Document Type : Research Paper
Authors
1 Ph.D. student, Department of History, Faculty of Literature and Humanities, University of Lorestan, Khorramabad, Iran
2 Associate professor, Department of History, Faculty of Literature and Humanities, University of Lorestan, Khorramabad, Iran
3 Ph.D., Department of History, Faculty of Literature and Humanities, University of Lorestan, Khorramabad, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه و طرح مسئلهمطالعۀ تاریخ در سنّت تاریخنگاری شیعی، فراتر از بازگویی صِرف رویدادهای گذشته، کنشی هدفمند و آگاهانه است که با دغدغههای هویتی، اعتقادی و سیاسی جامعۀ امامیه پیوند خورده است. در این نگرش، تاریخ بازتابی از جهانبینی دینی و نظام ارزشهای شیعی تلقی میشود و با بهرهگیری از دانشهایی چون حدیث، کلام، فقه، جغرافیا و ادبیات به بازسازی و بازنمایی معنادار رخدادهای تاریخی میپردازد. این بازنمایی نهتنها گزارش وقایع، بلکه تفسیر و مشروعیتبخشی به آنها را در چارچوب ارزشهای دینی و اجتماعی شیعیان نیز در بردارد؛ چنانکه طه عبدالرحمن تأکید میکند، نسبت دین و علم در بستر جهتگیری اخلاقی و غایتمدار دین معنا مییابد و دانش دینی همسو با اهداف اعتقادی و اخلاقی شکل میگیرد (عبدالرحمن، ۲۰۱۲م، ص. ۲۲۷؛ رضوی، ۱۳۹۴، ص. ۶۱). در این پژوهش، علومی چون تاریخ، حدیث، انساب، جغرافیا، ادعیه، فقه و کلام بهعنوان «علوم مُعین» به کار رفتهاند؛ دانشهایی که با روششناسی خاص خود، بهعنوان ابزارهای معرفتی در خدمت روایتهای تاریخی قرار گرفتهاند.در این چارچوب، ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی (درگذشته ۲۸۳ق) از چهرههای برجسته و اثرگذار در سنّت تاریخنگاری امامیه در سدۀ سوم هجری به شمار میرود. اثر باقیمانده از وی، یعنی کتاب الغارات، فراتر از گزارش صِرف حوادث دوران خلافت امام علی(ع)، نماد نوعی تاریخنگاری روایی - دفاعی است که با نگاهی هدفمند، به تبیین جایگاه امام، نقد جریانهای رقیب و تقویت هویت مذهبی جامعۀ علوی میپردازد. ساختار روایی این اثر مبتنی بر انتخاب اخباری با بار اعتقادی، اجتماعی و سیاسی است که از هدفمندی مؤلف در ساماندهی روایتها حکایت دارد.بر این اساس، هدف این پژوهش واکاوی تأثیر علوم مُعین در فرایند تاریخنگاری ابراهیم بن محمد ثقفی است. این مطالعه با روش تحلیل محتوای کمی و کیفی و رویکرد روایتشناختی، به بررسی ساختار روایی الغارات، شیوۀ بهرهگیری مؤلف از دانشهایی چون حدیث، فقه، کلام و چگونگی بهکارگیری آنها در شکلدهی به روایت تاریخی میپردازد. افزونبر این، بازتاب روایتهای ثقفی در بیش از شصت منبع امامی از سدۀ سوم تا یازدهم هجری، نشاندهندۀ جایگاه مؤثر وی در تکوین سنّت تاریخنگاری شیعی است. پرسش اصلی این پژوهش آن است که علوم مُعین چگونه در شکلگیری نگرش و کارکرد تاریخنگاری وی نقشآفرین بودهاند؟ پاسخ به این پرسش، زمینهای را برای تحلیل الگوی تاریخنگاری شیعی در سدههای نخست هجری و نیز تبیین موقعیت ویژۀ ثقفی در این سنّت تاریخی - اعتقادی فراهم میسازد. پیشینۀ تحقیقباوجود پژوهشهای فراوان دربارۀ ابراهیم بن محمد ثقفی و الغارات، تمرکز بیشتر بر جنبههای محتوایی، کلامی و نسخهشناختی بوده و ساختار معرفتشناختی روایتها و نقش علوم مُعین کمتر بررسی شده است. آثار کتابشناسی مانند امامیفر (۱۳۸۳) و بخشی (1393) نیز فقط به معرفی شخصیتها و آثار پرداخته و از تحلیل روشمند شیوه و بینش تاریخنگاران غافل ماندهاند.نجفیان رضوی (۱۳۹۴) در رسالۀ دکتری خود با عنوان «تکوین، تحول و تداوم تاریخنگاری تشیع امامی از آغاز تا ۶۵۶ هجری» تنها چند صفحه به ثقفی پرداخته و بیشتر در چارچوب کلی تاریخنگاری شیعه سخن گفته است. قدیرپور محمدآباد (۱۳۹۹) نیز در پایاننامۀ کارشناسی ارشد با عنوان «تاریخنگاری ثقفی در الغارات» نیز با تمرکز بر شایستگی امام علی(ع) برای امامت، از تحلیل روششناسی و نقش علوم زمینهساز در روایت تاریخی بازمانده است.در میان مقالات پژوهشی، بیشتر تمرکز بر معرفی اثر و محتوای روایی آن بوده است: یاری (۱۳۷۹) در مقالۀ «الغارات و مؤلف آن» به نسخههای کتاب پرداخته، همچنین عالمی (۱۳۸۱) در نوشتار «الغارات، منبع شناخت امام علی(ع)» بر جنبههای حدیثی اثر تأکید کرده و ناجی (1380) در مدخل «ثقفی» در دانشنامۀ جهان اسلام شرحی اجمالی از زندگی و آثار وی ارائه داده است. هدایتپناه (۱۳۹۲) نیز در کتاب تشیع و تسنن در اصفهان با اشارهای به مهاجرت ثقفی، به بستر اجتماعی زیست وی پرداخته است. الربیعی (۱۴۲۹ق) در مقالۀ «منهجیة ابراهیم بن محمد الثقفی فی کتابه الغارات»، تنها به نسخهشناسی و ساختار ظاهری الغارات پرداخته و از تحلیل معرفتشناختی اثر پرهیز کرده است؛ بااینحال، برخی پژوهشهای متأخرتر به سطحی تحلیلی نزدیکتر شدهاند. اکبری سولگان (۱۳۹۷) در مقالۀ «نقش ابراهیم بن محمد ثقفی در گسترش علوم اسلامی در قرن سوم هجری»، با نگاهی توصیفی، دادههایی را درخصوص نقش ثقفی در گسترش علوم اسلامی دستهبندی کرده است. نظری ایلخانی آبادی و همکاران (۱۴۰۲) نیز در مقالهای با عنوان «واکاوی نگرش انسانشناسی دینی در متون تاریخی ثقفی کوفی و قزوینی رازی»، با رویکرد انسانشناسی دینی، الگوی انسان کامل را در الغارات و النقض بازخوانی کردهاند.بر این اساس، آنچه در مطالعات پیشین مغفول مانده، تحلیلی است که ساختار درونی روایتهای الغارات را از منظر تعامل با علوم مُعین واکاوی کند. این پژوهش با تحلیل محتوای دادهمحور و رویکرد معرفتشناسانه نشان میدهد روایتهای ثقفی کوفی فراتر از گزارش وقایع و فضائل امام علی(ع)، بازتاب گفتمان دانایی شیعی قرن سوماند که با بهرهگیری از علوم مُعین، معنا، هویت و مشروعیت تاریخی را تثبیت و گسترش میدهند. روششناسی تحقیقروش این پژوهش بر پایۀ تحلیل محتوای مضمونی و دادهمحور است. ابتدا روایتهای منسوب به ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی، بهویژه در الغارات، با تمرکز بر فراوانی و بهصورت درونمتنی بررسی شدهاند تا نقش دو حوزۀ اصلی «علوم نقلی» و «علم کلام و فقه» در نگرش تاریخی وی روشن شود. این دو حوزه، ساختار روایتها را در پیوند با آموزههای اعتقادی امامیه شکل دادهاند.در کنار دو محور اصلی، عناصر ادبی نیز بهعنوان ابزار بلاغی و اقناعی، در تقویت لحن، بار عاطفی و اثرگذاری روایتها نقش داشتهاند. این عناصر با بهرهگیری از ساختارهای زبانی، تشبیه، سوگنگاری و واژگان، به انتقال مؤثر مفاهیم تاریخی در سنّت شیعی کمک کردهاند.در گام دوم، بازتاب روایتهای ثقفی کوفی در حدود شصت منبع شیعی قرون سوم تا یازدهم با دادههای آماری مقالۀ اکبری سولگان (۱۳۹۷) ردیابی و بر اساس علوم مُعین تحلیل شده است. الگوی تحلیلی بر پایۀ روش تحلیل محتواست که ابتدا گزارههای تاریخی کدگذاری شده و سپس بر اساس بسامد و نقش تفسیری به «علوم نقلی» و «علم کلام و فقه» و بخش مکمل «عناصر ادبی» تقسیم شدهاند.