تبیین تأثیر اندیشه و عملکرد اقتصادی امام علی (ع) بر توسعۀ تمدن اسلامی- با تأکید بر تمدن‌سازی حکومت‌های شیعی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

دانش آموخته، گروه فقه و مبانی حقوق اسلامی، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه ایلام، ایلام، ایران

چکیده

فعالیت‎های اقتصادی مسلمانان در سده‎‍های نخستین اسلامی در قالب نظام اقتصادی اسلام، که به جهش تولید و خلق ثروت انجامید، یکی از عوامل اصلی‎ شکل‎گیری و توسعۀ تمدن اسلامی بوده است. در تدوین این نظام اقتصادی، شخصیت‌های مختلف و ازجمله امام علی (ع) نقش محوری داشته‌اند. امام علی (ع) در دوران خلافت، توانست مجموعه‌ای از اصلاحات به هم ‌پیوستۀ اقتصادی را به اجرا گذارد و مُدلی ناب از نظام‌سازی اقتصادی را عرضه کند. هدف امام (ع)، استقرار عدالت و کسب رفاه برای بیشتر مردم با ریشه‌کنی فقر، فساد و تبعیض بوده است. در این مقاله کوشش ‎‍شده است که به ‎‍روش توصیفی- تحلیلی، تأثیر اندیشه و عملکرد اقتصادی امام علی (ع) بر توسعۀ تمدن اسلامی و به‎‍ویژه در تمدن‌سازی حکومت‌های شیعی، بررسی شود. یافتۀ پژوهش نشان داده اندیشه و عملکرد اقتصادی امام (ع) در زمینه‌هایی همچون: عدالت اقتصادی، نوآوری اقتصادی، تبیین فقه اقتصادی، سازندگی و آبادانی و توسعۀ وقف بر توسعۀ تمدن اسلامی تأثیر داشته است. پیشنهادهای نوآورانۀ اقتصادی امام (ع)، در دورۀ خلفای نخستین و در دوران خلافت (40-35 ق)، اثر فزاینده‌ای در انضباط اداری و مالی مسلمانان، افزایش تولید، هویت‌دادن به حکومت اسلامی و تأمین امنیت تجار داشته است. امام (ع) جامع‌ترین نظرها را در زمینۀ فقه اقتصادی ارائه کرده و نظرهای ایشان نقش محوری در رسمیت‌دادن به فعالیت‌های اقتصادی مسلمانان داشته است. ازطرفی حکومت‌های علویان طبرستان، فاطمیان و زیدیان یمن، از آرای فقهی امام (ع) در زمینۀ فقه اقتصادی استفاده کرده‌اند. اهتمام امام (ع) در زمینۀ آبادانی و توسعۀ وقف، باعث تأمین نیازهای محرومان، ایجاد اشتغال، رایج‌شدن فرهنگ کار و تلاش در بین مردم و شکل‌گیری نظام وقف شده است. همچنین حکومت‌های ادریسیان، علویان طبرستان و زیدیان یمن، با الگوپذیری از گفتمان عدالت‌خواهانۀ امام (ع)، به نظام‎‍سازی اقتصادی پرداخته‌اند که پیامد آن، ممانعت از تبعیض، تعدیل مالیات‌ها، فقرزدایی و رونق تولید بوده است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Explaining the Effects of Imam Ali’s Thoughts and Economic Performance on the Development of Islamic Civilization with Emphasis on Shiite Civilization and Governments

نویسنده [English]

  • Ayat Ghobadi
Graduate, Department of Jurisprudence and Fundamentals of Islamic Law, Faculty of Theology and Islamic Studies, Ilam University, Ilam City, Ilam Province.
چکیده [English]

Abstract
Muslims’ economic activities in the early centuries of Islam have been one of the major parameters in the formation of Islamic civilization and development in the form of Islamic economic system, which has led to a leap in the production of wealth. In the development of this economic system, diverse personalities, including Imam Ali’s, have played a significant role. In this article, a descriptive-analytical attempt was made to examine the impacts of Imam Ali’s thoughts and economic performance on the development of Islamic civilization, as well as the civilization of Shiite governments. The research findings indicated that his economic thought and performance in economic justice, economic innovation, and explanation of economic jurisprudence, as well as construction and expansion of endowment work, had an effect on the development of Islamic civilization. Similarly, following the pattern of Imam Khomeini’s discourse of justice, the governments of the Idrisids, Tabarestan Alavids and Yemen Zaidis, engaged in the economic systematization, which resulted in the prevention of discrimination, tax cuts, poverty alleviation, and economic prosperity of production.
Introduction
One of the significant features of Islam is the concern for economic issues in a novel and purposeful format with the aim of regulating economic relations, meeting requirements, gaining universal prosperity, and the hereafter happiness of human beings. In the form of this new economic system, along with efficient manpower, natural facilities, and new technology, Muslims have been able to pave the way for the emergence of Islamic civilization by boosting wealth creation. In the process of building the structure of Muslim civilization based on the historical sources and Imam Ali’s background and position in the history of Islam, Imam Ali’s thoughts have had a significant impact on the various religious, political, cultural, and economic fields of the Islamic society and infrastructure establishment for the formation of Islamic civilization. In his life and especially during his caliphate (35-40 AH.), Imam Ali has been able to provide a good model of systematization of Islamic economy. Likewise, through his connection to Bani Hashem Family, who have had a long history in business, Imam was aware of Muslims’ decisions and economic issues during the Prophet’s government. He has had perfect knowledge of economic jurisprudence and advice. Various successors to the first caliphs have been the influencial factors of his success in presenting this economic model. On the other side, in his personal life, he has been particularly interested in construction and development. Also, he has been diligent in the development of endowments. The combination of these factors has caused Imam Ali to present the most harmful views in the economic field. Considering his background and position, it is natural that his economic performance and thought in the process of Islamization, more specifically by Shiite governments, have been considered and modeled.
Materials and Methods
This research was conducted based on library data collection. In terms of review and explanation, it was a descriptive-analytical method. First, the main factors, based on which Imam Ali’s thought and economic performance were effective, were identified according to the main sources and then Imam’s achievements of economic actions and reforms were explained in the process of Muslim civilization and modeling of Shiite governments based on his tradition.
Numerous researches Imam Ali’s actions, reforms, and economic thought have been published, most of which are based on his economic life, actions, and reforms, as well as his desired economic system during his caliphate. However, they have analyzed his economic behaviors and have not dealt with the influences of his thought and economic performance in later periods, especially in the formation and development of Islamic civilization. Thus, in the present article,  the different influential angles of his economic thoughts on the development of Islamic civilization were coherently studied.
Discussion and Conclusion
 Based on the sources, the Shiite governments of Idrissids, Tabarestan Alavids, and Yemen Zaydis were found to be influenced by Imam’s essential discourse of justice. In fact, a comprehensive economic reform program was implemented to eliminate discrimination, establish equality, abolish class customs, adjust taxes, alleviate poverty, and observe affairs. They were conducted to the public benefit regardless of the agents’ behaviors. The results of these justice-oriented reforms were the spread of Islam, establishment of unity and solidarity, developments of commerce and industry and public welfare, and finally flourishing of Islamic culture and civilization in their territories.
Imam’s actions and reforms were of high importance. Among them, economic innovation, explanation of economic jurisprudence, and construction and development of endowments were found to be highly mentioned.
It made a significant contribution to increasing production, better managing resources and optimally using them, improving productivity, developing employment, and fighting corruption in the Islamic society.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Imam Ali
  • Islamic civilization
  • economic thought
  • Shiite governments

بیان مسئله

 در فرآیند تمدن‌سازی، اقتصاد یکی از عوامل اصلی است و «بدون داشتن پول و قدرت اقتصادی، تمدّن ساخته نمی‌شود» (دورانت، 1365: 1/3) و درواقع تمدن «دستاورد رونق و شکوفایی اقتصادی» (Howden, 2016: p388) است. یکی از شاخصه‌های اصلی دین اسلام، اهتمام به مباحث اقتصادی در قالبی نو و هد‌فدار، با هدف تنظیم روابط اقتصادی، تأمین نیازها، کسب رفاه دنیوی و سعادت اخروی انسان‎‍ها بوده است. مسلمانان در قالب این نظام اقتصادی نوین، همراه با نیروی انسانی کارآمد، امکانات طبیعی و فن‌آوری جدید، با رونق‌دادن به تولید و خلق ثروت، زمینۀ «پیدایش تمدّن اسلامی» (حتی، 1366:‌ 50) را فراهم کردند. در فرآیند ساخت‌وساز تمدنی مسلمانان، به استناد منابع، به‌واسطۀ سابقه و جایگاه امام علی (ع) در تاریخ اسلام، اندیشۀ او در حوزه‌های مختلف دینی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جامعۀ اسلامی و پی‌ریزی زیرساخت‌های شکل‌گیری تمدن اسلامی، تأثیر مهمی داشته است. امام علی (ع) در طول حیات خود و به‌ویژه در دوران خلافت (40-35 ق)، به‎‍خوبی مُدلی از نظام‎‍سازی اقتصاد اسلامی را ارائه کرد. پیوند او به خاندان بنی‎هاشم، که طی سالیان متمادی از فعالان بازرگانی شبه‎جزیزۀ عربستان بوده‎اند (یعقوبی، 1371: 1/242)، آشنایی نزدیک با روند تصمیم‎گیری‎ها و مباحث اقتصادی مسلمانان در دوران حکومت پیامبر (ص)، آگاهی کامل بر مسائل فقهی اقتصادی (ابن ابی الحدید، 1363: 11/66) و مشاوره‎‍های مختلف به خلفای نخستین، ازجمله در امور مالی و ادارۀ سرزمین‌های عراق (یعقوبى، 1371: 2/ 29)، برخی از عواملی بودند که بر توفیق او در ارائۀ این مدل اقتصادی تأثیر داشتند. افزون ‎‍بر این، ایشان به‌ مدت پنج‌سال، مقام خلافت را عهده‎دار بود و به‎‍‌خوبی با ظرفیت‎ها و مشکلات اقتصادی جامعۀ اسلامی آشنایی پیدا کرده بود (نهج‌البلاغه: نامۀ 53). از سویی حضرت در زندگی شخصی، به‎‍‎‍ویژه‌ به سازندگی و آبادانی اهتمام داشت (ابن ‌ابی‌الحدید، 1363: 1/22) و ازجمله در توسعۀ وقف کوشا بود (کلینـی، 1362: 5 /74). مجموعۀ این عوامل باعث شد که امام علی (ع) در حوزۀ اقتصادی، سائب‌ترین نظرها را ارائه دهد و با توجه به سابقه و جایگاه ایشان، طبیعی است که عملکرد و اندیشۀ اقتصادی حضرت، در فرآیند تمدن‌سازی مسلمانان و به‎‍ویژه از طرف حکومت‎‍های شیعی، مورد اعتنا و الگوگیری قرار گرفته باشد.

