نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار تاریخ دانشگاه شیراز، ایران

2 استادیار تاریخ دانشگاه شهید چمران اهواز، ایران

چکیده

در ﻧﻴﻤﮥ قرن 18م/12ق، به‌دنبال بروز سلسله جنگ‌هایی در هندوستان که به‌واﺳﻄﮥ سیادت نیروی دریایی بریتانیا بود، موقعیت فرانسه در هندوستان متزلزل شد و با انعقاد صلح پاریس در سال 1763م/1177ق، تشکیلات آنان به تصرف قوای بریتانیا درآمد. یافته‌های پژوهش حاکی از آن است که باتوجه به موقعیت مستحکم کمپانی هند شرقی انگلیس در هندوستان و نیز به‌علت مناسب‌بودن موقعیت منطقه‌ای و جهانی بریتانیا، کمپانی انگلیسی با ایجاد طرح‌های جدید و با به‌کارگیری ابزارهای سیاسی و نظامی، به‌شکل آشکاری درصدد تثبیت موقعیت خود در خلیج‌فارس برآمد؛ به‌گونه‌ای‌که سال 1763م/1177ق را باید ﻧﻘﻄﮥ عطف و سرآغاز رویکرد سیاسی حضور ایک (E.I.C) در خلیج‌‌فارس قلمداد کرد که در این راستا، شواهدی برای آن برشمردنی است: جابه‌جایی کانون تجاری کمپانی هند شرقی انگلیس از بندرعباس به بوشهر و بصره (1763م/1177ق)، ورود ایک به نبرد با کعبی‌ها (1763تا1765م/1177تا1177ق)، انتخاب نمایندﮤ کمپانی هند شرقی انگلستان در حکم کنسول بریتانیا در بصره (1763م/1177ق) و انعقاد قرارداد سعدون‌پرایس (1763م/1177ق). مورخان و پژوهشگران به موضوع جنگ‌های هفت‌‌ساله بین فرانسه و انگلستان در طول سال‌های (1756تا1763م/1170تا1177ق) و پیوند آن با تاریخ ایران و خلیج‌فارس توجه اندکی کرده‌اند. این پژوهش به روش کتابخانه‌ای و با شیوﮤ توصیفی‌تحلیلی سامان یافته است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات

عنوان مقاله [English]

Britain's Superiority over France in India, the Introduction of Expanding their Actions in the Persian Gulf

نویسندگان [English]

  • Javad Mousavi dalini 1
  • Lida Mavadat 2

1 Assistant Professor of History, Shiraz University, Iran

2 Assistant Professor of Shahid Chamran University of Ahvaz, Iran

چکیده [English]

In the middle of the 18th century AH/ 12th century AH, following the series of wars in India by the navy of Britain, the position of France in India was shaken, and their organization was conquered by the British forces during the Paris Peace Treaty of 1763 AD/1177 AH. The results of the research indicate that, considering the strong position of the British East Indies in India and the suitability of the regional and global position of Britain, the British company, by creating new plans and using military and political tools, was striving to establish its position clearly in the Persian Gulf. The year 1763 AD/ 1177 AH can be considered a milestone and the beginning of the political approach to the presence of the IEC in the Gulf, in which there can be evidence of this: the shift of the commercial center of the British East Cameroon from Bandar Abbas to Bushehr and Basra (1763 AD / 1177 AD), the entrance of IEC to the battle with Ka'bah group (1765-1763 AD/ 1177- 1179 AH), the election of the representative of the East India Company as British Consulate in Basra (1763 AD / 1177 AH), and the contract of Saadoun-Price (1763 AD / 1177 AH).  For historians and researchers, little attention has been paid to the issue of seven-year wars between France and England over the years (1756-1767 AD/ 1170-1177 AH), and its link with the history of Iran and the Persian Gulf. This research is organized using a library method and with reference to main sources, new studies and using scientific and analytical methods.

کلیدواژه‌ها [English]

  • British East India Company
  • French East India Company
  • India
  • Persian Gulf

مقدمه

کمپانی هند شرقی انگلیس1 (England India Company) برای نظم‌دادن به مبادلات بازرگانی اتباع انگلیس در شرق، با کسب مجوز تجاری از ملکه الیزابت، در سال 1600م/1010ق ایجاد شد. این کمپانی دو دهه پس از ﺗﺄسیس، خلیج‌فارس را ازجمله مناطق نفوذ خود در کار تجارت دانست و برای آن جایگاه ویژه‌ای در نظر گرفت. تا اواسط قرن 18م/12ق، عملکرد کمپانی در ﻣﻨﻄﻘﮥ خلیج‌فارس بیشتر به کسب درآمدهای افزون‌تر و تسهیل امر تجارت معطوف بود؛ به‌عبارتی کمپانی هند شرقی مؤسسه‌ای اقتصادی و تجاری بود که عمدﮤ فعالیت‌های خود را در مسیر ﺗﺄمین منابع اقتصادی تنظیم می‌کرد. بی‌آنکه تلاش سیاسی کمپانی هند شرقی در این دوران نادیده گرفته شود، باید افزود که باتوجه به موقعیت مستحکم کمپانی در هندوستان، در دورﮤ برتری بریتانیا بر فرانسهدر سال1763م/1177ق، ماهیت فعالیت‌های کمپانی هند شرقی در مقایسه با گذشته تحول عمده‌‌ای کرد؛ به‌گونه‌ای‌که در آن گرایش‌های سیاسی پررنگ‌تر از پیش به چشم می‌خورد.

تحولات سیاسی و اجتماعی مهمی که در ﻧﻴﻤﮥ دوم قرن 18م/12ق، در ﻣﻨﻄﻘﮥ خلیج‌فارس و نواحی مجاور آن رخ داد، موجب شد کارگزاران کمپانی برای تثبیت موقعیت خود در خلیج‌فارس شیوﮤ نوینی را پیش گیرند و با فعال‌کردن اقدامات نظامی و سیاسی خود، درصدد اعمال شیوه‌های جدید استعماری در خلیج‌فارس برآیند.

ﻣﺴﺌﻠﮥ این پژوهش برتری بریتانیا بر فرانسه در هندوستان در قالب متغییری خارجی و ﺗﺄثیر آن بر عملکرد کمپانی هند شرقی انگلیس در خلیج‌فارس است. شناخت این تأثیرات در شکل‌گیری تحولات ازیک‌سو و بروز و ظهور ساختارهای سیاسی و اقتصادی نوین در ﻣﻨﻄﻘﮥ خلیج‌فارس ازسوی‌دیگر حائز اهمیت است.

پرسش پژوهش حاضر این است که برتری انگلستان بر فرانسه طی جنگ‌های هفت‌ساله، بر عملکرد و رویکرد کمپانی هند شرقی انگلیس در خلیج‌فارس چه ﺗﺄثیری گذاشت؟ فرضیه‌ای که در پی پرسش مطرح می‌شود این است که با برتری بریتانیا بر فرانسه در هندوستان و انعقاد صلح پاریس، این مهم بر ابعاد سیاسی، نظامی و اقتصادی خلیج‌فارس تأثیر عمیقی بر جای گذاشت و بر موقعیت انگلیسی‌ها در سراسر منطقه اثر بخشید؛ به‌گونه‌ای‌که از این دوره به بعد، عملکرد و ماهیت سیاسی و نظامی کمپانی هند شرقی انگلیس در خلیج‌فارس ملموس‌تر شد.

تاکنون آثار متعددی دربارﮤ عملکرد بریتانیا و کمپانی هند شرقی آن دولت در هندوستان و خلیج‌فارس به رشته تحریر درآمده است؛ازجمله خلیج‌فارس اثر آرنولد ویلسون (1366) و تاریخ اقتصادی و سیاسی خلیج‌فارس در عصر افشاریه و زندیه ﺗﺄلیف حمید اسدپور (1387)؛ اما در این آثار به موضوع جنگ‌های هفت‌ساله بین فرانسه و انگلستان و پیوند آن با تاریخ ایران و خلیج‌فارس توجهی نشده است و این موضوع چندان بررسی و ارزیابی نشده است.

در نوشتار حاضر، نگارندگان برآن‌اند که ابتدا مناسبات سیاسی و نظامی بریتانیا را با فرانسه در هندوستان و در قرن هجدهم میلادی/دوازدهم قمری تبیین و تحلیل کنند و سپس نتایج آن را در عملکرد کمپانی هند شرقی انگلیس در خلیج‌فارس واکاوی کنند.

مناسبات سیاسی و نظامی بریتانیا با فرانسه در هندوستان و ﺗﺄثیر آن بر ایک (E.I.C)

در نیمه قرن 18م/12ق، اقتصاد اروپا همچنان برپاﻳﮥ اهمیت پول و توﺳﻌﮥ ارضی به‌منظور دستیابی به ثروت و طلای بیشتر بود. حال آنکه اندﻳﺸﮥ تجارت آزاد و صدور کالا به بازار سرزمین‌های شرقی و جذب سرمایه و ثروت این مناطق نیز اهمیت ویژه‌ای داشت؛ ازاین‌رو تسخیر سرزمین‌های بیشتر، در رﺃس فعالیت‌های سیاسی دولت‌های قدرتمند اروپا، ازجمله فرانسه و بریتانیا، قرار داشت.