تحلیل کمّی برای شمارش و طبقهبندی مؤلفهها، تنظیم جداول و تحلیل مضمونی با بهرهگیری از رویکرد دوورژه (Maurice Duverger) برای تفسیر دادهها به کار رفته است (معروفی و یوسفزاده، ۱۳۸۸، ص. ۱۵؛ سرمد، ۱۳۸۶، ص. ۶۵؛ محمدی مهر، ۱۳۹۸، ص. ۹). این دو سطح تحلیل، درمجموع به تبیین تأثیر علوم مُعین در نگرش تاریخی ثقفی کوفی و بازتاب آن در حافظۀ مکتوب امامیه میپردازند. شناختنامۀ ابراهیم بن محمد ثقفی کوفیابراهیم بن محمد ثقفی کوفی، محدث و مورخ شیعۀ سدۀ سوم هجری از خاندان ثقیف کوفه بود. نیای او، سعید بن هلال، از اصحاب امام صادق(ع) شمرده میشد. منابع رجالی امامی او را تأیید و زیدی بودنش را رد کردهاند (نجاشی، ۱۴۱۶ق، ص. ۱۷؛ طوسی، ۱۴۱۷ق، ص. ۳۷؛ صفدی، ۱۴۰۲ق، ج. 6/121؛ ذهبی، ۱۴۱3ق، ج. 21/۱۱۳؛ مامقانی، ۱۴۳۱ق، ج. 4/307). مهمترین اثر وی الغارات است که غارتهای سپاه معاویه در قلمرو امام علی(ع) را گزارش میکند و متنی معتبر در تاریخنگاری امامی به شمار میرود (حرّ عاملی، بیتا، ج. 15/۱۱۴؛ مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج. 27/85؛ الربیعی، ۱۴۲۹ق، ص. ۲۱۴–۲۱۶؛ ناجی، ۱۳۸۴، ج. 9/86-87). ثقفی کوفی پساز مهاجرت به اصفهان، برای انتشار اثر المعرفة قدم برداشت و تاریخ را در خدمت تبلیغ تشیع قرار داد (نجاشی، ۱۴۱۶ق، ص. ۱۷). منابع تراجم و رجال، اطلاعاتی دربارۀ زندگی، استادان، شاگردان و آثار او ارائه کردهاند (ابنندیم، ۱۴۱۷ق، ص. ۲۷۵؛ طوسی، ۱۴۱۵ق، ص. ۲۱۴؛ حموی، ۱۴۰۰ق، ج. 1/232؛ کحاله، بیتا، ج. 1/95). با آنکه بیشتر آثارش از میان رفتهاند، فهرست بلند تألیفات او -نظیر التفسیر، المعرفة، الحجة و الإمامة- نشاندهندۀ نقش فعال وی در تولید دانش دینی است (ذهبی، ۱۴۱3ق، ج. 21/۱۱۳). تنها اثر باقیماندهاش، الغارات، پیوند روایت تاریخی با علوم و آموزههای اعتقادی را در سنّت شیعی بهروشنی نشان میدهد. توضیح جدولهای ۱ و ۲:در جدول ۱، سه مؤلفۀ کلیدی در ساختار محتوای کتاب الغارات شامل: گزارش غارات نظامی، فضایل امام علی(ع) و مواجهه با کوفیان و مخالفان استخراج شده است. بیشترین فراوانی روایات با ۲۰۲ روایت (معادل 9/61درصد) به بخش فضایل امام علی(ع) اختصاص دارد که در آنها مضامینی چون علم، دینمحوری، عدالت و حقانیت امامت بازتاب یافته است. در مقام مقایسه، گزارش غارات شامل ۹۳ روایت (معادل 5/28درصد) و کمترین فراوانی به عملکرد کوفیان و مواجهه با مخالفان با ۳۱ روایت (معادل 5/9درصد) اختصاص دارد.این ساختار محتوایی نشان میدهد که تمرکز الغارات نهتنها بر رخدادهای نظامی یا سیاسی، بلکه بر تبیین شخصیت، جایگاه معرفتی و مشروعیت دینی - سیاسی امام علی(ع) و نقد عملکرد کوفیان استوار است.تحلیل کیفی جدول ۲ نشان میدهد که الغارات بر مفاهیم برگرفته از علومی چون کلام، فقه، حدیث، تاریخ، جغرافیا، انساب و ادعیه استوار است. مباحث امامت، فتنهشناسی و مشروعیت بر کلام، عدالت و حقوق مردم بر فقه و روایت و سایر بخشها بر جغرافیای کوفه، نسبشناسی و ادبیات زیارتی تکیه دارند. این تنوع معرفتی، الغارات را در پیوند با آنچه در ادبیات معاصر «علوم یاریگر» خوانده میشود، به متنی با انسجام درونی و منطق روایتپردازانهای متمایز بدل کرده که فراتر از گزارشگری صِرف، در جایگاه متنی تأویلی و معناگرا قرار میگیرد.
جدول شمارۀ ۱: تحلیل فراوانی محتوایی روایتهای الغارات بر اساس مؤلفههای کلیدی
| نمونۀ ارجاع | فراوانی روایت | مؤلفهها |
| (ثقفی کوفی، 1395، ج. 2/25، 455، 464، 504، 591) | ۹۳ | گزارش غارات |
| (ثقفی کوفی، 1395، ج. 1/307-308؛ ج. 2/476-496) | ۵۸ | فضایل امام علی(ع) |
| (ثقفی کوفی، 1395، ج. 1/7-147،۱۳۵–152، ۱۹۰–۱۹۵، ۲۴۱؛ ج. 2/182-178، ۲۷۲–۵۰۳) | 49 | فضایل امام علی(ع)/ علم امام |
| (ثقفی کوفی، 1395، ج. 1/6، 7، 158، 195، 196؛ ج. 2/501، 539، 634، 635) | 35 | فضایل امام علی(ع)/ دینمحوری |
| (ثقفی کوفی، 1395، ج. 1/200-306 ، 196-305) | 35 | فضایل امام علی(ع)/ حقانیت امام |
| (ثقفی کوفی، 1395، ج. 1/۴۶-۴۸،۷۳-۷۰،۶۷،۶۴؛ ج. 2/۵۵۰) | ۲۵ | فضایل امام علی(ع)/ عدالت امام |
| (ثقفی کوفی، 1395، ج. 1/۲۹۰-۲۹۱، ۲۹۷-۲۹۸، ۳۱۵-۳۱۹؛ ج. 2/۴۳۰-423، ۴۹۴-45، ۵۵۴، ۶۲۵-623) | 31 | عملکرد کوفیان و مخالفان |
| جمع کل فراوانی روایت: ۳۲۶ فراوانی | جمع مؤلفهها: ۷ مؤلفه |
جدول شمارۀ ۲: تحلیل علوم مُعین درگیر در روایتهای کلیدی کتاب الغارات
| ردیف | موضوع کلی و تفضیلی | مضمون روایت | علوم مُعین درگیر | ارجاع |
| ۱ | فضایل امام علی(ع)/ امامت | مقابله با فتنه | کلام | (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 1/6) |
| ۲ | فضایل امام علی(ع) / امامت | دینداری امام | کلام | (ثقفی کوفی، 1395، ج. 1/85) |
| ۳ | فضایل امام علی(ع)/ امامت | اثبات حقانیت امام | حدیث، کلام، فقه | (ثقفی کوفی، 1395، ج. 1/۱۹۶-199) |
| ۴ | تقسیم مساوی بیتالمال، عدالت امام | عدالت | تاریخ، حدیث، کلام | (ثقفی کوفی، 1395؛ ج. 1/۴۶-۴۸،۷۳-۷۰،۶۷،۶۴؛ ج. 2/۵۵۰) |
| ۵ | رفتار سیاسی امام/سفارش امام به کارگزاران | حفظ حقوق مردم | فقه، کلام | (ثقفی کوفی، 1395، ج. 1/۲۰۸، ۲۳۰؛ ج. 2/۲۵۹، ۳۹۷) |
| ۶ | عملکرد کوفیان/ انفعال سیاسی | اطاعت نکردن کوفیان | فقه، کلام | (ثقفی کوفی، 1395، ج. 1/10، ۲۹۰، ۳۱۹؛ ج. 1/35، ۳۱۷، ۳۱۹) |
| ۷ | کوفه/ جغرافیا | فضیلت کوفه | جغرافیا | (ثقفی کوفی، 1395، ج. 2/۲۹۲) |
| ۸ | زیارت/ ادبیات زیارتی | زیارت معرفتی امام علی(ع) | ادعیه و زیارت | (ثقفی کوفی، 1395، ج. 2/۸۵۷) |
| ۹ | دوستداران و یاران امام علی(ع)/ مالک اشتر | رخدادهای پساز صفین، مالک اشتر و وضعیت مصر | تاریخ، حدیث | (ثقفی کوفی، 1395، ج. 1/۲۵۸) |
| ۱۰ | فضایل اهلبیت(ع) | ارتباط نسب و منزلت اهلبیت(ع) | انساب و مناقب | (ثقفی کوفی، 1395، ج. 1/۱۹۹) |
توضیح جدولهای ۳، ۴ و ۵:برای سنجش ساختار علوم مُعین در تاریخنگاری ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی، مهمترین روایتهای الغارات با تمرکز بر مضامین علمی و روشی بررسی شدهاند. بهمنظور تکمیل این تحلیل، بازتاب روایتهای منسوب به ثقفی کوفی در منابع امامی قرن سوم تا یازدهم نیز تحلیل شده است. این روایات نشان میدهند که تاریخنگاری ثقفی کوفی در پیوند با شاخههای علوم مُعین -اعم از «علوم نقلی»، «علم کلام و فقه» و عناصر مکملی چون عناصر ادبی- شکل گرفته است.برخی منابع، بازتابدهندۀ این روایات -مانند ادعیه، زیارات و متون جغرافیایی- تاریخی نیستند؛ اما در سنّت امامیه کارکردی تاریخی و اجتماعی- سیاسی دارند و به فهم بهتر روش ثقفی کوفی کمک میکنند.دادهها با بهرهگیری از دادههای آماری مقالۀ اکبری سولگان (۱۳۹۷، ص. 25-28) و روش تحلیل محتوای موضوعمحور، گردآوری و تحلیل شدند؛ تلاش شده که رویکردی با ردیابی مضمونی و تطبیقی تأثیر علوم مُعین اضافه شود و بهعنوان مکمل در روایتهای ثقفی کوفی مدنظر و تحلیل قرار گیرد.جدول ۳ فراوانی علوم در حدود چهل منبع، جدول ۴ در چهارده منبع منتخب و جدول ۵ بخش مکمل و نقش عناصر ادبی را در پنج منبع نشان میدهد.فقط روایتهایی در تحلیل نهایی آمدهاند که کارکرد تاریخی یا اجتماعی - سیاسی در تبیین جایگاه اهلبیت(ع) داشتهاند.توضیح جدولهای ۶ و ۷: فقط درصد فراوانی علوم را نشان میدهند.
