ترجمه کتب سیره و مناقب امامان در عصر صفوی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیار دانشگاه آزاد اسلامی دهاقان.

چکیده

در دورة حاکمیت صفویان اقدامات گوناگونی برای ترویج و تثبیت مذهب تشیع در ایران انجام شد که یکی از آنها ترجمة متون عقیدتی و دینی شیعه به زبان فارسی، با هدف عمومی سازی فرهنگ تشیع بود. دراین راستا، تعدادی ازکتب سیره و مناقب امامان نیز به قلم برخی مترجمان و نویسندگان به فارسی برگردانده شد که در بین آنها کشف­الغمّة­فی معرفه الائمه، اثر علی بن عیسی اربلی بیشتر مورد توجه مترجمان قرار گرفت؛ به طوری که چند برگردان فارسی همزمان از آن پدید آمد. این ترجمه­ها گرچه به ارتقای سطح علمی عمومی شیعیان کمک می­کرد، ولی به سبب اموری، همچون حذف اسناد روایات و یا گرایش به ادبیات حماسی، مشکلاتی نیز به همراه داشت که مهمترین آنها کاسته شدن از ارزش عملی کتابهای مورد نظر بود.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

The translating of life styles and spiritual (sirah & manaqib) books of the Twelve Imams during the Safavid era

نویسنده [English]

  • Hasan hoseynzade shanechi
Assistant Professor, Islamic Azad University, Dehaghan.
چکیده [English]

During the Safavid era, different actions were taken to improve and stabilize Shi'ism in Iran. One of these actions was to translate idealistic and religious texts of Shi'ite into Persian with the aim of generalizing the Shi'i culture. In this way, some books about Sira and Manaqeb related to the Imams were translated. Among these books were, kashf-o al-qome  fi ma'arefate al-ae'ma written by Ali ben Isa al-Erbali arose the interest of the translators far more than other texts did, resulting in the appearance of many Persian of that one text. Although these translations helped improve general awareness of shi'i but it caused scientific degradation of the source texts due to the omission of stated facts and temptations towards epic literature. 

کلیدواژه‌ها [English]

  • life style
  • virtues
  • twelve Imams
  • Safavid
  • Translation

تدوین سیره و مناقب ائمه در عصر صفوی

تدوین سیره و مناقب دوازده امام که از قرن سوم هجری آغاز شد، با فراز و فرود هایی همراه بوده؛ چنان که شمار کتب مربوط به این موضوع در برخی دوره­ها با افزایش و در دوره­های دیگر با کاهش نسبی روبه رو بوده است. برای شناسایی کتابهای مورد بحث، استقرائی در منابع مختلف انجام شد که این منابع شامل کتابشناسی­ها، مانند الذریعه الی تصانیف الشیعه، نوشته آقابزرگ تهرانی، کتب تراجم و رجال مانند ریاض العلماء و حیاض الفضلاء عبدالله افندی اصفهانی، فهرستهای کتابخانه­های معتبر داخلی، اعم از نسخه­های چاپی و نسخه­های خطی، مانند فهرست نسخه­های خطی کتابخانه آیة الله مرعشی و نیز خود تألیفات مورد بحث می­شود. در این بررسی معلوم شد که از قرن دهم هجری؛ یعنی همزمان با حاکمیت یافتن صفویان (907- 1135 هجری) به مدت دو قرن و نیم، افزایش درخور توجهی در شمار تألیفات مورد نظر دیده می شود؛ به طوری که تا پایان حکومت صفویان در مجموع33 عنوان کتاب در سیره و مناقب دوازده امام به زبانهای عربی و فارسی به رشته تحریر درآمد. بی شک، یکی از عوامل اساسی در این افزایش، موقعیت سیاسی و فرهنگی جدید حاصل از روی کار آمدن صفویان شیعه مذهب بود. حاکمیت صفویان زمینه­های سیاسی و فرهنگی را برای تدوین سیره و مناقب ائمه، همانند دیگر کتب مذهبی شیعیان، بیش از پیش فراهم کرد؛ چنان که تحت تشویقها و حمایتهای مستقیم و غیر مستقیم شاهان صفوی، بخصوص شاه تهماسب اول(930-984 هجری)، در کنار کتابهای کلامی و فقهی، کتابهای متعددی نیز در بیان سیره و ذکر مناقب دوازده امام نوشته شد(10،2و3).

یکی از تحولات محسوس در تألیفات این دوره، رویکرد جدی به فارسی­سازی متون سیره و مناقب ائمه است که این کار در راستای ترویج و تحکیم مبانی مذهب تشیع در بین مردم فارسی زبان ایران اهمیت بسیاری داشت. البته، فارسی سازی متون مزبور از قرن ششم هجری آغاز شده بود و در این دوران با توجه به رسمیت یافتن مذهب تشیع اهمیت فوق العاده­ای یافت. فارسی­سازی از دو طریق انجام می­شد: نخست از طریق تألیف کتابهای سیره و مناقب ائمه به زبان فارسی که نمونه­های آن را در انیس المومنین محمد بن اسحق حموی(تألیف 938 هجری)، انوار السرائر ولی بن نعمه الله حسینی حائری(تألیف 981 هجری)، تاج المناقب حسین بن عبد الحق اردبیلی (درگذشته 940 یا 950 هجری)، فوحات القدس استرآبادی و جلاء العیون، از آثار محمد باقر مجلسی( درگذشته 1111 هجری) می­توان مشاهده کرد.

طریق دوم فارسی سازی، ترجمه متون عربی به زبان فارسی بود، که در ادامه بررسی خواهد شد.

 

ترجمه متون سیره و مناقب در عصر صفوی

نخستین ترجمه­ها از متون مورد نظر در قرنهای هشتم و نهم پدپد آمد، مانند ترجمه­های حسن بن حسین سبزواری شیعی (ف. قرن هشتم هجری) از کشف­الغمه اربلی و مباهج المهج قطب الدین کیدری(20 ورق1؛ 24، 1/176؛ 4، 2/163). در دوره صفویان فعالیتهای ترجمه­ای متون شیعی با جدیت بیشتری دنبال شد و ترجمه­های بسیاری از متون دینی رایج در محافل شیعه پدید آمد؛ چنان که به گفته مترجم «تاریخ الحکما»ی قفطی که در اواخر قرن یازدهم و اوایل قرن دوازدهم می­زیسته، تا آن زمان اکثر علوم متداوله و نقلیه به فارسی ترجمه شده بود(7،3/1097). نگاهی به منابع کتابشناسی نیز نشان می­دهد که در سده­های دهم و یازدهم، بیش از پنجاه ترجمه از آثار متقدم و متأخر شیعی در موضوعهای مختلف اعتقادی، تفسیری، سیره­ای، فقهی و ادعیه پدید آمد(4، 15/340، 17،10/ 14).

