بازکاوی و نقد منابع دربارۀ نسب و جایگاه اجتماعی و تاریخ فوت ابوطالب فندرسکی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران

2 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران

3 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه فردوسی مشهد، ایران

چکیده

میرزاابوطالب فندرسکی از شخصیت‌های مشهور دورۀ صفویه بود که در زمان شاه سلیمان اول (صفی دوم) و سلطان حسین صفوی می‌زیست. او در زمینۀ علوم مختلف، صاحب آثار بسیاری بود. شباهت نام خانوادگی ابوطالب فندرسکی با یکی دیگر از علمای عصر صفوی، یعنی ابوالقاسم فندرسکی، باعث شده است پژوهشگران در ذکر آثار و احوال آنها دچار اشتباه شوند؛ برای مثال رابطه‌ای نسَبی برای این دو فرض کنند یا برای زمان مرگ ابوطالب فندرسکی، تاریخ‌های اشتباهی قید کنند. دربارۀ ابوطالب فندرسکی، در عصر خودش و حتی زمان کنونی، اطلاعات اندکی ثبت شده و آگاهی‌های کمی در دست است.
هدف این پژوهش، بررسی زندگی و فضای سیاسی و اجتماعی زمانۀ این عالم بزرگ و چراییِ سکوت منابع و مصادر تاریخی دربارۀ اوست که با ‌روش تحلیل محتوا، یعنی بررسی و مقایسه و نیز نقد و ارزیابی داده‌های تاریخی انجام شده است. یافته‌ها نشان می‌دهد به طور قطع، این دو عالم بزرگوار پدر و پسر نبوده‌ و به‌احتمال، رابطۀ سببی هم نداشته‌اند.
باید در نظر گرفت تعارض‌های خاندان فندرسک با حکومت، بر سر مسائل مالی، باعث شد در رسانه‌های آن عصر، نام ابوطالب فندرسکی حذف شود. تاریخ‌های آمده در منابع مختلف دربارۀ زمان مرگ او، اشتباه است و تاریخ مرگ او در فاصلۀ سال‌های 1107تا1117ق/1695تا1705بوده است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

A Review and Critique of the Sources about the Lineage, Social Status, and Date of Death of Aboutaleb Fendereski

نویسندگان [English]

  • Maryam Rozatian 1
  • Azam Siamak 2
  • Mehdi Rafieiayi 3
1 Associate Professor, Department of Persian Literature, Faculty of Literature and Humanities, University of Isfahan, Isfahan, Iran
2 PhD Candidate, Department of Persian Literature, Faculty of Literature and Humanities, University of Isfahan, Isfahan, Iran
3 PhD Candidate, Department of Persian Literature, Faculty of Literature and Humanities, University of Ferdowsi, Mashhad, Iran.
چکیده [English]

Abstract:
One of the famous personalities of the Safavid period was Mirza Aboutaleb Fendereski, who was contemporary with Shah Suleiman and Sultan Hussein. The similarity of the surname of Aboutaleb Fendereski with another scholar, Abolghasem Fendereski, has caused researchers to make a mistake in mentioning their works and circumstances. For example, they assume a relative relationship between the two or give wrong dates for the time of Aboutaleb Fendereski's death. Little is known about Aboutaleb Fendereski since his time. The purpose of the present study is to investigate the life and political and social atmosphere of the time of this great scholar and why historical sources are silent about him. The study was done using the content analysis method by reviewing, comparing, criticizing, and evaluating the historical data. The findings of the study showed that these two great scientists were certainly not father and son and probably did not have a kinship relationship. The Fenderesk family's conflicts with the government over financial issues have also caused the name of Aboutaleb Fendereski to be removed from the media of that time. The dates given in various sources for the time of his death are incorrect and his date of death is between 1107 and 1111 AH.
Introduction:
One of the famous personalities of the Safavid period is Mirza Aboutaleb Fendereski. The purpose of this study is to investigate the reasons for the lack of information about Aboutaleb Fendereski in earlier sources to explain the various and sometimes different opinions about the circumstances and lineage of Aboutaleb Fendereski, and to critique the conducted studies on these two scientists.
To achieve the above-mentioned goals, three research questions were formulated: 1) What is the relationship between Aboutaleb and Abolghasem Fendereski? 2) Why is the biography of Aboutaleb Fendereski not mentioned in the famous Tazkirah books of his time, despite his honor and status? 3) When did Aboutaleb Fendereski die?
Clarification of new perspectives on the lineage and life of Aboutaleb Fendereski reveals new facts about him and Abolghasem Fendereski and explains some of the mistakes made in recent sources. Also, analysis of the available resources about these two personalities shows the atmosphere of the Safavid era and the interaction of the government with mystics and angels. In fact, analysis of the lives of these two personalities shows that the Safavid government not only did not satisfy these two groups that had a high scientific and literary status, but also the government made the situations difficult for them in such a way that one left Iran with a state of complaint and the other complained about the king. Therefore, the necessity of such research is that the analysis of all sources about each of the historical personalities can better show the past.
Materials and Methods:
The study was done using the content analysis method and library sources. The study was conducted by reviewing, comparing, criticizing, and evaluating the historical data of the Safavid era.
Discussion of Results and Conclusions:
With respect to the relationship between Abolghasem and Aboutaleb Fendereski, the results of the present study showed that the sources have not mentioned the descendants of Abolghasem Fendereski, and also the meaning of his austerity, and mysticism and celibacy have not mentioned that he was not married. The name of his child(s) is not mentioned and he lived in his school at the end of his life and also his lifestyle means traveling to India and staying away from the court and court positions. More importantly, Abolghasem Fendereski is not mentioned in the works of Aboutaleb Fendereski. So, it reinforces the possibility that there was no kinship relationship between the two great scholars. Aboutaleb Fendereski has mentioned his father’s name in some of his works which definitely shows that these two were not fathers and children.
It can be concluded that the reason for not mentioning the name of Aboutaleb Fendereski in the Tazkirah of that era is that Tazkirah of the Safavid era has been part of the government media. Aboutaleb Fendereski had serious disputes with the court over the ownership of the lands of Fenderesk and the surrounding areas. Also, jealousies and court relations prevented him from approaching the king.
Regarding the date of death of Mir Aboutaleb Fendereski, references and sources have given various opinions about his date of death. Aaccording to the date of his last work and the dates of documents available from him and his descendants, his date of death is between 1107 and 1117 AH.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Aboutaleb
  • Abolghasem
  • Fenderski
  • sources
  • critique

مقدمه

میرزاابوطالب فندرسکی از شخصیت‌های مشهور دورۀ صفویه و صاحب آثاری در علوم مختلف است؛ ازجمله بیان بدیع در علم بدیع و بیان، ساقینامه، منظومه‌ای در مدح امام‌علی(ع)، انشای نوادرالجواهر در شرح سخاوت و بخشش بیش از اندازۀ پدرش، مسمّطات و دیگر اشعار پراکنده.

هدف این پژوهش، بررسی علت‌های نبودن مطالبی دربارۀ ابوطالب فندرسکی در منابع متقدم، تبیین نظریه‌های گوناگون و گاه متفاوت دربارۀ احوال و نسب ابوطالب فندرسکی و نقد پژوهش‌های انجام شده دربارۀ این دو عالم است. بنابراین چند پرسش مطرح شده است: 1. نسبت ابوطالب فندرسکی با ابوالقاسم فندرسکی چیست؟ 2. چرا باوجود ارج و منزلت ابوطالب فندرسکی، شرح حال او در کتاب‌های تذکرۀ معروف عصر نیامده است؟ 3. ابوطالب فندرسکی در چه تاریخی فوت کرده است؟

با روشن‌شدن زوایای جدیدی از نسب و زندگی ابوطالب فندرسکی، دربارۀ او و ابوالقاسم فندرسکی نکته‌های تازه‌ای معلوم می‌شود و برخی از اشتباه‌های راه‌یافته به منابع متأخر نیز تبیین می‌شود؛ همچنین واکاوی منابع موجود، به‌ویژه دست‌نوشته‌ها و نامه‌ها دربارۀ این دو شخصیت، فضای عصر صفوی و تعامل حکومت با عرفا و ملاکان را نشان می‌دهد. درواقع، بررسی زندگی این دو شخصیت نشان خواهد داد حکومت صفوی دو گروه ملاکان و عرفا را راضی نگه نمی‌داشت و حتی عرصه را نیز بر آنها تنگ می‌کرد. دو گروهی که ابوالقاسم و ابوطالب فندرسکی نمونه‌های بارز و مشهوری از آنها‌ بودند و مقام علمی و ادبی والایی نیز داشتند. بی‌مهری حکومت با آنها باعث شد یکی با حالت قهر از ایران برود و دیگری نیز کار را به شکایت از شاه بکشاند.

ضرورت پژوهش‌هایی از این دست، از این نظر است که واکاوی همۀ منابع دربارۀ هریک از شخصیت‌های تاریخی می‌تواند تاریخ گذشته را بهتر و نمایان‌تر نشان دهد؛ همچنین چون عصر صفوی دورۀ بالندگی عالمان بسیار و تدوین آثار مختلف بود، دقایق مربوط به شرح حال نویسندگان این دوره به شیوۀ علمی ضروری است.

