نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار تاریخ دانشگاه پیامنور، تهران، ایران
چکیده
با ورود اسلام به ایران، برای حدود دو قرن، ایرانیان در عرصۀ مناسبات سیاسی و اداری نقش چندانی نداشتند؛ اما با روی کار آمدن عباسیان، زمینه برای نفوذ ایرانیان در عرصههای سیاسی و فرهنگی به وجود آمد. اشتغال ایرانیان به علوم از همان ابتدا از یک سو و توجه خلفا به آموزش دینی مردم سرزمینهای مفتوحه از آغاز فتوحات از سوی دیگر، انتشار علوم دینی را در ایران باعث شد. علم اولین وسیلۀ ارتباط ایرانیان برای مشارکت در حکومت اسلامی بود. ایرانیان در جریان شکلگیری تمدن اسلامی و البته در کنار سایر اقوام و ملل، سهم درخور توجهی ایفا کردند. در این میان، مناطق مختلف ایران از جمله اردبیل، به فراخور وضع سیاسی فرهنگی، در روند شکلگیری تمدن اسلامی تأثیرگذار بودهاند. به باور نگارنده، با بررسی تراجم علمای اردبیل، میتوان دریافت که دانشمندان اردبیل در بالندگی دستهای از علوم سهیم بودهاند. همچنین موقعیت استراتژیک و حوادث سیاسی منطقه و نیز پویا نبودن و رونق نداشتن مراکز علمی اردبیل، بر وضعیت فرهنگی منطقه تأثیرگذار بودهاست. نتیجه مبیّن آن است که دانشمندان منطقه بیشترین فعالیت را در حوزۀ علوم اسلامی، بهویژه عرفان و حدیث داشتهاند. همچنین به علت نبود ثبات سیاسی و پویا نبودن مراکز علمی منطقه، بسیاری از دانشمندان اردبیل اقدام به مهاجرت کردند و مراکز علمی منطقه چندان در کانون توجه دانشمندان سایر مناطق نبود.
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
Ardebil's Cultural Situation Based on Biographical Figures from the Early Centuries to the Tenth Century
نویسنده [English]
- Fateme Jafarnia
Assistant professor of History, University of Payame Noor, Tehran, Iran
چکیده [English]
With the entry of Islam into Iran for about two centuries, Iranians did not have much role in political and administrative relations, but with the arrival of the Abbasids, the Iranian influence in the political and cultural arenas was emerged. The Iranian employment of the scientists from the very beginning, on the one hand, and the attention of the caliphs to the religious education of the people of the lands that were flourishing from the beginning of the conquests on the other hand, led to the spread of religious sciences in Iran. Science was the first means of communication for Iranians to participate in the Islamic government. Iranians played a significant role during the formation of Islamic civilization and, of course, along with other peoples and nations. Meanwhile, various regions of Iran, including Ardebil, based on the political-cultural conditions, have influenced the formation of Islamic civilization. According to the author of the paper, by investigating the biographies of Ardebili scholars, one can find that the scientists of Ardebil were in the flourish of a bunch of sciences. Also, the strategic situation and political events in the region, as well as the lack of dynamism and prosperity of Ardebil scientific centers, have affected the cultural situation in the region. The result shows that the scientists of the region have had the most activity in the field of Islamic sciences, especially mysticism and hadith. Also, due to the political instability and lack of dynamism of the scientific centers of the region, many Ardebili scientists have migrated and the scientific centers of the region have not been much considered by scientists in other regions.
کلیدواژهها [English]
- Ardebil
- mysticism
- Hadith
- Biographical
- Islamic Sciences
مقدمه
با آغاز فتوحات مسلمانان و ورود اسلام به مناطق مختلف، از جمله سرزمین ایران، تاریخ و تمدن ایران وارد مرحلۀ جدیدی شد. از نظر سیر تاریخی، ایرانیان در دورۀ خلفای راشدین (11تا40ق/633تا661م) دچار نوعی بهتزدگی ناشی از فتوحات گستردۀ اعراب و سقوط امپراتوری ساسانی شدند. در دورۀ اموی (40تا132ق/661تا750م) نیز، تنها در لایههای میانی و زیرین نهادهای سیاسی و اداری به خدمت گرفته شدند. اما با رویکارآمدن عباسیان، از یک سو ایرانیان خود باوری خود را بازیافتند و از دیگر سو، عباسیان به پاس خدمات آنان، مناصب و مقامات مهم را به ایشان سپردند و زمینۀ نفوذ همه جانبۀ آنان را فراهم کردند. در عصر اول عباسی یا عصر زرین تمدن اسلامی، خلفای عباسی در کارهای حکومتی خود بر ایرانیان تکیه میکردند و این به معنی گسترش فزایندۀ فرهنگ ایرانی در این عصر، در مقایسه با عصر اموی، بود. در ادامه، ایرانیان موجب رشد انواع دستاوردهای ادبی و علمی شدند که به زبان عربی توسط آنان به نگارش درآمد.
ایرانیان از همان عصر صحابه، به علوم اشتغال داشتند و در آغاز فتوحات، خلفا دانشمندان عرب را برای آموزش و آگاهی دینی مردم سرزمینهای مفتوحه میفرستادند (عبدالمعطی الصیاد، 1373: 73). بهواسطۀ همین معلمان، علوم دینی در ایران انتشار یافت. در جریان شکلگیری تمدن اسلامی، ایرانیان نقش درخور توجهی ایفا کردند (عبدالمعطی الصیاد، 1373: 74). البته در کنار ایرانیان، سایر اقوام و ملل نیز سهیم بودند. حضور علمای مسلمان، فارغ از هر نژاد و قومیّت، تمدن اسلامی را شکل بخشید (زرینکوب، 1376: 31). به نظر نگارنده، تراجم دانشمندان مسلمان در علوم مختلف نشاندهندۀ این امر است. آنچه به نام تمدن اسلامی شهرت یافت، محصول اندیشه و فکر دانشمندان مسلمان از مناطق مختلف بود. علاوهبرآن مناطق مختلف ایران، به فراخور اوضاع سیاسی اجتماعی، در دورههای مختلف ایفای نقش کردند. با نگاهی به تراجم علما و رجال هر منطقه در قرون مختلف، میتوان از سویی حوزۀ فعالیتهای علمی و از سوی دیگر، وضعیت فرهنگی هر منطقه را متأثر از تحولات سیاسی بررسی کرد.
در این پژوهش قصد نداریم تا نگاه قومی، نژادی و منطقهای به تمدن اسلامی داشته باشیم. هدف از این پژوهش آن است که با رویکردی جدید به تراجم علما و رجال اردبیل، با حوزۀ فعالیت علمای منطقه و تأثیر حوادث سیاسی بر وضعیت علمی اردبیل آشنا شویم. فقدان متون تاریخ اجتماعی و فرهنگی بهصورت ویژه و مستقل از ادوار گذشتۀ تاریخ ایران، ما را برآن میدارد تا با استفاده از مآخذ دیگر این کمبود را جبران کنیم. یکی از بهترین مآخذ برای این کار، آثار تراجم و شرححالنگاری است (جعفریان، 1389: 1). در وضعی که کتب تاریخی بهطور عمده، ناظر به تاریخ سیاسی است، با پژوهش در تراجم رجال میتوان میزان تأثیر هر منطقه را در توسعه و تکوین تمدن اسلامی روشن کرد. کتب تراجم علاوهبر آشنایی با مشاهیر، میتواند به شناخت وضعیت علمی و فرهنگی مناطق مختلف اسلامی یاری رساند.
از نظر پژوهشگران غربی نیز، پژوهشهای زندگی نامهای کمک موثری به درک تغییرات عمدۀ اجتماعی میکند. از نظر آنان، هدف از مطالعۀ زندگینامهها بهدستآوردن درکی از زندگی و تجربیات افراد در زمینۀ تاریخیاجتماعی است (Snowman, 2014: 53). برخی پژوهشگران روشهایی همچون روش واقع گرایی، روش نئو مثبتگراها و روش روایی واقعیت را برای مطالعۀ زندگینامهها مطرح کردهاند. ضمن آنکه ترکیبی از این روشها میتواند وجود داشته باشد. در پژوهشهای زندگینامهای، موضوعات معرفتشناسی و روش شناختی در کانون توجه است. مطالعات زندگی نامهای در میان تعدادی از حوزههای علمی و تجربی کاربرد دارد. هدف پژوهش زیستنامهای در انواع متفاوت آن، جمعآوری و تفسیر زندگی سایران بهعنوان بخشی از درک انسانی است (Sabirov, 2015: 249).
این پژوهش درصدد پاسخ به این سؤالات است: موقعیت استراتژیک اردبیل و حوادث سیاسی آن، بر وضعیت فرهنگی منطقه چه تأثیری گذاشتهاست؟ برخوردار نبودن اردبیل از مراکز علمی پویا و معتبر، بر وضعیت فرهنگی منطقه چه تاثیری گذاشتهاست؟ عملکرد علمی دانشمندان اردبیل در رشد و بالندگی کدام دسته از علوم تأثیرگذار بودهاست؟ هدف از این پژوهش آن است تا از رهگذر تراجم علما و دانشمندان اردبیل در متون مختلف، به بررسی وضعیت علمی و فرهنگی منطقه از قرون نخستین تا آغاز قرن دهم هجری بپردازیم.
پیشینۀ پژوهش
پژوهشهای انجامشده دربارۀ تاریخ اردبیل، بسیار محدود و اندک است؛ از سوی دیگر، بررسی تاریخ فرهنگی براساس زندگینامههای مشاهیر و دانشمندان چندان در کانون توجه نبودهاست. ازاینرو، نمونه پژوهشهای انجامشده در این زمینه، در دست نیست. البته اوضاع فرهنگی براساس شاخصهای دیگر بررسی شدهاست؛ اما مطالعۀ متون زیستنامهای برای هدفی به جز شرح و توصیف زندگی و احوال دانشمندان تاکنون مغفول ماندهاست. براین اساس، با توجه به کمبود اطلاعات در حوزۀ تاریخ فرهنگی، به نظر میرسد با رویکردی جدید به منابع زیستنامهای، بتوان جنبههای مختلفی از تاریخ فرهنگی مناطق مختلف ایران را بازسازی کرد. برخی پژوهشهای مرتبط با موضوع:
مقاله «تاریخ فرهنگی و اجتماعی مرکز ایران در نیمه دوم قرن دهم هجری» (بر اساس کتاب خلاصهالاشعار) تالیف رسول جعفریان (1389): نویسنده در مقدمه به این مطلب اشاره میکند که فقدان متون ویژۀ تاریخ اجتماعی و فرهنگی بهصورت مستقل از ادوار گذشتۀ تاریخ ایران، ما را برآن میدارد تا با استفاده از مآخذ دیگر این کمبود را جبران کنیم. یکی از بهترین مآخذ برای این کار، تذکرههای شعرا و بهطور کلی، آثار تراجم و شرح حال نگاری است. در این آثار بهطور مشخص، از افرادی در یک ظرف اجتماعی خاص سخن به میان آمده و این خود فرصتی است مغتنم تا با استفاده از آنچه بهعنوان شرححال آمدهاست، پایههای تاریخی اجتماعی و فرهنگی ریخته شود. کتاب خلاصهالاشعار تالیف میرتقیالدینمحمد کاشانی از جمله آثار تذکره است. این کتاب مشتمل بر شرححال 650 شاعر است. نویسندۀ مقاله براساس شرححال شاعران کاشان و اصفهان در قرن دهم قمری، به بیان ویژگیهای حیات فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی این مناطق پرداختهاست.
. مقاله «اوضاع فرهنگی آذربایجان، ارّان و ارمینیه در قرون نخستین اسلامی» تالیف سیدمهدی جوادی (1383): نواحی آذربایجان و ارّان و ارمینیه گذشته از موقعیت استراتژیکی، سیاسی، نظامی و اقتصادی خاص در ادوار مختلف تاریخی، یکی از مهمترین مناطق فرهنگی به شمار میآمدهاست. براین اساس، نویسنده با تکیه بر گزارشهای مقدسی در احسنالتقاسیم فی معرفهالاقالیم و استفاده از آثار برخی جغرافیدانان مسلمان تا اواسط قرن چهارم قمری، به بررسی اوضاع فرهنگی از جمله آموزشوپرورش، ادیان و مذاهب، میراث فرهنگی، آثار هنری و سکههای نواحی یادشده پرداختهاست.