 هدف این مقاله، تبیین تأثیر عملکرد و اندیشۀ اقتصادی امام علی (ع) بر روند شکل‌گیری و توسعۀ تمدن اسلامی و الگوبرداری حکومت‎‍های اسلامی (شیعی) از سیرۀ اقتصادی ایشان است که مسئلۀ اصلی این پژوهش به ‎‍شمار می‎‍رود. در این پژوهش سعی شده ابتدا محورهای اصلی، که اندیشه و عملکرد اقتصادی امام علی (ع) در آنها اثرگذار بوده است، به استناد منابع اصلی شناسایی و سپس دستاوردهای اقدامات و اصلاحات اقتصادی امام (ع) در فرایند تمدن‌سازی مسلمانان به‌دقت بررسی شود. در ادامه، الگوگیری حکومت‌های شیعی از سیرۀ امام (ع) در برقراری عدالت اقتصادی بررسی و دستاوردهای آن تبیین شده است.

فرضیۀ پژوهش آن است که اندیشۀ اقتصادی امام علی (ع)، که هدف آن استقرار عدالت و ریشه‌کنی فساد، فقر و تبعیض بوده است، در میان علما، نخبگان، توده‌های مختلف مردم، حکام سیاسی و به‎‍ویژه حاکمان شیعی، پذیرش و بهره‌برداری شده و به‎‍عنوان میراثی ارزشمند، در توسعۀ تمدن اسلامی تأثیر جدی داشته است. این پژوهش در مرحلۀ گردآوری اطلاعات به‎‍شیوۀ کتابخانه‎‍ای و در مرحلۀ بررسی و تبیین، به‎‍ روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است.

پیشینۀ تحقیق

دربارۀ اقدامات، اصلاحات و اندیشۀ اقتصادی امام علی (ع)، پژوهش‌های متعددی منتشر شده، اما با عنوان اثر سیره بر توسعۀ تمدنی مسلمانان، پژوهش مستقلی صورت نگرفته است، هرچند در برخی پژوهش‎‍ها مشابهت‌هایی یافت می‌شود. میثم موسایی (1380)، در کتاب «مبانی و جهت‌گیری کلی اقتصادی در نهج‌البلاغه»، مبانی کلی حاکم بر رفتارهای اقتصادی امام (ع) را در هشت‌بخش تدوین کرده و نتیجه گرفته است که تحقّق عدالت اقتصادی مدنظر امام (ع)، از سه طریقِ رفع فقر، تعدیل ثروت و حاکمیت روابط عادلانه، امکان‌پذیر است. فصول این کتاب، عنوان‌بندی هماهنگی ندارد و برای همین نویسنده نتوانسته بین مطالب انسجام برقرار کند. همچنین فصل آخر کتاب با عنوان «تأملی بر محتوای نظام اقتصادی از دیدگاه اسلام»، به مبانی و جهت‌گیری اقتصادی حاکم بر نهج‌البلاغه ربط ندارد. در «دانشنامۀ امام علی (ع)» (1385)، جلد هفتم، آرای امام (ع) در قالب موضوعاتی، شامل مبانی فلسفی نظام اقتصادی، راهکارهای دستیابی به عدالت اقتصادی، دنیا و آخرت، زهد و قناعت، فقر و غنا، اقدامات عمرانی و اقتصادی، دولت و سیاست‎های اقتصادی، بیت‎المال، اصلاحات اقتصادی و بازار بررسی شده است که نویسنده با تمرکز بر مطالب فلسفی و دینی، نتوانسته نظام اقتصادی مدنظر امام (ع) را تبیین کند. اصغر منتظرالقائم (1391)، در بخش دوم کتاب «تمدن‌سازی نبوی و علوی»، ابتدا مفهوم تمدن‎سازی علوی به‎‍معنای برنامه‎های راهبردی مطلوب نظام‌سازی برای بنیان مدنیت نوین را توضیح داده و سپس به‌صورت مختصر، برنامه‎ها و اقدامات امام (ع) را برای رفاه اقتصادی جامعه و استقرار عدالت معرفی کرده است. رضا حسینی (1393)، در کتاب «سیرۀ اقتصادی امام علی (ع)»، سیرۀ امام (ع) را در دو بخش تولید و مصرف بررسی کرده، اما به عنصر توزیع اشاره نکرده است که ضلع سوم اقتصاد است. مرضیه اکاتی و دادخدا خدایار (1393)، در مقالۀ‎ «نقش امام علی (ع) در گسترش تمدّن اسلامی؛ مطالعۀ موردی توزیع اقتصادی»، شیوة توزیع در حکومت امام (ع) را در راستای برقراری عدالت تشریح کرده‎اند، اما برخلاف انتظار، اصلاحات اقتصادی امام (ع) را بررسی کرده و به نقش امام (ع) در توسعۀ تمدّن اسلامی هیچ اشاره‎ای نکرده‎اند. محمدحسین دانش‌کیا (1396) نیز در مقالۀ «وضعیت و نقش دولت ادریسیان در تمدن اسلامی»، رفتارهای خاص حکام ادریسی، همچون التزام به مشورت، دوری از فریب‌کاری و نیرنگ، برابری اجتماعی و پرهیز از کاخ‌نشینی را بررسی کرده و به تناسب، مطالبی را در زمینة انطباق رفتار آنان با سیرة امام (ع) به‌صورت خیلی کوتاه ارائه داده است که به‌علت اختصار و استفاده‌نکردن از منابع اصلی، به هیچ وجه معنای مدنظر را به خواننده منتقل نمی‌کند. این پژوهش‌ها بیشتر سیرۀ اقتصادی امام علی (ع)، اقدامات و اصلاحات اقتصادی امام (ع) در دوران خلافت، نظام‌ اقتصادی مطلوب مدنظر امام (ع) و رفتار اقتصادی حضرت را واکاوی کرده و به تأثیر اندیشه و عملکرد اقتصادی امام (ع) در دوره‎‍‌های بعدی و در شکل‌گیری و توسعۀ تمدن اسلامی نپرداخته‌اند. مقالۀ پیش رو به‎‍طور منسجم، زوایای مختلف تأثیر اندیشۀ اقتصادی امام (ع) بر توسعۀ تمدن اسلامی را بررسی کرده است.

محورهای اثرگذاری اندیشۀ امام علی (ع) بر توسعۀ تمدن اسلامی

 اندیشۀ اقتصادی امام علی (ع) در روند شکل‌گیری و توسعۀ تمدن اسلامی، در محورهای متعددی اثرگذار بوده است که در ادامه بررسی و تحلیل می‎‍شود:

1- پیروی حکومت‌های شیعی از گفتمان عدالت‌خواهانۀ امام علی (ع)

عدالت اقتصادی، جزء عدالت اجتماعی است که هدف غایی آن ایجاد فرصت برابر، برای تشکیل زندگی آبرومندانه، مولد و خلاق، برای همۀ افراد جامعه است 2004: p 49)  .(O'Boyle ,

 بنا به نظر امام علی (ع)، عدالت یکی از «پایه‎های چهارگانۀ ایمان» (نهج‌البلاغه: حکمت 31) و «ترازوی خداوند برای بندگان» (آمدی تمیمی، 1378: 1/422) است که التزام به آن، «رضایتمندی مردم» (نهج‌البلاغه: نامۀ 53) و قرارگرفتن جامعه بر مدار «تعادل» (نوری، 1418 ق: 11/ 319) را به همراه دارد.

 امام (ع) در دوران خلافت، مُدلی ناب از حکمرانی را ارائه کرد که عدالت اقتصادی (جدول 1)، یکی از ارکان اصلی آن بوده است.

جدول 1: راهکارهای برقراری عدالت اقتصادی توسط امام (ع)

ردیف

متغیر اثرگذار

سیره امام علی (ع)

1

تغییر نگرش ‌مردم و مسئولان

- ترغیب کارگزاران به ساده‌زیستی (نهج‌البلاغه: خطبۀ 209).

- التزام کارگزاران به امانت‌داری و حفاظت از بیت‌المال (منقری، 1370: 38).

- تأکید بر عادلانه‌بودن مُراودات اقتصادی (نهج‌البلاغه: نامۀ‌ 53).

2

شفافیت اقتصادی

- پاسخ‌گویی به مردم: «اگر دربارۀ تو ستم را گمان بردند، دلیل خود را برایشان شفاف آشکار کن و با این شفاف‌سازیت، گمان‌های بد ایشان را از خویش بگردان» (نهج البلاغه: نامۀ 53).

- دسترسی مردم به اطلاعات: «هان بدانید که حق شما در نزد من آن است که هیچ رازی را جز در جنگ از شما پنهان ندارم» (همان: نامۀ 50).