دولتمردان صفوی، خود به این امر توجه داشتند و عالمان و نویسندگان را بدان تشویق می­کردند؛ چنان که در دوره شاه تهماسب اول (930-984 هجری) و به دستور وی، دو کتاب کشف الغمّة فی معرفه الائمه، نوشته علی بن عیسی اربلی و الاحتجاج ابو منصور احمد بن علی طبرسی به فارسی ترجمه گردید( 31، ورق 2، 18، ورق 1 19،3 ).

بدیهی است که نهضت ترجمه در این دوران نیز در راستای عملکردهای فرهنگی صفویان و در جهت ترویج مذهب تشیع در بین عموم مردم قرار داشت. مترجمان کتب مذکور در بیان علت کار خود به این نکته هم اشاره کرده اند. نعمت الله مشهدی که کتاب کشف الغمه را به دستور یکی از امرای صفوی به نام محمد­خان- که در منابع تاریخی این عصر اطلاع دقیقی درباره وی یافت نشد- ترجمه کرده(7، 3/ 1105)، در مقدمة کتابش می­نویسد که چون اکثر مردم شناخت کافی نسبت به امامان نداشتند و از طرفی امیر مذکور علاقه مند بود تا مقام و جایگاه امامان برای مردم آشکار شود، دستور داد او کتاب کشف الغمه را به فارسی ترجمه کند تا منافع آن به عموم مردم برسد و همه در شناخت امامان به مرحله کمال برسند(31، ورق 2). در ترجمه­ای دیگر از کتاب کشف الغمه نیزـ که به دستور شاه تهماسب صفوی صورت گرفته ـ مترجم اظهار می­دارد که چون این کتاب: "... به لغت عربی مسطور بود و فارسی زبانان را از آن، حظّ شامل و بهره کامل نبود، پس بنابراین، خدام امیر کبیر واجب التوقیر، عنان همت به صوب این مقصود معطوف داشته، رقم تفریس مجلّد اول از کتاب مذکور به اسم این فقیر حقیر زدند"(18، ورق 1).

گویا نویسندگان عصر نخست صفوی ضرورت بسیاری برای ترجمه این گونه کتابها احساس می­کرده­اند؛ به طوری که تقریباً همزمان دو ترجمه از کشف الغمه و نیز دو ترجمه از کتاب الاحتجاج طبرسی در زمان شاه تهماسب اول انجام شد. شاید بتوان ترجمه­های مکرر از یک کتاب را به علت عدم دسترسی به کتابهای دیگر در این موضوع نیز دانست. البته، این حرکت با همین شدت تا اواخر عهد صفوی ادامه نیافت و روند ترجمه کتب سیره و مناقب امامان با کاهش نسبی در دوره­های دیگر عصر صفوی روبه رو شد؛ به طوری که در قرن یازدهم هجری، تنها یک کتاب در این زمینه ترجمه شد: تحفه سلیمانیه ترجمه کتاب الارشاد، به قلم محمد مسیح کاشانی.

به نظر می­رسد که نهضت فارسی­سازی متون سیره و مناقب بر نواحی خارج از قلمرو صفویان هم تأثیرگذار بود؛ به طوری که همزمان با حکومت تهماسب اول، در هندوستان نیز کار ترجمه این آثار به فارسی دنبال می­شد و نمونه آن ترجمه کتاب الخرائج و الجرائح قطب الدین راوندی( درگذشته 572 هجری) با نام کفایه المومنین است( 28/ ورق 2).

 

مترجمان مشهور عصر صفوی

در این دوره مترجمان چندی ظهور کردند که در زمینة برگردان کتب سیره و مناقب فعالیت داشتند. اغلب آنان عالمان و نویسندگان بنام و پرکار این عصر هستند و برخی نیز از شهرت و آوازه کمتری برخوردارند. همچنین در میان کتب ترجمه شده، گاه آثاری وجود دارد که نام مترجم یا مترجمانشان دانسته نشده و گمنام مانده است. در شناسایی مترجمان این دوره که در موضوع سیره و مناقب آثاری داشتند ـ همانند شناسایی متون ترجمه شده ـ از منابع کتاب شناسی، کتب تراجم و رجال و فهرستهای نسخه­های چاپی و خطی کتابخانه­های داخلی بهره برده شده و سعی شده همة مترجمان مذکور شناسایی و معرفی گردند.

 

علی بن حسن زواره ای

ابو الحسن علی بن حسن زواره­ای(ف.قرن دهم هجری) که از وی با عناوین مفسر، محدث و فقیه نام برده شده، از عالمان و نویسندگان پرکار قرن دهم هجری و عهدشاه اسماعیل و شاه تهماسب است(24، 3/395، 16، 4/192،5، 5/43). تاریخ وفات وی بدرستی معلوم نیست، ولی تا سال 955 هجری که کتاب خود با نام لوامع الانوار را نوشته، زنده بوده است(12، 2/157). گویا او از شاگردان محقّق کرکی علی بن عبد­العالی جبل عاملی(ف.940 هجری)، فقیه و عالم بزرگ عصر نخست صفویان بوده است. به گفته عبدالله افندی، زواره ای شاگرد غیاث الدین جمشید زواره ای، مفسّر قرآن بوده و تفسیر را از وی آموخته است. تفسیر فارسی او که تفسیر زواره ای یا ترجمه­ الخواص نام داشته، مشتمل بر روایات معصومین می­شده است. وی همچنین تفسیر منسوب به امام عسکری را به فرمان شاه تهماسب ترجمه کرده است. زواره­ای تلاش بسیاری در جهت فارسی سازی ادبیات دینی تشیّع به کار بست که از فهرست آثار وی،آشکار است. از وی تعداد هجده کتاب نام برده شده که تقریباً همگی به فارسی است و نیمی از آنها را ترجمه­های کتب متقدم شامل می­شود که از آن جمله می­توان شرح فارسی نهج البلاغه و ترجمه صحیفه سجادیه را نام برد(24، 3/ 395). از آثار وی در موضوع مورد نظر ترجمه­هایی از کتابهای کشف الغمه فی معرفه الائمه علی بن عیسی اربلی، احسن الکبار فی مناقب ائمه­الاطهار محمد بن ابی زید ورامینی علوی و الاحتجاج طبرسی است.