این پژوهش از نوع تحلیل محتواست و روش آن کتابخانه‌ای است؛ یعنی با فیش‌برداری از منابع گوناگون انجام شده است. بر این اساس، منابعی که دربارۀ ابوالقاسم و ابوطالب فندرسکی مطالبی داشتند، شناسایی و جمع‌آوری شدند؛ سپس براساس مستندهایی همچون دست‌نوشته‌ها و برخی آثار این دو عالم بزرگ و مقدمه‌های این آثار، نتایج پژوهش‌های پیشین نقد و ارزیابی شدند.

دربارۀ ابوطالب فندرسکی و آثار او، پژوهش‌های فراوانی در قالب کتاب و مقاله و پایان‌نامه انجام شده است؛ اما مراجعه به پایگاه‌های اطلاع‌رسانی دانشگاه‌ها و کتابخانه‌ها نشان می‌دهد تاکنون هیچ پژوهشی انجام نشده است که موضوع آن نقدِ مطالبی باشد که دربارۀ ابوطالب فندرسکی نوشته شده است.

منبع‌شناسی ابوطالب فندرسکی

منابعی که به احوال ابوطالب فندرسکی اختصاص یافته‌، دربارۀ احوال و نسب او مطالب متفاوت و گاه متناقضی آورده‌اند. در تقسیم‌بندی کلی، باید این منابع را که در قالب کتاب منتشر شده‌اند، به دو دسته تقسیم کرد:

  1. منابعی که هم‌عصر یا نزدیک به عصر ابوطالب تدوین شده‌اند؛ همچون تذکرۀ ریاضالعلما از میرزاعبدالله افندی (1066تا1130ق/1655تا1717م) و تذکرۀ خلاصهالکلام از علی‌ابراهیم‌خان (متوفی پس از سال 1198ق/1783م). در این گروه، جای‌دادن آثار ابوطالب فندرسکی نیز امکان‌پذیر است.
  2. منابعی که از دورۀ ابوطالب فاصله دارند؛ مانند شرح حال علما و ادبای استرآباد از محمدصالح بن محمدتقی بن محمداسماعیل استرآبادی (تألیف در سال 1294ق/1877م)، الذّریعه و اعلامالطّبقاتالشیعه هر دو از آقابزرگ طهرانی، ریحانهالأدب از مدرس شیرازی، تذکرۀ پیمانه از گلچین معانی، فندرسک تألیف اشکان فروتن و نیز مقدمۀ آثار چاپ‌شدۀ ابوطالب فندرسکی که بیان بدیع، غزوات، تحفهالعالم و ساقینامه در این گروه‌اند.

تذکره‌ها و کتاب‌های مرجع و اسنادی، منابع اصلی و دست اول برای پژوهش دربارۀ احوال ابوطالب فندرسکی‌اند که در زمانی نزدیک به دورۀ زندگی او نگاشته شده‌اند. تعداد این منابع انگشت‌شمار است و مطالعۀ آنها نشان می‌دهد تذکره‌نویسان دربارۀ خاندان ابوطالب اطلاع چندانی نداشته‌اند. آثار باقی‌مانده از میرزاابوطالب نیز آگاهی‌های مفیدی در اختیار پژوهشگر می‌گذارند.

نگاهی به فهرست منابع و مراجع عصر صفوی و پس از آن، این پرسش را به ذهن وارد می‌کند که چرا نام ابوطالب در تذکره‌های هم‌عصر مؤلف، مانند تذکرۀ نصرآبادی، نیامده است. این مطلب را صاحب خلاصهالکلام نیز بیان کرده است. او می‌گوید شرح حال ابوطالب فندرسکی در «تذکره‌ها مذکور نیست» (بنارسی، بی‌تا: برگ 53). مؤلف تذکرۀ پیمانه نیز به این موضوع اشاره کرده است (ر.ک. گلچین معانی، 1359: 36). این دو فقط موضوع را طرح کرده و به پرسش‌های مطرح‌شده جوابی نداده‌اند.

بخشی از کتاب راهنمای پژوهش دربارۀ میرفندرسکی، به کتاب‌شناسی منابع دربارۀ ابوطالب اختصاص دارد که مؤلف آن به تعدادی از فرهنگ‌ها و تذکره‌ها و کتاب‌های رجالی مراجعه کرده است (ر.ک. زادهوش، 1383: 24تا34). این راهنما مفید است؛ اما کاستی‌هایی دارد؛ ازجمله اینکه:

. تعداد منابع به آنچه در این اثر ذکر شده است، محدود نیست. به بخشی از این منابع پیش‌تر اشاره شد و سایر منابع نیز در ادامۀ بحث بررسی می‌شوند.

. در مجمعالفصحا و ریاضالعارفین مدخلی به ابوطالب اختصاص نیافته است.

. مطرحالأنظار دربارۀ طبقات پزشکان عصر مؤلف آن، یعنی زنوزی است. شاید مراد پژوهشگر، کتاب ریاضالجنه از زنوزی باشد که البته در آن نیز ترجمۀ احوال ابوالقاسم فندرسکی آمده و به ابوطالب اشاره‌ای نشده است.

. زادهوش در ارجاع به کتاب اعیانالشیعه از جلد 2 صفحۀ 365 نام می‌برد. حال آنکه احوال ابوطالب در جلد 6 این کتاب صفحۀ 260 آمده است.

. ارجاع درست کتاب دوانی نیز صفحۀ 338 است که در راهنمای پژوهش از صفحۀ 238 نام برده شده است.

به هر حال، تعداد این منابع فراوان است؛ اما بازنویسی و تکرار مطالب ویژگی اصلی آنهاست.

گفتنی است چون مصحح غزوات در مقدمۀ این اثر به طور کامل، آثار ابوطالب را معرفی کرده و برخی اشتباهات منابع را در این باره نقل کرده است، آثار ابوطالب را واکاوی نکرده‌ایم (ر.ک. موسوی فندرسکی، 1391: بیست وهشت تا سی‌وسه).

فرزندان و اعقاب ابوالقاسم فندرسکی

مطالعۀ احوال ابوالقاسم فندرسکی، یک راه مطالعه دربارۀ ابوطالب فندرسکی است؛ چون در منابع، به رابطۀ نسبی این دو با هم اشاره شده است و منابع فراوانی دربارۀ زندگی و آثار ابوالقاسم بحث کرده‌اند. یکی از فرضیه‌هایی که طرح آن دربارۀ ابوالقاسم امکان‌پذیر است، این است که او تأهل اختیار نکرده بود و بنابراین خلاف آنچه در بیشتر منابع آمده است، طرح رابطۀ نسبی و خویشاوندی بین ابوالقاسم و ابوطالب ممکن نیست. نظریه‌های پژوهشگران دربارۀ تأهل یا تجرد ابوالقاسم سه دسته است:

  1. تذکره‌هایی که به تجرد و انزوای این عالم بزرگ اشاره کرده‌اند؛ مانند آنچه در صحف ابراهیم آمده است: «میرابوالقاسم فندرسکی از عرفای کامل و علمای صاحبدل است... و به نمدپوشی و هم‌آغوشی ترک و تجربه می‌گذراند و اکثر معاش در صحبت اجامره و اوباش می‌کرد»1 (بنارسی، 1397: 105). نیز در ریاض‌الجنه آمده است: «الامیرابوالقاسم الفندرسکی عالم، کامل، عارف، نحریر، متبحّر، حکیم، مرتاض، فیلسوف، امام فی فنّه، شاعر تارک‌الدنیا، جلیل‌القدر، عظیم‌الشّأن» (الحسینی‌الزنوزی، 1412: 515). باز در ادامه آمده است: «در ایران و هندوستان حضرتش مقبول خاطر آقاصی دوانی (کذا!)2 بوده و با آنکه در نزد سلاطین هر دو ولایت کمال احترام داشته، باز به فقرا محشور و از دنیا و اهل آن متنفر و در زمان شاه صفی نماند» (الحسینی‌الزنوزی، 1412: 521).

در ریاضالشعرا نیز دربارۀ ابوالقاسم می‌خوانیم: «در حکمت ارسطوی زمان و در تصوف بایزید دوران بوده...» (واله داغستانی، 1382: 181). در همین کتاب آمده که ابوالقاسم در هندوستان مدتی را نوکری می‌کرده و احوال خود را از مردم پوشیده نگه می‌داشته است (واله داغستانی، 1382: 182).

در ریاضالعارفین نیز به چنین ویژگی‌هایی اشاره شده است: «باوجود فضل و کمال، اغلب اوقات مجالس و مؤانس فقرا و اهل حال بود و از مصاحبت و معاشرت اهل جاه و جلال احتراز می‌فرمود و بیشتر لباس فرومایه و پشمینه می‌پوشید و به تجلیه و تصفیۀ نفس خویش می‌کوشید... غرض آن جناب حکیمی بزرگوار و فاضلی والاتبار بود و کمال تجرد را داشت» (هدایت، 1344: 267). تجرد هم مجازاً به معنی ترک دنیا و قطع علایق است و هم به معنی زن نگرفتن (دهخدا، 1386؛ ذیل مدخل تجرد). در مطلب یادشده، تجرد را اگر به معنای نخست هم بپذیریم، باز یکی از ملزومات ترک دنیا، زن‌نگرفتن و تأهل اختیارنکردن است.