. کتاب «اردبیل در گذرگاه تاریخ» تالیف باباصفری (1371): کتابی است جامع دربارۀ تاریخ اردبیل در سه مجلد که از دوران قدیم تا سال 1357ش، به بررسی حوادث و تحولات اردبیل پرداختهاست. این کتاب که از مهمترین پژوهشها در ارتباط با تاریخ اردبیل است، با تمرکز بر تاریخ سیاسی این شهر به نگارش در آمده است. هرچند مولف از رویدادهای اجتماعی، تعلیم و تربیت، فرهنگ و هنر، زبان، آداب و رسوم، علما و دانشمندان اردبیل هم سخن به میان آورده و در زمینۀ اقتصاد و راهها و نیز تاریخچۀ طب در اردبیل مطالبی عنوان کردهاست. ازآنجاکه مطالب اجتماعی و فرهنگی کتاب مربوط به ادوار متاخر است، در این پژوهش از منظر تاریخ سیاسی اردبیل به آن توجه شدهاست.
کتاب «تاریخ اردبیل و دانشمندان» تالیف سیدفخرالدین موسوی اردبیلی (1378): کتاب مشتمل بر دو مجلد است. مولف ابتدا به جغرافیای طبیعی، زمینشناسی، آبوهوا، تاریخ بنا و سابقۀ تاریخی شهر اردبیل پرداختهاست. بخش دیگر کتاب به شرح احوال و آثار علما و دانشمندان شهر اردبیل و شهرهای مشکین شهر و خلخال و آستارا اختصاص دارد. مطالب کتاب از جهت آشنایی با احوال آن دسته از رجال و مشاهیر شهرهای اردبیل و مشکینشهر و خلخال که در دورۀ زمانی پژوهش حاضر بررسی شدهاند، سودمند است.
پیشینۀ تاریخی اردبیل
استان اردبیل1 در شمالغربی ایران قرار دارد و رود ارس مرز شمالی آن را با جمهوری آذربایجان تشکیل میدهد. این استان به علت همسایهبودن با جمهوری قفقاز نه تنها حکم دروازۀ قفقاز را دارد، بلکه از جایگاه ارتباطی و استراتژیک ویژهای برخوردار است.
آثار باستانی سدههای 12 تا 16پ.م در نزدیکی شهر اردبیل و همچنین سنگنبشتۀ اورارتویی از سدۀ 7 تا 9پ.م، بیانگر دیرینگی فرهنگی است که در ادوار پیشین، در منطقۀ اردبیل وجود داشتهاست (بیات، 1370: 236). مادها در حدود دوهزار سال پیش از میلاد، سرزمینهایی را اشغال کردند که امروز استانهای اردبیل، آذربایجانغربی، آذربایجانشرقی و کردستان را تشکیل میدهد. در دورۀ هخامنشیان، منطقۀ اردبیل از جایگاه ژئوپولیتیک و استراتژیک ویژهای برخوردار بود و پادشاهان هخامنشی همیشه سربازانی را مجهز به ابزار نظامی آن روزگار، در این سرزمین به نگهبانی میگماشتند (ملکی، بیتا: 91). در دورۀ حکومت پارتها و در تمامی دوران ساسانی، منطقۀ اردبیل به عنوان بخشی از ایالت آذربایگان بود. تا اواخر دوران ساسانی، آذربایجان و از جمله اردبیل را خاندانهای محلی اداره میکردند (حکمت، 1364: 132 و 133).
به هنگام فتح آذربایجان در زمان خلیفۀ دوم به سال 22ق/643م، اردبیل پایتخت و مقرّ مرزبان آن بود (بلاذری، 1988: 2/457). در زمان خلافت امام علی(ع) و در دورۀ حکومت اشعث بر آذربایجان، وی گروهی از اعراب اهل عطا را در اردبیل سکونت داده و به آنان دستور داد که مردم منطقه را به اسلام دعوت کنند (بلاذری، 1988: 2/462). در زمان خلافت هشام بن عبدالملک اموی به سال 112ق/731م (ابناثیر، 1385ق: 6/57)، خزرها از ناحیۀ اَلَان هجوم آوردند و اردبیل را تاراج کردند (بلعمی،1373: 933).
در سال 201ق/817م، بابک خرمدین حدود 22 سال، در اردبیل و حوالی آن به مبارزه با دولت عباسی پرداخت. از نیمۀ اول قرن سوم قمری، با آغاز فترت خلافت عباسی، حکومتهای متعددی در مناطق مختلف از جمله در ایالت آذربایجان تأسیس شد که دامنۀ نفوذ و قدرت برخی از آنها در اردبیل نیز گسترش یافت. یوسفبنابیالساج، از امرای سلسلۀ ساجیان، بعد از رسیدن به امارت آذربایجان پایتخت خود را از مراغه به اردبیل انتقال داد (ابنحوقل، 1366: 352). اختلاف او با خلیفه باعث شد که در سال 295ق/908م، سپاهی از بغداد برای سرکوب او به آذربایجان اعزام شود. در این نبرد، یوسف پیروز شد. پس از آن با میانجیگری وزیر خلیفه، یوسف به اطاعت درآمد و خلیفه نیز فرمان حکومت آذربایجان و ارمنستان را برای وی فرستاد (طبری، 1387ق: 10/142؛ ابنمسکویه، 1379: 5/67).
برکناری وزیر خلیفه از وزارت، با تمرّد مجدد ابنساج همراه بود. تصرف برخی مناطق از سوی او، سبب خشم خلیفه و درگیری مجدد میان آنها شد و در این میان، دامنۀ درگیری به اردبیل نیز کشیده شد. با وجود پیروزی اولیه، در نبرد مجدد در نزدیکی اردبیل امیر ساجی شکست خورد و به بغداد فرستاده شد (مسعودی، 1409: 2/692). بعد از مدتی، با شفاعت نزد خلیفه عباسی، دوباره به حکومت آذربایجان بازگشت؛ اما به علت نگرانی از افزایش روزافزون قدرت ساجیان، به پیکار با قرمطیان اعزام شد. در این نبرد، بعد از اسارت به دست قرامطه به قتل رسید (ابنمسکویه، 1379: 5/246 تا 253).
بعد از او برادرزادهاش به امارت آذربایجان رسید؛ اما حکومت او چندان طول نکشید و در سال 317ق/927م در اردبیل درگذشت. با مرگ وی حکومت ساجیان به انقراض گرایید. با پایانیافتن کار دولت بنیساج، برای سالها این منطقه عرصۀ کشمکش میان آلمسافر و دیسمبنابراهیم کُردی بود. دیسم که از سرداران یوسفبنابیالساج بود، درصدد تسلط بر منطقه برآمد. اما مدعیانی همچون مرزبانبنمحمد مسافر دیلمی مانع جدّی برای غلبۀ وی بر منطقه بود. همچنین لشکریبنمردی، از سرداران دیلمی وشمگیر زیاری، نیز برای مدتی در کشمکش با دیسم برای غلبه بر آذربایجان بود (ابنمسکویه، 1379: 6/3). هر یک از این مدعیان برای مدتی، بر ایالت آذربایجان و شهر اردبیل تسلط داشتند. با پایانیافتن غائلۀ لشکری، کشمکش طولانی میان دیسم و مرزبانبنمحمد و دستبهدستشدن مناطق بین آنان برای مدتها منطقۀ اردبیل را ناآرام ساخته بود. با وجود پیروزی مرزبان در رقابت با دیسم، شکست او از آلبویه و اسارتش به دست امیر بویهی سبب تسلط فرستادۀ امیر بویهی بر آذربایجان شد (ابنمسکویه، 1379: 6/64).
برادر مرزبان برای مقابله با او از دیسم، مدعی پیشین، یاری خواست. با توجه به مراجعت فرستادۀ حاکم بویهی، همین امر موجب تسلط دیسم بر اردبیل شد (ابنمسکویه، 1379: 6/191). پس از آن منطقه عرصۀ رقابت میان دیسم، وهسودان (برادر مرزبان)، مرزبان بن محمد که از زندان رهایی یافته بود و دیگر مدعیان شد. با وجود قتل دیسم به دستور مرزبان و مرگ مرزبان در سال 346ق/958م رقابت میان مدعیان به پایان نرسید (ابنمسکویه، 1379: 6/193)؛ چرا که اختلافات خانوادگی بین بازماندگان مرزبان، فرمانروایی آل مسافر را در منطقه متزلزل کرده بود و سرانجام در سال 370ق/981م، قدرت آنان خاتمه یافت. در دورۀ ابومنصور وهسودان، نامآورترین امیر رَوّادی، مقارن سلطنت سلطان مسعود غزنوی نخستین گروههای ترکان غز به آذربایجان حمله کردند. در حدود سال 446ق/1054م، ابومنصور وهسودان به جنگ با اسپهبدِ مغان پرداخت و وی را شکست داد. تا این زمان، اسپهبدانِ مغان به استقلال حکومت میکردند. بیاعتنایی اسپهبدِ مغان به امیر وهسودان و اطاعتنکردن از وی، بر امیر روّادی گران آمد و درصدد جنگ با ایشان برآمد. در این جنگ، اسپهبدِ مغان شکست خورد و مجبور به اطاعت از امیر وهسودان شد (ابناثیر، 1385ق: 7/236 تا 245). برای مقابله با مخالفت احتمالی اسپهبدِ مغان، در ادامه ابونصر دژی در اردبیل بنا نهاد و عدهای از قشون خود را در آنجا به پاسداری گماشت. سلجوقیان در سال 463ق/1071م، به حکومت رَوّادیان پایان دادند.
موقعیت طبیعی و استراتژیکی آذربایجان سبب شده بود که این منطقه در مسیر مهاجرت و فعالیتهای قبایل ترکمان نقش مهمی ایفا کند و به محل اقامت این قبایل مبدّل شود. ملک طغرل سلجوقی در لشکرکشی به اردبیل، با ایستادگی مردم این شهر مواجه شد؛ اما سلطان مسعود اردبیل را به محاصره درآورد و با کشتار عدهای از مردم، آنجا را تسخیر کرد (ابنخلدون، 1368: 4/10). در سال 431ق/1040م، حکومت سلجوقی بر آذربایجان و اردبیل تسلط یافت. در دوران سلطنت دیگر سلاطین سلجوقی، شهر اردبیل در حکم پایتخت سیاسی منطقۀ آذربایجان تلقی میشد و همواره یکی از امیران نظامی قدرتمند سلجوقی ادارۀ آن را برعهده داشت (نیشابوری، 1332: 57).
در دورۀ سلطان محمدبنمحمود سلجوقی (547 تا 554ق/1152تا1159م) شمسالدین ایلدگز و اتابک ارسلانآبه به قدرتهای بلامنازعی در منطقۀ آذربایجان تبدیل شدند و با استفاده از فترتی که در نتیجۀ ضعف سلطان سلجوقی پیش آمده بود، به گسترش قلمرو خود در آذربایجان پرداختند (بنداری، 1356: 222). نگرانی از قدرت روافزون اتابک ایلدگز باعث شد که حاکم اردبیل به تحریک وزیر خلیفه عباسی بپردازد و به اتفاق او و برخی از امرا و حاکمان مناطق دیگر، علیه اتابک ایلدگز وارد جنگ شوند. در این درگیری، اتابک ایلدگز موفق به شکستدادن آنها شد (الحسینی، 1933: 145).
با مرگ حاکم اردبیل در سال 560ق/1165م، ایلدگز از خلاء قدرت در اردبیل نهایت استفاده را برد و شهر را در اختیار گرفت. اواخر عهد سلجوقیان، اردبیل از حملات گرجیان خسارت فراوان دید (ترابی طباطبایی، 1355: 2/18). گروهی از قشون گرجی، اردبیل را به محاصره درآوردند. آنان بدون هیچگونه درگیری شهر را تصرف و غارت کردند. گرجیان در حدود یک قرن بلای بزرگی برای مسلمانان آذربایجان، بهویژه اردبیل، بودند و از قتل و آزار ساکنان خودداری نکردند. در زمان حکومت خوارزمشاهیان به سال 622ق/1225م، سلطان جلالالدین وارد اردبیل و دشت مغان شد و طی دو سال، جنگ سختی با گرجیان شمال رود ارس انجام داد. با رسیدن خبر نزدیکی مغولان، وی به همراهی مردم مناطق اردبیل و مغان به جنگ آنها رفت و پیروزمندانه به آذربایجان برگشت (اقبال، 1364: 111). با استیلای جلالالدین خوارزمشاه بر اردبیل و ایالات تابعۀ آن، وزیر او ادارۀ این ولایات را برعهده گرفت.