- مجازات مفسدین: توبیخ اشعث بن قیس، فرماندار آذربایجان، (همان: نامۀ 5) و مصقله بن هبیرۀ شیبانی، فرماندار اردشیر خوره (همان: نامۀ 43) به‌سبب سوء‌استفاده از بیت‌المال.

- ممانعت از هرگونه سهم‌خواهی و انحصارطلبی نزدیکان (همان: نامۀ 53).

3

تقسیم مساوی بیت‌المال

- تقسیم بیت‌المال به‌صورت مساوی بین آحاد مردم (ثقفی، 1373: 46).

- نبود تمایز بین موالی و اعراب در پرداخت‌های بیت‌المال (ابن ابى‌ الحدید، 1363‎‍: 7/42-37).

 

4

فقرزدایی

- بیزاری امام (ع) از فقر: «فقر و تهیدستی مرگ بزرگ است» (نهج‌البلاغه: حکمت 154).

- تعیین مکانیسم برای پرداخت سهم از بیت‌المال به فقرا و ضعفا (نهج‌البلاغه: نامۀ 53).

- تعیین سهم برای افراد از کار افتاده از بیت‌المال (طوسی، 1364: 6/293).

 

 

 

بخش عمده‎ای از رفتار حکام ادریسی[1]، تحت تأثیر اندیشۀ امام علی (ع) بوده‎ است. ادریس بن عبداللّه (175-172 ق)، مؤسس این حکومت، از شاگردان امام صادق (ع) بوده است (طوسی، 1415 ق: 162) که در قیام علوی فخ در سال 169ق شرکت داشت و به‌ناچار به مغرب فرار کرد (یعقوبی، 1371: 2/407). همچنین سکه‌های ضرب‌شده از طرف ادریسیان، با عبارت «علی خیرالناس بعد النبی، کره من کره و رضی من رضی»، (سعدانی، 1981: 24) بر امامت و برتری امام علی (ع) تأکید داشته است.

ادریسیان به‌سان حکام قبلی شمال افریقا رفتار نکردند، بلکه براساس آموزه‌های علوی، اصلاحاتی به شرح ذیل انجام دادند:

  • ادریسیان، در بین مردم به «برابری اجتماعی تأکید داشتند و عنصر عرب را بر بربر ترجیح نمی‌دادند» (نصرالله سعدون، 1987: 134). چنانکه ادریس اول در اولین خطبۀ خود، مردم را به «کتاب خدا، سنت پیامبر (ص)، عدالت و بهرۀ برابر» (محموداسماعیل، 1383: 61) دعوت کرد که این تصمیم در تاریخ شمال افریقا بی‌سابقه بوده است. این روش ادریسیان، یادآور رویکرد امام (ع) در تقسیم مساوی اموال بیت‌المال، مابین اعراب و موالی در آغاز حکومت است (ابن ابى‌الحدید، 1363‎‍: 7/42-37).
  • زمامداران ادریسی، ساده‌زیست بودند و از زندگی اشرافی دوری می‌گزیدند و به این لحاظ «هیچ مورّخی ننوشته است که ادریسیان صاحب کاخ‌های کذایی بوده‌اند و یا زندگی را با خوشگذرانی و غرقه‌شدن در ناز و نعمت ‌گذرانده‌اند» (حسین مونس، 1384: 1/380). این رویکرد ادریسیان، «به احتمال زیاد برگرفته از سبک حکومتی امام علی (ع) بوده است» (دانش‌کیا، 1396: 90).
  • ادریسیان در ایجاد نظام مالی، از «اصول شـیعی جمـع‎آوری مالیـات پیـروی» (عبدالرزاق، 1989: 60) کرده‌اند که بر تعدیل مالیات‎ها تأکید داشت و بنابراین هنگامی که ادریس اول به حکومت رسید، «خراج‎های سنگین را برداشت و در شیوۀ وصول مالیات‎ها بازنگری کرد» (سلاوی، 1954: 1/157). نظام مالیاتی ادریسیان، از علل اصلی رونق اقتصادی مغرب در این زمان بوده است (نصرالله سعدون، 1987: 148).
  • محمد بن ادریس (۲۱۳-۲۲۱ ق) در آغاز حکومت، دستور داد اموال نگهداری‌شده در خزانه را بین مردم به‌صورت مساوی تقسیم کنند (امین عاملی، 1376 : 45/141) که این روش او، یادآور عملکرد امام علی (ع) در اولین‌روز استقرار بر خلافت است (ثقفی، 1373: 46).

دادگری ادریسان، تحسین مورّخان را به همراه داشته است، چنانکه ابن خلدون اذعان دارد که «مردم هنوز از ادریسیان به نیکی یاد می‌کنند و بازماندگان آنها همچنان در فاس اقامت دارند» (ابن خلدون، 1363: 1/48). همچنین تیتوس بوکهارت در سال 1935 در توصیف مقبرۀ ادریس اول نوشته است: «مسجد و مقبرۀ ادریس اول در کوه زرهون، قلب تمامی مراکش و حرمی که مقبرۀ ادریس دوم را در میان می‌گیرد نیز به‌لحاظ موقعیت و هم به‌لحاظ معنا، قلب فاس به شمار می‌رود» (بوکهارت، 1388: 116).

 عدالت‌خواهی ادریسیان زمینه‌ساز عبور از بدویت به شهرنشینی و شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی در شمال افریقا شد که در این زمینه به دلایل ذیل استناد می‌شود:

  • التزام به عدالت و نبود تبعیض از سوی حکام ادریسی، زمینه‌ساز پیوستن قبابل مختلف بربر، اعراب شمال افریقا و اندلس به ادریسیان شد (ابن ابی زرع، 1972: 18-17).
  • عدالت‌خواهی حکام ادریسی، حمایت گستردۀ مردم را از آنان به همراه داشت و ادریسیان با استفاده از این موقعیت، موفق به نظام‌سازی سیاسی مبتنی بر «امامت شورایی»، (حسین مونس، 1384:‌1/377) شدند.
  • اقدامات حکام ادریسی، زمینۀ یکجانشینی و توسعۀ شهرسازی را در قلمرو آنان فراهم کرد، چنانکه شهرهایی همچون «فاس»،«الحُجْر»، «باباقلام» و «مَسیلَه» در این دوره احداث شد (ابن ‏خلدون، 1363: 3/17).
  • در این دوره تجارت و کشاورزی توسعه یافت (همان منبع: 3/17) و شهرهای «فاس»، «مسیله»، «الحجر» (ادریسی، 1409 ق: 1-86) و «بصره» (ابن حوقل، 1938: 1/80) رونق یافتند و به کانون ثروت تبدیل شدند که یکی از پیامدهای این موضوع، مهاجرت تعداد زیادی از بازرگان و صنعتگران به این شهرها بود (حسین مونس، 1384: 1/359).
  • انسجام و وحدت، برقراری امنیت، نظام‌سازی سیاسی و اقتصادی، توسعۀ تجارت و کشاورزی و جذب نخبگان و مهاجران در قلمرو ادریسیان، زمینۀ زایش فرهنگ و تمدن اسلامی در این مناطق را فراهم کرد و «فاس به مرکزی برای پرورش علم، فرهنگ، تعلیم و تذهیب تبدیل شد» (چلونگر، برزگر، : 219).

 در همین راستا حاکمان علوی طبرستان، به پیروی از سیرۀ امام علی (ع) الترام داشته‌اند. حسن بن زید (270-250 ق)، بعد از استقرار بر قدرت دستور داد که مردم را «به کتاب خدا، سنّت رسول خدا (ص) و آنچه که از امیرمؤمنان و پیشوای پرهیزگاران، امام علی بن ابی طالب (ع)، در اصول و فروع دین رسیده است فرا بخوانند و برتری آن حضرت را بر تمامی امت آشکار کنند» (امین عاملی، 1376: 5/83).

 همچنین، ناصر اُطروش (304- 301 ق)، از اصحاب امام هادی (ع) و امام عسکری (ع) (طوسی، 1364: 385)، که روایات متعددی را از ائمه نقل کرده است، (صدوق، 1414 ق: 94) «مردى عادل و نیک‌سیرت»، (ابن ‏خلدون، 1363: 2/571) بود که «مردم در عدالت و حسن رفتار و به پا داشتن حق» (طبری، 1375: 10/149) هیچ کس را مانند او ندیده بودند.

او بعد از استقرار بر قدرت، تلاش فزون‌تری را برای برقراری عدالت انجام داد و به اصلاحاتی به شرح ذیل مبادرت کرد:

  • استقرار عدالت، مستلزم وجود اساس‌نامۀ حکومتی و مدیریتی است که اُطروش در این زمینه، کتاب «الاحتساب» را با هدف تبیین ادارۀ شهر و با تأکید بر روایات امام علی (ع) (اطروش، 1423 ق: 11) تألیف کرد.
  • او به‌صورت ویژه‌ای، برای برقراری برابری اجتماعی (طبری، 1375:‎10/149) تلاش کرد و در این راستا، «رسم کدخدایی و مالکیت کدخدا بر اموال، زن و فرزندان را برانداخت و همۀ مردم را در یک رُتبت قرار داد» (بیرونی، 1386: ۲۶۸) که این رویکرد مبتنی بر آموزه‌های علوی بوده است.
  • اهتمام برای تعدیل ثروت، با استفاده از مکانیسم‌های مختلف و ازجمله بازنگری در شیوۀ وصول مالیات‌ها و مُلغی‌کردن مالیات‌های سنگین (‏ابن‏خلدون، 1363: 2/570)، یکی از اصلاحات اطروش بود، چنانکه بعد از استقرار در شهر آمل، پیشنهاد یکی از کارگزاران طاهری مبنی بر امکان وصول مالیات ششصدهزار درهمی از زمین‌های این منطقه را رد و تأکید کرد که اخذ مالیات فقط در چارچوب شرع انجام خواهد گرفت (نسائی، 1420 ق: ١٨٥).
  • التزام به ساده‌زیستی و اجتناب از زندگی اشرافی‌گری، چنانکه پیشنهاد احداث عمارت اشرافی را نپذیرفت و گفت: «من برای تخریب و انهدام (تجمل) آمده‎ام، نه برای ساخت عمارت» (حسنی، 1422 ق: 606).
  • اختصاص مالیات‌های جمع‌آوری‌شده به امور عام‌المنفعه، برای تغییر در اوضاع زندگی مردم (ابن ‎اثیر، 1371: 8/82).
  • تأکید بر برابری حقوق خود به‌عنوان حاکم با سایر مردم، چنانکه گفته است: «ای مردم، بین من و شما هیچ فاصله‌ای نیست و بر در سرای من، هیچ نگهبانی وجود ندارد» (جدبان، 1423 ق : 26).

