سیاست عثمانی‌گرایی تا روس‌گرایی در مناسبات جعفرقلی‌خان دنبلی با حکومت قاجاریه

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار گروه تاریخ دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه پیام نور تهران

2 دانش‌آموخته دکتری تاریخ مطالعات ایران اسلامی

چکیده

جعفرقلی‌خان دنبلی از افراد تأثیرگذار خاندان دنبلی در صحنۀ تحولات سیاسی آذربایجان و قفقاز، در دورۀ حکومت قاجاریه بود. او در وقایع پس از قتل پدرش، احمدخان، و در تحکیم پایه‌های حکمرانی برادرش، حسین‌خان، و احیای شوکت خاندان دنبلی نقش مهمی داشت؛ اما رویکرد او در مناسبات با حکومت قاجار، تنش‌زا و سیاستی توأم با ناپایداری بود. او برخلاف رویۀ فرمان‌برداری از حکومت آقامحمدخان، در دورۀ حکمرانی فتحعلی‌شاه برای به چالش کشاندن اقتدار او درآذربایجان، با در پیش گرفتن سیاست تقابل‌گرایی، می‌کوشید پای دولت‌های عثمانی و روسیه تزاری را به این مسئله باز کند.
حال این پرسش‌ها مطرح است: مناسبات جعفرقلی‌خان با حکومت قاجاریه چگونه بود؟ چه عواملی در گرایش او به دولت‌های عثمانی و روسیه تزاری تأثیر داشت؟ یافته‌ها از آن حکایت دارد که جعفرقلی‌خان برای مقابله با سیاست ادغام نخبگان محلی در ساختار قدرت مرکزی و حفظ حکمرانی محلی خاندان دنبلی، به شورش علیه حکومت قاجاریه اقدام کرد. از این رو پس از ناکامی در تقابل نظامی با دولت قاجاریه و حمایت‌نکردن دولت عثمانی، با مشاهدۀ قدرت روس‌ها، رو به آن دولت آورد.
هدف اصلی پژوهش بررسی ماهیت روابط خصمانۀ جعفرقلی‌خان با حکومت قاجاریه و نقش دولت‌های عثمانی و روسیه در این مسئله است. این پژوهش تلاش می‌کند با تکیه ‌بر اسناد روسی و عثمانی و تاریخ‌نگاری ایرانی و با روش توصیفی‌تبیینی، مسئلۀ مدنظر را بررسی کند.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

The Politics of Otomanism to Russianism in the Relations of Jafar Qoli Khan Donboli with the Qajar Government

نویسندگان [English]

  • Fatemeh Jafarnia 1
  • Mohammad Aziznejad 2
1 Assistant Professor, Department of History, Faculty of Literature and Humanities, Payame Noor University, Tehran, Iran
2 PhD Candidate in the History of Islamic Iran, Head of Fadak Public Library, General Directorate of Public Libraries of Ardabil, Iran
چکیده [English]

Abstract
Jafar Qoli khan Donboli was one of the influential members of the Donboli dynasty in the scene of political developments in Azerbaijan and the Caucasus during the Qajar period. In the events following the assassination of his father, Ahmad Khan, he played an important role in consolidating the rule of his brother, Hussein Khan, and restoring the glory of the Donboli dynasty. But his approach to relations with the Qajar government was unstable. Contrary to the practice of obeying the rule of Aqa Mohammad Khan, during the reign of Fath Ali Shah, in order to challenge his authority in Azerbaijan, he tried to open the door to the Ottoman and Russia by adopting the policy of confrontation. In this regard, this study aims to investigate the politics of Otomanism to Russianism in the relations of Jafar Qoli Khan Donboli with the Qajar government. Two questions have been posed in this study: what was Jafar Qoli Khan's relations with the Qajar? And what were the influential factors in his inclination towards the Ottoman and Russian? The results of the study showed that he revolted against the Qajar in order to counter the policy of integrating with the central power and maintaining the Donboli dynasty. Therefore, after failing in a military confrontation with the Qajar and the lack of support from the Ottoman, he turned to that government, observing the power of the Russians.
Introduction
The Donboli family was one of the local families in Azerbaijan and the city of Khoy was their main base. The authority of this dynasty reached its peak during Ahmad Khan due to the weakness of Zandid's government. However, this family suffered from some internal conflicts. The Qajar government used this weakness to exercise their sovereignty over them, fomenting internal divisions within the Donboli dynasty, paving the way for their integration into the central power. On the eve of the formation of the Qajar government, Hussein Khan was the head of the Donboli dynasty. Due to the power of the Qajars, he leaned towards the new government of Iran, and through this he achieved the position of Beglerbegi of Azerbaijan. But unlike his brother, Jafar Qoli Khan did not have a stable policy towards the Qajars. In order to take over the rule of the Donboli family and removing his brother in relations with Aqa Mohammad Khan, he followed the procedure of obedience and was able to gain the position of Beglerbegi by attracting the opinion of the ruler of Iran. But the process of accompanying him was changed with the death of Aqa Mohammad Khan, and during the reign of Fath Ali Shah, he adopted the policy of confrontation and started an armed struggle against the Qajars. In order to challenge the authority of the Qajars, he tried to involve them in the internal affairs of Azerbaijan through the policies of Ottomanism and Russification. This study tries to investigate the causes of his relationship with Fath Ali Shah and the emergence of dual behaviors from the politics of interaction to confrontation. The role of peripheral powers in the issue of Jafar Qoli Khan and its effect on relations with the Qajar government and the recognition of his role in the position of Khan Shaki under the supervision of the Russian are other issues presented in this study.
Materials and Methods
This research has made an attemot to investigate the issue by relying on Russian, Ottoman, and Iranian historiographical documents and using the descriptive-explanatory method. In this research, mainly Russian documents (AkAK) and Ottoman archival documents (bеlgеlеri) have been used. The Russian documents contain reports of Russian, Iranian, Ottoman rulers, and Khans about the developments in the Caucasus and Jafar Qoli Khan's relations with Russian. The Ottoman documents contain information about the correspondence of Khans of Khoy with the Ottoman authorities and reports from the Ottoman pashas about the Jafar Qoli Khan uprising.
 
Discussion of Results and Conclusions
The result of the study showed that the component of hostility formed the basis of Jafar Qoli Khan's relations with the Qajar government. He waged an armed struggle to maintain the local government of Donboli and to oppose the policy of integration of the Qajar and with several unsuccessful revolts. He turned to the Ottoman to achieve his goals. By establishing relations with the border pashas, he tried to make the ground ready for Ottoman authorities to interfere internal affairs of Azerbaijan by obtaining their help and creating unrest in the border areas of the two countries. However, Iran's diplomatic action on the Ottoman and its willingness to adhere to a compromise led to the issuance of a decree entitled Jafar Qoli Khan's on pashas not to support Khan Donboli. His failure to capture the Ottomans caused him to turn to the Russians. The Russians, realizing Khan Donboli's influence in Azerbaijan, considered him as a suitable option to advance their political ambitions in the Caucasus and appointed him as the governor of the Shaki. He became the executor of their policies in the region with the support of the Russians and by suppressing the pro-Iranian insurgency, he provided the ground for Russian influence and consolidation in the Caucasus region.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Azerbaijan
  • Jafar Qoli Khan Donboli
  • Qajar
  • Ottoman
  • Russia and Caucasus

مقدمه

خاندان دنبلی از خاندان‌های محلی معتبر ایالت آذربایجان بودند و شهر خوی پایگاه اصلی آنها به شمار می‌رفت. در زمان احمدخان خویی، به‌واسطۀ ضعف حکومت زندیه، اقتدار این خاندان به اوج خود رسید؛ با این حال، این خاندان در نیل به تشکیل دولت قدرتمند از وجود اختلاف و رقابت درون‌خاندانی رنج می‌برد. حکومت قاجاریه نیز از همین ضعف برای اعمال حاکمیت سیاسی بر آنها استفاده کرد و با دامن‌زدن به اختلافات درونی خاندان دنبلی، زمینۀ حذف و ادغام تدریجی آنها را در قدرت مرکزی رقم زد. در آستانۀ تشکیل حکومت قاجار، حسین‌خان دنبلی در رأس حکمرانی خاندان دنبلی خوی قرار داشت که با عنایت به قدرت فزایندۀ قاجارها، به دولت جدید ایران متمایل بود و از این رهگذر، به منصب بیگلربیگی آذربایجان دست یافت؛ ولی جعفرقلی‌خان دنبلی، برخلاف برادر خود، در قبال قاجارها سیاست پایدار و یکسانی نداشت. او فردی جاه‌طلب بود و برای تصاحب حکمرانی خاندان دنبلی و حذف برادرش، در مناسبات دوجانبه با آقامحمدخان رویۀ تبعیت را در پیش گرفت و موفق شد با جلب نظر حاکم ایران، به مقام بیگلربیگی دست پیدا کند.

با مرگ آقامحمدخان، رویۀ همراهی او تغییر یافت و در دورۀ حکمرانی فتحعلی‌شاه، با در پیش گرفتن سیاست تقابل‌گرایی، به مبارزۀ مسلحانه با قاجارها رو آورد. او برای به چالش کشاندن اقتدار قاجارها، تلاش کرد با سیاست عثمانی‌گرایی و روس‌گرایی، پای این دو قدرت را به مسائل داخلی آذربایجان بکشد.

این پژوهش می‌کوشد علت‌های مناسبات خصمانۀ جعفرقلی‌خان با فتحعلی‌شاه و بروز رفتارهای دوگانه، از سیاست تعامل تا تقابل را واکاوی کند؛ همچنین نقش قدرت‌های پیرامونی در مسئلۀ جعفرقلی‌خان و تأثیر آن بر مناسبات با حکومت قاجار و شناخت نقش او در منصب خانی شکی زیر نظر حکومت روسیه، از دیگر مسائل این پژوهش است. در این پژوهش به طور عمده از مجموعه اسناد روسی و اسناد آرشیو عثمانی استفاده شده است.

اسناد روسی با نام «اسناد جمع‌آوری‌شده ‌از سوی کمیسیون باستان‌شناسی قفقاز» 1که با حروف اختصاری (AKAK) معروف است، در سال‌های 1866تا1904م به سرپرستی آدلف برژه (Adolf Berzhe) تهیه شده است. آکاک در سیزده جلد چاپ شده است و دربردارندۀ فرمان‌ها وگزارش‌های فرماندهان روسی، حاکمان ایرانی، حکمرانان عثمانی و خوانین منطقۀ قفقاز دربارۀ تحولات قفقاز و جنگ‌های ایران و روسیه است. در آکاک، نسخه‌ای از فرمان‌ها و نامه‌های رونوشت‌شدۀ فارسی و ترکی، همراه با ترجمۀ روسی در کنار آن وجود دارد. بیشترین حجم داده‌های تاریخی دربارۀ مناسبات جعفرقلی‌خان با فرماندهان روسی و نقش او در حکمرانی ولایت شکی در جلد سوم قرار دارد.