|
انساب و مناقب |
||||||
جدول شماره ۴: علم کلام، فقه
|
ردیف |
بهرهگیری ثقفی کوفی |
درصد |
تعداد |
قرن/ هجری |
حوزه دانشی |
منابع |
|
1 |
اثبات امامت امامان شیعه، روایات اعتقادی |
۹۶/۱۵ |
۱۲۱ |
۴ تا ۱۱ |
کلام |
(طبری شیعی، 1413ق، ص. ۱۳۹)؛ (حلبی، 1404ق، ص. ۲۶2–۲۶۹، ۲۷۳–۲۷۹، ۲۸۱–۲۸۴، ۲۸۶–۲۸۹، ۲۹۳–۲۹۷)؛ (راوندی، 1409ق، ج. 2/۸۰۰–۸۰۳)؛ (شریف، 1410ق، ج. ۳/۲۴۱–۲۴۴)؛ (عاملی، 1384ق، ج. 2/۵۰–۵۱؛ ۲۰–۲۱)؛ (اربلی، 1421ق، ص. ۳۷۷–۳۷۸)؛ (حلی، 1421ق، ص. ۴۲۴–۴۲۵)؛ (احمد بن اسماعیل، 1423ق، ص. ۳۴۸–۳۴۹)؛ (رازی، 1364، ص. ۲۱۸) |
|
2 |
انجام درست دستورات در امورات دینی از قبیل نماز، روزه، اعتکاف و… |
۰۶/۱ |
۸ |
۳ تا ۸ |
فقه |
(طوسی، 1407ق، ج. 6/۲۹۰، ۳۲۷)؛ (عاملی، 1419ق، ج. ۴/۱۶۱)؛ (عریضی، بیتا، ج. 1/330، 413)؛ (صدوق، 1413ق، ج. 3/19)[2] |
جدول شماره ۵: عناصر ادبی
|
ردیف |
حوزه دانشی |
بهرهگیری ثقفی کوفی |
درصد |
تعداد |
قرن/ هجری |
منابع |
|
1 |
شعر |
ارجاع به قبایل و افراد شناختهشده و ستایش اهلبیت(ع)، فضایل دینی و حقانیت تاریخی آنان |
۸۸/۴ |
۳۷ |
۴ |
احمد بن علویه الاصبهانی (ابنالأسود در رسائل مختاره (جمعآوریشده در کتابی از احمد بن سعد قرن چهارم) در منابع ادبی و رجالی مانند معج الادباء (قرن هفتم) و تنقیح (قرن چهاردهم) نامش آمده (ثقفی کوفی، 1395، مقدمه/۴۳–۴۹؛ ج. ۲/۵۲۳،۴۴۸)؛ (مامقانی، ۱۴۳۱ق، ج. ۶/۳24، ۳۲۶، ۳65)؛ (حموی، 1414ق، ج. 1/۴07، ۴76، ۴83؛ ج. ۷/۳۳۵۳، ۳۳۹۰) |
|
2 |
شعر |
مبحث اصلی این روایت از ثقفی کوفی، اظهار ایمان و حمایت ابوطالب از پیامبر اسلام (ص) و دعوت به یاری آن حضرت است. |
۱۳/۰ |
۱ |
۳ تا ۴ |
جدول شماره ۶: نمودار دایرهای فراوانی علوم
|
|
در تمامی کتاب |
|
|
فراوانی |
درصد فراوانی |
|
|
علوم نقلی |
559 |
75/73 |
|
علم کلام و فقه |
۱۲۹ |
۷۷/۱۷ |
|
عناصر ادبی |
38 |
01/5 |
|
جمع کل: |
۷۲۶ |
100 |
جدول شماره ۷: نمودار میلهای فراوانی علوم
تجزیهوتحلیل کمی دادهها
میزان توجه به شاخصهای مفهومی و منابع دانشی در شکلدهی روایتهای تاریخی الغارات بر پایۀ سه حوزه ارزیابی شده است: در شاخصۀ نخست، یعنی علوم نقلی مستقیم، بیشترین مؤلفههای پرتکرار به مفاهیمی مانند مقایسه با منابع تاریخی منتخب و برجسته (۳۹۰ مورد با فراوانی ۴۴/۵۱درصد)، منابع حدیثی (۹۸ مورد با فراوانی ۹۳/۱۲درصد)، انساب و مناقب (۴۰ مورد با فراوانی ۲۸/۵درصد) و تاریخ (۱۹ مورد با فراوانی ۵۱/۲درصد) اختصاص یافته است. در شاخصۀ دوم، یعنی علم کلام و فقه، بیشترین تأکید بر مفاهیمی همچون علم کلام (۱۲۱ مورد با فراوانی ۹۶/۱۵درصد)، مشاهده میشود. در میان سه شاخص، کمترین میزان توجه به شاخصۀ عناصر ادبی اختصاص یافته است؛ بهگونهای که شعر احمد بن علویه اصفهانی (۳۷ مورد با فراوانی ۵۴/۱درصد)، شعر ابیالهفان المهزی، علی بن حمزه بصری و دیوان ابوطالب بن عبدالمطلب (درمجموع ۱ مورد با فراوانی ۱۳/۰درصد) را شامل میشود.
تجزیهوتحلیل کیفی دادهها
تحلیل کیفی دادههای تاریخنگاری ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی نشان میدهد روایتهای وی در دو حوزۀ اصلی دانشهای نقلی (تاریخ، جغرافیا، مناقب، انساب، ادعیه، حدیث) و دانشهای کلام و فقه بررسی میشوند، همچنین شعر و قالبهای ادبی به تقویت روایی و اقناعی کمک میکنند. این ساختار، رویکرد تاریخی ثقفی کوفی و تثبیت مفاهیم شیعی را روشن میسازد.
۱- بنیانهای معرفتشناختی در تاریخنگاری شیعی
در سنّت اسلامی، تاریخ وابسته به حدیث، فقه و کلام بود و در تاریخنگاری شیعی، هدف اصلی اثبات حقانیت ائمه(ع) و دفاع از ولایت است (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 2/۶۰۵؛ قزوینی رازی، ۱۳۵۸، ص. ۲۶۱). بررسی رویکرد ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی در الغارات، بهعنوان نمایندۀ برجستۀ تاریخنگاری شیعی، امکان تحلیل اصول حکمرانی، نقش مکان و شخصیت و کارکرد روایت در بازنمایی هویت دینی را فراهم میکند. این نوشتار میکوشد نشان دهد که اثر وی چگونه به بازآفرینی معناهای تاریخی در چارچوب گفتمان امامیه یاری رسانده است.