 همچنین حسن بن قاسم (316-304 ق) در عامل به «عدل و ترفیه خلایق مشغول بود و روزهای ایام سبع را قسمت کرده بود بر مصالح دین و دنیا و یک روز را به تدبیر ملک و اقطاعات، روز آدینه را به عرض مجوس و قضای اهل جرایم و البته حوالت هیچ مهم از مهمات شرعی و دیوانی را به کسی نکردی و همه به نظر و رأی خویش فرمودی و هیچکس نگذاشتی که به ضعیف به اندک و یا بسیار تسلط کند و آمل در عهد او آسوده بود» (ابن ‎اسفدیار، 1389: 1/309).

 پیامد اقدامات و اصلاحات حکام علوی که مردم نواحی شمال ایران در «هیچ‌زمانی مثل آن ندیده بودند» (بارتولد، 1358: 237)، زمینۀ گسترش اسلام (ابن ‏خلدون، 1363: 2/570)، ساخت مدارس و مساجد در شهرها و روستاها (حسنی، 1422 ق: 611)، توسعۀ علوم و معارف دینی (جدبان، 1423 ق: 27) و برقراری رفاه (زرین‌کوب، 1386: 2/139) را فراهم کرد.

در همین راستا حکام زیدی یمن، به پیروی از نظرهای امام علی (ع) التزام داشته‌اند، چنانکه یحیی بن حسین که به «عدالت، فقاهت» (فضیلت شامی، 1367: 232) و ساده‌زیستی (ابن عنبه، 1417 ق: 166) مشهور بوده، به پیروی از امام علی (ع) (مجلسی، 1363: 69/ 176)، از کارگزاران و مأموران خود در مناطق مختلف، عهد و پیمان گرفته است که پشتوانۀ اصلی دستورات محوله از طرف او باشد (مُحلی، 1423ق: 2/239).

همچنین یحیی بن حسین همچون امام علی (ع) (نهج‌البلاغه: نامۀ 5)، مسئولیت را در حکم امانت الهی می‌دانست و کارگزاران حکومتی را موظف می‌کرد که مالیات‌ها را براساس توانایی افراد وصول و از اعمال هرگونه ستمی بر مردم خودداری کنند. همچنین افراد ناتوان از پرداخت مالیات معاف باشند و سهمی از این اموال (مالیت‌های جمع‌آوری‌شده) هم برای فقرا اختصاص یابد (علوی، 1370 ق: 45).

2- نوآوری‌ اقتصادی

نوآوری در لغت به معنای «ابتکار، ابداع، اختراع و نوآفرینی» است و در اصطلاح «اختراع یا ایده‎ای نو است که در عمل به کار گرفته شود و ارزش‎افزا باشد» (Kogabayey , Maziliauskas ,2017: p 60).

نوآوری، یکی از مهمترین عوامل افزایش تولید، مدیریت بهتر منابع، ارتقای سطح بهره‌وری، جذب سرمایه‌گذاری و توسعۀ اقتصادی است ) (Fagerberg et al, 2010:p 18 که در معارف دینی نیز به‌صورت ویژه این موضوع بررسی شده است (سورۀ بقره: آیۀ 117).

به استناد منابع، امام علی (ع) اقدامات نوآورانه‎ای به شرح ذیل در حوزۀ اقتصادی انجام داده است:

  • دورۀ خلفای نخستین

با تشکیل خلافت اسلامی، خلفا در امور مختلف و ازجمله مباحث اقتصادی با امام علی (ع) مشورت می‎کردند و امام (ع) هم نظرهای نوآورانۀ خود را در اختیار آنان قرار می‌داد:

الف-قراردادن هجرت رسول خدا (ص) به‌عنوان مبدأ تاریخ اسلام

در دورۀ خلیفۀ دوم، قلمرو مسلمانان توسعه یافت و اموال زیادی از نواحی فتح‌شده به مدینه فرستاده می‎شد؛ اما چون مسلمانان مبدأیی برای تاریخ خود منظور نکرده بودند، در امور اجرایی و مالی برای خلیفه و کارگزاران نواحی مختلف مشکلات و نابسامانی‎های عمده‎ای پیش آمد. زمانی که برای خلیفۀ دوم مُحرز شد که ادامۀ وضع موجود امکان‎پذیر نیست، با صحابۀ رسول خدا (ص) در این زمینه مشورت کرد. عده‎ای تاریخ رومی (میلادی) و عده‌ای هم تاریخ ایرانی را پیشنهاد دادند. در این جمع امام علی (ع)، پیشنهاد کرد به‌دلیل اهمیت موضوع هجرت رسول خدا (ص) از مکه به مدینه، آن را مبدأ تاریخ اسلام قرار دهند (یعقوبى، 1371: 2/29). عده‌ای از حاضران و ازجمله خلیفۀ وقت، پیشنهاد امام (ع) را پذیرفتند و عمر دستور داد که از آن پس هجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه، مبدأ تاریخ اسلامی قرار گیرد (ابن‌عساکر، 1415 ق: 1/37).

این پیشنهاد به مشکلات و نابسامانی‎های موجود مالی و اداری پایان داد، زمینۀ برقراری نظم و انضباط در وصول مالیات‌های اسلامی در نقاط مختلف را فراهم کرد و به خلافت اسلامی هویت بخشید.

ب- ارائۀ الگوی اخذ خراج سرزمین‎های سواد عراق

ازجمله مسائلی که در دورۀ خلیفۀ دوم ابهام پیدا کرد، تعیین تکلیف زمین‌های سواد عراق بود که «سپاهیان اسلام در دوران خلافت عمر بن خطاب بر آن دست یافتند» (طوسی، 1364: ۲/۳۳).

عمر ابتدا قصد داشت سرزمین عراق را میان مسلمانان تقسیم کند و دستور داد آنها را بشمارند، پس دید که به هر مرد (مجاهد)، سه نفر از کشاورزان (که همان علوج بودند) می‌رسد و برای همین در این زمینه با اصحاب مشورت کرد (ابو عبید، 1408ق: 74).

بعضى از اصحاب ایدۀ او را پذیرفتند، اما وقتی خلیفۀ دوم از امام علی (ع) در این زمینه نظر خواست، امام (ع) با دوراندیشی گفت: «اگر امروز آنجا را تقسیم کنى براى آیندگان چیزى نخواهد ماند، آنجا را به صاحبانش واگذار کن تا براى ما و آیندگان هر دو سود داشته باشد». عمر ضمن تأیید و پذیرش پیشنهاد امام (ع)، گفت: «خدا تو را توفیق دهد» (یعقوبى، 1371: ‏2/39).

 این پیشنهاد مبتنی بر مصالح اسلام و مسلمانان و رعایت مبانی فقهی بود که منافع فاتحان و مردمان ساکن در این سرزمین‌ها را توأمان حفظ می‌کرد.

2- دوران خلافت (40-35 ق)

امام علی (ع) در دوران خلافت، مبادرت به انجام اصلاحات اقتصادی کردند و نوآوری‎هایی به شرح ذیل داشتند:

الف- توسعه و رونق بازار کوفه

 بنا به نظر امام (ع)، بازار محل فراهم‌آوردن کالاهای اساسی جامعه و یکی از راه‌های توسعۀ اشتغال و ارتقای سطح درآمدهای مردم بود، چنانکه فرموده است: «به دادوستد بپردازید که مایۀ بی‌نیازی از آنچه در اختیار مردم است، می‌باشد» (کلینی، 1362: 5/149).

امام (ع) اعتقاد داشت که «بازار مسلمانان مانند مسجد آنان است و کسی که در مکانی از بازار از دیگران پیشی گیرد، تا شب از دیگران به آن مکان سزاوارتر است» (نعمان مغربی، 1385: 2/22)؛ بنابراین با این رویکرد هنگام حضور در کوفه، از هرگونه انحصارطلبی تجّار پرنفوذ برای تصاحب مغازه‌هایی جلوگیری ‌کرد که موقعیت بهتری داشتند و آنان فقط اجازه داشتند مدت معینی‌ از این‌ مغازه‎ها استفاده‌ کنند (بیهقی، 1416 ق: 9/109).

 همچنین امام (ع) به‌واسطۀ اینکه از گرفتن حق‎الاجارۀ مغازه‎های بازار کراهت داشت (صدوق، 1367: 7/9)، آنها را به‌صورت رایگان به تجّار واگذار می‌کرد (بیهقی، 1416 ق: 9/109) که این روش تا سال 51 هجری در کوفه استمرار داشت (ابن شبه نمیری، 1410 ق: 14/71).

امام علی (ع)، بر دخالت دولت برای تنظیم بازار در راستای حفظ منافع مردم و حکومت تأکید داشت (نهج‌البلاغه: نامۀ 53)، تا آنجا که شخصاً بر بازار شهر کوفه نظارت ‎کرده است. امام‌ حسین (ع) در این زمینه می‌فرماید: «امیرالمؤ‌منین (ع) در کوفه‌ بر مرکب‌ سوار می‌شد و از همۀ‌ بازارهای‌ کوفه‌ بازدید می‌نمود» (نعمان مغربی، 1385: 2/538).

