شکار با قوش در عصر قاجار و کارکردهای آن

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکترای گروه تاریخ، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه لرستان، خرم‌آباد، ایران

2 دانشیار گروه تاریخ، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران

چکیده

در عصر قاجار، شکار و شکارگری یکی از شیوه‌های متداول تفریح و سرگرمی محسوب می‌شد. در این دوره، شاه و اعضای خاندانش و حکام برخی مناطق، علاقۀ فراوانی به صید داشتند و به شیوه‌های متنوعی شکار می‌کردند. در این میان‌ شکار با قوش، جایگاه ویژه‌ای در گذراندن اوقات درباریان و اعیان، به‌خصوص در عصر ناصرالدین‌شاه قاجار داشت. در این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی، به‌دنبال پاسخگویی به این پرسشیم که شکار با قوش، چه جایگاه و کارکردی (فردی و اجتماعی) در دورۀ قاجار داشت؟ یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد قوش‌های شکاری در عصر قاجار، گونه‌های مختلفی داشتند و به‌راحتی قابلیت دسترسی نداشتند؛ به همین علت کسانی که با صرف هزینه‌های زیاد، قادر به تهیۀ پرندگان شکاری بودند، با استخدام قوشچی‌های ماهر، آنها را برای انواع شکار در شکارگاه مهیا می‌کردند. به‌دلیل هزینه‌های گزاف و سختی‌های مربوط به تعلیم و نگهداری از قوش، این شیوۀ شکار به یکی از سخت‌ترین شیوه‌های شکار تبدیل ‌شده بود و تنها پادشاهان، حکام و شاهزادگان به‌طور گسترده، قادر به انجام این نوع شکار بودند. شکار با قوش در راستای اهدافی همچون تفریح و سرگرمی و نمایش بزرگی و مهارت فردی در شکار به کار گرفته می‌شد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Hunting with Ghoosh (Peregrine Falcon) in the Qajar era and its Functions

نویسندگان [English]

  • Farzad Khoshab 1
  • Jafar Aghazadeh 2
1 Ph.D. Student, Department of History, Faculty of Literature and Humanities, Lorestan University, Khorramabad, Iran
2 Associate Professor, Department of History, Faculty of Social Science, University of Mohaghegh Ardabili, Ardabil, Iran
چکیده [English]

Abstract
In the Qajar era, hunting was one of the common ways of entertainment. During this period, the king and his family members and the governors of some regions were very interested in hunting and hunted in various ways. In the meantime, hunting with peregrine falcons had a special place in the pastime of courtiers and nobles, especially during the era of Naser al-Din Shah Qajar. In this research, using the descriptive-analytical method, we seek to answer the following research question: What was the position and function (individual and social) of hunting with a goat in the Qajar period? The findings of the research show that those who were able to buy hunting birds by spending a lot of money, hired skilled bird hunters to prepare them for all kinds of hunting on the hunting grounds. Due to the high costs and difficulties related to training and maintaining the falcon, this method of hunting had become one of the most difficult methods of hunting, and only kings, governors, and princes were able to do this type of hunting on a large scale. Hunting with a hawk was used for purposes such as fun and entertainment and to show the greatness and skill of an individual in hunting.
Keywords: Qajar Era, Ghoosh (Peregrine Falcon), Ghooshchi, Kings, Function.
Introduction
Ghoosh (Peregrine Falcon) or the so-called hunting bird has different types and species. They are divided into two categories: yellow-eyed and black-eyed. In the Qajar era, these types of hunting birds were hunted in different ways, such as catching them by skilled hunters and other trained hunting birds. They were rarely purchased in the bird market. Each of the hunting birds, such as Falcon and Tarlan, was skilled in hunting and catching some animals, and this depended on the skills of their owners. In this era, the importance of hunting with falcons led to the creation of a position called “Ghooshci”, whose main duty was to take care of the royal hunting birds. He also used special tricks to prepare and train them for hunting, including how to fly the hunting birds, how to track prey and the hunting bird’s reaction after the hunt.
Materials and Methods
In this descriptive-analytical study, hunting by birds in the Qajar era and its functions are investigated using library sources. In this method, which took a long time, the Ghooshci had to consider the best way to hunt the hunting bird and train it. For this reason, due to its difficulties, hunting with a hunting bird had taken on a more royal form, and the general public was not able to do this type of hunting.
Research Findings
During the Qajar period, hunting was popular among different groups of Iranian people with various functions, especially livelihood. In the meantime, hunting with a peregrine falcon had special importance and place as one of the methods of hunting in the Qajar era. However, this method of hunting was very special and different from other traditional methods of hunting, and it required certain restrictions and conditions. First, the hunting birds that were used for hunting were not easily accessible, although some species were native to Iran, powerful hawks were generally imported from outside the borders. Second, hiring skilled hunters and spending a lot of money on training them created a lot of problems and financial burdens for the owners of hunting birds, even though with the spread of new hunting rifles, the hunting of various species of animals was very easy and extensive. Therefore, hunting with a peregrine falcon was very expensive, time-consuming, difficult, low-yield, and required a lot of preparation and skills. For this reason, hunting with a peregrine falcon was more common among the members of the royal family and the upper groups of the society.
Discussion of Results and Conclusions
Although during the era of the early Qajar kings, hunting peregrine falcons was popular, Naser al-Din Shah Qajar, who devoted a large part of his life and recreation to hunting, was also skilled at hunting with peregrine falcons, so his reign can be considered the peak period in this regard. During the period of the following kings, this type of hunting fell off. On the other hand, some princes and governors were also skilled in this work and spent exorbitant costs on peregrine falcon breeding. During the Qajar period, hunting with peregrine falcons lost its livelihood function to a large extent. In addition to the aspect of entertainment and recreation, this method of hunting had various functions in terms of social and individual status for those who practiced it. In terms of social status, the public's lack of ability to maintain, train, and use peregrine falcons was considered a privilege for the owners of these types of hunting birds, and it was a kind of display of their wealth and greatness. In terms of individual status, due to the difficulties related to hunting with peregrine falcons, those who had this skill used it to show their art and skill.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Qajar Era
  • Ghoosh (Peregrine Falcon)
  • Ghooshchi
  • Kings
  • Function

مقدمه

شکار گونه‌های مختلف حیوانی‌ در بین گروه‌های گوناگون مردم، به‌ویژه پادشاهان ایران در دورۀ باستان، بسیار رایج بود و کارکردهای متنوع معیشتی، تفریحی و نمایشی داشت. در دورۀ اسلامی نیز، شیوه‌های متنوع شکار توسعه یافت و به یک سنت مرسوم تفریحی در دربار سلاطین تبدیل شد. منابع عصر قاجار هم، از شکار به‌عنوان یکی از مهم‌ترین سرگرمی‌های این دوره یادکرده‌اند که گروه‌های مختلف جامعه، به آن مبادرت می‌کردند. در این میان شاهان قاجار، به‌ویژه فتحعلی شاه (1212-1250 هـ. ق) و ناصرالدین‌شاه (1264-1313 هـ. ق) توجه فراوانی به این سنت باستانی داشتند و بخش مهمی از زندگی خود را به شکار مشغول بودند. آنچه تا حدود زیادی دربارۀ شکار و انواع آن در این دوره مبهم و مجهول باقی‌ مانده است، یکی از گونه‌های خاص صید، یعنی شکار با پرندگان شکاری موسوم به قوش است. این در حالی است که شکار با قوش ‌ یکی از شیوه‌های مهم شکار و تفریح در این دوره به‌ حساب می‌آمد و علاقه‌مندان خاص خود را داشت. در تضاد با شکار ازطریق تفنگ که شیوۀ مرسوم و سهل‌الوصول شکارگری در این دوره بود، شکار با قوش مستلزم مقدمات و سختی‌های فراوان ازجمله تهیۀ پرندۀ شکاری، استخدام قوشچی، تعلیم قوش و محدودیت‌ها و شرایط خاص شکار با آن بود که این نوع شکار را به سخت‌ترین و پرخرج‌ترین نوع شکار تبدیل کرده بود؛ بنابراین صید با قوش، امری مرسوم و متداول در میان گروه‌های مختلف مردم در دورۀ قاجار نبود، بلکه بیشتر تفریحی اعیانی و شاهانه بود که علاقه‌مندان زیادی در دورۀ قاجار، به‌ویژه در دورۀ سلطنت ناصرالدین‌شاه داشت.

هدف پژوهش حاضر، بررسی و تحلیل انواع قوش‌، تعلیم آنها، چگونگی و جزئیات شکار با قوش، کارکردهای مختلف آن و گروه‌های درگیر این نوع شکار است. این مطالعه به این پرسش‌ها پاسخ می‌دهد که پرندگان شکاری در دورۀ قاجار چگونه تهیه‌ ‌و به چه ترتیباتی برای شکار مهیا می‌شدند. شکار با قوش در بین کدام گروه‌ها رواج بیشتری داشت‌ و شکار با قوش، چه جایگاه و کارکردی (فردی و اجتماعی) در این دوره داشت؟

  1. پیشینۀ پژوهش

پژوهش‌هایی دربارۀ شکار و شکارگری سلطنتی در عصر قاجار، ‌انجام ‌شده است، اما در آنها‌ شکار با قوش چندان بررسی نشده است. قنبری و خزایی (1401) در مقالۀ «تحلیلی بر عوامل مؤثر بر شکار، اهداف و کارکردهای آن در عصر ناصری»، شیوه‌ها، ابزارهای شکار و کارکردهای آن را در عصر ناصرالدین‌شاه بررسی کرده‌اند. خزایی و قنبری (1400) در مقالۀ دیگری با عنوان «قرق و امنیت شکار در عصر ناصری»، شیوه‌ها و کارکردها قرق را در دورۀ ناصرالدین‌شاه‌ واکاوی کرده‌اند. قنبری و طولابی (1399)، در مقالۀ «شکار حیوانات توسط اشراف قاجار و پیامدهای زیست‌محیطی آن»، نقش ساختار قدرت را در از بین بردن گونه‌های ارزشمند جانوری‌ از‌طریق شکار بررسی کرده‌اند. آدینه‌وند و همکاران (1395)‌ در مقالۀ «تحلیل پدیدۀ شکار سلطنتی در عصر قاجار»، جایگاه شکار را در نزد برخی از شاهان قاجار، به‌ویژه فتحعلی شاه، ناصرالدین‌شاه و مظفرالدین شاه‌‌ و نیز پیامدهای شکار سلطنتی را بررسی کرده‌اند. فریدی (1402) در کتاب ‌شکار در دور‌ۀ قاجار از ابتدا تا پایان دورۀ ناصری (1313-1210)، پدیدۀ شکار را در عصر قاجار بررسی کرده و به‌صورت گذرا، اشاراتی به شکار با قوش داشته است؛ بنابراین هیچ‌یک از پژوهش‌های مذکور، به شکار با قوش، مقدمات لازم برای آن و کارکردهای آن به‌عنوان یکی از مهم‌ترین شیوه‌های شکار در این دوره اشاره نکرده‌اند. موضوع حاضر، از این نظر نوآوری دارد که تحلیل‌ جامعی از ابعاد و جزئیات مربوط به شکار با قوش و کارکردهای آن را در جامعۀ عصر قاجار ارائه می‌کند.