اسناد عثمانی نیز با نام «اسناد آرشیوی راجع به مناسبات خانهای ترک آذربایجان با دولت عثمانی»2 زیر نظر عصمت بینارق در دو جلد چاپ شده است. در متن مقاله، این منبع اسناد آرشیوی با نام (bеlgеlеri) آمده است. در این مجموعه، اطلاعات با ارزشی دربارۀ مکاتبه‌های خوانین خوی با مقام‌های عثمانی و گزارش‌هایی از پاشاهای مرزی عثمانی راجع به وقایع سیاسی آذربایجان و شورش جعفرقلی‌خان و پناهندگی او به قلمرو عثمانی موجود است.

پیشینۀ پژوهش

تاکنون محمدامین ریاحی و مهدی آقاسی کتاب‌هایی با نام تاریخ خوی نوشته و دربارۀ خاندان دنبلی کار کرده‌اند. در آثار این دو پژوهشگر، دربارۀ حیات سیاسی جعفرقلی‌خان و درگیری‌های او با حکومت قاجار و نقش دولت‌های پیرامونی، مطالب مختصری موجود است. پژوهشگرهایی همچون حسین میرجعفری و کوروش هادیان مقاله‌ای با نام «جایگاه و کارکرد خاندان دنبلی در تاریخ ایران از صفویه تا قاجاریه» و بهنام بیگ‌محمدی نیز مقاله‌ای با نام «نقش دنبلیان خوی در روابط ایران و عثمانی» دربارۀ خاندان دنبلی ارائه کرده‌اند. پژوهش نخست جایگاه و کارکرد خاندان دنبلی را توصیف و تبیین می‌کند و تعامل آنها را با حکومت‌های مرکزی از صفوی تا قاجار پوشش می‌دهد و دربارۀ جعفرقلی‌خان نیز فقط به شورش او اکتفا می‌کند. پژوهش بیگ‌محمدی باوجود بررسی مناسبات خاندان دنبلی با عثمانی‌ها، به نقش جعفرقلی‌خان در این مراوده‌ها توجه نکرده است و کار او به طور عمده با نقش محوری احمدخان دنبلی است.

پژوهشگرهای ترکیه نیز در این زمینه آثاری تألیف کرده‌اند؛ برای نمونه، عبدالرحمان آتش در اثری با نام مناسبات عثمانی‌ایران در اوایل سده نوزدهم (XİX Yüzyilin başlarinda Osmanli-İran ilişkilei) و ایلم اوزتورکجی در مناسبات عثمانی‌ایران در دورۀ خاندان قاجار (Kaçar hanedani döneminde(XX yüzyila kadar)Osmanli-İran münasebetleri) و محمدعلی چاقماق در خان‌نشین خوی و مناسبات دولت عثمانی با این خوانین (Hoy Hanlıği ve Osmanli Devletinin Bu Hanlikla İlişkileri)، به مسئلۀ پناهندگی جعفرقلی‌خان به خاک عثمانی مختصر اشاره کرده‌اند. پژوهش ویسل باشچی با نام تاریخ امارت دنبلی و کرونولوژی تاریخی (Dunbuli beyliği tarihi ve tarihi kronikleri) اطلاعات تاحدودی مفصل از خاندان دنبلی، از حکومت صفوی تا قاجار، ارائه کرده است؛ با این حال، باوجود بررسی شورش جعفرقلی‌خان علیه حکومت مرکزی و همکاری با پاشاهای عثمانی، به همکاری او با روس‌ها در منطقۀ قفقاز اشاره نکرده است.

سیاست تعامل و همراهی با آقامحمدخان قاجار

جعفرقلی‌خان دومین فرزند احمدخان خویی بود. او پس از قتل پدرش در توطئۀ خاندان دنبلی، با فعالیت مستمر، مسیر حکمرانی برادرش، حسین‌خان، را بر ریاست ایل دنبلی و امارت خوی هموار کرد (اشتهاردی، بی‌تا: 71و72؛ نادرمیرزا، 1360: 151؛ افشار، 1345: 237و238)؛ اما تا ظهور آقامحمدخان، در سایۀ اقتدار حکمرانی برادرش قرار داشت. فرمان‌برداری حسین‌خان دنبلی از خان قاجار به سال 1205ق/1791م، با اعطای مقام بیگلربیگی و امیرالامرای آذربایجان، بر دایرۀ نفوذ او بیش ‌از پیش افزود (دنبلی، 1342: 294؛ ساروی، 1371: 194). به‌واقع، بیشترِ مزایای سیاست تمکین خاندان دنبلی از خان قاجار نصیب حسین‌خان شد و جعفرقلی‌خان بیش‌ از پیش از قدرت برادرش تأثیر می‌گرفت. این در حالی بود که او در بین خاندان دنبلی، در مقام فردی شاخص در عرصۀ نظامی شاخته می‌شد. به‌قول نادرمیرزا قاجار، از ابهت و شجاعت و دلیری به باتمان قلیچ اشتهار داشت (نادرمیرزا، 1360: 158).

اما روند تحولات سیاسی آذربایجان سریع بود و به تبع آن، جایگاه هیچ‌یک از بازیگران محلی در حکومت آقامحمدخان مستحکم نبود. اهمال حسین‌خان در اجرای مأموریت محوله از سوی خان قاجار، مبنی‌بر تخریب قراباغ در سال 1210ق/1796م، به عزل او از حکمرانی آذربایجان و حبس در تهران منتهی شد (اشتهاردی، بی‌تا: 75). این مسئله فرصت مناسبی برای جعفرقلی‌خان بود تا با بدبین‌کردن ذهن آقامحمدخان و به طمع قدرت آذربایجان، از سایۀ اقتدار برادر خود خارج شود (نادرمیرزا، 1360: 156؛ هدایت، 1380: 9/7430). بنابراین او علاوه‌بر تأیید گزارش منهیان دربارۀ انفعال برادرش در اجرای فرمان حکومتی و تبانی با خان قراباغ، روند حکم عزل او را تسریع کرد و موفق شد با جلب نظر آقامحمدخان به مقام بیگلربیگی آذربایجان دست یابد (هدایت، 1380: 9/7430؛ اشتهاردی، بی‌تا: 75).

جایگاه جعفرقلی‌خان در حکومت آقامحمدخان رو به ترقی گذاشت؛ چنانکه به گزارش والی ارزروم، سال 1211ق/1797م و به‌دنبال خبر ورود قوای روسی به قفقاز، خان قاجار او را همراه سلیمان‌خان قاجار، سردار نظامی خود، برای مقابله و دفع روس‌ها به آذربایجان اعزام کرد (bеlgеlеri, 1992: C.1(nr.7093), 168-169). همچنین خان قاجار در بُعد سیاسی، برای مقابله با قوای روسی، تلاش کرد با جلب نظر مقام‌های عثمانی، به اقدام مشترک علیه روس‌ها دست بزند؛ بنابراین در راستای تحقق این مقاصد سیاسی، دو تن از امرای نظامی خود، ازجمله جعفرقلی‌خان را در مقام ایلچی به استانبول روانه کرد (جودت‌پاشا، 1296ق: 6/215؛ گوگچه، 1373: 230).

دولت ایران توقع اعلام جنگ از جانب حکومت عثمانی علیه روس‌ها را داشت؛ اما مقام‌های عثمانی با اظهار اینکه مشغول تنظیم امور داخلی‌اند و درگیرشدن در جنگ دیگری مصلحت نیست، به تقاضای ایران پاسخ منفی دادند (جودت‌پاشا، 1296ق: 6/215). جعفرقلی‌خان پس از شکست در مأموریت سیاسی خود، در تسخیر قلعۀ شوشا (1211ق/1797م) قوای آقامحمدخان را همراهی کرد؛ اما با قتل شاه ایران، به تهران بازگشت تا ضمن جلب نظر مقام‌های جدید، استخلاص برادرش از زندان تهران را مانع شود (اشتهاردی، بی‌تا: 75؛ هدایت، 1380: 9/7424و7425).

رویکرد تقابل‌گرایی با قاجارها و گرایش به دولت عثمانی

قتل آقامحمدخان تثبیت سلطۀ قاجارها بر ایران و آذربایجان را با دشواری مواجه کرد. تهدید قدرت قاجار به طور عمده از ناحیۀ برخی منسوبان و مدعیان قاجاری و نیز از سوی گروهی از خوانین آذربایجان، همچون جعفرقلی‌خان، علیه فتحعلی‌شاه بود (ساروی، 1371: 302و303؛ هدایت، 1380: 9/7453و7454). جعفرقلی‌خان باوجود ابقا شدن در منصب بیگلربیگی آذربایجان از سوی شاه جدید قاجار، به طرح اتحاد مثلث خوانین آذربایجان، به رهبری صادق‌خان شقاقی، علیه حکومت مرکزی پیوست (خاوری، 1380: 1/80؛ اعتضادالسلطنه، 1370: 81). به این ترتیب در سال 1213ق/1799م شورشی با اتحاد مثلث خوانین شقاقی و دنبلی و افشار علیه حکومت قاجار شکل گرفت (دنبلی، 1383: 89و90؛ اعتمادالسلطنه، 1367: 3/81).

باوجود همراهی جعفرقلی‌خان با آقامحمدخان، علت‌های شورش او علیه حاکم جدید قاجار جای بحث است. دنبلی عامل اصلی شورش او را خان شقاقی ذکر می‌کند و می‌افزاید: «صادق‌خان به علت خباثت باطن و سابقۀ عداوتی که با جعفرقلی‌خان داشت، با او بنای معادات نهاده... و پیوسته در این خیال بود که او را به ارتکاب خیانتی از درگاه خاقانی محروم دارد» (دنبلی، 1383: 40).

زین‌العابدین شیروانی عامل ترس و هراس از دولت جدید قاجار را علت شورش او می‌داند (شیروانی، 1339: 96)؛ اما نادرمیرزا جاه‌طلبی و ادعای شاهی را علت شورش جعفرقلی‌خان نقل می‌کند. به‌نوشتۀ او، جعفرقلی‌خان تلاش می‌کرد برادرش، حسین‌خان دنبلی را در تحقق نظریۀ ذکرشده با خود همراه کند؛ اما برادرش که واقع‌گرا و به اوضاع سیاسی زمانه آگاه بود، با ابراز مخالفت با نظر او، اعلام کرد دست از مخالفت با حکومت قاجار بردارد و آرامش و آسایش خاندان دنبلی را به خطر نیندازد و اجازه دهد موقعیت خاندان دنبلی تداوم یابد (نادرمیرزا، 1360: 157).