دراین‌بین سیاست بریتانیا از موقعیت جغرافیایی سرزمین خود، در جایگاه جزیره‌ای مستقل از اروپا، تأثیر می‌پذیرفت. این خصیصه باعث شده بود تا بریتانیا طی قرون متمادی از تهاجم سایر ملت‌های اروپایی به دور بماند و با کمک نیروی دریایی قدرتمند خود، به توﺳﻌﮥ ارضی در سرزمین‌های دیگر مشغول باشد. ازآنجاکه تسلط بر اراضی اروپا ممکن نبود، بریتانیا نیز به تبعیت از سیاست اقتصادی روز متوجه آسیا و آمریکا شد و درصدد برپایی بازارهای مناسب برای توﺳﻌﮥ تجارت و صنعت خود در سرزمین‌های آن‌سوی دریاها برآمد. ازاین‌رو بریتانیا به کشوری تبدیل شد که سیاست مردم آن در دفاتر تجاری آنان قرار داشت و جنگ و صلح آنان تابع افزایش یا کاهش گمرکات بود (ماله، 1367: 198).

سیاست اقتصادی ذکرشده تحت حمایت سیاستمداران بریتانیا قرار داشت؛ به‌گونه‌ای‌که ویلیام پیت (William Pitt)،2 نخست‌وزیر و لرد اول خزانه‌داری بریتانیا در ﻧﻴﻤﮥ قرن 18م/12ق، همواره پیرو دو نظریه بود: «1. تقویت و تحکیم بازرگانی امپراتوری مستعمراتی بریتانیا؛ 2. برتری قدرت نظامی و دریایی آن در سطح جهان». به‌دیدﮤ پیت، «وقتی منافع تجاری به مخاطره افتد... باید از آن دفاع کرد یا نابود شد» (هارولد ویلسون، 1366: 11). استراتژی عمدﮤ او نیز تسلط بر آب‌ها و افزایش منافع بریتانیا به قیمت کاهش منافع فرانسه بود.3 این امر در کنار سوداگری و داشتن موضع برتر در قبال سایر کشورها برای تثبیت رأی امپراتوری، سیاست جامع بریتانیا را تشکیل می‌داد. درواقع شرکت هند شرقی بریتانیا با اهدافی همچون تجارت و گسترش آن، خاصه در مشرق‌زمین، نموﻧﮥ بارز سیاست و عملکرد جهانی دولت متبوع خویش بود و هرگونه رقابت خارجی با این شرکت، رویارویی با سیاست و حکومت بریتانیا محسوب می‌شد (ماله، 1367 : 197). این امر در فعالیت شرکت هند شرقی فرانسه و حمایت دولت متبوع آن از اقدامات تجاری و توسعه‌طلباﻧﮥ نمایندگان شرکت نیز محسوس بود. به‌این‌ترتیب، با وقوع برخوردهایی در اروپا و شروع جنگ هفت‌ساله (1756تا1763م/1170تا1177ق) (Seven Years Wars) میان فرانسه، اتریش، روسیه، ساکس و سوئد ازیک‌سو و پروس و بریتانیا ازسوی‌دیگر، صحنه وقوع این جنگ اروپا و آمریکای شمالی و هند بود. دو علت عمدﮤ این جنگ یکی رقابت مستعمراتی فرانسه و بریتانیا و دیگری کشمکش‌های ماری ترز (Marie-Therese)، ملکه اتریش، و فردریک دوم (Frederick II)، پادشاه پروس، بر سر تسلط بر آلمان بود (Redman, 2014: 59). درنهایت، این جنگ با برتری بریتانیا و پروس پایان یافت (Marston, 2001: 58). گفتنی است در طول جنگ‌های یادشده، شرکت‌های هند شرقی فرانسه و بریتانیا مهره‌های اصلی تعیین قدرت در سرزمین هند محسوب می‌شدند..

در این مقطع، قرن18م/12ق)، هندوستان با دوران اضمحلال امپراتوری گورکانیان هند روبه‌رو بود. سرپیچی امرای محلی و وقوع نهضت‌های مذهبی و ملی، ازجمله ماراتاها و سیک‌ها، ازیک‌سو و مشکلات ناشی از لشکرکشی نادرشاه به این سرزمین در سال 1739م/1152ق ازسوی‌دیگر، بیش‌ازپیش ارکان رو به زوال این حکومت را متزلزل می‌کرد. این امر در حالی بود که شرکت‌های هند شرقی فرانسه و بریتانیا با ساختن کارخانه در شهرهای ساحلی مجاور مدرس و خرید شهرهایی مانند پوندیچری، بخش‌هایی حیاتی و درخور توجهی از این امپراتوری را در اختیار داشتند (نهرو، 1366: 618و619)..

در ﻧﻴﻤﮥ نخست قرن هجدهم میلادی، دوپلکس (Duplex) نمایندﮤ کمپانی هند شرقی فرانسه در هندوستان بود. وی فردی شجاع و زیرک بود که در رقابت و نزاع میان امرای هند وارد می‌شد؛ درنتیجه بر نفوذ فرانسویان روزبه‌روز افزوده شد. اندکی بعد، کمپانی هند شرقی انگلیس نیز همین روش را در پیش گرفت و پس از مدتی رقیب قدرتمند کمپانی هند شرقی فرانسه در هند شد. به‌طور تقریبی هر زمان که در جنوب هند میان دو طرف بر سر یکجانشینی اختلافی بروز می‌کرد، انگلیسی‌ها از یک گروه و فرانسوی‌ها از گروه مقابل حمایت می‌کردند. چنان‌که ذکر شد ماجراجویان انگلیسی در هند از کمک و حمایت پارلمان و حکومت انگلستان بهره‌مند می‌شدند؛ درحالی‌که دوپلکس و کمپانی فرانسوی چنین مساعدتی از فرانسه دریافت نمی‌کردند (نهرو، 1366: 630).

سرانجام انگلیسی‌ها پس از سال‌ها مبارزه و کشمکش در نیمه قرن 18م/12ق، به رهبری رابرت کلایو (Robert Clive)، بر فرانسوی‌ها غلبه کردند و با شکست فرانسه از بریتانیا در آرکوت (1751م/1165ق)، پلاسی (1757م/1171ق) و پوندیچری (1763م/1177ق) کمپانی انگلیسی به‌صورت فرمانروای مطلق هندوستان درآمد. پس از جنگ‌های هفت‌ساله، فرانسه نه‌تنها از مستملکات خود در هندوستان به‌نفع انگلستان دست کشید، بلکه لویی‌پانزدهم کانادا و کران‌‌‌های غربی می‌سی‌سی‌پی را نیز به انگلستان واگذار کرد (دولاندلن، 1368: 2/31تا87؛ Fryr, 1912: 125).

در همین راستا، مدتی پس از کاهش قدرت فرانسوی‌ها در هندوستان با تلاش نخست‌وزیر بریتانیا، جرج سوم (George III)، مجلس بریتانیا لایحه‌ای تصویب کرد که متضمن اختیارات و دخالت‌های دولت در امور کمپانی‌‌هند شرقی بود. به‌این‌شکل که عملیات، املاک و دارایی‌های کمپانی در شرق به‌طور غیرمستقیم در اختیار مجلس و دربار انگلستان گذارده شد و فقط امور بازرگانی زیر نظر و سرپرستی کمپانی باقی ماند. این اقدامی تاریخی و بسیار حائز اهمیت بود که حضور دولت بریتانیا را به‌طور رسمی در حوزﮤ اقتدار کمپانی هند شرقی گشود (گاردنر، 1383: 196). علاوه‌براین، پارلمان حق انتخاب فرمانفرما با همراهی چهار مستشار را که قدرت مسلط داشتند، برای کمپانی در هندوستان به دست آورد. براین‌اساس مرﺣﻠﮥ نوینی در ساختار کمپانی در تاریخ بریتانیا و شرق آغاز شد.

 

سرآغاز رویکرد سیاسی‌‌کمپانی‌‌هند شرقی انگلیس در خلیجفارس (1763م/1177ق)

سیاست کارگزاران ایک تا سال1763م/1177ق، بر مدارا و حالت میانه‌روی استوار بود. این روش از موقعیت ضعیف آنها، در مقایسه با هلندی‌ها و پرتغالی‌ها، ناشی بود. تجارت اصلی‌ترین اشتغال انگلیسی‌ها در منطقه بود. از همان آغاز، به‌طور عمده کارمندان کمپانی هند شرقی در خلیج‌فارس از ورود به زمینه‌های سیاسی دوری می‌کردند و تلاش خود را به تجارت مصروف می‌کردند؛ اما کمپانی به‌تدریج متوجه شد که دخالت در پاره‌ای از جریان‌های سیاسی برای تسهیل امر تجارت لازم و ضروری است. به همین علت درگیرشدن در جنگ‌ها، بستن قراردادهای صلح، انجام مذاکره‌های سیاسی و گرفتن امتیازاها بخشی از فعالیت‌های عمده و اساسی شرکت شد. اخذ فرمان‌های متعدد از حکومت‌های ایران و عثمانی و اهمیت و ﺗﺄثیری که این فرمان‌ها برای کمپانی داشت، باعث شد که در اواسط قرن 18م/12ق، در سیاست و منافع انگلیس در هند و خلیج‌فارس پیشرفتی انجام گیرد.