  1. شیوه‌های شکار در عصر قاجار

شکار‌ یکی از تفریح‌های رایج ایرانیان در عصر قاجار به‌ حساب می‌آمد و با روش‌های مختلفی انجام می‌شد. شکار با سگ‌های موسوم به تازی در این دوره، از محبوبیت زیادی برخوردار بود (ویلز، 1368‌؛ تانکووانی، 1383). از سگ‌های تازی بیشتر به‌منظور شکار خرگوش، گراز و آهو استفاده می‌کردند (دروویل، 1365؛ مکنزی، 1359؛ خودزکو، 1354). نوع دیگری از شکار در ایران، با تعبیه‌‌ تله توسط صیادان انجام می‌شد (موریه، 1385). این نوع شکار بیشتر در نواحی مازندران و گیلان متداول بود و از این طریق پلنگ، گربۀ وحشی و شغال شکار می‌شد (دروویل، 1365). در مواقعی نیز صیادان برای شکار پرندگان، از کمان استفاده می‌کردند (فریزر، 1364). کمین‌کردن یکی دیگر از شیوه‌های مرسوم شکار در عصر قاجار بود که برای صید گونه‌های خاصی همچون گورخر، انجام می‌شد؛ به ‌این ‌ترتیب که پس از خسته‌کردن صید، آنها در دام صیادان کمین‌کرده گرفتار می‌شدند (موریه، 1385). در این دوره از روش مرسوم به شکار جرگه نیز، استفاده می‌شد (ناصرالدین‌شاه قاجار، 1398؛ معیرالممالک، 1361). در این نوع شکار، شکارچی‌های سوار بر اسب، شکارهای مدنظر را به‌سمت سوارهای تازه‌نفس هدایت می‌کردند و آنها را به دام می‌انداختند (موریه، 1385). ‌شکار با اسلحه، یکی از عمومی‌ترین شیوه‌های شکار در عصر قاجار بود که ایرانیان در آن مهارت زیادی داشتند (دوراند، 1346؛ خودزکو، 1354؛ مکنزی، 1359). شکارچیان ایرانی مجهز به تفنگ‌هایی بودند که لولۀ آنها بسیار دراز و قطر لوله بسیار گشاد بود. آنها برای تیراندازی باید چخماق و فتیله‌ای را روشن می‌کردند که با وجود مشکلات زیاد در این زمینه، مهارت زیادی در شکار پرندگان هنگام پرواز‌ داشتند (عین‌السلطنه، 1374؛ تانکووانی، 1383). همچنین قادر بودند هدف خود را سوار بر اسب، نابود کنند (موریه، 1385). درنهایت یکی از شکارهای اعیانی، به‌کارگیری و تعلیم قوش‌های گوناگون برای شکار بود که محبوبیت خاصی در میان درباریان و اشراف داشت (تیمور ‌میرزا قجار، 1307).

4- انواع قوش‌های شکاری و نحوۀ به دست آوردن آنها در دورۀ قاجار

یکی از شیوه‌های مرسوم شکار در دورۀ قاجار، با پرندگان شکاری موسوم به قوش انجام می‌گرفت. قوش در اصطلاح به هر نوع پرندۀ شکاری اطلاق می‌شود و انواع گوناگونی دارند (دهخدا، 1377). پرندگانی که برای شکار دیگر حیوانات به کار گرفته می‌شدند، به دو دسته تقسیم می‌شدند: دستۀ اول گروه زرد‌چشم‌ها و دستۀ دوم گروه سیاه‌چشم‌ها را شامل می‌شد (تیمور میرزا قاجار، 1307؛ اوبن، 1362). قوش‌های زرد‌چشم عموماً برای شکار پرندگان کوچک و قوش‌های سیاه‌چشم برای صیدهای بزرگ مناسب بودند (دالمانی، 1378). نحوۀ دسترسی به گونه‌های مختلف پرندگان شکاری متفاوت بود و آنها را از راه‌های مختلفی به دست می‌آوردند. در این دوره قوش‌های شکاری که قابلیت دسترسی داشتند،[1] عبارت بودند از:

1- قرقی: قرقی پرندۀ شکاری است که قادر بود، کبک و تیهو را صید کند. معمولاً در عصر قاجار این پرنده را با ترفندهای خاصی از آشیانه می‌گرفتند (تیمور میرزا قاجار، 1307؛ میرزا ابراهیم، 1355

2- شاهین: این پرندۀ شکاری شامل سه نوع زرد، سیاه ‌و سفید بود که بهترین نوع آن در سه منطقۀ ارز روم عثمانی، جبل شمر در راه مکه و اردبیل یافت می‌شد (تیمور میرزا قاجار، 1307). شاهین با وجود وفور در اردبیل، گاهی از‌طریق پیشکشی حکام (معیرالممالک، 1361) و همچنین از‌طریق تاتارستان‌ به ایران وارد می‌شد. این پرندۀ شکاری با یک پرواز بلند از دریای خزر عبور می‌کرد و خود را به سواحل ایران می‌رساند، اما به ‌محض رسیدن به ساحل به‌دلیل خستگی زیاد که ناشی از پرواز طولانی‌مدت بود، به‌راحتی در دام صیادان اسیر‌ می‌شد و امرا‌ و بزرگان آن را به قیمت گزافی می‌خریدند (دوسرسی، 1362

3- طرلان: این پرندۀ شکاری سه نوع زرد، سفید و سیاه داشت که مهم‌ترین ویژگی آن طمع، حرص و طاقت زیاد در شکار بود (تیمورمیرزای قاجار، 1307). طرلان‌‌ یکی از قوی‌ترین پرندگان شکاری بود که بومی ایران نبود؛ از این ‌رو این ‌گونه‌ را از فرنگ (معیرالممالک، 1390) و یا ممالک اطراف به ایران وارد می‌کردند (هدایت، 1385؛ اوبن، 1362

4- قزل: قزل‌ها سه نوع زرد، سفید و سیاه داشتند که برای هر شکاری مناسب بودند (تیمور میرزا قاجار، 1307). این پرندۀ شکاری به‌صورت خیلی محدود در جنگل‌های مجاور دریای خزر یافت می‌شد (میرزا ابراهیم، 1355). نحوۀ دسترسی شاهان قاجار به این پرندۀ شکاری بیشتر در قالب پیشکش بود (ناصرالدین‌شاه، 1395؛ ناصرالدین‌شاه قاجار، 1397الف).

 شُنقار: شنقار به پادشاه پرندگان شکاری معروف بود؛ به‌طوری‌که جز شاهین، هیچ قوشی قدرت و سرعت آن را نداشت (تیمورمیرزای قاجار، 1307). این پرندۀ شکاری نیز در قالب پیشکش به شاهان قاجار داده می‌شد (همان‌جا)؛

5- پیغو: پرنده‌ای شکاری و مجهز به چنگال‌های قوی بود که در عصر قاجار و در سراسر ایران به‌وفور دیده می‌شد (اوبن، 1362

6- بالابان: این پرندۀ شکاری چندین نوع مختلف داشت، گونه‌های مختلف آن در کردستان (دالمانی، 1378)، لرستان، کرمانشاه (معیرالممالک، 1361) و بوشهر (موریه، 1385) وجود داشت.

یکی از شیوه‌های معمول برای به دست آوردن قوش‌های شکاری، صید آنها به‌وسیلۀ قوش‌های قدرتمند بود (ناصرالدین‌شاه، 1367)؛ به ‌این ‌ترتیب که صیادان نوعی شاهین را برای شکار قوش‌های شکاری کوچک‌تر تربیت می‌کردند. در چنین شرایطی، شاهین با معطل‌کردن شکار، آن را به دام صیاد می‌انداخت (دوسرسی، 1362). گاهی نیز به‌طور اتفاقی، بازهای تربیت‌شده را در بازار و به معرض فروش می‌گذاشتند که هر‌یک از آنها قیمت‌های متفاوتی داشتند (دالمانی، 1378). قوش‌های شکاری معمولی در عصر قاجار، 15 تا 20 تومان قیمت داشتند، اما برخی از قوش‌ها به‌ویژه از نوع طرلان، که یکی از نایاب‌ترین و ممتازترین پرندگان شکاری بودند، از 80 تا 100 تومان قیمت‌گذاری می‌شدند (اوبن، 1362).

5-آداب و اصول تعلیم قوش برای شکار

 در دورۀ قاجار به کسانی که وظیفۀ نگه‌داری، محافظت و تعلیم و تربیت قوش‌های شکاری را بر عهده داشتند، قوشچی می‌گفتند و اشخاصی که این منصب را در دربار بر عهده می‌گرفتند، قوشچی‌باشی (رئیس قوشچی‌های سلطنتی) نامیده می‌شدند (بروگش، 1374). در این دوره، تعداد زیادی از قوشچی‌های ماهر و متخصص در تعلیم پرندگان شکاری‌ وجود داشتند (فلاندن، 1356). هر قوش شکاری، قوشچی مخصوصی‌‌ برای تعلیم آداب شکار‌ داشت (ژوبر، 1322) و به‌ندرت برخی از پرندگان شکاری به قوشچی نیاز نداشتند (تیمور میرزا قاجار، 1307). مهم‌ترین وظایف قوشچیان سلطنتی در عصر قاجار، تهیه، نگه‌داری و تیمار قوش‌های سلطنتی (دروویل، 1365؛ تیمور میرزا قاجار، 1307)، تعلیم و آموزش آ‌نها برای شکار انواع مختلف حیوانات (ژوبر، 1322؛ موریه، 1385؛ تیمور میرزا قاجار، 1307) و همراهی شاه در شکار با قوش بود (ناصرالدین‌شاه قاجار، 1395؛ ناصرالدین‌شاه قاجار، 1397الف). از معروف‌ترین قوشچی‌های عصر ناصری، به علاءالدوله، امیر‌خان سردار، محمدابراهیم‌خان صدیق خلوت معروف به چرتی، دوست‌محمد‌خان معیرالممالک، دوستعلی‌خان معیرالممالک (معیرالممالک، 1361) و تیمورمیرزا اشاره می‌شود (تیمورمیرزای قاجار، 1307).