در آتشکده نیز مطالب مشابهی نقل شده است: «با آنکه نزد سلاطین هر دو ولایت کمال احترام داشته، باز از پاکی طینت با فقرا محشور و از دنیا و اهل دنیا متنفر بوده» (آذر، 1338، 793). در طرائق‌الحقائق نیز دربارۀ میر آمده است: «مجالس با فقرا و اهل حال بود» (معصوم‌علیشاه، 1382: 3/158).

علاوه‌بر تذکره‌ها، در یادداشت‌های خاورشناسان و سیاحان غربی نیز مطالبی دربارۀ ابوالقاسم آمده است. براون (Browne) با نقل مطالب تذکره‌ها، همان ویژگی‌هایی را برای ابوالقاسم فندرسکی شمرده که در تذکره‌ها آمده است: «ابوالقاسم درمورد وضع ظاهر خود بسیار بی‌توجه بود و مانند دراویش لباس می‌پوشید و از معاشرت با ثروتمندان و اشخاص معروف خودداری می‌کرد و عموماً با خانه‌به‌دوشان بدنام معاشرت می‌نمود» (براون، 1375: 239). او در ادامه این را نیز می‌افزید که از زندگی ابوالقاسم اطلاعات چندانی در دست نیست (براون، 1375: 240).

ژوزف آرتور گوبینو (Joseph Arthur de Gobineau) که در فاصلۀ سال‌های 1855تا1858 م/1233تا1235ق، یعنی در دورۀ ناصرالدین‌شاه قاجار به ایران آمده، علاوه‌بر سفرنامه‌اش که به چاپ رسیده است، یادداشت‌هایی دارد که در کتابخانۀ اشتراسبورگ (Strasbourg) نگهداری می‌شود. محمدعلی جمالزاده به این یادداشت‌ها دسترسی پیدا کرد و با نام «میراث گوبینو»، آنها را در چند شماره از مجلۀ یغما چاپ کرد. گوبینو در سند شمارۀ 68 از یازده نفر از علمای مشهور ایرانی نام می‌برد که نام ابوالقاسم فندرسکی نیز در میان آنهاست. مطالبی که گوبینو آورده است، مانند مطالب تذکره‌هاست. او دربارۀ ابوالقاسم فندرسکی می‌نویسد: «... در علم عرفان و سلوک سرآمد اهل زمان و وحید عصر بوده و کرامات آن جناب در نزد اهالی اصفهان و سایر بلدان ایران معروف و مسلم است» (جمالزاده، 1340: 66).

به این ترتیب، آنچه در تذکره‌های یادشده آمده است، این ویژگی‌ها را برای میرابوالقاسم فندرسکی برشمرده‌اند: معاش در صحبت اجامره و اوباش، مرتاض، شاعر تارک‌الدنیا، متنفر از دنیا و اهل دنیا، تجرد، مجالست با فقرا، معاشرت با خانه‌به‌دوشان و سرآمدبودن در علم عرفان و سلوک. این تذکره‌نویسان به‌صراحت نگفته‌اند او زن و فرزند نداشت؛ اما هیچ‌یک به زن‌داشتن و فرزندداشتن او اشاره نکرده‌ و نامی از اعقاب آن جناب نبرده‌اند؛ همچنین همین ویژگی‌های یادشده می‌رساند او در وادی سلوک عارفی کامل بوده است و ترک دنیا و ریاضت و خانه‌به‌دوشی او این احتمال را تقویت می‌کند که ازدواج نکرده است.

  1. 2. تذکره‌هایی که در این باره نظر نداده‌اند؛ مانند تذکرۀ تحفۀ سامی که در عصر ابوالقاسم تألیف شده و دربارۀ او به چنین ویژگی‌هایی اشاره نکرده است. در این تذکره به طور خلاصه، دربارۀ ابوالقاسم آمده است: «سیدی است در کمال سداد و در اکثر اصناف فضایل متین و در وادی خوش‌طبعی کلام بلاغت انجامش بغایت رنگین و در غزل بی‌بدل و در قصیده عدیم‌المثل است» (سام‌میرزای صفوی، 1314: 33). در تذکرۀ خیرالبیان، مانند تذکرۀ تحفۀ سامی، به مقام‌های عرفانی و ساده‌زیستی میرابوالقاسم اشاره نشده و دربارۀ او به ذکر مقام علمی بسنده شده است: «میرابوالقاسم استرآبادی... در مهارت علوم عقلی و نقلی مرتبۀ عالی دارد. خصوصاً در علم حکمت و ریاضی مشهور و معروف است» (سیستانی، 1087ق: برگ 440).
  2. منابعی که به متأهل‌بودن ابوالقاسم اشاره کرده‌اند؛ مانند رسالۀ شرح حال علما و ادبای استرآباد که محمدصالح استرآبادی در سال 1294ق/1877م آن را نوشته است. او در این رساله پس از اینکه به نسب ابوالقاسم فندرسکی و درجه‌های عرفانی و تجرد و تفردش و نیز ریاضت‌ها و مجاهدت‌های او اشاره کرده است، می‌گوید: «از برکات بلانهایت آن قبلۀ اهل حال آثار جلالت و بزرگی در خانوادۀ جلیله‌اش خلفاً عن سلف الی زماننا هذا باقی‌ست و اولاد امجادش از بنات و بنین به حصر درنمی‌آید و تاکنون حکومت و ایالت بلوک فندرسک و ماوالاه می‌نموده‌اند» (ذبیحی، 2536: 133-132).3

از منابع متأخر، در کتاب تاریخ ادبیات در ایران از قول صاحب طرائقالحقائق آمده است: «از بازماندگان میرابوالقاسم فندرسکی یکی میرابوطالب فندرسکی بود... و دیگر سیدمحمد فندرسکی که در پایان سدۀ سیزدهم و آغاز سدۀ چهاردهم هجری در تهران به سر می‌برد و صاحب طرائقالحقائق او را می‌شناخت و وی را ستوده و مرگش را به سال 1313ق در تهران نوشته است» (صفا، 1362: 5/314). بهتر بود صفا مطلب طرائقالحقائق را به طور مستقیم نقل می‌کرد؛ چون یک عبارت از آنچه در طرائقالحقائق آمده است می‌رساند مؤلف طرائق در انتساب یادشده، شک داشته است؛ زیرا می‌گوید: «از معاصرین آقا سیدمحمد فندرسکی نسبت خود را به آن میر درست می‌نمود و از مشایخ زمان خود بسیاری را درک نموده بود، مکرر صحبت وی دست داد و عاقبت در طهران هشتم ماه مبارک رمضان به سال هزاروسیصدوسیزده وفات نمود» (معصوم‌علیشاه، 1382: 3/660). عبارت «نسبت درست می‌نمود» از شک و تردید مؤلف حکایت دارد.

ابوالفتح میرمیران از دیگر کسانی است که فرزند ابوالقاسم معرفی شده‌اند. در کتاب راهنمای پژوهش، از ابوالفتح در حکم پسر ابوالقاسم یاد شده است (زادهوش، 1383: 24). در الذّریعه در ادامۀ احوال ابوطالب فندرسکی، دربارۀ میرمیران آمده است: «السیدالأمیر ابی‌طالب بن میرزابیگ الفندرسکی و سبط الأمیر‌ابی‌القاسم الموسوی الشهیر بمیر الفندرسکی... ترجمه فی ریاض فی ذیل ترجمه جدّه الامّی الفندرسکی مذکور... و ظنّی ان والدته بنت السیدالامیر ابی‌الفتح الشهیر بمیرمیران ابن میرابی‌القاسم الفندرسکی مذکور» (طهرانی، 1345: 4/105)؛ یعنی ابوطالب فندرسکی نوۀ دختری ابوالقاسم فندرسکی معرفی می‌شود؛ سپس می‌نویسد گمان من این است که مادر ابوطالب فندرسکی دختر ابوالفتح، مشهور به میرمیران است و شخص نامبرده، یعنی ابوالفتح، پسر ابوالقاسم است. آقابزرگ طهرانی در طبقات اعلام‌الشیعه، این نظر خود دربارۀ میرمیران و نسبت او با ابوطالب فندرسکی را رد کرده است4 (طهرانی، 1372: 6/391). طهرانی در هیچ‌یک از یادداشت‌های خود، چه هنگام تأیید چه هنگام رد این نسبت، سندی ارائه نکرده است. براساس نظر آقابزرگ در الذّریعه، نسب ابوطالب از طرف پدر و مادر چنین است:

 

امیر صدرالدین موسوی حسینی                    امیر کمال‌الدین‌محمد

 

 

 

 

میرزابیگ                                              امیر ضیاءالدین

 

 

 

ابوالقاسم فندرسکی (970تا1055ق/1562تا1645م)              جلال‌الدین

 

 

 

ابوالفتح میرمیران (م: پس از 1077ق/1666م)               میرزاشرف

 

 

 

 

دختر میرمیران (مادر ابوطالب)                              میرزابیگ (پدر ابوطالب) (م. پس از 1092ق/1681م)

 

 

 

ابوطالب فندرسکی (م. پیش از 1117ق/1705م)

 

 

همان طور که اشاره شد آقابزرگ دربارۀ این میرمیران و نسبت او با ابوطالب نظر واحدی نداشته است.