 

نظام الدین احمد غفاری

نظام الدین احمد بن محمد بن عبد الغفار قزوینی مازندرانی غفاری از نویسندگان بزرگ این دوره است. او در سال 920 هجری در تهران به دنیا آمد و در سال 975 هجری در بندر دیبل هند به هنگام مراجعت از سفر حج درگذشت. ازتألیفات مشهور وی تاریخ نگارستان است که در سال 949 هجری آن را به پایان برد و مشتمل بر برخی از حوادث تاریخی جهان اسلام تا دوره قره قویونلوها و آق قویونلوهاست. کتاب دیگر وی تاریخ جهان آرا ست که برای شاه تهماسب اول نوشته است( 4، 3/247 و 24/147 ).از آثار وی در موضوع مورد بحث ترجمه کتاب الاحتجاج طبرسی است که برای سید احمد خان مرعشی، مشهور به جان باز خان انجام داده است( 4،4/75).

 

محمد مسیح کاشانی

محمدمسیح کاشانی، مشهور به مولی مسیح، از مترجمان این دوره است که آگاهی ما درباره زندگانی و شخصیت علمی وی ناچیز است. با این حال، می دانیم که او از شاگردان آقاحسین خوانساری(ف. 1098هجری)1 از عالمان بنام دوره صفویه و نیز داماد وی بوده است و گویا پیش از سال 1125 هجری درگذشته است. آقابزرگ تهرانی در این باب به نامه­ای از سید نورالدین جزائری خطاب به آقاجمال خوانساری(ف. 1125 یا 1121 هجری) استناد می­کند که در آن جزائری، مرگ محمدمسیح را به آقاجمال خوانساری تعزیت می­گوید(4، 3/ 442). اثر موجود از محمد مسیح کاشانی ترجمه کتاب الارشاد شیخ مفید با نام تحفه سلیمانیه است که به نام شاه سلیمان صفوی انجام شد.

 

نعمه الله مشهدی رضوی

نعمه الله بن قریش رضوی حسینی مشهدی (ف. قرن دهم هجری) یکی دیگر از مترجمان این دوره است که اطلاع زیادی درباره او در دست نیست. وی را ادیبی متبحّر در ادبیات عربی و دارای سبک پسندیده­ای در نگارش فارسی دانسته­اند که در علوم دینی نیز اطلاعات خوبی داشته است(5، 4/267 و 11، 2/ 852.). ترجمه­ای از کتاب کشف الغمه اربلی به وی منسوب است.

 

مترجمان دیگر

محمدشریف، ملقّب به خادم از مترجمانی است که در برگردان کتب سیره ائمه دست داشته و اثر او در این زمینه به نام کفایه المؤمنین ترجمه­ای از کتاب الخرائج و الجرائح راوندی است. گویا او از نزدیکان شاه تهماسب صفوی بوده و به همین دلیل به لقب خادم شهرت یافته است. با توجه به این که او کتاب خود- کفایة المومنین - را برای یکی از سلاطین شیعه مذهب هند، به نام سلطان ابراهیم قطب شاه (ف. 988 هجری) نوشته، احتمالا مدتی را نیز در دربار وی سپری کرده بود. بر این اساس، باید وفات وی نیز پس از 988 هجری بوده باشد. درباره اصل و نسب او آگاهی وجود ندارد، جز این که آقا بزرگ تهرانی با استناد به یک رباعی که محمد شریف در انتهای مقدمه کتابش آورده، احتمال داده است که شهرت یا تخلص شعری وی ابن حسام بوده یا پدرش حسام الدین نام داشته است(18/100). از آثار دیگر محمد شریف، بازنویسی کتاب منهاج الصلاح فی اختصار المصباح علامه حلی است که اختصاری از کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی است. نسخه­های متعددی از این کتاب به قلم نویسندگان مختلف موجود است که یکی از آنها نیز به قلم محمدشریف است(21/ص 198).

 از مترجمان دیگر این دوره عماد الدین علی بن نجم الدین محمود، معروف به عماد الدین شریف قاری است که ساکن مازندران بوده است. به گفته عبد الله افندی، عماد­الدین علی در عصر تهماسب معروف بوده و نزد او جایگاه والایی داشته است. عماد الدین مذکور نزد عالمان بزرگی کسب علم نموده و با واسطه از برخی علما پیشین چون علامه حلی(ف.726 هجری) و شهید ثانی (ف.966هجری) اجازاتی دریافت کرده بود. او از شاگردان شهید ثانی و شیخ حسین بن عبد الصمد(ف.984هجری) پدر شیخ بهایی روایت می­کرد. چنان که از مشایخ عماد الدین پیداست، او در اوائل قرن یازدهم یعنی در دوره سلطنت شاه عباس اول( 996-1038 هجری) می­زیسته است(4، 5/372). بدین ترتیب، با فرض پذیرش گفته عبد الله افندی، می­توان تصور نمود که عماد الدین علی دوره جوانی خود را در عهد شاه تهماسب گذرانیده و هم در این دوران شهرت و علمیت در خور توجهی یافته بود. از عماد الدین اثر خاصی در حوزه سیره و مناقب نام برده نشده است.

 

گرایش­های فکری مترجمان

دانشمندان و نویسندگان شیعه از سده­های پیش بر اساس دیدگاهشان در خصوص مبانی استنباط مسایل مذهبی به دو دسته اخباری(حدیث گرایان) و اصولی(عقل گرایان) تقسیم می­شدند. در عصر صفوی نیز این دسته بندی وجود داشت و در کنار عالمان اصولی، مانند محقق کرکی و شیخ بهایی، محدثانی همچون محمد تقی مجلسی(مجلسی اول) و شیخ حر عاملی فعالیت داشتند. با ظهور مولی محمد امین استرآبادی(ف. 1033ق) و تألیف کتابهای الفوائد­المدنیه و الفوائد المکیه اخباریگری رونق بسیار یافت و شمار قابل ملاحظه­ای از عالمان و نویسندگان این عصر به آن گرایش یافتند؛ چنان که تا پایان عصر صفوی بینش اخباری نگرش غالب به شمارمی­رود.