 پس از به دست آوردن قوش‌ها، ابتدا اسم‌های خاصی چون‌ شبیب (جوان)، عاجل (تند)، حریص (اوبن، 1362)، ایلدروم (ناصرالدین‌شاه، 1367)، جوره (قاضی‌ها، 1390)، شامار و شاه‌پسند (معیرالممالک، 1361) بر آنها نهاده می‌شد؛ پس ‌از آن بلافاصله چشم‌های قوش را می‌دوختند (تیمور میرزا قاجار، 1307؛ ژوبر، 1322) و کلاهی مخصوص بر سرش می‌گذاشتند تا پس از گشودن چشمانش در مقابل روشنایی، احساس ترس نکند (اوبن، 1362). در مواقعی به‌منظور آماده‌کردن و تمرکز برخی از قوش‌ها بر‌ شکار، چشم چپ آنها را کور می‌کردند (تیمورمیرزای قاجار، 1307).

پس از انجام این رویه، قوش را با طعمه‌های دستی سیر می‌کردند (ژوبر، 1322؛ دالمانی، 1378) و برای آشنایی با محیط اطراف و جلوگیری از خستگی و افسردگی، قوش را روزانه در کوچه و بازار می‌چرخاندند (اوبن، 1362؛ تیمور میرزا قاجار، 1307). یکی از اصول مهم در تعلیم قوش‌های شکاری، آماده‌کردن قوش برای شکار بود. در این زمینه قو‌چی می‌بایست طعمه را به شیوه‌های خاصی در اختیار قوش قرار می‌داد. او ابتدا تکه گوشتی را جلوی قوش می‌گرفت و به‌گونه‌ای عمل می‌کرد که قوش تنها از دست او غذا بگیرد، به‌طوری ‌که با انجام‌دادن این کار به‌صورت روزان، قوش را برای شکار آماده و حریص می‌کرد (دالمانی، 1378؛ تیمور میرزا قاجار، 1307). از طرفی عادت‌دادن قوش به اسم انتخاب‌شده برای تسهیل در امر شکار، اصل دیگری بود که قوشچی باید آن را با مهارت به قوش شکاری می‌آموخت (تیمور میرزا قاجار، 1307)؛ از این ‌رو قوشچی‌ هنگام غذا‌دادن به قوش، او را هم‌زمان صدا می‌زد تا در زمان شکار، طعمه را با شنیدن اسم مخصوص خود دنبال کند (ژوبر، 1322).

انجام تعلیم قوش‌ها دربارۀ گونه‌های مختلف آنها متفاوت بود؛ به‌طوری ‌که تربیت بازهای سیاه‌چشم 20 روز و تربیت بازهای زرد‌چشم، مدت‌زمان بیشتری را می‌طلبید (اوبن، 1362). با در نظر گرفتن مهارت قوشچی‌ها، به‌طور طبیعی باید قوش را بعد از چهل روز، از ترس اسب و سگ، ایمن و در گرفتن انواع شکار ماهر می‌کردند (تیمور میرزا قاجار، 1307). صیادان همچنین می‌بایست از شکارهای کوچک با قوش‌های قوی و جسور جلوگیری می‌کردند (همان‌جا). صیاد برای مهارت قوش در انواع شکارها، نباید از هیچ شکاری اعم از حلال‌گوشت و حرام‌گوشت چشم‌پوشی می‌کرد (تیمور میرزا قاجار، 1307). یکی از مهم‌ترین عوامل مؤثر در مهیاکردن پرندگان وحشی برای شکار، آگاهی از وضعیت جسمانی آنها بود؛ به‌طوری ‌که ناآگاهی و تخصص در این زمینه، مقدمات نابودی آنها را فراهم می‌کرد (همان‌جا). اگر قوش‌ها تحت نظر قوشچی‌های ماهر آموزش می‌دیدند، متوسط کارایی آنها برای شکار 12 سال (دالمانی، 1378) و طول عمرشان به 25 تا 30 سال می‌رسید (تیمور میرزا قاجار، 1307).

قوشچی‌ها برای صید انواع حیوانات توسط قوش‌ها، روش‌های مختلفی را به آنها آموزش می‌دادند: ‌

  1. اگر قوش‌ها برای شکار غاز وحشی تربیت می‌شدند، باید به آنها آموزش می‌دادند تا به‌صورت عمودی زیر شکار حرکت و شکم شکار را به‌راحتی پاره کنند؛
  2. اگر قوش‌ها (معمولاً شاهین) برای شکار عقاب تربیت می‌شدند، باید خط موربی را سیر می‌کردند تا به‌ محض رسیدن به طعمه، چشمانش را از بالا بدرند؛
  3. قوشی که برای شکار خرگوش، غزال و گوزن تربیت می‌شد، باید بر سر حیوان حمله می‌کرد و با گیج‌کردن آن منتظر رسیدن صیاد می‌ماند (ژوبر، 1322
  4. قوشی که برای شکار قوش‌های کوچک‌تر تربیت می‌شد، باید پس از نزدیک‌شدن به طعمه ا‌زطریق افزایش سرعت بال‌زدن، شکار را گیج می‌کرد تا شکارچی‌ آن را صید کند (دوسرسی، 1362).

هرچند قوشچی‌ها در تربیت قوش‌ها مهارت داشتند، اما در تعلیم‌دادن برخی اصول به آنها عاجز بودند. یکی از مسائل مهم دربارۀ شکار قوش این بود که شکار‌ سالم به دست صیاد برسد و قوش از آن تغذیه نکند، امری که تا حدودی در عصر قاجار لاینحل مانده بود (ناصرالدین‌شاه قاجار، 1397ج؛ پولاک، 1368). هرچند‌ این عمل دربارۀ زرد‌چشمان بیشتر صدق می‌کرد (اوبن، 1362)؛ بنابراین صیادان تمهیدات خاصی را برای به دست آوردن شکار سالم از چنگ قوش‌ها انجام می‌دادند (پولاک، 1368؛ دوسرسی، 1362؛ فلاندن، 1356). همچنین قوشچی‌ها دربارۀ آموزش تند پریدن یا کند‌پریدن قوش‌ها و جرئت و جسارت‌دادن به آنها در شکار، عاجز بودند (تیمور میرزا قاجار، 1307).

6- نحوۀ انجام شکار با قوش

انتخاب نوع قوش برای شکار اهمیت زیادی داشت و برخی از قوش‌ها برای شکارهای خاصی تعلیم می‌شدند؛ برای نمونه برخی قوش‌ها برای شکار خرگوش و غزال (فلاندن، 1356؛ قاضی‌ها، 1390)، تعدادی همچون شاهین برای صید پرندگان شکاری کوچک (دوسرسی، 1362) و شکارهای بزرگ تعلیم داده می‌شدند (عین‌السلطنه، 1374؛ تیمور میرزا قاجار، 1307). در برخی مناطق مانند مازندران، از بحری برای شکار اردک و در کرمانشاه از ترمتای برای شکار تیهو استفاده می‌شد (دالمانی، 1378؛ اوبن، 1362).

هرچند برای شکارهای مختلف از قوش‌های خاصی استفاده می‌شد، اما به نظر می‌رسد نحوۀ پرواز‌دادن آنها برای شکار تقریباً یکسان بوده است. زمانی که صیادان به شکار با قوش اقدام می‌کردند، آنها را روی دست راست خود نگه می‌داشتند و برای انجام این کار، دستکش درازی می‌پوشیدند (دروویل، 1365؛ موریه، 1385؛ فلاندن، 1356)؛ سپس برای اینکه بر قوش‌های تعلیم‌شده تسلط بیشتری داشته باشند، با ریسمانی محکم پنجۀ آنها را به دستکش متصل می‌کردند (دروویل، 1365؛ فلاندن، 1356). آنها همچنین برای تسلط و تمرکز قوش بر‌ شکارهای مدنظر، سر و چشمش را با کلاهی می‌پوشاندند (موریه، 1385). این پوشش که باشلق نام داشت، نوعی کلاه قرمز کوچک بود که گاهی حاشیه‌های آن را با سنگ‌های قیمتی و طلا تزئین می‌کردند (فلاندن، 1356). پس از انجام این مراحل، صیادان با مشاهدۀ اولین شکار، آن را به‌آرامی محاصره می‌کردند (دروویل، 1365)؛ سپس برای انجام شکار، پوشش قوش‌ها را در جهت موافق باد باز می‌کردند (موریه، 1385؛ فلاندن، 1356). همچنین برای تمرکز قوش در شکار، هم‌زمان دست راست خود را بلند می‌کردند تا قوش بتواند شکار خود را ببیند (دروویل، 1365). با توجه به اینکه قوش‌ها را قبل از شکار گرسنه نگه می‌داشتند (ژوبر، 1322)، آنها با سرعت زیاد و حرص و ولع حیرت‌انگیزی به شکار حمله‌ور می‌شدند و با تمام قدرت، شکار خود را با چنگال و منقار صید می‌کردند (فلاندن، 1356؛ اورسل، 1382؛ دوسرسی، 1362).

