Document Type : Research Paper
Authors
1 Assistant Professor of History, Faculty Member, National Library and Archives Organization of Iran, Tehran, Iran
2 Assistant Professor of History, Department of History Education, Farhangian University, Tehran, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه
تا پیشاز صنعتی شدن ایران در دهههای اخیر زمینداری از عوامل کسب قدرت، ثروت و منزلت اجتماعی به حساب میآمد. ازلحاظ نظری در فقه اسلامی همۀ املاک و منابع و معادن کشور به حاکم اسلامی تعلق داشت؛ بنابراین، حاکم یا فرمانروا از تصرف شخصی، واگذاری یا بخشش بلاعوض زمین دستی گشاده داشت (طالقانی، بیتا، ص. 146ـ 147). ازلحاظ عملی نیز حاکمان و وزرا و وابستگان به حکومت پساز رسیدن به قدرت بیدرنگ برای محروم کردن طبقۀ حاکم گذشته، به مصادرۀ اموال و املاک میپرداختند و این زمینها به نام اراضی خاصه یا خالصه برای امور دیوانی یا امور شخصی سلطان تصاحب میشد. (1) علاوهبر شاه، وزرا، امرای بلندپایه حکومتی و روحانی در مدت کوتاه اقتدار خود، میتوانستند املاک گستردهای را تصاحب کنند؛ برای نمونه، املاک میرزا عباس ایروانی معروف به آقاسی وزیر محمد شاه، چنان گسترده بود که فهرست این املاک در کتاب طبقات ناصری، حدود 50 صفحه بود که شمار آنها 1438 روستا و مزرعه و ارزش آنها بیش از 5 میلیون تومان گزارش شده و در بعضی منابع، شمار روستاهای در تملک وی را تا 4000 روستا نوشتهاند (بهرامی، 1330، ص. 145-146).
نمونههای این قبض و بسط بزرگمالکی در کوتاهمدت در سرتاسر تاریخ ایران بسیار زیاد است. دربارۀ کرمانشاه برای دورۀ نزدیک به پژوهش حاضر میتوان نمونۀ فرمانفرما را مثال زد. عبدالحسین میرزا فرمانفرما که برای مدت کوتاهی پیشاز کودتای رضا خان حاکم این ایالت بود، املاک گستردهای تصاحب کرد؛ برای نمونه او در سنقر کُلیایی تا سال 1283 در طی دو سالی که حاکم کرمانشاه بود، بهتنهایی 2 روستای ششدانگ و 4 روستای نیم تا چهاردانگ (رویهمرفته 3 روستای ششدانگ) در اختیار داشت (Rabino, 1907, p. 243-244)؛ اما در دورۀ دوم حکومتش (1290-1293) با استفاده از وضعیت آشفتۀ منطقه بیش از 8 روستای ششدانگ و 14 روستای یک تا پنجدانگ را در تملک داشت (ساکما[1]، 21492/240)؛ البته این فقط بخشی از املاکی بود که وی در این منطقه از کرمانشاه به دست آورده بود و املاک او در اسدآباد (در آن زمان جزو کرمانشاه بود) و جاهای دیگر بسیار گسترده بود؛ بااینحال، او هرآنچه در این سالها اندوخته بود، طبق سنت تاریخی ایران بعدها تحت فشار ادارۀ مالیه کرمانشاهان برای پرداخت بدهی مالیاتی فروخت و بهناچار برخی از املاک خود در تهران را به نام رضا شاه ثبت کرد (فرمانفرماییان، 1377، ص. 70).
رضا شاه نیز در دوران کوتاهمدت وزارتش زمینهای بسیاری را خریداری کرد و پساز رسیدن به پادشاهی با روشهای شبهقانونی و فراقانونی زمینهای بزرگمالکان منطقۀ جنوب کرمانشاه را نیز به دست آورد. او با تعویض یا واگذاری زمینهای خالصه به مالکان منطقه، املاک گستردهای به نام خودش تصرف کرد و برای ادارۀ آن، تشکیلات منظمی برپا کرد. مدیران این تشکیلات همه از نظامیان بودند و حقوق کارمندان و ادارۀ تشکیلات از بودجه دولتی پرداخت میشد. قلمرو املاک رضا شاه در پایان حکومتش تنها در غرب ایران شامل محدودهای بود که «طول آن چهل فرسخ یا دویست و چهل کیلومتر، و عرض آن بیست و پنج فرسخ یا یکصد و پنجاه کیلومتر بود» (ساکما، 1747/230). این مساحت شامل تمام جغرافیای ماهیدشت، شاهآباد، گیلان، ایوان، شیروان و چرداول و ایلام بود. بنا به گزارش هاریس (Haris) کارشناس آمریکایی به کمیسیون تقسیم املاک، ده سال پساز قانون واگذاری املاک رضا شاه، در سال 1331 هنوز 315 روستای ششدانگ در مساحتی برابر با 50 هزار هکتار در اختیار ادارۀ واگذاری املاک پهلوی باقی مانده بود (اتاق بازرگانی، 1338، ش. 82/4).
دربارۀ املاک اختصاصی رضا شاه در مناطق مختلف ایران تاکنون چند مقاله نوشته شده؛ اما یا ارتباط مستقیمی به این موضوع پژوهش حاضر ندارد یا بسیار کلیاند. ازجمله میرزایی و همکاران (1402) در مقالهای با عنوان «وضعیت ملک و املاک در دور، رضا شاه» به بررسی کلی املاک رضا شاه و چگونگی تصاحب این زمینها پرداختهاند؛ اما چون بیشتر استنادهای مقاله به منابع دستدوم است، اغلب مطالب آن با اسناد دستاول آرشیوی مغایرت دارد. همچنین، نتیجهگیریهای آن شتاب زده بوده و حتی آدرس درستی از موقعیت جغرافیایی املاک رضا شاه ارائه نشده است. سپهر گرگانی (1394) نیز در مقالۀ خود با عنوان «تاریخ املاک اختصاصی رضا شاه در گرگان» تاریخ این املاک اختصاصی را بررسی کرده؛ اما اشارهای به املاک او در کرمانشاه ندارد. مقالهای که فقط بهصورت محدود به موضوع املاک اختصاصی رضا شاه در کرمانشاه پرداخته است، کرمی و رحمانیان (1398) نیز در مقالهای با عنوان «مالکیت اختصاصی در کرمانشاه ‘پهلوی اول’» عواملی مانند باستانگرایی و فروپاشی نظام ایلی را بهعنوان عوامل اصلی شکلگیری املاک سلطنتی رضا شاه معرفی کردهاند. صرفنظر از ابهام در عنوان کلی مقاله و نتیجهگیری ناموجه از علل تصاحب زمین توسط رضا شاه، پیامدهای اقتصادی- اجتماعی آن، ازجمله شکلگیری کشاورزی تجاری، توسعۀ کارخانۀ قند و گسترش شبکۀ آبیاری بهطور مختصر و تنها کمتر از دو صفحه بررسی شده است. در این مقاله بااینکه دادههای خوبی گردآوری شده؛ اما چند ایراد اساسی بر آن وارد است که البته بهدلیل محدودیت در اینجا نمیتوان به همۀ آنها اشاره کرد و تنها به ذکر چند ایراد از ثبت نادرست دادههای تاریخی اشاره میشود: ازجمله اینکه با استناد به برخی منابع غیرمرتبط، تاریخ تشکیل ادارۀ املاک اختصاصی رضا شاه در کرمانشاه را سال 1314 نوشته است؛ درحالیکه تاریخ درست آن زمستان1304 است یا در جایی دیگر، ادارۀ املاک غرب را زیرمجموعۀ وزارت کشاورزی معرفی کرده است (کرمی و رحمانیان، 1398، ص. 97)؛ درحالیکه در آن هنگام اولاً وزارتخانهای به نام وزارت کشاورزی وجود نداشت و ادارۀ املاک زیر نظر ادارۀ کل فلاحت اداره نمیشد؛ بلکه مستقیم زیر نظر تشکیلات حسابداری دربار بود. (2) تفاوت مقالۀ حاضر با پژوهش پیشین این است که بهجای پرداختن به علل روی آوردن رضا شاه به تصاحب و خرید زمین در کرمانشاهان و ماهیت تشکیلات ادارۀ املاک فقط بر پیامدهای اجتماعی آن متمرکز شده است. در اینجا مسائلی مانند توسعۀ راهها، گسترش شبکۀ آبیاری، تغییر الگوی کار و گسترش شبکۀ بهداشت و درمان بحث شده که نتیجۀ مستقیم شکلگیری املاک خصوصی رضا شاه بوده و در پژوهشهای قبلی دیده نشده است.
