Document Type : Research Paper
Author
Assistant Professor, Department of History, Faculty of Law and Social Sciences, Tabriz University, Tabriz, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه
وجود و حیات مادی نوع انسان با بودن یا نبودن بدنش تعریفپذیر است. صحت و سلامت بدن انسان بهوسیلۀ عوامل مختلفی تحتتأثیر قرار میگیرد. از مهمترین این عوامل میتوان به تأثیر عناصر محیطی چون دمای هوا در قالب دو نوع «گرمی و سردی» اشاره کرد. واضح و مبرهن است که دمای نامتعادل بهویژه گرمای هوا، از جهات مختلفی بر حیات اجتماعی و فردی انسان و حتی زیست حیوانات و گیاهان تأثیرگذار بوده و میتواند عواقب مختلفی به دنبال داشته باشد. اگرچه مطالعه و تحقیق دربارۀ نقش عناصر محیطی از منظری تاریخی باتوجهبه ماهیت منابع تاریخی در دسترس، امری دشوار است، بررسی موشکافانۀ همین منابع و در کنار آن استفاده از منابع طبی، جنبههای مختلفی از تأثیرگذاری گرما را در حیات و شیوۀ زندگی اجتماعی و فردی افراد در جامعۀ ایران عصر صفوی نمایان میکند.
شرایط آبوهوایی و دمایی محیط، نتیجۀ ترکیب عناصر اقلیمی است. عناصر دخیل در بهوجودآمدن شرایط دمایی محیط اطراف ما عبارتاند از: موقعیت مکانی، تابش آفتاب، رطوبت هوا، باد و بارندگی و... . ترکیب همزمان این عناصر اقلیمی باعث ایجاد شرایط آبوهوایی گوناگون میشود. از نظر اقلیمی، گسترۀ جغرافیایی ایران در چهار نوع اقلیم معتدل/مرطوب، سرد/نیمهخشک، گرم/مرطوب و گرم/خشک دستهبندی شده است. بخش عمدهای از جغرافیای ایران در اقلیم گرم (خشک/مرطوب) واقع شده است. بر پایۀ این پیشفرض که آبوهوای گرم در شیوۀ زندگی اجتماعی و فردی افراد نقش مهمی داشته و دارد، پژوهش حاضر کوشیده است تا نقش گرما را در شیوۀ زندگی مردم ایران عصر صفوی و از دو جنبۀ اجتماعی و فردی مطالعه کند. از جنبۀ اجتماعی، نقش عامل گرما در امور مختلف معیشتی، نظامی، تفریحی، معماری و فعالیت تولیدی چون کشاورزی و ... بررسی و تحلیل شده است. از نظر زیست فردی، تدابیر مربوط به حفظ صحت و شیوههای مقابله با عوارض و آسیبهای ناشی از تأثیر گرما در بدن انسان بررسی شده است.
اطلاعات و دادههای پژوهش حاضر باتوجهبه ماهیت موضوع، با مراجعه به منابع مختلف تاریخی، سفرنامهها و منابع طبی عصر صفوی گردآوری شده است. در خصوص پیشینۀ پژوهش گفتنی است که مطابق با بررسیهای انجام شده، در برخی مطالعات بهصورت مختصر، به برخی از موضوعات مطرحشده در پژوهش حاضر اشاره شده است. پرغو و علیپورسیلاب (1402الف)، در مقالة «پراکنش جغرافیایی و نحوۀ مقابله با باد سموم در تاریخ ایران دورۀ اسلامی»، تاریخچه و شیوههای مقابله با باد سموم در تاریخ ایران دورۀ اسلامی را بررسی و در بخشی از آن به تلفات ناشی از باد سموم در عصر صفوی اشاره کردهاند. پرغو و علیپور سیلاب (1401)، در مقالة دیگری با عنوان «تدبیر حفظالصحه مسافر در ایران عصر صفوی»، شرایط مسافرت در ایران عصر صفوی را بررسی کردهاند که در بخشی از آن بهصورت بسیار خلاصه، به نحوۀ حفظ صحت مسافر به هنگام مسافرت در گرما اشاره شده است. پرغو و علیپور سیلاب (1402ب) در مقالة دیگری با عنوان «تدبیر حفظالصحه بدن در ایران عصر صفوی»، به فراخور بحث و در اشاره به مبحث هوا، به برخی تدابیر صحی در زمان هوای گرم بهصورت بسیار خلاصه، اشاراتی داشتهاند. عبداللهینیا و دیگران (1401) در مقالهای با عنوان «نقش هوا در حفظ سلامتی، دیدگاه طب ایران»، بیشتر به بررسی اثرات منفی آلودگی هوا بر بدن انسان و راههای مقابله با آن پرداختهاند.