به‌نظر می‌رسد مهم‌ترین عامل تغییر سیاست کمپانی انگلیسی در خلیج‌فارس از روابط فرانسه و انگلیس و تضاد منافع آنها در هندوستان ناشی بود. انگلیسی‌ها هنگامی‌که احساس کردند فرانسوی‌ها در هندوستان منافع تجاری آنها را تهدید می‌کنند، سیاست خود را در منطقه تغییر دادند. امین می‌نویسد: «سیاست کمپانی قبل از این دوران هرگز جستجو و به‌دست‌آوردن کنترل سیاسی در هندوستان و یا در منطقه خلیج‌فارس نبود. دلبستگی و علاقه کمپانی تنها در اشتغال به امور تجاری بود؛ ولی هنگامی‌که فرانسوی‌ها سیاست‌های توسعه‌طلبی را در پیش گرفتند، ایک تصمیم گرفت که در ابعاد سیاسی نیز مانند ابعاد تجاری از موقعیت خود دفاع کرده و با اقدامات فرانسوی‌ها به مقابله برخیزند» (امین، 1370: 44). به‌نظر می‌رسد که پیامد پیروزی کمپانی هند شرقی انگلیس بر کمپانی هند شرقی فرانسه این بود که نه‌تنها آنها بر فرانسه پیروز شدند، بلکه بریتانیا در مسیر برگشت‌ناپذیری قرار گرفت که ﻧﺘﻴﺠﮥ آن استقرار امپراتوری استعماری انگلستان در هندوستان بود.

همچنین تغییر اوضاع سیاسی هندوستان عامل اساسی شکل‌گیری قدرت جدید انگلستان در منطقه و اتخاذ سیاست‌های نوین کارگزاران کمپانی به شمار می‌رفت. این‌گونه بود که پس از پیروزی کامل انگلستان در جنگ‌های هفت‌ساله، هیچ‌کدام از دول اروپایی موفق نشدند که در قالب رقبای جدی انگلستان اقدامی کنند. سیاستمداران انگلیسی با اعمال روش‌های جدید، درصدد کنترل کامل هندوستان برآمدند و کنترل آنها بر بنگال در سال 1764م/1178ق، موجب شد تا مسئولان کمپانی به تجارت منطقه‌ای با خلیج‌فارس علاقه‌مند‌‌تر شوند و با اطمینان بیشتری در این زمینه سرمایه‌گذاری کنند.

 

الف. جابهجایی کانون تجارت ایک از بندرعباس به بصره (1763م/1177ق)

تجارت ایک در سال‌های 1616تا1622م/1025تا1031ق، نخست در بنادر ایران مانند جاسک و بندرعباس آغاز شد. با مرگ شاه‌عباس‌اول و فعالیت هلندی‌ها، تجارت انگلیسی‌ها در بندرعباس به‌تدریج رو به زوال نهاد. به‌مرور، ایک به تجارت در بصره توجه کرد و در سال 1640م/1048ق، به ﺗﺄسیس دفتر تجاری در بصره موفق شد؛ تاآنجاکه پس از بندرعباس، بصره دومین بندر فعال منطقه به شمار می‌رفت (Kelly, 1968: 36-37).

در اواسط قرن 18م/12ق و با قتل نادرشاه، بندرعباس و نواحی ساحلی آن تحت‌نفوذ و تسلط قوای مختلفی قرار گرفت و خان‌ها و رؤسای طوایف محلی با استفاده از کشمکش قدرت جانشینان نادرشاه، بار دیگر مجال خودنمایی یافتند و برای تسلط بر بندرعباس و نواحی مجاور آن، رقابتی سخت را با یکدیگر در پیش گرفتند؛ اما با اندکی احتیاط باید گفت که صرف وجود ناامنی در بندرعباس و مناطق پیرامونی آن علت تام و کافی برای عمل انتقال و انتخاب محل دیگر نیست؛ چون ناامنی در آن مقطع به‌صورت فراگیر در مناطق داخلی ایران و به‌ویژه در سواحل خلیج‌فارس وجود داشت.

به‌نظر می‌رسد که اراﺋﮥ نظرهای مختلف ازسوی مقامات و ﻣﺄموران کمپانی برای یافتن قلمروهای جدید در خلیج‌فارس عامل دیگری بود که به شکل‌گیری سیاست جدید ازسوی کمپانی هند شرقی انگلستان در منطقه منجر شد. ازاین‌رو نخستین نشانه‌های جابه‌جایی کانون تجارتی خلیج‌فارس از بندرعباس به بصره در این دوره به چشم می‌خورد. این تغییر کانون تجارت و انتقال دفتر نمایندگی کمپانی‌ها را از بندرعباس به سایر مناطق، ازجمله بصره در سال 1763م/1177ق، آغاز روند سیاسی‌شدن حضور بریتانیا در خلیج‌فارس می‌دانند (امین، 1370: 106). ازاین‌پس کمپانی انگلیسی در حوادث منطقه نقش بسیار مهمی ایفا کرد که علت اساسی این اقدامات و ایفای نقش جدید، از منافع کمپانی در خلیج‌فارس و از برتری آنان بر فرانسوی‌ها در سال 1763م/1177ق ناشی بود. این اظهارنظر یا این نتیجه‌گیری ازسوی مقام‌های ایک در خلیج‌فارس، درواقع بیان‌کنندﮤ ظهور و بروز ﻧﻘﻂﮥ عطف بسیار بااهمیت و سرنوشت‌سازی در تاریخ خلیج‌فارس، تاریخ ایران و تاریخ حضور کمپانی‌‌هند شرقی انگلیس در خلیج‌فارس و اقیانوس هند است. این ﻧﻘﻂﮥ عطف را همانا باید بروز تغییر و دگرگونی رویکرد ایک در این ناحیه دانست..

 همچنین باید اشاره کرد که با انتقال دفتر نمایندگی ایک از بندرعباس به بصره، ناﺣﻴﮥ سفلای خلیج‌فارس از چرﺧﮥ تجارت و دریانوردی خلیج‌فارس و ایران خارج شد و بندرعباس که از سال 1622م/1031ق، مرکز اصلی تجارت و دریانوردی ایران در خلیج‌فارس بود، جای خود را به کانون‌های دیگر در مناطق مرکزی و شمالی خلیج‌فارس واگذار کرد.

 

ب. رویکرد سیاسینظامی کمپانی علیه بنیکعب

در تکمیل سیاست‌های نوین انگلستان پس از غلبه بر فرانسه در هندوستان، شاﺧﮥ نظامی ناوگان شرکت هند شرقی تحرکات خود را در ﻣﻨﻂﻘﮥ خلیج‌فارس و دریای عمان گسترش داد. براین‌اساس با تأسیس بخشی موسوم به دریانوردی کمپانی، بحرﻳﮥ جنگی شرکت تمامی فعل‌وانفعالات جاری را در این حوزﮤ استراتژیک تحت نظارت دقیق خود قرار داد. از دیدگاه سیاستمداران دولت لندن، این واحد را که نیروی دریایی بمبئی هندوستان تقویت می‌کرد، عاملی قاطع در پیشبرد برنامه‌ها و دستیابی به اهداف مدنظر بود (ستاندیش، 1383: 171و172) که عملیات ایک علیه بنی‌کعب نمونه‌ای از آن است.

گفتنی است در حاﺷﻴﮥ شمال‌غربی خلیج‌فارس و در مجاورت اروندرود، فلاحیه و شادگان ﻗﺒﻴﻠﮥ بنی‌کعب مستقر بودند که قدرتمندترین و متمرکزترین قبایل این حوزه به شمار می‌رفتند. آنان در قرون 16و17م/10و11ق، در ﻣﻨﻂﻘﮥ بین خورموسی و اروندرود، یعنی قبان، مستقر شدند. مقارن دوران موضوع بحث، کعبی‌ها به حد فاصل ناﺣﻴﮥ دورق و رود جراحی تاخت‌وتاز کردند. آنان باوجود اسکان در مرزهای جنوب‌غربی ایران و عثمانی هیچ‌گاه به‌گونه‌ای مستقل تابعیت این دو حکومت را نپذیرفتند و باتوجه به مصالح خویش، گه‌گاه تحت حمایت ایران یا عثمانی قرار می‌گرفتند. همیاری آنان در اهداء کشتی به حکومت ایران در دوران لشکرکشی نیروهای نادرشاه به بصره، از این امر نشئت می‌گرفت (کسروی، 1362: 129تا149)..

عملکرد ایک علیه کعبی‌ها حادﺛﮥ بسیار مهمی در تاریخ بریتانیا در خلیج‌فارس بود. در این زمان، تجارت در بصره در اوج شکوفایی قرار داشت؛ اما افزایش قدرت بنی‌کعب پس از سال 1763م/1177ق، تهدیدی جدی به حساب می‌آمد. در سال‌های 1761تا1765م/1175تا1179ق، کمپانی هند شرقی انگلیس طی سه‌بار لشکرکشیِ ترک‌ها برای مقابله با کعبی‌ها، از بصره به یاری عثمانی شتافت (Lorimer, 1915: 1217-1219). در همین راستا در ژانویه 1767م/1181ق، ترک‌ها موافقت‌نامه‌ا‌‌ی با کمپانی امضا کردند که در ازای اداﻣﮥ پرداخت ماهانه یک‌هزار تومان به کمپانی، تا زمانی‌که جنگ میان آنها و بنی‌کعب ادامه دارد، ایک از بصره حمایت و حفاظت کند (العامر، 1990: 37).

