فاصلۀ زمانی (429 تا 433ه) فاطمیان توانستند بر حلب تسلط یابند (ابنالعدیم، 1417ق، ص. 154-155؛ ذهبی، 1413ق، ج. 29/30)؛ البته بنیمرداس برای عقب راندن فاطمیان از حلب همانند حمدانیان از رومیان کمک گرفتند و گاه با دامن زدن به شورشهای مناطق مختلف شام چون دمشق (ذهبی، 1413ق، ج. 27/160) و صور (ابنقلانسی، 2007م، ج. 1/112) زمینۀ درگیری فاطمیان را در دیگر مناطق شام فراهم میساختند و مانع تمرکز آنان بر مناطق شمالی میشدند.
نفوذ مشاوران و امیران نالایق در سپاه فاطمی
یکی از مشکلات اساسی فاطمیان در شام، ناآگاهی از اوضاع این منطقه بود. این کمبود اطلاعات، بیشتر ناشی از مشاورههای نادرست برخی مشاوران بیکفایت و دریافت گزارشهای خلاف واقع بهدلیل رقابت میان امیران بود. این اوضاع، مشکلات فراوانی را برای فاطمیان به همراه داشت و سبب شد توان دشمن دستِکم گرفته شود و تصمیمگیری در اعزام نیرو به مناطق شمالی با بررسی کافی صورت نگیرد؛ در نتیجه سپاه فاطمی اغلب در لشکرکشیهای خود شکست میخورد و با تحمل خسارات سنگین مجبور به عقبنشینی میشد.
یکی از دلایل این مشکلات، نفوذ امیران جوان و بیتجربهای بود که بهدلیل انگیزههای ظاهری همچون انتقامجویی، بدون ارزیابی دقیق شایستگیهایشان به مناصب عالیرتبه گماشته میشدند. این امیران که در سایۀ رهبری افراد باتجربه میتوانستند کارآمد باشند، با تصمیمات نادرست خود اوضاع را پیچیدهتر کردند؛ برای نمونه بکجور، غلام سعدالدوله حمدانی و علی بن محمد مغربی کاتب حمدانیان، پساز اختلاف با حمدانیان به فاطمیان پیوستند (ابناثیر، 1965م، ج. 9/85). آنان برای انتقامگیری از حمدانیان، خلیفۀ فاطمی را علیه آنان تحریک کرده، عملیات نظامی را ساده و بیخطر جلوه میدادند.
بهعنوان مثال، بکجور در نامهای به عزیز فاطمی پیشنهاد کرد که حلب را تصرف کند؛ چراکه تصرف این شهر بهعنوان «دهلیز عراق»، راه را برای تسخیر عراق هموار میکرد (بناثیر، 1965م، ج. 9/17)؛ در نتیجه، فاطمیان طی سالهای 380 و 381ه سپاهی به فرماندهی بکجور و سپس در اواخر 381ه و اوایل 382ه لشکری را به رهبری منجوتکین ترک و ابنمغربی به حلب اعزام کردند (ابنقلانسی،1403ق، ج. 2/70)؛ اما بهدلیل کمتجربگی فرماندهان و نادیده گرفتنِ موقعیت حلب، این لشکرکشیها با شکست مواجه شد.
علاوهبر این، برخی امیران فاطمی بهسبب دریافت رشوه یا منافع شخصی، علیه اهداف سپاه عمل میکردند. در نبرد سال 382ه، لؤلؤ با پرداخت رشوه به ابنمغربی و انتشار شایعات توانست منجوتکین را به ترک محاصره حلب و بازگشت به دمشق متقاعد کند (ابنقلانسی،1403ق، ج. 2/71؛ ابنمسکویه، 1379ق، ج. 7/248).
رقابتهای داخلی و انتشار اخبار نادرست، اعتماد خلیفه را به برخی امیران شایسته نیز از بین برد؛ در نتیجه امیران کارآمد بدون تحقیق و بررسی و تنها براساس بدگوییها عزل میشدند؛ ازجملۀ این امیران، دزبری بود که خدمات شایانی به فاطمیان در دمشق و مناطق شمالی شام کرد؛ اما بهدلیل اختلاف جرجرایی، وزیر، با او و انتشار شایعات مبنی بر خیانت و قصد استقلال، از مقام خود برکنار شد (ابنالعدیم، 1417ق، ص. 146؛ ابناثیر، 1965م، ج. 9/500). این اقدام ضربۀ سنگینی به اقتدار فاطمیان در شام وارد کرد.