سپاهیان مغول به فرماندهی چنگیزخان به اردبیل یورش بردند. در تصرف این شهر، مغولان با مقاومت شدید اهالی آن مواجه شدند و طی دوبار حمله به اردبیل، توانستند به شهر دست پیدا کنند (جوینی، 1387: 219). در این اردوکشی، شهرهای اردبیل و مشکین و دشت مغان غارت و سکنۀ آن قتلعام شدند. همزمان با ورود هلاکوخان ( 657 تا663 ق / 1259 تا 1265 م)، امرای مغولی حکمرانی اردبیل و توابع آن را در دست داشتند (میرخواند، 1385: 5/4021).
با برقراری حکومت ایلخانان، هلاکوخان حکومت بر اردبیل و مغان را به پسرش سپرد (جوینی، 1387: 2/837). در دورۀ جانشینان هلاکو نیز، اردبیل و ولایات تابعۀ آن در کانون توجه ایلخانان بود. با ورود مغولان و حاکمیت ایلخانان بر این سرزمین اوضاع سیاسی، اقتصادی، مذهبی و فرهنگی اردبیل و توابع آن دچار تغییر و تحول بسیاری شد (مستوفی، 1339: 81). بااینحال، آنچه در این عصر اردبیل را در مقایسه با شهرهای دیگر متمایز میکرد، تبدیلشدن این شهر به یکی از شهرهای مقدس بود. بهطوریکه وجود خانقاههای صوفیان و نیز حضور شیخ صفیالدین اردبیلی در این مکان به تقدس آن افزود (سیوری، 1372: 10).
همزمان با دورۀ ضعف حکومت ایلخانی، امرای دیگری نیز برای تسلط بر آذربایجان به رقابت با یکدیگر پرداختند. در زمان حاکمیت ملک اشرف (744 تا758ق/1343تا1357م)، از امرای آلچوپان، اردبیل و توابع آن بین امرای حکومت او تقسیم شد (حافظ ابرو، 1380: 1/200). در این دوره، مردم اردبیل و ولایات آن متحمّل ظلم و جور فراوانی شدند (میرخواند، 1385: 5/6343). رفتار ناهنجار ملک اشرف باعث پناهبردن عدۀ بسیاری از روحانیان منطقه به فرمانروای اردوی زرین در دشت قبچاق شد. این امر بهانۀ مناسبی بود برای تجاوز به آذربایجان که منجر به تصرف اردبیل شد (حافظ ابرو، 1380: 1/292).
جانشینان او بقایای قلمرو ایلخانان را در اردبیل ویران کردند. در دورۀ امرای آلجلایر (740 تا 814 ق /1340تا1411م)، اردبیل و مغان قلمرو تحت نفوذ آنان بود. به هنگام حکومت سلطان احمد جلایری بر اردبیل (784تا813ق/1382تا1410م)، مشایخ صوفیه از حمایت او برخوردار بودند (سیوری، 1372: 12). در آشوب سیاسی این دوران، به علت فقدان حکومت مرکزی قدرتمند و رقابت امرای متعدد برای کسب قدرت، شهر اردبیل بارها بین مدعیان قدرت دستبهدست شد (سیوری، 1372: 10). به سال 816ق/1413م قرایوسف ترکمان، از امرای قراقویونلو، آذربایجان را از دست جلایریان خارج کرده و اردبیل را به امرای ترکمن جاگیرلو واگذار کرد (روملو، 1384: 1/198).
در دورۀ لشکرکشیهای امیر تیمور، وی بارها به اردبیل و مغان وارد شد و از آنجا به مناطق دیگر عزیمت کرد (حافظ ابرو، 1380: 2/885). به سال 806ق/1404م در حوالی رود ارس حکومت تمام ممالک آذربایجان را به نوادهاش واگذار کرد (یزدی، 1336: 2/402). پس از آن، منطقۀ اردبیل از سویی شاهد نزاع و درگیری سپاه شاهرخ و میرزامیرانشاه بود و از سوی دیگر، اقدام امیرزاده عمر برای دستگیری امیر بسطام جاگیرلو (حافظ ابرو، 1380: 3/62).
شاهرخ در جریان عملیات خود علیه قراقویونلوها، در چند نوبت راهی اردبیل شد (روملو، 1384: 1/240 و 337). وی پس از تسلط بر آذربایجان و مغان، حکومت آنجا را به فرزند قرایوسف، یعنی جهانشاه، سپرد (میرخواند، 1385: 6/5431). بین سالهای 831 تا 839 ق/1428تا1436م حکومت اردبیل و مغان را ابوالقاسم بابر میرزا، نوۀ شاهرخ، به دست گرفت. امرای قراقویونلو نیز یک چندی بر منطقۀ آذربایجان تسلط داشتند. اقتدار و نفوذ بر برخی مناطق میان آنها، فرمانروایان جلایری، تیموریان و آققویونلوها به صورت کررا دست به دست میشد. اتحاد میان ابوسعید تیموری و امیر قراقویونلو برای نبرد با اوزونحسن آققویونلو، اردبیل را عرصۀ تاختوتاز این مدعیان قدرت کرد (میرخواند، 1385: 6/5630) که نتیجۀ آن شکست امیر تیموری و قتل او بود (سمرقندی، 1383: 2/1353).
در این زمان در اردبیل شیخ جنید، از نوادگان شیخصفیالدین، دورۀ جدیدی را در تاریخ طریقت صفویه گشود. نفوذ روزافزون و افزایش پیروان شیخجنید، ترس و تهدیدهای جهانشاه قراقویونلو را به همراه داشت. به دنبال این تهدیدها، شیخجنید به اتفاق فرزندانش عازم آناطولی شد و به نزد اوزونحسن، از امرای آققویونلو، رفت (الحسینی، 1993: 2). پس از مدتی، به اصرار مریدانش به موطن خویش بازگشت و جهانشاه از بیم شورش هواداران کثیر شیخجنید، مانع ورود او به اردبیل نشد (پاشازاده، 1352: 29).
با مرگ شیخجنید، فرزندش شیخحیدر که نزد اوزونحسن بود، به جانشینی وی رسید. با شکست جهانشاه به سال 872ق/1468م و قتل او در جریان نبرد با اوزونحسن، سرزمینهای تحت حاکمیت قراقویونلوها به ترکمنهای آق قویونلو منتقل شد و شیخ حیدر نیز بعد از شکست ابوسعید تیموری و متحد او، حسنعلیمیرزا قراقویونلو، از اوزونحسن وارد اردبیل شد (خواندمیر، 1380: 4/85). در این درگیریها اردبیل و ولایات تابعه کانون حوادث و توجه مدعیان قدرت بود (سمرقندی، 1383: 4/977 تا 988). شیخحیدر با استفاده از فرصت بیست سالۀ برخورداری از موقعیت مادی و معنوی پایگاه امن اردبیل، توانست برای ادامۀ راهی که پدرش در آن از پای درآمده بود، گامهای بلندی بردارد و کار تحول طریقت صفوی را بهصورت نهضت نظامی به پیش برد. وی تمام تلاش خود را وقف تجهیز پیروان خود کرده بود. بعد از مرگ اوزون حسن در سال 883ق/1478م، شیخ حیدر اندک اندک حمایت خاندان حاکم آققویونلو را از دست داد. بااینحال، سلطان یعقوب آققویونلو تا مدتی با وی مدارا کرد. شیخحیدر پس از حملات خود به سرزمین چرکسها، با پیروزی در این جنگها، قسمتی از غنایمی را که با خود آورده بود، در اردبیل بین اهالی تقسیم کرد. قسمتی را نیز صرف تهیۀ اسلحه و آلات و ادوات جنگی کرد و مابقی را برای حفظ ظاهر و از سر مصلحت، نزد سلطان یعقوب فرستاد (روملو، 1384: 1/611).
با وجود سوءظن به عملیات جنگی شیخحیدر که در قالب غزای مقدس صورت میگرفت، با وساطت مادر شیخحیدر، فرمان جهاد غزا را حاکم آققوینلو صادر کرد. پیوندهای خویشاوندی میان آققویونلوها و خاندان صفوی وجود داشت؛ اما در جنگ میان حاکم شروان و شیخحیدر، سلطان یعقوب به حمایت از حاکم شروان پرداخت و سرانجام شیخحیدر در شروان کشته شد (منشی قزوینی، 1387: 110).
صوفیان پسر بزرگ شیخحیدر، یعنی سلطان علی را به جانشینی او در اردبیل انتخاب کردند. سلطان یعقوب با آگاهی از این انتخاب و تجمع صوفیان در اردبیل، دستور داد تا علی و دو برادر و مادرش را دستگیر و زندانی کنند. با مرگ سلطان یعقوب و جنگ جانشینی بین مدعیان آققویونلو، رستممیرزا برای غلبه بر رقیب خود کوشید که از نیروی جنگی هواداران صفویه استفاده کند. ازاینرو، فرزندان شیخحیدر را از زندان آزاد کرد. بعد از غلبه بر دشمنان، رستممیرزا به سلطان علی اجازه داد تا به اردبیل بازگردند. موقعیت سلطان علی نگرانی رستممیرزا را باعث شد. به همین علت مامورانی اعزام کرد و در جنگ میان طرفین، سلطان علی کشته شد. اسماعیلمیرزا بهعنوان جانشین برادرش، به علت تعقیب فرستادۀ آققویونلو، به لاهیجان گریخت. بعد از چند سال اقامت در گیلان، با استفاده از آشفتگی اوضاع آققویونلوها، از پناهگاه خود خارج شد. بعد از تصرف برخی مناطق، به کمک هواداران خود، سپاهیان امیر آققویونلو را شکست داد. با این پیروزی، وی توانست کنترل منطقۀ آذربایجان را به دست بگیرد و در سال 907ق/1502م، بهعنوان مؤسس سلسلۀ صفویان تاجگذاری کند (منشی قزوینی، 1387: 119).
مراکز علمی در اردبیل
با فتح آذربایجان و حاکمیت مسلمانان بر این ایالت، بهتدریج دین اسلام در میان مردم نفوذ کرد و رفتهرفته بر پیروان این دین جدید افزوده شد. در این بین، ساخت مساجد بهعنوان اولین پایگاههای تعلیموتربیت اسلامی در مناطق مفتوحه، در کانون توجه قرار گرفت. در مناطق مختلف آذربایجان، فعالیتهای علمی و تعلیمی و تربیتی از سابقۀ دیرینهای برخوردار بود. طبق بعضی روایتهای تاریخی، تولد زرتشت در آذربایجان و نگارش اوستا در سبلان بود (مسعودی، 1409: 1/252).
آتشکدههای فراوانی در آذربایجان، بهویژه آتشکدۀ آذرگشنسب در شیز فعالیت داشت. برخی از نواحی، از جمله مغان، گذشته از انتساب به روحانیان زرتشتی (مغ) از مراکز مهم آموزشوپرورش بود (بیرونی، 1377: 299). بنابراین به علت مناسب بودن زمینههای تعلیم و تربیت، مسلمانان عرب در بدو ورود به آذربایجان با استقبال عامۀ مردم از قرائت قرآن روبهرو شدند و به دنبال آن، قاریانی را در برخی از شهرهای آن مقیم کردند. پس از آن در حدود سال 35ق/656م، نخستین مسجد جامع اردبیل را اشعثبنقیس، والی امام علی(ع)، در آذربایجان تأسیس کرد (بلاذری، 1988: 198).
در سه قرن اول قمری، با توجه به مرکزیت اردبیل در ایالت آذربایجان، این مسجد فعالیت علمی و مذهبی چشمگیری از خود نشان داد؛ ولی از اواسط قرن چهارم قمری به بعد، به علت دستیابی روّادیان به قدرت و انتقال پایتخت از اردبیل به شهرهای مراغه و تبریز، شهر اردبیل و مسجد جامع بهتدریج رونق اولیۀ خود را از دست داد و دانشمندان برای اقامت در آنجا چندان رغبتی از خود نشان نمیدادند. با این همه در دوران اتابکان آذربایجان (540تا 622ق/1146تا1225م)، این مسجد هنوز بهعنوان مرکزی علمی و مذهبی فعال بود (یاقوت، 1995: 2/121 و 122).
در اوایل قرن هفتم قمری، بهواسطۀ یورش اقوام گرجی و در ادامه حملات مکرر مغول به شهر، این مسجد آسیب فراوان دید؛ اما در بین سالهای 650 تا 680ق/1252تا1281م، دوباره مرمت شد.اطلاعات بیشتری در خصوص مراکز علمی اردبیل در دست نیست؛ اما با توجه به جایگاه و اهمیت مسائل فرهنگی، میتوان گفت که سلسلههای مختلف به این امر اهتمام میورزیدند که در شهرهای تحت حکومت خویش، مسجد جامع و مساجد دیگر را بنیان گذارند. رجال حکومتی و بزرگان و اعیان شهر نیز به تأسیس مسجد و مراکز آموزشی اقدام میکردند. مقدسی ضمن گزارش وضعیت آموزشوپروش اسلامی در ایالت آذربایجان، به وجود مراکز آموزشی از قبیل مساجد جامع، کاروانسراها، دیرها و خانقاهها میپردازد و در این بین، به وجود مساجد جامع در بیشتر شهرها و مناطق از جمله اردبیل اشاره میکند (مقدسی، 1411: 315 تا 317؛ نیز نک: جوادی، 1383: 33 تا 38).