 در این دوره گاهی به‌منظور تسریع و تسهیل در امر شکار، ابتدا تازی‌های تعلیم‌دیده را رها می‌کردند تا با ترساندن شکارها، به‌طور اخص کبک، شکار قوش تسهیل شود؛ به ‌این ترتیب که کبک‌ها پس از حملۀ تازی، سراسیمه به هوا پرواز می‌کردند که پس ‌از آن قوش‌ خود را به‌سرعت به شکار می‌رساند و آن‌ را به‌راحتی شکار می‌کرد (دوسرسی، 1362). در شرایطی متفاوت نیز، پس از زخمی‌کردن شکار با اسلحه، قوش‌ها را برای صید آنها رها می‌کردند (ناصرالدین‌شاه قاجار و اعتمادالسلطنه‌، 1388). صیادان برای خارج‌کردن شکار از چنگ قوش‌ها، بلافاصله آ‌نها را دنبال می‌کردند تا از این طریق، مانع از خورد‌ه‌شدن شکار به‌وسیلۀ قوش شوند (عین‌السلطنه، 1374؛ اوبن، 1362). روش دیگر صیادان این بود که پس از پرواز قوش، تازی‌های شکاری را رها می‌کردند تا شکار قوش‌ها را جمع‌آوری کنند (ناصرالدین‌شاه قاجار، 1398؛ اورسل، 1382). اگر تازی‌ها قبل از قوش رها می‌شدند، چه‌بسا برخی از قوش‌های جسور، مانند بالابان شکار را رها‌ و به تازی‌ها حمله می‌کردند که در این صورت امکان از بین رفتن آ‌نها زیاد بود (تیمور میرزا قاجار، 1307). به‌جهت حفظ انگیزۀ قوش برای شکارهای بعدی، قسمتی از گوشت شکار را طعمۀ او می‌کردند (اوبن، 1362؛ قاضی‌ها، 1390). به‌سبب جلوگیری از خستگی و آماده نگه‌ داشتن قوش برای شکار، از پرواز‌دادن قوش‌هایی همچون قرقی، پیغو، تیقون، قزل و طرلان، بیش از پنج بار در روز خودداری می‌کردند (تیمور میرزا قاجار، 1307). بازگرداندن قوش‌ها بعد از شکار، کار دشواری بود که صیادان بر این قضیه اشراف داشتند. آ‌نها هنگام شکار، مرغی را به‌صورت پنهانی در توبره‌ای با خود حمل می‌کردند تا به‌وسیلۀ آن، قوش را به‌سمت خود سوق دهند؛ به این صورت که با نشان‌دادن طعمه، قوش نه از روی الفت، بلکه به‌واسطۀ حرص و ولع روی دست صیاد می‌نشست (دروویل، 1365).

قوش‌ها مهارت حیرت‌انگیزی در شکار داشتند و به‌ندرت شکار خود را از دست می‌دادند (همان‌جا). فلاندن (1356) در این ‌باره اذعان می‌کند: «هیچ شکاری نیست که به دام این بازها نیفتد»‌؛ اما قوش‌ها تنها زمانی شکار خود را از دست می‌دادند که صیادان به‌طور اتفاقی متوجه شکار می‌شدند و پوشش قوش‌ها را باعجله برمی‌داشتند؛ زیرا از قبل روی شکار تمرکز نداشتند و همین عامل کافی بود تا شکارشان را گم کنند (ناصرالدین‌شاه قاجار، 1367 و ناصرالدین‌شاه قاجار و عین‌السلطنه، 1388). در زمان ناکامی قوش‌ها در شکار، صیاد باید با طعمه‌های دستی، قوش را سیر و مهیای شکار بعدی می‌کرد (ناصرالدین‌شاه قاجار، 1397ج)؛ به ‌این ‌ترتیب که با دادن خون یک کبوتر مرده، او را سیر می‌کرد و‌ تا روز بعد، از پرواز‌دادن آن خودداری می‌کرد تا قوش قوای خود را برای شکار در روزهای بعد بازیابد (موریه، 1385).

گاهی قوش‌ها در زمان شکار گم‌‌ و یا قربانی طعمه می‌شدند. این قضیه بیشتر در شکار عقاب حادث می‌شد. با توجه به اینکه عقاب با تأنی پرواز می‌کرد، قوش بلافاصله خود را بالای سر عقاب می‌رساند و آن را شکار می‌کرد؛ اما در شرایطی که عقاب سریع‌تر پرواز می‌کرد، قوش‌های شکاری طعمۀ عقاب می‌شدند (ژوبر، 1322؛ پولاک، 1368). گاهی حملۀ قوش‌های دیگر به‌ویژه برای ربودن شکار آنها، مشکل‌ساز می‌شد (ناصرالدین‌شاه قاجار، 1395؛ ناصرالدین‌شاه، 1397ب). همچنین هنگام شکار اردک‌های وحشی، خطر غرق‌شدن آنها را تهدید می‌کرد (ژوبر، 1322). از طرفی دیگر، قوش‌هایی که کامل تعلیم نمی‌شدند، با اولین پرواز فرار می‌کردند (ناصرالدین‌شاه قاجار، 1399). علاوه بر آن، زیادبودن شکار عاملی بود که قوش‌ها گم و ناپدید شوند (همان‌جا).

7- جایگاه شکار با قوش در بین گروه‌های مختلف در عصر قاجار

در عصر قاجار، گروهی از مردم به شکار با قوش علاقه‌مند بودند و در این کار مهارت چشمگیری داشتند (چریکف، 1385؛ تانکوانی، 1383؛ فلاندن، 1356). هرچند برخی از سیاحان خارجی معتقد بودند که ایرانی‌ها شکار با قوش را از تاتارها آموخته‌اند (ژوبر، 1322)، اما به نظر می‌رسد ایرانی‌ها در دورۀ قاجار، رفته‌رفته در این نوع شکار پیشرفت درخور ‌توجهی یافتند؛ به‌طوری ‌که دروویل (1365) اذعان می‌کند هیچ قومی به‌اندازۀ ایرانی‌ها در شکار با قوش مهارت و تخصص ندارند. شکار با قوش، سهم زیادی را در بین گروه‌های مختلف جامعه به خود اختصاص داده بود که مهم‌ترین آنها پادشاهان، شاهزادگان، حکام و به نسبت خیلی کم‌تر، مردم عادی بودند. شکار شاهان با قوش، با تشریفات و تمهیدات خاصی انجام می‌شد. هنگامی‌که شاهان به این سرگرمی اقدام می‌کردند، تعداد زیادی خدمه آنها را همراهی می‌کردند؛ پس از رسیدن به محل شکار، از اسب پیاده می‌شدند و در کمال سکوت، چند قدم جلوتر از شکارچیان حرکت می‌کردند. از سوی دیگر شکارچیان با آرایشی نیم‌دایره‌ای، بسیار گسترده پشت سر آنها حرکت‌ و پس ‌از آن شکار با قوش را آغاز می‌کردند (همان‌جا).

آقا محمدخان قاجار با شیوه‌های متنوعی ازجمله قوش، شکار می‌کرد (هدایت، 1380؛ سپهر، 1377). فتحعلی شاه نیز علاقۀ فراوانی به شکار داشت (خاوری شیرازی، 1380؛ دوکوتزبوئه، 1365) و قادر بود به شیوه‌های متنوعی شکار کند؛ به‌طوری ‌که در شکار با اسلحه به‌ندرت تیرش خطا می‌رفت (فریزر، 1364). او همچنین مهارت زیادی در شکار با قوش داشت (هدایت، 1380). رونق قوش‌خانۀ سلطنتی فتحعلی شاه به ریاست طاووس‌خان، که پرندگان شکاری زیادی در آن نگهداری می‌شد (دروویل، 1365) و سنگ‌نگارۀ او در چشمه‌علی که یک قوش شکاری روی دستش حک ‌شده است، نشانگر علاقۀ او‌ به پرندگان شکاری است (اورسل، 1382)؛ اما جزئیات شکار او با قوش، در منابع بازتاب نیافته است.

محمدشاه قاجار (1250-1264 هـ. ق) به‌مانند اسلاف خود، همواره به شکار می‌رفت (هدایت، 1380)، اما هیچ گزارشی از شکار او با قوش ارائه نشده است؛ به‌طوری‌ که فلاندن (1356) گزارش می‌دهد: «فن نگهداری و مواظبت‌نمودن قوش‌ها روزبه‌روز میان ایرانیان و اعضای دربار شاهی کم می‌شود؛ زیرا کمتر اشخاصی هستند که بتوانند به محافظت آنها اشتغال بورزند»‌.

عصر ناصرالدین‌شاه را باید نقطۀ اوج شکار و شکارگری دانست. این پادشاه علاقۀ فراوانی به شکار داشت و گونه‌های مختلف جانوری را شکار می‌کرد (ناصرالدین‌شاه قاجار، 1362). در این ‌بین، او به پرندگان شکاری علاقۀ فراوانی داشت، برای تعلیم و آموزش آنها از قوشچی‌های ماهر استفاده می‌کرد و شکار با قوش، یکی از مهم‌ترین تفریحات موردعلاقه‌اش بود (بروگش، 1374؛ معیرالممالک، 1361؛ تیمورمیرزا قاجار، 1307). او تا پایان عمر، شکار با قوش را انجام می‌داد (معیرالممالک، 1361) و با قوش‌های شکاری در صید حیوانات مختلف مهارت داشت (پولاک، 1368). قوشچی‌باشی، ناصرالدین‌شاه را در شکار همراهی‌ و در رکاب او قوش‌پرانی می‌کرد (ناصرالدین‌شاه قاجار، 1395؛ 1397الف).

علاقۀ ناصرالدین‌شاه به شکار با قوش باعث شده بود تا همه‌ساله از سوی حکام نواحی مختلف، انواع پرندگان شکاری برای او ارسال شود؛ به‌گونه‌ای که سهام‌الدولۀ بجنوردی هرسال بهترین قوش‌ها را برای او می‌فرستاد (ساکما، 1330: سند شمارۀ: 2299/210). همچنین به‌دلیل علاقۀ خاص او به شاهین و بالابان، حکام کرمانشاه، لرستان و آستارا بهترین جوجه‌های آشیانی را به دربار ارسال می‌کردند (معیرالممالک، 1361). از طرفی گاهی به حکام نواحی مختلف دستور می‌داد تا قوش‌های مدنظرش را به دربار ارسال کنند (ساکما، بی‌تا: سند شمارۀ: 6512/295). در راستای همین علاقه، با وجود‌ کتاب‌هایی که دربارۀ آداب تعلیم و تربیت و نگهداری قوش‌ها نگاشته شده بود[2]، به توصیۀ او، کتاب بازنامه‌ای راجع به انواع پرندگان شکاری تدوین شد (پولاک، 1368). در این شرایط قوش‌های شکاری و منصب قوشچی‌باشی، به مهم‌ترین ابزارهای شکارگری و منصب درباری تبدیل شدند (بروگش، 1374).

مظفرالدین شاه (1313-1324 هـ. ق) علاقۀ فراوانی به شکار داشت (افضل‌الملک، 1361؛ عزیزالسلطان، 1376)، اما از قوش‌پرانی او اطلاعی در دست نیست. این قضیه دربارۀ جانشینان او نیز صدق می‌کند؛ به‌طوری‌ که هیچ گزارشی مبنی بر شکار شاهانه با قوش به‌وسیلۀ محمدعلی شاه و احمدشاه وجود ندارد. به نظر می‌رسد با توجه به اوضاع آشفتۀ ایران و زوال حکومت قاجار، منابع اعتنای چندانی به بازتاب مسائلی همچون شکار با قوش نداشته‌اند و یا این نوع صید، جایگاه خود را در میان تفریح‌های سلطنتی از دست ‌داده است.