این امر به ازدیاد نفوذ کمپانی هند شرقی انگلیس در خلیج‌فارس منجر شد. این رویکرد ایک علت دیگری بر افزایش منافع کمپانی هند شرقی در خلیج‌فارس و آمادگی آن در راستای انجام اقدامات سیاسی و نظامی، برای حمایت از تجارت کمپانی پس از برتری بر فرانسه در هندوستان بود (Lorimer, 1915: 1226).

 

ج. انتخاب نمایندﮤ کمپانی در جایگاه کنسول انگلستان در بصره (1763م/1177ق)

چنان‌که در صفحات پیش اشاره شد، انگلیسی‌ها در آغاز به‌علت اهداف تجاری به خلیج‌فارس آمدند؛ ولی به‌تدریج دریافتند که اگر در مسائل سیاسی و نظامی وارد شوند، بهتر به اهداف تجاری خود دست می‌یابند. به همین علت درگیرشدن در جنگ‌ها، بستن قراردادهای صلح، انجام مذاکره‌های سیاسی و گرفتن امتیازها بخشی از فعالیت‌های عمدﮤ و اساسی شرکت شد.

نخستین نشانه‌های گرایش سیاسی کمپانی هند شرقی در خلیج‌فارس در اواسط قرن 18م/12ق و انتقال دفتر نمایندگی از بندرعباس به بصره بود. این اقدام با اعمال فشار کمپانی به پاشای بغداد و ناگزیرکردن وی به پذیرش حق مصونیت سیاسی نمایندﮤ مقیم کمپانی در بصره و برخوردارشدن نمایندگان دفتر تجاری کمپانی از امتیازهای سفرا و نمایندگان سیاسی توأم شد.

در مقطع ذکرشده، کمپانی هند شرقی ضمن اشتغال به فعالیت‌‎‌های تجاری، درواقع از مؤﺳﺴﮥ تجاری صرف به سازمان سیاسی قدرتمندی تغییر ماهیت داد که سرنوشت قسمت اعظم شبه‌قارﮤ هند را در اختیار داشت. این مهم در روش و رفتار کارگزاران شرکت در شرق ﺗﺄثیری عمیق نهاد و باعث بلندپروازی آنان شد. .

سیاست کارگزاران ایک در بصره نیز از چنین حالتی ناشی بود. ازاین‌رو به‌محض اینکه عامل شرکت در بصره استقرار یافت، برای کسب امتیازات جدید که متضمن نفوذ سیاسی و تجاری شرکت در این بندر باشد، کوشش خود را آغاز کرد و از سلطان عثمانی خواست که نمایندﮤ شرکت را در جایگاه کنسول انگلیس در بصره به رسمیت بشناسد. درحالی‌‌که پیش‌ازاین عامل شرکت در ﻣﻨﻂﻘﮥ خلیج‌فارس به جز کارگزار کمپانی‌‌هندشرقی، هیچ عنوانی نداشت. همچنین درخواست کرد که بندر بصره در حکم بندری، مشمول امتیازات مصونیت کنسولی شود؛ زیرا با اینکه مرکز دائمی کمپانی هند شرقی در بصره از سال‌ها پیش ﺗﺄسیس شده بود، بندر مذکور تا آن زمان به‌طور رسمی مشمول این حق شناخته نشده بود (Saldanha, 1986: 180-181)..

نمایندﮤ شرکت این تقاضاها را توسط هنری گرینویل (HenryGrenville)، سفیر انگلیس در قسطنطنیه، به سلطان عثمانی تقدیم کرد. پس از مذاکره‌های طولانی، سفیر انگلیس به اخذ حق مصونیت کنسولی از سلطان عثمانی توفیق یافت. در ضمن به موجب این امتیاز، عامل کمپانی هند شرقی در جایگاه کنسول انگلیس در بصره به رسمیت شناخته شد (العامر، 1990: 31)..

گرینویل در نامه‌ای به الوین رینچ (Elwin Wrench)، نمایندﮤ ایک در بصره، در خلال اشاره به تلاش‌های خود برای افتتاح نمایندگی و کنسولگری بریتانیا در بندر مذکور که از نظر او برای کمپانی هند شرقی انگلیس اهمیت فوق‌العاده‌ای به‌همراه داشت، چنین می‌نویسد: «اهمیت و مزیت برات کنسولی واضح و آشکار است، حصول این برات مورد تردید بسیار بود، نه‌تنها به‌علت ناسازگاری و مخالفت با این موضوع در بندر، بلکه به این دلیل که این به تنهایی امتیاز جدیدی است که هرگز قبل از این توسط ما در بصره به دست نیامده و بدعت تازه‌‌ای از [این] لحاظ می‌باشد. به‌علاوه، من در هر حال می‌خواهم یک‌بار دیگر به شما به خاطر آن تبریک بگویم، به این امید که کمپانی‌‌هندشرقی انگلیس از ثمرات موفقیتم در درازمدت منتفع شود» (Letter From Grenville to Elwin Wrench,September: 1764).

این مهم اهمیت سیاسی خاصی داشت؛ زیرا برای نخستین‌بار عامل کمپانی هند شرقی علاوه‌براینکه نمایندﮤ شرکت در خلیج‌فارس بود، نماینده حکومت انگلستان نیز به شمار می‌رفت. این امر تقویت موضع عامل شرکت و ازدیاد اعتبار وی در نظر مقامات عثمانی در ولایت بغداد را باعث می‌شد؛ درنتیجه، این امر خود تشدید نفوذ هند انگلستان در این ولایت را موجب می‌شد که ازجمله نمونه‌های آن دخالت کارگزاران کمپانی هند شرقی در انتخاب والی بغداد در سال 1764م/1178ق و کوشش ایک برای تغییر مسیر تجارت بغدادصحرای بادیةالشام بود؛ زیرا ایک از این طریق درصدد بود کمپانی لوانت (Levant) را که در آنجا منافع حیاتی داشت، تحت فشار قرار دهد (Lorimer, 1915: 350).

گفتنی است، داﻣﻨﮥ ایفای این نقش سیاسی تا بدان حد بود که نمایندﮤ بصره بر ایران پهناور آن دوران نیز تسلط و اشراف داشت . نمایندﮤ کمپانی در بصره با اعزام نماینده‌ای به ایران، بر معاملات تجاری با ایران عهد زندیه تاثیر می‌گذاشت. باتوجه به این سیاست کمپانی، تجارت ایران پس از نادرشاه که یک دهه پیش هندوستان را فتح کرده بود، در عمل تحت اشراف کمپانی تجاری انگلیس قرار گرفت؛ به‌گونه‌ای‌که تجارت ایران تابع یکی از ایالت‌های عثمانی شد..

ازسوی‌دیگر، کریم‌خان نیز باتوجه به نقش ممتازی که برای کمپانی انگلیس قائل بود و این نقش را در کمپانی‌های فرانسه و هلند نمی‌دید، در جایگاه حاکم ایران پس از نادر، ناچار شد که برنامه‌ها و تدبیرها و تصمیم‌های خود را با نمایندﮤ کمپانی در شیراز که زیر نظر نمایندﮤ کمپانی در بصره بود، در میان گذارد و منتظر پاسخ مثبت یا منفی آنها بماند. کریم‌خان گاه ناچار می‌شد از کلانتر سرکیس، رهبر ارامنه که در شیراز مستقر بود، بخواهد باب مکاتبه و مراوده با نمایندﮤ کمپانی را گشاده نگهدارد و نظرهای او را به آنها انتقال دهد (رجائی، 1390: 483)..

بی‌شک اگر در این دوران، حکومت هند انگلیس این تدبیر صحیح را برمی‌گزید که با حکومت ایران تعامل مفید و سازنده‌ای داشته باشد، هرگز این روﻳﮥ اشتباه را پیش نمی‌گرفت که از لندن و ازطریق یک کمپانی تجاری آن هم با سه واﺳﻄﮥ بمبئی و بصره و بوشهر با کریم‌خان، حاکم بلامنازع ایران، ارتباط برقرار کند. این درحالی بود که کمپانی در حکومت عثمانی سفیر تام‌الاختیاری را تعیین کرده بود تا در مواقعی که نمایندﮤ کمپانی در بصره برای بعضی مسائل و مشکلات به کارگشایی و وساطت نیاز داشت، با قدرت تمام وارد شود و مسائل را به‌نفع کمپانی و دولت خویش حل‌وفصل کند (رجائی، 1390: 483).

د. افزایش قدرت سیاسیاقتصادی کمپانی هند شرقی. انگلیس با افول هلندیها در خلیجفارس. (1763تا1765م/1177تا1179ق)..