با توجه به گستردگی قلمرو املاک رضا شاه که بخش وسیعی از استانهای کنونی کرمانشاه و ایلام را در بر میگرفت، پژوهش، پیرامون پیامدهای یکپارچهسازی اراضی خصوصی سلطنتی در دورۀ مدرن تاریخ ایران اهمیت بسزایی دارد. پژوهش حاضر با بررسی گسترده و مبسوط در اسناد آرشیوی میکوشد تا با دادهکاوی و روش تحلیل اسنادی، پیامدهای اجتماعی و عمرانی گسترش املاک خصوصی رضا شاه در کرمانشاه را بررسی کند. هدف این مقاله پاسخ به این پرسش است که گسترش املاک اختصاصی رضا شاه در ایالت کرمانشاهان چه تأثیری بر وضعیت اجتماعی مردم و فعالیتهای عمرانی منطقه داشت و نتایج بلندمدت آن چه بود؟ در ادامه، مهمترین پیامدهای اجتماعی تشکیل ادارۀ املاک رضا شاه ازجمله توسعۀ شبکۀ آبیاری، گسترش راههای زمینی، اصلاح امور رعیتی، توسعه و ترویج آموزش حرفهای کشاورزی و گسترش شبکۀ بهداشت بحث و بررسی میشود. سایر پیامدهای اقتصادی آن، ازجمله گذار از کشاورزی معیشتی به کشاورزی تجاری، پیوند میان کشاورزی و صنعت ازطریق ساخت کارخانههای قند و پنبهپاککنی در مقالۀ جداگانهای بررسی میشود.
در نظریه استبداد شرقی که میتوان از آن بهعنوان «حاکمیت آبسالار» یا «جامعه هیدرولیکی» یاد کرد، منشأ استبداد سیاسی به ماهیت خشکی سرزمینی و در نتیجه نیاز به پروژههای آبرسانی و قدرت سازمانی دولت برای انجام این برنامههای عمرانی بزرگ نسبت داده میشود (رک: ویتفوگل، 1391). به همین ترتیب، افرادی مانند پطروشفسکی (Petrushevsky) گمان کردهاند که منشأ مالکیت زمینهای دولتی یا خالصه در مناطق خشکی، مانند ایران، ناشی از توانایی دولت در سازماندهی و مدیریت شبکههای عمومی آبیاری بوده است (پطروشفسکی، 1345، ج. 2/83). در این جستار بهدلیل محدودیت نمیتوان به جزئیات تطبیق این نظریه با اقدامهای عمرانی در املاک اختصاصی رضا شاه در کرمانشاهان پرداخت؛ اما در کل، توصیف گسترده اقدامهای صورتگرفته در اینجا میتواند بعدها در مباحث نظری راهگشا باشد. اقدامهای ادارۀ املاک غرب برای توسعۀ شبکۀ آبرسانی در منطقۀ پیرامون کارخانۀ قند شاهآباد، الگوی نظری استبداد شرقی ویتفوگل (Wittfogel) را بهظاهر تقویت میکند؛ اما بایستی به خاطر داشت که اقدامهایی مانند اینها نه با هزینۀ شخصی، بلکه با هزینۀ دولت، حشر و بیگاری رعایا و نظامیان، تنها در مقاطع کوتاهی روی داده است. وجود دهها روستا و محله با نامهای زورآباد، ظلمآباد، جبرآباد، جبارآباد و مانند اینها در پهنۀ جغرافیای ایران حتی در مناطق غیرخشک فلات مرکزی گویای آن است که حکومتها پیشاز آنکه شایستگی خود را در مدیریت آبرسانی به اثبات برسانند یا کوچکترین اقدامی انجام داده باشند، با تصاحب مناطق خشک و مرطوب بهطور یکسان استبداد مطلقۀ خود را گستراندهاند.
منطقۀ تحت مالکیت اراضی رضا شاه در شاهآباد، ازلحاظ منابع آبی غنی بود و رودخانهها و چشمههای فراوانی در آن جریان داشت، اما پایین بودن رودخانهها نسبت به زمینهای زراعی باعث شده بود تا بخش فراوانی از زمینهای کشاورزی در آن منطقه همچنان بهصورت دیم کشت شود. با برپایی کارخانۀ قند و ضرورت کشت چغندر که نیاز بیشتری به آب داشت، باعث شد تا از سال 1315 اقدامهای درزمینۀ مهار آبهای سطحی و گسترش توسعۀ آبیاری صورت گیرد؛ در نتیجه با بهکارگیری امکانات دولتی عملیات تقریباً گستردهای برای ساخت بندهای سنگی و خاکی بر روی رودخانههای منطقه صورت گرفت. ازجمله یک سد سنگی بر روی رودخانه برفآب و پنج بند خاکی دیگر بر روی سراب سرنشور، سراب پیرزاده، ارکوازی و سراب علی ساخته شد. همچنین چندین کیلومتر نهر از این رودخانهها برای آبیاری زمینهای پیرامون ساخته شد. با ساخت این نهرها 481 هکتار زمینهای دیم به زمین آبی تبدیل شد؛ بااینحال، چون برخی از این کانالها با شیب مناسب ساخته نشده بود در چند نقطه باتلاقهایی به وجود آورده بود و استفادۀ بیشینهای از آبیاری به عمل نمیآمد؛ درحالیکه با اصلاح این نهرها تا 1825 هکتار میتوانست زیر کشت آبی برود (ساکما، 00164/370، ص. 78، 107). علاوهبر احداث کانالهای آبرسانی، در سال 1317 دستور لازم برای حفر یک رشته قنات در زمینهای محدودۀ کارخانۀ قند صادر گردید و قرار شد تا سال بعد به بهرهبرداری برسد؛ اما از نتیجۀ آن اطلاعی در دست نیست (ساکما، 8072/230/71).
بااینکه ایجاد کانال سوئز و گشایش راه آبی بصره - بغداد توسط شرکت کشتیرانی لینچ در رونق بازرگانی کرمانشاه در دهههای پایانی سدۀ نوزدهم تأثیر بسیار فراوانی داشت (Floor, 2018, p. 227, 228)؛ اما در کمیت و کیفیت راههای کرمانشاهان تغییر مهمی رخ نداد و این موضوع همچنان مانع جدی برای توسعۀ کشاورزی و دامداری تجاری منطقه بود. در طی جنگ جهانی اول، روسها راه شوسۀ تهران - همدان و در ادامه نیز انگلیسیها راه همدان - کرمانشاه - بغداد را احداث کرده بودند و برای مدتهای مدیدی این راه، تنها راه چرخرو این مناطق بود و بقیه راههای این مناطق تا این زمان همچنان مالرو بودند (Floor, 2018, p. 244).