اما گزارش کنسول روس‌ها در انزلی به مقام‌های روسی (1213ق/1799م)، از نگرانی فتحعلی‌شاه از وجود مکاتبه‌های سری بین مصطفی‌خان طالشی و جعفرقلی‌خان حکایت دارد؛ زیرا او از ارتباط آنها با مرتضی‌قلی‌خان قاجار، مدعی قدرت، نگران بود و به آنها بدگمان بود؛ چون قصد به چالش کشیدن حکومت او را داشتند (Russia and Armenians of Transcaucasia, 1998: 35) به‌احتمال، مرتضی‌قلی‌خان در تحریک جعفرقلی‌خان به شورش علیه حکومت مرکزی نقش پنهانی داشته است.

دولت قاجار در ابتدا برای سرکوب شورش خوانین آذربایجان، حسین‌خان دنبلی را از زندان تهران آزاد کرد و دوباره به حکومت خوی منصوب کرد (هدایت، 1380: 9/7456؛ اشتهاردی، بی‌تا: 76)؛ سپس با حربۀ انذار و ارعاب، اتحاد مثلت خوانین آذربایجان را به اختلاف کشاند (دنبلی، 1383: 91و92؛ قاجار، 1389: 119و120). این‌گونه با تسلیم صادق‌خان، اتحاد مثلث از هم پاشید و جعفرقلی‌خان یگانه فردی بود که همچنان به نافرمانی علیه دولت ادامه داد. او چون در خود یارای مقاومت ندید، به‌ناچار به جانب ولایت بایزید و سرحد دولت عثمانی فرار کرد و بسیاری از ایلات دنبلی را به آن حدود برد (دنبلی، 1383: 91و92؛ قاجار، 1389: 119و120؛ خاوری، 1380: 1/83).

والی ارزروم در گزارشی (1213ق/1798م) به دولت عثمانی، ضمن تأیید وقایع مذکور، آورده است باباخان، مدعی شاهی، با قوای خود وارد آذربایجان شد و جعفرقلی‌خان، حاکم سابق خوی، به علت شورش علیه او، در خود تاب‌آور نشد و با احشام و ایلات خود، به حدود خاقانیه وارد شد. باباخان برای احضار او سفیری ارسال کرد؛ اما شورش برادرش در شیراز، به خروج سریع او از آذربایجان منتهی شد و کار سرکوب جعفرقلی‌خان ناتمام باقی ماند (bеlgеlеri,1992:C.1(nr.6722),175-177). حسین‌خان دنبلی، حاکم خوی، برای تطمیع و جلب او، قائم‌مقامی خود را در شهر خوی به او محول کرد. بنابراین با تغییر روند حوادث به نفع او، تصمیم بر این شد که با ایلات و اتباع خود به خوی بازگردد؛ اما پیش از ترک خاک عثمانی، قاصدی نزد والی ارزروم ارسال کرد و اموال خود را از گمرگ ارزروم خواستار شد؛ اما والی ارزروم از پاسخ صریح به تقاضای او امتناع ورزید و استرداد اموال را به صدور فرمان جوازی از جانب مقام‌های عثمانی مؤکل کرد (bеlgеlеri,1992:C.1(nr.6722),175-177). گفتنی است خان خوی برای مصون‌ماندنِ اموال خود از مصادره و توقیف حکومت ایران، آن را به امانت در گمرگ مرزی عثمانی‌ها سپرده بود.

جعفرقلی‌خان از گرفتاری‌های حکومت ایران (1213ق/1799م) استفاده کرد و برای تصرف خوی و اخراج برادرش، از میان کردهای بایزید و ماکو و عثمانی قوا آماده کرد. حسین‌خان نیز برای مقابله با تهاجم او، از حکام آذربایجان و دولت مرکزی کمک طلبید (اشتهاردی، بی‌تا: 77؛ خاوری، 1380: 1/98؛ نادرمیرزا، 1360: 156)؛ ولی جعفرقلی‌خان با اقدامی حساب‌شده و سریع، کمک قوای آذربایجان را دفع کرد؛ اما درنهایت، از برادرش شکست خورد و دوباره به خاک عثمانی گریخت (دنبلی، 1383: 99و100؛ نادرمیرزا، 1360: 156).

او در سال 1213ق/1799م، از مرگ برادرش استفاده کرد و با ارسال عریضه‌ای بر عفو خود، فرزندش را به‌اتفاق شیخ‌الاسلام خوی به نشانۀ فرمان‌برداری به تهران روانه کرد. در این مقطع، فتحعلی‌شاه که درگیر سرکوب شورش عراق عجم بود، با تقاضای جعفرقلی‌خان موافقت کرد و او را به حکومت خوی منصوب کرد (دنبلی، 1383: 102؛ قاجار، 1389: 124و125؛ خاوری، 1380: 1/100).

با وجود این، شاه قاجار با عنایت به سابقۀ شورش‌های جعفرقلی‌خان، به عهد و پیمان او اطمینانی نداشت و از طرفی، آذربایجان برای فتحعلی‌شاه قاجار اهمیت فراوانی داشت و اخلال در امور آن دیار را خطری جدی برای تثبیت سلطۀ قاجارها تلقی می‌کرد. بنابراین در سال 1213ق/1799م عباس‌میرزا را به طور رسمی، با مأموریت انتظام‌بخشی، روانۀ آذربایجان کرد (دنبلی، 1383: 105و106؛ خاوری، 1380: 1/105). عباس ‌میرزا برای سنجش میزان وفاداری جعفرقلی‌خان، پیکی برای احضار او فرستاد (خاوری، 1380: 1/114؛ اعتمادالسلطنه، 1313: 3/1453)؛ اما جعفرقلی‌خان ضمن استنکاف از اجابت امر، برای مقابله با قوای دولتی، نامه‌ای (1214ق/1799م) با مضمون اطلاع والی گرجستان از فرمان‌های فتحعلی‌شاه، مبنی‌بر احضار او و خان ایروان به تبریز، به تفلیس ارسال کرد و خواستار ارسال کمک به آنها برای دفاع از آذربایجان شد (Russia and Armenians of Transcaucasia, 1998: 31).

او با عنایت به هم‌جواری خوی با دولت عثمانی و استقرار عشایر کُرد در مناطق مرزی و پیوند قبیلگی با آنها، برای تهیۀ نیروی نظامی، از کردهای نواحی قارص و بایزید سربازگیری کرد. در این راستا، با حاکم ایروان نیز متحد شد و از او قوای کمکی گرفت. با وجود این تدارکات نظامی، او در حوالی سلماس از نیروی قاجار شکست خورد و به قلعۀ ماکو، از توابع ایالت چخورسعد، پناه برد (دنبلی، 1383: 112تا114؛ خاوری، 1380: 1/115و116). خان خوی برای تداوم مبارزه با دولت مرکزی، از قلعۀ ماکو با روس‌ها ارتباط برقرار کرد. ژنرال کوالنسکی (Kovalenski)، عامل سیاسی روس‌ها در تفلیس، در گزارشی (1215ق/1800م) اوضاع نابسامان او را این‌گونه توصیف کرده است: جعفرقلی‌خان بر تمام نواحی مرزهای ایران و عثمانی استیلاء دارد و با ناحیۀ بایزید عثمانی هم‌مرز است. او پس از شکست از قاجارها (1214ق/1799م)، در ابتدا با هدف گرفتن کمک، با برخی از اتباع خود به گرجستان پناهنده شد؛ ولی با دریافت ‌نکردن کمک مدنظر، گرجستان را ترک کرد. او سرانجام با ایجاد وصلت سیاسی، با پاشای بایزید متحد شد و با کمک او نیرویی از عشایر ساکن مناطق مرزهای ایران و عثمانی جمع‌آوری کرد و قلعۀ ماکو را تصرف کرد (Russia and Armenians of Transcaucasia,1998: 50-51).

درواقع، جعفرقلی‌خان برای تحکیم و تقویت وضعیت آشفتۀ خود در برابر تهدیدهای مداوم قوای دولتی، با حربۀ وصلت سیاسی، با پاشای بایزید روابط نزدیکی برقرار کرد تا در مواقع مقتضی از حمایت‌های او برخوردار شود و برای تحقق این هدف، دختر خود را به ازدواج حاکم بایزید درآورد.

جعفرقلی‌خان آخرین مانع در راه سلطۀ قاجارها برآذربایجان تلقی می‌شد و حذف او به معنی سلطۀ قاجارها بر این ایالت مهم بود. دولت ایران برای تحقق این هدف، در سال 1215ق/1800م، قلعۀ مذکور را محاصره کرد. عباس‌میرزا برای دستگیری جعفرقلی‌خان، همکاری حاکم ماکو را در این زمینه خواستار شد؛ اما با پاسخ منفی حاکم ماکو مواجهه شد (Qarayev, 2010: 94). حمایت‌های پاشای بایزید و حاکم ماکو از مقاومت جعفرقلی‌خان و استحکامات نفوذناپذیر قلعۀ ماکو و به موازات آن، کمبود ارزاق و گرمای هوا و به دنبال آن شیوع بیماری در میان قوای قاجار، عباس‌میرزا را به ترک محاصره و سازش با اوسوق داد. براساس مذاکره‌ها، به جعفرقلی‌خان وعده دادند در مقام سابق خود ابقا شود و در مقابل نیز خان خوی دخترش را به تزویج عباس‌میرزا درمی‌آورد. با پذیرش شروط مصالحه، قوای قاجار با ترک ماکو به سمت ایروان حرکت کرد (AKAK, 1866: v.I(doc.23), 107). باوجود پیوند خویشاوندی با عباس‌میرزا، خان خوی به روابط خصمانۀ خود با قاجارها ادامه داد.

در اسناد آرشیو صدراعظم عثمانی، دربارۀ درگیری جعفرقلی‌خان با قوای دولتی و محاصرۀ قلعۀ ماکو، گزارش‌های متعددی از پاشاهای سرحدی به مقام‌های عثمانی موجود است. به گزارش اسناد عثمانی (1215ق/1800م)، عباس‌میرزا برای خاتمه‌دادن به ماجراجویی‌های جعفرقلی‌خان و برقراری امنیت در حدود مرزهای عثمانی و ایران، وارد ایالت ایروان شد و قلعۀ ماکو، مقر جعفرقلی‌خان را محاصره کرد. در ایام محاصرۀ قلعه، پاشای بایزید به حکم قرابت نسبی، به حمایت از پدرزن خود، جعفرقلی‌خان، برخاست. عباس‌میرزا نیز به تلافی این اقدامِ محمودپاشا، به دو پارچه از روستاهای ولایت بایزید در خاک عثمانی هجوم برد (bеlgеlеri, 1992: C.1 (nr.6721), 179-181; (nr.6679-A), 185-186; (nr.6679), 187-188).