در راهنمای پژوهش، جلال‌الدین میرزابیک فندرسکی فرد دیگری است که فرزند ابوالقاسم معرفی شده است (زادهوش، 1383: 24)؛ البته به دلایلی که پس از این مطرح خواهد شد، او نیز پسر ابوالقاسم نیست و پدر ابوالقاسم است.

 

نظر تذکرهنویسان دربارۀ نسبت ابوالقاسم و ابوطالب

تذکره‌هایی که مدخلی را به ترجمۀ احوال ابوطالب اختصاص داده‌، به نسبت بین ابوالقاسم و ابوطالب اشاره کرده‌اند. این منابع دربارۀ نسبت این دو نفر نظر واحدی نداشته‌اند:

  1. نسبت پدر و فرزندی: در فرهنگ سخنوران و فرهنگ فارسی معین و اعیانالشیعه، نسبت ابوالقاسم و ابوطالب رابطۀ پدر و فرزندی اعلام شده است (خیام‌پور، 1368: 27؛ معین، 1345: 5/ذیل مدخل فندرسکی؛ امین، 1379ق: 290). در بین منابع نامبرده، فقط صاحب اعیان‌الشیعه اشاره کرده که مطالب خود را از ریاض‌العلما نوشته است و چنانکه در شمارۀ 3 همین قسمت خواهیم دید، نظر این دو مؤلف دربارۀ این نسبت یکی نیست.
  2. نسبت دایی و خواهرزاده: علی‌ابراهیم‌خان در خلاصهالکلام، ابوطالب را همشیره‌زادۀ میرزاابوالقاسم دانسته است (بنارسی، بی‌تا، برگ 53). از متأخران نیز مؤلفان دایرهالمعارف تشیع، با استناد به همین منبع، به چنین نسبتی اعتقاد دارند (صدرحاج‌ سیدجوادی، 1366: 1/414).
  3. نسبت جد و سبط: عبدالله افندی که با ابوطالب همدرس بوده است، در ریاضالعلما ابوطالب را نوۀ میرزاابوالقاسم معرفی کرده است (افندی، 1401: 5/500). برخی از منابع گفته‌اند ابوالقاسم جد مادری ابوطالب است (طهرانی، 1345: 3/177). ریحانهالادب نیز نسبت ابوالقاسم و ابوطالب را جد و سبط آورده است: «میرزاابوطالب فندرسکی نوۀ میرفندرسکی که پسر میرزابیگ‌بن‌ابوالقاسم است، شاعری بوده منشی فاضل...» (مدرس تبریزی، 1374: 260)؛ اما آنچه دربارۀ میرزابیگ آورده و او را پسر ابوالقاسم نامیده است، درست نیست؛ چون میرزابیگ نام پدر هر دو فندرسکی، یعنی ابوالقاسم و ابوطالب، بوده است و نام پدر میرزابیگ، ابوالقاسم نیست. در این باره، پس از این بحث می‌شود.

در جزء سوم کتاب الکنی و الألقاب، در زیر ترجمۀ «ابوالقاسم فندرسکی» آمده است: «... توفّی باصفهان فی دوله الشاه صفی... و نقلت بعده الی خزانته (جدّه) السیدصدرالدین کان من اکابر السادات ذا املاک و عقارات اتصل بالشاه عباس الماضی الصفوی و خلف ولدا و هو آمیرزابیک و بعد وفات صدرالدین المذکور خدم هذه السلطان و اتصل به و صار مکرماً عنده و الظاهر انه جد السیدابوالقاسم المترجم (سبطه) و کان له سبط فی عصرنا یسمی الآمیرزاابوطالب بن الآمیرزابیک الفندرسکی من جمله ارباب الفضل شاعر منشی قرأ علی المجلسی و غیره. له مؤلّفات عدیده...» (قمی، 1358: 29). مفهوم این جمله این است که مؤلف، میرزاابوطالب را سبط، نوۀ دختری، ابوالقاسم فندرسکی می‌داند و در نظر او، صدرالدین جد مشترک ابوالقاسم و ابوطالب بوده است؛ البته اگر مرجع ضمیر در «لَهُ» به صدرالدین برگردد.

در میان تذکره‌ها و شرح حال‌های متقدم، فقط یک نفر به اولاد و اعقاب میرابوالقاسم اشاره کرده است؛ ولی از آنها نام نبرده است. باتوجه به مطالب سایر منابع، اثبات این فرضیه ممکن است که ابوالقاسم هرگز تأهل اختیار نکرده است؛ به ویژه که صاحبان تذکره‌ها، در گزارش و ترجمۀ احوال ابوالقاسم، به نسل ابوالقاسم یا به اینکه ابوطالب نوۀ (نوادۀ) این عالم و عارف بزرگ است، اشاره‌ای نکرده‌اند. در سنت تذکره‌نویسی فارسی، معمول نیست به افراد خانوادۀ صاحب ترجمه اشاره کنند؛ ولی عجیب است که در ذکر احوال ابوالقاسم، حتی در یک جا هم به نام ابوطالب و نسبت او با ابوالقاسم اشاره نشده است یا به این موضوع که ابوطالب نوۀ عالِمِ ابوالقاسم است.

دربارۀ نسبت ابوالقاسم و ابوطالب آنچه می‌توان گفت این است که به هر حال، این دو پدر و فرزند نبوده‌اند. نسبنامچۀ فندرسک گواه اصلی بر این موضوع است؛ چون در این نسب‌نامچه، نام ابوالقاسم فندرسکی نیست (ر.ک. مجموعۀ 2465: برگ 279). پس از این به مفاد این نسب‌نامچه اشاره می‌کنیم.

علت دیگر آن است که ابوطالب در بیان بدیع، بیتی از پدر خود نقل کرده است که این بیت در اشعار ابوالقاسم فندرسکی نیست. اشعار ابوالقاسم را داداشی و مظفر با مراجعه به بیش از 37 نسخۀ خطی و 11 تذکرۀ چاپی، گردآوری کرده‌اند (ر.ک. داداشی، 1393: 55تا82). در بیان بدیع، از قول پدر ابوطالب که نامش ذکر نشده،-بیتی نقل شده است که چنین است:

تکیه بر نام نهالی می‌کنم
چشم گرم از خواب قالی می‌کنم

علت دیگر، متن اجازه‌نامه‌ای است که علامه محمدباقر مجلسی (م. 1110ق/1698م) در تاریخ بیست‌وچهارم ربیع‌الاول 1102ق/1690م برای ابوطالب فندرسکی نوشته است. در متن نامه، نام و نسب ابوطالب چنین آمده است: «اباطالب بن جلال‌الدین میرزابیگ الموسوی الحسینی الفندرسکی» (ر.ک: فندرسکی، 1381: 22تا24)؛ همچنین ابوطالب در نوادرالجواهر، به‌صراحت به نام پدر خود، یعنی میرزابیگ، اشاره کرده است (فندرسکی، بی‌تا: 126):

به غور معانی فلاطون‌نشان
به تعبیر مطلب ارسطوبیان
به طبع سلیمش هزار آفرین
کز او فندرسک است یونان‌زمین
فلاطون ز شادی نمی‌شد به خواب
گرش میرزابیک می‌شد خطاب

نوادرالجواهر انشایی است که ابوطالب دربارۀ سخاوت و بخشش بیش‌از‌اندازۀ پدرش، میرزابیگ، نوشته است. او در پایان انشا می‌گوید پدرش به چند علت، فقیر شد و ناچار شد از شاه که نام او را نیاورده است، کمک بخواهد. این علت‌ها عبارت‌اند از: بخشش بیش‌ازاندازۀ مال خود، کم‌آبی، ناجوانمردی کسانی که قرض‌های خود را به او پس نداده بودند، قسطی‌فروختن آنچه خودش بهای آن را کامل داده بود و... (فندرسکی، بی‌تا: 135).

و در تحفهالعالم (فندرسکی، 1388: 131) نیز به این نام اشاره کرده است:

چنین گفت با من گرامی‌پدر
که بود از بزرگان اهل هنر
ارسطو به دانش نمودی تمام
گرش میرزابیک می‌بود نام
لب از خُبث شاهان نگه‌دار و گوش
به این مصرع از دُر زد آن بحر جوش

پیش از این گفته شد علی‌ابراهیم‌خان لودی تنها کسی است که نسبت این دو را دایی و خواهرزاده دانسته است. در رد این نظر، آنچه مصحح غزوات آورده است، درست به نظر می‌رسد. به نظر مصحح غزوات، چون علی‌ابراهیم‌خان در هند و آن هم نیم قرن پس از ابوطالب می‌زیسته است، در پذیرفتن نظر او جای تردید است (فندرسکی، 1391: 20).

دربارۀ منابعی که ابوالقاسم را جد مادری ابوطالب می‌دانند نیز جای تردید است: نخست اینکه ابوطالب در هیچ جا به چنین نسبتی اشاره نکرده است؛ دوم اینکه چنانکه پیش از این مطرح شد، در تذکره‌هایی که زندگی ابوالقاسم فندرسکی را شرح داده‌اند، به نسبت او با ابوطالب اشاره نشده است.