در دورۀ رضا شاه اقدامهای گستردهای برای راهسازی در کل کشور انجام گرفت. میل به گسترش نفوذ دولت مرکزی در دورترین نقاط کشور، ایجاد راهسازی را ضروری مینمود و این موضوع در دستور کار دولت و حکمرانان ولایتی قرار گرفت. این سیاست در ابتدا در برخی از مناطق مانند لرستان اهدافی امنیتی - نظامی داشت؛ اما چنین هدف اولیهای برای کرمانشاهان چندان اعتباری نداشت. به این دلیل که تقریباً موضع قریببهاتفاق ایلها و طوایف کرمانشاهان همراهی با رضا شاه بود و دیگر اینکه بلافاصله بعداز تغییر سلطنت، تشکیلات املاک غرب در این ولایت شکل گرفته و رضا شاه برنامههای هدفمند و درازمدتی برای این منطقه داشت؛ بنابراین با توجه به گزارشهای رئیس ادارۀ املاک از ضرورت توسعۀ اقتصادی راهسازی در حوزۀ املاک و اجرای دقیق و بیدرنگ آن توسط ادارۀ راه، دیگر توجیه راهسازی فقط به دلایل امنیتی در این منطقه درست به نظر نمیرسد. بههرحال، توسعۀ روزافزون املاک شاهنشاهی در کرمانشاهان و بهویژه شاهآباد و گیلان سبب میشد تا برای بهرهبرداری اصولی از آن، به جنبههای مختلف توسعۀ حوزۀ املاک غرب آنگونه که «منظور نظر خاطر ملوکانه» بود، «همه نوع دقت و رسیدگی» بشود (ساکما، 22950/297)؛ زیرا توسعۀ کمی و کیفی ادارۀ املاک و همچنین کم کردن هزینهها و افزایش درآمد و ارتباط مستمر و سریع با نواحی پنجگانه املاک، در گرو احداث و توسعۀ راهها بود.
در کرمانشاهان هم راههای ارتباطی آن در سالهای نخست سلطنت رضا شاه به ولایات همجوار مطلوبتر بود؛ اما رفتوآمد در راههای این ولایت هم بهویژه در زمستان بسیار دشوار بود. مسدود شدن راههای بینشهری در زمستان و همچنین راه کرمانشاه - همدان که تنها راه ارتباطی و در واقع «شاهراه تجاری ایران بود» امری عادی بود (امیراحمدی، 1373، ج. 1/83)؛ برای نمونه در بهمن۱۳۱۰، راه کرمانشاه به همدان در گردنۀ اسدآباد تقریباً بیست روز مسدود بود و مسافران و مکاریها طی این مدت در قهوهخانهها و روستاهای سر راه انتظار افتتاح راه را میکشیدند (روزنامۀ کوشش، 1310، ش. ۲۵/2)
تا سال ۱۳۱۰ قدرت حکومت مرکزی در اقصی نقاط کشور تثبیت شده بود. خانها و بزرگمالکان و سران طوایف یا از بین رفته بودند یا در زندان و تبعید به سر میبردند؛ بنابراین با آغاز دهۀ دوم سلطنت رضا شاه مهمترین هدف توسعه و احداث راهها، توسعۀ تجاری و اقتصادی بود. گذشته از این، بهدلیل آنکه ایجاد طرق شوسۀ تجارتی کمک و مساعدت مهمی» برای توسعۀ «امور اقتصادی و تجاری غرب و کردستان» به حساب میآمد، بررسیهای لازم برای توسعۀ راههای این حدود انجام گرفت (روزنامۀ کوشش، 1311، ش. ۶۹/1). در دهۀ نخست حکومت رضا شاه برخی راههای اصلی ارتباطی کشور تکمیل شده بود و در دهۀ دوم حکومت او نیز تجهیز و تکمیل راههای اصلی و ساخت راههای فرعی و درونولایتی در دستور کار قرار گرفت. بهطوری که مراکز ولایتی ازطریق راههایی که ساخته شد، به بیشتر شهرها و بخشهای مهم پیوند یافتند. در راستای این هدف، رضا شاه که در 3اسفند1310 به منطقۀ گوآور آمده بود، بر تسریع ساخت راه شوسۀ گیلان غرب - حسینآباد (ایلام) تأکید کرد (درخشانی، بیتا، ص. 221).
در ادامۀ این سیاست، ساخت راههای فرعی هم در دستور کار قرار گرفت. در ۲۵بهمن1311 راه شاهآباد - سرپل به کرند هم افتتاح شد (روزنامۀ کوشش، 1311، ش. ۳۳/1) در سال 1312 راه هارونآباد (شاهآباد) - حسینآباد (ایلام)، راه قصرشیرین- منصورآباد به بهرهبرداری رسید. در همین سال راه شاهآباد - ایلام با ساخت تونلی که از گردنۀ کوه رامو میگذشت، تکمیل شد. شاه با ستایش از این راه، آن را بهترین راه طراحیشده در ایران توصیف کرد (Burrell, 1997, v. 9/423, 527). ظاهراً این اولین تونل کشور بود که در مسیر راه شوسۀ شاهآباد به حسینآباد (ایلام) ساخته شد (درخشانی، بیتا، ص. 223). با تکمیل این راه، حسینآباد به ایلام و منصورآباد به مهران تغییر نام یافتند.
در همین سال کار ساخت راه کرمانشاه به نوسود از سر گرفته شد و سرانجام این راه در ۱۶اردیبهشت۱۳۱۳ با حضور رئیس طرق غرب افتتاح شد (روزنامۀ کوشش، ۱۳۱۳، ش. ۹۷/3). در این سال، ساخت راه کرمانشاه - خرمآباد ازطریق هرسین - نورآباد - الشتر آغاز شد و در سال 1314 به بهرهبرداری رسید. با ساخت این راه اولاً شهر هرسین و منطقۀ کاکاوند از راه ارتباطی برخوردار میشد و دیگر اینکه مسیر خرمآباد - کرمانشاه ۱۶ فرسخ از مسیر قبلی کوتاهتر میشد؛ زیرا پیشاز آن خرمآباد ازطریق همدان - ملایر به کرمانشاه ارتباط مییافت که مسیر طولانیتری بود (روزنامۀ کوشش، ۱۳۱۳، ش. ۲۸۱/2؛ کوشش، ۱۳۱۴، ش. ۲۴۸/1).
در سال 1314 ساخت راه شاهآباد- گهواره در مسیر رودخانۀ زِمکان تکمیل شد و کار ساخت راه جدید راهبردی چرداول و گیلان دنبال شد، این راهها بهترتیب از کیلومترهای 5/32 و 34 از راه شاهآباد جدا میشد (Burrell, 1997, v. 10/187, 233) وزیر راه بهمنظور نظارت بر راههای کرمانشاه و تکمیل راه و ساختمان و نیز چندین پل در این مسیر، شخصاً در اردیبهشت1316 از این پروژهها بازدید کرد (روزنامۀ کوشش، ۱۳۱۶، ش. ۱۰۲/2). در این سال تلاش شد مسیرهایی که وسایل نقلیه سنگین در آنها تردد داشت، با تعویض پلهای چوبی، ساخت پلهای سنگی بهجای آن آغاز شود (روزنامۀ کوشش، ۱۳۱۶، ش. ۲۴۳/2). برای کوتاهتر کردن راههای ارتباطی استان نیز اقدامهایی صورت گرفت. ادارۀ طرق کرمانشاهان در سال ۱۳۱۷ ساخت راه تازهای در گیلانغرب را آغاز کرد که از راه سرپلذهاب جدا شده و کرمانشاه را مستقیماً ازطریق دیره به گیلانغرب متصل میکرد (روزنامۀ کوشش، ۱۳۱۷، ش. ۱۰۸/2). معمولاً در راهسازی این مناطق، ساخت پلها، کوهبُری یا کندن کوهها را اداره راه انجام میداد و تسطیح سایر قسمتها با بیگاری مردم محل و زارعان صورت میپذیرفت (ساکما، 8072/230). در 1آبان1317 راه گیلانغرب - سرپلذهاب به طول ۵۱ کیلومتر بهوسیلۀ سرهنگ دنبلی فرماندار شاهآباد و با حضور رئیس راه غرب افتتاح شد (روزنامۀ کوشش، ۱۳۱۷، ش. ۲۴۱/2). بهاینترتیب تا سال 1317 تمامی نواحی املاک غرب بهوسیلۀ راههای شوسۀ اصلی و فرعی به یکدیگر متصل شدند و در این سال نیز روستاهای کوچک با ایجاد راههای ماشینرو و با بیگاری رعایا، به سایر مراکز متصل شدند (ساکما، 8072/230).