در قرن هشتم قمری، خانقاه شیخصفیالدین را فرزندش شیخصدرالدین پایهگذاری کرد که بعدها توسعه یافت. خانقاه اردبیل در کانون توجه مریدان و پیروان شیخصفی و فرزندان او بود و آنان از مناطق مختلف در این محل حضور مییافتند. از قرن هشتم قمری این مکان بهعنوان مرکزی علمی، نقش مهمی در فعالیت عرفا و تربیت شاگردان داشت. در منابع به وجود مدرسهها و کتابخانهها و بیمارستانها، بهعنوان مراکز آموزشی، در اردبیل اشارهای نشدهاست. در دورههای متاخر و با آغاز تاسیس مدارس به سبک جدید، مدارسی در اردبیل ساخته شد (صفوت، 1394: 65، 82، 83، 85، 86، 192).
نقش اندیشمندان و رجال علم و دین
یکی از منابع اطلاعات دربارۀ دانشمندان و علما، تاریخنامههای محلی و زندگینامههای محلی است. تاریخهای محلی حاوی اطلاعات جزئی و دقیق دربارۀ اوضاع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، دینی و مذهبی شهرها و نواحی هستند و گاه اطلاعاتی منحصربهفرد دربارۀ رجال و شخصیتهای تاریخی به دست میدهند (قنوات، 1394: 15). زندگینامههای محلی نیز آثاری هستند که موضوع اصلی آنها شرححال رجال و شخصیتهای یک شهر یا ناحیۀ جغرافیایی معین است. این دسته کتابها که از آنها با عناوینی مانند تراجم، طبقات، معجمها و رجال نیز نام برده میشود، به علت تعلق به یک حوزۀ جغرافیایی خاص، ذیل تاریخهای محلی قرار میگیرند. البته این آثار خود دو دستهاند: یکی زندگینامههای محلی دینی و دیگری زندگینامههای محلی غیردینی. موضوع کتابهای دسته اول شرححال رجال و علمای دینی بهخصوص محدثان است؛ اما موضوع دسته دوم شرححال عموم دانشمندان، شعرا یا رجال سیاسی و اشراف یک شهر یا ناحیۀ جغرافیایی است (قنوات، 1394: 193). از میان تاریخهای محلی شناختهشده تا سده هفتم قمری، سه عنوان کتاب به منطقۀ آذربایجان اختصاص دارد: 1. کتاب تاریخ آذربایجان تالیف ابنابیالهیجاء روّاد، نوشته شده در اواخر سده چهارم ق؛ گویا نویسنده خود یکی از امیران سلسلۀ روّادی بوده و به احتمال، کتاب بر حوادث مربوط به تاریخ دولت روّادی تاکید داشتهاست (قنوات، 1394: 125). هیچ نسخه یا حتی نقلقول مشخصی از متن کتاب در دست نیست. 2. تاریخ آذربیجان تالیف مختصالدین ابوالخیر نعمةاللهبنمحمد سلماسی (مح540ق/1146م). 3. تاریخ آذربیجان تالیف فخرالدین ابوالفضل اسماعیلبنمثنّی تبریزی (مح580ق/1184م) (قنوات، 1394: 342). در ارتباط با این دو کتاب، این احتمال وجود دارد که مختصالدین اثری مستقل نداشته و تنها نسخهای از کتاب اسماعیلبنمثنّی را به خط خود فراهم آوردهاست (قنوات، 1394: 341). بههرحال، هیچ نسخه و نشانی از این کتاب در دست نیست و از محتوای آن نیز در منابع سخنی به میان نیامدهاست. بدینترتیب، هیچ اثر تاریخ محلی یا زندگینامه محلی در ارتباط با آذربایجان به دست ما نرسیدهاست.
ظهور دانشمندان و متفکران بسیار در آذربایجان، در رشتههای مختلف علوماسلامی و غیراسلامی، در شکوفایی و گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی مؤثر بود. نامآوران و مشاهیر بزرگ با ابداع و ترویج آرا و نظریهها، در رشد اندیشۀ اسلامی گامهای ارزندهای برداشتند. از سرزمین اردبیل، اندیشمندانی در علوم گوناگون پا به عرصه گذاشتند که برای اعتلای فرهنگ و تمدن اسلامی خدمات ارزشمندی انجام دادند. ذکر این نکته لازم است که وقتی از فرهنگ و تمدن اسلامی سخن به میان میآید، منظور مجموعۀ دستاوردهای مادی و معنوی است که یک تمدن را میسازد. در این نگرش، نمیتوان بین ایران و اسلام جدایی قائل شد. بنابراین در این زمینه، تمام کسانی که در یکی از رشتههای علوم از ایران و از جمله اردبیل برخاسته و خدمت کردهاند، خدمت آنها در جهت رشد فرهنگ و تمدن اسلامی که اسلامی ایرانی است، محسوب میشود.
در اینجا قصد نداریم به تفصیل به تراجم مشاهیر اردبیل بپردازیم، بلکه به اختصار به حوزۀ فعالیت، زمان حیات، رحلهها و سفرهای علمی آنان اشاره خواهیم کرد. گفتنی است که به جز معدودی از دانشمندان اردبیل، دربارۀ اکثر علمای این منطقه اطلاعات چندانی در منابع دیده نمیشود. اسمهایی که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد، بهطور عمده از منابع مختلف که گاهی ضمن گزارش دربارۀ موضوعی به این افراد اشاره کردهاند، جمعآوری شدهاست. البته دربارۀ آن دسته از دانشمندان اردبیل که در مراکز علمی خارج از منطقه حضور داشتهاند، اطلاعات بیشتر است؛ اما اطلاعات مبسوطی دربارۀ علمایی که در مراکز علمی منطقه بودهاند، در دست نیست. این امر میتواند به علت پویانبودن و رونقنداشتن مراکز علمی اردبیل، حضورنداشتن دانشمندان مناطق دیگر در اردبیل و ارتباطنداشتن مراکز علمی منطقه با سایر کانونهای علمی باشد که باعث میشد علمای رجال و تراجم کمتر به آنها توجه کنند.
اولین فردی که از این منطقه نامش در منابع به چشم میخورد، فردی است به نام عمربنمحمد اردبیلی که در سال 181ق/798م، ضمن گزارش دربارۀ فردی به نام یعقوب عابد کوفی به نام او اشاره میشود (ابنجوزی، 1412: 9/64). از دیگر چهرههای علمی، حسینبنعمرو اردبیلی و واقد اردبیلی متعلق به قرن سوم هجری هستند که از شیوخ بلاذری، مؤلف شهیر کتاب فتوحالبلدان، محسوب میشوند (بلاذری، 1988: 1/26).
جدول1: محدّثان
ردیف |
عنوان |
دوره زمانی |
1 |
ابراهیمبنجبرائیل اردبیلی (رافعی، 1984: 2/135). |
بهاحتمال قرن4 |
2 |
ابومحمدجعفربنمحمدبنجعفر اردبیلی (سمعانی، 1382ق: 1/158؛ الاصفهانی، 1934: 1/250). |
قرن4 |
3 |
ابوعیاش اردبیلی (یاقوت، 1995: 3/204). |
قرن4 |
4 |
ابنطاهرجعفربنمحمد اردبیلی (یاقوت، 1995: 3/204). |
قرن4 |
5 |
نصربنمنصور اردبیلی (سمعانی، 1382ق: 1/158؛ ذهبی، 1413: 27/149). |
قرن4 |
6 |
ابوبکراحمدبنالحسیناللجام اردبیلی (سمعانی، 1382ق: 11/207). |
بهاحتمال قرن4 |
7 |
حفصبنعمر اردبیلی (سمعانی، 1382ق: 6/169؛ یاقوت، 1995: 1/381). |
قرن4 |
8 |
محمدبنخلاد اردبیلی (سهمی، 1407: 335). |
بهاحتمال قرن4 |
9 |
ابومحمدبنعبداللهبنعلیبنعبدالله اردبیلی (موسوی، 1379: 2/95). |
قرن5 |
10 |
ابوعلیالحسنبنابیالحسن البرزندی (موسوی، 1379: 2/159). |
بهاحتمال قرن5 |
11 |
احمدبنیوسف اردبیلی کسائی (سمعانی، 1382ق: 6/169، 11/207). |
بهاحتمال قرن5 |
12 |
ابومنصورصالحبنبدیلبنعلی برزندی اردبیلی (سمعانی، 1382ق: 2/158؛ یاقوت، 1995: 1/124). |
قرن5 |
13 |
ابوترابعبدالباقیبنیوسف نریزی (یاقوت، 1995: 5/280؛ ابنابیالوفاء، 1413: 293؛ ابناثیر، بیتا: 2/222). |
قرن5 |
14 |
ابوعبداللهمحمدبناحمدبناسماعیلبنرواد اردبیلی (سمعانی، 1382ق: 10/491). |
قرن5 |
15 |
ابوالقاسمحفصبنعمر اردبیلی (سمعانی، 1382ق: 7/131؛ یاقوت، 1995: 1/381؛ ابنعماد، بیتا: 4/207). |
بهاحتمال قرن5 |
16 |
یوسفبنمحمد اردبیلی (ذهبی، 1413: 33/78). |
قرن5 |
17 |
مفرحبنحسین اردبیلی (ذهبی، 1413: 33/344). |
قرن5 |
18 |
هبهاللهبنعبداللهبنهبهاللهبنعبداللهبناحمد اردبیلی (موسوی، 1379: 2/348). |
قرن5 |
19 |
ابوهشیمبنحمدونالاشحی (سمعانی، 1382ق: 2/157). |
قرن5 |
20 |
منصوربنناصر اردبیلی (رافعی، 1984: 3/314). |
بهاحتمال قرن5 |
21 |
ناصربنابراهیم اردبیلی (رافعی، 1984: 3/314). |
بهاحتمال قرن5 |
22 |
ناصربنمنصور غازی اردبیلی (رافعی، 1984: 3/314). |
بهاحتمال قرن5 |
23 |
احمدبنعثمان نریزی اردبیلی (یاقوت، 1995: 5/281). |
بهاحتمال قرن5 |
24 |
ابوالقاسممحمودبنیوسفبنحسین برزندی (سمعانی، 1382ق: 2/158). |
قرن6 |
25 |
مصلحالدینابوعمرومسعودبنعلیبنحسین اردبیلی (ابنفوطی، 1963: 4/670). |
قرن6 |
26 |
موهوب اردبیلی (موسوی، 1379: 2/311). |
بهاحتمال قرن6 |
27 |
احمدبنتمیم خلخالی (ابنفوطی، 1963: 2/321). |
؟ |
28 |
بشیربنحامدبنسلیمانبنیوسفبنسلیمانبنعبدالکریم، الامام نجمالدین ابوالنعمان هاشمی جعفری اردبیلی (ذهبی، 1993: 13/248؛ السیوطی، بیتا(ب): 8؛ السبکی، بیتا: 5/52؛ حاجیخلیفه، بیتا: 460). |
قرن6 و 7 |
29 |
محمدبنعبدالجلیلبنعبدالکریم، جمالالدین ابوعبدالله مغانی (صفدی، 1420: 3/216؛ ابنحجر، 1385ق: 3/493؛ ابنعماد، بیتا: 5/316). |
قرن6 و 7 |
30 |
عضدالدینابوالفتحنصراللهبنعمادالدین احمدبناسماعیل کاکلی اردبیلی (ابنفوطی، 1963: 4/650). |
بهاحتمال قرن7 |
31 |
سعدبنابراهیمبنحسنبنعلیبنعلی اردبیلی (موسوی، 1379: 2/311) |