۱-۱. بازتاب اصول حکمرانی و تدبیر مُلک در الغارات
در گفتمان تاریخنگاری شیعی غارت، کنشی سیاسی - اجتماعی و نماد تعارض با عدالت علوی تلقی میشود؛ کنشی که افزونبر خسارتهای مادی، مشروعیت حاکمیت را نیز دچار تردید میکند. ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی در الغارات با بهرهگیری از سنّت «غاراتنویسی»، تاریخ را دانشی در خدمت دفاع از ولایت علوی بازنمایی میکند. این شیوه، از فنون کهن تاریخنگاری امامی است و به ثبت و تحلیل یورشهایی میپردازد که سپاه معاویه پساز جنگ نهروان در قلمرو حکومت امام علی(ع) انجام داد؛ موضوعی که نزد راویانی چون ابومخنف (۱۵۷ق)، کلبی (۲۰۴ق)، مدائنی (۲۲۵ق)، منقری (۲۱۲ق) و ثقفی کوفی (۲۸۳ق) جایگاهی ویژه یافته است. تفاوت ثقفی کوفی در آن است که وی، افزونبر ثبت رخدادها، با ترسیم سیرۀ امام علی(ع) و برجستهسازی تقابل حق و باطل، حکمرانی علوی را در برابر سیاست اموی تبیین مینماید. در این چارچوب، دو گونه حکومت به تصویر کشیده میشود: یکی بر پایۀ عدالت، زهد و مسئولیت الهی که در رفتار امام علی(ع) و سلوک او با مردم نمود دارد؛ و دیگری مبتنیبر سرکوب، قدرتطلبی و بهرهگیری ابزاری از دین، چنانکه در عملکرد معاویه و کارگزارانی چون بسر بن ابیارطاه و ضحاک بن قیس مشهود است (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 1/۴۴، ج. 2/۵۹۴). ثقفی کوفی با نقل حدیث «من فارق علیاً فقد فارقنی» رابطۀ میان امام علی(ع) و پیامبر(ص) را نشانۀ پیوند امامت با حقیقت وحی معرفی میکند (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 2/521). در مقابل، معاویه با عباراتی چون «سفک الدماء بغیر حلّها» میکوشد با استفاده از زبان دین، خشونت را موجه سازد (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 2/383). حال آنکه در مجلس او، امام با عنوانهایی چون «اعلم» و «افضل» ستایش میشود (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 2/549).
همسوی با این موضوع، ثقفی کوفی در روایتهای خود، به روشهای حکمرانی معاویه، جذب حامیان و تدابیر او برای تضعیف حکومت امام توجه دارد؛ ازجمله گزارش میکند که معاویه با اعطای مناصب کلیدی مانند واگذاری مصر به عمرو بن عاص (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 1/367)، اختیار انتخاب هر شهر به سفیان بن عوف (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 2/468) و پیشنهاد حکومت عراقین به بزرگان قبیلهای (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 1/213-214)، به تطمیع گسترده دست میزد و از مخالفان امام نیز حمایت میکرد (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 1/274).
از منظر نظامی، معاویه غارات را بهمنزلۀ ابزاری در جنگ روانی به کار میگرفت. ثقفی کوفی روایت میکند که ضحاک بن قیس مأمور غارت بادیهنشینان تابع امام شد (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 2/421) و سفیان بن عوف مأمور پیشروی تا هیت و انبار و چپاول مردم گشت (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 2/466-467). فراتر از این، معاویه کوشید با مشروعیتسازی دینی، اَعمال خود را منطبق بر ارادۀ الهی جلوه دهد؛ چنانکه فتح مصر را نصرت الهی خواند (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 1/272-273) و در نامهای به امام مدعی شد که خدا او را برای خلافت برگزیده است (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 2/491).
در برابر این سیاستها، ثقفی کوفی با تأکید بر فضایل امام علی(ع)، تصویری اخلاقی و الهی از حکمرانی علوی ارائه میدهد؛ حکومتی مبتنیبر عدالت، زهد و مشروعیت الهی. جنگ نهروان در این چارچوب نقطۀ عطفی است. ثقفی کوفی از قول امام میآورد: «ای مردم، بدانید که من بودم که چشم فتنه را از بن کندم و جز من کسی دیگر جرئت انجام این کار را نداشت» (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 1/6). در الغارات، افزونبر روایات نقلمحور دربارۀ اطاعت برخی یاران امام، نشانههایی از داوری اجتماعی نیز دیده میشود؛ ازجمله بازتاب دگرگونی روحیۀ جهادی کوفیان پساز نهروان (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 1/27) و تفسیر ایثارگری اشرس بن حسان بکری در پرتو آیۀ ﴿فَمِنْهُم مَّن قَضى نَحْبَهُ...﴾ (احزاب/۲۳) (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 2/269). تقابل میان اطاعت ابوایوب انصاری، سعید بن قیس و زیاد بن خصفه (ثقفی کوفی، 1395، ج. 1/۲۹۲؛ ج. 2/۴۷۸–۴۷۹، ۴۹۶، ۶۳۷–۶۳۸) با سکوت عمومی کوفیان و دهها روایت از نافرمانی ایشان (ثقفی کوفی، 1395، ج. 1/۲۴، ۲۷، ۳۳، ۳۵، ۴۳، ۲۹۰–۲۹۱، ۲۹۷–۲۹۸، ۳۱۵–۳۱۶؛ ج. 2/۴۲۳، ۴۳۰، ۴۷۰، ۴۷۴–۴۷۷، ۴۸۳، ۴۸۸، ۴۹۴، ۶۲۳–۶۲۵)، است. ثقفی کوفی در توصیف شامیان نیز از تعابیری چون اهل باطل، کفر، ظلم و غارتگر بهره گرفته است (ثقفی کوفی، 1395، ج. 1/۱۰، ۳۵، ۲۹۵؛ ج. 2/۴۷۶، ۴۸۳، ۵۱۲، ۶۳۶).
ثقفی کوفی وفادار به سنّت نقلمحور تاریخنگاری عراق بود؛ اما در چینش روایتهایش داوریهای اجتماعی و سیاسی را نیز وارد کرد. در خطبههای امام(ع)، مفاهیمی چون «حق»، «صبر» و «فتنه» برجسته شده که نشاندهندۀ تأکید او بر گفتمان سیاسی - اخلاقی امام(ع) است و وی را از برخی راویان کوفی با گرایشهای قبیلهای متمایز میسازد (ثقفی کوفی، 1395، ج. 1/28، 156-210؛ ج. 2/477، 483، 636).
ثقفی کوفی برخلاف بسیاری از تاریخنگاران عراقی که تعصب بر شهر و قبیله داشتند، نقدی جدی به تعلل و نافرمانی کوفیان از امام و خلیفه ارائه کرده است (ثقفی کوفی، 1395، ج. 1/516). این نافرمانی در دو دسته گزارش شده: روایاتی دربارۀ سرپیچی مردم کوفه و گزارشهایی که نارضایتمندی امام(ع) از آنان را نشان میدهد. با توجه به اهمیت اطاعت از امام(ع) در اعتقادات شیعیان اثنیاعشری، این موضوع بارها تکرار شده است. ثقفی کوفی روایات فراوانی از همراهی نکردن کوفیان در جهاد با شام نقل کرده است؛ امام(ع) شامیان را اهل باطل و کفر و آنان را به ظلم و تجاوز متهم میکند (ثقفی کوفی، 1395، ج. 1/24، 27، 33، 35، 43؛ ج. 2/423، 430، 453، 470، 474-477، 483، 488، 494، 554، 623-625). اهداف جهاد امام شامل ریشهکن کردن ستمگران، دفاع از سرزمین و جلوگیری از ذلت است. همچنین، ثقفی کوفی با ذکر بهانههایی مانند شکایت از سرما و گرما، نافرمانی کوفیان را توجیه کرده است (ثقفی کوفی، 1395، ج. 1/24، 27، 314؛ ج. 2/476، 483، 636). جزئیات این گزارشها زمینه را برای فهم علل این نافرمانی فراهم میکند.
در توصیف سیرۀ امام، ثقفی کوفی بر عدالت حتی در جنگ تأکید میکند و نقل میکند: «جز با کسی که با تو میجنگد، نجنگ؛ زخمی را نکش، چارپایی را مگیر، آب مردم را تصرف مکن و با مسلمان و غیرمسلمان به عدالت رفتار کن» (ثقفی کوفی، 1395، ج. 2/۶۲۸). ازسویدیگر، مهاجرت ثقفی کوفی از کوفه به اصفهان با هدف نشر معارف اهلبیت(ع) انجام شد؛ اقدامی که نشاندهندۀ تعهد وی به ترویج عقاید امامی است. سوگند وی به انتشار اثر در اصفهان، نشانهای از استواری عقیدتی اوست (نجاشی، ۱۴۱۶ق، ص. ۱۷؛ ذهبی، ۱۴۱۳ق، ج. 21/۱۱۲؛ مامقانی، ۱۴۳۱ق، ج. 4/۳۰۷؛ رحمتی، ۱۳۹۲، ص. ۵۳).