در سال 1317 مباشر املاک غرب پیشنهاد داد تا برای حملونقل پنبه و سایر محصولات، راه شوسۀ گیلان به کفرآور و ویژنان، و راه گیلان به زرنه ایوان ساخته شود. به گزارش او ادارۀ راه تنها لازم بود «عملیات کوهبُری و پلسازی این سه راه را انجام دهد و بقیۀ راهسازی را خود رعایا انجام خواهند نمود». پساز آنکه این تقاضا ازطریق ادارۀ حسابداری دربار به اطلاع رضا شاه رسید، بیدرنگ اعتبار کافی ازطریق وزارت راه به ادارۀ راه کرمانشاه داده شد و ساخت این راه در سال 1318 آغاز شد (ساکما، 8072 /220، ص. 64 تا 81).
یکی از پیامدهای مهم و ماندگار تشکیل ادارۀ املاک شاهنشاهی در غرب ایران، مرکزیت یافتن و توسعۀ روستای هارونآباد و حسینآباد بود که بهترتیب به شاهآباد و ایلام تغییر نام یافتند. در سال 1308 واحد جغرافیایی سیاسی- اداری تازهای به نام باوندپور در ایالت کرمانشاه با مرکزیت روستای هارونآباد که ادارۀ املاک اختصاصی رضا شاه در آنجا قرار داشت، ایجاد شد. با ایجاد فرمانداری و برپایی ادارات دولتی مانند شهربانی، دارایی، فرهنگ، کشاورزی و بیمارستان، این روستا بهسرعت رشد کرد و تا پایان حکومت رضا شاه بهصورت شهری کوچک درآمد و در حال حاضر دومین شهر استان پساز شهر کرمانشاه است. تا اوایل دورۀ پهلوی، هارونآباد روستای کوچکی بود که تنها 60 تا 200 خانوار (300 تا 1000 نفر) جمعیت داشت که البته فقط تابستانها در آنجا سکونت داشتند (جعفریان، 1389، ج. 4/675؛ ج.10/35؛ Rabino, 1907, p. 90)؛ درحالیکه شهرستان سنقر تا سال 1307 با 14,300 نفر دومین شهر استان بعداز کرمانشاه بود و شهرهای هرسین و کرند هرکدام با 1500 نفر در ردیف بعدی قرار داشتند (ساکما، 2097/297) با مرکزیت یافتن شاهآباد جمعیت آن بهسرعت افزایش یافت. تا سال 1316 جمعیت آن به 1500 نفر و در سال 1320 به 396 خانوار (حدود 2000 نفر) افزایش یافت (ساکما، 01286/293؛ ساکما، 00364/370، ص. 325) و شهرهای پیرامون را تحتتأثیر قرار داد؛ چنانکه بیمارستانی که قرار بود در سال 1307 در شهر کرند برپا شود، به شاهآباد منتقل شد. این در حالی بود که در سال 1320، جمعیت کرند 1000 خانوار و جمعیت شاهآباد تنها 396 خانوار بود (کوشش، 1307، ش. ۴۶/۱؛ ساکما، 00364/370). در دورۀ رضا شاه بناهای زیبایی طبق اصول بهداشتی در پیرامون میدان مرکزی شاهآباد ساخته شد. تا سال 1320 روزبهروز به آبادی آن افزوده میشد و به شهر کوچکی تبدیل شد؛ اما از سال 1320 به بعد تا حدود سال 1328 نهتنها به عمران آن اضافه نشد، بلکه بهدلیل سهلانگاری در نگهداری بناها و باغهای آن، از بیشتر بناهای مهم بهجز چند ادارۀ دولتی که آن نیز در شرف خرابی بود، ویرانههایی بیش باقی نمانده بود (رزمآرا، 1331، ج. 5/269).
از نحوۀ انتقال و جابهجایی جمعیتی در املاک خصوصی رضا شاه در منطقۀ کرمانشاه اطلاعات چندانی در دست نیست؛ اما طبق گزارش کنسول بریتانیا در سال 1310، 37 خانوادۀ آشوری پناهندۀ از روسیه وارد ایران و در املاک رضا شاه در شاهآباد غرب (اسلامآباد) بهعنوان کشاورز اسکان داده شدند (Burrell, 1997, v. 9/48).
یکی از اقدامهای خوبی که در حوزۀ املاک رضا شاه صورت گرفت انجام برخی برنامههای حمایتی از کارگران و کشاورزان بود. ازآنجاییکه بیشتر مستخدمان ادارۀ املاک غرب در شاهآباد دستکم تا سال 1307 از افراد غیربومی و بدون خانۀ شخصی بودند با پیشنهاد مباشر ادارۀ املاک غرب و حمایت دفتر محاسبات شاهنشاهی تسهیلاتی برای ایجاد خانههای رعیتی و کاهش هزینههای آنها صورت گرفت؛ چراکه در این زمان، اجارۀ یک خانۀ دوخوابه در همان محل ۳ تا ۴ تومان در ماه بود که با در نظر گرفتن ۷ تا ۹ تومان حقوق برای کارگران ساده، اجارۀ خانه دستکم یکسوم دریافتی آنها بود. موضوع نبود مسکن و اجارۀ نسبتاً سنگین - نسبت به دریافتی کارگران- یکی از دلمشغولیهای کارگران بهویژه عائلهمندان بود و آنها «از حیث بیمنزلی خیالشان پریشان و این پریشانی باعث اختلال» و پیش نرفتن امور و پایین آمدن کارایی کارگران بود. در همین راستا ادارۀ املاک غرب با حمایت دفتر محاسبات شاهنشاهی طرحی ارائه داد که طبق آن دستکم در مرحلۀ نخست برای مستخدمان غیربومی با مساعدهها و تسهیلاتی خانههای رعیتی ساخته میشد (ساکما، 59706/240). این طرح که در ابتدا فقط برای مستخدمان غیربومی پیشنهاد شده بود، بیدرنگ به رعایای بومی هم تعمیم یافت؛ البته اولویت، روستاها و مناطقی بود که در مسیرهای پرتردد و در جادههای مواصلاتی قرار داشتند. برنامۀ دفتر محاسبات مخصوص شاهنشاهی و ادارۀ املاک، در ابتدا، حمایت مالی مستقیم برای خانهسازی نبود، بلکه با تشویق کدخدایان و ثروتمندان محلی از آنها میخواست تا در جاهای مشخصشده خانههایی به سبک جدید بسازند تا بدین روش، دیگران نیز بهتدریج به آنها تأسی نموده و هزینهای بر ادارۀ املاک متحمل نشود. زارعانی که توان مالی داشتند یا اینکه روستاهای آنها در مسیر راههای مواصلاتی یا به عبارت بهتر در دید رهگذران بود، اجبار بیشتری در ساخت خانههای جدید داشتند. رعایای روستای بدروئی شاهآباد چون در سر جادۀ مواصلاتی قرار داشتند، مجبور شدند بدون مساعدت و کمک دولت و ادارۀ املاک ۳۲ واحد ساختمان جدید بسازند (ساکما، 25485/240). خانههای رعیتی جدید بهویژه آنهایی که با مساعدت ادارۀ املاک ساخته شدند، نقشهای یکسان داشتند که شامل دو اتاق نشیمن، دو انباری، یک طویله و یک حیاط بود. کل هزینۀ ساخت خانهای با این مشخصات در سال ۱۳۰۷ حدود 266 تومان برآورد شده بود که هریک از رعایا در شروع به ساخت 100 تومان مساعده بلندمدت دریافت میکرد و علاوهبر آن، تهیۀ چوب سقف و درب خانهها هم ازسوی حکومت تأمین میشد. با توجه به درآمد کارگران و زارعان و هزینۀ کل ساخت یک خانه و همچنین مساعدههای دولت و ادارۀ املاک، ساخت خانههای رعیتی و خانهدار شدن رعایا بار اضافی بر آنها تحمیل نمیکرد (ساکما، 59706/240) روند ساخت خانههای رعیتی در قلمرو ادارۀ املاک استمرار یافت. آهنگ شتاب آن در نواحی مختلف متفاوت بود. مناطقی که در مسیرهای مواصلاتی یا به تعبیری در دید بیشتر بود، این روند شتاب بیشتری داشت و رعایای این مناطق ملزم به ساخت خانه با مساعده یا بیمساعده بودند و این الزام و اجبار برای مناطق خارج از مسیرهای مواصلاتی کمرنگتر بود.