گزارش اسناد عثمانی از منظر علت تهاجم قوای ایران به خاک عثمانی توجیه‌پذیر نیست؛ زیرا اسناد روسی در پاسخ به چرایی حملۀ عباس‌میرزا به خاک عثمانی، به مداخلۀ پاشای بایزید در امور داخلی ایران از زمان برقراری وصلت سیاسی با حاکم خوی، اشاره کرده‌اند (Russia Armenians of Transcaucasia, 1998: 48). با این حال، حاکم بایزید برای رهایی پدرزن خود از محاصرۀ قوای ایران و ممانعت از تعرض به خاک عثمانی، بین جعفرقلی‌خان و عباس‌میرزا وساطت کرد. از این رو با ارسال مقدار هنگفتی پول آغچۀ عثمانی در قالب هدایا و تزویج دختر جعفرقلی‌خان به عباس‌میرزا، بین آنها مصالحه برقرار کرد (bеlgеlеri, 1992: C.1 (nr.6721), 179-181; (nr.6679-A), 185-186; (nr.6679), 187-188).

در اقدامی دیگر، پاشای قارص در مقابل درخواست وساطت محمدخان قاجار ایروانی، برای رفع محاصرۀ قلعۀ ایروان، وارد اقدام دیپلماتیک با عباس‌میرزا شد. او موفق شد با رفع اختلاف خوانین خوی و ایروان با دولت مرکزی، قوای قاجار را به ترک قلعۀ ایروان و ماکو و بازگشت به سوی تبریز راضی کند (نصیری، 1366: 1/34؛ گوگچه، 1373: 236؛ bеlgеlеri, 1992: C.1 (nr.6679),188). در مقابلِ این اقدام سیاسی پاشاهای بایزید و قارص، خوانین خوی و ایروان نیز نامه‌هایی با مضامین قدردانی، بابت اقدامات پاشاهای مزبور، به دربار عثمانی ارسال کردند (نصیری، 1366: 1/34؛ bеlgеlеri, 1992: C.1 (nr.6679), 187-188).

این‌گونه پس از حدود دو سال سکونت در قلعۀ ماکو، با عنایت به بازگشت دوبارۀ قوای قاجار، صلاح خود را در ترک ماکو و مهاجرت به خاک عثمانی دید و به‌ناچار به قلعۀ کوراوغلی در خاک عثمانی نقل مکان کرد و تا سال 1219ق/1804م در آنجا سکونت گزید (باکیخانوف، 1383: 205؛ نصیری، 1366: 1/29).

جعفرقلی‌خان ابتدا برحسب رابطۀ خویشاوندی با حاکم بایزید، وارد قلمرو حکمرانی دامادش شد و برای اقامت دائمی خود و افرادی که در تابعیت او بودند، خواستار یک محال از خاک عثمانی شد. بنابراین برای اجابت تقاضایش، در سال 1216ق/1802م ایلچی نزد والی ارزروم فرستاد؛ اما پاشای ارزروم در مقابل این درخواست اظهار کرد در حوزۀ صلاحیت او نیست و صدور مجوز اقامت را به فرمانی از سوی حکومت عثمانی منوط دانست. پاشای ارزروم علاوه‌بر بازگرداندن سفیر جعفرقلی‌خان، با ارسال نامه‌ای به مقام‌های عثمانی، خواستار کسب تکلیف در این باره شد. مقام‌های عثمانی برخورد مناسب والی ارزروم را در عودت سفیر خان خوی تحسین کردند؛ همچنین با اشاره به وجود روابط دوستانه با حکومت ایران، دستورالعملی در ماده واحد مشترکی به نام جعفرقلی‌خان به والی ارزروم و سایر پاشاهای سرحدی با ایران صادر کردند دال بر ممنوعیت ورود چنین تقاضاهایی به خاک عثمانی (bеlgеlеri, 1992: C.1 (nr.6686), 189-191).

باوجود صدور چنین فرمانی، پاشای بایزید در دفع جعفرقلی‌خان اهمال می‌کرد. در مقابل، خان خوی نیز از این نقطۀ خاک عثمانی، عملیات تهاجمی به مناطق ایران ترتیب می‌داد. دولت قاجار برای حل این معضل، به اقدام دیپلماتیک متوسل شد و در سال 1215ق/1800م، نامه‌ای مبنی‌بر دفع او به حکومت عثمانی نوشت. دولت ایران وجود او را مخل مناسبات حسنۀ دو کشور دانست و از این نظر، اقداماتی همچون قتل یا دستگیری یا اخراج او از خاک عثمانی را خواستار شد (نصیری، 1366: 1/28و29). دولت ایران برای برقراری امنیت مرزی و استمرار حسن روابط دوجانبه، نامه‌ها و سفرایی با هدف استرداد فراریان سیاسی و ممانعت از پناهندگی آنها به خاک عثمانی ارسال کرد (نصیری، 1366: 1/36؛ belgeleri, 1992: C.1 (nr.6721), 183. دولت عثمانی در پاسخ، علت‌های جنجال مقام‌های ایرانی را حمایت حاکم بایزید از جعفرقلی‌خان و سرپیچی او از اجرای فرمان حکومتی ذکر کرد. از این رو دولت عثمانی در سال 1219ق/1804م، در فرمانی ضمن محکوم‌کردن اقدام پاشای بایزید، او را به اخراج خان خوی از خاک عثمانی و دست‌کشیدن از حمایتش دعوت کرد (bеlgеlеri,1993:C.2(nr.6672),97-98).

البته در این مقطع، مخالفانی از دولت عثمانی نیز در دربار ایران حضور داشتند. شریف‌پاشا، والی آخسقه، پس از عاصی‌شدن علیه عثمانی به دولت ایران پناهنده شد. صدراعظم ایران در نامه‌ای (1220ق/1805م) به قائم‌مقام عثمانی، ضمن تأکید مجدد بر منع پاشاهای سرحد عثمانی از حرکت‌های منافی حسن هم‌جواری، عفو شریف‌پاشا را خواستار شد (نصیری، 1366: 1/44و45). دو دولت برای رفع اختلاف، مخالفان یکدیگر را از خاک خود اخراج کردند. فتحعلی‌شاه نیز در اثنای لشکرکشی به ایروان، شریف‌پاشا را تسلیم دولت عثمانی کرد و در مقابل، سلطان عثمانی بنابر اقتضای تداوم صلح با ایران، جعفرقلی‌خان را از خاک عثمانی اخراج کرد (bеlgеlеri, 1993: C.2 (nr.6683), 99-100؛ ژوبر، 1347: 117).

جعفرقلی‌خان که از جانب عثمانی در تنگنای سیاسی قرار گرفته بود، برای خروج از این وضع و تسلیم‌نشدن به دولت ایران، به دولت روسیه تزاری رو آورد. با این حال، از محتوای نامۀ او به عثمانی‌ها (1220ق/1805م) چنین برمی‌آید که با مقام‌های عثمانی مناسبات دوستانه‌ای داشته است؛ زیرا علاوه‌بر ارائۀ گزارش از ورودش به روسیه و معاودت مهماندار به آن سو، از استواری اساس دوستی و یگانگی با مقام‌های عثمانی سخن رانده است (نصیری، 1366: 1/46و47).

این‌گونه، جعفرقلی‌خان پس از فقدان نیرو و مقاومت در برابر دولت قاجار، از سر اجبار به دولت عثمانی پناه آورد؛ اما دولت عثمانی نیز آنچه او انتظار داشت برآورده نکرد؛ پس ناگزیر به دولت روسیه پناهنده شد (شیروانی، 1339: 96).

گرایش به دولت روسیه

نقش او در جنگ‌های ایران و روس

جعفرقلی‌خان در سال 1219ق/1804م در عملیات نظامی روس‌ها برای تصرف ایروان، در حکم بخشی از نیروهای روسی، با سواران خود علیه ایران همکاری کرد و با دادن گزارش‌های باارزش از اوضاع ایران، به روس‌ها کمک چشمگیری کرد (Qarayev, 2010: 95). ژنرال سیسیانوف (Tsitsianov) در ابتدا برای تصرف مسالمت‌آمیز قلعۀ ایروان، جعفرقلی‌خان را بنا به داشتن روابط قدیمی و خویشاوندی با حاکم ایروان، در خفا به دیدار محمدخان قاجار ایروانی روانه کرد. هدف این بود که او با دادن وعده و وعید، محمدخان قاجار ایروانی را به دولت روسیۀ تزاری امیدوار کند (وقایع‌نگار، 1369: 82؛ خاوری، 1380: 1/194و195؛ افشار، 1345: 317).

به‌قول وقایع‌نگار، جعفرقلی‌خان از وعده‌های بی‌اصل سردار روسی فریفته شد و به خیال والی‌شدن در گرجستان، با سیسیانوف در فتوحات قوای روسی پیشقدم شد (وقایع‌نگار، 1369: 82). بنابراین حاکم ایروان به اغواى جعفرقلى‌خان، با سردار روس ساخت (اعتمادالسلطنه، 1313: 3/1469و1472).‌ حتی جعفر قلی‌خان از جانب سیسیانوف، در جریان محاصرۀ قلعه ایروان، عملیاتی با هدف شبیخون‌زدن به اردوی فتحعلی‌شاه را به‌عهده گرفت؛ اما به علت اطلاع به موقع سران نظامی ایران، طرح روس‌ها شکست خورد (خاوری، 1380: 1/208؛ هدایت، 1380: 9/ 7538و 7539). خان خوی که به اشغال قلعۀ ایروان و پیشروی قوای روسی به آن سوی رود ارس دلبسته بود، با مشاهدۀ عقب‌نشینی قوای روسی از پای قلعۀ ایروان، دوباره به قلعۀ کوراوغلی در خاک عثمانی بازگشت (باکیخانوف، 1383: 215؛ نادرمیرزا، 1360: 159).