علاوه بر پادشاهان، گزارش‌های اندکی دربارۀ شکار با قوش توسط شاهزادگان قاجاری، حکام و اعیان نیز وجود دارد؛ اگرچه جزئیات آن در منابع بازتاب نیافته است (بنتان، 1390؛ نوری، 1386‌؛ فلاندن، 1356؛ ساکما، 1342: سند شمارۀ: 9587/210). آ‌نها برای لذت‌بردن از صید، شکارگاه‌های اختصاصی را برای خود ترتیب می‌دادند و با چندین ملازم به شکار با قوش اقدام می‌کردند (سردار اسعد، بی‌تا‌؛ اعتمادالسلطنه، 1385؛ رشوند، 1376؛ عین‌السلطنه، 1374). به ‌موجب همین علاقه، در مواقعی از دوستان خود تقاضا می‌کردند که قوش‌های موردعلاقۀ آ‌نها را ارسال کنند (ساکما، 1318: سند شمارۀ: 17073/296) و یا دستور صید قوش‌های شکاری را می‌دادند (ساکما، 1296: سند شمارۀ: 1387/295).

 علاوه بر بزرگان و متنفذان، مردم عادی، به‌ویژه افرادی که در تعلیم قوش‌های شکاری مهارت داشتند نیز، به نسبت کم‌تر و خیلی محدودی از این شیوۀ شکار استفاده می‌کردند (چریکف، 1385؛ موریه، 1385). در دورۀ قاجار، به ‌مرور تفنگ‌های شکاری مختلفی برای شکار گونه‌های مختلف جانوری‌ رونق پیدا کرد (دروویل، 1365؛ گوبینو، 1383؛ بروگش، 1374؛ افضل‌الملک، 1361؛ عزیزالسلطان، 1376). این تفنگ‌ها، شکارگری را‌ آسان، سریع، گسترده و ارزان کرد؛ بنابراین شیوه‎های سنتی شکار، ازجمله صید با قوش از رونق افتاد و فارغ از جنبۀ شکارگری، بیشتر با هدف تفریح و سرگرمی انجام می‌گرفت.

8- کارکردهای شکار با قوش در عصر قاجار

8-1- جنبۀ تفریح و سرگرمی

 شکار با قوش در دورۀ قاجار، بیشتر جنبۀ تفریحی و سرگرمی داشت و خاندان حاکم، اعیان و اشراف به میزان فراوان‌تری از این شیوۀ شکار بهره‌مند بودند و در آن مهارت داشتند. آقا محمدخان قاجار پیش از تاج‌گذاری، زمانی که در اسارت کریم‌خان زند بود، برای تفریح و سرگرمی به قوش‌پرانی اقدام می‌کرد (ساروی، 1371؛ سپهر، 1377). فتحعلی شاه قاجار هم برای گذراندن اوقات خود و سرگرمی در مسیر حرکت به شهرهای مختلف، قوش شکار می‌کرد (هدایت، 1380). استفاده از این شیوۀ سرگرمی در زمان محمدشاه قاجار چندان رواج نداشت، اما شکار با قوش به‌وسیلۀ ناصرالدین‌شاه قاجار در شکارگاه‌های سلطنتی، امری مرسوم بود (ناصرالدین‌شاه قاجار، 1395؛ 1399). همچنین ناصرالدین‌شاه و ملتزمانش هنگام مسافرت و پس از ورود به مناطق مختلف، از قوشچی‌های ماهر برای سرگرمی و گذراندن اوقات دعوت می‌کردند (عین‌السلطنه، 1374). در برخی مناطق با وجود تنوع ابزارهای شکارگری و گونه‌های مختلف شکار، شاه و ملازمانش شکار با قوش را برای صید کبک و تیهو برمی‎گزیدند (ناصرالدین‌شاه قاجار، 1367: ص. 57؛ ناصرالدین‌شاه قاجار، 1383؛ 1397الف). در چنین شرایطی اگر شکار شاهانه با غیبت قوشچی‌ها همراه می‌شد، چندان برای شاه لذت‌بخش نبود (ناصرالدین‌شاه قاجار، 1398). هیچ گزارشی وجود ندارد که نشان دهد شاهان بعدی قاجار قوش‌ شکار می‌کردند.

حکام و شاهزادگان نیز به‌جهت سرگرمی و تفریح، از این شیوۀ شکار استفاده می‌کردند (ناصرالدین‌شاه قاجار، 1397الف). برخی از شاهزادگان قاجاری مهارت زیادی در شکار با قوش داشتند؛ برای مثال محمدعلی میرزا فرزند ارشد فتحعلی شاه، علاقۀ زیادی به شکار داشت و در قوش‌بازی نیز ماهر بود (ژوبر، 1322؛ مارکام، 1367). یکی دیگر از شاهزادگان قاجاری که در شکار با قوش تبحر زیادی داشت، شاهزاده ملک قاسم‌میرزا دیگر فرزند فتحعلی شاه بود که همواره تعدادی ملازم او را همراهی می‌کردند و بازهای شکاری را روی دست می‌گرفتند (فلاندن، 1356؛ دوسرسی، 1362). ظل‌السلطان فرزند ناصرالدین‌شاه، با وجود علاقۀ فراوان به شکار، مهارت در آن و شناخت گونه‌های مختلف جانوری که حاصلش انجام شکارهای بی‌رویه بود (ظل‌السلطان، 1362)، هیچ علاقه‌ای به شکار با قوش نداشت: «قوش-خواه زرد‌چشم و خواه سیاه‌چشم که در میان قوش‌چی‌ها مشهور است- هیچ‌وقت در هیچ عهدی من نداشتم، ابداً مایل به نگاه‌داشتن قوش نبودم. در تمام عمر یک پول خرج قوش و قوشچی نکردم، شاید در مازندران و فارس دویست سیصد «قوش طلّان و قزل» برای من پیشکش آوردند، تمام را رها کردم، کمترش هم بخشیدم»‌ (همان‌جا).

شکار با قوش میان حکام نیز رایج بود؛ برای مثال موریه (1385) هنگام اقامت در بوشهر، شاهد تشکیلات شکارگری با قوش حسن‌خان دشتی، حاکم دشتستان بوده است. فوروکاوا (1384) نیز هنگام عبور از شیراز، به تشکیلات فرزند دوم والی فارس برای شکار با قوش اشاره دارد. اهمیت گذراندن اوقات با قوش‌بازی در عصر قاجار، به‌گونه‌ای بود که حکام در شرایط سخت نیز به این کار اقدام می‌کردند (گوبینو، 1383). همچنین علاقه به قوش و جنبۀ سرگرمی آن، عاملی بود که برخی از بزرگان متمول از چندگونه قوش شکاری نگهداری کنند. اقبال‌الدوله یکی از بزرگان طایفۀ بنی‌غفار، به‌دلیل علاقۀ زیاد به شکار با قوش (ساکما، 1330: سند شمارۀ: 2406/210)، مجموعه‌ای از پرندگان شکاری را جمع‌آوری کرده بود و به‌تنهایی به آنها رسیدگی می‌کرد. سه بالابان، یک چرخ، دو ترم تای، یک قرقی و سه غزال (غزل) و شش قوش زرد چشم، مجموعۀ او را تشکیل می‌دادند (اوبن، 1362).

جنبۀ تفریحی و سرگرمی استفاده از قوش در بین سفرا و مأموران خارجی حاضر در ایران نیز، امری رایج بود. در این دوره سفرای خارجی پس از ورود به ایران، گاهی مسیرهای طولانی را برای رسیدن به پایتخت طی می‌کردند؛ از این ‌رو در بین راه برای سرگرمی و گذراندن وقت،‌ شکار می‌کردند (اعتمادالسلطنه، 1350). شکار با قوش نیز یکی از تفریحات موردعلاقۀ آنها در ایران بود که در شرایط مختلف به آن مبادرت می‌ورزیدند و از این نوع شکار لذت می‌بردند (موزر، 1356؛ بنتان، 1390). موریه (1385) پس از ورود به ایران، برای تفریح و گذراندن اوقات خود در بوشهر، به شکار با قوش اقدام ‌‌ و چند نفر از قوشچی‌های ماهر محلی را با خود همراه کرد‌؛ اما برخی سفرای خارجی و اتباع اروپایی با وجود علاقه به شکار با قوش، در مواقعی پس از تماشای حملۀ وحشیانۀ قوش‌ها به پرندگان دیگر، از کار خود نادم و پشیمان می‌شدند؛ به‌طوری ‌که پس ‌از آن به شکار با قوش اقدام نمی‌کردند (دوسرسی، 1362؛ فوریه، 1385).

8-2- عاملی برای نمایش شکوه و بزرگی

اشرافی‌ترین نوع شکار در عصر قاجار، شکار با قوش و آموزش آن بود که هزینه‌های زیادی در برداشت (پولاک، 1368؛ دالمانی، 1378). به همین علت داشتن قوش و شکار با آن برای تمام سطوح جامعۀ عصر قاجار میسر نبود؛ بنابراین داشتن قوش‌های شکاری آن‌ هم در تعداد زیاد، نوعی امتیاز محسوب می‌شد و به‌نوعی بزرگی و شکوه شخص دارندۀ آن را نشان می‌داد (پولاک، 1368). هرچند در این دوره، نگهداری از یک قوش هزینه‌های زیادی در بر نداشت، اما داشتن انواع مختلف پرندگان شکاری هزینه‌بر بود (تیمور میرزا قاجار، 1307؛ اوبن، 1362)؛ به‌طوری ‌که در عصر مظفرالدین شاه قاجار، تنها 10 نفر از افراد متمول در تهران، چند نوع پرندۀ شکاری را با هم نگهداری می‌کردند (اوبن، 1362). به نظر می‌رسد مجموعه‌داران هزینه‌های زیادی را برای رسیدگی به قوش‌های شکاری، متحمل می‌شدند. همچنین تعلیم پرندگان شکاری به‌دشواری انجام می‌شد، به‌گونه‌ای که مجموعه‌داران برای سهولت در این کار، به تعداد قوش‌ها، قوشچی استخدام می‌کردند تا در هنگام شکار، هر قوش‌ روی دست متعلم خود فرود آید و از مشکلات مربوط به مفقود‌شدن و هلاک آنها جلوگیری شود (دالمانی، 1378‌؛ اوبن، 1362). برای اینکه قوش‌ها گوشت شکار را نخورند، شکارچی‌ها افرادی را هنگام شکار با قوش‌ اجیر می‌کنند تا قوش‌های شکاری را تعقیب کنند و مانع از هدر‌رفتن گوشت شکار شوند (پولاک، 1368). از این ‌رو به نظر می‌رسد‌ رونق‌نیافتن قوش‌بازی در عهد برخی از پادشاهان قاجار (فلاندن، 1356)، رابطۀ مستقیمی با هزینه‌های گزاف مربوط به تعلیم و نگهداری از آنها‌ داشته است (تیمور میرزا قاجار، 1307)؛ به‌طوری ‌که پولاک (1368) در عهد ناصری معتقد است هزینه‌های سنگین پرندگان شکاری، کم‌کم از رونق قوش‌بازی در این دوره کاسته است‌.