شورشهای پیاپی والیان و امیران فاطمی، مانند بکجور در دمشق در سال 381ه (ذهبی، 1993م، ج. 27/30)، منجوتکین در شام و بازداشت او در عسقلان (ابناثیر، 1965م، ج. 9/88) و شورش منیر خادم در دمشق، ازآنجاکه همین افراد فرماندهان جبهه شمالی در شام بودند، به مشکلات فاطمیان دامن زد و سیادت آنان را در مناطق شمالی تضعیف کرد. این عوامل درمجموع سبب شد که تلاشهای نظامی و سیاسی فاطمیان در مناطق شمالی شام بارها ناکام بماند.
تعصبات قومی و نارضایی مذهبی
یکی از چالشهای بزرگ پیش روی حکومت فاطمیان در شام، اختلافات مذهبی عمیق میان آنان و مردم این منطقه بود. فاطمیان توانستند بهسرعت بخشهای جنوبی شام را به تصرف درآورند؛ اما عقاید ریشهدار شامیان که در تضاد با مذهب فاطمی بود، پذیرش سلطۀ آنان را دشوار میکرد. این مخالفت، ریشه در علاقه و وفاداری شدید شامیان به خاندان بنیامیه داشت؛ خاندانی که در قلب و ذهن شامیان جایگاه ویژهای داشتند. از همین رو، قیامهای بیشمار شامیان در دورۀ عباسی نیز بیشتر برای حمایت از بنیامیه شکل گرفته بود (ر.ک: طبری، 1387ق، ج. 7/251؛ ذهبی، 1993م، ج. 13/19-30؛ رحمتآبادی، 1402، ص. 86).
علاوهبر این، از قرن اول هجری تا میانههای قرن چهارم، شامیان خود را مدافعان سرسخت سنت و جماعت میدانستند و اجازه نمیدادند کسی در ستایش فضایل اهلبیت(ع) سخن بگوید. این رویکرد باعث شد تا از آنان با عنوان «ناصبی» یاد شود (ابنعساکر، 1416ق، ج. 36/219). گسترش مذهب اوزاعی در شام نیز تعصبات مذهبی شامیان را تشدید کرد (الاهل، 1368ق، ص. 32) و آنان را بیشازپیش به بنیامیه وفادار کرد. طبیعی بود که با ظهور فاطمیان و رسمیت یافتن مذهب اسماعیلی، چنین جامعهای تمایلی به پذیرش حاکمیت آنان نداشته باشد. افزونبر این، حکومت قرمطیان خاطرات تلخی را برای شامیان تداعی و احساسات منفی را تقویت میکرد.
ابنقلانسی دراینباره مینویسد: «مردم دمشق بهدلیل اختلافات مذهبی و محبت عمیق به بنیامیه، از لشکریان مغربی رویگردان بودند» (ابنقلانسی، 2007م، ج. 1/69). مقاومت مردم دمشق در برابر سپاهیان فاطمی بسیار جدی بود؛ اما در نهایت فاطمیان موفق به فتح این شهر شدند؛ بااینحال بهدلیل تضاد شدید عقیدتی و مخالفتهای مردمی، سیاستی خشن و سختگیرانه در پیش گرفتند. رفتارهای جعفر بن فلاح، سردار فاطمی در دمشق، ازجمله غارت اموال، تخریب خانهها و ستم به مردم، خشم گستردهای را برانگیخت. این وضعیت به جنگها و شورشهای مداومی میان سالهای 359 تا 361ه انجامید (ابنقلانسی، 2007م، ج. 1/69).
این مخالفتها بهسرعت به سایر مناطق شام گسترش یافت و در فلسطین نیز اعتراضات شدیدی علیه حاکمیت فاطمیان شکل گرفت (همان، ص. 40). این وضعیت، پیشروی فاطمیان بهسمت شمال شام را با دشواریهای فراوانی روبهرو کرد (ر.ک: رحمتآبادی، 1402، ص. 87).
سیاستهای سرکوبگرانۀ فاطمیان نهتنها نتوانست شعلههای فتنه را خاموش کند، بلکه کینه و نفرت را برای آنان در سراسر شام شعلهورتر ساخت. در حلب وضعیت کمی متفاوت بود. این شهر در دورۀ حمدانیان و بنیمرداس، یکی از پایگاههای اصلی شیعیان اثناعشری بود و در برخی اصول، اشتراکاتی با اسماعیلیان داشت؛ بااینحال اختلافات عمیق کلامی میان این دو مذهب مانع از همراهی کامل حلبیان با فاطمیان شد. علمای شیعۀ اثناعشری در حلب کتابهای بسیاری در رد عقاید اسماعیلی نوشتند تاجاییکه گفته شده است یکی از دلایل آتش زدن کتابخانۀ حلب به دست فاطمیان وجود این دست کتابها بوده است (العش، 1372ق، ص. 151).