 بعدها فتحعلی‌شاه در فرمانی (1220ق/1805م)، اتمام کار قلعۀ کوراوغلی را با همکاری بیگلربیگی ایروان به‌عهدۀ کلبعلی‌خان کنگرلو گذاشت (سواد فرامین سلاطین و امرا و حکام، بی‌تا: 44). با این حال، جعفرقلی‌خان روابط خود با روس‌ها را حفظ کرد و با استنکاف از پیوستن به دولت ایران، با ارسال پیام محرمانه (1220ق/1805م)، مراتب اطاعت و وفاداری خود را به حکومت روسیه ابراز کرد. او حتی برای مقابله با پیشروی احتمالی قوای ایران به سوی تفلیس، به روس‌ها پیشنهاد تصرف قلعۀ تالین را در ایالت ایروان داد (Russia and Armenians of Transcaucasia,1998: 127).

به‌دنبال تبعیت جعفرقلی‌خان و اتباع او از دولت روسیه، سیسیانوف برای خروج او از تنگنای سیاسی دولت‌های ایران و عثمانی، یکی از فرماندهان را با مأموریت آوردن اتباع او و تأمین امنیت آنها، به قلمرو ایروان اعزام کرد. از نظر سیسیانوف او مردی بود که در منطقۀ آذربایجان و میان کردها نفوذ فراوانی داشت و معتقد بود کردهای ایروان هرگز بدون جنگ به او خیانت نمی‌کنند. افسر روسی پس از عبور از قلمرو ایروان، در ساحل راست رود ارس، در مجاورت قلعه کوراوغلی توقف کرد. جعفرقلی‌خان نیز به‌اتفاق چهارصد خانوادۀ تاتار، با خروج از قلعه، با همراهی قوای روسی به ناحیۀ تالین، در قلمرو کنترل روس‌ها وارد شد (potto, 1886: v.I, 435).

روس‌ها جعفرقلی‌خان را به محافظت از مرزهای گرجستان در جوار ایالت ایروان گماشتند. این‌گونه او با فوجی از روس‌ها در ناحیۀ تالین، از بلوک ایروان، مستقر شد و هرازگاهی به عملیات ایذائی در قلمرو ایروان دست می‌زد. دولت ایران نیز برای مقابله با اقدامات تخریبی او، خوانین آذربایجان را (1220ق/1805م) به دفع او مأمور کرد (خاوری، 1380: 1/240؛ هدایت، 1380: 9/7557). گزارش اسناد روسی از شکست حاکم ایروان در ناحیۀ شوره‌گل و عزل او از حکمرانی ایروان سخن رانده‌اند (Russia and Armenians of Transcaucasia,1998: 145).

برحسب دستور عباس‌میرزا، محافظت از سرحدات ایروان و دفع خان خوی در نواحی شوره‌گل و پنبک به خوانین ایروان و نخجوان محول شده بود؛ ولی این خوانین در مقابل تجاوز و خودسری جعفرقلی‌خان کاری از پیش نبردند (سواد فرامین سلاطین و امرا و حکام، بی‌تا: 61؛ دنبلی، 1383: 119). اما جعفرقلی‌خان متعاقب انتشار تجمع قوای خوانین آذربایجان، از اقدام تجاوزکارانۀ خود به قلمرو ایروان دست کشید (دنبلی، 1383: 119).

جعفرقلی‌خان در متقاعدکردن خوانین قفقاز در گرایش به حکومت روسیه نیز نقش فعالی داشت؛ چنانکه در گزارش افسر روسی به ژنرال گودویچ (Gudovich) (1221ق/1806م)آمده است اتباع جعفرقلی‌خان مرتب گزارش اوضاع داخلی ایران را به اطلاع او می‌رساندند. خان ماکو نیز در گزارشی به جعفرقلی‌خان آورده است کلبعلی‌خان برای پیوستن به روس‌ها تمایل دارد و از او می‌خواهد به اطلاع فرمانده روسی شوره‌گل برساند کلبعلی‌خان و اتباع او به پذیرفتن اقتدار روس‌ها تمایل دارند (Russia and Armenians of Transcaucasia, 1998: 145-146).

بنابراین این فرد از خاندان دنبلی، همانند برخی از خوانین قفقازی، برای حفظ و اعادۀ حکومت محلی خود از سیطرۀ دولت قاجاری، راه‌حل نجات سیاسی خود را توسل به روس‌ها دید. سیسیانوف نیز با استقبال از او، با اعطای نشان ژنرالی بر اعتبار و اقتدارش افزود (وقایع‌نگار، 1369: 82؛ خاوری، 1380: 1/194و195)؛ همچنین ژنرال سیسیانوف شهرت خانوادگی او را به خان خویسکی3 تغییر داد (Əbdülhəlimov, 2002: 141).

نقش و عملکرد او در منصب خانی شکی

قتل ابراهیم‌خلیل‌خان جوانشیر توسط روس‌ها (1221ق/1806م) به شورش سلیم‌خان، حاکم شکی، منجر شد؛ زیرا صبیۀ او، همسر خان قراباغی، نیز جزو کشته‌شدگان بود. سلیم‌خان به نشانۀ اعتراض به این وقایع، از اطاعت روس‌ها خارج شد و علیه آنها شورید؛ اما چون در خود یارای مقاومت ندید، به طرف ایران فرار کرد (باکیخانوف، 1383: 214و215؛ فاتح، 1384: 150؛ Əbdülhəmid, 2005: 165).

روس‌ها ابتدا ولایت شکی را به مدت سه‌ماه به فتحعلی‌خان واگذار کردند؛ ولی جعفرقلی‌خان خویسکی ولایت شکی را از تزار روسیه مطالبه کرد و امپراتور نیز با این تقاضا موافقت کرد؛ این‌گونه در سال 1221ق/1806م، جعفرقلی‌خان خویسکی به امر تزار روسیه در شکی خان شد (فاتح، 1384: 150و151؛ Şuxi, 2005: 152) و ولایت شکی به تیول و سیورغال موروثی او و خاندانش تبدیل شد (فاتح، 1384: 151؛ شیروانی، 1339: 96). درواقع او با رویگردانی از دولت ایران، افزون‌بر ده‌هزار از رعایای ترک و ارمنی خود را با اعلام تبعیت از حکومت روسیه، به ولایت شکی کوچاند. تزار الکساندر اول در مقابل این خدمات، یک قلم با مرصع برلیان و ساعت با نشان طلا و لواء به او اعطا کرد و حکومت ولایت شکی را به او واگذار کرد (اسماعیلوف، 1923: 30).

حکمرانی او از همان ابتدا با اعتراض و مخالفت اهالی شکی روبه‌رو شد؛ زیرا اهالی حاضر نشدند عزل حاکم قدیمی و جایگزینی او با افراد غیربومی و فاقد پایگاه اجتماعی را بپذیرند؛ بنابراین با تمکین ‌نکردن از اوامر خان جدید، کماکان در انتظار بازگشت خان اسبق بودند. خان جدید نیز با توجه به نداشتن نفوذ محلی و حقوق موروثی حکمرانی بر رعایای ولایت، برای حراست از حکمرانی خود به طور کامل به روس‌ها متکی بود (Umudoğlu, 2004: 46).

سلیم‌خان شکی و طرفدانش از مهم‌ترین مخالفان حکمرانی او بودند. به‌قول پتو (potto)، مورخ روسی، جعفرقلی‌خان با وجود آنکه مردی صادق و به طور کامل وفادار به روسیه بود، در قیاس با سلیم‌خان به سنی‌مذهبان شکی بیگانه بود (Potto, 1886: v.I,409). به‌واقع، او فاقد پایگاه اجتماعی در شکی بود و از نظر اهالی، عنصر ناسازگار تلقی می‌شد؛ به‌علاوه، ترکیب جمعیتی شکی نامتجانس بود و از مذاهب و ادیان و اقوام مختلف تشکیل شده بود.

به‌نوشتۀ فرهادمیرزا، شکی دارای سه‌هزار و ششصد خانه و کسرى بود که پانصد خانوار آن ارمنى و سه‌هزار و یکصد خانوار آن مسلمان بودند و از مسلمانان یک‌ثلث آنها شیعه و دوثلث آن سنى بودند. محله‌های شیعه و ارمنى و سنى نیز از یکدیگر مجزا بودند (نادرمیرزا، 1366: 305). جعفرقلی‌خان برای فائق‌آمدن بر این مشکل، رعایای مهاجر ایرانی خود را در اطراف شهر نوخا، مرکز شکی، و آغداش و روستاهای پیرامون آن اسکان داد. مهاجران ایرانی و اتباع او روستاهای جدیدی ساختند (اسماعیلوف، 1923: 30و31؛ فرهادمیرزا، 1366: 306؛ Əbdülhəlimov, 2002: 141). جعفرقلی‌خان حتی برای راحتی اتباع مسیحی خود و نگهداری آثار مقدس آنها، کلیسایی نزدیک قلعۀ شهر نوخا ساخت (Russia and Armenians of Transcaucasia, 1998: 199). لزگی‌ها دیگر اقوام مهاجر ساکن در ولایت شکی محسوب می‌شدند (اسماعیلوف، 1933: 30و31).

جعفرقلی‌خان پس از فرار از خاک عثمانی، مدتی در تفلیس توقف کرد. به احتمال بسیار، او برای حل مشکل اسکان و استقرار اتباع خود، مکانی از دولت روسیه مطالبه کرد. مقام‌های روسی نیز متعاقب شورش سلیم‌خان و پناهندگی او به ایران، در ازای خوش‌خدمتی او به دولت روسیه، ولایت شکی را برای حکمرانی و حل مشکل مهاجرانی اختصاص دادند که اتباع او بودند؛ اما نحوۀ حکمرانی او و گرفتن مالیات، اعتراض اهالی شکی را برانگیخت. در اسناد روسی، گزارش‌هایی از اعتراض ارامنه از تحصیل مالیات خارج از قاعدۀ او به مقام‌های روسی موجود است. در سال 1222ق/1807م، سکنۀ ارمنی شکی در عریضه‌ای به تزار الکساندر اول، علاوه‌بر شِکوه از رفتار و اعمال خشن خوانین شکی در حق افراد عیسوی‌مذهب برای تحصیل مالیات غیرقانونی به نام دین ایپگ، لغو چنین مالیاتی را خواستار شدند؛ زیرا به عقیدۀ آنها، مسیحیان فقیر برای معاف‌شدن از این نوع مالیات از دین خود دست می‌کشیدند.

جعفرقلی‌خان نیز به روال خوانین سابق شکی، این‌گونه مالیات را از اهالی مسیحی تحصیل می‌کرد. ژنرال گودویچ، سر فرماندهی کل روس‌ها در قفقاز جنوبی، در نامه‌ای به جعفرقلی‌خان، پایان‌دادن به تحصیل چنین مالیاتی از مسیحیان را خواستار شد (Russia and Armenians of Transcaucasia, 1998: 162)؛ اما جعفرقلی‌خان با نام‌های مختلف، به گرفتن این نوع مالیات از اتباع مسیحی ادامه می‌داد؛ زیرا نامه‌ای دیگر از اسقف ارمنی به تزار الکساندر به سال 1224ق/1809م، دربارۀ تداوم تحصیل وجوه مالیات غیرشرعی از مسیحیان و تقاضای لغو آن موجود است (Russia and Armenians of Transcaucasia,171-172).