در خصوص گرایش اخباری و اصولی مترجمان مورد نظر، اظهار نظر صریحی در منابع رجالی و کتاب شناسی به چشم نمی­خورد و خود این افراد نیز بروشنی در این باره سخن نگفته­اند تا بتوان در این خصوص به داوری نشست. با این حال، بر اساس برخی شواهد مانند استادان و تألیفات آنان می­شود احتمالاتی را مطرح کرد. البته، چون آگاهیهای فراوانی از زندگی علمی برخی از این مترجمان در دست نیست، اظهار نظر درباره همه آنان کاری دشوار و شاید نشدنی باشد.

قابل بحث ترین مترجمان این عصر، حسن بن علی زواره­ای است که با عناوینی چون فقیه و محدث توصیف شده است، ولی کاربرد کلمه محدث به تنهایی نمی تواند گرایش اخباری او- به معنای خاص آن که از زمان مولی محمد امین استرآبادی تداول یافت- را نشان دهد و اساسا او در دوره ای می­زیست که هنوز اخباریگری- به این معنا- رونق نیافته بود. علاوه بر این، در بین استادان وی کسانی با این گرایش اخباری شدید به چشم نمی­خورند. مشهورترین استادان وی محقق کرکی، فقیه اصولی معروف است که مدت شاگردی زواره­ای نزد وی قابل توجه است. استادان دیگر وی غیاث الدین جمشید زواره ای و (احتمالا)ابو­الحسن جرجانی(4، 4/270 و309) و سید عبدالوهاب حسین جرجانی نیز چنانکه از برخی تألیفات و شاگردان ایشان برمی­آید گرایش اخباری نداشتند(نک: 24، 3/394 و 16، 4/192). شناخته شده­ترین و پرآوازه­ترین شاگردان زواره­ای ملا فتح الله بن شکر الله شریف کاشانی (ف. 988 یا 997 هـ.ق) نیز با عنوان فقیه و متکلم نام برده شده است که حاکی از رویکرد عقل گرایانه وی است(نک: 4، 23/193 و 18/7 و 36 و 7/334).

درباره دیگر مترجمان نیز به همین گونه می­توان اظهار نظر کرد. محمد مسیح کاشانی از شاگردان آقاحسین خوانساری، عالم متبحر معقول و منقول در زمان خود بود؛ چنانکه عماد­الدین علی شریف قاری از شاگردان شهید ثانی (ف.966هـ.ق) و شیخ حسین بن­عبد الصمد ( درگذشته984هجری) به شمار می­رفته و از ایشان اجازاتی دریافت کرده بود که همگی از فقیهان اصولی به شمار می­روند. دیگر مترجمان نیز یا در دوره­ای پیش از گسترش اندیشه اخباریگری می­زیستند، مانند محمد شریف خادم و یا مانند نعمت الله مشهدی و نظام­الدین غفاری از گرایشهای مذکور بدور بوده اند. بدین ترتیب، در برداشتی کلی می­توان گفت که مترجمان مذکور گرایش اخباری- دست کم به معنای خاص آن- نداشتند. با این حال، باید تأکید کرد که به سبب دانسته­های اندک درباره زندگی ایشان، قضاوت در این خصوص دشوار است.

بر همین اساس، می توان نتیجه گرفت که گرایش اخباریگری تأثیری خاص بر ترجمه­های انجام شده نداشته است. همچنین باید توجه داشت که در ترجمه متون، به سبب ماهیت کارـ و البته چنانچه مترجم پایبند به اصول ترجمه و رعایت امانت بوده باشد ـ اساسا گرایش اخباری و اصولی تأثیرگذار نیست.

 

کتابهای ترجمه شده

توجه به فهرست نام کتب ترجمه شده در این دوره، نشان می­دهد که مترجمان در کار خود اغلب کتابهایی با ارزش علمی و اعتبار قابل قبولی را انتخاب می­کردند تا هم برای خوانندگان شیعه مذهب و هم مخاطبان اهل سنت مفید و قابل پذیرش باشد.

یکی از مهمترین و اولین این آثار کتاب کشف­الغمه فی­معرفه الائمه علی بن عیسی اربلی(ف.693 هـ.ق) است. اربلی از نویسندگان و دانشمندان مکتب حله و از شاگردان سید ابن­طاووس( درگذشته664هجری) و ابن ساعی(ف. 676 هـ.ق) بود و کتاب او به دلیل اتقان آن در استفاده از مآخذ معتبر و نگرش نسبتاً عالمانه حاکم بر آن، کتابی ارزشمند به شمار می رود. نکتة حایز اهمیت در این کتاب این است که اربلی چون این کتاب را با هدف آشنا ساختن اهل سنت با دوازده امام و در نتیجه مذهب تشیع نوشته، در تدوین آن حتی الامکان از منابع اهل سنت استفاده کرده است( 2، 1/ 5). این ویژگی کتاب برای اهداف ترویجی و تبلیغی دوره صفویه کارآیی خوبی داشت. علاوه بر این، اربلی در کتابش ـ به گفته خود او ـ از پرداختن به نزاعات و جدالهای مذهبی و ذکر مثالب و مطاعن مخالفان و دشمنان ائمه خودداری کرده است. او ضمن تأکید بر صحت این امور اظهار می­دارد که از بیان آنها صرف نظر می­کند، زیرا هدف او در این کتاب بیان مناقب و مزایا و فضایلی است که خداوند به اهل بیت اختصاص داده تا از این طریق شاید کسانی را که نسبت به موالات ایشان غافلند، بیدار سازد و می­گوید که بیان مسایل مذکور، از اهداف این کتاب نبوده و آن را به روز قیامت وا می نهد(همان، 128).کشف­الغمه پس از اربلی مقبولیت بسیاری یافت؛ به طوری که این کتاب از طریق دوازده تن از شاگردان اربلی و از جمله سه پسرش در سده­های بعد نقل می­شد( 9، 2/ 26، 147، 164،213، 288، 293 و 356 ). شاهد دیگر بر مقبولیت کشف الغمه این که کتاب مذکور اندکی پس از نگارش به فارسی ترجمه شد. اولین ترجمه کشف الغمه تقریباً نیم قرن پس از تألیف آن و به قلم حسن بن حسین سبزواری، نویسنده و مترجم قرن هشتم هجری انجام شد(20، ورق 2). در سده­های متأخرتر نیز کتاب کشف الغمه بارها به فارسی ترجمه و منتشر شد. یکی از این موارد کتاب سیر الائمه، اثر میرزا محمد ملک الکتّاب شیرازی است که به تاریخ 1308 هجری در بمبئی به صورت سنگی چاپ شده است(4، 12/ 276).