غارتهای سازمانیافته در عصر معاویه، به گمان برخی پژوهشگران، تلاشی ناآگاهانه برای حذف عدالت علوی و نماد روشنی از انحراف قدرت در غیاب عدالت به شمار میروند (آیینهوند، ۱۳۷۷، ج. 1/۵۰۲). در چنین ساختاری، مشروعیت نه بر پایۀ فضیلت و شایستگی، بلکه بر مبنای غلبه، منفعتطلبی و تداوم سلطۀ فردی تعریف میشود و حکومت به ابزاری برای بهرهکشی و تحکیم قدرت بدل میگردد. در برابر این الگو، ابوهلال تصویری از حکومتی دینی، مسئولانه و عدالتمحور ترسیم میکند که امام علی(ع) نماد آن است؛ حکومتی که بر اصولی چون زهد، صبر، یقین و اهتمام به منافع عمومی استوار است (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 1/۱۳۵–۱۳۷، ۱۴۰–۱۴۱؛ ج. 2/۴۷۴–۴۷۵، ۵۰۲–۵۰۳). امام علی(ع) در برابر مظاهر کفر، شک، نفاق، هوس و طمع، اصلاح نفس، بردباری و انصاف را بنیان اتحاد و پیشرفت جامعه میداند (ثقفی کوفی، 1395، ج. 1/۱۴۲–۱۴۶). ثقفی کوفی با نقل آموزههایی همچون پرهیز از سوگند دروغ (ثقفی کوفی، 1395، ج. 1/۱۰۵، ۱۱۰)، کمفروشی (ثقفی کوفی، 1395، ج. 1/۱۱۲)، انفاق (ثقفی کوفی، 1395، ج. 1/۷۶–۷۷)، ستایش خداوند (ثقفی کوفی، 1395، ج. 1/۱۵۶–۱۵۹)، اقامۀ نماز بهموقع (ثقفی کوفی، 1395، ج. 2/۶۲۵–۶۳۴)، جهاد (ثقفی کوفی، 1395، ج. 2/۴۷۵) و اهمیت دانش (ثقفی کوفی، 1395، ج. 1/۱۴۹–۱۵۱) تأکید دارد که حکمرانی امام علی(ع) بر پایۀ اصولی استوار است که تداوم حکومت، اصلاح اخلاقی و رفاه امت را تضمین میکند. بدینسان، الغارات تصویری دوگانه از حکمرانی ترسیم مینماید: یکی بر مدار عدالت، ایمان و مصالح عمومی و دیگری مبتنیبر قدرتطلبی و منافع شخصی.
در الغارات، ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی با بهرهگیری از سنّت نقلمحور و رویکردی نقادانه، تاریخ را به ابزاری برای دفاع از گفتمان ولایت و اثبات حقانیت امام علی(ع) بدل میسازد. او فراتر از گزارش صرفِ رخدادها، به ترسیم مرزهای حق و باطل، عدالت و ظلم، و ایمان و دنیاطلبی میپردازد؛ چنانکه برخی پژوهشگران نیز به نقش مذهب در سازماندهی جامعه اشاره کردهاند (احمدوند و بیگدلو، ۱۴۰۲، ص. ۱۹؛ پروانه و همکاران، ۱۳۹۹، ص. ۳)، الغارات را میتوان نمونهای برجسته از تاریخنگاری شیعی دانست که در خدمت هویتسازی مذهبی و بازنمایی الگویی الهی از تدبیر مُلک قرار میگیرد. این اثر، نهتنها گزارشی تاریخی، بلکه بازسازی الگوی آرمانی حکمرانی دینی بر بنیاد آموزههای علوی و نقدی ساختاری بر سلطهجویی اموی است.
۲-۱. عدالتخواهی و آرمانگرایی
در منظومۀ معرفتشناختی الغارات، ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی با تأکید بر عدالتخواهی، دینداری و التزام به سنّت نبوی، تصویری الهی- انسانی از امام علی(ع) ارائه میدهد که در تقابل بنیادین با گفتمان قدرت اموی قرار دارد. وی با نقل روایتهایی چون تقسیم برابر بیتالمال، امتناع از ویژهخواری برای خویشان، قضاوت شریح به زیان امام و انتقاد صریح از روشهای معاویه، الگویی بدیل از حکومت دینی ترسیم میکند که بر شفافیت، مساوات و وفاداری به آموزههای نبوی مبتنی است (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 1/۴۶، ۶۷، ۷۰؛ ج. 2/۱۲۵، ۵۴۷). در این چارچوب، عدالت نه توصیهای اخلاقی، بلکه ساختاری عینی و منسجم در سازمان سیاسی و اقتصادی حکومت علوی است؛ ساختاری که در تقابل با سیاستهای تبعیضآمیز و منفعتطلبانۀ امویان بهویژه در حوزۀ بیتالمال، وجهی انتقادی و اصلاحگرانه مییابد.
ثقفی کوفی همچنین با برجستهسازی توصیههای امام به کارگزاران خویش در موضوعهایی چون رعایت حقالناس، تقوای فردی، عدالت در قضاوت، مدارا با مردم و حتی رعایت حقوق حیوانات، تلاش میکند شایستگی امام برای خلافت را نهفقط از منظر نَسب یا سابقه، بلکه بر پایۀ شاخصهای دینی و انسانی اثبات کند (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 1/۱۲۶–۱۲۹؛ ج. 2/۲۴۸–۲۴۹). در این روایات، سیرۀ امام بهمثابۀ نقدی صریح بر خلافت مستقر و نمونهای آرمانی از حکومت حقمحور و مردمی بازنمایی میشود. در همین راستا، روایتهای ثقفی کوفی از نهضتهایی چون قیام امام حسین(ع) و مختار ثقفی، فقط بازگویی رخدادها نیست، بلکه حاوی ارزشگذاریهای هویتی و معرفتشناختی است که مخاطب را به داوری دربارۀ مشروعیت سیاسی و معیارهای حکومت دینی سوق میدهد (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 1/۳۰۸؛ ج. 2/۵۱۷، ۵۸۷، ۵۹۶، ۶۳۸). از این منظر، الغارات، نهفقط اثری روایی، بلکه بخشی از سنّت تاریخنگاری شیعی در دورۀ تکوین است که با هدف بازشناسی حق از باطل و بازسازی هویت امامی در برابر تحریف خلافت شکل گرفته، سنّتی که از ابومخنف و منقری آغاز شده و در سدههای بعد استمرار یافته است.
۳-۱. نگاه تکاملی به حرکت تاریخ
در گفتمان دینی، اندیشۀ تکامل تاریخی بر آن است که انسان، تاریخ را بستر شکلدهی به زندگی خویش بداند و حیات بشری چیزی جز تداوم تاریخ نیست (رادمنش، ۱۳۸۷، ص. 28-32). متفکران امامی نیز با تلقی خطی و غایتمند از تاریخ، بر نقش عوامل تمدنساز چون عدالتورزی و مبارزه با اشرافیت تأکید کردهاند (قزوینی رازی، ۱۳۵۸، ص. ۳۱۵؛ ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 1/2۴، 31۴). در این چارچوب، تاریخ با ظهور مهدی(عج) به نقطۀ کمال میرسد؛ ازاینرو اندیشمندان امامی در اثبات تولد و غیبت حجت بن الحسن(ع) کوشیدهاند (قزوینی رازی، ۱۳۵۸، ص. ۲۸–۲۹؛ مسعودی، ۱۴۰۴ق، ج. 2/۵۹۸؛ مفید، ۱۳۹۶، ج. 2/۴۹۷). در همین راستا در الغارات روایتی منسوب به امام علی(ع) آمده است: «پس خداوند فتنه را بهوسیلۀ مردی از ما اهلبیت پایان میدهد» (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 2/۶۷۸). این روایت، که در متون کلامی امامیه آمده، بر نقش امام دوازدهم در تحقق عدالت نهایی و اصلاح بنیادین نظم جهان دلالت دارد. از منظر شیعه، امام در پایان دوران، با رجعت، دشمنان آل محمد(ع)، ازجمله بنیامیه، انتقام تاریخی از ستمگران را محقق میسازد: «و یزعمون أنّه سیعاد قوم بأعیانهم... و ینتقم من أعداء آل محمد(ع) المتقدّمین و المتأخّرین» (ثقفی کوفی، 1395، ج. 2/678).
همسوی با این موضوع، ثقفی کوفی نیز بر تکامل شریعت و لزوم التزام به احکام اسلامی چون نماز و زکات تأکید کرده و اسلام را دین تمامشدهای برای تعالی تمدنها دانسته است (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، مقدمه، ص. ۶۵). به باور متفکران شیعی، این سِیر از بعثت پیامبران اولوالعزم آغاز شده و با نزول قرآن به نقطۀ اوج رسیده است؛ قرآنی که ابتدا مخاطبانی محدود داشت؛ اما با خطابهایی چون «یَا أَیُّهَا النَّاس» به پیامآور جهانی خردورزی بدل شد (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 2/۹۱۹). تاریخنگاری ثقفی کوفی بازتابدهندۀ سیر تحولی است که در چارچوب تبیین رسالت انبیا و تبیین جایگاه تاریخی امامان(ع) معنا و انسجام مییابد. این نگرش تکاملی، نهتنها در اثر ثقفی کوفی، بلکه در منظومۀ تاریخنگاری شیعی جایگاهی محوری و بنیانساز دارد.