8-3- نمایش مهارت در شکار

یکی از مهم‌ترین کارکردهای شکار در عصر قاجار، استفاده از آن به‌عنوان ابزاری برای نمایش مهارت و تخصص در فنون شکار بود؛ از این ‌رو شکار با قوش که تا حدودی از دیگر شکارها دست‌نیافتنی‌تر و دشوارتر بود، اهمیت قضیه را دوچندان می‌کرد. ناصرالدین‌شاه قاجار برای هنرنمایی با قوش‎های شکاری، بهترین آنها را به ماهرترین قوشچی‌ها واگذار می‌کرد تا هنرنمایی و مهارتشان را در شکار چند برابر کنند. او یکی از قوش‌های تقدیمی سهام‌الدولۀ بجنوردی را که برای تعلیم به معیرالممالک (قوشچی سلطنتی) سپرده بود، در شکارگاه جاجرود رونمایی کرد و از این طریق، هنرش را در این نوع شکار بر همراهانش نمایان کرد (معیرالممالک، 1361). البته در این زمینه، قوش‌های شکاری به‌جهت اینکه ازنظر جرئت و نحوۀ پرواز با یکدیگر متفاوت بودند، هنرنمایی‌شان در شکار نیز متفاوت بود (ناصرالدین‌شاه قاجار، 1383)؛ به‌گونه‌ای که یکی از شنقارهای اهدایی به ناصرالدین، با هنرنمایی و مهارت در شکار، گوی سبقت را از دیگر قوش‌های سلطنتی ربوده بود (معیرالممالک، 1361). ناصرالدین‌شاه همچنین برای نمایاندن هنر خود در شکار، گاهی قوش‌های شکاری را در حال پرواز شکار می‌کرد (ناصرالدین‌شاه قاجار، 1397الف؛ اعتمادالسلطنه، 1350). در مواقعی هم که قوشچی‌ها و مردم نظاره‌گر شکار بودند، ناصرالدین‌شاه با قوش‌پرانی هنرنمایی می‌کرد و مهارت خود را در این زمینه، به معرض نمایش می‌گذاشت (ناصرالدین‌شاه قاجار، 1397ج). ناصرالدین‌شاه گاهی به مدت چندین روز از سفرا و اتباع خارجی در شکارگاه‌های سلطنتی پذیرایی می‌کرد تا مهارتش را در شکار (به‌ویژه) با قوش‌های شکاری بر آنها نمایان کند (فوریه، 1385؛ اعتمادالسلطنه، 1350).

 شاهزادگان و حکام در ایالات و ولایات مختلف به پیروی از این رویه، از حضور سفرا و اتباع خارجی برای نمایش مهارت خود در این فن شکار استفاده می‌کردند. شاهزاده ملک‌قاسم میرزا زمانی که برای شکار با قوش اقدام کرد، سفیر فرانسه را با خود همراه کرد (دوسرسی، 1362؛ فلاندن، 1356). همچنین حسن‌خان دشتی حاکم دشتستان، از حضور جیمز موریه در این راستا استفاده کرد (موریه، 1385). برخی سفرای خارجی که در قوش‌بازی مهارت داشتند، پس از دیدار با شاهزادگان در زمان شکار، مهارت و تخصص خود را در تعلیم، تربیت و نحوۀ شکار با قوش‌ به آ‌نها انتقال می‌دادند (جونز، 1386).

8-4- جنبۀ معیشتی شکار با قوش

قوش و قوش‌بازی به‌دلیل مسائل و سختی‌های جانبی آن، به‌صورت گسترده در قالب شکار درباری و اعیانی و در مواردی معدود به‌وسیلۀ افراد عادی در مناطق مختلف‌ استفاده می‌شد. درواقع کارکرد استفاده از قوش در عصر قاجار متفاوت بود. با توجه به اینکه شکار با قوش به‌سختی انجام می‌شد، عموماً ساختار قدرت با اهدافی از آن بهره می‌گرفتند که جایگاه فردی و اجتماعی آنها را تحت تأثیر قرار می‌داد‌. در بین مردم عادی، معدود افرادی که از قوش استفاده می‌کردند، بیشتر جنبۀ معیشتی را در نظر داشتند؛ به‌طوری ‌که گاهی در مناطق مختلف‌ افرادی برای تأمین معیشت روزانۀ خود، قوش‌پرانی می‌کردند (عین‌السلطنه، 1374). گروهی دیگر که از شکار و قوش‌بازی در این راستا استفاده می‌کردند، سفرای خارجی بودند (دیولافوا، 1376). آنها گاهی پس از پشت سر گذاشتن مسیرهای سخت و طاقت‌فرسا، به‌دلیل کمبود مواد غذایی، از قوش و قوشچی‌های ماهر محلی برای تأمین آذوقه بهره می‌گرفتند (موزر، 1356).

9- نتیجه‌گیری

شکار در دورۀ قاجار با کارکردهای مختلفی به‌خصوص معیشتی، در میان گروه‌های مختلف مردم ایران رواج داشت. در این میان شکار با قوش، یکی از روش‌های صید در عصر قاجار بود و اهمیت و جایگاه ویژه‌ای داشت؛ اما این شیوۀ شکار، بسیار خاص‌ و متفاوت از روش‌های مرسوم دیگر صید بود و اقدام به آن، محدودیت‌ها و شرایط خاصی را طلب می‌کرد؛ به‌طوری که ابتدا‌ پرندگان شکاری که برای شکار از آنها استفاده می‌شد، به‌راحتی در ‌دسترس‌ نبودند، هرچند‌ برخی از گونه‌ها بومی ایران بودند، اما قوش‌های قدرتمند عموماً از خارج از مرزها به ایران وارد می‌شدند؛ دوم اینکه استخدام قوشچی‌های ماهر و صرف هزینه‌های زیاد برای تعلیم قوش، مشکلات و بار مالی زیادی را برای دارندگان پرندگان شکاری درست می‌کرد، این در حالی بود که با رواج تفنگ‌های شکاری جدید، صید گونه‌های مختلف جانوری، بسیار راحت و به‌صورت گسترده انجام می‌شد؛ بنابراین شکار با قوش بسیار پرهزینه، زمان‌بر، سخت، کم‌بازده و مستلزم مقدمات و مهارت‎های فراوان بود. به همین علت شکار با قوش، بیشتر در میان اعضای خاندان سلطنتی و گروه‌های بالای جامعه رایج بود.

اگرچه شکار با قوش در دوران شاهان اولیۀ قاجار‌ رواج داشت، اما ناصرالدین‌شاه قاجار که بخش بزرگی از زندگی و تفریحات خود را به شکار اختصاص داده بود، ‌با قوش هم شکار می‌کرد و در آن مهارت داشت، بنابراین حکومت او‌ ‌ دورۀ اوج رواج قوش‌بازی در دورۀ قاجار است. این نوع شکار در دورۀ شاهان بعدی، به‌شدت از رونق افتاد. از سوی دیگر برخی از شاهزادگان و حکام هم در این کار مهارت داشتند و هزینه‌های گزافی را صرف قوش‌داری می‌کردند. شکار با قوش در دورۀ قاجار، کارکرد معیشتی خود را تا حد زیادی از دست داد. این شیوه از شکار علاوه بر جنبۀ سرگرمی و تفریح، کارکردهای متنوعی ازنظر جایگاه اجتماعی و فردی برای اقدام‌کنندگان به آن داشت و ازنظر جایگاه اجتماعی، ناتوانی عموم در نگهداری، تعلیم و استفاده از قوش برای دارندگان این نوع پرندگان شکاری، امتیاز محسوب می‌شد و به‌نوعی نمایش تمول و بزرگی آنها بود. ازنظر جایگاه فردی نیز به‌دلیل سختی‌های مربوط به شکار با قوش، کسانی که از این مهارت برخوردار بودند، برای نمایش هنر و مهارت خود، از آن استفاده می‌کردند.

[1]. برای آگاهی از انواع دیگر قوش‌های شکاری، رجوع کنید‌ به (تیمورمیرزای قاجار، 1307).

[2]. بنگرید به‌ نسوی، ابوالحسن علی بن احمد (1354بازنامه، با مقدمه‌ای در صید و آداب آن در ایران تا قرن هفتم هجری، نگارش و تصحیح علی غروی، تهران: وزارت فرهنگ و هنر.