کشف الغمه در دوره صفویه سه بار به فارسی ترجمه شد که خود گویای مقبولیت آن است. بعلاوه، اظهارات مترجمان این کتاب گویای همین نکته است. نعمت الله بن قریش رضوی حسینی مشهدی در مقدمه ترجمه­اش، ضمن تقدیر از اقدامات شاهان صفوی در گسترش تشیع، کشف الغمه را جامعترین کتاب در"ذکر مناقب"و"احوال ائمه طیبین"می­نامد(31، ورق 2). مترجم ناشناسی که برای دومین بار کشف الغمه را در عهد شاه تهماسب ترجمه کرده، آن را به عنوان" بهترین تألیف و زیباترین تصنیف، که مشتمل بر اخبار مشهوره و مقدمات مسلمه است که جاحدان مذهب را از تسلیم آن، گریزی و معاندان را از قبول آن، گزیری نیست" توصیف می­کند(7، 3/ 1105). علی بن حسن زواره­ای نیز در ترجمه اش از این کتاب بر اهمیت و اعتبار آن تأکید می­نماید(18، ورق1 و 2، 7، 3/ 1108).

اولین ترجمه کشف الغمه در عهد صفویدر سال 938 هجری به قلم علی بن حسن زواره­ای (ف. احتمالا 988 هـ.ق) با نام ترجمه المناقب انجام شد. نسخه­های خطّی متعددی از این اثر، در کتابخانه آستان قدس رضوی مشهد و کتابخانه آیت الله مرعشی قم وجود دارد. این ترجمه، به سال 1381 هجری قمری در انتشارات اسلامیه تهران نیز به چاپ رسیده است. زواره­ای در ترجمه کشف الغمه همچون اغلب کارهای ترجمه­ای خود، از افزودن مطلبی بر محتویات کتاب خودداری نموده و فقط به ترجمه عبارات عربی بسنده کرده است. او تصریح می­کند که در برگردان کتاب کشف الغمه، شیوه اختصار را در پیش گرفته و این امر را از طریق حذف برخی از تکرارها تحقّق بخشیده است تا بر فایده هر مطلب بیفزاید(18، ورق 2) و در همین راستا، سلسله سند روایات را نیز حذف کرده است. وی در ترجمه خود علاوه بر ذکر الفاظ عربی آیات قرآنی، از اشعار فارسی کمک گرفته و در موارد متعددی به منظور زیبا ساختن عبارات و بیان مقصود خود، ابیات فارسی را آورده است. او همچنین اشعار عربی مولّف را عیناً بازگو کرده و بعد به فارسی برگردانده است. از ویژگیهای ترجمه المناقب و دیگر ترجمه­های زواره­ای، عبارات فارسی روان و ساده و عاری از استعارات و صنایع ادبی است. این ترجمه، همراه با اصل عربی کشف الغمه به ضمیمه مقدمه­ای از ابوالحسن شعرانی و تصحیح سید ابراهیم میانجی به چاپ رسیده است.

دومین ترجمه این کتاب به قلم نعمت الله بن قریش رضوی مشهدی (ف. قرن دهم هجری) است و فقط بخش مربوط به شرح حال پیامبر اکرم(ص) و امام علی(ع) آن موجود است که باید جلد اول کتاب باشد؛ اما در مورد ترجمه جلد دوم آن به فارسی اطلاعی در دست نیست. نسخه­ای از آن به شماره6740 در کتابخانه مرعشی قم موجود است که تاریخ کتابتش سال 955 هجری است. ظاهراً این کتاب برای یکی از امرا به نام شجاع­الدین محمدخان نوشته شده که نعمه الله مشهدی از او با عناوین " اعدل و اعقل امراء زمان شجاعا للدوله و الدنیا و الدین" یاد می­کند و او را مشوق خود در ترجمه کتاب می­داند(31/ ورق 3).

گویا برگردان دیگری هم از کتاب کشف الغمه وجود داشته که مترجم آن شناخته نشده و نسخه­ای هم از آن به دست نیامده است ( 7، 3/ 1105).

 

الاحتجاج

کتاب احتجاج نوشته ابومنصور احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی (ف. 560هـ.ق) از آثاری است که مورد توجه مترجمان قرار داشت. طبرسی تألیفات متعددی داشت؛ از جمله کتاب الکافی در فقه و کتابهای تاریخ الائمه، تاج الموالید و فضل الزهراء در سیره و مناقب. کتاب الاحتجاج از تألیفات معتبر در این باب نزد شیعیان بود که گفتار برخی از دانشمندان مبیّن این امر است. حرّ عاملی(ف.1107 هـ.ق)، با توصیف طبرسی به عنوان عالمی فاضل و فقیهی محدث و ثقه، کتابش را خوب و پرفایده می­داند(9، 2/17). محمد باقرمجلسی(ف.1111 هـ.ق) با وجود تصریح بر مرسل بودن اکثر اخبار احتجاج، می­گوید که آن از کتب معروف است(27، 1/ 18) و شیخ یوسف بحرانی(ف. 1186 هـ.ق) با اشاره به ستایش سید بن طاووس از کتاب احتجاج تأکید می­کند که بسیاری از متأخران، از آن اخذ کرده­اند. خوانساری هم تأکید می­کند کتابی معتبر و معروف نزد شیعیان بوده است(16، 1/ 29). مترجم این کتاب در علّت گزینش آن برای ترجمه، بیان می­دارد که احتجاج طبرسی به سبب برخورداری از عبارات سلیس و پرمعنا و اشارات لطیف بر تألیفات بسیاری از بزرگان برتری یافته است. او همچنین کتاب را بحری مشحون به جواهر نفیسه و اقیانوسی مملو از فواید شریفه توصیف می­کند که به فصاحت و بلاغتی کم نظیر آراسته شده است (19/ ورق 5.) و همچنین به توصیه سید بن طاووس به پسرش، نسبت به مطالعه آن اشاره می­نماید( همان، ورق 6).