امام (ع) همچنین احتکار بازاریان را «عامل محرومیت (بحران)» (همان منبع: 35) می‌دانست و بنابراین در مقام عمل، به‌شدت با احتکار مقابله می‌کرد و ازجمله، هنگام حضور در کوفه دستور داده «کپة‌ غلۀ احتکارشدۀ یکی‌ از تجّار را در کنار رود فرات و دربارۀ دیگر‌ غله‌ای‌ را که‌ صدهزار درهم‌ قیمت‌ داشته است بسوزانند» (متقی هندی، 1419 ق: 4/ 182).

این اقدامات موجب تسهیل‌ در دادوستد، شکل‎گیری رقابت بین فروشندگان، پایین‌آمدن قیمت‎ها، رضایتمندی تمام فعالان بازار، ارزش پیدا کردن تمام مغازه‎های بازار و مانع از شکل‌گیری هرگونه تبعیض و انحصارطلبی بود. با وجود اینکه سه جنگ داخلی بر امام (ع) تحمیل شد و سرزمین‌ها، شهرها و روستاهای زیادی ناامن شدند، اما در این مدت هیچ‌گونه بحران اقتصادی در قلمرو امام (ع) شکل نگرفت، چنانکه امام (ع) با مباهات فرموده است: «همۀ مردم کوفه برخوردارند و در آسایش به سر می‌برند، به‌طوری که همه از خوراک مناسب (نان گندم)، مسکن و سرپناه کافی و آب سالم استفاده می‌کنند» (مجلسی، 1363: 40/327).

ب- ضرب ‌سکۀ اسلامی

در سال 37 هجری و در دورۀ خلافت امام (ع)، سکه‎ای به خط کوفی ضَرب شد که کلمۀ «علی ولی الله» بر آن ضرب شده بود (مقریزی، 1998: 1/46).

کشفیات جدید باستان‌شناسی بر صحت این مدعا تأکید دارد. سایت لبنانی بنت جمیل، آکادمی ماجیستر «از کشف سکه‎ای خبر داده است که نخستین درهم اسلامی است. این سکه به دستور امام علی (ع)، در فاصلۀ سال‎های 35 تا 40 هجری ضرب شده است. محمد فوزی عبداللطیف الثامم، رئیس آثار کشف‌شده در بندر رفح فلسطین، این سکه را معرفی کرده است. بر این سکه سورۀ اخلاص و در پایین آن آیۀ «محمد رسول الله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون» درج شده است. بر پشت سکه هم «لا اله الا الله/بسم الله» آمده و در بصره ضرب شده است» (سرافرازی، 1394: 26-7).

ت-تأسیس شرطه‌الخمیس

ازجمله ابتکارات امام (ع)، ایجاد «شرطه‎ الخمیس» بوده است (کاتب، 1387: 393) که از فرماندهان آن به مالک بن حبیب بربوعی و اصبغ بن نباته اشاره می‌شود (منقری، ‎1370: 121).

نظر به وجود ناامنی‎ها و مشکلات زیادی که از طرف عوامل اموی برای ساکنان شهرها فراهم شده بود، تأسیس شرطه‎الخمیس ابتکاری سازنده بود تا امنیت تجار و بازرگانان و ساکنان شهر کوفه (ابن ابی الحدید، 1363: 3/191) و دیگر شهرها (ثقفی، 1373: 91) تأمین شود و در ادارۀ جامعۀ اسلامی و تأمین نیازهای مردم، خللی ایجاد نشود.

ج-تأسیس بیت قِصَص

به‌علت وسعت زیاد قلمرو حکومت اسلامی، کارگزاران حکومتی، اشراف قبایلی و مأموران مالیاتی به شکل‌های مختلف حقوق مردم را تضییع کردند و در این بین بعضی افراد بی‌پناه بودند که نمی‌توانستند از حقوق خود دفاع کنند. امام علی (ع) بعد از استقرار بر خلافت، با آگاهی از این واقعیت، «اتاقی را اختصاص داد تا اینکه افراد مظلوم و بی‎پناه، مشکلات خود را بنویسند و در آن بیفکنند تا رسیدگی شود»، (قلقشندی، 1407ق: 1/471) که به آن «بیت قِصَص» می‎گفتند (ابن ابی الحدید، 1363: 17/87).

3- تبیین فقه اقتصادی

امام علی (ع)، به‌واسطۀ سابقه در اسلام و احاطه بر مبانی قرآنی، ازجمله صاحب‎نظران فقه اسلامی است که آرای ایشان در حوزۀ فعالیت‌های اقتصادی، در محورهای ذیل طرح‌شدنی است:

أ-التزام در فراگیری فقه اسلامی

مسلمانان فعالیت‌های اقتصادی را به رسمیت می‌شناختند که منطبق بر احکام شرعی بود و در این راستا بر طبق نظر امام (ع)، افراد قبل از انجام هرگونه فعالیت اقتصادی، باید بر احکام فقهی مربوط به حرفۀ تخصصی خود تسلط یابند و بعد فعالیت خود را آغاز کنند (صدوق، 1367: 3/193؛ 3/193). روایت است که شخصی به امام علی (ع) گفت: «می‎خواهم تجارت کنم». امام (ع) در جواب او فرمود: «آیا احکام الهی را آموختی؟» او پاسخ داد: «برخی از آنها را آموختم»، امام (ع) فرمود: «وای بر تو، کسی که می‎خواهد تجارت کند ابتدا باید دانش و احکام آن را بیاموزد و اگر از حلال و حرام نپرسد در ربا می‎افتد» (نعمان مغربی، 1385: 2/ 16).

ب- نظارت دقیق دولت اسلامی بر اجرای احکام شرعی در بازار

بر طبق نظر امام (ع)، دولت اسلامی وظیفۀ نظارت بر اعمال و رفتار تجّار و برخورد با سودجویان، محتکران، کم‌فروشان و گران‌فروشان را دارد (نهج‌البلاغه: نامۀ 53)، چنانکه امام (ع) در شهر کوفه شخصاٌ بر امور بازار نظارت ‎کرده است (نعمان مغربی، 1385: 2/538).

ج- برخورد با محتکران

بنا به نظر امام (ع)، احتکار از «خصلت‎های مردم جاهلی» (آمدی‌تمیمی، 1378: 2/304) به حساب می‎آید و چون «محرومیت (بحران)» (نعمان مغربی، 1385: 2/35) را در سطح جامعه به دنبال دارد، بنابراین حضرت در مقام عمل به‌شدت با احتکار مقابله کرده است (متقی هندی، 1419 ق: 4/ 182).

ح- پرهیز از ربا

امام علی (ع)، با بیان اینکه ربا «به‌آرامی در میان مردم راه می‎یابد و حرکت آن از راه‌رفتن مورچه بر سنگ سیاه مخفی‎تر است» (حر عاملی، 1403ق: 12/ 282)، تأکید دارد که تجّار و بازاریان قبل از انجام هرگونه فعالیتی، باید با احکام فقهی مربوطه آشنا شوند تا در دام ربا نیفتند (صدوق، 1367: 3/195).

به استناد منابع دولت علویان طبرستان، در تدوین مسائل فقهی از نظرهای امام علی (ع) استفاده کرده‏اند. داعی کبیر شخصاً در میان مردم حضور می‌یافت و به امور رسیدگی می‌کرد و بنابراین هنگامی که در آمل بود، «یک‌روز به مناظرۀ علم فقه و آداب شریعت و قضا بنشستى، روز دیگر به احکام مظالم، روز دیگر به تدبیر ملک و اقطاعات، روز جمعه به احوال محبوسان و مثل هذا مى‌پرداختى و اهل علم و فضل و بیوتات قدیمه را احترام و اعزاز مى‌نمودى» (مرعشی، 1368: 214).

محمد بن زید (287-270 ق)، از عالمان و فقیهان صاحب قلم به شمار می‎رفت و سه کتاب شامل «الجامع فی الفقه»، «البیان و الحجه» و «الامامه» را تألیف کرده است (‏ابن‏خلدون، 1363: 2/569).

 همچنین ناصرکبیر آثار متنوعی در زمینه‌های مختلف فقهی تحریر کرد (طوسی، 1415 ق: 81) و با تخصصی که در فقه زیدی داشت (شوشتری، ‎1377: 1/320)، نظرهای بدیع و کاربردی را مطرح کرد.

 ناصر اطروش، چنانکه گفته شد در راستای نظام‌سازی سیاسی و اقتصادی یک جامعۀ مطلوب، رسالۀ الاحتساب را در موضوع حسبه، با تأکید بر روایات امام علی (ع) تألیف کرد. بخشی از این ‎‍کتاب، اهمیت جایگاه محتسب و ‎‍ویژگی‌هایی را تشریح کرده است که محتسب باید برای اجرای قوانین داشته باشد (اطروش، 1423 ق: 38) و سپس مسائل شرعی و فقهی را توضیح داده است که تجار و بازرگانان و عموم مردم بدان نیازمندند (همان منبع: 46-40). او در ادامه از ضرورت‎‍ نظارت بر بازارها و رعایت حقوق همنوعان‎‍‎‍ برای حفظ نظم سخن می‎‍گوید (همان: 55-51) و سپس برای هر صنفی، برای فعالیت در بازار، دستورالعمل‌هایی را تبیین می‌کند (همان: 70-56).

همچنین دولت زیدیان یمن، در اصول فقهی از پیروان امام علی (ع) بوده‎اند. یحیى بن حسین «تألیفات زیادی داشت و در احکام شرعى مجتهد بود» (‏ابن‏خلدون، 1363: 3/157) و ازجمله کتاب‌های «الاحکام فی الحلال و الحرام»، «جامع‌الفقه و الحکام» و «حسن المعرفه الفنون فی الفقه»، (فضیلت شامی، 1367: 234) را تألیف کرده است.