۲. روششناسی تاریخی
تاریخنگاری ثقفی کوفی بازتاب نگرش معرفتشناختی و هدایتی اوست که بر پایۀ ایمان و آموزههای شیعی سامان یافته است. در الغارات، علومی چون انساب، جغرافیا، حدیث و ادعیه با رویکردی عقلانی، در خدمت بازنمایی هویت شیعی و مشروعیت حکومت علویاند. این دانشها همچون اجزای یک گفتمان، برای معنابخشی به تاریخ به کار رفتهاند، نهفقط اطلاعرسانی. در چارچوب نظریۀ «نسبت طولی علم و دین» طه عبدالرحمن (1997م، ص. 253)، روایت دینی ثقفی کوفی نمونهای از منطق درونی تاریخنگاری شیعی در مکتب عراق است که افقی تازه برای فهم پیوند دانش و تاریخ میگشاید (گیپ، 1361، ص. 32؛ الدوری، 1986م، ص. 50-57؛ حضرتی، 1393، ص. 69؛ پاکتچی، 1392، ص. 27).
۱-۲. علوم نقلی
علوم نقلی همچون تاریخ، جغرافیا، حدیث، انساب، مناقب، ادعیه و زیارات، بخشی از منظومۀ علوم مُعین به شمار میآیند که در این پژوهش، همراه با سنجش روایات در قیاس با سایر منابع، بهعنوان عناصر بنیادین در شکلدهی به روایت تاریخی ثقفی کوفی تحلیل شدهاند. این علوم نقشی اساسی در تبیین، اعتباربخشی و معناپردازی روایتها ایفا میکنند؛ برای مثال، جغرافیا در مکانمندی معنا، و حدیث در اصالتبخشی به روایت مؤثر است. علوم نقلی در سنّت ثقفی کوفی، ابزارهایی برای مستندسازی و معناپذیری تاریخی به شمار میآیند. ثقفی کوفی با اتخاذ رویکردی حدیثمحور به تاریخنگاری (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 1/۱۹۱)، روایتهای خود را در قالب و زبان حدیثی، صورتبندی کرده است؛ موضوعی که میتوان بازتاب آن را در آثار ناقلان متأخر مشاهده کرد.
برای نمونه، روایت «شیرخوارگی پیامبر(ص) نزد حلیمه سعدیه» که در الکافی کلینی (۱۴۰۷ق، ج. 2/۴۶۱–۴۶۲) و بصائر الدرجات صفار قمی (۱۴۰۴ق، ج. 1/۴۰۷) آمده، گزارشی تاریخی است که همزمان با اتکا به سیره، فضایل ذاتی پیامبر(ص) را اثبات میکند. همچنین، احادیثی دربارۀ «صحابۀ منافق» در تأویل الآیات الظاهرة استرآبادی (۱۴۰۹ق، ص. ۲۳۶) و تهذیب الأحکام طوسی (۱۴۰۷ق، ج. 6/۳۲۷) بازتابدهندۀ نگاه انتقادی ثقفی کوفی به تاریخ رسمی خلافت است. همسوی با این رویکرد، ثقفی کوفی در الغارات با نقل حدیث «مَن کُنتُ مولاه فهذا علی مولاه» (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 2/۶۵۹) و استناد به آیۀ: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنکُمْ» (نساء/۵۹) (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 1/۱۹۶–۲۰۰) ولایت امام علی(ع) را بهعنوان اولیالامر اثبات و مشروعیت معاویه را رد میکند. نامۀ قیس بن سعد به معاویه، ولایت امام بر مصر را تأیید میکند (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 1/۲۱۶) و در نقلقولی دیگر، امام بهعنوان راهنمای برتر معرفی شده است (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 2/۵۴۹). روایاتی همچون «سید المسلمین بعد رسول الله» (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 1/۲۱۱؛ ج. 2/296، 325) بر افضلیت امام تأکید دارند. در بخشی دیگر از الغارات، امام علی(ع) با ذکر نسب اهلبیت به پیامبران پیشین («نحن أهل البیت آل إبراهیم المحسودون») و استناد به آیات دربارۀ فضایل آنان («اختارنا اللَّه و اصطفانا و جعل النّبوّة فینا») جایگاه و شایستگی اهلبیت(ع) را اثبات میکند (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 1/۱۹۹).
ابوهلال، با گرایش به رویکرد فضیلتمحور میکوشد مکانهایی چون کوفه و رود فرات را در چارچوب مفاهیم دینی و اسطورهای تعریف کند؛ چنانکه در برخی آثار منسوب به او –ازجمله فضل الکوفة و من نزلها من الصحابة– شهر کوفه نهتنها بهمثابۀ محل سکونت صحابه، بلکه در جایگاهِ شهری با منزلت دینی معرفی شده است (نجاشی، ۱۴۰۷ق، ص. ۱۷؛ طوسی، ۱۴۱۷ق، ص. ۱۳). این اثر امروزه در دست نیست؛ اما اشاراتی در الغارات نشان میدهد که فضیلت کوفه نزد ثقفی کوفی است؛ روایاتی که مکان را به حامل معنا و پیام تبدیل میکنند. در نمونهای دیگر، روایتهایی که ابنعدیم در بغیة الطلب از ثقفی کوفی دربارۀ رود فرات نقل کرده، گواه آن است که وی از عناصر فراتمدار در الهیات شیعی بهره برده و سرچشمه داشتن فرات از سدرة المنتهى را نشانهای از اتصال آن به عالم قدس میداند (ابنعدیم، بیتا، ج. 1/۳۶۵، ۳۶۸، ۳۷۱). اهمیت مکان در تاریخنگاری شیعی به ابوهلال محدود نیست و نزد یعقوبی نیز مشهود است. او با تأکید بر موقعیتهای جغرافیایی، مکان را بخشی از نظم الهی و تاریخ مقدس میداند، تا آنجا که برخی او را «معلم جغرافیای جهانی اسلام» خواندهاند (عزیزی، ۱۳۹۱، ص. ۷۸).
در این چارچوب، مکانهایی چون کوفه، مدینه و کربلا که با آیینهای شیعی پیوندی ژرف دارند، به رسانههایی برای تثبیت مشروعیت تاریخی، انتقال ارزشهای اعتقادی و تقویت حافظۀ جمعی امامیه بدل میشوند. کنش تاریخنگارانۀ ثقفی کوفی فراتر از گزارشگری وقایع، به تولید معنا و تعیین جایگاه معرفتی این مکانها در چارچوب سنّت امامی میانجامد (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 2/۲۹۲؛ ترکمنی آذر، ۱۳۹۲، ص. ۲۹–۳۰). ثقفی کوفی در الغارات نقل میکند که امام صادق(ع) فرمود: «هرکس امیرالمؤمنین علی(ع) را بشناسد و با معرفت زیارت کند، خداوند بهازای هر قدمش حج و عمرهای مقبول مینویسد و هرکه پایش در زیارت علی(ع) خاکی شود، از آتش جهنم ایمن است» (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 2/۸۵۴). این روایت بازتابدهندۀ جایگاه ویژۀ زیارت در سنّت امامیه است که علاوهبر بُعد عبادی، پیوند هویتی و تاریخی میان زائر و اهلبیت(ع) برقرار میکند. این مضامین در آثار دیگر مانند کامل الزیارات ابنقولویه نیز دیده میشوند (ابنقولویه، 1417ق، ص. ۱۸۶).
در تحلیل تطبیقی حاضر، شماری از منابع تاریخی سدههای سوم تا پنجم هجری انتخاب شدهاند که سه ویژگی مشترک دارند: نخست، مشتمل بر روایتهایی دربارۀ مواضع کوفیان، غارات و فضایل امام علی(ع)؛ دوم، بازتابدهندۀ گرایشهای متنوع مذهبی و کلامی، ازجمله شیعی، سنی و طیفهای میانهرو؛ سوم، برخوردار از مرجعیت یا تأثیرگذاری در سنّت تاریخنگاری اسلامی. بر این پایه، آثاری چون تاریخ الطبری، أنساب الأشراف بلاذری، اخبار الطوال دینوری، الإمامة و السیاسة ابنقتیبه، تاریخ یعقوبی و الغارات ثقفی کوفی تحلیل شدهاند. بررسی مستقیم این متون و استخراج دادههای سه محور اصلی -مواضع کوفیان در قبال امام، گزارشهای غارات و نیز فضایل علوی- نشان میدهد که این روایتها بازتابی همگون از واقعیتهای تاریخی نیستند؛ بلکه متأثر از جهتگیریهای کلامی، هویتی و سیاسی مؤلفان شکل گرفتهاند.