شیخ بیکلو اسلام (1402) در کتاب تغییرات اقلیم و رویدادهای آبوهوای حدی ایران در دوران اسلامی، در دو بخش کلی «بازسازی اقلیم ایران طی 1500 سال گذشته بر اساس پژوهشهای دیرین اقلیم و دیرین سیلاب» و «رویدادهای آبوهوایی حدی ایران در دوران اسلامی» مطالبی ارائه داده است. نظر نویسنده بیشتر متوجه انطباق دورههای تغییر اقلیم سرمایشی و گرمایشی با انواع رویدادهای آبوهوایی حدی چون سیل، خشکسالی و طوفانها و... در دورۀ مدنظر و نقش آن در تنشهای سیاسی و افول حکومتهای مختلف در ایران بوده است. طالب این کتاب اگرچه از نظر مطالعات دیرین اقلیمشناسی، جدید و جذاب به نظر میرسد، در آن به نقش گرما در شیوۀ زندگی مردم در دورههای مختلف تاریخی بهویژه عصر صفوی هیچ اشارهای وجود ندارد؛ بنابراین باتوجهبه کاستی موجود در این حوزۀ مطالعاتی، پژوهش حاضر کوشیده است تا به این پرسش پاسخ دهد: عامل گرما چه جایگاه و نقشی در شیوۀ زندگی و زیست اجتماعی و فردی مردم ایران عصر صفوی برعهده داشت؟
بخشی از اطلاعات در دسترس درباره تأثیر گرما در شیوۀ زندگانی مردم ایران عصر صفوی، در گزارش سیاحان غربی ارائه شده است. آنها در گزارش خود، راجع به وضعیت آبوهوای منطقهای که از آن عبور کردهاند اطلاعاتی به دست دادهاند. آبوهوای خط ساحلی خلیجفارس، مناطق جنوبی و کرمان، با ویژگیهای «گرم و تحملناپذیر، گرم و خشک و خفهکننده» یاد شده است. گرمای طاقتفرسای این مناطق در شیوۀ زندگی و حیات ساکنان بومی تأثیرگذار بود و مشکلاتی را برای آنها به همراه داشت. ساکنان بومی در اوج گرما، چهارماه محل زندگی خود را ترک میکردند و به مناطق کوهستانی پناه میبردند. پیامد و نتیجۀ این جابهجایی، نیمهبایربودن آبادیها بود. برای نگهبانی از خانهها و اموال مردم در روستاها افراد محدودی باقی میماندند. کمبودن تعداد سکنه عاملی بود تا بندر مهمی در خط ساحلی ایجاد نشود و این امر بهنوبۀخود باعث میشد تا به داشتن قوای نظامی و نیروی دریایی توجه چندانی وجود نداشته باشد (شاردن، 1372، ج. 2/ 692- 693؛ 3/ 1205).