یحیی بن حسین در یکی از نامه‌هایش، ازجمله دلایل مشروعیت حکومت خود را تسلط بر احکام شرعی و فقهی عنوان کرده است (علوی، 1370 ق: 45). یحیی در این نامه تأکید دارد که کارگزاران حکومتی در همه حال باید خداوند را بر خود ناظر ببینند، از اموال مردم نگهداری کنند، در جریانِ گرفتن مالیات براساس احکام شرعی عمل و از اذیت و آزار مردم خوداری کنند، در منزل اجاره‌ای اقامت کنند، از هرگونه خیانت و پیمان‌شکنی خوداری و از اذیت و آزار ذمیان و سوءاستفاده از اموال آنان اجتناب کنند (همان: 47).

همچنین نظام فقهی حکومت فاطمیان، براساس احادیث امامان شیعه و به‌ویژه امام علی (ع) و امام صادق (ع) استوار بوده است. معتبرترین اثر فقهی این دوران، کتاب «دعائم الاسلام» تألیف قاضی نعمان بن محمد (م 363 ق) است که دربارۀ باورهای دینی و احکام فقهی اسماعیلی نوشته شده است (ابن ‎خلکان، 1414 ق: 5/415-416).

جلد اول کتاب در هفت موضوع، به عبادات اختصاص یافته است، اما جلد دوم این کتاب در قالب 25 عنوان شامل: کتاب‌البیوع (احکام مربوط به خرید و فروش)، اَیمان و نذرها، اطعمه، اشربه، طب، لباس (احکام پوشیدنی‌ها)، صید، قربانی‌ها و عقیقه، نکاح، طلاق، عتق، عطایا، وصایا، فرائض (ارث)، دیات، حدود، سراق و محاربین (احکام سرقت و محاربان)، الردة و البدعة (احکام مرتدان و بدعت‌گذاران)، غصب، عاریه، لقطه، القسمة و البنیان (احکام شراکت و بناها)، شهادات، الدعوی و البینات مآداب القضات به معاملات اختصاص یافته است.

براساس مباحث این کتاب که زیربنای نظام فکری و فقهی حکومت فاطمیان بوده است، نکاتی به شرح ذیل درخور توجه است:

  • احکام شرعی و فقهی تمام مسائل اصلی اقتصادی در حوزۀ تولید، توزیع و مصرف در این کتاب شرح داده شده است؛
  • بیشتر روایات ذکرشده به‌ترتیب از امام صادق (ع)، امام علی (ع)، رسول خدا (ص) و امام باقر (ع) ذکر شده است؛
  • مطالب کتاب به‌صورت اختصار و شفاف ارائه شده است؛
  • بعضی از مطالب کتاب همچون احکام مربوط به صنعتگران (نعمان مغربی، 1385: 2/87-83) به‌صورت سؤال و جواب تشریح شده است؛
  • از آیات قرآن برای توضیح مطالب مختلف استفاده شده است؛
  • به جزئیات مسائل در حوزه‌های مختلف و ازجمله در زمینۀ فعالیت‌های اقتصادی به‌خوبی توجه شده است.

4- اهتمام به سازندگی و آبادانی 

سازندگی و آبادانی، نقشی تعیین‌کننده در توسعۀ اقتصادی دارد و در مبانی دینی هم بر این امر تأکید خاصی شده است (سورۀ هود: آیۀ 61).

بنا به نظر امام علی (ع)، «یکی از راه‎های تأمین معاش، آبادکردن زمین است» (حر عاملی، 1403ق: 19/ 35) و بنابراین مردمانی که زمین و آب دارند و فقر به آنها سایه افکنده است، «از رحمت الهی به دورند» (حمیری، 1413ق: 115).

با این رویکرد، امام (ع) با وجود سابقه و جایگاهی که داشت، «با دست خود کار می‎کرد، زمین را شخم می‎زد و آبیاری می‎کرد و درخت خرما می‎کاشت» (کلینی، 1362: 5/75).

همچنین بنا به نظر امام علی (ع)، حکومت‌ها موظف به عمران و آبادانی شهرها و روستاها و ایجاد زیرساخت‌های لازم برای توسعة جامعه‌اند، چنانکه امام (ع) در فرمان خود به مالک اشتر نوشته است:

«به مالک فرزند حارث اشتر فرمان داده، هنگامی که او را به ولایت مصر منصوب کرده است که خراج آن سرزمین را بگیرد و با دشمنان آن جهاد کند و اهل آن را به صلاح کشاند و سرزمین‌ها، شهرها و قرای آن را آباد سازد» (نهج‌البلاغه: نامۀ 53).

در بخش دیگری از همین عهدنامه، امام (ع) توصیه می‌کند که مبادا گرفتن خراج بر آبادانی اولویت داشته باشد و یا بدون در نظرگرفتن آن انجام گیرد که در این صورت زمینۀ نابودی آن سرزمین‌ها و ضعف و تباهی مردم آن جامعه فراهم می‌‌شود (همان منبع).

بنا به نظر امام علی (ع) اهتمام در سازندگی و آبادانی، مزیت‌هایی به شرح ذیل به همراه دارد:

أ-توسعة اشتغالزایی

توسعة اشتغال‎زایی، ازجمله پیامدهای سازندگی و آبادانی است، چنانکه امـام صـادق (ع) می‎فرماید:

«امام علی (ع) با دست خویش بیل می‎زد و زمین را آباد می‎کرد و در هر زمینی کـه آبـاد مـی‎کـرد عده‎ای را به کار می‎گرفت و آنگاه زمین دیگر را» (کلینـی، 1362: 5 /74).

ب- تأمین منافع حیاتی جامعه

امام علی (ع)، آبادانی را زمینه‌ساز تأمین منافع حیاتی جامعه و افراد می‌دانست (آمدی‌تمیمی، 1378:‌1/390) و با تعهدی که به این باور داشت، زمین‎هایی را در وادی‌القری، وادی ترعـه و وادی إذنیه با دست خود آباد می‎کرد تا اقشار مختلف مردم از منافع آن بهره‎مند شوند (ابن شبه نُمیری، 1410 ق: 1/235).

ت- استفادۀ بهینه از منابع

امام (ع)، لازمۀ توسعة اقتصادی و تغییر در وضعیت مالی افراد را استفادۀ بهینه و حداکثری از منابع خدادادی و طبیعی عنوان کرده‌اند، چنانکه خطاب به یکی از فرماندارانش نوشته است:

«هر نعمتی که خدا به تو داده است، خوب نگهداری (بهره‎برداری) کن و هیچ نعمتی از نعمت‎های خدا را که ارزانی توست، ضایع مگذار و باید اثر نعمتی که خداوند به تو عطا کرده است در تو دیده شود» (حکیمی، 1392: 5/ 40).

براساس مفاد این نامه، امام (ع) باید از زمین، آب و طبیعت که نعمت‌های الهی‌اند به‌صورت درست و دقیق، استفادۀ حداکثری به عمل آورد تا زمینۀ کسب ثروت و ارتقای جایگاه افراد در جامعه فراهم شود.

ج- اجتناب از راکد نگه داشتن زمین‌های آباد

بنا به نظر امام (ع)، نباید زمین‌های آباد رها شود، بلکه باید با تمام توان از این زمین‌ها استفاده کرد، چنانکه فرموده است:

«هرکس از مؤمنان زمینی را آباد کند، آن زمین به او تعلق دارد و فقط باید حقوق مالی آن را در زمان صلح به امام بدهد» (طوسی، 1367: 4/ 145).

از نمونه‎‍های عینی این عمل در سیرۀ امام (ع)، دستوری بود که حضرت به کارگزار خود قرظه بن کعب نوشت و به او فرمان داد برای اصلاح و ایجاد نهر و آب‎رسانی به زمین‌های کشاورزی مردم تحت قلمرو خود اقدام کند و هزینۀ مربوط را از بیت‌المال بپردازد (یعقوبی، 1371: 2/203).

ح-کشاورزی محور آبادانی

بر طبق دیدگاه امام (ع)، محوریت آبادانی جامعه باید توسعة کشاورزی باشد و بنابراین یکی از وظایف اصلی کارگزاران حکومتی توسعة کشاورزی است (حمیری، 1413 ق: 138).

5-توسعۀ وقف

امام علی (ع) برای خدمات‌رسانی به مردم و به‌خصوص اقشار فقیر جامعه، به‌صورت ویژه‌ای به توسعۀ وقفت اهتمام داشت و از آن به «ذخیرۀ روز قیامت» (نعمان مغربی، 1385: 2/340) تعبیر کرده است. براساس «اسناد موجود، موقوفات امام (ع) شامل وقف بیش از 100 حلقه چاه و چشمه‌های بی‌شمار در مناطق گوناگون، وقف نخلستان‌ها و کشتزارهای متعدد و وقف خانه و مسجد و مانند آن است» (منتظرالقائم، خوشنودی، 1393: 227).

براساس گزارش منابع، عمدۀ فعالیت‎های اقتصادی امام (ع) طی سال‎های 25 الی 35 هجری در منطقۀ یَنبُع (ابن شهرآشوب، 1411 ق: 2/132) در غرب مدینه انجام گرفته است (یاقوت حموی، 1399 ق: 1/658).

امام صادق (ع)، در زمینۀ نحوۀ واگذاری این زمین‌ها به امام (ع) روایت کرده است:

«پیامبر (ص)، چهارقطعه زمین به امام علی (ع) اِقطاع نمود، دو زمین به نام فقیرین و زمین دیگر به نام بئرقیس و الشجره و این دو زمین در منطقۀ عالیه در نزدیکی بنی‌قریظه قرار داشت» (مجلسی، 1370: 23/83).

همچنین عمّار یاسر، نقل کرده است که پیامبر (ص)، ذی‌العشیره را به امام (ع) اِقطاع داد و عمر بن خطاب، نیز قطعۀ زمین دیگری را به او اِقطاع داد و امام (ع) شخصاً قطعۀ دیگری هم خرید و به همین دلیل اموال علی (ع) در یَنبُع از چشمه‎های متفرقی تشکیل ‎شده است (ابن کثیر، 1407 ق: 1/221).