قرن7 |
32 |
سیدمحمدبنابیسعید حسنی اردبیلی |
قرن7 |
33 |
اسماعیلبناحمدبنمحمود بدری اردبیلی؛ صاحب اثر (حاجیخلیفه، بیتا: 1/198). |
قرن8 |
34 |
ابوالفرج اردبیلی (ابنحجر، 1385ق: 3/220). |
قرن8 |
35 |
شیخعبدالعزیز اردبیلی (الحسینی، 1383ق: 4/44؛ ابنبطوطه، 1376: 2/44). |
قرن8 |
36 |
تاجالدینعلیبنعبداللهبنابیالحسنبنابیبکر اردبیلی؛ صاحب تالیفات (ابن حجر، 1385ق: 3/72؛ السیوطی، بیتا(الف): 339؛ حاجیخلیفه، بیتا: 626؛ السبکی، بیتا: 6/146). |
قرن8 |
37 |
سنانالدین یا جمالالدینیوسفبنامامعزالدینابراهیم یا یوسفبنعبدالله هل آبادی اردبیلی؛ صاحب تالیفات (ابنعماد، بیتا: 9/104). |
قرن8 |
38 |
ابوبکرمحمدبنعبدالله اردبیلی (ابنالعدیم، 1408: 2/606). |
قرن9 |
جدول2: فقها(شافعی و حنفی)
ردیف |
عنوان |
دوره زمانی |
1 |
ابوالحسینیعقوببنموسی اردبیلی (سمعانی، 1382ق: 1/157؛ بغدادی، 1417: 14/297؛ ابنالعدیم، 1408: 8/3823). |
قرن4 |
2 |
احمدبنطاهر اردبیلی (سهمی، 1407: 160). |
قرن4 |
3 |
ابوعمرومسعودبنعلی اردبیلی (ابنالمستوفی، 1980: 1/139). |
قرن5 |
4 |
فریدالدینابوالحسنمحمدبنابراهیمبنحسین اردبیلی (ذهبی، 1413: 30/ 194؛ ابنفوطی، 1963: 3/465). |
قرن5 |
5 |
بدیلبنعلی برزندی (یاقوت، 1995: 1/124). |
قرن5 |
6 |
عفیفالدینابوالقاسمیوسفبنمحمدبنیوسف اردبیلی (ابنفوطی، 1963: 4/554). |
قرن5 |
7 |
هبهاللهبنعبداللهبناحمدبنجعفر کمونی اردبیلی (رافعی، 1984: 3/309). |
قرن5 |
8 |
علاءالدینابوالعباساحمدبنداودبنخالد خونجی (ابنفوطی، 1963: 4/993). |
بهاحتمال قرن7 |
9 |
محمدبناحمدبنمحمد ابوالفضل اردبیلی (السبکی، بیتا: 5/154). |
قرن7 |
10 |
تاجالدینامامعلیبنعبداللهبنابیالحسنبنابیبکر اردبیلی (ابنحجر، 1385ق: 3/72؛ السیوطی، بیتا(الف): 339؛ حاجیخلیفه، بیتا: 626؛ السبکی، بیتا: 6/146). |
قرن7 و 8 |
11 |
سنانالدین یا جمالالدینیوسفبنامامعزالدینابراهیم یا یوسفبنعبدالله هلآبادی اردبیلی؛ صاحب تألیفات (ابنعماد، بیتا: 9/104؛ ابنحجر، 1385: 5/484؛ حاجیخلیفه، بیتا: 1/195). |
قرن8 |
12 |
شیخفرجالله اردبیلی (اسنوی، 1422: 31؛ ابنحجر، 1385ق: 3/230؛ السبکی، بیتا: 6/246؛ حاجیخلیفه، بیتا: 74؛ بغدادی، بیتا(الف): 1/408). |
قرن8 |
13 |
ابومحمدنورالدینفرجبنمحمدبناحمدبنابیالفرج اردبیلی؛ صاحب تالیفات (ابنحجر، 1385ق: 3/220؛ نعیمی، 1410: 1/ 173؛ السبکی، بیتا: 6/246؛ بغدادی، بیتا(الف):1/ 408؛ بغدادی، بیتا(ب): 1/816). |
قرن8 |
14 |
شیخسراجالدین حمزه اردبیلی (موسوی، 1379: 1/171). |
قرن8 |
15 |
شیخعبدالعزیز اردبیلی (الحسینی، 1383ق: 4/44؛ ابنبطوطه، 1376: 2/44). |
قرن8 |
16 |
کمالالدینموسیبنعبداللهبنمحمودبناسماعیلبنکاکلی اردبیلی (ابنفوطی، 1963: 5/231). |
قرن8 |
17 |
جلالالدینعبیداللهبنعبدالله اردبیلی (ابنعماد، بیتا: 10/103). |
قرن9 |
18 |
ابراهیمبنمحمد اردبیلی (سخاوی، 1412: 8/79). |
قرن9 |
19 |
احمدبنعبیداللهبنعوضبنمحمدشهاببنجلالبنتاج اردبیلی؛ شیروانی القاهری (سخاوی، 1412: 1/376). |
قرن9 |
20 |
محمدبنعبدالکریمبنمحمد اردبیلی قاهری (سخاوی، 1412: 8/74). |
قرن9 |
21 |
شیخعلاءالدینابوالحسنعلیبنقاسم اردبیلی؛ صاحب اثر (مجیرالدین، 1388ق: 2/212). |
قرن9 |
جدول3: مفسّران
ردیف |
عنوان |
دوره زمانی |
1 |
بشیربنحامدبنسلیمانبنیوسفبنسلیمانبنعبدالکریم اردبیلی؛ صاحب آثار (ذهبی، 1993: 13/284؛ السیوطی، بیتا(ب): 8؛ السبکی، بیتا: 5/52؛ حاجیخلیفه، بیتا: 460). |
قرن6و7 |
2 |
احمدبنمحمدبنمزید اردبیلی؛ صاحب اثر (موسوی، 1379: 2/373). |
قرن8 |
3 |
تاجالدینعلیبنعبداللهبنابیالحسنبنابیبکر اردبیلی (ابنحجر، 1385ق: 3/72؛ السیوطی، بیتا(الف): 339؛ حاجیخلیفه، بیتا: 626؛ السبکی، بیتا: 6/146). |
قرن8 |
4 |
جمالالدینعبداللهبنمحمدبنحسنبنخضر اردبیلی کورانی (سیوطی، 1927: 121). |
قرن9 |
جدول4: حفّاظ
ردیف |
عنوان |
دوره زمانی |
1 |
حفصبنعمر (ابنعماد، بیتا: 2/349؛ صفدی، 1420: 12/93؛ ابنحجر، 1385ق: 3/72؛ السیوطی، 1418: 1/135؛ بغدادی، بیتا(الف): 2/424؛ ذهبی، بیتا(الف): 3/65). |
قرن4 |
2 |
نصر اردبیلی (اصفهانی، 1934: 1/250). |
قرن4 |
3 |
احمدبنعثمان نریزی (نیری) (یاقوت، 1995: 5/281). |
قرن5 |
4 |
احمدبنعبیداللهبنعوضبنمحمدالشهاببنالجلالبنالتاج اردبیلی؛ شیروانی قاهری (سخاوی، 1412: 1/376). |
قرن8 و 9 |
جدول5: عُرفا و متصوّفه
ردیف |
عنوان |
دوره زمانی |
1 |
شیخابوسعید اردبیلی (ابنبزاز، 1376: 91). |
قرن3 |
2 |
شیخفرج اردبیلی (ابنبزاز، 1376: 91، 844). |
قرن3 |
3 |
ابوذرعهعبدالوهاببنمحمدبنایوب اردبیلی (سمعانی، 1382: 1/158). |
قرن4 و 5 |
4 |
علیبنحفص اردبیلی (ذهبی، 1413: 26/421). |
قرن4 |
5 |
ابی... الاردبیلی (مقدسی، 1411: 379). |
قرن4 |
6 |
بابا قلی اردبیلی (ابنبزاز، 1376: 95). |
قرن5 |
7 |
پیرمادر (ابنبزاز، 1376: 758). |
قرن6 |
8 |
پیرزرگر (ابنبزاز، 1376: 840). |
قرن6 |
9 |
پیرشمسالدین (ابنبزاز، 1376: 845). |
قرن6 |
10 |
پیرعبدالملک (ابنبزاز، 1376: 850). |
قرن6 |
11 |
پیرعبدالله (ابنبزاز، 1376: 910). |
بهاحتمال قرن6 |
12 |
مولانامجدالدین کاکلی اردبیلی (ابنبزاز، 1376: 771). |
قرن6 |
13 |
ابوموسی اردبیلی (راغب، بیتا: 87). |
بهاحتمال قرن6 |
14 |
عمربنمحمدبنخضر اردبیلی صوفی؛ صاحب اثر (بغدادی، بیتا(الف): 2/708). |
قرن6 |
15 |
بشیربنحامدبنسلیمانبنیوسفبنسلیمانبنعبدالکریم اردبیلی (ذهبی، 1993: 3/284؛ حاجیخلیفه، بیتا: 460). |
قرن6 و 7 |
16 |
شیخرکنمحیالدین اردبیلی (ابنبزاز، 1376: 91). |
قرن7 |
17 |
خواجهکمالالدین عربشاه اردبیلی (ابنبزاز، 1376: 75). |
قرن7 |
18 |
تاجالدین اردبیلی؛ صاحب آثار(ابنبزاز، 1376: 843). |
قرن7 |
19 |
مولانانصیرالدین اردبیلی (ابنبزاز، 1376: 186). |
قرن7 |
20 |
ابوالفتح شیخصفیالدیناسحاق اردبیلی (ابنبزاز، 1376: 3، 4، 7). |
قرن7 و 8 |
21 |
پیربدر نمینی (موسوی، 1379: 1/136). |
قرن7 |
22 |
شرفالدینابیشرفالدینابوعبدالله اردبیلی (صفدی، 1420: 2/264). |
قرن7 |
23 |
پیره ابوبکر بیانی موقانی (ابنبزاز، 1376: 842). |
قرن7 |
24 |
صدرالدینموسی: فرزند صفیالدین (ابنبزاز، 1376: 1179). |
قرن8 |
25 |
شیخصلاحالدین رشید (ابنبزاز، 1376: 102، 96، 80). |
قرن8 |
26 |
پیره ابراهیم صابونی اردبیلی (ابنبزاز، 1376: 757). |
قرن8 |
27 |
پیره احمد اردبیلی (ابنبزاز، 1376: 1170). |
قرن8 |
28 |
پیره اسماعیل اردبیلی (ابنبزاز، 1376: 1179). |
قرن8 |
29 |
پیره سلیمان موقانی (ابنبزاز، 1376: 1173). |
قرن8 |
30 |
حسنبنعلی خانقاهی (موسوی، 1379: 1/151). |
قرن8 |
31 |
موفقالدین ابوعبداللهمحمدبنعلیبنعبدالمومن خلخالی (ابنفوطی، 1963: 5/243). |
قرن8 |
32 |
مولانانجمالدین پیره اردبیلی (ابنبزاز، 1376: 311). |
قرن8 |
33 |
مولاناشمسالدین اقیمونی اردبیلی (ابنبزاز، 1376: 64 ، 66). |
قرن8 |
34 |
مولاناجمالالدین اردبیلی (ابنبزاز، 1376: 667). |
قرن8 |
35 |
پیره ملکشاه عموقینی اردبیلی (ابنبزاز، 1376: 755). |
قرن8 |
36 |
شمسالدین کاسهگر اردبیلی (ابنبزاز، 1376: 409). |
قرن8 |
37 |
مولاناشمسالدین توکلی واعظ اردبیلی (ابنبزاز، 1376: 806). |
قرن8 |
38 |
سلطانعلیبنصدرالدینموسی (آقابزرگ الطهرانی، 1403: 9/759). |
قرن8 و 9 |
39 |
شیخابراهیم معروف به شاهشیخ (سیوری، 1372: 15). |
قرن9 |
40 |
امکلثوم اردبیلی (سخاوی،1412: 12/38). |
قرن9 |
جدول6: اطبّا
ردیف |
عنوان |
دوره زمانی |
1 |
ابوالفرجبنعبدالرحمان اردبیلی (قزوینی، 1373: 343). |
قرن6 |
2 |
افضلالدینمحمدبننامآوربنعبدالملک خونجی (ابنابیاصیبعه، بیتا: 586). |
قرن7 |
3 |
تاجالدینعلیبنعبداللهبنابیالحسنبنابیبکر اردبیلی (ابنحجر، 1385ق: 3/72؛ سیوطی، بیتا(الف): 339؛ حاجیخلیفه، بیتا: 626؛ السبکی، بیتا: 6/146). |
قرن8 |
4 |
سعدی اردبیلی (موسوی، 1379: 1/196). |
قرن9 |
5 |
اویسبنمحمد (موسوی، 1379: 1/108). |
بهاحتمال قرن9 |
جدول7: مورّخان
ردیف |
عنوان |
دوره زمانی |
1 |
حسینبنعمرو اردبیلی (بلاذری، 1988: 1/26). |
قرن3 |
2 |
واقد اردبیلی (بلاذری، 1988: 1/26). |
قرن3 |
3 |
علاءالدینعلیبنعیسی اردبیلی؛ صاحب آثار (حاجیخلیفه، بیتا: 2/1492). |
نیمه قرن8 |
جدول8: شعرا