بد، ناسالم، گرم و ناخوش، واژههایی است که برای توصیف آبوهوای جزیرۀ هرمز حتی به هنگام شب استفاده شده است (فیگویروا، 1363، ص. 64-65). مطابق با گزارشی مربوط به سال 1055ق/ 1645م. عدۀ زیادی از ملاحان هلندی در حوالی جزیرۀ قشم و هرمز، به واسطۀ شدت هوای گرم جان خود را از دست دادند (نوایی، 1360، ص. 16). شدت گرمای هوا در گمبرون (بندرعباس) چنان بود که در منابع تاریخی در اشاره به این ایالت با عنوان «گرمسیرات» یاد شده است (واله اصفهانی، 1372، ص. 357). گرمای هوا برای دریانوردان و مسافران خارجی چنان طاقتفرسا بود که آنها مجبور بودند برای پیشگیری از هر نوع آسیب، سطح عرشه را با بادبان بپوشانند و همین امر باعثی بود تا ملوانهای انگلیسی از راه تمسخر، فاصلۀ میان گمبرون و دوزخ را بسیار کوتاه بدانند. ساکنان بومی نیز از خطر گرما مصون نبودند و به بیماریهایی چون «تبهای شدید» یا «پیوک» مبتلا میشدند و حتی عدهای جانشان را در اثر ابتلا از دست میدادند. افرادی که موفق میشدند تا از خطر بیماریها جان سالم به در ببرند، معمولاً تا آخر عمر عوارض بیماری را با خود یدک میکشیدند (لاکهارت، 1383، ص. 327-329).
گزارشهایی به شدت گرما در بیشاپور (حسینیمنشی، 1385، ص. 30) و لار (شاردن، 1372، ص. 1916) اشاره دارند. آزار گرمای هوا در منطقۀ لار در فصل پاییز به حدی بود که باعث ابتلای اغلب افراد و خدمۀ سفیر اسپانیا به دربار شاهعباس اول به بیماری و تب سوزان شد. این امر سبب تأخیر چندینروزه در مسافرت سفیر و همراهانش شد (فیگویروا، 1363، ص. 95-96). گزارش دیگری به سربازانی اشاره دارد که برای حفظ و حراست قلعه به مکران سیستان و بلوچستان اعزام شدند، اما به سبب شدت گرمای هوا جانشان را از دست دادند (واله اصفهانی، 1382، ص. 162). گزارشهای دیگری به ناسازگاری و سوزانندگی هوا در مناطق مرکزی چون ساوه (شاردن، 1372، ج. 2/515) قم (شاردن، 1372، ج. 2/532) کاشان (الئاریوس، 1363، ص. 171) و حتی تبریز (شاردن، 1372، ج. 5/1799) اشاره کردهاند.
علاوه بر مناطق جنوبی، آبوهوای سواحل دریای خزر در فصل تابستان، گرم و ناسالم ذکر شده است (لاهیجی، 1352، ص. 193). با عطف به این نکته که پادشاهان و اعضای دربار صفوی اغلب مناطق شمالی را برای سیاحت و شکار برمیگزیدند، گزارشهایی وجود دارد که به بروز بیماری در بین نیروهای لشکر و حتی ابتلای پادشاه به بیماری به دلیل شدت گرما اشاره کردهاند. گزارشی به سال 975ق/ 1567م. از منطقۀ گیلان، به فوت فرزند حاکم به سبب گرما و عفونت هوا اشاره کرده است (حسینیقمی، 1383، ج. 1/468؛ ترکمان، 1382، ج. 1/111). گزارش دیگری در سال 1029ق/ 1619م. عفونت هوا و شدت گرما در فرحآباد را باعث شیوع بیماری عظیم در بین افراد حکومتی و ابتلای شاه به «تب محرق» ذکر کرده است؛ بهنحویکه حتی رفتن به ییلاق نیز نهتنها از شدت مرض نکاست، بلکه موجب تلفات بیشتر شد (ترکمان، 1382، ج. 3/954). گزارش دیگری در سال 1037ق/ 1627م. به بیماری پادشاه در اثر عفونت و گرمى هوای مازندران اشاره دارد (ترکمان، 1382، ج. 3/1073). هوای بسیار گرم همراه با رطوبت بالا در مناطق شمالی، علاوه بر اینکه سبب جابهجایی مردم بومی در زمان شدت گرما میشد، سیاحان و مسافران خارجی را در این منطقه دستخوش انواع مصائب و بیماریها میکرد (شاردن، 1372، ج. 2/693؛ تکتاندر فن، 1351، ص. 44).