دربارۀ علت نامگذاری این منطقه به ینبع در منابع، دو روایت به شرح ذیل ذکر شده است:

  • یاقوت حمومی، علت نامگذاری این منطقه به ینبع را چشمه‌های فراوان (170 چشمه) ذکر کرده است (یاقوت حموی، 1399 ق: 1/658).
  • امام صادق (ع)، روایت کرده است، هنگامی که امام علی (ع) در این زمین چاهی حفر کردند که آب از درون آن مانند جوشیدن خون از گردن شتر می‌جوشید و به همین مناسبت، نام ینبُع را به معنای جوشیدن آب از زمین بر آن نهادند (کلینی، 1362 : 7/54).

یکی از چشمه‎های معروف منطقۀ ینبُع که به دست امام (ع) حفر شد، «عَین أبی‌نَیزَر» نام داشت (سمهودی، 1403 ق: 1/127). خود أَبی‌نَیزَر، که امام (ع) این چشمه را به نام او نامگذاری کرده بودند، در تشریح نحوۀ حفر این چشمه گفته است:

من در دو زمین زراعی علی ‌بن ابی‌طالب (ع) به نام‎های «عین ابی‌نیزر» و «بُغَیبغه» مشغول کار بودم که یک‌بار امام (ع) به آنجا آمدند و کلنگ را برداشتند و به درون چاه رفتند و مشغول کندن شدند، ولی آبی برنیامد، برای همین از آنجا بیرون آمدند. امام (ع) چندی بعد عرق از پیشانی پاک کردند و باز کلنگ را برداشتند و به درون چاه رفتند و پیوسته کلنگ می‌زدند تا اینکه به‌ناگاه آب فوران کرد و از زمین بیرون جست (الازدی 1413 ق: 3/1127). امام (ع) به‌سرعت از چاه بیرون آمدند و فرمودند: خدا را گواه می‌گیرم که این چشمۀ آب، وقف است (کلینی، 1362: 7/54). آنگاه قلم و کاغذ خواست و چنین نوشت: «این چیزی است که بندۀ خدا، علی امیرمومنان آن را به فقیران مدینه و در راه ماندگان وقف کرد» (زمخشری، بی تا: 4/388).

«بُغَیبغه» نام چاه دیگری است که امام (ع) در این منطقه وقف کرده و گفته شده است «چاهی بوده نزدیک منطقۀ رَشا در اطراف مدینه» (ابن‌ شبه نمیری،1410 ق: 1/223) که خود مشتمل بر چندین چشمۀ دیگر بود به نام‌های خِیف، الأَراک، خِیف لَیلی و خِیف بَسطاس (سمهودی، 1403ق: 3/277) که امام (ع) آنها را وقف بینوایان و فقرا (حر عاملی، 1403 ق: 19/196) کرده است.

در وصیت‌نامۀ امام (ع)، به‌صورت واضح، لیست موقوفات حضرت مندرج است:

1- تمام اموالی که در ینبع دارم، آنچه (آب‌هایی) مال من است و نیز پیرامون آنها را وقف کردم؛

2- ثلث آنچه در وادی القری دارم؛

3- هرآنچه که در دیمه (وادی ترعه) دارم؛

4- هرآنچه را که در اُذینه (اذینه) دارم؛

5- فُقَیرین، در راه خداوند وقف است (کلینی، 1362: 7/51؛ ابن شبه نمیری، 1410 ق: 1/228-225).

اهتمام امام (ع) بر توسعۀ وقف، با توجه به سابقه و جایگاه حضرت، از عوامل اصلی شکل‌گیری نظام وقف در جامعۀ اسلامی بوده است.

نتیجه

یکی از رئوس اصلی برنامۀ اصلاحات امام علی (ع) در دوران خلافت، نظام‌سازی اقتصادی با هدف ریشه‌کنی فقر، فساد و تبعیض، استقرار عدالت و کسب رفاه عمومی برای اکثریت افراد جامعه بوده است که با وجود تحمیل سه‌جنگ داخلی بر حضرت و شکل‌گیری ناامنی‌ها و کارشکنی‌های متعدد، در این دوره هیچ‌گونه بحران اقتصادی شکل نگرفته است.

حکومت‌های شیعی ادریسیان، علوی طبرستان و زیدیان یمن از گفتمان عدالت‌خواهانۀ امام (ع) تأثیر گرفته‌اند و برحسب ضرورت، برنامۀ اصلاحات اقتصادی گسترده‌ای را برای رفع تبعیض، برقراری مساوات، برانداختن رسوم طبقاتی، تعدیل مالیات‌ها، فقرزدایی، اهتمام در امور عام‌المنفعه و نظارت بر رفتار کارگزاران انجام داده‌اند که پیامد این اصلاحات عدالت‌محور موجب گسترش اسلام، برقراری وحدت و یکپارچگی، توسعۀ صنعت و تجارت و کسب رفاه برای عموم مردم و درنهایت شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی در قلمرو آنان بوده است.

یکی از محورهای اصلی اندیشۀ اقتصادی امام (ع)، اهتمام به نوآوری است. در دورۀ خلیفۀ دوم، پیشنهادهای نوآورانۀ حضرت دربارۀ تعیین مبدأ تاریخ برای مسلمانان و ارائۀ الگوی اخذ خراج سرزمین‎های سواد عراق، مانع به وجود آمدن بن‌بست در ادارۀ جامعه اسلامی، برقراری نظم و انضباط مالی و هویت‌دادن به حکومت اسلامی شد که زمینۀ توسعۀ فرهنگ و تمدن اسلامی را فراهم کرد. همچنین امام (ع) آنگاه که بر خلافت دست یافت، اقدامات نوآورانه‌ای همچون توسعۀ بازار کوفه، ضرب سکۀ اسلامی، تأسیس شرطه‌الخمیس و راه‌اندازی بیت قِصَص را به عمل آورد که این اقدامات سهم بسزایی در افزایش تولید، مدیریت بهتر منابع، ارتقای سطح بهره‌وری و مبارزه با فساد در جامعۀ اسلامی به همراه داشت.

امام (ع) به‌علت سابقه در اسلام و آگاهی بر مبانی فقهی و با سنجش تمام زوایای فعالیت‌های اقتصادی در حوزه‌های مختلف تولید، توزیع و مصرف، بستر شکل‌گیری فقه اقتصادی را فراهم کرده است که تمامی مسلمانان و به‌خصوص حکومت‌های شیعی، علویان طبرستان، زیدیان یمن و فاطمیان از نظرهای ایشان استفاده کرده‌اند.

  امام علی (ع) به سازندگی و آبادانی اهتمام داشت و طبق نظر ایشان افراد جامعه باید از تمام توان، ابزارها و ظرفیت‌ها برای سازندگی و آبادانی و جلوگیری از هدررفت منابع مختلف خدادادی استفاده کنند. همچنین حکومت‌ها موظف به برنامه‌ریزی برای عمران و آبادانی زمین‌ها، شهرها و روستاها و ایجاد زیرساخت‌های لازم برای توسعة اقتصادی جامعه‌اند تا زمینۀ خلق ثروت، به‌عنوان اهرم اصلی توسعۀ اقتصادی جامعه فراهم شود. طبق نظر امام (ع)، اهتمام افراد و حکومت‌ها به سازندگی و آبادانی، منتج به توسعة اشتغال‎زایی، تأمین منافع حیاتی جامعه، استفادۀ بهینه از منابع، ممانعت از راکد نگه داشتن زمین‌های آباد و توسعۀ کشاورزی می‌شود.

 یکی دیگر از برنامه‌های اصلی اقتصادی امام (ع) توسعۀ وقف است؛ بنابراین حضرت چاه‌ها و چشمه‌های مختلفی را در نقاط گوناگون حفر و برای استفاده عموم مردم و به‌خصوص فقرا و نیازمندان وقف کرده است. با توجه به سابقه و جایگاه حضرت در تاریخ اسلام، اهتمام امام (ع) به وقف از علل اصلی توسعۀ وقف در جامعۀ اسلامی بوده است.

[1] باید در نظر گرفت هیچ‌کدام از این شخصیت‎ها که اشاره می‎شوند، به سیرۀ امام (ع) التزام کامل نداشته‎ و فقط بعضی از رفتار آنان به پیروی از سیرۀ امام (ع) انجام گرفته‌اند.