نام و نسب ابوالقاسم و ابوطالب فندرسکی

نام و نسب ابوالقاسم فندرسکی (970تا 1050ق/ 1562تا1640م) چنین است: «میرابوالقاسم معروف به میرفندرسکی ابن میرزابیگ ابن امیرصدرالدین موسوی حسینی فندرسکی» (مدرس تبریزی، 1374: 257). در «کتابشناسی احوال و آثار میر فندرسکی» نیز چنین آمده است: «سیدابوالقاسم بن میرزابیگ بن میرصدرالدین حسینی موسوی» (زادهوش، 1381: 115).

در «نسبنامچۀ سادات فندرسک»، نام و نسب ابوطالب ذکر شده است. این سند در مجموعه‌ای به نمرۀ 2465 در کتابخانۀ دانشگاه تهران نگهداری می‌شود. در برگ 279 آمده است: «میرزاابوطالب ابن جلال‌الدین میرزابیگ ابن میرزاشرف ابن جلال‌الدین میرزابیگ ابن امیرضیاءالدین محمد ابن امیرکمال‌الدین احمد ابن سیدرفیع‌الدین حسین ... ابن الامام‌الهمام موسی‌الکاظم .... ابن امیرالمؤمنین امام‌المتّقین علی ابن‌ابی‌طالب» (مجموعۀ 2465: برگ 279). در برگ 280 نام فرزندان پسر ابوطالب و تاریخ تولد آنها درج شده است (ر.ک: مجموعۀ 2465: برگ 280).

 

میرزابیگ پدر ابوطالب

آنچه دربارۀ میرزابیگ موسوی فندرسکی، پدر ابوطالب، می‌دانیم آن است که در زمان شاه عباس اول(989تا1038ق/1581تا1628م) می‌زیسته است. در فرمانی که شاه عباس اول به تاریخ تسعین و تسعمائه (990ق/1582م)، برای میرزابیگ با هدف برقراری مبلغی از مال‌وجهات فندرسک صادر کرده، نام او چنین آمده است: «عمده السادات و الاشراف جلال امیرزابیکا فندرسکیا» (ستوده، 1350: 15).

میرزابیگ در سال 1092ق/1681م وقف‌نامه‌ای نوشته است که سواد آن در دست است. اصل وقف‌نامه در سال 1092ق/1582تا1681م نوشته شده است؛ اما تاریخ نوشته‌شدن سواد آن معلوم نیست. به هر حال در سواد وقف‌نامه، نام و نسب میرزابیگ چنین است: «آمیرزابیگ5 بن امیرزاشرف بن سیدجلال‌الدین بن میرزابیگ موسوی فندرسکی» (ستوده، 1350: 366). در جای دیگر از وقف‌نامه نیز، به این نام و نسب این‌گونه اشاره شده است: «میرزابیگ ابن میرزاشرف ابن میرزابیگ الموسوی الفندرسکی» (ستوده، 1350: 369). براساس مطالب اصل وقف‌نامه، میرزابیگ تمام املاک خود را بعضی با نام وقف و بعضی با نام صیغۀ مصالحه به قبضۀ تصرف و تملک میرزاابوطالب، فرزندش، درآورده است. برپایۀ مطالب سواد وقف‌نامه، ابوطالب نیز بخشی از این املاک را بین وارثان میرزابیگ تقسیم کرده است (ستوده، 1350: 369).

متن اصل وقف‌نامه که در سواد وقف‌نامه آمده است، نشان از آن دارد که میرزابیگ در سال 1092ق/1681م که تاریخ اصل وقف‌نامه است، زنده بوده است. البته فاصلۀ زمانی 990تا1092ق/ 1582تا1681م، یعنی زمان امضای سند وقف‌نامه، صدودو سال است و تردید در پذیرفتن تاریخ یکی از این اسناد، یعنی فرمان شاه عباس یا اصل وقف‌نامه را باعث می‌شود. صرف نظر از این موضوع، اسناد ذکرشده نشان می‌دهند فردی به نام میرزابیگ پدر ابوطالب فندرسکی بوده است.

علت‌های غفلت تذکره‌نویسان از ذکر شرح ابوطالب فندرسکی

یکی از پژوهش‌های مرتبط با ابوالقاسم فندرسکی، به تنش بین او و صدر شاه عباس اول اشاره می‌کند و این نمونه، نشان‌دهندۀ تنش‌های احتمالی بین خاندان فندرسکی و دربار است. در بخشی از این مقاله آمده است که صفویان برای بنای حکومت خود، از تصوف بهره بردند؛ اما در میانۀ عمر حکومت خود، دریافتند تصوف عنصری کارآمد و مفید نیست و حتی برای آنها خطر نیز محسوب می‌شود.

از دوران شاه عباس اول، رایج‌شدن و غلبۀ تفکر فقاهتی بر تصوف باعث شد متصوفه، فضای تنگ و بستۀ فکری ایران را برنتابند و راه هند را در پیش بگیرند. علت این کوچ آن بود که آنها می‌خواستند از فضای باز آنجا بهره ببرند و آزادانه سیر و سلوک کنند. ابوالقاسم فندرسکی از شاخص‌ترین کسانی بود که در این راستا به هند مهاجرت کرد. او سختی‌های سفر به هند را به جان می‌خرید و بارها به آن دیار سفر کرد. وقتی از او پرسیدند چرا رنج سفر به هند را پذیرفته است، گذرکردن از دهلیز خانۀ میرزارفیع صدر6 را سخت‌تر از سفر به هند دانست (اللهیاری، 1395: 5). بنا به آنچه پیش از این از کتاب‌های تراجم نقل شد، سفرهای ابوالقاسم به هند صحت دارد.

برخی از اسناد دیگر نیز نشان‌دهندۀ تنش‌های خاندان فندرسک و حکومت صفوی است. در کتاب از استرآباد تا استارآباد چند سند در این باره نقل شده است. نخستین سند، مکتوبی است که شاه عباس صفوی به موجب فرمانی که در سال 990ق/1582م برای میرزابیگ فندرسک، پدر ابوطالب، فرستاد به برقراری مبلغی از مال‌وجهات و وجوهات بلوک فندرسک، رامیان، برزمهین و اشتاق دستور داد (ر.ک: ستوده، 1350: 6/15و16). پس از این، در زمان شاه سلطان حسین صفوی (سلطنت: 1105تا1135ق/ 1693تا1722م)، در پی شکایت میرزاابوطالب موسوی فندرسکی، شاه دستور داد اراضی واقع در طرف شرقی رودخانۀ دهنه‌نردبان را بالتمام داخل قیصرآباد بدانند (ر.ک: ستوده، 1350: 59و60). باز همین شاه در سال 1117ق/1705م فرمان داد برای اولاد میرزاابوطالب فندرسکی، سی تومان از بابت مال‌وجهات و سایر وجوهات محال متعلقۀ مرحوم پدرشان به سیورغال ابدی ایشان برقرار دارند. متن فرمان نشان می‌دهد این حکم به‌دنبال اعتراض اولاد ابوطالب صادر شده است (ستوده، 1350: 6/69).

در الذّریعه نیز در بیان احوال ابوالقاسم، به تعارض بین او و شاه عباس اشاره شده است. ترجمۀ این قسمت از الذّریعه چنین است که شیخ‌بهایی عامل طرد و انکار عارفان بود. ابوالقاسم فندرسکی نیز به علت این طرد و انکارها و سختی‌هایی که متحمل شده بود، راه هند را در پیش گرفت. یک بار نیز وقتی از هند برگشت، نزد شاه عباس رفت و با شاه عباس معارضاتی داشت و با او مجادله کرد (ر.ک: طهرانی، 1345: 9/قسم 3: 850).

بخشی از مثمن میرابوطالب نیز نشان‌دهندۀ نادلخوشی و آزارهایی است که ابوطالب تحمل می‌کرده است:

پس تا مرا پیدا کنند رو سوی هر مأوا کنند
چون جن به هر جا جا کنند چون غول صد غوغا کنند
پس رو سوی کالا کنند تا سود از آن سودا کنند
رخت زنان یغما کنند شاهد بر این جنس من است
                              (مجموعه 2329، برگ 641).

 

تألیف کتاب تحفهالعالم در اوصاف و اخبار شاه سلطان حسین صفوی به دست ابوطالب فندرسکی نباید باعث این گمان شود که ابوطالب به علت شاه‌پرستی یا داشتن روابط خوب با دربار، دست به نوشتن چنین کتابی زده است. رسول جعفریان، مصحح تحفهالعالم، در مقدمۀ کتاب آورده است: «این رساله در اوایل جلوس شاه سلطان حسین بر مسند سلطنت صفوی نگاشته شده است. شاه سلیمان در روزهای پایانی سال 1105 درگذشت و فرزندش شاه سلطان حسین در آغاز روزهای سال 1106 بر تخت سلطنت جلوس کرد. این زمان میرزاابوطالب یک روحانی تحصیل‌کرده در دانش‌های رایج فقه و کلام و همین‌طور شاعر و ادیب بوده و چنانکه خود اشاره کرده، مورد توجه شاه سلیمان صفوی نیز بوده است؛ اما پس از روی کار آمدن شاه سلطان حسین، مورد بی‌مهری واقع شده و نظرش آن است که شماری از امرا که محبوبیت وی را نزد شاه سلیمان می‌دانستند، تلاش داشتند تا اجازۀ آشنایی میان او و شاه جدید را ندهند» (فندرسکی، 1388:-14و15). سرانجام با تلاش‌های فراوان، ابوطالب در یکی از سفرهای کوتاه شاه به دیدن او موفق می‌شود. پس از این، شاه بالاخره نام او را بر زبان می‌آورد و به بعضی از ارکان دولت می‌گوید ابوطالب را پسندیده است (فندرسکی، 1388: 16).