.با قتل نادرشاه اوضاعی به وجود آمد که منابع هلندی از آن باعنوان دوران فترت و هرج‌ومرج یاد می‌کنند (فلور، 1368: 12). در این اوضاع که حکام محلی بنادر و جزیره‌های خلیج‌فارس به قدرت رسیدند، سرنوشت واک به عملکرد و سیاست‌های حکام محلی بنادر و جزایر خلیج‌فارس پیوند خورد.

شایان ذکر است که شرکت هند شرقی انگلیس (ایک)، مهم‌ترین رقیب کمپانی هند شرقی هلند (واک) در خلیج‌فارس و ازجمله در خارک بود. انگلیسی‌ها از همان ابتدا با فعالیت هلند‌ی‌‏ها در خارک به مقابله برخاستند و بوشهر را در مقابل خارک علم کردند (Lorimer, 1915: 150؛ فقیه، 1383: 106و107). به‌این‌ترتیب علاوه‌بر این رقیب سرسخت اروپایی که سود و زیان اقتصادی و منافع استعماری اساس مخالفت و رقابتش را تشکیل می‌داد، پاشای بغداد و متسلم بصره که تقویت خارک را موجب ضعف خود می‌دانستند، از هیچ کوششی برای ناکارآمدی واک خودداری نکردند4 (فلور، 1371: 162).

کمپانی هند شرقی هلند نیز که به اوج‏ عملیات تجاری و شبه‌استعماری در خلیج‌فارس رسیده بود، در سال‌های 1763تا1765م/1177تا1179ق، موقعیت مناسبی نداشت. سرانجام واک در اثر ضربه‌های پی‌درپی‏ دشمنان به‌ویژه با اقدام میرمهنا و سنگ‌اندازی و دسیسه‌چینی‏ رقیب قدرتمند خود، یعنی ایک، پس از حضور یک‌صدوچهل‌وچهار ساله در خلیج‌فارس در سال 1765م/1179ق، از جزیرﮤ خارک بیرون رانده شد. صاحب گیتی‌گشا می‌نویسد: «هلندی‌ها، خاک مذلت بر سر و آب حسرت در دیده و آتش غم در دل داشتند» (موسوی‌نامی، 1363: 164).

اما آنچه بر این ناتوانی می‌افزود اوضاع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران در مقطعی از تاریخ فعالیت واک بود که از قضا روزگار جان‌کندن آنها را تشکیل می‌داد. با خروج فرانسه از هندوستان در سال 1763م/1177ق و اخراج هلند از خلیج‌فارس در سال 1765م/1179ق، کمپانی هند شرقی انگلیس که خود را بدون رقیب احساس می‌کرد، به‌دنبال اتخاذ سیاست‌های جدید، درصدد تثبیت قدرت خود در منطقه برآمد. به‌این‌گونه از آن تاریخ به بعد، بریتانیا در هیئت کارگزاران تجاری به قدرت بلامنازع خلیج‌فارس تبدیل شد..

.

ه. قرارداد سعدونپرایس (1763م/1177ق).

همان‌طورکه در سطرهای پیش ذکر شد، در موقعیتی که اوضاع بندرعباس به سمتی گرایش پیدا کرد که کارگزاران کشورهای اروپایی به فکر جایگزین برای آن و دائرکردن دفاتر خود در شهر بندری دیگری بودند، بوشهر ازجمله مراکزی بود که توجه نمایندگان تجاری را به حضور در آنجا جلب کرد (پری، 1365: 224). عامل دیگری که در این زمینه اهمیت دارد، رقابتی بود که در خلیج‌فارس بین دولت‌های حاضر نظیر هلندی‌ها، انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها وجود داشت (فلور، 1371: 130)..

باید به این نکته اشاره کرد که کارگزاران هلندی پیش‌تر از نمایندگان انگلیس در قسمت شمالی خلیج‌فارس کار را آغاز کرده بودند. هلندی‌ها در سال 1754م/1168ق، در جزیرﮤ خارک مستقر شده بودند و با جدیت تمام به کارهای بازرگانی مشغول شده بودند. انگلیسی‌ها به‌شدت بیمناک بودند که در فضای جدید ایجادشده، هلندی‌ها اختیار را به دست گیرند و با قدرت مرکزی ایران نیز به توافق برسند و درنهایت، عرصه را بر فعالیت نمایندگان کمپانی انگلیس تنگ کنند..

علاوه‌بر رقابت با هلندی‌ها، ایک در نظر داشت با حضور در رﺃس شمالی خلیج‌فارس، با فرانسوی‌ها و کمپانی لوانت در بصره بهتر رقابت کند؛ زیرا فرانسوی‌ها شروع به پیشروی در بازار پشم منطقه کرده بودند (پری، 1365: 349). در چنین اوضاعی بود که آنها متوجه شدند نباید از رقیب خود عقب بیفتند و در فضای جدید ایجادشده، میدان را خالی کنند. بنابراین باتوجه به آنچه مطرح شد، مقامات کمپانی به این نتیجه رسیدند که تغییر و انتخاب پایگاه دیگری، جز بندرعباس، ضرورت دارد و به‌صورت جدی در جستجوی انتخاب محل دیگری، در رﺃس شمالی خلیج‌فارس، برآمدند.

در ابتدا جزیرﮤ خارک و بندرریگ در کانون توجه انگلیسی‌ها قرار گرفت؛ ولی در خارک هلندی‌ها از پیش حضور یافته بودند و با استقرار انگلیسی‌‌ها در این جزیره مخالفت کردند. حاکم بندرریگ نیز در برابر فعالیت بازرگانی اروپایی‌ها نظر مساعدی داشت و از آنها دعوت کرد تا در سرزمین وی مستقر شوند و فعالیت کنند؛ اما با تغییرات ناگهانی که در حکومت بندرریگ به وقوع پیوست، روال پیش ادامه نیافت و نمایندگان ایک آنجا را ترک کردند. در ضمن، تلاش ایک برای ایجاد تجارتخانه‌ای در بندرریگ با شکست مواجه شد (برومند، 1381: 50).

انگلیسی‌ها در انتقال مرکز خود به رﺃس شمالی خلیج‌فارس در اولین اقدام با ناکامی شدیدی روبه‌رو شدند؛ اما باتوجه اوضاع به‌وجودآمده، ضرورت داشت که کمپانی انگلیسی به این امر حیاتی جامه عمل بپوشاند.

همان‌طورکه ذکر شد، در این مرحله بصره در حکم کانون تجارت ایک در خلیج‌فارس انتخاب شد. پس از این اقدام بود که برای فعالیت‌های بازرگانی و استقرار نمایندگی کمپانی، بوشهر و سواحل آن به‌طور جدی مطرح شد. با بررسی‌هایی که کارگزاران کمپانی در سواحل ایران کردند، بوشهر را بهترین نقطه برای تجارت با مناطق داخلی کشور تشخیص دادند.

علاوه‌بر مجموع مباحث پیشین که در حکم زمینه‌ها و عوامل گرایش به بوشهر مطرح شد، علت‌هایی نیز باعث شد تا بوشهر در عمل محل فعالیت کمپانی شود که ازجمله آنها موقعیت مناسب بوشهر بود. بندر بوشهر چون در مسیر تجاری قرار داشت که از هند شروع می‌شد و با عبور از اقیانوس هند، خلیج‌فارس، بصره، دمشق و دریای مدیترانه به نواحی داخلی اروپا منتهی می‌شد، در تجارت بین‌المللی و ترانزیت کالا اهمیت بسزایی داشت (گرمون، 1378: 24)..

بندر بوشهر به‌علت آنکه به بصره نزدیک بود، در مقایسه با بندرعباس، مزیتی نسبی داشت. در ضمن، کمپانی‌های غربی همواره به‌صورت جدی در پی این مسئله بودند تا بازار ایران را از دست ندهند و با انتخاب بوشهر بر بازار ایران، چه برای صادرات و چه برای واردات، دسترسی پیدا کنند (پری، 1365: 176و179)؛ زیرا مسیرهایی وجود داشت که بوشهر را به داخل کشور مرتبط می‌کرد و ازاین‌رو بوشهر در مقایسه با بصره، مزیت و فرصت بهتری داشت؛ زیرا بوشهر در مسیر شاهراه تجاری خلیج‌فارس بود و با بازار پررونق ایران پیوند و ارتباط نزدیک داشت. این در حالی بود که بصره با بازار ایران ارتباط پایداری نداشت.

نزدیکی و هم‌جواری با ایالت فارس از دیگر مزیت‌های بندر بوشهر بود که در گرایش به سمت آن مؤثر بود. فارس ایالتی ثروتمند و غنی با جمعیت فراوان بود. به‌ویژه در دورﮤ کریم‌خان، این ایالت و به‌خصوص شیراز رونق فراوانی پیدا کرد (موسوی‌نامی، 1363: 155). درضمن، دولت‌های خارجی نیز از پیش دفاتری در شیراز داشتند که به شناخت آنها از اوضاع اقتصادی آنجا کمک می‌کرد. بنابراین در زﻣﻴﻨﮥ ﺗﺄمین، توزیع و مبادﻟﮥ کالا و اجناس بندر بوشهر این استعداد را داشت که نقش واسطه‌ای ایفا کند؛ پس همجواری بوشهر با شیراز، مرکز جدید قدرت سیاسی در ایران، باعث شده بود تا این بندر برای تجارت گزﻳﻨﮥ مطلوبی باشد.