یکی از موضوعات مهم درباره تأثیر گرما در حیات خاندان حاکم این بود که هرساله با آغاز تابستان و افزایش گرمای هوا، دستگاه حاکم، روانۀ محلی خوشآبوهوا یا به عبارت بهتر منطقۀ ییلاقی میشد. گزارشهای سالیانه و متعددی در دورۀ حکومت صفوی به این موضوع اشاره داشتهاند (امینی هروی، 1383، ص. 101؛ حسینیمنشی، 1385، ص. 404؛ ترکمان، 1382، ج. 2/752؛ 788، 868، 3/1060؛ جنابذی، 1378، ص. 298؛ لاهیجی، 1352، ص. 309؛ مستوفی بافقی، 1385، ج. 2/223؛ واله اصفهانی، 1382، ص. 212، 501؛ واله اصفهانی، 1372، ص. 617). رعایت جوانب احتیاط به هنگام جابهجایی و نقلوانتقال هوا ضرورت داشت. مطابق با نظر اطبا، تغییر یا نقل هوا باید بهتدریج و عادت تدریجی بدن انجام میشد. هرگونه بیتوجهی به این موضوع، امکان بهخطرافتادن سلامت بدن و بروز بیماری را به همراه داشت. توصیه بر این بود که برای پیشگیری از تحیر و تغییر مزاج و هرگونه عارضۀ متعاقب آن، بدن از ادراک همزمان یا نزدیک گرما و سرما در موقعیتهای مختلف چون حرکت یکباره از هوای گرم حمام به هوای خنک یا حرکت یکباره از ییلاق به قشلاق حفظ شود؛ زیرا این امر باعث تحیر و تغییر مزاج شده و عوارض متعددی را به دنبال داشت و بالعکس یعنی از قشلاق به ییلاق توصیه میشد (بهاءالدوله، 1387، ص. 89-90؛ اسکندر بن میرفیض طبیب، 1076ق، ص. 183-184؛ محمدبنعبدالله، 1383، ص. 52-53، 122-125؛ حکیم محمد، قرن12ق، ص. 157؛ حسینی، 977ق، ص. 7-12؛ قاطع قزوینی، قرن12ق، ص. 407-408؛ صالح شیرازی، قرن12ق، ص. 50-51). مطابق با گزارشی از سال 915ق/ 1509م. تغییر یکبارۀ هوا از ییلاق به قشلاق موجب ابتلای پادشاه به بیماری شد: «چون فصل بهار و تابستان در نشاط صید و شکار ییلاق سورلوق و آقار و شکار ماهى رودخانه تلوار به پایان رسید به عزم قشلاق متوجه دارالمؤمنین قم گردید. نقل هوا و تغییر آن موجب عدم اعتدال مزاج همایونی شده و اور را مریض ساخت» (واله اصفهانی، 1372، ص. 271).
نکتۀ مهم دیگر در خصوص نقل هوا و تغییر محل زندگانی، به زندگی جامعۀ ایلی و عشایر مربوط است. بهمانند دستگاه حکومتی، با فرارسیدن فصل تابستان، صحرانشینان و عشایر مختلف چون کردها، ترکمنها و دیگر قبایل بیابانگرد به دلیل گرما، از دشتها به مناطق کوهستانی نقلمکان میکردند تا از این طریق، علوفۀ کافی برای چرای دام به دست آورند و همچنین از هوای لطیف و ملایم کوهستان بهرهبرداری کنند (شاردن، 1372، ج. 2/494).