طبق مادۀ اول قانون عمران که در آبان1316 بهمنظور عمران و آبادی روستاهای ایران به تصویب رسید، مالکان املاک شخصی و متولیان موقوفهها موظف به اصلاح خانههای رعیتی با اصول بهداشتی و تأسیس راههای بین روستایی بودند (جزایری، 1342، ص. 154). دربارۀ اینکه این قانون در نواحی مختلف کشور یا خود املاک رضا شاه تا چه اندازه به اجرا درآمده است، تا سال پایانی حکومت رضا شاه اطلاع دقیقی در دسترس نیست؛ اما گزارش اسفریجانی بازرس اختصاصی از وضعیت املاک شاهنشاهی به رضا شاه، سبب شد که او طی فرمانی وزارت کشور را ملزم به ساخت ۲۰۰۰ خانه برای رعایای شاهآباد غرب کند. این پروژه ۴ساله و قرار برآن بود که 200 واحد در سال ۱۳۲۰ و در سالهای بعد، سالی ۶۰۰ واحد از این ساختمانها به رعایا تحویل داده شود. ساخت خانههای رعیتی در این مرحله با اطلاع فرمانداری شاهآباد و نظارت دارایی محل همراه بود (ساکما، 55203/310). در واقع فقط ۲۰۰ واحد از این ساختمانها تحویل شد و با استعفای اجباری رضا شاه این پروژه به اتمام نرسید؛ بنابراین آن بخش از عمران روستایی که طبق قانون قرار بود با بودجۀ مالکان اختصاصی در روستاها فراهم شود، در املاک خود رضا شاه با بودجه دولت و بهکارگیری نیروهای ادارات دولتی به انجام رسید.
گسترش املاک رضا شاه و ایجاد فعالیتهای جدید صنعتی، زراعتی و خدماتی در قلمرو ادارۀ این املاک، الگوی سنتی قراردادهای کاری و شیوههای سهمبَری زراعی را تااندازهای تغییر داد. وضعیت کاری کارگران و همۀ مستخدمان ادارۀ املاک پساز تأیید دفتر محاسبات مخصوص شاهنشاهی، در دفاتری ثبت میشد و پساز آن جزو مستخدمان املاک میشدند. آنهایی که در این دفاتر ثبت میشدند کسانی بودند که حقوق ماهیانه دریافت میکردند و تمام یا بخش عمدۀ دریافتی آنها بهصورت نقدی بود (ساکما، 59706/240). کارگران و مستخدمان ادارۀ املاک چندین دسته بودند.
1- کارگران صنعتی کارخانهها و کارگاههای این تشکیلات مانند کارخانۀ قند و کارگاه پنبهپاککنی؛
2- کارگران فنی نظیر رانندههای تراکتورها و اتومبیلهای ادارۀ املاک؛
3- کارگران زارع - مهاجر، انباردارها.
از شمار کارگران این تشکیلات اطلاعی دقیقی در دست نیست؛ اما با توجه به دادههای موجود میتوان آماری نزدیک بهواقع از تعداد شاغلان در این تشکیلات ارائه داد. بیشترین تعداد کارگران در کارخانۀ قند شاهآباد فعالیت داشتند. دادههای موجود تعداد شاغلان در این واحد را 42 نفر نشان میدهد که ترکیبی از کارگران و عملههای ایرانی و متخصصان و تکنسینهای خارجی بود. در کنار کارگران، شماری از کارمندان اداری هم مشغول کار بودند. بخشی از کارگران کارخانه، دائمی و بخشی هم فصلی بودند (ساکما، 257/248). در کنار کارگران ایرانی که بیشتر، کارگران ساده بودند، شماری از متخصصان خارجی نیز در آنجا فعالیت داشتند که البته برخی از آنها بهصورت دائمی و برخی بهصورت فصلی و موقتی در استخدام کارخانه بودند. کارگران موقت خارجی، بیشتر در زمان برداشت محصول و زمانهایی که کارخانه لازم بود بهصورت شبانهروز فعالیت داشته باشد، حضور مییافتند. در سال 1316، 9 نفر متخصص از پراگ استخدام شدند که حضور آنها در محل، بیشتر در هنگامی که کارخانۀ قند بهصورت شبانهروزی کار میکرد، حدود 3 تا 6 ماه در سال بود. علاوهبر این، 6 نفر دیگر از مستخدمان خارجی در طول سال بهطور کامل در کارخانه حضور داشتند. ساعت کاری کارگران 9 ساعت در روز بود؛ اما در دورههای بهرهبرداری که کارخانه بهصورت دو شیفت کار میکرد، کارگران مجبور بودند 12 ساعت کار کنند و در کارخانه حضور داشته باشند که البته سه ساعت آن بهعنوان اضافهکار محاسبه میشد و در قبال آن 30درصد به حقوق کارگران اضافه میشد (ساکما، 45075/310).
پساز کارخانۀ قند، کارگاه پنبهپاککنی گیلانغرب با ۲۰ کارگر در جایگاه بعد قرار داشت (ساکما، 89897/240). همچنین 6 نفر هم بهعنوان رانندۀ تراکتور در ادارۀ املاک غرب استخدام شده بودند (ساکما، 59706/240). در کنار اینها که بهصورت تخصصی در مشاغل جدید فعالیت میکردند، تعدادی باغبان بودند که بهصورت سالانه استخدام میشدند و در مزارع نمونه و پراکندۀ ادارۀ املاک مشغول فعالیت بودند. پساز آن، زارعان مهاجری بودند که از استانهای همجوار و حتی کشور عراق وارد تشکیلات ادارۀ املاک شدند. دستۀ اخیر بهصورت رسمی جزو مستخدمان ادارۀ املاک محسوب نمیشدند؛ اما تسهیلاتی برای آنها در نظر گرفته میشد که همین تسهیلات و مساعدهها آنها را از زارعان بومی متمایز میکرد.