ردیف |
عنوان |
دوره زمانی |
1 |
ابونصرجنیدبناسماعیلبنعلیبناسماعیل اردبیلی (ابنفوطی، 1963: 4/494). |
قرن6 |
2 |
اثیرالدین اخسیکتی خلخالی (سمرقندی، 1337: 135). |
قرن6 |
3 |
بانو باغبان (ابنبزاز، 1376: 220). |
قرن7 |
4 |
علیبنعثمان اردبیلی؛ صاحب اثر (موسوی، 1379: 2/114). |
قرن7 |
5 |
شیخنجمالدین اردبیلی (موسوی، 1379: 2/316). |
قرن8 |
6 |
محنتی اردبیلی (ساممیرزا، 1384: 145). |
قرن8 |
7 |
شمسالدینمحمد لطیفی اردبیلی (موسوی، 1379: 2/248). |
قرن8 |
8 |
کمالالدینحسینبنخواجهشرفالدینعبدالحق متخلص به الهی (خوانساری، 1411: 4/185). |
قرن9 |
9 |
اویسبنمحمد(موسوی، 1379: 1/108). |
احتمالا قرن9 |
10 |
عمادالدینابوالمظفرمحمدبنعمربناحمدبنمحمد اردبیلی (ابنفوطی، 1963: 4/325). |
قبل از قرن8 |
11 |
وارثی اردبیلی (موسوی، 1379: 2/344). |
اواخر قرن9 |
جدول9: ادبا و نحویّون
ردیف |
عنوان |
دوره زمانی |
1 |
جمالالدینمحمدبنعبدالغنی اردبیلی-النحوّی-؛ صاحب تالیفات (آقابزرگ طهرانی، 1403: 13/115). |
قرن7 |
2 |
سعدالدین وراوینی (وراوی نام قدیم مشگینشهر است) صاحب اثر (یاقوت، 1995: 5/370). |
قرن6 و 7 |
3 |
محمد اردبیلی(شارح قصیده مقصوره ابندرید) (موسوی، 1379: 2/238). |
قرن8 |
جدول10: خطبا
ردیف |
عنوان |
دوره زمانی |
1 |
عارف اردبیلی (موسوی، 1379: 1/217؛ تربیت، بیتا: 251). |
قرن8 |
2 |
شمسالدینمحمدبنمظفر «خطیب خلخالی»؛ صاحب آثار (السیوطی، بیتا(الف): 106؛ ابنعماد، بیتا(الف): 6/144؛ بغدادی، بیتا(ب): 2/153؛ بغدادی، بیتا(الف): 1/334؛ حاجیخلیفه، بیتا: 2/1855). |
قرن8 |
جدول11: فلاسفه
ردیف |
عنوان |
دوره زمانی |
1 |
افضلالدینمحمدبننامآوربنعبدالملک خونجی؛ صاحب تألیفات (ابنابیاصیبعه، بیتا: 586). |
قرن7 |
2 |
تاجالدینعلیبنعبداللهبنابیالحسنبنابیبکر اردبیلی (ابنحجر، 1385ق: 3/72). |
قرن8 |
3 |
ابوجعفرمحمدبنموسی اردبیلی؛ صاحب اثر (آقابزرگ الطهرانی، 1403: 20/241). |
قرن8 |
4 |
محمدبناحمدبنمحمدبنهلالبنابراهیم اردبیلی قاهری (سخاوی، 1412: 7/ 98؛ بغدادی، بیتا(الف): 2/466). |
قرن9 |
جدول12: ریاضیدانان
ردیف |
عنوان |
دوره زمانی |
1 |
شرفالدینابیشرفالدین ابوعبدالله اردبیلی (صفدی، 1420: 2/264). |
قرن7 |
2 |
موفقالدینابونصرعبدالمحسنبنعبداللهبنابیاسحاق اردبیلی (موسوی، 1379: 2/100). |
؟ |
3 |
تاجالدینعلیبنعبداللهبنابیالحسنبنابیبکر اردبیلی (ابنحجر، 1385ق: 3/72؛ السیوطی، بیتا(الف): 339؛ حاجیخلیفه، بیتا: 626؛ السبکی، بیتا: 6/146). |
قرن8 |
جدول13: قضات
ردیف |
عنوان |
دوره زمانی |
1 |
ابومحمدبنعبداللهبنعلیبنعبدالله اردبیلی (موسوی، 1379: 2/95). |
قرن5 |
2 |
ابوالفرج بن عبدالرحمان اردبیلی (قزوینی، 1373: 343). |
قرن 6 |
3 |
عمادالدیناحمدبناسماعیل کاکلی اردبیلی (ابنفوطی، 1963: 2/655). |
؟ |
4 |
عطاءاللهبنقاضیعلاءالدینمنصور کاکلی (موسوی، 1379: 2/108). |
به احتمال قرن 7 |
5 |
خواجهنجمالدینبنشمسالدین خطیبی اردبیلی (موسوی، 1379: 2/316). |
قرن8 |
6 |
اسحاق اردبیلی؛ صاحب اثر (کحّاله، 2/229). |
حدود قرن9 |
7 |
اویسبنمحمد (موسوی، 1379: 1/108). |
بهاحتمال قرن9 |
جدول14: مدرسان اردبیلی در مراکز علمی جهان اسلام
ردیف |
عنوان |
زمان / مکان |
1 |
محمدبناحمدبنمحمد ابوالفضل اردبیلی (السبکی، بیتا: 5/154). |
قرن7؛ مدرسه کمالیه بغداد |
2 |
ابومحمدنورالدینفرجبنمحمدبنابیالفرج اردبیلی (النعیمی، 1410: 1/172). |
قرن8؛ در مراکز علمی دمشق؛ مدارس ظاهریه البرانیه؛ جاروخیه؛ ناصریه جوانیه |
3 |
تاجالدینامامعلیبنعبداللهبنابیالحسنبنابیبکر اردبیلی (ابنعماد، بیتا: 8/256؛ ابنتغری، بیتا: 10/145). |
قرن8؛ در مراکز علمی بغداد و قاهره؛ مدرسه امیرحسامالدین طرنطای المنصوری قاهره |
4 |
شمس اردبیلی (ابنکثیر، 1407: 14/149). |
قرن8؛ مدرسه جاروضیه دمشق |
5 |
الشیخ تاجالدین (النعیمی، 1410: 1/88). |
قرن8؛ مدرس در دارالحدیث ناصریه دمشق |
6 |
عزالدینعمر اردبیلی (النعیمی، 1410: 1/36). |
قرن8؛ مدرسه جاروخیه دمشق |
7 |
بدرالدینمحمودبنعبیدالله اردبیلی (الحلبی، 1417: 2/168). |
قرن9؛ جلسات درس در مسجد جامع حلب |
8 |
کمالالدینمحمدبنمیرجمالالدینبنقلی درویش اردبیلی (موسوی، 1379: 2/226). |
قرن9؛ مدرسه رواحیه حلب |
9 |
محمدبنالشیخ ادریس اردبیلی (الحلبی، 1417: 2/186). |
قرن9؛ مدرس در حلب |
10 |
شیخبدرالدین محمودبنعبیدالله اردبیلی (الحلبی، 1417: 2/186) |
قرن9؛ مدرس در حلب |
11 |
احمدبنعبیداللهبنعوضبنمحمدشهاببنجلالبنتاج اردبیلی؛ شیروانی القاهری (سخاوی، 1412: 1/376). |
قرن9؛ مدرسه ایتمثیه و ابوبکریه و امالسلطان قاهره |
12 |
محمدبناحمدبنمحمدبنهلالبنابراهیم اردبیلی قاهری (الحلبی، 1417: 7/98). |
مدرس در قاهره |
13 |
شیخعلامهعلاءالدینابوالحسنعلیبنقاسم اردبیلی (مجیرالدین، 1388ق: 2/212). |
قرن9؛ مدرس در مسجد خلیلالرحمن(ع) اردن |
14 |
افضلالدینمحمدبننامآوربنعبدالملک خونَجی (ابنابیاصیبعه، بیتا: 586). |
قرن7؛ قاضیالقضات در مصر |
15 |
شیخفرجالله اردبیلی (ابنعماد جنبلی، بیتا: 9/104؛ ابنحجر عسقلانی، 1385ق: 5/484). |
قرن هشتم؛ مدرس در دمشق |
رحلههای علمی
از موضوعات درخور توجه در تمدن اسلامی، رحلهها و مسافرتهایی است که علما و دانشمندان برای فراگیری علوم انجام میدادند. بعضی از مناطق بهواسطۀ دارابودن مراکز علمی معتبر و دانشمندان صاحب نام، در کانون توجه تعداد بیشتری از علما و مشاهیر مناطق دیگر بود؛ از جمله حوزههای درسی بغداد، نیشابور و دمشق. علما و دانشمندان اردبیل همانند دانشمندان سایر مناطق، برای کسب دانش و برخورداری از امکانات مراکز علمی معتبر، اقدام به سفر و اقامت در آن شهرها میکردند. تا قبل از حملۀ مغول و در دوران شکوفایی مراکز علمی مانند بغداد، علمایی از اردبیل به این منطقه میرفتند و در آنجا سکنی میگزیدند و گاه از چهرههای علمی محسوب میشدند. علاوهبر فرازونشیبهای سیاسی، با توجه به اینکه مراکز علمی منطقه رونق چندانی نداشته و جاذبهای برای حضور علمای مناطق دیگر نداشت، برای کسب علم دست به مهاجرت میزدند. بخش دیگری از این رحلههای علمای اردبیل، به دنبال حملۀ مغول و ویرانی مراکز علمی بود. به علت تخریب و افول حوزههای علمی شرق جهان اسلام و با توجه به پیروزی دولت اسلامی ممالیک در مقابله با مغولان و رونق مراکز علمی قاهره و حلب و دمشق، یعنی مناطق تحت نفوذ ممالیک، به آن مناطق مهاجرت میکردند و تعدادی از آنان، صاحب کرسی تدریس و جلسات آموزش و بحث بودند. در ذیل به مناطق و تعداد افرادی که به این مناطق مهاجرت کردهاند، اشاره میکنیم:
ردیف |
مکان |
تعداد |
1 |
بغداد |
11نفر |
2 |
قاهره |
7نفر |
3 |
دمشق |
6نفر |
4 |
حلب |
3نفر |
5 |
موصل |
1نفر |
6 |
اردن |
1نفر |
7 |
اصفهان |
1نفر |
8 |
شیراز |
1نفر |
9 |
مکه |
4نفر |
10 |
مسجدالاقصی |
1نفر |
11 |
نیشابور |
3نفر |
12 |
خراسان |
2نفر |
13 |
کوران اسفرائن |
انفر |
14 |
ماوراءالنهر |
1نفر |
15 |
دهلی |
2نفر |
16 |
عثمانی |
3نفر |
حضور شخصیتهای علمی مناطق دیگر در اردبیل
طبیعی است که حضور شخصیتهای علمی مناطق دیگر میتوانست رونق و غنای مراکز علمی منطقه را باعث شود. تنها اشارهای به تعدادی از چهرههای علمی که برای مدت کوتاهی در اردبیل اقامت داشته یا از منطقه عبور کردهاند، شدهاست. از بارزترین شخصیتهایی که وارد اردبیل شدهاند، میتوان به این افراد اشاره کرد: حکیمسعدالدین نزاری بیرجندی قهستانی از شاعران معروف قرن هفتم قمری (صفا، 1357: 2/130)، شیخابوالمکارم رکنالدین علاءالدوله بیابانکی سمنانی از بزرگان صوفیه و از شاعران و نویسندگان قرن هفتم و هشتم قمری (صفا، 1357: 2/142)، نجمالدین ابوبکرعبداللهبنمحمدبنشاهوار الاسدیالرازی معروف به دایه و متخلص به نجم، از صوفیان مشهور نیمه اول قرن هفتم و از جمله نویسندگان معروف (صفا، 1357: 2/212)، ابوحامد اندلسی و علاءالدین عطاملک جوینی که چندینبار در رکاب مغولان وارد اردبیل و ولایات آن شدند(صفا، 1357: 2/142).
آثار و تألیفات دانشمندان اردبیل
برخی از دانشمندان و علمای این منطقه صاحب تالیفاتی بودهاند که گاه از آثار فاخر و در کانون توجه محافل علمی بودهاست (مستندات این قسمت در جداول پیشین اشاره شدهاست)
.