در منابع شیعی چون تاریخ یعقوبی و الغارات ثقفی کوفی، روایتها با تأکید بر مظلومیت و فضایل امام، ساختاری هویتی و اعتقادی یافتهاند. یعقوبی با نگاهی همدلانه، فضایل امام را برجسته میسازد (یعقوبی، بیتا، ج. 2/۱۹۳–۲۰۹) و ثقفی کوفی با روایاتی تفصیلی، مواضع کلامی و دغدغههای سیاسی شیعیان نخستین را بازنمایی میکند (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 1/۶–۷، ۱۴۹–۱۵۱، ۳۰۲، ۳۴۰؛ ج. 2/۲۵، ۴۷۷، ۵۰۸، ۶۳۶). در مقابل، منابع سنی چون تاریخ طبری و أنساب الأشراف بلاذری بیشتر بر مخالفتهای کوفیان و تحولات نظامی تمرکز دارند و فضایل امام را محدودتر بازتاب دادهاند (طبری، بیتا، ص. 67-103؛ بلاذری، ۱۳۹۴ق، ج. 2/۳۸۰–۴۷۷). این رویکرد را میتوان حتی در الفتوح ابناعثم کوفی که ازسوی برخی بهعنوان تاریخنگاری شیعی شناخته شده، مشاهده کرد؛ اثری که در آن، بُعد نظامی و غارتها بر فضایل امام علی(ع) غلبه یافته است (ابناعثم کوفی، ۱۴۱۱ق، ج. 4/2۱۹–۲۵۷). در میان منابع سنی با رویکرد میانهرو، اخبار الطوال دینوری و الإمامة و السیاسة ابنقتیبه تلاش کردهاند روایتی متعادلتر ارائه دهند. دینوری با تمرکز بر وقایع کلیدی، تصویری غیرخصمانه از امام عرضه میکند (دینوری، ۱۹۶۰م، ص. ۲۱۱–۲۱۲)، و ابنقتیبه، باوجود حذف برخی رخدادها مانند غارات، در نقل فضایل رویکردی نسبتاً متوازن دارد (ابنقتیبه،1410ق، ج. 1/۱۷۰–۱۷۸).
در این میان، الغارات ثقفی کوفی جایگاهی ممتاز دارد؛ زیرا افزونبر جامعیت در ثبت غارات، با رویکردی شیعی و کلامی، روایتی هدایتگر، ایدئولوژیک و هویتی از عصر امام علی(ع) ارائه میدهد (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 1/۶–۷، ۱۴۹–۱۵۱، ۳۰۲، ۳۴۰؛ ج. 2/۲۵، ۴۷۷، ۵۰۸، ۶۳۶). این تاریخنگاری فقط بازتاب رویدادها نیست، بلکه تلاشی در جهت بازسازی و تثبیت هویت شیعی در دوران تکوین است. چنین رویکردی بر تحلیلهایی استوار است که از معرفتهای اعتباریِ برخاسته از تجربه مورّخ در جامعه نشئت میگیرد و بر فهم تاریخی تأثیر میگذارد (طباطبایی، ۱۳۳۲، ج. 2/۲۰۸؛ پهلوان، ۱۳۸۶، ص. ۴۱؛ دوریته، ۱۳۹۰، ص. ۳۷۳). افزونبر این، با بهرهگیری از علومی چون حدیث، تاریخ و جغرافیا، در راستای نهادینهسازی تاریخ شیعی عمل میکند.
۲-۲. علم کلام و فقه
در منظومۀ تاریخنگاری ثقفی کوفی، علوم مُعین با رویکرد تبیینی -بهویژه علم کلام و فقه- نقشی بنیادین در تبیین باورهای دینی و شکلدهی به چارچوب مفهومی و روشی روایت تاریخی ایفا میکنند. در این میان، علم کلام جایگاهی محوری در آثار ثقفی کوفی دارد. او با اتکا به آموزههای اعتقادی شیعه، تاریخ را نهفقط بازتاب رخدادهای گذشته، بلکه عرصهای برای اثبات حقانیت امامت و دفاع از مشروعیت اهلبیت(ع) تلقی میکند (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 2/۴۱۲). چنین رویکردی، روایت تاریخی را به ابزاری در خدمت گفتمان اعتقادی بدل میسازد. این جهتگیری را بهروشنی میتوان در نقلهایی چون وصایت پیامبر(ص) به امام علی(ع) که در آثاری همچون الخرائج و الجرائح راوندی (۱۴۰۹ق، ج. 2/۸۰۰–۸۰۳) و کشف المحجة ابنطاووس (۱۳۷0ق، ص. ۱۳۵) آمده است، مشاهده کرد. همچنین، تأکید بر کاربرد عنوان «امیرالمؤمنین» برای امام علی(ع) در عصر نبوی چنانکه در الیقین ابنطاووس (۱۴۱۳ق، ص. ۱۹۴–۲۰۸) گزارش شده، نشاندهندۀ بهرهگیری هدفمند از منابع تاریخی در نقد خلافت و تبیین انحراف از سیرۀ نبوی است.
همسوی با این موضوع، ابوهلال در الغارات از حدیث «هرکه از من جدا شد، از خدا جدا شده و هرکه از علی جدا شد، از من جدا شده» بهره میگیرد تا پیوند وثیق میان پیامبر(ص) و امام علی(ع) و نیز ارتباط انسان کامل با حقیقت الهی را تبیین کند (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 2/۵۲۱). همچنین در گزارشی از مجلس معاویه، امام علی(ع) با عنوانهایی چون «سیّد عرب، امام امت، أعلم، أجمل، أفضل، أکمل و أحکم» توصیف میشود (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 2/۵۴۹). مجموعۀ این شواهد مؤید آن است که ثقفی کوفی تاریخ را در چارچوبی کلامی و اعتقادی میفهمد و بازنمایی میکند.
۳-۲. عناصر ادبی
در منظومۀ معرفتی ابوهلال ثقفی کوفی، عناصر ادبی بهویژه شعر، نقش مهمی در معناپردازی و شکلدهی هویت امامیه ایفا میکنند. شعر در الغارات، فراتر از کارکرد زیباییشناسانه، با مفاهیمی چون امامت، عدالت، وفاداری و مظلومیت پیوند میخورد و به ابزاری کارآمد در گفتمان دینی و تاریخی شیعه تبدیل میشود. این رویکرد ریشه در سنّت دیرپای شعر شیعی دارد که از حسان بن ثابت و کمیت اسدی تا سید حمیری امتداد یافته و در متون روایی و تاریخی حضور برجستهای یافته است (علامه امینی، 1428ق، ص. 148؛ ضیف شوقی، 1119م، ص. 17، 327؛ آیینهوند، 1369، ص. 62).
از قرن سوم هجری به بعد، علوم ادبی در میان دانشها، بهویژه در تاریخنگاری شیعی، جایگاهی بنیادین یافتند. احمد بن علویه اصفهانی (متوفی ۳۱۰ق) از چهرههای برجسته این حوزه است که ثقفی کوفی او را لغوی، شاعر و ادیبی فرهیخته معرفی میکند. او پساز تدریس در حلقههای علمی، به دربار آل دُلَف راه یافت و قصیدهای هزار قافیهای با مضامین شیعی سرود. یاقوت حموی نیز از تألیف هشت کتاب دعا توسط او یاد کرده است که بیانکنندۀ پیوند ادبیات، دین و تاریخنگاری است (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، مقدمه، ص. 43-49).
در الغارات، جایگاه شعر در منظومۀ معرفتی ثقفی برجسته است. روایت ابوهلال، تلفیقی از نثر، شعر و نسبشناسی است که تاریخ را به متنی چندلایه، ادبی، عاطفی و معرفتی بدل میکند. این اثر با بهرهگیری از آرایههای بلاغی، بیانی و ارجاعات قرآنی، در پی اثبات حقانیت اهلبیت(ع) و نقد غارات معاویه در قلمرو امام علی(ع) است. تکرار عباراتی چون «نحن الأمة المسلمة» و «نحن أهل هذه الدعوة» برتری خاندان پیامبر(ص) را نشان میدهد و تقابلهایی مانند «عهد اللَّه» و «نقض عهد اللَّه» مرز حق و باطل را ترسیم میکند. تغییر ضمایر، مخاطب را به مشارکت معنایی فرامیخواند و پرسشهای انکاری چون «آیا جز خدا، ای معاویه، پروردگاری میجویی؟» در نفی مشروعیت خصم به کار رفتهاند. سجع، جناس و دیگر آرایههای لفظی نیز بر غنای بلاغی متن افزودهاند (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 1/۲۰۰).