در آغاز شکلگیری املاک شاهنشاهی زارعان و کشاورزانی که آشنا به اصول کشت محصولات مدنظر ادارۀ املاک بودند از ولایاتی مانند همدان، ملایر، اصفهان، ورامین، قم، ارمنیان ارومیه و حتی کشور عراق به کرمانشاه دعوت شدند تا با استفاده از تجربۀ آنها در کشت محصولات مدنظر، هم زمینۀ آشنایی کشاورزان بومی را با کشت محصولات جدید فراهم کنند و هم اینکه با استفاده از روشهای نوین، بهرهوری زمین بهبود یابد. برای این دسته، مشوقهایی شامل پرداخت 2 تومان پول نقد، ۱۵ من جیره، تهیۀ الاغ جهت کودکِشی و بارکشی، تأمین خانههایی برای اسکان خانواده و... در نظر گرفته میشد. این مشوقها و مساعدهها فقط برای زارعان غیربومی بود و بومیها بهرهای از آن نداشتند (ساکما، 59706/240). وضعیت مستخدمان ادارۀ املاک با توجه به موقعیت آنها متفاوت بود. قراردادهایی که با زارعان و بهصورت ویژه با باغبانان بسته میشد از اصول مشخصی پیروی نمیکرد؛ مثلاً برای باغبانان مندلیجی که در سومار استخدام شده بودند، ماهانه 3 تومان وجه نقد و سالی 150 من گندم، بهعلاوه دوسوم سبزیکاری و صیفیکاری که در باغ به عمل میآوردند، توافق شده بود (ساکما، 59706/240)؛ درحالیکه یک باغبان دیگر بدون دریافت پول نقد و فقط در قبال سالیانه 3 خروار گندم و یکدوم درآمد حاصل از صیفیکاری و دیگر محصولات بهعملآمده در باغ استخدام شده بود (ساکما، 59706/240). در گزارشی دیگر حقوق ماهیانۀ یک باغبان بدون مساعده ۷ تومان ذکر شده است (ساکما، 59706/240). کارکنان با مشاغل تخصصی جدید یا افراد خارجی دستمزدهای بیشتری دریافت میکردند که گاه 10 برابر دستمزد باغبانها بود؛ مثلاً حقوق ماهانۀ رانندههای تراکتور 12 تومان (ساکما، 59706/240) و حقوق ماهیانۀ مهندس نقشهبردار املاک شاهنشاهی 100 تومان، بهاضافه هزینۀ سفر و فوقالعادۀ روزانه بود (ساکما، 16548/230). به همین ترتیب، مسیو ارمناک فلاح که متخصص امور فلاحتی بود، ماهی ۷۵ تومان حقوق میگرفت (ساکما، 59706/240)؛ بنابراین طبق اسناد موجود تناسب و ضابطۀ یکسانی در پرداخت حقوق مستخدمان ادارۀ املاک وجود نداشت و گاه اختلاف دریافتی یک کارگر ساده ادارۀ املاک با دریافتی متخصصان امور کشاورزی و فنی بیش از 10 برابر بود. همچنین، میتوان تفاوت دریافت معناداری بین کارگران همرسته نیز مشاهده کرد.
نکته درخور توجه اینکه پرداخت دستمزد مستخدمان ادارۀ املاک همانند سایر هزینههای این تشکیلات بر عهدۀ ادارهها و وزارتخانههای مربوطه بود؛ مثلاً کسی که باغبان مزرعه نمونۀ شاهآباد بود، از ادارۀ کل فلاحت حقوق دریافت میکرد و حقوق رانندگان تراکتورهای ادارۀ املاک که از ارکان کل حرب قشون مأمور شده بودند، ازسوی نقلیۀ کل قشون پرداخت میشد (ساکما، 59706/240) یا حقوق نویسندگان برای اخذ علفچر (مالیات چراگاه) در نواحی مختلف با ماهی ۱۲ تومان توسط ادارۀ تفتیش قاچاق داده میشد (ساکما، 59706/240).
حقوق برخی از کارکنان ادارۀ املاک از محل بودجۀ ادارات دولتی پرداخت میشد؛ اما در غیاب قوانین کار و بیمههای اجتماعی گاه برای کارگران آسیبدیده و بیمار تسهیلاتی در نظر گرفته میشد که درخور توجه بود. کارگرانی که حین انجام وظیفه دچار آسیبهای جسمی و جانی میشدند و بهصورت عملی تحت پوشش بیمه یا قوانین حمایتی نبودند؛ اما معمولاً تسهیلاتی برای شخص آسیبدیده یا برای بازماندگان شخص متوفی در نظر گرفته میشد (ساکما، 25968/230). همچنین در حوادث منجر به جرح و فوت در حین کار در کارخانۀ قند شاهآباد مبالغی به شخص یا ورثۀ وی پرداخت میکرد (ساکما، 25807/310).
حمایتهای نسبی درمانی، پرداخت غرامت برای آسیبهای حین کار، مسکن و... توسط ادارۀ املاک، منحصر به کارگرانی بود که تمام یا بخشی از حقوق خویش را نقداً دریافت میکردند؛ اما زارعان نَسقبر یا مستأجری که بر روی زمینهای ادارۀ املاک کار میکردند، از این امتیازها بیبهره بودند. به نظر میرسد شمار بیشتر زارعان و اینکه آنها اجارهدار زمینهای سلطنتی بودند و نه مستخدم، دلیل عمدۀ این موضوع بود.
یکی دیگر از پیامدهای اجتماعی ادارۀ املاک، تعدیل شرایط سهمبری برای زارعان بود. گویا در گذشته هم وضع زارعان املاک خالصه در قیاس با زارعان املاک اربابی بهتر بوده است؛ چون هیچگونه مالیات و عوارض اضافی شامل دهقانان نمیشد و دیگر اینکه مجبور به پرداخت مالیاتهای مختلف و تهیه سوروسات، بیگاری و غیره نبودند (کرزن، 1362، ج. 2/55-56). صرفنظر از عادلانه بودن یا نبودن نوع تملک زمینهای کشاورزی ازسوی ادارۀ املاک، تعامل آن با زارعان و رعایا نسبت به زارعان و رعایای خارج از قلمرو نسبتاً بهتر بود. زمینهایی که به رعایا و زارعان واگذار میشد سهچهارم محصول آن سهم رعایا و زارعان و یکچهارم آن سهم ادارۀ املاک بود. در کنار آن در مواقع خشکسالی و آفتهای کشاورزی مساعدههایی به زارعان تعلق میگرفت (ساکما، 59706/240). خراج دادن که در زمینهای اربابی رایج بود و رعایا ناچار به پرداخت آن بودند، از سال 1305 لغو شد (ساکما، 59703/230). گذشته از این گاهی مساعدههایی برای بذر، بدون سلف پرداخت میشد، ازجمله در سال 1317 مقدار 1000 خروار گندم و 500 خروار جو بین آن دسته از رعایایی که محصول گندمشان دچار زنگزدگی و آفت شده بود، تقسیم شد بهشرط اینکه سرِ خرمن سال بعد عین مقدار بذر مساعده بازگردانده شود (ساکما، 8072/220، ص. 62).
ازسویدیگر زارعان، اجارهدارها، کارگران کارخانهها، شوفرها، باغبانانها و... ادارۀ املاک هرکدام وظایف مشخصی داشتند که میبایست انجام میشد. در مواقعی که ادارۀ املاک بهویژه برای کارهای ساختمانی نیازمند کارگرانی میشد، اگر زمان کاشت، داشت و برداشت محصول بود، زارعان و اجارهدارها را به بیگاری نمیگرفت (ساکما، 59706/240). همچنین کارهای ساختمانی ادارۀ املاک ازقبیل دیوارچینی باغها، ساخت انبار، ساختمانهای اداری و... به بنّاهای محل مقاطعه داده میشد، در قراردادهای بین این اشخاص و ادارۀ املاک، تأمین نیروی انسانی استادکار، از زارعان بود که از این طریق آنها را به بیگاری میکشیدند و در قراردادها تعداد عملههایی که ادارۀ املاک میبایست در اختیار استادکار قرار دهد، مشخص میشد (ساکما، 59706/240).