به این ترتیب، گرایش‌های صوفیانۀ ابوالقاسم فندرسکی و به موازات آن، غلبه‌یافتن تفکر فقاهتی بر عارفان و تنگ‌شدن عرصه بر متصوفه، خاندان فندرسکی را از دربار و حتی ایران دور کرد؛ همچنین اختلاف بین دربار و خاندان فندرسک بر سر زمین‌های بسیار گستردۀ مازندران که اموال این خاندان بودند و نیز درآمدهای حاصل از آن، از علت‌های این دوری بود. اشارۀ مستقیم ابوالقاسم در مثمّنی به غارت‌شدن اموالش و حتی رخت و لباس زنانش و بالاخره مانع‌شدن علمای درباری از راه‌یافتن و مقام‌یافتن ابوطالب فندرسکی نزد شاه، عواملی‌اند که باعث ناراحتی و دلخوری او از دربار شد.

از آنجا که بسیاری از تذکره‌نویسان جیره‌خوار حکومت بودند و حتی بسیاری از آنها به دستور پادشاه یا امیری دست‌به‌کار تألیف تذکره می‌شدند، احتمال می‌دهیم طردشدن خاندان فندرسکی و نیز دلخوری‌هایی که ابوطالب فندرسکی از دربار داشته، مانع شده است رسانه‌های آن عصر، یعنی تذکره‌ها، از او یاد کنند.

تاریخ فوت ابوطالب فندرسکی

در این باره چند تاریخ وجود دارد که آنها را نقل و بررسی می‌کنیم:

  1. تاریخ 1067ق/1656م: در کتاب فندرسک، در معرفی ابوطالب آمده است که او در سال 1067ق دیده به جهان گشود (فروتن، 1390: 279)؛ سپس مطالب کتاب به این صورت ادامه یافته است: ابوطالب در سی‌وسه‌سالگی، در سال 1067ق/1656م (کذا) درگذشت (فروتن، 1390: 280). صرف نظر از اشتباهی که در درج دو تاریخ یکسان روی داده است، تاریخ 1067ق را نه می‌توان تاریخ ولادت ابوطالب به حساب آورد و نه در حکم تاریخ وفات او پذیرفت. این تاریخ از این رو ممکن نیست تاریخ تولد ابوطالب باشد که ملامحمد سبزواری در تاریخ 1074ق/1663م، نامه‌ای در راستای تکریم و تعریف از ابوطالب فندرسکی برای او نوشته است (مجموعه 4494: برگ 176)؛ بنابراین امکان ندارد ابوطالب در هفت‌سالگی به مرتبه‌ای رسیده باشد که عالمی بنام برای تکریمش نامه‌ای بنویسد. از طرفی، سی‌وسه سال طول عمر را هم نمی‌توان پذیرفت؛ چون نامه‌ای که شاه سلطان حسین به اولاد ابوطالب نوشته است، تاریخ 1117ق/1705م را دارد. بنا به مفاد نامه، ابوطالب در حدود همین سال و نه در همین سال، وفات کرده است.
  2. 2. تاریخ 1124ق/1712م: در الذّریعه آمده است: «دیوان المیرزا ابی‌طالب الفندرسکی الإصفهانی الشاعر الذی تمم حملۀ حیدری نظم باذل الخراسانی المتوفی 1124 کما مر فی ج 7 ص92» (طهرانی، 1345: 9/قسم 1: 42). مراجعه به آدرس یادشده، یعنی جلد هفتم، نشان می‌دهد این تاریخ واقعۀ باذل است (طهرانی، 1345: 7/92). مؤلف تذکرۀ پیمانه با استناد به تاریخ شرحی که علامه سبزواری به خواهش میرابوطالب نوشته است، می‌گوید میرابوطالب در سال 1124ق/1712م زنده بوده است (گلچین معانی، 1359: 36).

 گویا گلچین معانی با توجه به مطالب الذّریعه، اما با استناد به شرح علامه سبزواری، این تاریخ را قید کرده است؛ چون مراجعه به جنگ نشان می‌دهد تاریخ قیدشده در نامه، 1074ق/1663م است نه 1124ق/1712م (مجموعه 4494، برگ 176). به ویژه که علامه سبزواری در این تاریخ در قید حیات نبوده است تا شرحی بنویسد. این تاریخ اشتباه به دیگر منابع نیز راه یافته است؛ ازجمله در فهرست نسخه‌های خطی فارسی و نیز مقالۀ «مروری بر احوال و آثار میرزاابوطالب فندرسکی»، به نقل از دیگر منابع، همین تاریخ قید شده است (ر.ک: منزوی، 1351: 4/2774؛ کاشفی خوانساری، 1380: 49).

  1. تاریخ 1100ق/1688م: در کتاب محقق خوانساری، سال وفات ابوطالب پس از 1100ق/1688م ذکر شده است (فاضلی خوانساری، 1378: 281). به تبع آن، فنخا نیز همین تاریخ را آورده است (درایتی، 1391: 6/273).
  2. تاریخ 1127ق/1715م: در مقالۀ «ابوطالب اصفهانی پیشگام در پیدایش منظومه‌های حماسیِ حملۀ حیدری» آمده است: «میرزاابوطالب بن‌ میرزابیگ موسوی فندرسکی استرابادی معروف به ابوطالب اصفهانی (د. 1127ق/1718م) از منشیان و نویسندگان پرکار و فاضل قرن یازدهم و دوازدهم هجری است» (طاهری برزکی، 1391: 133). نویسنده معلوم نکرده است اساس این تاریخ چیست.

به این ترتیب، تاریخ‌های قیدشده و علت‌های رد آنها چنین‌اند:

1067ق/1656م: ملامحمد سبزواری در سال 1074ق/1663م برای ابوطالب فندرسکی نامه نوشته و او را تکریم کرده است؛ پس این تاریخ نه تاریخ تولد است و نه تاریخ وفات.

1124ق/1712م: این تاریخ مرگ باذل است که چون ابوطالب فندرسکی کار نیمه‌تمام او را تمام کرد، به اشتباه این تاریخ را تاریخ فوت او گفته‌اند.

پس از 1100ق/1688م: این تاریخ هم مبهم است و هم اینکه ابوطالب در سال 1107ق/1695م، تألیف غزوات را به پایان برده و این به‌صراحت در متن مثنوی آمده است. پس ایشان در این تاریخ، یعنی 1100ق/1688م، زنده بوده است.

1127ق/1715م: مبنا یا منبعی برای این تاریخ قید نشده است.

نظر نگارندگان این است که تحفهالعالم، آخرین اثر ابوطالب فندرسکی، در تاریخ 1107ق/1695م سروده شده است (ر.ک: فندرسکی، 1388: 18) و نیز متن نامۀ شاه سلطان حسین به اولاد ابوطالب نشان از آن دارد که او در سال 1117ق زنده نبوده است؛ پس تاریخ مرگ ابوطالب از سال 1107ق، تاریخ تألیف تحفه‌العالم، تا پیش از سال 1117ق، تاریخ نامۀ شاه سلطان حسین، بوده است و دیگر تاریخ‌های مذکور را نمی‌توان سال مرگ ابوطالب دانست.

دربارۀ محل آرامگاه ابوطالب فندرسکی نظردادن ممکن نیست. علامه همایی اشاره‌ای نکرده است که محل قبر ابوطالب در یکی از تکیه‌های تخت فولاد است (ر.ک: همایی، 1381: 443تا449). منابعی که قبر میرابوطالب را در تکیۀ میر دانسته‌اند یکی کتاب تلامذه العلامه المجلسی (حسینی، 1410: 15) و دیگری کتاب علامه مجلسی (دوانی، 1370: 338) است.

در مقالۀ «همزادی تکایا و مدارس عصر صفوی» نیز دربارﺓ معماری تکیۀ میر می‌خوانیم: در تکیۀ میر چند سنگ قبر وجود دارد که تاریخ‌های آنها 1105ق/1693م، 1111ق/1699م، 1197ق/1782م و 1199ق/1784م است. بنا بر آنچه پیش از این گفتیم، این امکان‌پذیر نیست که این تاریخ‌ها از آن ابوطالب باشند. مؤلفان مقالۀ یادشده با مراجعه به محل آرامگاه و خواندن روی سنگ قبرها گفته‌اند جز چند نفر از وابستگان میر، ازجمله سیدروح‌الله میرفندرسکی و میرزاابوطالب نوۀ ایشان، تا اوایل قرن 12ق، یعنی نیم قرن پس از وفات ابوطالب فندرسکی، کسی در این تکیه دفن نشده است (هوماتی راد، 1391: 42). عجیب است که ایشان از روی نوشته‌های سنگ قبرها این نتیجه را گرفته‌اند؛ چون در تاریخ تخت فولاد اشاره‌ای نشده است که چه کسانی از فرزندان و نوادگان ابوالقاسم فندرسکی در این تکیه دفن شده‌اند.