شورش پیاپی رعایای شکی از وقایع عمدۀ حکمرانی جعفرقلی‌خان بود. شورش‌ها ماهیت اجتماعی و سیاسی داشت؛ اما بُعد سیاسی آن غالب بود و رهبری شورش را بیگ‌ها و اعیان حامی سلیم‌خان برعهده داشتند. انتخاب جعفرقلی‌خان در مقام خان جدید شکی و نحوۀ حکمرانی و برخورد او با اهالی منطقه، بر دامنۀ اعتراض و مخالفت رعایای شکی افزود. ژنرال گودیچ با پیش‌بینی تمکین‌نکردن اهالی شکی از اوامر خان جدید، برای مقابله با شورش احتمالی آنها و حراست از جان جعفرقلی‌خان و ایجاد امنیت در آن ولایت، قوای بیشتری به این منظور اختصاص داد (AKAK, 1869: v.III (doc.495), 274-275).

علاوه بر این، خلع‌سلاح افرادی که اعتماد به آنها ممکن نبود و تشکیل قوای پانصد نفری از میان افراد مطمئن را به جعفرقلی‌خان توصیه کرد (AKAK, 1869: v.III (doc.497), 276-277)؛ همچنین در راستای تحکیم حکمرانی او و افزایش نفوذ و اقتدارش در میان اهالی، دستور کمک همه‌جانبه را برای قوای روسی مستقر در شکی صادر کرد (AKAK, 1869: V.III(doc.495), 274-275).

روس‌ها همچنین برقراری امنیت نواحی جار و بلکان را بر محدودۀ اختیار و اقتدار او افزودند(AKAK, 1869: v.III (doc.492), 272-273). این‌گونه اختیار کلی شکی و نواحی هم‌جوار، به بندۀ صادق روس‌ها و فرد مطمئن در میان خوانین، به ژنرال جعفرقلی‌خان سپرده شد (Umudoğlu, 2004: 48).

خنثی‌کردن توطئه‌های سلیم‌خان، با هدف تحریک شورش اهالی شکی، یکی از مشکلات فراروی حکمرانی جعفرقلی‌خان بود. خان سابق شکی برای بازپس‌گیری مقام خود، به طور مستمر قاصدهای مختلف را نزد بیگ‌ها و اکابر و طرفدارن خود در شکی ارسال می‌کرد. او با دادن گزارش‌هایی از اتحاد قوای عثمانی و ایران علیه روس‌ها و شکست قوای روسی در جبهۀ اروپا از ناپئلون فرانسوی، آنها را به شورش علیه حاکمیت روس‌ها و جعفرقلی‌خان تحریک می‌کرد (AKAK, 1869: v.III (doc.499), 277).

خان خویسکی به علت نظارت کاملی که بر راه‌ها داشت، قاصدها و نامه‌های ارسالی خان سابق شکی را از تبریز به اهالی شکی و جار کشف می‌کرد و در پی آن قاصد را دستگیر و نامه‌ها را ضبط می‌کرد (رشتیانی، 1384: 2/188). در این باره، جعفرقلی‌خان گزارشی (1222ق/1807م) مبنی‌بر دستگیری قاصدِ سلیم‌خان به شکی و خبرهایی با این موضوع که «فرانسوی قشون اعلیحضرت شاهنشاه را شکست داده و عثمانلو هم درکنار آرپه‌چای جمع شده‌اند و دوازده‌هزار نفر قشون هم باباخان به سلیم‌خان داده است» به ژنرال گودویچ ارسال کرد (AKAK, 1869: v.III (doc.499), 277).

در اسناد روسی، ارسال پیک‌های متعدد در سال 1223ق/1808م به بیگ‌ها و کدخدایان ولایت شکی از سوی سلیم‌خان، مبنی‌بر ‌لشکرکشی دولت‌های ایران و عثمانی علیه روس‌ها و لزوم آمادگی آنها برای تهیۀ قوا از میان افراد بومی وفادار و تجمع در سقناق‌های مستحکم برای اعلان جنگ با روس‌ها و ابراز فداکاری‌شان با نثار جان و مال در راه ارباب خود، به‌کرات موجود است (AKAK, 1869: v.III (doc.506), 281; (doc.507), 282; (doc.508), 282-283).

فعالیت‌های تبلیغاتی خان فراری شکی برای شورش اعیان و اهالی شکی علیه حکمرانی خان خویسکی نتیجه داد و به درگیری آنها با روس‌ها منتهی شد؛ زیرا سلیم‌خان مرتب با اعزام پیک‌هایی به شکی، با انتشار اخباری مبنی‌بر اختصاص قوای دوازده‌هزار نفری از جانب فتحعلی‌شاه به او برای بازپس‌گیری شکی، بر گسترۀ شورش دامن می‌زد. به دنبال بروز چنین شایع‌هایی، بر نگرانی روس‌ها و خان شکی افزوده می‌شد؛ بنابراین روس‌ها برای رفع نگرانی و تحکیم موقعیت خودشان، فوج بیشتری از قوای خود را در شکی مستقر کردند (AKAK, 1869: v.III(doc.504), 280).

ژنرال گودویچ برای حل شورش اهالی شکی و قطع ارتباط آنها با سلیم‌خان، به اقداماتی همچون تهدید و خلع‌سلاح روی آورد. او در سال 1222ق/1807م در نامه‌ای، بیگ‌ها و روحانیان و ریش‌سفیدان شکی را تهدید کرد در صورت همکاری با سلیم‌خان، به‌صورت خشن سرکوب می‌شوند (AKAK, 1869: v.III(doc.565), 308-309)؛ همچنین در فرمانی به جعفرقلی‌خان، بر ضرورت خلع‌سلاح اهالی شکی تأکید کرد (AKAK, 1869: v.III(doc.504), 280).

در پاسخ به این تقاضای او، خان خویسکی نیز بیشترِ سلاح‌های اهالی نوخا را جمع‌آوری کرد و درگزارشی در سال 1222ق/1807م، علاوه‌بر اجابت امر حکومت روسیه، بر جمع‌آوری تعداد کمی سلاح باقی‌مانده در دست اهالی شکی در اسرع وقت اشاره کرد (رشتیانی، 1382: 2/ 90و185و192). باوجود این تدابیر، در سال1222ق/1807م اهالی سه روستای شکی به رهبری یوزباشی‌سلطان مراد، از افراد خان سابق شکی، با اعلام تبعیت‌نکردن از جعفرقلی‌خان دست به شورش زدند؛ اما خان خویسکی با کمک قوای روسی، این شورش را سرکوب کرد (AKAK, 1869: v.III(doc.501), 279).

ژنرال گودویچ با عنایت به روحیۀ سرکشی اهالی شکی، خواستار خارج‌نشدن او از شکی شد (AKAK, 1869: v.III(doc.502), 279-280)؛ به‌علاوه، برای مقابله با شورش‌های احتمالی، بر شمار قوای روسی در شکی افزود و کنترل مرزها را به دقت زیر نظر گرفت (AKAK, 1869: v.III(doc.504), 280)؛ همچنین از جعفرقلی‌خان کنترل بیگ‌های مشکوک را خواستار شد و اعلام کرد در صورت بروز هرگونه اقدام مشکوکی، به‌سرعت آنها را دستگیر کند و به تفلیس روانه کند (AKAK, 1869: v.III(doc.505), 280). در سال 1222ق/1807م، حامیان سلیم‌خان برای ترور جعفرقلی‌خان سوءقصدی نافرجام ترتیب دادند .(Bağirova, 1997: 42)

در سال 1223ق/1808م سکنۀ آغداش و تعدادی از روستاهای کنار رود کُر به رهبری محمودآقا، از نزدیکان سلیم‌خان، شورشی ترتیب دادند (AKAK, 1869: v.III(doc.514), 287)؛ اما به علت ممکن‌نبودن ارسال به موقع نامه‌های سلیم‌خان به تمام بیگ‌های شکی، دامنۀ شورش تمام نقاط شکی را دربرنگرفت؛ زیرا بیشترِ پیک‌های اعزامی سیلم‌خان را افراد جعفرقلی‌خان شناسایی و دستگیر کردند (AKAK, 1869: v.III(doc.513), 287). سلیم‌خان در نظر داشت در صورت موفقیت شورش و سرایت دامنۀ آن به تمام نقاط شکی، با قشون خود به کمک شورشیان بشتابد (AKAK, 1869: v.III(doc.512), 287).

ژنرال گودویچ ضمن ابراز رضایت از عملکرد خان خویسکی در سرکوب شورش، دستور داد برای ایجاد رعب و وحشت در دل تودۀ مردم، اسیران شورشی را در مقابل اهالی مجازات کند؛ همچنین در صورت وجود اسیرانی از قشر بیگ‌ها، به منظور تبعید به سیبری، آنها را به تفلیس ارسال کند (AKAK, 1869: v.III(doc.516), 288).

پس از ناکامی شورش، تعداد بسیاری از اهالی روستاهای سواحل رود کر و آغداش به درون جنگل‌ها پناه بردند (AKAK, 1869: v.III(doc.514), 287).

روس‌ها به منظور ممانعت از کوچ آنها به ایران و سوءاستفادۀ مقام‌های ایرانی از آنها در قالب جاسوس، تا بازگشت مجدد اهالی روستاهای مذکور و آغداش مجبور شدند مجازات سران شورشی را به تعویق بیاندازند (AKAK, 1869: v.III(doc.517), 288-289).

جعفرقلی‌خان با آگاهی از تمایل اهالی آغداش به شورش و طرفداری از سلیم‌خان، به ساخت قلعه و استقرار صد نفر از اتباع خویی خود در آغداش تصمیم گرفت (AKAK, 1869: v.III(doc.517), 288-289)؛ همچنین سقناق‌ها و برخی از قلعه‌ها و استحکام‌ها، ازجمله قلعۀ مشهور گلسن‌گورسن را که پناهگاه مخالفان و شورشیان بود، ویران کرد. گودویچ با تحسین این اقدام او، امیدوار بود به‌زودی جلوی اغتشاش‌ها و شورش‌ها گرفته شود (AKAK, 1869: v.III(doc.511), 285-286).