موضوع مهم دیگری که لازم است به آن توجه شود، بررسی تأثیر دمای گرم بر وضعیت کشاورزی در ایران عصر صفوی است. اطلاعات در این خصوص بسیار کم و شامل توصیههایی راجع به کشاورزی، نحوۀ آبیاری و مراقبت از محصول در زمان فصول گرم است. توصیه بر این بود که در امر آبیاری در فصل گرم، دقت لازم بهعملآمده و آبیاری در زمانهای مقرر صورت گیرد. زمان و تعداد آبیاری نسبت به نوع محصول، متفاوت بود. توصیه بر این بود که آبیاری گندم شبهنگام صورت گیرد و تاحدامکان از آبیاری در روز و هوای گرم خودداری به عمل آید تا مانع خشکیدن و باریکی گندم و نقصان محصول شود. علاوهبراین، در باب زمانهای خاص کاشت انواع محصول و باردهی مناسب با رعایت دمای هوا توصیههایی وجود داشت (ابونصری هروی، 1356، ص. 90). مطالب ذکرشده در این بخش، اغلب دربرگیرندۀ مشکلات معیشتی ناشی از تأثیر آبوهوای گرم در جامعۀ ایران عصر صفوی است. گرما از جنبههای دیگری در زندگانی مردم ایران عصر صفوی نقش داشت که در ادامه بدان پرداخته شده است.
برنامهریزی برای آغاز عملیات نظامی یا مسافرتهای تجاری، مذهبی و... با دمای هوا رابطۀ مستقیمی داشت. متناسب با نظام حملونقل عصر صفوی، برای پیشگیری از بروز هرگونه حادثه و اتفاق ناگوار، اغلبِ عملیات نظامی و مسافرتها به هنگام تعادل دمای هوا انجام میشد. بیتوجهی یا کمتوجهی به عامل گرما، امکان بروز انواع بیماری و آسیبهای بدنی، گرمازدگی و حتی فوت افراد را به دنبال داشت. مطابق با گزارشهای در دسترس، معمولاً آغاز عملیات نظامی بین حکومتها (شاردن، 1372، ج. 5/1732؛ لاکهارت، 1383، ص. 250)، سرکوب یاغیان و تنبیه متمردان (حسینیقمی، 1383، ج. 1/564؛ 2/912؛ ترکمان، 1382، ج. 2/687؛ حسینی، 1379، ص. 104) به هنگام شدت گرمای هوا انجام نمیشد.
اقدام به عملیات نظامی در زمان گرمای هوا، مشکلات و مصائب مختلفی برای افراد و چهارپایان لشکر به همراه داشت. گزارشهای تاریخی مؤید این نکته است. در سال 935ق/ 1528م. با وجود موفقیت نیروهای صفوی در فتح قلعۀ بغداد، شدت گرما باعث بیماری شاه و ابتلایش به تب شد. همین امر سبب شد تا با تفویض قدرت به والی منتخب و ترک منطقه، روانۀ عراق عجم شود (ترکمان، 1382، ج. 1/95). گزارش دیگری در سال 997ق/ 1588م. به این نکته اشاره دارد که روانهشدن نیروهای حکومتی برای مقابله با ازبکان به سمت خراسان در زمان شدت گرمای هوا، موجب بیماری شاه برای تردد بسیار در گرما شد. همین موضوع باعث توقف چندین روزه در ری تا زمان برطرفشدن کوفت و بیماری شد (حسینیقمی، 1383، ج. 2/896). در سال 1001ق/ 1592م. شروع عملیات نظامی توسط شاهعباس اول در مناطق غربی ایران برای تنبیه شاهوردی خان در زمان گرمای هوا، باعث شد تا لشکریان در تأمین آب با زحمت فراوان روبرو شوند (افوشتهای، 1373، ص. 492-493). در سال 1011ق/ 1602م. بیتوجهی به گرمای هوا و شروع عملیات نظامی در مناطق شرقی و در حوالی بلخ، موجب بروز بیماری و فوت تعدادی از افراد لشکر شد. با وخامت اوضاع، محاصره بهصورت نیمهکاره رها و ترک شد: «بعد از ورود موکب مسعود چون گرمى هوا و کثرت لشکر فیروزى اثر از حد احصا متجاوز بود، به تدریج بیمارى در اردوى همایون به هم رسیده به مثابهاى شایع شد که ثلث عساکر نصرت مآثر پهلو بر بستر ناتوانى نهادند و بدین جهات نوّاب گیتى ستانى که داناى امور بودند مصلحت در توقف ندانسته عنان نهضت به صوب خراسان معطوف ساختند» (وحید قزوینی، 1383، ص. 151).