تلاشهای داعیان اسماعیلی در مناطق شمال شام (ابنقلانسی، 2007م، ج. 1/349) نگرانی مردم حلب را دربارۀ گسترش نفوذ فاطمیان افزایش داد. در چنین شرایطی مردم حلبِ که از سیطرۀ فاطمیان بیمناک بودند، وقتی مرتضیالدوله (منصور بن لؤلؤ) درصدد برآمد برای الحاکم خطبه بخواند، از ابوالهیجاء فرزند سعدالدوله که به رومیان پناهنده شده بود، دعوت کردند تا حکومت این شهر را به دست گیرد (ابنالعدیم، 1417ق، ص. 113).
علاوهبر تعصبات مذهبی دلایل قومی نیز در مخالفت مردم حلب با فاطمیان مؤثر بود. مهلبی مینویسد: اهالی حلب از عرب و موالی بودند (مهلبی، 2006م، ص. 84) و بیشتر ساکنان جزیره و شمال شام را قبایل عربی مانند تغلب و بنیعقیل تشکیل میدادند که حکومت غیرعربها، بهویژه بربرها را نمیپذیرفتند و ترجیح میدادند تحت حکومت حاکمی عرب باشند (ر.ک: فیصل، 1380ق، ص. 96).
هرچند فاطمیان در سالهای 406 تا 415ه بر حلب حکومت کردند، نارضایتی شدید مردم چه بهدلیل اختلافات مذهبی و چه تعصبات قومی مشکلات فراوانی برای آنان ایجاد کرد (ابنالعدیم، 1417ق، ص. 120-127). این عوامل نهتنها پذیرش حاکمیت فاطمیان را برای مردم دشوار ساخت، بلکه زمینهساز مقاومت طولانیمدت آنان در برابر این حکومت و حمایتشان از امیران حمدانی و بعدها بنیمرداس شد.
نتیجهگیری
فاطمیان برای تحقق آرمان خود در رهبری جهان اسلام و تصرف عراق ناگزیر بودند بر مناطق شمالی شام به مرکزیت حلب تسلط یابند؛ بااینحال مشکلات موجود در این منطقه توان نظامی و اقتدار سیاسی آنان را تضعیف کرد و مانع از دستیابی کامل به اهدافشان شد. فعالیتهای فاطمیان طی بیش از یک قرن، معطوف به گسترش خلافت در شرق و غرب جهان اسلام بود. آنان ازطریق جنگ و دیپلماسی تلاش کردند بر شام و حلب که دروازهای بهسوی عراق بود، تسلط یابند؛ اما دستاوردهای آنان تنها به موفقیتهایی محدود و پراکنده ختم شد.
عوامل بسیاری در مقاومت حلب تأثیرگذار بود. علاوهبر موقعیت راهبردی و ایستادگی نظامی، خودکفایی اقتصادی، روحیه جنگجویی و استقلالطلبی مردم این منطقه نیز نقشی کلیدی داشت. همچنین، ضعف در سازماندهی سپاه و سیاستهای ناپایدار فاطمیان بهدلیل تغییرات پیاپی والیان شام، بهویژه در دمشق از موانع مهم محسوب میشد. شاید اگر خلفای فاطمی برای ادارۀ شام از میان مردم بومی یا همکیشان آنان فرماندارانی انتخاب میکردند، وضعیت برای دستیابی به حلب بهتر فراهم میشد.
از دیگر دلایل ناکامی فاطمیان کشته شدن فرماندهان وفادار و برجستهای مانند جعفر بن فلاح در همان سالهای نخست پیشروی در شام بود. این فقدان باعث شد تدبیر امور شام بهدست نیروهایی بیفتد که یا تجربه و وفاداری کافی نداشتند یا درگیر منافع و کشمکشهای شخصی بودند. تعصبات قومی و مذهبی نیز بر این تنشها افزود و ادارۀ شام را با مشکلات بیشتری مواجه کرد.
از سوی دیگر، دخالت رومیان در مسائل شمال شام، تلاش آنان برای احیای نفوذ و استفاده از منابع این منطقه و سیاستهای استقلالطلبانه امیران حمدانی و بنیمرداس به پیچیدگی اوضاع افزود و مانع نفوذ پایدار فاطمیان در شمال شام شد. همچنین، فاصله زیاد شام از مصر و نبود نظارت مستقیم خلفای فاطمی بر عملکرد والیان، این مشکلات را تشدید کرد. در نهایت، ضعفهای ساختاری و مدیریتی فاطمیان در شام، همراه با ظهور قدرتهای جدیدی مانند سلجوقیان و عقیلیان، موجب شد فاطمیان از نیمۀ دوم قرن پنجم هجری از شمال شام عقبنشینی کنند و برای همیشه از آرزوی تسلط بر عراق دست بکشند. این عقبنشینی اقتدار فاطمیان را در شام متزلزل ساخت و راه را برای قدرتهای دیگر هموار کرد.