اولین تلاشها برای دایر کردن مدارس فلاحتی در ایران با تأسیس مدرسۀ فلاحتی تهران با مدیریت مسیو داشر (Dasher) بلژیکی در سال 1280 به ثمر نشست. این مدرسه بهمدت شش سال فعال بود و باوجود تربیت تعدادی فارغالتحصیل بهعنوان فلاح، عملاً فارغالتحصیلان آن به کار کشاورزی نپرداختند. پساز پایان قرارداد مسیو داشر بلژیکی مدرسه هم تعطیل گردید. در سال 1291، یعنی 11 سال بعد، در دورۀ وزارت حسین علاء بر وزارتخانه فوائد عامه و تجارت و فلاحت، با توجه به تجربۀ ناموفق فارغالتحصیلان نخستین مدرسه فلاحت، قرار برآن شد که مدرسۀ جدید فلاحت «مخصوصاً شاگردان آن از اطفال رعایا باشند»؛ اما این تلاش هم راه به جایی نبرد (سالنامۀ علمی و فلاحتی، 1315، ص. 4-7). بار دیگر طرح تأسیس مدارس فلاحتی در سال 1296 مطرح شد. قرار برآن بود که دو مدرسه؛ یکی مدرسۀ عالی علمی فلاحتی و دیگری مدرسۀ بزرگران کرج دایر شوند و برای این دو مدرسه زمینهایی از خالصهجات دولتی تخصیص داده شد که برای اولی خالصۀ قصر قجر و برای دومی خالصۀ کرج در نظر گرفته شد (مجلۀ فلاحت و تجارت، 1297، ش. 17/309). دبستان بزرگران زیر نظر وزارت فلاحت و تجارت و فوائد عامه بود. مدرسه 44 هکتار زمین کشاورزی داشت که به سه آیش تقسیمبندی شده بود و هر سال 15 هکتار آن زراعت میشد. این مدرسه در ابتدا جمعاً سه معلم داشت؛ مسیو شریکر (Schricker) مجارستانی، مدیر فنی و معلم عملی فلاحت و دو نفر دیگر؛ یکی مدیر اداری بود و دیگری معلم فارسی و مسائل شرعی. اساسنامۀ این مدرسه بعدها زمینۀ ایجاد مدارس فلاحتی و ایجاد مدارس نمونه در دورۀ رضا شاه را تسهیل کرد و در این زمان در نقاط مختلف کشور و ازجمله در چندین ناحیۀ املاک شاهنشاهی غرب، مزارع نمونه دایر شد.
نخستین پیشنهاد تأسیس مدرسۀ فلاحتی در کرمانشاهان ازسوی سید عبدالحسین خان سلطانی رئیس وقت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه آنجا و در سال 1305 ارائه شد. وی در باب توجیه دایر کردن مدرسۀ فلاحت چنین مینویسد: «کرمانشاهان نظر به داشتن اراضی قابل زراعت ازقبیل دشت وسیع ماهیدشت و غیره و وجود آبوهوای مساعد یکی از نقاط حاصلخیز و پرمنفعت ایران محسوب میشود و به همین دلیل غلات و لبنیات و پشم و پنبه آن فراوان و نسبت به جاهای دیگر ارزان است و علاوهبر کفاف سکنه این صفحه هرساله مقدار کثیری از محصولات آن به اماکن دور و نزدیک حمل میگردد بدیهی است این اندازه زراعت و برداشت محصول کنونی متکی بر اساس صحیح علم زراعت و اصول علمی قوانین فلاحت نیست؛ بلکه در نتیجۀ تجارب متمادی دهاقین و استعداد آبوخاک» این منطقه است. در ادامه این گزارش، نامبرده برای پیشرفت و توسعه و ترقی زراعت علمی در کرمانشاهان پیشنهاد داد که «یک باب مدرسۀ فلاحت تأسیس شود» که در نتیجۀ آن محصلان بلوک و قصبههای کرمانشاهان ضمن یادگیری اصول علمی زراعت و بهکارگیری ماشینآلات جدید و اطلاع از دفع آفات، زارعان مطلع و باسوادی پرورش یابند (سالنامۀ ادارۀ معارف کرمانشاهان، 1305، ص. 65- 64)
دستکم یک سال پیشاز طرح این پیشنهاد، تشکیلات املاک شاهنشاهی غرب بهصورت رسمی به مرکزیت شاهآباد شکل گرفته بود؛ بنابراین، نظر به اهمیت و جایگاه اصول علمی جدید و کاربرد آن در اراضی روبهگسترش املاک شاهنشاهی، با این پیشنهاد خیلی سریع موافقت شد و در سال 1307 دبستان شبانهروزی فلاحتی در شاهآباد مرکز ادارۀ املاک شاهنشاهی دایر شد و نظر به اهمیت و جایگاه آن از همان آغاز بهصورت یکی از دستگاهها و ادارههای تابعه این تشکیلات درآمد. نخستین فارغالتحصیلان آن 10 نفر بودند که پساز اتمام دورۀ چهارساله، چهار نفر از آنها بلافاصله به استخدام ادارۀ املاک درآمدند و دو نفر از آنها وارد خدمت نظاموظیفه شدند و مابقی هم در مؤسسات فلاحتی ادارۀ املاک مشغول خدمت شدند (ساکما، 22950/297).
رضا شاه به توسعه و پیشرفت فرهنگی و اقتصادی قلمرو املاک خود علاقه داشت؛ بنابراین، توجه ویژه به مدرسۀ فلاحتی شد؛ زیرا میتوانست در ترویج اصول نوین کشاورزی و تربیت نیروهای ماهر برای خدمت در ادارۀ املاک و کارگاهها و کارخانههای وابسته بازویی نیرومند و مؤثر باشد. در همین راستا رضا شاه در سال 1313 شخصاً دستور ساختمان جدیدی برای این مدرسه صادر کرد (ساکما، 25620/297)، توجه ویژه رضا شاه به این مدرسه در بازدیدهای چندگانۀ وی از شاهآباد بهوضوح نمایان است و در بیشتر مواقع از آن بازدید میکرد. عمدۀ دروس محصلان این مدرسه درزمینۀ کشاورزی بود؛ اما در کنار آن به ورزش و سرودخوانی هم اهمیت میدادند و این دو موضوع، هم مدنظر کامل ادارۀ معارف کرمانشاهان و مدیر مدرسه و حکمران شاهآباد بود؛ چراکه میبایست در هنگام بازدیدهای رضا شاه بهخوبی از عهده آن برآیند.
گذشته از این در سال 1309 با تصویب مجلس، مدرسۀ دیگری با هزینۀ 20000 ریال در شاه آباد غرب تأسیس شد و در سال 1314 مدارس عشایری دیگری در تهران، خرمآباد و بندر شاه (ترکمن) تأسیس شد که در بعضی از آنها اصول کشاورزی یاد داده میشد (Matthee, 1993, p. 323-324).
پساز دایر شدن نخستین مدرسه فلاحتی در شاهآباد، وقفهای چندساله در دایر کردن و توسعۀ مدارس فلاحتی این مناطق مشاهده میشود؛ اما با توجه به تجربۀ موفق آن در تربیت نیروهای ماهر و متخصص و آشنا به اصول کشاورزی مدرن و مکانیزه که مدنظر کامل ادارۀ املاک بود، توسعۀ مدارس فلاحتی در قلمرو املاک شاهنشاهی غرب در اولویت برنامهها قرار گرفت. موسسۀ فلاحتی گیلان در سال 1311 به ریاست آقای پیرزاده برپا شد و در دیگر ادارات املاک غرب، ازجمله شاهآباد، ایوان و ایلام نیز به مؤسسات فلاحتی توجه شد (سالنامۀ پارس، 1312، ص. 117؛ سالنامۀ پارس، 1313، ص. 149؛ سالنامۀ، 1314، قسمت دوم، ص. 146؛ مجلۀ اتاق تجارت، 1313، ش. 95/12)، بهنحویکه تا شهریور1320 در مراکز نواحی پنجگانۀ املاک شاهنشاهی، چند مدارس فلاحتی دایر و فعالیت داشتند (ساکما، 22950/297). شمار دانشآموزان این مرکز تا سال 1314 به 145 نفر رسید. اهمیت این مدرسه بهگونهای بود که بارها شخص رضا شاه و بازرس ادارۀ معارف غرب از آن بازدید کردند. ازجمله در سال 1314 بازرس ادارۀ معارف غرب برای سنجش کیفیت پیشرفت تحصیلی دانشآموزان و نیز برطرف کردن مشکلات آن برای بازدید شاه در سال بعد، از آن بازدید کرد (ساکما، 20316/297). رضا شاه بههمراه ولیعهد در 24مهر1315 وارد کرمانشاه شد و پساز یک شب استراحت در کرمانشاه بهسوی شاهآباد حرکت کرد. در آنجا پساز بازدید از دانشآموزانی که برای پیشواز آمده بودند، به بررسی اوضاع فلاحتی ماهیدشت که بخش عمدۀ آن جزو املاک وی بود، پرداخت. در اینجا رضا شاه خطاب به ولیعهد و در ارتباط با دبستان فلاحتی شاهآباد چنین گفت: «ما توجه مخصوصی از خیلی زود نسبت به این دبستان داشته و روی این اصل، خوب پیشرفت نمود و کارکنان آن خوب کار کردهاند» در ادامه، تأکید کرد که فارغالتحصیلان این دبستان نبایستی «بیکار گذاشت تا از اطلاعات آنها استفاده شود» (ساکما، 13140/297).