اعتمادالسلطنه، محمدحسن (1350). روزنامۀ خاطرات اعتمادالسلطنه (ایرج افشار، مصحح). امیرکبیر.
اعتمادالسلطنه، محمدحسن (1385). یادداشت‌های روزانۀ اعتمادالسلطنه (سیف‌الله وحیدنیا، مصحح). آبی.
افضل‌الملک، غلامحسین (1361). افضل‌التواریخ (به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدونیان)، تاریخ ایران.
اوبن، اوژن (1362). ایران امروز (علی‌اصغر سعیدی. مترجم). زوار.
اورسل، ارنست (1382). سفرنامۀ قفقاز و ایران (علی‌اصغر سعیدی، مترجم). پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
آدینه‌وند، مسعود، عادل‌فر، باقرعلی، امرایی، شمس‌الدین، و بازوند، ستار (1395). تحلیل پدیدۀ شکار سلطنتی در عصر قاجار. فصلنامۀ گنجینۀ اسناد، 26(4)، 63-42.
بروگش، هنری (1374). در سرزمین آفتاب: دومین سفرنامۀ هنریش بروگش (مجید جلیلوند، مترجم). مرکز.
بن‌تان، آگوست (1390). سفرنامۀ آگوست بن‌تان (منصورۀ نظام مافی اتحادیه، مترجم). بی‌جا: بی‌نا.
پولاک، یاکوب ادوارد (1368). سفرنامۀ پولاک: ایران و ایرانیان (کیکاووس جهانداری، مترجم). خوارزمی.
تانکوانی، ژی. ام (1383). نامه‌هایی دربارۀ ایران و ترکیه آسیا (علی‌اصغر سعیدی، مترجم). چشمه.
تیمور میرزا قاجار (1307). بازنامۀ ناصری. نسخۀ خطی دانشگاه تورنتو.
جونز، سرهارفورد (1386). خاطرات سرهارفورد جونز: روزنامۀ سفر خاطرات هیئت اعزامی انگلستان به تهران (مانی صالح علامه، مترجم). ثالث.
چریکف (1385). سیاحت‌نامۀ مسیو چریکف (آبکار مسیحی، مترجم). سپهر.
خاوری شیرازی، میرزا فضل‌الله (1380). تاریخ ذوالقرنین (ناصر افشار‌فر، مترجم). وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
خزائی، سهم‌الدین، و قنبری، زهرا (1400). قرق و امنیت شکار در عصر ناصری. فصلنامۀ مطالعات تاریخ فرهنگی، 13(52)، 1-25.
خودزکو، الکساندر (1354). سرزمین گیلان: توصیفی تاریخی و جغرافیایی از سرزمینی واقع در جنوب دریای خزر (سیروس سهامی، مترجم). پیام.
دالمانی، هنری رنه (1378). سفرنامه از خراسان تا بختیاری (غلامرضا سمیعی، مترجم)، طاووس.
دروویل، گاسپار (1365). سفر در ایران، (جواد محیی، مترجم). گوتنبرگ.
دوراند، سرتی مور (1346). سفرنامۀ دوراند: مربوط به هیئت سرتی مور وزیرمختار انگلیس در ایران (علی‌محمد ساکی، مترجم). کتاب‌فروشی محمدی.
دوسرسی، کنت دوسارتیژ (1362). ایران در 1839-1840 م سفارت فوق‌العادۀ کنت دوسرسی (احسان اشراقی، مترجم). انتشارات مشهد.
دوکوتزبوئه، موریس (1365). مسافرت به ایران (محمود هدایت، مترجم). جاویدان.
دهخدا، علی‌اکبر (1377). لغتنامۀ دهخدا. دانشگاه تهران.
دیولافوا، ژان (1376). سفرنامۀ خاطرات کاوش‌های باستان‌شناسی شوش (ایرج فره‌وشی، مترجم). دانشگاه تهران.
رشوند، محمدعلی (1376). مجمل رشوند‌ (منوچهر ستوده، مصحح). میراث مکتوب.
ژوبر، پیر. آمده (1322). مسافرت به ارمنستان و ایران (محمود هدایت، مترجم). تابان.
ساروی، محمد فتح‌الله بن محمدتقی (1371). تاریخ محمدی: احسن‌التواریخ (غلامرضا طباطبایی مجد، مصحح). امیرکبیر.
ساکما (سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران)، 1342: سند شمارۀ: 9587/210
ساکما، 1296: سند شمارۀ: 1387/295
ساکما، 1318: سند شمارۀ: 17073/296
ساکما، 1330: سند شمارۀ: 2299/210
ساکما، 1330: سند شمارۀ: 2406/210
ساکما، بی‌تا: سند شمارۀ: 6512/295
سپهر، لسان‌الملک (1377)، ناسخ التواریخ (جمشید کیانفر، مصحح)، اساطیر.
سردار اسعد بختیاری (بی‌تا). تاریخ بختیاری. بی‌نا.
ظل‌السلطان، مسعود‌میرزا (1362). تاریخ سرگذشت مسعودی: زندگینامه و خاطرات ظل‌السلطان. دنیای کتاب.
عزیزالسلطان، غلامعلی‌خان (1376). روزنامۀ خاطرات عزیزالسلطان ملیجک ثانی (محسن میرزایی، مصحح)، زریاب.
عین‌السلطنه، قهرمان میرزا سالور (1374). روزنامۀ خاطرات عین‌السلطنه (مسعود سالور و ایرج افشار، مصحح)، اساطیر.
فریدی، فریبا (1402). شکار در دورۀ قاجار از ابتدا تا پایان دورۀ ناصری (1210-1313)، (امیر بهروز قاسمی، ویراستار). خیزران.
فریزر، جیمز بیلی (1364). سفرنامۀ فریزر معروف به سفر زمستانی (منوچهر امیری، مترجم). توس.
فلاندن، اوژن (1356). سفرنامۀ اوژن فلاندن به ایران (حسین نور‌صادقی، مترجم). اشراقی.
فوروکاوا، نوبویوشی (1384). سفرنامۀ فوروکاوا (هاشم رجب‌زاده و کنیجی ئه اورا، مترجم). انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
فوریه (1385). سه سال در دربار ایران: خاطرات دکتر فوریه پزشک ویژۀ ناصرالدین‌شاه‌قاجار (عباس اقبال آشتیانی، مترجم). دنیای کتاب.
قاضی‌ها، فاطمه (1390). گزارش شکارهای ناصرالدین‌شاه قاجار 1279-1281 هـ. ق. سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران.
قنبری، زهرا، و خزائی، سهم‌الدین (1401). تحلیلی بر عوامل مؤثر بر شکار، اهداف و کارکردهای آن در عصر ناصری. فصلنامۀ جستارهای تاریخی، 13‌(2)، 203-175.
قنبری، زهرا، و طولابی، توران (1399). شکار حیوانات توسط اشراف قاجار و پیامدهای زیست‌محیطی آن. فصلنامۀ تاریخ و فرهنگ، 52(1)، 140-115.
گوبینو، کنت آرتور (1383). سه سال در آسیا: سفرنامۀ کنت دو گوبینو (عبدالرضا هوشنگ مهدوی، مترجم). قطره.
مارکام، کلمنت (1367). تاریخ ایران در دورۀ قاجار (میرزا‌رحیم فرزانه، مترجم). آسمان.
معیرالممالک، دوستعلی خان (1361). یادداشت‌هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین‌شاه. تاریخ ایران.
معیرالممالک، دوستعلی خان (1390). وقایع الزمان: خاطرات شکاریه (خدیجه نظام مافی، مصحح). تاریخ ایران.
مکنزی، چارلز فرانسیس (1359). سفرنامۀ شمال: گزارش اولین کنسول انگلیس در رشت از سفر به مازندران و استرآباد (منصوره اتحادیه، مترجم). گستره.
موریه، جیمز (1385). سفرنامۀ جیمز موریه (ابوالقاسم سری، مترجم). توس.
موزر، هنری (1356). ترکستان و ایران: گذری در آسیای مرکزی (محمد گلبن، مترجم). سحر.
میرزا ابراهیم (1355). سفرنامۀ استرآباد و مازندران و گیلان (مسعود گلزاری، مصحح). بنیاد فرهنگ ایران.
ناصرالدین‌شاه قاجار (1362). سفرنامۀ ناصرالدین‌شاه قاجار به فرنگ. مشعل.
ناصرالدین‌شاه قاجار (1367). روزنامۀ سفر گیلان (منوچهر ستوده، مصحح). مؤسسۀ فرهنگی جهانگیری.
ناصرالدین‌شاه قاجار (1383). سفرنامۀ ناصرالدین‌شاه به مازندران (تصحیح هارون و هومن، مصحح). پانیذ.
ناصرالدین‌شاه قاجار (1395). روزنامۀ خاطرات ناصرالدین‌شاه قاجار از ربیع‌الاول 1283 تا جمادی‌الثانی 1284 به انضمام شرح کامل سفرنامۀ اول خراسان (مجید عبد امین، مصحح). انتشارات دکتر محمود افشار با همکاری نشر سخن.
ناصرالدین‌شاه قاجار (1397الف). روزنامۀ خاطرات ناصرالدین‌شاه قاجار از ربیع‌الاول 1310 تا جمادی‌الاول 1312(مجید عبد امین، مصحح). انتشارات دکتر محمود افشار با همکاری نشر سخن.
ناصرالدین‌شاه قاجار (1397ب). روزنامۀ خاطرات ناصرالدین‌شاه قاجار از ربیع‌الاول 1308 تا ربیع‌الثانی 1309 به انضمام شرح کامل سفرنامۀ لار، شهرستانک و کلاردشت (مجید عبد امین و نسرین خلیلی، مصحح). انتشارات دکتر محمود افشار با همکاری نشر سخن.
ناصرالدین‌شاه قاجار (1397ج). روزنامۀ خاطرات ناصرالدین‌شاه قاجار از رجب 1284 تا صفر 1287 به انضمام سفرنامه‌های قم، لار، کجور و گیلان (مجید عبد امین، مصحح). انتشارات دکتر محمود افشار با همکاری نشر سخن.
ناصرالدین‌شاه قاجار (1398). روزنامۀ خاطرات ناصرالدین‌شاه قاجار از ربیع‌الاول 1287 تا جمادی‌الثانی 1288 به انضمام سفرنامۀ کربلا و نجف (مجید عبد امین، مصحح). انتشارات دکتر محمود افشار با همکاری نشر سخن.
ناصرالدین‌شاه قاجار (1399). روزنامۀ خاطرات ناصرالدین‌شاه قاجار از شوال 1288 تا ذیحجۀ 1290 به انضمام سفرنامۀ اول فرنگ (مجید عبد امین، مصحح). انتشارات دکتر محمود افشار با همکاری نشر سخن.
ناصرالدین‌شاه قاجار، و اعتمادالسلطنه، محمد‌حسن خان (1388). روزنامۀ سفر مازندران 1282-1289 (‌یوسف الهی، مصحح). رسانش.
نسوی، ابوالحسن علی بن احمد (1354). بازنامه، با مقدمه‌ای در صید و آداب آن در ایران تا قرن هفتم هجری (علی غروی، مصحح). وزارت فرهنگ و هنر.
نوری، محمد‌تقی (1386). اشرف‌التواریخ (سوسن اصیلی، مصحح). میراث مکتوب.
ویلز، چارلز جیمز (1368). ایران در یک قرن پیش: سفرنامۀ دکتر ویلز (غلامحسین قراگوزلو، مصحح). اقبال.
هدایت، رضاقلی خان (1380). تاریخ روضه‌الصفای ناصری (جمشید کیانفر، مصحح). اساطیر.
هدایت، رضاقلی‌خان (1385). سفارت‌نامۀ خوارزم (جمشید کیانفر، مصحح). میراث مکتوب.
 
References

Adineh Vand, M., Adelfar, B. A., Amraei, Sh., & Bazvand,   S. (2015). Royal hunting in the Qajarid era. Quarterly Journal of Ganjineh Asnad, 26(4), 42-63. https://ensani.ir/fa/article/362993 [In Persian]. 