این کتاب در زمان شاه تهماسب و به فرمان وی با نام کشف الاحتجاج ترجمه شده و به احتمال قوی مترجم آن علی بن حسن زواره­ای بوده است که نسخه­ای از این کتاب به نام وی موجود است. اما نسخه موجود دیگر به نام ملا فتح الله کاشانی(ف. 995 هـ.ق) شاگرد زواره­ای است که البته در هیچ یک از نسخه­های مزبور تصریحی بر نام مترجم وجود ندارد ولی با توجه به این که در کتب شرح احوال ضمن تألیفات زواره­ای، به کشف الاحتجاج نیز اشاره گردیده، می­توان احتمال داد که نسخه موجود به نام ملا فتح­الله کاشانی رو­نویسی از کتاب استادش بوده باشد. احتمال دیگر این است که هر دو نفر به برگرداندن کتاب الاحتجاج اقدام کرده باشند.

مترجم در مقدمه کتاب ضمن بیان علت انتخاب این کتب برای ترجمه، اظهار می­دارد که برای تعمیم فوائد کتاب برای عموم مردم و افزایش بهره وری آن برای خواص تلاش کرده تا در ترجمه این اثر، از تکلفات و تصنعات در عبارت پردازی خودداری کند و مطالب کتاب را که به سبب عبارات مشکل عربی دور از دسترس مردم مانده بود، در قالب عبارات ساده فارسی درآورد تا " دیده بینایان از جمال باکمال معانی آن محظوظ و دل نادانان از وصف عوارف معارف آن بهره­مند گردد"(همان، ورق 5). مترجم در کار خود رعایت امانت را نموده و بدون افزودن مطلبی از خود، به برگردان عبارات اکتفا کرده و حتی سلسله سند روایات را در ترجمه آورده است. در برخی موارد نیز اصل عبارات عربی را ذکر کرده و سپس به ترجمه فارسی آنها پرداخته است که این موارد بیشتر مربوط به آیات قرآنی و برخی احادیث مشهور، مانند حدیث لوح است(نک: همان، ورق 36- 38). تنها مطلبی که مترجم از خود به کتاب افزوده است، مقدمه ای چند صفحه­ای در بحث امامت است که در آن با ذکر ادله و شواهد قرآنی درصدد اثبات امامت دوازده امام برآمده است(نک: همان، ورق2- 6).

 

الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد

کتاب الارشاد شیخ مفید(ف. 413 هـ.ق) یکی از مشهورترین و معتبرترین تألیفات در سیره دوازده امام است. شهرت و اعتبار این کتاب در بین شیعیان معلوم است؛ چنان که محمدباقر مجلسی درباره آن گفته که مشهورتر از مولّفش است(27، 1/27).

این کتاب توسط محمد مسیح کاشانی، با عنوان تحفه سلیمانیه و در سال 1087 هجری به فارسی برگردانده شد. نسخه خطی بازنویسی شده ای از آن در کتابخانه مرعشی قم به شماره 7230 در 302 برگ موجود است که نام مستنسخ و تاریخ کتابت آن معلوم نیست(29، ورق 1) و نسخه کامل این کتاب به صورت چاپ سنگی منتشر شده است(30، 2). محمدمسیح چنانکه در مقدمه کتاب می­گوید، این ترجمه را به فرمان شاه سلیمان صفوی (1077 – 1105 هـ.ق) انجام داده و از این رو، آن را تحفه سلیمانیه نامیده است. او در این باب می­گوید که چون شاه سلیمان: " در ارشاد طوایف انام به معرفت اجداد عّلیه خلافت نظام نواب همایون خود ـ علیهم السلام ـ جد و جهد بلیغ و کوشش بی دریغ می­فرماید ... بعد از علم بفوائد کتاب ارشاد زبده علمای اعلام ... شیخنا الاجل المفید محمد بن محمد بن نعمان بغدادی ... مقرر فرمود که نسخه مسطوره به عبارتی قریب بفهم و بیانی نزدیک بدرک از عربی نقل شود تااین که طوایف امم از عرب و عجم و سایر انام از خاص و عام از فیض فوائد آن مستفیض و مستفید گردیده و ..." و در ادامه اظهار می­دارد که چون قرعه این کار به نام وی درآمد، کتاب را: "موسوم به تحفه سلیمانیه نمود"(نک: 30، 6). او درباره شیوه ترجمه خود می­گوید: " در تفسیر خطب و احادیث همه جا محاذات متن را مرعی داشته و در شرح عبارات مصنف طاب ثراه حاصل معانی را بر لوح بدیع بنیان تحریر و بیان نگاشت... ." (همان) نثر کتاب، دشوار و آکنده از عبارت پردازیها و استعارات و کنایات است چنانکه به نظر می­رسد مترجم را از مقصود کار دور ساخته است. او اشعار عربی موجود در متن کتاب ارشاد را - که قسمتهایی از روایات است- عیناً ذکر کرده، ولی از اشعار فارسی که در ترجمه های پیشین بسیار یافت می­شود، در این جا خبری نیست. همچنین اکثر روایات، فاقد منابع، سلسله سند و نام راوی است.

 

الخرائج و الجرائح

کتاب الخرائج و الجرائح از کتب مناقب و معجزات و نویسنده آن ابو الحسین سعید بن عبد الله معروف به قطب الدین راوندی(ف. 573 هـ.ق) فقیه، متکلم، مفسر و شاعر شیعی و صاحب تألیفات متعددی، چون فقه القران، النوادر و الدعوات است. معروفترین کتاب او همین الخرائج و الجرائح است که به بیان معجزات پیامبر اکرم و دوازده امام پرداخته است.