نگارندگان برای یافتن نشانی از قبر ابوطالب، در تکیۀ میر جست‌وجو کردند؛ اما متأسفانه حکاکی‌های سنگ‌ها در طول زمان از بین رفته است و این امکان وجود ندارد که با دقت تعیین کنیم آیا ابوطالب فندرسکی در همین مکان دفن شده است یا خیر. از بین رفتن حکاکی‌های روی سنگ‌ها، به طور قطع پیش از سال1391ش، یعنی تاریخ نوشته‌شدن مقالۀ بحث‌شدﺓ «همزادی تکایا و مدارس عصر صفوی» است.

دیگر اشتباه‌ها دربارۀ ابوالقاسم و ابوطالب فندرسکی

در خلاصهالکلام آمده است که باذل‌نامی منظومه‌ای به نام حملۀ حیدری سرود که به علت مرگش ناتمام ماند. بعدها چند شاعر، ازجمله نجف‌نامی آن را در سال 1135ق/1722م کامل کردند. ابوطالب یکی دیگر از سرایندگانی بود که کار باذل را تمام کرد (بنارسی، بی‌تا، برگ 53). مؤلف فهرست کتاب‌های خطی کتابخانۀ آستان قدس رضوی، تاریخ قیدشده را به‌اشتباه، تاریخ تکمیل حملۀ حیدری به وسیلۀ میرابوطالب قید کرده است (ر.ک. گلچین معانی، 1361: 204).

در مقالۀ «ابوطالب اصفهانی پیشگام در پیدایش منظومه‌های حماسیِ حملۀ حیدری»، برخی مطالب دقت لازم را ندارد؛ برای مثال در این مقاله آمده است: «او معاصر شاه سلیمان صفوی (1077تا1105ق) و نیز تا محرم 1124ق زنده بود. درمورد سال وفاتش دو تاریخ 1049ق و 1050ق را ذکر کرده‌اند. تاریخ اول ماده تاریخی است که در پایان رسالۀ صناعیۀ میر آمده است» (طاهری برزکی، 1391: 134). این عبارت‌ها و تاریخ‌های مغشوش و نسبت‌دادن رسالۀ صناعیه به میرابوطالب از آنجاست که پژوهشگر محترم زندگی و آثار ابوطالب و ابوالقاسم فندرسکی را با یکدیگر درآمیخته است.

در مقالۀ «فردوسی و شاهنامه» آمده است ابوطالب فندرسکی معروف به اصفهانی است (سادات ناصری، 1354: 54). در «کتاب‌شناسی منظومه‌های دینی دربارۀ امام‌علی(ع)» از جذبۀ حیدری در حکم اثر «میرزاابوطالب بن میرزابیک موسوی فندرسکی اصفهانی استرآبادی (م. 1124ق)» یاد شده است (بگ‌جانی، 1389: 51).

در مقالۀ «نبرد نبردها» گفته شده است منظومۀ حملۀ حیدری اثر باذل را میرزاابوطالب فندرسکی، معروف به اصفهانی، به پایان رساند. در ادامه آمده است: «این ابوطالب اصفهانی غیر از میرفندرسکی فیلسوف معاصر شاه عباس اول است» (گراوند، 1379: 35).

آنچه باعث شده است ابوطالب را اصفهانی بدانند، مطلبی است که در کتاب تلامذه العلامه المجلسی دربارۀ ابوطالب آمده است: «ابوطالب بن میرزابیک بن میرابوالقاسم الموسوی الفندرسکی الاصبهانی» (حسینی، 1410: 14)؛ همچنین در حماسهسرایی در ایران آمده است: «با مرگ باذل منظومۀ حملۀ حیدری ناتمام ماند و پس از او شاعری به نام میرزاابوطالب فندرسکی معروف به ابوطالب اصفهانی کار او را تمام کرد» (صفا، 1332: 380). به هر حال، منابع قدیمی و نزدیک به عصر ابوطالب نام و نسب او را به اصفهانی مقید نکرده‌اند و اصفهانی‌نامیدن ابوطالب به منابعی محدود می‌شود که برشمردیم.

پیش از این گفتیم در خلاصهالکلام آمده است چند نفر دست‌به‌کار تمام‌کردن منظومۀ حملۀ حیدری، سرودۀ باذل شدند؛ ازجمله ابوطالب اصفهانی (بنارسی، بی‌تا، برگ 53). بنا به نظر مصحح غزوات، این نظر اشتباه است و ابوطالب خود منظومۀ مستقلی دربارۀ امیرالمؤمنین سروده است و آنچه مشهور است که او کار باذل را به پایان برده است، اشتباه است. او چهار علت برای اثبات نظر خویش آورده است؛ ازجمله یکی از علت‌های او این است که ابوطالب در بیان بدیع 48 بیت از غزوات را در حکم شاهد مثال آورده است و چون تاریخ تحریر بیان بدیع 1099ق/1687م بوده، به طور حتم پیش از سال 1124م/1712ق، یعنی سال مرگ باذل، سروده شده است (ر.ک: فندرسکی، 1391: سی‌وسه تا سی‌وهفت).

نتیجه

نتیجۀ پژوهش دربارۀ سه پرسش مطرح‌شده در مقدمه نشان می‌دهد:

- دربارۀ پرسش نخست، یعنی نسبت ابوالقاسم فندرسکی با ابوطالب فندرسکی: منابع به اعقاب و فرزندان ابوالقاسم فندرسکی اشاره نکرده‌اند و معنای ریاضات و عرفان و تجرد او نیز دربارۀ متأهل‌نبودنش اطمینان‌بخش نیست؛ اما از طرفی همین ذکرنشدن نام فرزندان او و اینکه در اواخر عمر در مدرسه‌اش می‌زیسته است و نیز سبک زندگی او، یعنی سفر به هند و دوری‌کردن از دربار و مناصب درباری و مهم‌تر اینکه در آثار ابوطالب فندرسکی به ابوالقاسم فندرسکی اشاره‌ای نشده است، این احتمال را قوی می‌کند که بین این دو عالم بزرگ هیچ رابطۀ نسبی نبوده است. به‌ویژه که ابوطالب فندرسکی در برخی از آثار خود به نام پدرش اشاره کرده است که به طور قطع نشان می‌دهد این دو پدر و فرزند نبوده‌اند.

- دربارۀ پرسش دوم، یعنی علت ذکرنشدن نام ابوطالب فندرسکی در تذکره‌های عصر: تذکره‌های صفویه بخشی از رسانۀ حکومت بوده‌اند. ابوطالب فندرسکی بر سر مالکیت زمین‌های فندرسک و نواحی اطراف آن با دربار اختلافات جدی داشته است؛ همچنین حسادت‌ها و مناسبات درباری، مانع از تقرب او به شاه شده است. به احتمال قوی، همین عوامل باعث شده است در منابع دورۀ صفوی، به‌ویژه تذکره‌ها، نامی از او نیاید.

- دربارۀ پرسش سوم، یعنی تاریخ فوت میرابوطالب فندرسکی: تذکره‌ها و دیگر مراجع و منابع دربارۀ تاریخ فوت و محل آرامگاه ابوطالب فندرسکی نظرهای گوناگونی بیان کرده‌اند که بنا به تاریخ سروده‌شدن آخرین اثر او و تاریخ‌های اسنادی که از او و اولادش موجود است، می‌توان گفت او در فاصلۀ سال‌های 1107تا1117ق/1695تا1705م فوت کرده است؛ اما با وجود بررسی‌های فراوان، محل آرامگاه او مشخص نشد.

 

پی‌نوشت

  1. 1. شاید از جملۀ نقل‌شده این پرسش ایجاد شود که چگونه میرابوطالب هم در ترک و تجربه بود و هم با اجامر و اوباش روزگار می‌گذرانید. پاسخ این پرسش در چند حکایت نقل‌شده از ابوالقاسم فندرسکی یافت می‌شود؛ ازجمله در ریاضالعلما آمده است از او پرسیدند علت مسافرت فراوان شما به هند چیست در حالی که در ایران بسیار کرامت و احترام داشته‌اید؟ میر پاسخ داده بود نزد من، دهلیز منزل رفیع‌الدین صدر از مسافت کشور هند طولانی‌تر است؛ یعنی برای من گذشتن از تمامی خاک هند بسیار راحت‌تر است تا گذر از درگاه خانه‌های بزرگان و علمای ایران (افندی، 1401: 5/499). همچنین مؤلف ریحانهالأدب نقل کرده است میر خروسی داشت که برخی روزها با آن به معرکۀ جنگ خروس می‌رفت. روزی شاه عباس که جریان را شنیده بود، قصد کرد به اشاره، منع او کند؛ پس به او گفت: «شنیده‌ام که بعضی از طلاب در سلک اوباش و اجامره حاضر و به مزخرفات ایشان ناظر هستند». میر پاسخ داده بود من هر روز آنجا هستم و کسی از طلاب را ندیده‌ام (مدرس تبریزی، 1374: 257). در سفینۀ خوشگو هم آمده است که وقتی میرابوالقاسم از هند برگشت، شاه به استقبالش رفت؛ اما «با وجود این همه اعتبار تغییری در اوضاعش راه نیافت» (بندرابن‌داس، 1389: 2/89).
  2. گویا اقاصی و ادانی درست است
  3. رسالۀ نامبرده به همراه چند رسالۀ دیگر به کوشش مسیح ذبیحی چاپ شده است.
  4. طهرانی یادداشت‌برداری برای مطالب هر دو کتابش یعنی الذریعه و طبقات را هم‌رمان انجام داده است؛ اما طبقات پس از الذّریعه چاپ شده است.
  5. در مرآه‌الکتب نیز «آمیرزا» ضبط شده است (ثقه‌الاسلام تبریزی، 1414: 200).