  1. الف-کتاب

    1. قرآن کریم، ترجمۀ الهی‎قمشه‎ای.
    2. نهج‌البلاغه، ترجمۀ محمد دشتی.
    3. آمدی‌تمیمی، عبدالواحد، (1378)، غررالحکم و دررالکلم، ترجمۀ هاشم رسولی محلاتی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
    4. ابن ابی زرع، علی بن عبدالله، (1972)، الانیس الامطرب بروض القرطاس فی اخبار ملوک و تاریخ مدینه فاس، الرباط: دارالطباعه المدرسیه.
    5. ابن ابى الحدید، فخرالدین ابوحامد، (1363)، شرح نهج‌البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم: مکتبه آیت‎الله المرعشی النجفی.
    6. ابن اثیر، عزالدین، (1371)، الکامل فی التاریخ، ترجمۀ ‎‍ابوالقاسم حالت و عباس‎‍ خلیلی، تهران: مؤسسۀ مطبوعاتى علمى.
    7. ابن اسفندیار، بهاء‎الدین محمد، (1389)، تاریخ طبرستان، تهران: اساطیر.
    8. ابن خلدون، عبدالرحمان، (1363)، العبر، ترجمۀ عبدالمحمد آیتی، تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
    9. ابن خُلکان، احمد بن محمد، (1414 ق)، وفیات الاعیان، تحقیق احسان عباس، بیروت: دار صار.
    10. ابن شبه نمیری، ابوزید عمر بن‌ شبه، (1410 ق)، تاریخ مدینه‌المنوره، تحقیق فهیم محمد شلتوت، الطبع الأول، بیروت: دارالتراث.
    11. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، (1411 ق)، مناقب آل ابی طالب، نجف: مکتبه الحیدریه.
    12. ابن عساکر، ابی‎القاسم علی بن الحسن، (1415ق)، تاریخ مدینه دمشق، تدوین علی شبیری، بیروت: دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع.
    13. ابن عنبه، احمد بن علی، (1417 ق)، عمده الطالب فی أنساب آل أبى طالب، قم: انصاریان.
    14. ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل بن عمر، (1407 ق)، البدایه و النهایه، بیروت: دارالفکر.
    15. ابو عبید، قاسم بن سلام، (1408 ق)، الاموال، تحقیق محمدخلیل هراس، بیروت: دار الفکر.
    16. ادریسی، محمد بن محمد، (1409ق)، نزهه‌المشتاق فی اختراق الآفاق، بیروت: عالم الکتب.
    17. الازدی (مبرد)، محمد بن یزید (1413 ق)، الکامل فی الادب، تحقیق محمد الدالی، بیروت: مؤسسۀ الرسال.
    18. اطروش، الامام الناصر بالحق الحسن بن علی، (1423 ق)، الاحتساب، تحقیق عبدالکریم جدبان، صعده: مکتب التراث الاسلامیه.
    19. امین عاملی، سیدمحسن، (1376)، اعیان‌الشیعه، بیروت: دارالتعارف المطبوعات.
    20. بارتولد، واسیلی ولادیمیروویچ، (1358)، تذکرۀ جغرافیاى تاریخى ایران، چ‌دوم، تهران: انتشارات توس.
    21. بوکهارت، تیتوس، (1388)، فاس شهر اسلام، ترجمۀ مهرداد وحدتی، تهران: حکمت.
    22. بیرونی، ابوریحان، (1386)، آثار الباقیه، ترجمۀ اکبر داناسرشت، تهران: امیرکبیر.
    23. بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، (1416 ق)، السنن، بیروت: دارالفکر الطباعه و النشر و التوزیع.
    24. ثقفی، ابواسحاق ابراهیم، (1373)، الغارات، ترجمۀ عزیزالله عطاردى، تهران: انتشارات عطارد.
    25. جدبان، عبدالکریم احمد، (1423 ق)، مقدمه‌الاحتساب الامام ناصر الحق الحسن بن علی اطروش، صعده: مکتبه‌التراث الاسلامی.
    26. چلونگر، محمدعلی، برزگر، عصمت، (1395)، دولت ادریسیان: تاریخ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
    27. حتی، فیلیپ خلیل، (1366)، تاریخ عرب، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران: انتشارات آگاه.
    28. حر عاملی، محمد بن حسن، (1403 ق)، وسائل‌الشیعه، تهران: انتشارات اسلامی.
    29. حسنی، ابوالعباس، (1422 ق)، المصابیح، صنعا: مؤسسۀ الامام زید بن علی الثقافیه.
    30. حسین مونس، (1384)، تاریخ و تمدن مغرب، ترجمۀ حمیدرضا شیخی، مشهد: آستان قدس رضوی و سمت.
    31. حکیمی، محمد، (1392)، الحیاه، قم: دلیل ما.
    32. حمیری، عبدالله بن جعفر، ( 1413ق)، قرب الاسناد، چ اول، قم: مؤسسۀ آل البیت.
    33. دورانت، ویل، (1365)، تاریخ تمدن، ترجمۀ احمد آرام، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
    34. زرین‌کوب، عبدالحسین، (1386)، تاریخ مردم ایران، چ دهم، تهران: امیرکبیر.
    35. زمخشری، محمود بن عمر، (بی تا)، الکشاف، بیروت: دارالمعرفه.
    36. سعدانی، عبدالطیف، (1981)، ادریس منشی دوله و باعث دعوه، مجلۀ کلیه‌الآداب و العلوم‌الانسانیه، فاس، ش 5-4.
    37. سلاوی، احمد، (1954)، الاستقصاء الاخبار دول مغرب الاقصی، مغرب: دارالبیضا.
    38. سمهودی، علی بن عبدالله حسن، (1403 ق)، وفاء الوفا بااخبار دارالمصطفی، تحقیق عبدالحمید، محمد محیی‌الدین، ط. الثانی، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
    39. شوشتری، نورالله بن شریف‌الدین، (1377)، مجالس‌المؤمنین، تصحیح احمد عبدمنافی، تهران: اسلامیه.
    40. صدوق، محمد بن علی، (1367)، من لایحضره الفقیه، تحقیق علی‎اکبر غفاری، قم: سمت.
    41. ......................................، (1414 ق)، الامالی، قم: دارالثقافه.
    42. طبری، محمد بن جریر، (1375)، تاریخ الرسل و الملک‎‍، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، چ پنجم، تهران: اساطیر.
    43. طوسی، محمد بن حسن، (1364)، تَهْذیبُ الْاَحْکام، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
    44. ...................................... ، (1415ق )، رجال، تحقیق جواد قیومی، قم: مؤسسۀ النشر الاسلامی.
    45. عبدالرزاق، محموداسماعیل، (1989)، الادارسه فی المغرب الاقصی، کویت: مکتبه الفلاح.
    46. علوی، علی بن محمد، (1370 ق)، سیره الهادی الی الحق، قاهره: دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه.
    47. فضیلت شامی، (1367)، تاریخ زیدیه در قرن دوم و سوم هجری، ترجمۀ محمد ثقفی و علی‌اکبر مهدی‌پور، شیراز: دانشگاه شیراز.
    48. قلقشندی، احمد بن علی، (1407 ق)، صبح الإعشی فی صناعة الإنشاء، شرح محمدحسین شمس‌الدین، بیروت: دارالکتب العلمیه.
    49. کاتب، ابوالحسین، (1387 ق)، البرهان فی الوجود البیان، تحقیق احمد مطلبو و خدیجه‌الحیئی، بغداد: مطبعه‌العانی.
    50. کلینی، محمد بن یعقوب، (1362)، الکافی‏، تهران: اسلامیه.
    51. متقی هندی، علی بن حسام‌الدین، (1419 ق)، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، تحقیق محمد عمر دمیاطی، لبنان: دارالکتب العلمیه.
    52. مجلسی، محمدباقر، (1363)، بحارالانوار، تهران: اسلامیه.
    53. مُحلی، احمد بن محمد، (1423 ق)، الحدائق الوردیه فی مناقب ائمه‌الزیدیه، محقق المرتضی بن زید المحطوری الحسنی، چ دوم، صنعا: مکتبه مرکز بدرالطباعه و النشر و التوزیع.
    54. محموداسماعیل، (1383)، ادریسیان - یافتههای جدید، ترجمۀ حجت‎الله جودکی، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران.
    55. مرعشى، سید ظهیرالدین، (1368)، تاریخ طبرستان رویان و مازندران، به کوشش محمد تسبیحى، چ‌ سوم. تهران: شرق
    56. مقریزی، تقی‎الدین احمد بن علی، (1998)، الخطط المقریزیه، قاهره: مکتبه مدبولی.
    57. منقری، نصر بن مزاحم، (1370)، پیکار صفین، ترجمۀ پرویز اتابکی، چ دوم، تهران: انتشارات آموزش انقلاب اسلامی.
    58. نسائی، حسین بن ناصر، (1420)، مطمح‌اآلمال، تحقیق عبدالله بن عبدالله الحوثی، اردن: مؤسسۀ الامام زید بن علی الثقافیه.
    59. نصرالله، سعدون، (1987)، دوله الادارسه فی المغرب، بیروت: دارالنهضه العربیه.
    60. نعمان مغربی، محمد، (1385)، دعائم الإسلام، چ دوم، قم: مؤسسۀ آل‌البیت.
    61. نوری، میرزاحسین، (1418 ق)، مستدرک الوسائل، ط الرابعه، بیروت: مؤسسۀ آل‌البیت الاحیاء‌التراث.
    62. یعقوبی، ابن واضح، (1371)، تاریخ یعقوبی، ترجمۀ محمدابراهیم آیتی، چ ششم، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى.
    63. یاقوت حموى، شهاب‎الدین، (1399 ق)، معجم‌البلدان، بیروت: دار احیاء التراث العربى.

    ب- مقالات

    1. دانش‎کیا، محمدحسین، (1396)، «وضعیت و نقش دولت ادریسیان در تمدن اسلامی»، شیعه‌شناسی، شمارۀ 59، صص 108-79.
    2. سرافرازی، عباس، «شعائر شیعی بر سکههای اسلامی تا شکلگیری حکومت صفویان»، شیعه‌شناسی، سال سیزدهم، شمارۀ 51، صص 26-7، 1394.
    3. منتظرالقائم، اصغر، خشنودی، عفت، (1393)، «بررسی و توضیح جایگاه موقوفات امام علی (ع)»، شیعه‌شناسی، سال دوازدهم، شمارۀ 48، صص 248-227.

    ج- منابع انگلیسی

    1. Fagerberg, Jan, Verspagen, BartSrholec, Martin, Innovation and Economic Development, (December 2010), In book : Handbook of the Economics of Innovation. Vol. II. , pp 833-872.
    2. Howden, David, Time preference and the process of civilization, (April 2016), International Journal of Social Economics, 43(4), PP 382-399.
    3. O'Boyle , Edward (2004), Principles of Economic Justice: Marketplace and Workplace Applications ,  Forum for Social Economics, 34(1) ,pp 43-60 .
    4. Kogabayey, Timur, Maziliauskas , Antanas , (April 2017), The definition and classification of Innovatio , Journal of Business and Public Administration , PP 59-72.