این کتاب را محمدشریف خادم با نام کفایة­المؤمنین ترجمه کرده است و نسخه­های مخطوط متعددی از آن، از جمله در کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است( 28/ ورق 1). به نظر می­رسد که محمدشریف، کفایة المؤمنین را برای سلطان ابراهیم قطب شاه (درگذشته 988 هجری) - از سلاطین هند- نوشته چنان که در نسخه­ای از این کتاب که آقابزرگ تهرانی دیده، به نام وی اشاره شده است(4، 18/10). او در ابتدای کتابش، به بیان علّت انتخاب این کتاب برای ترجمه می­پردازد و دلایلی همانند دیگر مترجمان این عصر اظهار می­دارد (28/ ورق 2 و 3). وی نیز همانند دیگر مترجمان در برگردان روایات عربی اسناد روایات را حذف نموده، در عوض از اشعار فارسی بهره برده است. نثر کتاب کفایة المؤمنین نیز روان و ساده است و در آن، صناعات ادبی و استعارات کمتری به چشم می­خورد.

 

تأثیرات فارسی سازی

حرکتی که در جهت فارسی کردن متون مربوط به سیره آغاز شد، بر برخی ابعاد این گونه تألیفات تأثیراتی گذاشت که در بعضی موارد چندان خوشایند هم نبود. برخی از این تأثیرات در شیوۀ تدوین و برخی در ادبیات تألیفات پدید آمد که در ادامه دربارۀ آنها خواهیم نوشت.

 

حذف نام منابع و اسانید روایات

یکی از تغییراتی که در ترجمه­های فارسی این دوران به وجود آمد و ناشی از رویکرد تبلیغی نویسندگان این کتب بود، ذکر نشدن سلسله سند روایات مربوطه است که در همه تألیفات فارسی تقریباً به چشم می­خورد. ذکر سند روایات که به طور معمول در همه کتب روایی رعایت می­شد، از اهمیت بسیاری برخوردار است، زیرا به نوعی تعیین کننده میزان وثاقت و اعتبار این کتب به شمار می­رود. در حقیقت، فارسی نویسان چون کتابهای خود را برای طبقات عادی مردم می­نوشتند، ضرورتی بر ذکر سند روایات نمی­دیدند، از دیدگاه اینان، ذکر سند نه تنها سودی برای مخاطبانشان که عوام مردم بودند، دربر نداشت، بلکه موجب ملالت خواننده نیز می­گردید؛ علاوه بر این که ذکر اسانید مکرر و طولانی، خود موجب حجیم و طولانی شدن کتاب می­شد که این امر، با رویکرد تبلیغی و ترویجی نویسندگان این دوره که مبتنی بر خلاصه­نویسی بود ـ و می­توان از مقدمه برخی از این آثار بدان پی برد ـ مغایرت داشت. از این رو، مترجمان اغلب نام منابع و سلسله سندها را حذف می­کردند.

 

گرایش به ادبیات حماسی

فارسی­سازی متون بر ادبیات و نوع نگارش متون مربوط به سیره ائمه نیز تأثیراتی به جا گذاشت که در مجموع، برخی از این تألیفات را به سوی ادبیات حماسی سوق داد. این امر، موجب شد تا بتدریج و در سده­های بعد کتابهایی به سیاق ابومسلم نامه­ها پدید آید. در آثار این دوران، جلوه­هایی از این نوع ادبیات در قالب به کار بردن الفاظ و عبارات شور انگیز ظاهر گشت. نمونه­هایی از این امر را می­توان در ترجمه­های علی بن حسن زواره­ای مشاهده نمود. او عبارات تجلیل آمیز و یا تحقیرکننده­ای در خصوص شخصیتهای تاریخی به کار برده که البته در متن عربی کتاب نبوده است و یا در شرح وقایع، عبارات و تفصیلاتی- خارج از متن عربی- را به کار برده که تا حدی شور و هیجان خواننده را برمی­انگیزد. به نظر می­رسد که او با این ویژگی ترجمه خود، مخصوصاً در بخشهای مربوط به نبردها که در آنها الفاظ مثبت و منفی برای افراد بیشتر به کار برده شده، سعی دارد رویارویی حق و باطل را به نحو محسوس­تری به تصویر بکشد.

گذشته از تغیرات فوق، در محتوا و مضمون کتابهای ترجمه شده ـ با توجه به مقایسه متون عربی و ترجمه آنها با یکدیگرـ تغییراتی در جهت افزودن بر مطالب و یا کاستن از آنها مشاهده نمی­شود و به نظر می­رسد مترجمان مورد نظر در رعایت امانت سعی و کوشش داشته­اند؛ چنان که خود نیز بر این نکته تصریح کرده­اند. برای مثال، محمد مسیح کاشانی درباره شیوه ترجمه خود می­گوید:" در تفسیر خطب و احادیث همه جا محاذات متن را مرعی داشته... ."(29، 6) با این حال، برخی مترجمان برای مفیدتر بودن ترجمه­هایشان برای خوانندگان که اغلب از عوام مردم بودند، به خلاصه سازی­هایی دست زده اند؛ مثلاً زواره­ای در ترجمه کشف الغمه همانند اغلب کارهای ترجمه­ای خود، از افزودن مطلبی بر محتویات کتاب خودداری نموده، ولی تصریح می­کند که در برگردان این کتاب، شیوه اختصار را در پیش گرفته و این امر را از طریق حذف برخی از تکرارها تحقّق بخشیده است تا بر فایده هر مطلب بیفزاید(18، ورق2).

اما در خصوص دیگر پیامد ها و تأثیرات فارسی سازی متون مذکور، از جمله اثرگذاری بر عقاید مردم نمی­توان اظهار نظر نمود، زیرا مطلب و نکته­ای در این باره یافت نشد.