ابوهلال با بهرهگیری از آرایههای بلاغی و ارجاعات قرآنی، بر فصاحت و غنای معنایی متن میافزاید. تکرار واژگانی چون «ملّته»، «اللَّه»، «إبراهیم»، «آل إبراهیم»، «أطعنا» و «سمعنا» جایگاه اهلبیت(ع) را در هدایت امت برجسته میسازد. تقابلهایی مانند «الدنیا»/«الآخرة» و «سمعنا و أطعنا»/«سمعنا وهم لایسمعون»، تمایز ایمان و نفاق را نشان میدهد. پرسشهای انکاری چون «أفترغب عن ملّته؟» و «أم غیرَ الحکمِ تبغی حکمًا؟» نیز در رد دیدگاههای معاویه و اثبات حقانیت اهلبیت(ع) به کار رفتهاند. استناد به آیات وحی، بُعد استدلالی متن را تقویت و وراثت معنوی اهلبیت(ع) را استمرار راه پیامبران معرفی میکند (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 1/۲۰۱).
در شرح خطبۀ طارق، ثقفی نثری تأثیرگذار نقل میکند که ظلم و بیداد را نکوهش میکند: «به خدا سوگند برنخاستم تا آنکه گمان بردم در آن هنگام که او آنگونه ستم را آشکار ساخت، درون زمین برایم دوستداشتنیتر از سطح آن است» (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 2/543). سپس شعری از لبید بن عطارد آورده شده که سکوت مردم در برابر خطیب دادخواه را به تصویر میکشد: «با روزگار علیه خطیب نباشید؛ او در میان مردم با خطبه در مجالس بانگ برآورد» (ثقفی کوفی، 1395، ج. 2/543).
اشعار مرتبط با قتل عثمان نیز به دفاع از حقانیت امام علی(ع) اختصاص یافتهاند، ازجمله ابیاتی که ایشان را وصی پیامبر(ص) و برترین فرد پساز او میخوانند: «آگاه باشید بهترین مردم پساز پیامبرشان، وصی پیامبر برگزیده در پیشگاه خداوند یادشده است» (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 2/805). همچنین، شعری دیگر انفعال انصار در برابر ظلم به امام را نکوهش میکند: «اگر انصار ستم به پسرعموی شما را میدیدند، بیگمان در برابر آن ستم، برای یاریاش حاضر میشدند» (ثقفی کوفی، 1395، ج 2/805).
ثقفی با بهرهگیری از شعر و نسبشناسی، شاعری به نام «الأعور الشنیّ» را معرفی میکند که اشعاری دربارۀ عقل و بلوغ دارد (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 2/887). همزمان موقعیت اجتماعی، فرزندان و ویژگیهای قبیلهای او را گزارش میکند. همچنین در منابعی که روایتهای شعری او را نقل کردهاند، تصویری از حمایتهای قبیلهای خاندان هاشم از پیامبر(ص) ارائه میشود که بر جایگاه اجتماعی و ویژگیهای تبارشناختی تأکید دارد (ابوطالب بن عبدالمطلب، ۲۰۰۳م، ص. ۲۰۷).
شواهد نشان میدهد روایت ابوهلال فقط گزارشی خطی نیست، بلکه تلفیقی از شعر، بلاغت، نسبشناسی و تحلیلهای اعتقادی است که روایتی چندوجهی از حافظۀ تاریخی شیعه ارائه میدهد. ساختارهای بلاغی مانند استعاره، تکرار و تشبیه به بار عاطفی و اقناعی متن میافزایند و تاریخ را از منظر مؤمنانه بازنمایی میکنند.
در گزارش دیدار امام علی(ع) با صعصعة بن صوحان، شعری نقل میشود که صعصعة با بیان فقر و درماندگی مقام امام را ستوده و او را «خورشید فروزان و روشنیبخش جهان» مینامد (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 2/523). این شعر مفاهیم توحیدی و سیاسی بلند را حمل میکند و تعلق عقیدتی صعصعة را بیان میدارد.
نمونه دیگر، شعری است که زنی آسیابگر هنگام ورود سپاه امام علی(ع) میسراید. در این شعر، ضمن ستایش عدالت علوی، مردمان کوفه بهدلیل سستی در یاری امام سرزنش میشوند. این شعر علاوهبر کارکردهای ادبی، بازتابی از نقد اجتماعی حاشیهنشینان قدرت است و کنش سیاسی و اخلاقی شاعر زن را نشان میدهد (ثقفی کوفی، ۱۳۹۵، ج. 2/448).
نقش شعر در الغارات به چشمانداز شریعتمدارانۀ ثقفی گره خورده است. منابع حدیثی و کلامی چارچوب مفهومی تاریخنگاری او را شکل دادهاند و شعر نیز در خدمت آموزش، اقناع و تفسیر مفاهیم دینی قرار گرفته است. علوم ادبی نهتنها برای آرایهپردازی، بلکه در خدمت گفتمان معرفتی، سیاسی و اعتقادی امامیهاند. شعر با ساختار استعاری، لحن حماسی و مضامین قرآنی، رسانهای برای تقویت هویت جمعی، انتقال آرمانهای شیعی و نقد قدرت است.
نتیجهگیری
تاریخنگاری ابراهیم بن محمد ثقفی در سدۀ سوم هجری، فراتر از ثبت صِرف رخدادها، ساختاری هدفمند و ایدئولوژیک دارد که در خدمت دفاع از هویت امامیه و مشروعیت گفتمان شیعی سامان یافته است. این نوع تاریخنگاری با تأثیرپذیری از علوم مُعین رویکردی نظاممند و معطوف به معنا دارد که بر دو محور بنیادین استوار است: نخست، فضیلتنگاری امام علی(ع) و اهلبیت(ع) با تکیه بر علوم نقلی چون حدیث، مناقب و تاریخ؛ دوم، تبیین و تقویت مواضع سیاسی تشیع در مواجهه با جریانهای رقیب، بر پایۀ آموزههای کلامی و فقهی. در این چارچوب، عناصر ادبی بهعنوان بخش مکمل روایت مانند تعبیرهای حماسی، ساختارهای بلاغی و دعاهای اعتقادی نه بهعنوان مؤلفههای مستقل، بلکه در مقام ابزارهایی در خدمت اقناع، تحریک عاطفی و تعمیق تأثیرگذاری روایت تاریخی ایفای نقش میکنند. این تلفیق سنجیدۀ منابع و ابزارهای مختلف علوم، به تاریخنگاری ثقفی خصیصهای دفاعی- اعتقادی بخشیده است؛ بهگونهای که روایت تاریخی در الغارات، بیش از آنکه بازتابی از گذشته باشد، کارکردی گفتمانی در بازنمایی عدالت علوی، اثبات مشروعیت خلافت امام علی(ع) و نقد مبانی فکری و تاریخی جریانهای رقیب دارد.
تحلیل بازتاب روایتهای در سایه توجۀ به علوم مُعین، در دهها منبع امامی از سدۀ سوم تا یازدهم هجری نشان میدهد که آثار او در شکلدهی حافظۀ تاریخی شیعه و تثبیت روایت ولایی از تاریخ صدر اسلام، تأثیری عمیق و ماندگار داشتهاند. استمرار نقل این روایتها در متون امامی مؤید آن است که روایتگری ثقفی در سنّت شیعی از مرز گزارشگری فراتر رفته و به الگویی مشروع در بازنمایی تاریخ و دفاع اعتقادی بدل شده است. بر این اساس، بررسی روایتهای ثقفی نهتنها در متن الغارات، بلکه در بستر انتقال و بازتولید آنها در سنّت امامیه امری ضروری است؛ چراکه تنها از رهگذر تحلیل پیوستار تاریخی این روایتها میتوان به کارکرد اجتماعی، سیاسی و کلامی آنها در شکلگیری گفتمان شیعی پی برد. در واقع، تاریخنگاری ثقفی از نخستین نمونههایی است که با تلفیق منابع نقلی، مفاهیم کلامی و شیوههای اقناعی، الگویی از تاریخنگاری ولایی را بنیان نهاده که مبنای اقتباس، توسعه و بازتولید در سدههای بعد قرار گرفته است.
از این منظر، الغارات نهتنها اثری روایی–تاریخی، بلکه سندی از تکوین هویت شیعی در مواجهه با دیگر قرائتهای اسلامی است؛ روایتی که با بهرهگیری از ظرفیتهای متنوع علمی، روایی و کلامی، تاریخ را در خدمت تحکیم و تداوم گفتمان دینی قرار داده و به الگویی تأثیرگذار در سنّت تاریخنگاری امامیه بدل شده است.
[1] ازآنجاکه این آثار در شمار منابع تاریخی قرار میگیرد، تحلیل محتوای آنها بر پایۀ فراوانی دادهها -شامل فضایل امام علی(ع)، گزارشهای مربوط به غارات، و عملکرد کوفیان- ضرورتی رَوِشمند داشته و بر مبنای سنجش گرایشهای فکری (شیعی، سنّی و میانهرو) سامان یافته است. این تحلیل در بخش مربوط به علوم نقلی ارائه شده و متکی بر بررسی منابع ذکر شده است.
[2] دعوت ثقفی به قم ازسوی احمد بن محمد بن خالد برقی (۲۸۰ق)، نشاندهندۀ جایگاه بلند او در فقه و حدیث است.