آمادگی شیخ‌ناصر برای برپایی شعبه‌ای از کمپانی در بوشهر، عامل مهم دیگری بود که باید در نظر گرفت (Lorimer, 1915: 94-95 Saldanha,1986: 151-152). داگلاس (Douglas)، نمایندﮤ کمپانی در بندرعباس، ‌‌با ارسال ناﻣﮥ شیخ بوشهر در سال1761م/ 1175ق که خطاب به حاکم بمبئی نوشته شده بود، حکومت متبوع خویش را از پیشنهادهای شیخ مبنی‌بر پیشقدم‌شدن برای برقراری مناسبات، اعطا معافیت گمرکی به تجار انگلیسی، امکان پرداختن به امور تجاری گوناگون و نقش بوشهر در جایگاه محل اتصال تمامی جاده‌های ایران و امنیت آن باخبر کرد (Saldanha, 1986: 153).

سرانجام به‌دنبال بررسی مقامات حکومت بمبئی و با دریافت دومین نامه از شیخ بوشهر5 (Public Department Diary, No.38 ,2thfebruary 1762. Bombay Castle) مقدمات انعقاد نخستین موافقت‌نامه بین شیخ بوشهر و نمایندﮤ شرکت هند شرقی فراهم شد..

هنگامی‌که در سال1763م/ 1177ق، پرایس (Price) به بوشهر رسید در غیاب شیخ‌ناصر، حاکم بوشهر، با برادر وی، شیخ‌سعدون، وارد مذاکره و گفت‌وگو شد (Bushire Diary,20th,22th April1763, Bombay Castle). سرانجام پس از مذاکراتی که صورت گرفت، پرایس با نایب حاکم بوشهر توافق‌نامه‌ای امضا کرد که باتوجه به موقعیت تجاری بوشهر، اجرای آن با کل تجارت ایران ارتباط پیدا ‌‌کرد. ازآنجاکه قرارداد مذکور ابتدا در سال1763م/ 1177ق، بین پرایس و سعدون در بوشهر تنظیم و منعقد شد، )به نام دو عاقد آن سعدون‌پرایس نام‌گذاری شد. به‌دنبال‌آن، مدتی بعد نخستین نمایندﮤ مقیم بوشهر نیز تعیین شد (Bushire Diary,20th April 1763,Bombay Castle). ازاین‌پس، تمایل به برقراری و حفظ مراودات تجاری و امکان برخورداری از حمایت شیخ بوشهر، همواره از موضوعات بحث در مراسلات کارگزاران شرکت هند شرقی در بمبئی، بوشهر و بصره بود (Saldanha, 1986: 167-169).

طولی نکشید که مقدمات برقراری ارتباط نمایندﮤ ایک با کریم‌خان فراهم شد. روابط بین کریم‌خان زند و انگلیسی‌ها بسیار بااهمیت است؛ زیرا بر تمام ابعاد امور خلیج‌فارس تأثیر عمیق بر جای‏ گذاشت و بر موقعیت انگلیسی‌ها در سراسر منطقه اثر گذاشت (ویلسون، 1366: 209). از خصوصیات مناسبات این دوران باید به منافع موجود و نیاز متقابل به توانایی‌های دو طرف اشاره کرد.

در یک نگاه مشخص می‌شود که مواد قرارداد به‌سود کمپانی هند شرقی انگلیس تنظیم شد و امتیازات مدنظر کمپانی کسب شد. در این قرارداد اجازﮤ ﺗﺄسیس تجارت‌خانه در سواحل خلیج‌فارس و به‌کارگیری توپ برای دفاع از آنجا، معافیت از پرداخت حقوق گمرکی دربارﮤ کالاهایی که به ایران وارد یا خارج می‌شد، انحصار واردات پارچه‌های پشمی به ایران برای کمپانی، آزادی خریدوفروش هر نوع کالا در ایران، انجام هر نوع معامله با کشتی‌های انگلیسی ازسوی تجار ایرانی با اطلاع و رضایت نمایندﮤ مقیم کمپانی، آزادی در انجام مراسم مذهبی، تسلیم افراد فراری وابسته به کمپانی و معافیت کارکنان کمپانی از پرداخت مالیات و عوارض گمرکی امتیازاتی بودند که به کمپانی انگلیسی اعطا شد..

به فرمان کریم‌خان، قسمتی به قرارداد افزوده شد و اگر آن قسمت نبود، قرارداد به‌صورت یک‌طرفه به‌سود کمپانی هند شرقی بود. کریم‌خان که به‌فراست دریافته بود که خروج پول، به‌صورت طلا و نقره، به فقر ایران منتهی خواهد شد، ﺗﺄکید کرد که تجار انگلیسی نباید تمام وجوه مال‌التجارﮤ خود را که در ایران به فروش می‌رسانند، به خارج حمل کنند. این اقدام کریم‌خان در الزام کمپانی به خرید کالا از ایران، در رونق تولیدات داخلی و صادرات به خارج مؤثر واقع می‌‌شد. وکیل که تاحدی به سیاست کمپانی انگلیسی پی‌برده بود، ﺗﺄکید کرد که آنان نباید به دشمنان پادشاه ایران مساعدت کنند؛ زیرا خان زند تلاش می‌کرد با این روش از دخالت انگلیسی‌ها در امور داخلی ایران جلوگیری کند.

پس از انعقاد قرارداد، علاوه‌بر کمپانی هند شرقی، دیگر تجار انگلیسی که به‌صورت انفرادی یا جمعی با ایران تجارت می‌کردند، خود را از پرداخت عوارض و مالیات به دولت زند معاف دانستند و تلاش کردند که از این امتیاز به‌سود خویش بهره جویند. مقرر شده بود که کمپانی کالاهای دیگران را جز متاع خویش قلمداد نکند؛ اما تجار انگلیسی که به کمپانی وابستگی نداشتند، از این قرارداد به‌نفع خود بهره‌برداری می‌کردند. این امتیاز، تجار انگلیسی را در مقایسه با تجار ایرانی در موقعیت بهتری قرار می‌داد؛ زیرا بازرگانان ایرانی مجبور بودند که عوارض و مالیاتی به دولت زند پرداخت کنند که گاه میزان آن به پنجاه‌درصد قیمت کالا می‌رسید (امین، 1370: 94).

به همین علت، کالاهایی که تجار انگلیسی به ایران وارد می‌کردند، بسیار ارزان‌تر از کالاهایی بود که تجار ایرانی به کشور وارد می‌کردند و در عمل، تجار ایرانی قادر نبودند با تاجران انگلیسی رقابت کنند و بازار واردات و صادرات به دست بازرگانان انگلیسی وابسته به کمپانی هند شرقی و دیگر تجار انگلیسی می‌افتاد. ازسوی‌دیگر، معافیت گمرکی بازرگانان انگلیسی که کاهش عایدات حکام محلی را موجب شده بود، بروز اختلاف میان این حکام و دولت زندیه را باعث می‌شد. در مجموع، کمپانی هند شرقی انگلیس از قرارداد با دولت زند اهدافی را دنبال می‌کرد؛ ازجمله:

1. داشتن پایگاهی در سواحل ایران برای اداﻣﮥ مؤثر فعالیت تجاری خود در منطقه؛ .

2. رهایی از پرداخت عوارض گمرکی؛ این معافیت‌های گمرکی موجب می‌شد کالاهایی را که کمپانی انگلیسی از ایران خارج یا وارد می‌کردند، ارزان‌تر از کالاهایی باشد که تجار دیگر به ایران وارد یا خارج می‌کردند.

3. انحصار تجارت پارچه‌های پشمی با ایران؛ همان‌طورکه در بخش چارچوب نظری اشاره شد، انحصارطلبی دولت‌های سوداگر از ابزار و شاخصه‌های آنان بود. در قرارداد مذکور، ﻧﺘﻴﺠﮥ این انحصار از میدان خارج‌کردن رقبای انگلستان، بسط نفوذ انگلیسی‌ها در ایران و قبضه‌کردن بازار ایران بود. از قضا این ماده یکی از بندهای مهم آن قرارداد بود که تا آن زمان، هیچ کمپانی دیگری به آن دست نیافته بود. گفتنی است، واک کالاهای پشمی خود را با قیمتی ارزان‌تر به تجار می‌فروخت و در برخورد با تجار ایرانی خساست تجار انگلیسی را نداشت. بنابراین کمپانی انگلیس از خطر رقابت کمپانی هلند به‌شدت نگران بود.

4. جلب حمایت و مساعدت دولت زند در پرداخت مطالبات کمپانی هند شرقی انگلیس و بازگرداندن فراریان؛

5. ﺗﺄمین امنیت تجارت‌خاﻧﮥ کمپانی هند شرقی انگلیس؛ نمایندگی کمپانی انگلیس در بندرعباس در برابر تهاجم فرانسویان آسیب‌پذیر نشان داد و دفتر نمایندگی کمپانی در بندرریگ را میرمهنا ویران کرد؛ اما در بوشهر انگلیسی‌ها دارای توان دفاعی بودند؛ زیرا اجازﮤ نگهداری توپ به آنان داده شده بود.