 

نتیجه

ترجمه کتب سیره و مناقب در راستای فعالیتهای تبلیغی صفویان بسیار مفید واقع شد و و موجب گردید تا مطالب این کتابها که بخشی از عقاید و باورهای شیعیان درامامت را شامل می­شود، در دسترس اقشار بیشتری از تودة مردم قرار گیرد و به دنبال آن سطح آگاهی آنان ارتقا یابد. اما شیوه ترجمه این کتابها خالی از اشکال نبود و موجب بروز خسارات علمی گردید. یکی از آسیبهای این ترجمه­ها، کاهش سطح علمی متون مورد نظر بود. از آن جایی که کتب سیره و مناقب، از جمله کتب روایی بوده و رعایت شیوه روایتگری در این کتابها بر ارزش و اعتبار آنها افزوده است؛ چنان که نویسندگان آنها همواره بر معرفی و تبیین منابع روایی و طرق روایت خویش توجه داشته­اند، اما این امر در برگردان این کتب به فارسی، بنا به اقتضائات کار، مورد بی توجهی واقع شده و در اغلب کتب مزبور، نام منابع و نیز طرق روایات ـ به جهت خلاصه­سازی ـ حذف شده است. به طور طبیعی، نبود نام منابع و طرق روایت به نوبه خود ارزیابی روایات را دچار اختلال می­کند. همچنین شیوه نگارش فارسی در کتابهای ترجمه شده موجب تغییراتی در مطالب کتابها شده است که هرچند بر مضامین اصلی و محتویات آنها صدمه نمی­زند، ولی کتاب را از مقصود خود دور می­کند.

 

پی نوشت

1- آقا حسین بن جمال­الدین محمد خوانساری، دانشمندی مشهور و از خاندان علم و فضل بود که از عالمان بزرگی چون محمد تقی مجلسی و مولی حیدر­بن محمد خوانساری کسب علم و اخذ اجازه کرده بود و شاگردان برجسته­ای در علوم معقول و منقول داشت. او در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد این شهر به خاک سپرده شد ( 4، 1/105 و 163 و 308).

1- اردبیلی، حسین بن شرف الدین عبدالحق.(1380ش). تاج­المناقب، تحقیق عباس میرزایی اصل، رساله کارشناسی ارشد دانشگاه تهران.
2- اربلی، علی بن عیسی.( 1405ق). کشف الغمه فی معرفه­الائمه،ج 1، بیروت: دارالاضواء، چاپ دوم.
3- سید اعجاز حسین.( 1409ق). کشف الحجب و الاستار عن­اسماء الکتب و المنقار، قم: مکتبه آیه الله مرعشی.
4- تهرانی، آقابزرگ.( 1403ق). الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت: دار الاضواء.
5- ــــــــــــــ .( 1411ق). طبقات اعلام الشیعه، بیروت: دار الاضواء.
6- جرجانی استر آبادی، سید یوسف علی بن محمد، فوحات­القدس، قم: نسخه خطی به شماره 555 موجود در کتابخانه مرعشی.
7- جعفریان، رسول.( 1379ش). صفویه در عرصه دین و­فرهنگ و سیاست، قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
8- چلپی، حاجی خلیفه.[بی تا]. کشف الظنون، بیروت: دار احیاء­التراث العربی.
9- حرّ عاملی، محمد بن حسن.( 1404ق). امل الآمل، تحقیق سید احمد حسینی، بغداد: مکتبه الاندلس.
10 حسین زاده شانه چی،حسن.(1385).تأثیر حاکمیت صفویان بر کتاب­های سیره و مناقب دوازده امام، مجله تاریخ و تمدن اسلامی، سال دوم، شماره چهارم.
11- حسینی، سید احمد.( 1413ق). تراجم الرجال، قم: مکتبه آیة الله مرعشی.
12-ـــــــــــــــــ .( 1402ق). فهرست نسخه­های خطی کتابخانه آیت الله گلپایگانی، قم: مکتبه السید الگلپایگانی.
13- حلّی، حسن بن یوسف.( 1411ق). ایضاح الاشتباه، تحقیق محمد حسون، قم: مؤسسه النشر الاسلامی.
14 -ـــــــــــــــــ..( 1381ق). خلاصة الاقوال، نجف، حیدریه، چاپ دوم.
15- حموی، محمد بن اسحاق.( 1363ش). انیس المؤمنین، تصحیح میرهاشم محدث، تهران: بنیاد بعثت.
16- خوانساری، محمدباقر.( 1390ق). روضات الجنات،تهران.
17- الرفاعی، عبد الجبار.( 1416ق). معجم ما کتب عن الرسول و­اهل بیته، قم: مؤسسه اهل البیت.
18- زواره ای، علی بن حسن.( 1631). ترجمه المناقب، مخطوط به شماره، مشهد: کتابخانه آستان قدس رضوی.
19- ـــــــــــــــــ . کشف الاحتجاج، مخطوط به شماره 2123، مشهد: کتابخانه آستان قدس رضوی.
20- سبزواری بیهقی، حسن بن حسین: ترجمه کشف الغمه، مخطوط به شماره 12198، قم: کتابخانه مرعشی.
21- طباطبایی، سید عبدالعزیز.( 1416ق). مکتبه­لعلامه­لحلی، قم: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث.
22- طبرسی، احمد بن علی.(بی تا). الاحتجاج،تحقیق سید محمدباقر خرسان، دار النعمان.
23- طوسی، محمد بن حسن.( 1420ق). فهرست کتب الشیعه­و اصولهم، قم: تحقیق عبدالعزیز طباطبایی.
24- عبدالله افندی.(1401ق). ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، تحقیق سید احمد حسینی اشکوری، قم: مرعشی.
25- عکبری بغدادی، محمد بن محمد بن نعمان.[ بی تا]. الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم، مؤسسه آل البیت.
26- غفاری، نظام الدین احمد: ترجمه احتجاج، مخطوط به شماره 321، قم: کتابخانه مرعشی.
27- مجلسی، محمدباقر.( 1403ق ). بحار الانوار، بیروت: مؤسسه الوفا.
28- محمدشریف ملقب به خادم، کفایة المؤمنین فی معجزات ائمه المعصومین، مخطوط به شماره 9527، مشهد: کتابخانه آستان قدس رضوی.
29- محمدمسیح: ترجمه الارشاد، مخطوط به شماره 7230، قم: کتابخانه مرعشی.
30-ـــــــــــ .(1303ش). تحفه سلیمانیه، به تصحیح آخوند ملاعلی محمد فرزند ملامعصوم مشهدی.
31- مشهدی، نعمه الله بن قریش: ترجمه کشف الغمه، مخطوط به شماره6740، مشهد: کتابخانه آستان قدس رضوی.
32- ورامینی، محمد بن ابی زید بن عربشاه: احسن الکبار فی مناقب الائمه الاطهار، مخطوط به شماره 3008، قم: کتابخانه مرعشی.