6. رفیع‌الدین‌محمد صدر مقام صدارت عباس یکم را برعهده داشت (ر.ک: مدرسی طباطبایی، 1353: 63).

  1. الف. کتاب

    1. آذر، لطفعلی‌بیگ، (1338)، آتشکده، ج1، بخش دوم، تهران: امیرکبیر.
    2. افندی، عبدالله، (1401)، ریاضالعلما و حیاض‌الفضلا، ج5، قم: خیام.
    3. امین، حسن، (1379)، اعیانالشیعه، ج6، بیروت: مطبعه‌الانصاف.
    4. براون، ادوارد، (1375)، تاریخ ادبیات ایران، ترجمۀ بهرام مقدادی، تهران: مروارید.
    5. بنارسی، علی‌ابراهیم‌خلیل‌خان، (بی‌تا)، تذکرۀ خلاصهالکلام، ج1، میکروفیلم دانشگاه تهران، از روی نسخۀ بادلیان به شمارۀ 1839.
    6. ـــــــــــــــــــــــــــ، (1397)، تذکرۀ صحف ابراهیم، تهران: منشور سمیر با همکاری بنیاد شکوهی و فرهنگ بنیان.
    7. بندرابن‌داس، (1389)، سفینۀ خوشگو، تصحیح کلیم اصغر، تهران: مجلس.
    8. ثقه‌الإسلام تبریزی، علی، (1404)، مرآهالکتب، ج1، قم: کتابخانۀ مرعشی.
    9. الحسینی‌الزنوزی، محمدحسن، (1412)، ریاض‌الجنه، القسم الاوّل من الروضه الرابعه، قم: مکتبه المرعشی نجفی.
    10. حسینی، سیداحمد، (1410)، تلامذه العلامه المجلسی، قم: مطبعه الخیام.
    11. خیام‌پور، عبدالرسول، (1368)، فرهنگ سخنوران، تبریز: طلایه.
    12. درایتی، مصطفی، (1391)، فهرستگان نسخه‌های خطی ایران (فنخا)، تهران: کتابخانه ملی.
    13. دوانی، علی، (1370)، علامه مجلسی، تهران: امیرکبیر.
    14. دهخدا، علی‌اکبر، (1386)، لغتنامه، تهران: مؤسسۀ لغت‌نامه.
    15. ذبیحی، مسیح، (2536)، استرآبادنامه، تهران: فرهنگ ایران زمین.
    16. زادهوش، محمدرضا، (1383)، راهنمای پژوهش دربارۀ میرفندرسکی، اصفهان: مهر قائم.
    17. سام‌میرزای صفوی، (1314)، تحفۀ سامی، طهران: ارمغان.
    18. ستوده، منوچهر، (1350)، از آستارا تا استارآباد، ج6، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
    19. سیستانی، ملک شاه حسین، تذکرۀ خیرالبیان، نسخۀ خطی به شمارۀ 86544، مجلس شورای اسلامی، کتابت در 1087ق.
    20. صدر حاج‌سیدجوادی، احمد، (1366)، دایره‌المعارف تشیع، تهران: بنیاد اسلامی طاهر.
    21. صفا، ذبیح‌الله، (1362)، تاریخ ادبیات در ایران، ج5، تهران: شرکت مؤلّفان و مترجمان ایران.
    22. ـــــــــــــ، (1332)، حماسهسرایی در ایران، تهران: امیرکبیر.
    23. طهرانی، محمدمحسن، (1372)، طبقات اعلام‌الشیعه؛ الکواکبالمنتشره، تحقیق علی‌نقی منزوی، تهران: دانشگاه تهران.
    24. ــــــــــــــــــــــ، (1345)، الذّریعه، ج3، 4 ، 7 و 9، بیروت: دارالاضواء.
    25. فاضلی خوانساری، محمدحسن، (1378)، محقق خوانساری، قم: مؤسسۀ علمی فرهنگی آیت‌الله فاضل خوانساری و مجمع ذخائر اسلامی.
    26. فروتن، اشکان، (1390)، فندرسک، تهران: رسانش.
    27. فندرسکی، ابوطالب، (1381)، رسالۀ بیان بدیع، تصحیح سیده مریم روضاتیان، اصفهان: دفتر تبلیغات اسلامی.
    28. ـــــــــــــــــــ، (1388)، تحفهالعالم در اوصاف و اخبار شاه سلطان حسین، تصحیح رسول جعفریان، تهران: مجلس.
    29. ـــــــــــــــــــ، (1391)، غزوات، تصحیح علیرضا عبدالهی، تهران: مجلس.
    30. ـــــــــــــــــــ، (بی‌تا)، نوادرالجواهر، نسخۀ خطی به شمارۀ 2591 کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران.
    31. قمی، عباس، (1358)، کتاب الکنی و الالقاب، الجزء الثالث، صیدا: مطبعه العرفان.
    32. گلچین معانی، احمد، (1359)، تذکرۀ پیمانه، مشهد: دانشگاه مشهد.
    33. ـــــــــــــــــــــــ، (1361)، فهرست کتب خطی کتابخانۀ آستان قدس رضوی، ج9، مشهد: کتابخانۀ آستان قدس رضوی.
    34. مجموعۀ 2465، نسخۀ خطی دانشگاه تهران.
    35. مجموعۀ 2329، نسخۀ خطی کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی.
    36. 36. مجموعۀ 4494، نسخۀ خطی کتابخانۀ آستان قدس رضوی.
    37. مدرس تبریزی، محمدعلی، (1374)، ریحانه‌الادب، تهران: خیام.
    38. مدرسی طباطبایی، حسین، (1353)، مثال‌های صدور صفوی، قم: چاپخانه حکمت.
    39. معصوم‌علیشاه، محمدمعصوم، (1382)، طرائق‌الحقائق، ج2و3، تهران: سنائی.
    40. معین، محمد، (1345)، فرهنگ معین، ج5، تهران: امیرکبیر.
    41. منزوی، احمد، (1351)، فهرست نسخههای خطی فارسی، ج4، تهران: مؤسسۀ فرهنگی منطقه‌ای.
    42. هدایت، رضاقلی‌خان، (1344)، تذکرۀ ریاض‌العارفین، تهران: کتاب‌فروشی محمودی.
    43. همایی، جلال‌الدین، (1381)، تاریخ اصفهان مجلد ابنیه و عمارات فصل تکایا و مقابر، تهران: هما.
    44. واله داغستانی، علیقلی، (1382)، تذکرۀ ریاضالشّعرا، ج1، تهران: اساطیر.

    ب. مقاله

    1. اللهیاری، حسن، (1395)، تحلیل تاریخی مهاجرت سادات از ایران به هند در عصر صفوی؛ با تأکید بر تنش‌های درونی و بیرونی سادات، فصلنامۀ مطالعات تاریخ فرهنگی، ش28، ص1تا21.
    2. بگ‌جانی، عباس و حکیمه دبیران، (1389)، «کتاب‌شناسی منظومه‌های دینی دربارۀ امام‌علی(ع)»، دو فصلنامه مطالعات و تحقیقات ادبی، ش10، ص47تا69.
    3. جمالزاده، محمدعلی، (1340)، «میراث گوبینو»، ماهنامۀ یغما، ش154، ص63تا68.
    4. داداشی، ایرج و فرهنگ مظفر، (1393)، سروده‌های حکیم میرفندرسکی، دو فصلنامه جاویدان خرد، ش26، ص55تا82.
    5. زادهوش، محمّدرضا (مهر و آبان 1381)، کتابشناسی احوال و آثار میرفندرسکی، دو ماهنامۀ آینۀ پژوهش، ش 76، صص 129-115.
    6. سادات ناصری، سیدحسن، (تیر و مرداد1354)، «فردوسی و شاهنامه»، دو ماهنامۀ هنر و مردم، ش153و154، ص48تا58.
    7. طاهری برزکی، سیدمرتضی و محسن باغ‌میرانی، (پاییز و زمستان1391)، «ابوطالب اصفهانی پیشگام در پیدایش منظومه‌های حماسی حملۀ حیدری»، دو فصلنامۀ پژوهشنامۀ ادب حماسی، س8، ش14، ص127تا142.
    8. کاشفی خوانساری، سیدعلی، (پاییز1380)، «در آستانۀ تحقیق و نشر: مروری بر احوال و آثار میرزاابوطالب فندرسکی»، فصلنامۀ آینۀ میراث، ش14، ص49تا52.
    9. گراوند، علی، (پاییز1379)، «نبرد نبردها»، فصلنامۀ رشد آموزش زبان و ادبیات فارسی، ش55، ص34تا41.

    54. هوماتی راد، مرضیه و هادی صفایی‌پور و سیدهادی متولی امامی، (خرداد1391)، «همزادی تکایا و مدارس عصر صفوی»، ماهنامۀ اطلاعات حکمت و معرفت، س7، ش3، ص39تا44.