ردیف |
عنوان |
تالیفات |
1 |
جمالالدینیوسفبنامامعزالدینابراهیم اردبیلی |
صاحب کتاب الازهار فی شرح المصابیح بغوی؛ الانوار الاعمال الابرار در فقه شافعی. |
2 |
تاجالدینعلیبنعبداللهبنابیالحسنبنابیبکر اردبیلی |
کتاب بزرگی را در احکام گردآوری کرده و علوم حدیث ابیالصلاح را تلخیص و احادیث المیزان ذهبی را تنقیح کرده و براساس ابواب فقهی در تفسیر قرآن مجید و علم حدیث و اصول کتاب تصنیف کرد. |
3 |
ابومحمدنورالدینفرجبنمحمدبناحمدبن |
صاحب کتاب حقایقالاصول فی شرح منهاجالوصول بیضاوی در اصول فقه؛ شرح قطعهای از منهاجالطالبین در فروع شافعی. |
4 |
ابنبزّاز |
مولف کتاب صفوهالصفا. |
5 |
بشیربنحامدبنسلیمان اردبیلی |
از آثار وی تفسیر کبیر در چند مجلد؛ احاسنالکرام؛ اربعون حدیث فی امورالدین. |
6 |
اسماعیلبناحمدبنمحمد بدری اردبیلی |
صاحب کتاب انیسالقلوب و غایهالمطلوب در ادعیه و اذکار. |
7 |
جمالالدینمحمدبنعبدالغنی اردبیلی |
دارای آثاری همچون حاشیه بر انوارالتنزیل بیضاوی در تفسیر؛ الانوار در فقه شافعی؛ شرح انموذج زمخشری در نحو؛ رسالۀ القلمیه. |
8 |
خطیب خلخالی |
صاحب آثاری همچون شرح مصابیح امام بغوی بهعنوان تنویر؛ شرح مفتاحالعلوم سکاکی؛ شرح مختصرالمنتهی و مختصر ابنالحاجب؛ شرح تلخیصالمفتاح قزوینی در معانی و بیان. |
9 |
افضلالدینمحمدبننامآوربنعبدالملک خونجی |
صاحب کتابهای موجز؛ جمل و کشفالاسرار که هر سه از کتابهای مهم منطق محسوب شده و علما شروح و تعلیقات بسیاری بر آنها نوشتهاند. از دیگر تالیفات وی شرحی است بر کلیات قانون ابنسینا؛ رسالهای در دور وصایا دارد که در آن یکی از مسائل پیچیدۀ ارثی را حل کردهاست. |
10 |
اسحاق اردبیلی |
صاحب رساله علیالاشباه و النظائر. |
11 |
ابومحمدبنعبداللهبنعلیبنعبدالله اردبیلی |
صاحب کتاب فوائد. |
12 |
علیبنعثمان اردبیلی |
مولف کتابی در علم بدیع به نامالبدیعیه. |
13 |
شیخعلامهعلاءالدین ابوالحسن علیبنقاسم اردبیلی |
صاحب کتاب وصول الغمر الی اصول قرائه ابیعمر. |
14 |
علاءالدینعلیبنعیسی اردبیلی |
صاحب تالیفات نزههالاخبار فی ابتداءالدنیا و قدرالقویالجبار؛ نبذه فی ذکرالنیل و عجائبه؛ مختصر کشفالغمه فی معرفهالائمه. |
15 |
احمدبنمحمدبنمزید اردبیلی |
صاحب تالیفی در زمینۀ تفسیر. |
16 |
ابوجعفرمحمدبنموسی اردبیلی |
صاحب تالیفات الشافی فی الاخلاق؛ اسرارالحکمه در حکمت عملیه؛ مداواتالنفوس در حکمت عملیه. |
17 |
عمربنمحمدبنخضر اردبیلی |
صاحب کتاب وسیلهالمتعبدین فی سیره سیدالمرسلین. |
18 |
سعدالدین وراوینی |
مترجم کتاب مرزباننامه از زبان طبری به زبان فارسی. |
نقش تربیتی دانشمندان اردبیل
در ارتباط با نقش دانشمندان اردبیل در تربیت شاگردان، اطلاعات بسیار اندکی در منابع وجود دارد. در این میان، به اسامی شاگردان و چگونگی ارتباط آنان با اساتید اشارهای نشدهاست. تنها از برخی عبارتها میتوان دریافت که آن دسته از دانشمندان اردبیل که صاحب کرسی تدریس در مراکز علمی مناطق مختلف بودند، شاگردانی در محضر آنها حضور مییافتند؛ همچنین به نقل حدیث از برخی محدّثان اردبیلی اشارهای کوتاه شدهاست. در این میان، شیوخ خانقاه شیخصفیالدین نیز در تربیت شاگردان در زمینۀ عرفان و تصوف تاثیرگذار بودهاند.
ردیف |
عنوان |
نقش تربیتی |
1 |
شرفالدین اردبیلی |
جمع کثیری از محضر او استفاده میکردند. |
2 |
ابوعیاش اردبیلی |
جعفربنمحمد اردبیلی از وی روایت نقل کردهاست. |
3 |
ابوترابعبدالباقیبنیوسف نیریزی |
در نیشابور صاحب کرسی بود. |
4 |
احمدبنطاهر اردبیلی |
از وی احادیثی نقل شدهاست. |
5 |
بشیربنحامد اردبیلی |
عدهای از او روایت کردهاند. |
6 |
خواجهکمالالدین عربشاه اردبیلی |
مراد و مرشد شیخسیدامینالدینجبرائیل، پدر شیخصفیالدین. |
7 |
ابوموسی اردبیلی |
از مشایخ صوفیه بودهاست. |
8 |
شیخصفیالدین اردبیلی |
افراد بسیاری از سراسر سرزمینهای اسلامی برای درک محضر شیخ روانه اردبیل شدند |
9 |
صدرالدینموسی،فرزند شیخصفیالدین |
علوم دینی و تفسیر قرآن تدریس میکرد. |
10 |
خواجهعلی سیاهپوش |
به ارشاد خلایق اشتغال داشت. |
11 |
شیخابراهیم، شیخجنید، شیخ حیدر |
رهبری معنوی و سیاسی و اجتماعی مریدان و منطقۀ نفوذ خود را عهدهدار شدند؛ تاجاییکه بزرگترین چهرۀ علمی و معنوی غیرصفوی اردبیل در قرن نهم و دهم قمری، یعنی خواجهکمالالدینحسین الهی اردبیلی، در جوانی تحت تربیت شیخحیدر واقع شد و سپس به اشارۀ شیخحیدر به استادان دیگر مراجعه کرد. |
12 |
تمام مدرسان و اساتیدی که در جدول شماره14 به آنها اشاره شدهاست. |
مدرسان اردبیلی که در مدارس و مراکز علمی مناطقی همچون بغداد، دمشق، حلب و قاهره مشغول تدریس و تربیت شاگردان بودند. |
تحلیل نمودار
سهم اندیشمندان اردبیل در علوم دینی و غیردینی
با توجه به نمودار فوق، نخست میتوان دریافت که عمدۀ فعالیت دانشمندان منطقه در زمینۀ علوم دینی و به ترتیب در حوزههای عرفان و تصوف، حدیث، فقه و تفسیر متمرکز بودهاست. در حوزۀ علوم غیردینی نیز در زمینۀ شعر، طب، فلسفه، تاریخ، ریاضیات و ادبیات به مطالعه و پژوهش پرداختهاند؛ اما در مجموع باید گفت که دانشمندان اردبیل در رشد و بالندگی علوماسلامی، بهویژه عرفان و حدیث، نقش بیشتری داشته و با فعالیت در این حوزه و تألیف آثار و تربیت شاگردان بر غنای این دسته از علوم افزودهاند.
دوم در بحث از وضعیت فرهنگی اردبیل و جایگاه این منطقه در تمدن اسلامی، با توجه به کمبود اطلاعات، نمیتوان به تفصیل و بهصورت جزئی و عینی دربارۀ عوامل تاثیرگذار اظهارنظر کرد. به نظر میرسد که در بررسی این موضوع، باید به دو دسته عوامل بیرونی و درونی توجه کرد. در بُعد بیرونی، باید به موقعیت جغرافیایی و وضع سیاسی منطقه اشاره کرد. به علت موقعیت ژئوپولتیک منطقه در ادوار مختلف، این سرزمین معبر اقوام و گروههای بسیار بودهاست. رقابت بر سر تصاحب منطقه و حملات اقوام مختلف از ابتدای ورود اسلام تا سرتاسر دورۀ موضوع بحث، باعث شده بود تا عمدۀ توان دولتهای منطقه صرف مقابله با گروههای رقیب و دفع حملات باشد. شاید بتوان گفت همین امر بهنوعی امنیت سیاسی منطقه را تهدید میکرد. آرامش لازم و پایدار برای اهالی وجود نداشت و مردم مدام شاهد نزاعها و لشکرکشیها بودند. امری که در بیشتر مناطق ایران در دورههای مختلف وجود داشتهاست.
در بُعد درونی، باید توجه کرد که اردبیل از حیث فعالیتهای علمی و تعلیمی و تربیتی از سابقۀ دیرینه برخوردار بودهاست (مسعودی، 1409: 1/252)؛ اما در دورۀ اسلامی، مراکز علمی اردبیل در مقایسه با مراکز علمی مناطقی همچون خراسان، سمرقند، بخارا، نیشابور، بلخ، مرو، هرات، نسف، فارس، اصفهان، جرجان و ری نام و آوازه و شهرتی نداشتهاست. حضور تعداد کثیری از علما و دانشمندان در این مناطق، با استناد به منابع رجال و تراجم و زندگینامههای محلی، اثباتکردنی است. این بدان معنا نیست که اردبیل مراکز علمی نداشته یا فاقد چهرههای علمی بودهاست؛ ولی در مقایسه با کانونهای علمی مهم جهان اسلام که محل اجتماع اندیشمندان بودهاند، مراکز علمی این منطقه در حوزههای مختلف در رتبۀ پایینتری قرار داشتهاست. اینکه عمدۀ آثار تالیفشده، در حدود 60درصد را آن دسته از دانشمندان اردبیل که در مراکز علمی خارج از منطقه فعالیت داشته، به نگارش درآوردهاند و نیز فعالیت مدرسان و استادان معروف و نامدار اردبیلی در مراکز علمی مناطق مختلف، دلیلی بر این مدعاست. البته از قرن هشتم قمری، فعالیت خانقاه شیخصفیالدین بهعنوان مرکزی علمی و نقش شیوخ آن در تربیت شاگردان در زمینۀ عرفان و تصوف موجب رونق و پیشرفت این شاخه از علوماسلامی در اردبیل شد.
اشاره شد که تنها تعداد معدودی از دانشمندان به این منطقه سفر کردهاند، آن هم بهصورت موقت و گذرا. درحالیکه در مراکز علمی مهم، با مهاجرت بسیاری از دانشمندان مناطق مختلف به آن مراکز، بر غنای علمی آن کانونها افزوده شدهاست. همچنین ذکرنکردن شرح احوال علمای این منطقه توسط نویسندگان تراجم، گواه آن است که این منطقه با مراکز علمی محدود خود، به فعالیت ادامه میدادهاست؛ چراکه در صورت داشتن کانونهای علمی فعال و علمای سرشناس، بهطور حتم دانشمندان مناطق دیگر در این سرزمین توطّن میگزیدند. در مقابل، نویسندگان به آن دسته از دانشمندان اردبیل که در مراکز علمی خارج از منطقه حضور یافتند و برخی از آنان از چهرههای برجستۀ علمی به حساب میآمدند، اشاره کردهاند. حضور دانشمندان اردبیل در مراکز علمی مطرح آن زمان و تألیف آثار ارزشمند و تعامل با دانشمندان دیگر و شهرت آنان باعث شد که بخشی از شناخت ما از مشاهیر اردبیل، از طریق تواریخ محلی این مناطق باشد. دستهای از رحلههای علمای اردبیل مربوط به قبل از حملۀ مغول است. با آغاز فترت دستگاه خلافت و رقابت میان امرا و حاکمان سلسلههای محلی، از جمله در اردبیل، به علت نبود ثبات سیاسی و از سوی دیگر پویانبودن مراکز علمی اردبیل و نیز جاذبههای مراکز علمی بزرگ و ضرورت انجام رحلههای علمی، مهاجرتهایی به مناطق مختلف صورت گرفت. در شرق جهان اسلام، حمله مغول ویرانی شهرها و تخریب مراکز علمی را به دنبال داشت؛ اما دولت ممالیک در غرب جهان اسلام توانست حملات مغولان را متوقف کند. پس از آن، منطقۀ شام و مصر در اختیار دولت ممالیک باقی ماند. در فاصلۀ قرون هفتم تا نهم قمری، حضور تعدادی از رجال و دانشمدان اردبیل در مراکز علمی حلب و دمشق و قاهره و در اختیارداشتن کرسی تدریس و تعلیم و ذکر نام برخی از آنان در تواریخ محلی این مناطق، از مهاجرت نخبگان اردبیل به این مناطق حکایت دارد.