Aziz al-Sultan, G. A. Kh. (1997). Aziz al-Sultan Melijak Sani's diary (M. Mirzaei, Ed.). Zaryab Publication. [In Persian].
Bentan, A. (2010). August Bentan's travel (M. Nizam Mafi, Trans). (n.p). [In Persian].
Brogash, H. (1988). A trip to the court of Sahibqaran (Kurd Bacha, Trans.). Ettela'at Publication. [In Persian].
Brogash, H. (1995). In the Sun land (Henry Brogash's second travelogue) (M. Jalilvand, Trans.). Markaz Publication. [In Persian].
Cherikov, A. (2006). Monsieur Cherikov's travelogue (A. Mesihii, Trans.). Sepehr Publication. [In Persian].
Dalmani, H. R. (1999). Travel from Khorasan to Bakhtiari (Gh. Samii, Trans.). Tavoos Publication. [In Persian].
Dehkhoda, A. A. (1998). Dehkhoda Dictionary. University of Tehran Press. [In Persian].
Diolafova, Z. (1997). Travelogue of Memories of Susa Archaeological Excavations (I. Farahvashi, Trans.). University of Tehran Press. [In Persian].
Droville, G. (1986). Travel in Iran (J. Mohie, Trans.). Gutenberg. [In Persian].
Dukotzboe, M. (1986). Traveling to Iran (M. Hedayat, Trans.). Javidan Publication. [In Persian].
Durand, S. M. (1967). Durand's travels (related to the delegation of Sirti More, the British minister in Iran). (A. M. Saki, Trans.). Mohammadi Bookstore. [In Persian].
Dussarsi, C. D. (1983). Iran in 1839-1840 AD extraordinary embassy of Count Dussarsi (E. Eshraghi, Trans.). Mashhad: Mashhad University Press [In Persian].
Etimad al-Sultaneh, M. H. (2006). Etimad al-Sultaneh's daily notes. Abi. [in Persian].
Etimad al-Sultaneh. M. H. (1971). Etimad al-Sultaneh newspaper (I. Afshar, Ed.). Amir Kabir. [In Persian].
Faridi, F. (2023). Hunting in the Qajar period from the beginning to the end of the Naseri period (1313-1210 A.H.). (A. B. Ghasemi, ed.). Khizaran Publication. [In Persian].
Flanden, E. (1977). Eugene Flanden's travelogue to Iran (H. Noor Sadeghi, Trans.). Eshraghi Publication. [In Persian].
Fourier, J. B. (2006). Three years in the court of Iran (memoirs of Dr. Fourier, the special physician of Naser al-Din Shah Qajar). (A. Iqbal Ashtiani, Trans.). Donye Ketab Publication. [In Persian].
Fraser, J. B. (1985). Fraser's travelogue known as the Winter Journey (M. Amiri, Trans.). Toos. [In Persian].
Furukawa, N. (2005). Furukawa's travel (H. Rajabzadeh and& K. Eura, Eds). Association of Cultural Works and Honors Publication. [In Persian].
Gobineau, C. A. (2013). Three years in Asia: Comte de Gobineau's travelogue (A. H. Mahdavi, Trans.). Qatreh Publication. [In Persian].
Hidayat, R. (2001). The History of Rouza al-Safai Naseri (J, Kianfar, Ed). (Vol. 9-10). Asatir Publication. [In Persian].
Hidayat, R. (2006). Khwarezm Embassy letter (J. Kianfar, Ed.). Mirase Maktub Publication. [In Persian].
Jones, S. H. (2007). Sir Harford Jones's diary (Journal of the British delegation to Tehran). (M. Salehi Allameh, Trans.). Saless Publication. [In Persian].
Joubert, P. A. (1943). Traveling to Armenia and Iran (M. Hedayat, Trans.). Taban Publication. [In Persian].
Khavari Shirazi, M. F. (2001). History of Dhul-Qarnain (N. Afshar Far, Ed). Farhang Publication. [In Persian].
Khazaei, S., & Qanbari, Z. (2022). Enclousion and security of hunting in the Naseri Period. Journal of Cultural History Studies, 13(50), 1-25. 10.29252/chs.13.50.1 [In Persian].
Khodzko, A. (1975). The land of Gilan (a historical and geographical description of a land located in the south of the Caspian Sea). (S. Sahami, Trans.). Payam. [In Persian].
Mackenzie, C. F. (1980). Travel to the North (Report of the First British Consul in Rasht from a Trip to Mazandaran and Estrabad). (M. Ettehadiyah, Trans.). Gostareh Publication. [In Persian].
Markham, C. (1988). The history of Iran in the Qajar period (M. R. Farzaneh, Trans.). Asman Publication. [In Persian].
Mirza Ibrahim (1976). Travel book of Estarabad, Mazandaran and Gilan (M. Golzari, Ed.). Farhang Iran Foundation. [In Persian].
Morieh, J. (2005). The travel of James Morieh (A. Seri, Trans.). Toos Publication. [In Persian].
Moser, H. (1978). Turkestan and Iran (a passage through Central Asia). (A. Motarjem, Trans.). Sahar Publication. [In Persian].
Muir al-Mamalek, D. A. K. (1982). Notes from the Private life of Naser al-Din Shah. Tarikh Iran Publication. [In Persian].
Muir al-Mamalek, D. A. K. (2013). Vaqai al-Zaman (Hunting Memoirs). (Kh. Nizam Mafi, Ed.). Tarikh Iran Publication. [In Persian].
Nasawi, A. A. B. A. (1975). Baznameh: with an introduction on hunting and its customs in Iran until the 7th century AH (A. Gharavi, Ed.). Ministry of Culture and Art Publication. [In Persian].
Naser al-Din Shah Qajar & Etimad al-Sultaneh (2009). Mazandaran Travel Newspaper 1282-1289 (Y. Elahi, Ed.). Rasanesh Publication. [In Persian].
Naser al-Din Shah Qajar (1983). Naser al-Din Shah Qajar's travel letter to Farang. Mash'al. [In Persian].
Naser al-Din Shah Qajar (1988). Safar Gilan Newspaper (M. Sotoudeh, Ed.). Jahangiri Cultural Institute. [In Persian].
Naser al-Din Shah Qajar (2004). Naser al-Din Shah's travelogue to Mazandaran (H. Vahoman, Ed.). Paniz Publication. [In Persian].
Naser al-Din Shah Qajar (2016). The diary of Naser al-Din Shah Qajar from Rabi-ul-Awl 1283 to Jumadi al-Thani 1284 including the complete description of the first Khorasan travelogue (M. Abd Amin, Ed.). Dr. Mahmoud Afshar Publication. [In Persian].
Naser al-Din Shah Qajar (2018a). The diary of Naser al-Din Shah Qajar from Rabi-ul-Awl 1310 to Jamadi-ul-Awl 1312 (M. Abd Amin, Ed.). Dr. Mahmoud Afshar Publication. [In Persian].
Naser al-Din Shah Qajar (2018b). The diary of Naser al-Din Shah Qajar from Rabi-ul-Awl 1308 to Rabi-ul-Thani 1309 including the complete description of the travelogue of Lar, Shahristanak and Kalardasht (M. Abd Amin, & N. Khalili. Eds.). Dr. Mahmoud Afshar Publication. [In Persian].
Naser al-Din Shah Qajar (2018c). The diary of Naser al-Din Shah Qajar from Rajab 1284 to Safar 1287 including the travelogues of Qom, Lar, Kajur and Gilan (M. Abd Amin, Ed.). Dr. Mahmoud Afshar Publication. [In Persian].
Naser al-Din Shah Qajar (2019). The diary of Naser al-Din Shah Qajar from Rabi-ul-Awl 1287 to Jumadi al-Thani 1288 including the travelogue of Karbala and Najaf (M. Abd Amin, Ed.). Dr. Mahmoud Afshar Publication. [In Persian].
Naser al-Din Shah Qajar (2020). The diary of Naser al-Din Shah Qajar from Shawwal 1288 to Dhu al-Hijjah 1290 including the travelogue of First Farang (M. Abd Amin, Ed.). Dr. Mahmoud Afshar Publication. [In Persian].
Nouri, M. T. (2007). Ashraf al-Tawarikh (S. Asili, Ed.).  Miras-e Maktub. [In Persian].
Ojan, O. (1983). Iran Today (A. A. Saiedi, Trans.). Zovar Publication. [In Persian].
Polak, J. E. (1989). Polak's travel book (Iran and Iranians). (K. Jahandari, Trans.). Kharazmi Publication. [In Persian].
Qanbari, Z., & Khazaei. S. (2021). An analysis of the factors affecting hunting, its goals and functions in Naseri Era. Journal of Historical Studies, 13(2), 185-213. https://historicalstudy.ihcs.ac.ir/article_8473.html [In Persian].
Qanbari, Z., & Tulabi, T.  (2019). Hunting with Qajar aristocracy and its environmental consequences. Journal of History and Culture, 52(1), 115-140. 10.22067/jhistory.2021.69122.1021  [In Persian].
Qaziha, F. (2010). The report of the hunting of Naser al-Din Shah Qajar 1279-1281 AH. Documents Organization. [In Persian].
Rashoond, M. A. (1997). Rashoond's collection (M. Sotoudeh, Ed.). Miras-e Maktoob Publication. [In Persian].
Sakma (National Library and Documents Organization of Iran), 1342: document number: 9587/210
Sakma, 1296: document number: 295/1387
Sakma, 1318: document number: 17073/296
Sakma, 1330: document number: 210/2406
Sakma, 1330: document number: 2299/210
Sakma, N.d: document number: 6512/295
Saravi, M. F. B. M. T. (1992). Muhammadi History (Ahsan al-Tawarikh). (Gh. Tabatabai Majid, Ed.). Amir Kabir Publication. [In Persian].
Sardar Esad Bakhtiari, A. Q. (n.d). Tarikh Bakhtiari. (n.p). [In Persian].
Sepehr, L. M. (1998). Naskh al-Tawarikh (J. Kianfar, Ed.). Asatir Publication. [In Persian].
Tankovani, J. M. (2013). Letters about Iran and Turkey in Asia (A. A. Saeedi, Trans.). Cheshmeh Publication. [In Persian].
Timur Mirza Qajar (1928). Baz-nameh Naseri. University of Toronto Manuscript.
Ursel, E. (2012). The Caucasus and Iran travel book (A. A. Saeidi, Trans.). Research Institute of Humanities and Cultural Studies. [In Persian].
Wills, Ch. J. (1989). Iran in a century ago (Land of Sun and Lion). (Gh. Karagozlu, Trans.). Iqbal Publication. [In Persian].
Zal al-Sultan, M. M. (1988). History of Masoudi's biography (biography and memoirs of Zal al-Sultan). Donye Ketab Publication. [In Persian].