6. مقابله با رقبای کمپانی هند شرقی انگلیس به‌ویژه هلندی‌ها؛ در اوضاعی که کمپانی انگلیسی، بندرعباس را ترک کرد و در بصره مستقر شد، هلندی‌ها جزیرﮤ خارک را در اختیار داشتند و امکان داشتند که با ایران ارتباط تجاری داشته باشند. ازسوی‌دیگر آنان این امکان را داشتند که با استفاده از موقعیت جزیرﮤ خارک، در تجارت کمپانی هند شرقی انگلیس در بصره اختلال ایجاد کنند. بنابراین انگلیسی‌ها نیازمند پایگاهی در ایران بودند و از این لحاظ، بوشهر جای مناسبی بود.

7. لزوم همکاری انگلیسی‌ها و ایرانی‌ها برای ایجاد امنیت و رونق تجارت در خلیج‌فارس. انگلیسی‌ها به‌خوبی می‌دانستند که درصورت دشمنی دولت ایران، تجارت و منافع آنان در خلیج‌فارس به‌طور جدی تهدید خواهد شد و در برقراری امنیت در خلیج‌فارس و تسهیل در امر تجارت، همکاری این دو ضروری می‌نمود. انگلیسی‌ها با بستن قرارداد 1763م/1177ق، در دوستی با ایران برای رسیدن به این هدف تلاش کردند.

8.. لزوم ایفای نقشی مؤثرتر در خلیج‌فارس؛ انگلستان پس از غلبه بر فرانسه در جنگ‌های هفت‌ساله و کنارزدن رقبا در هند، صاحب موقعیت بهتری شد. با تثبیت موقعیت کمپانی هند شرقی انگلیس در هندوستان، این کمپانی بخشی از نیرو و امکانات خود را برای ایفای نقشی مؤثرتر در خلیج‌فارس و دفاع از منافع تجاری خود به کار می‌گرفت.

به‌طوری‌که به نقل از پژوهشگری، این توافق‌نامه بهترین امتیازی بود که کمپانی از زمان فعالیت خود در ایران تا آن زمان به دست آورده بود6 که پرایس نیز در گزارش خود، از آن باعنوان حاکمیت تمام‌عیار ملت انگلستان در خلیج‌فارس یاد می‌کند (امین، 1370، 115). این عبارت البته مبالغه‌آمیز نبود؛ زیرا کمپانی با تأیید کریم‌خان علاوه‌بر حق انحصار ورود پارچه‌های پشمی به ایران، این اجازه را داشت درصورتی‌که افرادی را در حال تخطی از این ماده ببیند، آنها را بازداشت کند و اموالشان را به‌نفع خود توقیف کند. نمایندﮤ کمپانی در مذاکره با خان زند به این امتیاز دست یافت که به جز دفتر تجاری کمپانی هند شرقی انگلیس، هیچ دفتر تجاری خارجی دیگری در بوشهر فعالیت نداشته باشد. در پاسخ باید گفت که چون دولت زند به‌علت نداشتن نیروی دریایی، به اعمال سلطه در سواحل جنوبی و جزایر ایرانی خلیج‌فارس قادر نبود، هدف کریم‌خان از اعطای این امتیازات به کمپانی این بود که برای رفع این مشکل، با قدرت‌های خارجی حاضر در خلیج‌فارس ارتباط برقرار کند و با آنها همکاری کند. بنابراین خان زند تلاش کرد که ارتباط و همکاری آنها ازطریق دولت زند صورت گیرد؛ زیرا اقدام خودسراﻧﮥ برخی حکام در کرانه‌های جنوبی ایران، در دعوت بیگانگان به تجارت و استقرار در خاک ایران، به منزﻟﮥ اعلام استقلال و اطاعت‌نکردن از دولت مرکزی ایران بود. درصورت دخالت‌نکردن دولت زندیه در چنین قراردادهایی، کریم‎خان این امکان را نداشت که سیاست‌های خود را در خلیج‌فارس پیاده کند و در جهت ﺗﺄمین منافع سیاسی و تجاری خود دست به اقدامی زند؛ برای مثال، حاکمانی همچون میرمهنا، نصیرخان لاری و ملاعلی‌شاه بیشتر به فکر حفظ استقلال خود در برابر دولت مرکزی ایران بودند و حاضر نمی‌شدند که مجری برنامه‌ها و سیاست‌های دولت زند شوند (ویلسون، 1366: 209)..

درهرصورت، در روابط ایران عصر زندیه با ایک ازیک‌سو و سیاست‌های کمپانی در خلیج‌فارس ازسوی‌دیگر، این قرارداد نقطه عطفی به شمار می‌رود. در ارتباط با انگلیسی‌ها و موقعیت آنها ﻧﻜﺘﮥ مهم این است که انگلیسی‌ها این قرارداد و مفاد آن را در اوضاعی تنظیم کردند که در حال چرخش و دگرگونی در رویکرد خود بودند. این رویکرد حاکم، همکاری جدی ایک با خان زند را در امور خلیج‌فارس مانع شد؛ زیرا برنامه‌های ایک در مقایسه با دورﮤ نادرشاه خطرناک‌تر و پیچیده‌تر شده بود.

قرارداد 1763م/1177ق، حاکی از این بود که ایک دیگر کمپانی تجاری نیست که فقط به‌دنبال تجارت و اهداف تجاری باشد؛ بلکه آنان آماده می‌شدند تا وظایف تازه‌ای را در خلیج‌فارس بر عهده بگیرند و نقش‌های جدید ایفا کنند. خان زند در قرارداد مذکور انحصار تجارت در ایران و به‌خصوص تجارت پشم در تمام بنادر ایران را به ایک واگذار کرد (Cambridge History of Iran,1991, vol 7: 362) و امیدوار بود که بابت آن، مساعدت‌‌ انگلیسی‌ها را در راستای تحقق اهداف خود و کنترل هرچه بیشتر بر خلیج‌فارس دریافت کند؛ اما اوضاع و تحولات نشان داد که ایک مایل به همکاری جدی نیست و بنابراین در سال 1769م/1182ق، با لغو قرارداد ازسوی کریم‌‌خان زند، انگلیسی‌ها از بوشهر خارج شدند (رائین، 1356: 672). این اقدام از درک کریم‌‌خان از هدف واقعی انگلیسی‌ها و همکاری‌نکردن آنها با حکومت زند حکایت می‌کند.

 

نتیجه

در ﻧﻴﻤﮥ دوم قرن 18م/12ق، سیاست نمایندگی شرکت هند‌‌ شرقی بریتانیا در خلیج‌فارس از عملکرد دولت متبوع خود در اروپا و هندوستان ﺗﺄثیر می‌پذیرفت. باوجود بعد مسافت، از نظر تعیین موقعیت و منزلت بریتانیا در سیاست جهانی، این دو عامل تعیین‌کننده در مسیری قرار داشتند که مقصد نهایی آن سیادت و برتری اقتصادی دولت بریتانیا در جهان آن روزگار بود.

با خروج نیروی کمپانی هند شرقی فرانسه از هندوستان و دسترسی ایک به منابع انبوه ثروت در بنگال، فرصت مناسب برای شرکت هند شرقی بریتانیا فراهم آمد تا بخشی از منافع و اقدامات خود را متوجه خلیج‌فارس کند؛ به‌ویژه آنکه به‌واﺳﻂﮥ تجارت دیرین خلیج‌فارس و بنگال، حجم درخور توجهی از طلا و نقره به ذخایر شرکت هند شرقی بریتانیا سرازیر می‌شد که این امر به‌طور کامل با اهداف اقتصادی دولت متبوع آن مطابقت داشت..

برتری بریتانیا بر فرانسه در هندوستان، در ابعاد سیاسی‌اقتصادی خلیج‌فارس تأثیر عمیق بر جای گذاشت و بر موقعیت انگلیسی‌ها در سراسر منطقه اثر بخشید؛ به‌گونه‌ای‌که از این دوره به بعد، عملکرد و ماهیت سیاسی کمپانی هند شرقی انگلیس در خلیج‌فارس ملموس‌تر شد. جابه‌جایی کانون تجاری از بندرعباس به بوشهر و بصره، کسب امتیازات مصونیت کنسولی ازسوی نمایندﮤ ایک در بندر بصره و انعقاد قرارداد سعدون‌پرایس در سال 1177ق/1763م نقطه عطف و سرآغاز سیاسی‌شدن حضور انگلستان در خلیج‌فارس قلمداد می‌شود؛ علاوه‌بر‌‌این در همین برهه، یعنی 1763تا1765م/1179تا1177ق، اخراج هلندی‌ها از جزیرﮤ خارک ازجمله عوامل اساسی بودند که افزایش قدرت انگلستان و کمپانی هند ‌‌شرقی آن دولت را در منطقه باعث شدند. این دگرگونی در رویکرد انگلیسی‌ها، نتایج گوناگون و بسیار مهمی را به بار آورد؛ به‌گونه‌ای‌که در دهه‌های 1760تا1780م/1170تا1190ق، سیاست‌ها و رفتارهای ایک در چارچوب این رویکرد، باعث ایجاد دوره‌ای در تاریخ خلیج‌‌فارس شد که از آن باعنوان دورﮤ انتقال به عصر استعمار یاد می‌شود؛ به‌گونه‌ای‌که در آستاﻧﮥ قرن 19میلادی/13قمری درعمل، زمینه‌های انتقال جوامع پیرامونی خلیج‌فارس را به‌سوی استعمار انگلستان فراهم کرد.