نتیجه
حدود دو قرن بعد از ورود اسلام به ایران، به علت سیاست خلفا، ایرانیان در مناسبات سیاسی و فرهنگی نقش چندانی نداشتند. با آغاز خلافت عباسیان و نفوذ ایرانیان در دستگاه خلافت، روند شکلگیری تمدن اسلامی وارد مرحلۀ جدیدی شد. ایرانیان بههمراه سایر اقوام و ملل، در شکلگیری تمدن اسلامی تأثیرگذار بودند. مناطق مختلف ایران با توجه به وضع سیاسی و پیشینۀ فرهنگی در این امر سهیم بودند. با توجه به کمبود اطلاعات در حوزۀ مسائل اجتماعی و فرهنگی، توجه به تراجم علما و دانشمندان میتواند در بررسی وضعیت فرهنگی مناطق مؤثر باشد. با بررسی تراجم دانشمندان اردبیل روشن میشود که عمدۀ فعالیتهای علمی علمای منطقه در زمینۀ عرفان و حدیث و فقه است. به تعبیری علمای اردبیل در رشد و بالندگی این دسته از علوم اسلامی سهیم بودهاند. هرچندکه در سایر علوم نیز فعالیتهایی صورت گرفتهاست. در مجموع موقعیت ژئوپولتیک منطقه، کشمکشهای مدعیان قدرت در ادوار مختلف و نبود ثبات سیاسی از یک سو و رونقنداشتن و پویانبودن مراکز علمی منطقه در حوزههای مختلف علوم و برخوردارنبودن از جاذبه برای جذب دانشمندان مناطق دیگر از سوی دیگر و نیز رحلههای علمی فراوان دانشمندان بر وضعیت فرهنگی اردبیل تأثیرگذار بودهاست.
پی نوشت
1. اردبیل با مساحت 18هزار کیلومتر مربع بهطور تقریبی، 09/1درصد از مساحت کل کشور را به خود اختصاص دادهاست. به پیشنهاد دولت و تصویب مجلس شورای اسلامی، در سال 1372 استان اردبیل از استان آذربایجانشرقی جدا شد و بهعنوان استانی مستقل مشتمل بر شهرستانهای اردبیل، بیلهسوار، پارسآباد، خلخال، گرمی، مشکین، نمین در تقسیمات کشوری جای گرفت. گفتنیاست که گسترۀ مکانی (جغرافیایی) این پژوهش مناطق فعلی استان اردبیل را دربرمیگیرد.
کتاب های فارسی
. آقابزرگ الطهرانی، (1403)، الذریعه، بیروت: دارالاضواء.
. ابنابیاصیبعه، (بیتا)، عیونالانباء فی طبقاتالاطباء، بیروت: دارمکتبهالحیاه.
ابنابیالوفا، (1413)، الجواهرالمضیّه فی طبقاتالحنفیّه، ریاض: حلو.
. ابناثیر، عزالدین، (1385ق)، الکامل فی التاریخ، بیروت: دارصادر-داربیروت.
. ----------، (بیتا)، اللباب، بیروت: دارصادر.
. ابنبزاز اردبیلی، درویش توکل، (1376)، صفوهالصفا، تهران: زریاب.
. ابنتغریبردی، جمالالدین، (بیتا)، النجومالزاهره، قاهره: الموسسهالمصریهالعامه.
. ابنجوزی، ابوالفرج، (1412)، المنتظم، بیروت: دارالکتبالعلمیه.
. ابنحجر عسقلانی، احمدبنعلی، (1385ق)، الدررالکامنه فی اعیان الماه الثامنه، بیجا: دارالکتب الحدیثه.
. ابنالعدیم، کمالالدین عمر، (1408)، بغیةالطلب فی تاریخ حلب، بیروت: دارالفکر.
. ابنالعمادالحنبلی، عبدالحی، (بیتا)، شذراتالذهب، بیروت: داراحیاءالتراثالعربی.
. ابنفوطی، کمالالدین ابوالفضل، (1963)، تلخیص مجمعالآداب فی معجمالالقاب، دمشق: المطبعهالهاشمیه.
. ابنکثیر، ابوالفداء اسماعیلبنعمر، (1407)، البدایه و النهایه، بیروت: دارالفکر.
. ابنالمستوفی، شرفالدین، (1980)، تاریخ اربل، عراق: دارالرشید للنشر.
. اسنوی، عبدالرحیم، (1422)، طبقاتالشافعیه، بیروت: دارالکتبالعلمیه.
. الاصبهانی، الحافظ، (1934)، ذکر اخبار اصبهان، لیدن: بریل.
. اقبال آشتیانی، عباس، (1364)، تاریخ مغول و اوایل ایام تیموری، تهران: امیرکبیر.
. البغدادی، اسماعیلباشا، (بیتا:الف)، ایضاحالمکنون، بیروت: داراحیاءالتراثالعربی.
. ---------------، (بیتا:ب)، هدیةالعارفین، بیروت: داراحیاءالتراثالعربی.
. بغدادی، خطیب، (1417)، تاریخ بغداد، بیروت: دارالکتبالعلمیه
. البلاذری، احمدبنیحیی، (1988)، فتوحالبلدان، بیروت: دار و مکتبهالهلال.
. بنداری، فتحبنعلی، (1356)، زبدةالنصر و نخبةالعصر، تهران: بنیاد فرهنگی ایران.
. بیات، عزیزالله، (1370)، کلیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران، تهران: میراث ملل.
. بیرونی، ابوریحان، (1377)، آثارالباقیه، ترجمه دانا سرشت، تهران: امیرکبیر.
. پاشازاده، محمدعارف، (1352)، وقایعالسنین و الاعوام، تهران: کتابفروشی اسلامیه.
. ترابی طباطبایی، جمال، (1355)، آثار باستانی آذربایجان، تهران: بینا.
. تربیت، محمدعلی، (بیتا)، دانشمندان آذربایجان، تبریز: بنیاد کتابخانه فردوسی.
. جوینی، عطاملک، (1387)، جهانگشای جوینی، تهران: هرمس.
. حاجیخلیفه، مصطفی، (بیتا)، کشفالظنون، بیروت: داراحیاءالتراثالعربی.
. حافظ ابرو، عبدالله، (1380)، زبدةالتواریخ، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
. الحسینی، صدرالدین، (1933)، اخبارالدولةالسلجوقیه، لاهور، بینا.
. الحسینی، عبدالحی، (1383ق)، نزهةالخواطر، حیدرآباد: دائرهالمعارفالعثمانیه.
. حکمت، علیرضا، (1364)، آموزشوپرورش در ایران باستان، تهران: سمت.
. الحلبی، سبطبنالعجمی، (1417)، کنوزالذهب فی تاریخ حلب، حلب: دارالقلم.
. خواندمیر، غیاثالدین، (1380)، تاریخ حبیبالسیر، تهران: خیام.
. خوانساری، محمدباقربنزینالعابدین، (1411)، روضاتالجنات فی احوالالعلماء و السادات، بیروت: دارالاسلامیه.
. ذهبی، شمسالدین، (1413)، تاریخالاسلام، بیروت: دارالکتابالعربی.
. ------------، (1993)، سیر اعلامالنبلاء، بیروت: لموسسهالرساله.
. ----------- ، (بیتا)، تذکرةالحفّاظ، بیروت: داراحیاءالتراثالعربی.
. راغب، محمد، (بیتا)، سفینهالراغب، قاهره: دارالطباعه.
. رافعی قزوینی، عبدالکریم، (1984)، التدوین فی اخبار قزوین، حیدرآباد: مطبعهالعزیزیه.
. روملو، حسنبیگ، (1384)، احسنالتواریخ، تهران: اساطیر.
. زرینکوب، عبدالحسین، (1376)، کارنامه اسلام، تهران: امیرکبیر.
. السبکی، عبدالوهاب، (بیتا)، طبقاتالشافعیةالکبری، بیروت: داراحیاءالکتبالعربیه.
. سخاوی، شمسالدین، (1412)، الضوءاللامع، بیروت: دارالجیل.
. سمرقندی، عبدالرزاق، (1383)، مطلعالسعدین و مجمعالبحرین، تهران: پژوهشگاه علومانسانی.
. سمرقندی، دولتشاه، (1337)، تذکرةالشعرا، تهران: بینا.
. السمعانی، عبدالکریم، (1382ق)، الانساب، حیدرآباد: دائرةالمعارف العثمانیه.
. السهمی، حمزهبنیوسف، (1407)، تاریخ جرجان، بیروت: عالمالکتب.
. سیوطی، عبدالرحمن، (بیتا:الف)، بغیهالوعاه، صیدا: المکتبةالعصریه.
. -------------، (بیتا:ب)، طبقاتالمفسرین، بیروت: دارالکتبالعلمیه.
. -------------، (1418)، حسنالمحاضره، بیروت: دارالکتبالعلمیه.
. -------------، (1927)، نظمالعقیان فی اعیانالاعیان، نیویورک: المطبعهالسوریهالامریکیه.
. سیوری، راجر، (1372)، ایران عصر صفوی، ترجمه کامبیز عزیزی، تهران: مرکز.
. صفا، ذبیحالله، (1357)، تاریخ ادبیات ایران، تهران: امیرکبیر.
. الصفدی، صلاحالدین خلیلبنایبکبنعبدالله، (1420)، الوافیبالوفیات، بیروت: داراحیاءالتراث.
. صفوت، محمدعلی، (1394)، تاریخ فرهنگ آذربایجان، تهران: سمیر.
. الطبری، محمدبنجریر، (1387ق)، تاریخالامم و الملوک، بیروت: دارالتراث.
. عباداللهزاده ملکی، جمشید، (بیتا)، اردبیل: شهر مقدس.
. قزوینی، زکریابنمحمدبنمحمود، (1373)، آثارالبلاد و اخبارالعباد، تهران: امیرکبیر.
. قنوات، عبدالرحیم، (1393)، تاریخنگاری محلی ایران در دوره اسلامی (تا سده هفتم)، قم و تهران: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و سمت.
. مستوفی قزوینی، حمدالله، (1339)، تاریخ گزیده، تهران: امیرکبیر.
. مجیرالدین الحنبلی، (1388ق)، الانسالجلیل بتاریخالقدس و الخلیل، نجف: الحیدریه.
. مسکویه، ابوعلی، (1379ش)، تجاربالامم، تهران: سروش.
. المسعودی، علیبنالحسین، (1409)، مروجالذهب، قم: دارالهجره.
. مقدسی، ابوعبداللهمحمد، (1411)، احسنالتقاسیم، قاهره: مکتبه مدبولی.
. منشی قزوینی، بوداق، (1387)، جواهرالاخبار، تهران: میراث مکتوب.
. موسوی ننهکران، فخرالدین، (1379)، تاریخ اردبیل و دانشمندان، اردبیل: شیخصفی.
. میرخواند، محمدبنخاوندشاه، (1385)، روضهالصفا، تهران: اساطیر.
. النعیمی، عبدالقادر، (1410)، الدارس فی تاریخالمدارس، بیروت: دارالکتبالعلمیه.
. نیشابوری، ظهیرالدین، (1332)، سلجوقنامه، تهران: کلاله خاور.
. یاقوتالحموی، شهابالدین، (1995)، معجمالبلدان، بیروت: دارصادر.
. یزدی، شرفالدین، (1336)، ظفرنامه، تهران: امیرکبیر.
مقالات
. جعفریان، رسول، (1389)، تاریخ فرهنگی و اجتماعی مرکز ایران در نیمه قرن دهم هجری (براساس خلاصهالاشعار)، www.khabaronline.ir/weblog/jafarian
. جوادی، سیدمهدی، (1383)، «اوضاع فرهنگی آذربایجان، ارّان و ارمینیه در قرون نخستین اسلامی»، تاریخ در آیینه پژوهش، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 32 تا 45.
. عبدالمعطی الصیاد، فواد، (1373)، «نقش ایرانیان در بنای تمدن اسلامی»، مترجم سیدحسین سیدی، مشکوه، قم: بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، 68 تا 85.
کتاب های لاتین
. Snowman, Daniel, (2014), Historical Biography, London, History Today, Vol.64, Issue 11, 52-56
. Sabirov, Askadula Galimzyanovich, (2015), Heuristic Potentials of Biographical Method in Historical and Phlosophical Studies, Rome, Mediterranean Journal of Social Sciences,vol 6,No 3 s3,249-254