جعفرقلی‌خان در راستای بهبود وضع زندگی رعایای شکی و ممانعت از کوچ آنها و پیوستن به شورش‌های ضد حکومتی، با دریافت وجه پول، اهالی را از برخی تعهدات معاف کرد. در زمرۀ سیاست‌های مالی او در این راستا گرفتن وجه نقد، سالانه معادل صدوسی تومان، در قبال تعهد پذیرفتن مهمان و دادن نیرو از جماعت نوخا از ولایت شکی بود (رشتیانی، 1384: 2/72). بازسازی قلعه‌های شکی برای اقامت قوای روسی، به منظور خروج سربازان روسی از منازل رعایا، اقدام دیگر او بود؛ زیرا اسکان قوای روسی در منازل اهالی شکی به اعتراض و کوچ آنها از شکی منجر می‌شد و این امر نیز به سهم خود در بروز شورش اهالی نقش داشت (رشتیانی، 1384: 2/188).

چالش دیگر حکمرانی جعفرقلی‌خان رویۀ خصمانه و مداخلۀ مصطفی‌خان خان‌چوپانی، حاکم شیروان، در امور حکمرانی او بود. حاکم شیروان باوجود اظهار متابعت به روس‌ها، با دولت‌های ایران و عثمانی و سلیم‌خان مراودات پنهانی داشت. جعفرقلی‌خان نزد مقام‌های روسی، از مصطفی‌خان به گرگ در لباس میش تعبیر کرده و آورده است: «مصطفی‌خان گرگ لباس میش در برکرده نمی‌توانم که با او به راه بروم هرگاه یک‌باره بگوید که من خائنم این بندة درگاه می‌تواند که از عهدۀ او بیرون بیاید؛ اما چه چاره سازم در ظاهر می‌گوید که من خدمتگزار شاهنشاه هستم»(AKAK, 1869: v.III(doc.499), 277)؛ زیرا باوجود جعفرقلی‌خان، خان شیروان با پناه‌دادن به سلیم‌خان، قاصدهای او را از شیروان به اطراف شکی ارسال می‌کرد. مداخلۀ افراد خان شیروان در امور داخلی شکی و همکاری با اشرار و پناه‌دادن به دزدان، از گلایه‌های جعفرقلی‌خان به سردار روسی بود. او در این باره می‌گوید: «اهل این ولایت را نمی‌گذارد که راحت باشد چه کاره‌اند که مرتکب امر کلی باشد؛ اما امور جزئی دقیقه‌ای غافل نیستند؛ مثلاً تحریک اهل ولایت را می‌کنند و هرکس که دزد باشد از اطراف و جوانب به نزد ارای‌سلطان فرستاده است که دزدی نمایند هرکس که در این ولایت مرتکب امر قبیح می‌شود، گریزد به نزد ارای‌سلطان...» (AKAK, 1869: v.III(doc.499), 277).

 او برای حل این مسئله، ارسال دستوری از سردار روسی مبنی‌بر بازگرداندن ارای‌سلطان، آدم خان شیروان، از خاک شکی یا دستگیری او را مطالبه کرد (AKAK, 1869: v.III(doc.499), 277). روس‌ها نیز جعفرقلی‌خان را مهرۀ مناسبی برای تضمین وفاداری خان شیروان می‌دیدند و مصطفی‌خان را نیز برای مهارجاه‌طلبی خان خویسکی گزینۀ مطلوبی می‌دانستند.

پیش از حکمرانی جعفرقلی‌خان، ولایت شکی در دایرۀ نفوذ خان شیروان بود و همواره افراد مدنظر مصطفی‌خان در رأس امور حکمرانی شکی قرار می‌گرفتند. بنابراین جعفرقلی‌خان می‌دانست خان شیروان حضور او را در رأس حکومت شکی تحمل نخواهد کرد و در راستای بازگرداندن سلیم‌خان خواهد کوشید؛ زیرا پیش‌تر سلیم‌خان برای در اختیار گرفتن حکمرانی شکی از برادرش، با خان شیروان متحد شد و حتی برای تقویت این مناسبات، دخترش را به همسری او درآورد و موفق شد در سال 1220ق/1805م با کمک مصطفی‌خان، حکمرانی شکی را از دست برادرش خارج کند (Bayramova, 2009: 77).

قرارگرفتن جعفرقلی‌خان در رأس حکمرانی شکی با پشتوانۀ روس‌ها، به قطع نفوذ و مداخلۀ خان شیروان در این حوزه منتهی شد؛ اما مصطفی‌خان که حاضر به پذیرفتن وضع موجود نبود، در مناسبات خود با جعفرقلی‌خان رفتارهای متضادی همچون مداخله در امور داخلی شکی، سرقت افراد او از اهالی شکی، مساعدت در ارسال پیک‌های خان شکی به شورشیان، پناه‌دادن به مخالفان او و ارائۀ گزارش‌های مغرضانه از ضعف عملکرد حکمرانی جعفرقلی‌خان به روس‌ها از خود بروز می‌داد. از این رو، خان خویسکی با شناختی که از مصطفی‌خان داشت، بلافاصله پس از استقرار در شکی، شماری از بیگ‌ها و اعیان شیروانی مخالف مصطفی‌خان را در اطراف خود گرد آورد و تمامی تحرکات او را زیر نظر گرفت و توطئه‌های او علیه منافع روس‌ها و تحریک اهالی به همکاری با حکومت ایران را به روس‌ها گزارش داد (رشتیانی، 1384: 2/186)؛ اما خان شیروان در پاسخ به ژنرال گودویچ، اتهام جعفرقلی‌خان مبنی‌بر حضور سلیم‌خان با تغییر قیافه در شیروان را رد کرد (رشتیانی، 1384: 2/246).

خان خویسکی نیز در اقدام متقابل، در گزارشی به گودویچ، ادعای مصطفی‌خان شیروانی مبنی‌بر دعوت اهالی شکی از سلیم‌خان و نیروی ده‌هزار نفری او را به طور کامل بی‌اساس دانست و افزود بر اوضاع شکی مسلط است و دوست و خائن را نیک می‌شناسد و حتی از اخبار امور شیروان نیزآگاه است. او ضمن رد ادعای خان شیروان مبنی‌بر دزدی اهل شکی از ولایت شیروان می‌گوید: «بلکه این اهالی شیروان‌اند که دزد و قطاع‌الطریق‌اند و مال‌های زیادی از شکی می‌دزدند» (رشتیانی، 1384: 2/193). با این حال، در انتهای نامۀ خود تأکید کرد او همیشه خواهان رابطۀ خوب با مصطفی‌خان شیروانی است (رشتیانی، 1384: 2/193). ژنرال گودویچ نیز وجود اختلاف بین آن دو را ضد منافع روسیه تشخیص داد. بنابراین برای حل اختلاف آنها وساطت کرد (AKAK, 1869: v.III(doc.566), 310).

شورش لزگی‌ها از دیگر مشکلات جعفرقلی‌خان بود. سرخای‌خان غازی‌قموق از رهبران متنفذ قبایل داغستانی بود که به علت داشتن نیروی جنگی از قبایل مختلف داغستان، از بازیگران مهم در صحنۀ تحولات قفقاز محسوب می‌شد. جعفرقلی‌خان برای جلب او به اطاعت از حکومت روسیه، وارد مکاتبه با او شد؛ اما سرخای‌خان تنها نگرانی خود را ارسال پسرش در حکم گروگان به روس اعلام کرد. در مقابل، خان خویسکی با زیر سئوال بردن صداقت او به ژنرال گودویچ آورد تا هنگامی‌که او با شیخعلی‌خان، حاکم شورشی دربندی، هم‌دست است، به اطاعت از حکومت روسیه تن نخواهد داد (رشتیانی، 1384: 2/186).

تهدید قلمرو شیروان و شکی از سوی آنها دغدغۀ مقام‌های روسی بود. جعفرقلی‌خان باوجود روابط نه‌چندان حسنه با مصطفی‌خان شیروانی، آمادگی خود را برای دفاع از قلمرو شیروان، در صورت تهدید از جانب سرخای‌خان و شیخعلی‌خان دربندی، به ژنرال گودویچ اعلام کرد (رشتیانی، 1384: 2/194؛AKAK, 1869: v.III(doc.510), 285).

سرخای‌خان با تحریک و حمایت مالی دولت ایران، با قشون وافری وارد ولایت جار شد. او ابتدا با ارسال نامه‌های متعدد و اعزام افراد مختلف، تلاش کرد جعفرقلی‌خان را به رویگردانی از دولت روسیه وادار کند؛ اما به انجام این کار موفق نشد. بنابراین به عزم جنگ با او، با قوایی از قبایل مختلف داغستان وارد قریۀ جلایر، از دهات ولایت جار، شد. جنگ جلایر با شکست سرخای‌خان خاتمه یافت (AKAK, 1869: v.III(doc.509), 283-284).

جعفرقلی‌خان در مأموریت‌های خارج از قلمرو شکی، ازجمله در سرکوب شورش شیخعلی‌خان دربندی و مشارکت در عملیات نظامی روس برای اشغال ایروان و نخجوان در سال 1223ق/1808م از جانب ژنرال گودویچ نیز حضور داشت. حتی کوچک‌بیگ، فرزندش، به‌اتفاق کردهای ساکن قارص و ارزروم، در مأموریت جاسوسی برای تهیۀ گزارش از اوضاع منطقه و تعیین ضعف‌ها و قوت‌های قلعۀ ایروان برای روس‌ها نقش داشت (AKAK, 1869: v.III(doc.519), 289-290). در این عملیات نظامی روس‌ها، جعفرقلی‌خان که به مشارکت در این عملیات تمایل داشت، با دستجات خود عازم نخجوان شد (AKAK, 1869: v.III(doc.520), 290).

جعفرقلی‌خان با فراغ بال، به مدت ده سال از سوی روس‌ها در شکی حکمرانی کرد و در آخر نیز به مرگ طبیعی درگذشت (اشتهاردی، بی‌تا: 84). حاجی‌زین‌العابدین شیروانی اهل شماخی و ناظر جنگ‌های ایران و روسیه، دربارۀ ظلم و ستم‌های جعفرقلی‌خان دنبلی به اهالی مسلمان قفقاز و همکاری او با روس‌ها می‌نویسد او مدتی پیشرو لشکر روسیه بود. او رنج و ستم بسیاری بر اهالی شهر تحمیل کرد و از انجام هرکاری که خرابی و ویرانی شهرها و پریشانی احوال مردم را به‌دنبال داشت، کوتاهی نکرد و بر اهالی ستم فراوانی کرد. درنهایت، در سال1230ق/1815م درگذشت و از این دنیا جز حسرت و حرمان چیزی نصیب او نشد (شیروانی، 1339: 96). دنبلی او را عامل نارضایتی و شکایت جمعی از بزرگان شکی و حتی یکی از عوامل زمینه‌ساز جنگ ایران و روسیه معرفی کرده است (دنبلی، 1383: 217).