تا سال 1315 چهار دوره از دانشآموزان مدرسۀ فلاحتی شاهآباد فارغالتحصیل شده بودند که بهطور نظری و عملی امور فلاحتی را یاد گرفته و در بخشهای مختلف ادارۀ املاک شاهنشاهی ازجمله مزارع نمونه، کارخانۀ قند یا در دبستانهای فلاحتی نواحی دیگر مشغول آموزش و فعالیت بودند. رضایت رضا شاه از دانشآموزان و مدارس فلاحتی و مزارع نمونه آن، سبب شد که وی با خرسندی اظهار کند «بهتر آن است از این دبستان سالی صد نفر فارغالتحصیل خارج شود» (ساکما، 13140/297).
بر اساس اسناد و مدارک موجود شایعترین بیماریهای کرمانشاهان در دورۀ مورد مطالعه وبا، طاعون، مالاریا و آبله بود که بهتناوب در تمامی مناطق این ولایت و در کل این دوره شیوع داشت. منشأ بسیاری از این بیماریهای مسری همچون طاعون و وبا، بینالنهرین بود و کرمانشاهان که علاوهبر گذرگاه تجاری، گذرگاه مذهبی ایران و عراق نیز محسوب میشد، از بیماریهای مسری با منشأ بینالنهرینی بسیار متأثر میشد.
موقعیت محیطی شاهآباد و وجود عوامل و پدیدههای موجود در آنجا در تشدید و شیوع بیشتر بیماریهای مسری بهویژه مالاریا نقش مهمی داشت. برخی گزارشها از آمار 40درصدی افراد این منطقه به مالاریا اطلاع میدهند (ساکما، 00164/370). هرچند که این آمار مبالغهآمیز مینماید، نشان از شیوع گستردۀ مالاریا در این محدوده دارد. رودخانۀ برفآب از منابع عمدۀ تولید این بیماری بود. بر روی این رودخانه سدی سنگی ساخته شده بود و سدهای خاکی پنجگانۀ سراب سرنشور، پیرزاده، ارکوازی و سراب علی، مطابق اصول علمی نبود و علاوهبر هدر رفت آب، ضمن ایجاد باتلاقهای بسیاری، زمینه و منشأ شیوع بیماری مالاریا بود (ساکما، 00164/370). قرارگیری قلمرو املاک شاهنشاهی در نواحی سرحدی بینالنهرین و ترس از شیوع این بیماریها مسری و واگیردار که میتوانست علاوهبر تلفات انسانی، پیامدهای زیانباری بر برنامهها و درآمد ادارۀ املاک داشته باشد، سبب توجه ویژه و دوچندان دستاندرکاران به این منطقه و کنترل و کم کردن پیامدهای این بیماریها بود.
در همین راستا بیمارستانی که قرار بود در سال 1307 در کرند ساخته شود، به شاهآباد مرکز ادارۀ املاک واگذار شد (کوشش، 1307، ش. ۴۶/۱). یکی از وظایف اصلی پزشکانی که مأمور بیمارستان شاهآباد بودند، مداوای کارگران کارخانۀ قند بود، دستمزد مداوای کارگران کارخانه ازسوی ادارۀ کل صنایع پرداخت میشد (ساکما، 1580/240). بیمارستان شاهآباد در سال 1315 تکمیل شد و نگهداری آن از بهداری کل جدا و به انستیتو پاستور واگذار گردید (ساکما، 42394/310؛ ساکما، 18872/310). در همین حال، بیمارستان تازهای در شاهآباد در حال ساخت بود که در سال 1317 به بهرهبرداری رسید (ساکما، 41935/310). یکی از وظایف اصلی همۀ پزشکان مأمور در شاهآباد، در کنار انجام وظیفه، مداوای کارگران ادارۀ املاک شاهنشاهی بود که برای آن، دستمزد جداگانه دریافت میکردند (ساکما، ۱۱۱۰۰1/310). نکتۀ مهم در اینجا همچون دیگر هزینههای ادارۀ املاک، پرداخت حقوق پزشکان نه ازسوی ادارۀ املاک، بلکه از طرف ادارۀ کل صناعت بود (ساکما، 41934/310).
نتیجهگیری
هدف این پژوهش بررسی پیامدهای اجتماعی و عمرانی گسترش املاک خصوصی رضا شاه در کرمانشاه بود. این پژوهش با نظر به جایگاه دولت مدرن در شکلدهی مناسبات جدید اجتماعی و اقتصادی، به بررسی حوزهای از زمینداری معطوف به قدرت پرداخته است تا نشان دهد که چگونه عوامل سنتی قدرت سیاسی در کنار مدرنیسم جدید و صنعتیسازی، زمینههای تدریجی تغییرات دیالکتیک ساختاری در درون خود پدید آورد. دستاوردهای این پژوهش با استناد به اسناد و مدارک آرشیوی و کمتر دیدهشده، نشان میدهد که گسترش سریع املاک رضا شاه در این منطقه پیامدهای گستردۀ آنی و پایداری داشت. پیامدهای آنی و زودهنگام آن، تغییر در مناسبات کشاورزی، شکلگیری روابط تازۀ نظام کار و پیوند میان کشاورزی و صنعت بود. در درازمدت نیز منجر به تشکیل مراکز شهری جدید مانند ایلام و شاهآباد، گسترش شبکۀ راههای شهری و روستایی و شکلگیری نهادها و ادارات جدید شد. پیامدهای پایدار ادارۀ املاک بهگونهای بود که حتی با برکناری رضا شاه از قدرت و بازگرداندن بخشی از زمینها با تشکیل ادارۀ املاک واگذاری بهجای ادارۀ املاک شاهی، این اداره همچنان بر کارهای عمرانی و کشاورزی نظارت داشت و راهکارهایی برای ادارۀ امور کشاورزی ارائه میداد. کارخانۀ قند باوجود مشکلاتی که در سالهای پساز اشغال ایران به وجود آمد، به فعالیت خود ادامه داد و تغییر الگوی کشت در منطقه بهویژه پساز انجام اصلاحات اراضی به مسیری برگشتناپذیر رسید. برخی از اقدامهای صورت گرفته در این منطقه مانند راهسازی از یک سو در راستای منافع شخصی رضا شاه و ازسویدیگر در پیوند با تلاش دولت مدرن در راستای گسترش اقتدار حکومت مرکزی به نواحی پیرامونی بود. همچنین، تغییرات نهادی و برپایی مدارس فلاحتی و گسترش شبکۀ بهداشت و درمان با هر قصد و نیتی که بود، دستاوردهای ماندگاری در منطقه داشت.
پینوشتها
[1] سازمان اسناد کتابخانه ملی ایران.