پی‌نوشت.

1. در اواخر سال 1600میلادی، کمپانی هند شرقی انگلیس ﺗﺄسیس شد. این کمپانی تا اواسط قرن 19م/13ق به‌طور نیمه‌مستقل به کار خود ادامه داد؛ اما پس از این دوره، به‌طور رسمی زیر نظر دولت بریتانیا قرارگرفت و تا پایان جنگ‌جهانی‌دوم نیز همچنان به کار خود ادامه ‏داد. چون نام لاتین کمپانی هند شرقی انگلیس (England India Company) بود، به اختصار به ایک (E. I. C ) معروف شد (رک: گاردنر، 1383). درضمن نام کمپانی هند شرقی هلند (VerenigeleOstindisheCompagine) بود که به اختصار به واک (V. O. C) معروف شد و ازاین‌پس در هر جای این پژوهش نشانه اختصاری (واک) به کار رود، منظور همان کمپانی هند شرقی هلند است.

2. ویلیام پیت (1759تا1806م)، مشهور به پیت جوان که پسر دوم ویلیام پیت پدر، لرد چاتهام بود. جوان‌ترین و به‌عقیدﮤ بسیاری از صاحب‌نظران یکی از برجسته‌ترین نخست‌وزیران انگلستان در سال‌های (1784تا1800و 1804تا1806) بود. از نخستین اقدامات وی گذراندن اساسنامه جدیدی برای کمپانی هند شرقی (1784م) از تصویب پارلمان بود (ستاندیش، 1383: 178).

3. فرانسه در قرن هفده میلادی/یازده قمری، جایگاه اسپانیا را به خود اختصاص داد و به قدرتمندترین دولت اروپایی تبدیل شد. فرانسه در دهه نخست قرن هفدهم میلادی به مداخله در اسپانیا که به جنگ جانشینی اسپانیا مشهور است، ورود پیدا کرد؛ اما دیگر دولت‌های اروپایی که از قدرت فرانسه ناراضی و نگران بودند، علیه فرانسه متحد شدند. انگلستان، هلند، سوئد، اتریش و پروس برای درهم‌شکستن قدرت فرانسه دست‌به‌دست هم دادند. سرانجام در سال 1713م/1136ق، با شکست فرانسه و عقد معاهده اوتریخت (Treaty of Utrecht) جنگ پایان پافت. این پیمان، پایانی بر جاه‌طلبی‌های لویی‌چهاردهم و سودای فرانسه برای تسلط بر اروپا بود. فرانسه در این معاهده امتیازات بسیاری از دست داد و انگلستان در مستعمرات و آبراه‌های حیاتی به منافع بسیاری رسید Black,1999: 45–48)).

4. سدید‌‌السلطنه نیز بر این امر ﺗﺄکید می‌کند و می‌نویسد: «مؤسسات هلندی‌ها در خلیج‌فارس روش تجارت داشته است؛ اما به طرز نظامی به مناسبت ترقیات و پیشرفت انگلیسی‌ها، به‌تدریج تجارت و نفوذ آنها معدوم شده است» (سدیدالسلطنه، 1363: 627)..

5. ر. ک، پیوست، سند شماره 1؛ Translation of .A Letter From Sheikh Nasir of Bushire to the Governor of Bombay.

6. ویلسون در کتاب خلیج‌فارس مطرح می‌کند که این امتیازات در زمان پادشاهی ضعیف و در دورﮤ اغتشاشات و هرج‌ومرج‌های داخلی داده شده است (ویلسون، 1366: 209و210). برخی نیز عقد این قرارداد را « واگذاری امتیازات گسترده تجارتی» به کمپانی هند شرقی انگلیس می‌دانند (سیوری، 1377: 75)؛ اما سایکس مغایر با این نظرها، معتقد است که ایران در قرارداد مذکور در «شرایط مساعدی» قرار داشت (سایکس، 1381: 2/404).

الف. کتاب
. اسدپور،حمید، (1387)، تاریخ اقتصادی و سیاسی خلیج‌فارس در عصر افشاریه و زندیه، تهران: مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم‌انسانی.
. العامر، یقظان سعدون، (1990)، نشاط شرکه الهند الشرقیه الانکلیزیه فی البصره، جامعه البصره: دارالحکمه سلسله تراث البصره.
. امین، عبدالامیر، (1370)، منافع بریتانیا در خلیج‌فارس، ترجمه علی رجبی یزدی، تهران: امیرکبیر.
. برومند، صفورا، (1381)، سرکنسولگری بریتانیا در بوشهر، تهران: وزارت خارجه.
. پری،جان، (1365)،کریم‌خان زند، ترجمه علی‌محمد ساکی،تهران: توس.
. رائین، اسماعیل، (1356)، دریانوردی ایرانیان، 2ج، تهران: جاویدان.
. رجائی، غلامعلی، (1390)، کمپانی هند شرقی‌‌انگلیس و ایران دوره زند، تهران: مرکزاسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت خارجه.
. دولاندولن، ش، (1368)، تاریخ جهانی، ترجمه احمد بهمنش، ج2، تهران: دانشگاه تهران.
. سایکس، سرپرسی، (1381)، تاریخ ایران، ترجمه سیدمحمد فخرداعی گیلانی، 2ج، تهران: دنیای کتاب.
. ستاندیش، جان، (1383)، ایران و خلیج‌فارس، ترجمه عبدالرضا سالار بهزادی، تهران: نی.
. سدیدالسلطنه (کبابی)، محمدعلی‌خان، (1363)، بندرعباس و خلیج‌فارس؛ اعلام الناس فی احول بندرعباس، تصحیح احمد اقتداری، تهران: بی‌نا.
. سیوری، راجر و جی. بی کلی، (1377)، خلیج‌فارس از دوران باستان تا اواخر قرن هجدهم میلادی، ترجمه حسن زنگنه، قم: مرکز بوشهرشناسی.
. فقیه، خورشید، (1383)، زوال دولت هلند در خلیج‌فارس با ظهور میرمهنای بندرریگی، بوشهر: شروع.
. فلور، ویلم، (1371)، اختلاف تجاری ایران و هلند در عصر افشاریان و زندیان، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران: توس.
. --------، (1368)، حکومت نادرشاه، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران: توس.
. --------، (1371)، هلندیان در جزیره خارک، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران: توس.
. کسروی، احمد، (1362)، تاریخ پانصدساله خوزستان، بی‌جا: خواجو.
. گاردنر، براین، (1383)، کمپانی هند شرقی، ترجمه کامل حلمی و منوچهر هدایتی خوش‌کلام، تهران: پژوه.
. گرمون، استفان رای، (1378)، چالش برای ثروت و قدرت در جنوب ایران، ترجمه حسن زنگنه، قم: همسایه.
. ماله،آلبر،ایزاک،ژول، (1367)، تاریخ قرن هجدهم و انقلاب کبیر فرانسه و امپراتوری ناپلئون، ترجمه رشید یاسمی.تهران: دنیای کتاب و علم.
. موسوی‌نامی اصفهانی، میرزاصادق، (1363)، تاریخ گیتی‌گشا، به کوشش سعید نفیسی، تهران: چاپخانه اقبال.
. نهرو،جواهرلعل، (1366)، نگاهی به تاریخ جهان، ترجمه محمود تفضلی، ج1و2، تهران: امیرکبیر.
. ویلسون، سرآرنولد، (1366)، خلیج‌فارس، ترجمه محمد سعیدی، تهران: علمی فرهنگی.
. ویلسون، هارولد، (1366)، نخست‌وزیران انگلیس، ترجمه جلال رضائی‌راد، تهران: گفتار.
 
ب. اسناد لاتین
. Bombay public or General Department Diaries , 1720 - 1800.
. Resident Records Persian Gulf ,Bushehr (Bushehr Diaries), 1763- 1811, Incoming and Outgoing Correspondence Between Bushehr and other East India Company Settlements.
 
ج. کتاب لاتین
. Avery, Peter, (Editor), (1991), The Cambridge history of Iran.vol 7. first published. Cambridge. University Press.
. Black, Jeremy, (1999), Britain As A Military Power, 1688–1815. London: RoutledgePress.
. Fryer, John, (1912), A New Account of East India and Persia,being nine years, travels,1672-1681. London. Edited by William Crooke.Vol. 2. London.
. Kelly, j.b, (1968), Britain And The Persian Gulf 1795-1880. Oxford. Clarendon. Press.
. Lorimer, John, Gordon, (1908-1915), Gazetter of the Persian Gulf, Oman and central Arabia, (2 vols), Calcutta: superintendent of Government Printing.
. Marston, Daniel, (2001), The Seven Years' War.Essential Histories.Osprey Publishing.
. Redman, Herbert J, (2014), Frederick the Great and the Seven Years' War, 1756-1763.McFarland Press.
. Saldanha, J.A, (1986), The Persian Gulf Precis. Persian Gulf Precis, Vol, 1.