نتیجه

باتوجه به هدف و پرسش‌های پژوهش مبنی‌بر بررسی ماهیت مناسبات جعفرقلی‌خان با دولت قاجار و نقش دولت‌های پیرامونی، باید گفت مؤلفۀ خصومت و تنش اساس مناسبات آنها را شکل می‌داد. جعفرقلی‌خان برخلاف سایر افراد خاندان دنبلی، برای حفظ حکومت محلی دنبلی و مقابله با سیاست حذف و ادغام حکومت مرکزی، به مبارزۀ مسلحانه رو آورد و با چند شورش ناموفق، برای حصول به اهداف خود، به دولت عثمانی متوسل شد. او با پناه‌گرفتن در خاک عثمانی و برقراری مناسبات دوستانه با پاشاهای مرزی، کوشید با جلب کمک آنها و ایجاد اغتشاش در نواحی مرزی دو کشور، پای مقام‌های عثمانی را به مسائل داخلی آذربایجان باز کند؛ اما اقدام دیپلماتیک و فشار سیاسی ایران به حکومت عثمانی و تمایل آن دولت به پایبندی به مصالحه، به صدور فرمانی با نام دستورالعمل ماده واحد جعفرقلی‌خان بر پاشاهای مرزی مبنی‌بر مداخله‌نکردن در امور داخلی ایران و حمایت از خان دنبلی منتهی شد.

ناکامی جعفرقلی‌خان در جلب عثمانی‌ها و به دنبال آن فشار آن دولت به خروج از خاک عثمانی، باعث گرایش به قدرت برتر و جدید منطقۀ قفقاز، یعنی روس‌ها، شد. روس‌ها نیز با درک نفوذ خان دنبلی در ایالت آذربایجان، او را برای پیشبرد مطامع سیاسی خود در قفقاز گزینۀ مناسبی تلقی کردند؛ پس با اسکان اتباع او در شکی و اعطای مقام ژنرالی و تغییر نام خانوادگی او به خان خویسکی، او را به حکمرانی ولایت شکی گماشتند. جعفرقلی‌خان با انتصاب به حکمرانی شکی با حمایت روس‌ها، به مجری سیاست‌های آنها در منطقه تبدیل شد و با سرکوب شورش اهالی و خوانین طرفدار ایران، زمینۀ نفوذ و تثبیت حاکمیت روس را در منطقۀ قفقاز فراهم کرد. رویکرد تقابل‌گرایی او با حکومت قاجار با گرایش او به روس‌ها در اشکال گوناگونی همچون تهیۀ گزارش جاسوسی از مناطق ایروان و نخجوان، جلب کردهای نواحی مرزی ایران و عثمانی به همکاری با روس‌ها، مشارکت نظامی در تسخیر ایروان و نخجوان و مقابله با نفوذ خوانین اسبق قفقاز و ممانعت از شورش آنها علیه حاکمیت روس‌ها نمود یافت و از کارکردهای بارز او در منصب خانی شکی بود.

 

پی‌نوشت

  1. Akty sabranie Kavkazkoih Arkheograficheskoih Komissieih (AKAk), Vol.I.III, Tbilisi, 1866-1906.
  2. Osmanlı dеvlеti ilə Azеrbaycan Turk Hanlıkları Arasındakı Munasibеtlərə Dair Arşiv Bеlgеlеri (1578-1914), cilt.I, Ankara, 1992.

Osmanlı dеvlеti ilə Azеrbaycan Turk Hanlıkları Arasındakı Munasibеtlərə Dair Arşiv Bеlgеlеri (1575-1918),cilt.II, Ankara, 1993.

  1. 3. فتحعلی‌خان خویسکی، نخستین نخست‌وزیر جمهوری آذربایجان، نوادۀ همین جعفرقلی‌خان دنبلی است.
  1. کتابنامه

    1. اسماعیلوف، رشید، (1923)، آذربایجان تاریخی، باکو: آذربایجان خلق معارف قومی سارلیغی نشریاتی.
    2. اشتهاردی، محمدحسن، (بی‌تا)، تذکره‌الدنابله، نسخه خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره8345.
    3. اعتضادالسلطنه، علی‌قلی‌میرزا، (1370)، اکسیرالتواریخ، تصحیح جمشید کیانفر، تهران: ویسمن.
    4. اعتمادالسلطنه، (1367)، تاریخ منتظم ناصری، تصحیح محمداسماعیل رضوانی، ج3، تهران: دنیای کتاب.
    5. افشار، میرزارشید، (1345)، تاریخ افشار، تصحیح محمود رامیان و پرویز شهریار افشار، تبریز: شفق تبریز.
    6. باکیخانوف، عباسقلی‌آقا، (1383)، گلستان ارم، تصحیح عبدالکریم علی‌زاده، تهران: ققنوس.
    7. خاوری، میرزافضل‌الله، ‌(1380)، تاریخ ذوالقرنین، تصحیح ناصر افشارفر، ج1، تهران: مجلس شورای اسلامی.
    8. دنبلی، عبدالرزاق‌بیگ، (1383)، مآثرسلطانیه، تصحیح فیروز منصوری، تهران: اطلاعات.
    9. رشتیانی، گودرز، (1384)، فهرست اسناد آرشیوهای گرجستان درباره تاریخ ایران، ج2، تهران: وزارت امور خارجه.
    10. ریاحی، محمدامین، (1372)، تاریخ خوی، تهران: توس.
    11. ژوبر، پیرامده، (1347)، مسافرت در ارمنستان و ایران‌، ترجمه علیقلى اعتمادمقدم‌، تهران: بنیاد فرهنگ ایران‌.
    12. ساروی، محمدفتح‌الله، (1371)، تاریخ محمدی، تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد، تهران: امیرکبیر.
    13. شیروانی، حاجی‌زین‌العابدین، (1339)، ریاض‌السیّاحه، تصحیح اصغر حامد ربانی، طهران: سعدی.
    14. فاتح، کریم‌آقا، (1384)، تاریخ خانات شکی، تصحیح حسین احمدی، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
    15. فرهادمیرزا، (1366)، سفرنامه فرهادمیرزا، تصحیح غلامرضا طباطبایى مجد، تهران: مؤسسه مطبوعات علمى.‌
    16. قاجار، محمودمیرزا، (1389)، تاریخ صاحبقرانی، تصحیح نادره جلالی، تهران: مجلس شورای اسلامی.
    17. گوگچه، جمال، (1373)، قفقاز و سیاست‌های امپراتوری عثمانی، ترجمه وهابولی، تهران: وزارت امور خارجه.
    18. نادرمیرزا، (1360)، تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز، تصحیح محمد مشیری، تهران: اقبال.
    19. نصیری، محمدرضا، (1366)، اسناد و مکاتبات تاریخی ایران (قاجاریه)، ج1، تهران:کیهان.
    20. وقایع‌نگار، میرزامحمدصادق، (1369)، آهنگ سروش، تصحیح امیرهوشنگ آذر، تهران: حیدری.
    21. هدایت، رضاقلی‌خان، (1380)، روضه‌الصفای ناصری، تصحیح جمشید کیان‌فر، ج9، تهران: اساطیر.

    ب. مقاله

    1. بیگ‌محمدی، بهنام، (1392)، «نقش دنبلیان خوی در روابط ایران و عثمانی»، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، س15، ش57.
    2. میرجعفری، حسین و دیگران، (1388)، «جایگاه و کارکرد خاندان دنبلی در تاریخ ایران از صفویه تا قاجاریه»، نشریه پژوهش‌های تاریخی، دوره جدید، ش3.

    ج. منابع لاتین

    1. Bağirova, Maya ve Mahmud Ismayil(1997), Şəki Xanliği, baki: Azərnəşr.
    2. Bayramova, Nailə (2009), Şamaxi Xanliği, Baki: təhsil.
    3. Berzhe,A.(1866-1906), Akty sabranie Kavkazkoih Arkheograficheskoih Komissieih (AKAk), Vol.I.III, Tbilisi.
    4. 27. Russia and the Armenians of Transcaucasia, (1797-1889), a documentary record, (1998), translate byGeorge Bournoutian, vol.II, Mazda Publishers.
    5. Başçi, Veysel, (2019), Dunbuli beyliği tarihi ve tarihi kronikleri,kadim akademi SBD, c.3, sayi.2.
    6. Çakmak, Mehmet Ali (1998), Hoy Hanlığı ve Osmanlı Devletinin Bu Hanlıkla İlişkileri, Türk Kültürü, Ankara.
    7. Əbdülhəlimov, hikmət, (2002), Azərbaycan folkloru antologiyasi, Vİ kitab,II cild, Baki: Səda
    8. Əbdülhəmid, Haci seyid, (2005), Dər bəyanı əhvalat və silsileyi xəvanini sələfi Şəki, Tərtibci:Ədalət Tahirzade, baki:Master nəşriyyati.
    9. 32. Osmanlı dеvlеti ilə Azеrbaycan Türk Hanlıkları Arasındakı Münasibеtlərə Dair Arşiv Bеlgеlеri, (1578-1914), (1992),1,Başbakanlik Devlet Arşivleri Genel Müdürlüğü Osmanlı Arşivi Daire Başkanlığı, Ankara.
    10. 33. Osmanlı dеvlеti ilə Azеrbaycan Turk Hanlıkları Arasındakı Munasibеtlərə Dair Arşiv Bеlgеlеri (1575-1918)(1993),c.2, Başbakanlik Devlet Arşivleri Genel Müdürlüğü Osmanlı Arşivi Daire Başkanlığı, Ankara.
    11. Öztürkci, Eylem, (2020), Kaçar hanedani döneminde (XX yüzyila kadar) Osmanli-İran münasebetlerine dair Türkiyede yapilan akademik çalişmalar,Akademik Tarih ve Düşünce Dergisi, cilt 8, sayi 1.
    12. Qarayеv, Еlçin, (2010), İrəvan Хanliği(1747-1828), Avropa nəşriyyatı, Bakı.
    13. Şuxi, Mustafaağa, (2005), Hekayətı əhvalatı sabiqeyı xəvanini Nuxu, Tərtibci:Ədalət Tahirzade, baki:Master nəşriyyati.
    14. Umud oğlu, Vidadi (2004), Şimali Azərbaycanın çar Rusiyası tərəfindən işğalı və müstələkəçilik əleyhinə mübariz (1801-1828), Baki.

    38. Pоtto.В, (1886), Кавказская война в отделъных очерках, тom.1, cpb.