از جمله نیازهای اساسی به هنگام لشکرکشی و یا مسافرت در گرما و تابستان، پیشبینی و برنامهریزی لازم برای تأمین آب مناسب و آشامیدنی برای افراد لشکر و چهارپایان بود. راههای مختلفی برای تأمین آب در طول مسیر وجود داشت. در برنامهریزی جنگی، معمولاً قبل از شروع عملیات، از افراد آگاه به راهها اطلاعاتی کسب و براساساین، مسیرهایی انتخاب میشد که امکان دسترسی به آب داشته باشد. امکانهای دیگرِ دسترسی و تأمین آب از طریق حمل آب در کیسههای چرمین، استفاده از برف، آب چاه کاروانسراها، خانقاهها، چشمهها و آبانبارهای طول مسیر (فیگویروا، 1363، ص. 234؛ 247؛ 374-375؛ 390-391؛ شاردن، 1372، ج. 2/514؛ مستوفی بافقی، 1385، ج. 3/875) فراهم میشد. هرگونه بیتوجهی به این موضوع، عواقب ناگواری به همراه داشت. مطابق با گزارشی که در سال 1011ق/ 1602م. به لشکرکشی نیروهای صفوی برای مقابله با ازبکان اشاره دارد، تطابقنداشتن آبوهوای ولایت با مزاج اهل اردو به سبب گرما، عفونت هوا و استفاده از آبهای نامناسب و گلآلود باعث بروز بیماری و شیوع مرض اسهال در بین لشکریان حکومتی شد. همین امر باعث شد که با ترک لشکرکشی به سمت بلخ عودت کنند (ترکمان، 1382، ج. 2/621-626).
گزارشهای دیگری به آسیبهای وارده و تلفات ناشی از گرما در بین نیروهای حکومتی در مناطق جنوب شرقی در اواخر حکومت صفوی اشاره دارد. در سال 1115ق/ 1704م. زمانی که شاه سلطان حسین «گرگینخان» را بهعنوان حاکم قندهار برای مقابله با بلوچها روانه کرد، چون گرگینخان نیروهایش را از دشت لوت گذرانید، سپاهیانش از گرما صدمات فراوانی دیدند و تعدادی از آنها جانشان را از دست دادند (لاکهارت، 1383، ص. 75). همین موضوع چند سال بعد دوباره تکرار شد. در سال 1123ق/ 1711م. زمانیکه «خسروخان» نامی برای مقابله با شورش میرویس افغان، بهعنوان سپهسالار روانۀ قندهار شد، به هنگام محاصره پنج ماهۀ قلعۀ قندهار، شدت گرما، تعفن هوا و کمبود آذوقه، موجب بروز قحطی و شیوع بیماری طاعون و وبا در بین ارتش قزلباش و نهایتا به شکست آنها منجر شد (مستوفی، 1375، ص. 116-117، 168-169). علاوهبراین، گرما و بیآبی در اواخر تابستان 1134ق/ 1720م. در بین نیروهای محمود افغان و چهارپایان همراه در منطقه کرمان تلفاتی را به همراه داشت (لاکهارت، 1383، ص. 98-99، 115).
علاوه بر تلفات انسانی، گرما برای چهارپایان مشکلات فراوانی به همراه داشت. از مناطق مختلف گزارشهایی وجود دارد که به بازماندن اسبان از حرکت به دلیل گرمای هوا (ترکمان، 1382، ج. 1/108، 286) اشاره کردهاند. دادن حدود یک تا سه مثقال افیون به حیوان وامانده برای ادامه مسیر نافع و توصیه شده است.
انتخاب محل مناسب برای اتراق، اسکان و اردوگاه لشکریان، موضوع دیگری بود که به هنگام عملیات در زمان گرما ضرورت داشت به آن توجه شود. هرگونه بیتوجهی به این مسئله میتوانست مشکلات بهداشتی وحشتناک و تلفات عدیدهای در بین افراد لشکر به همراه داشته باشد. توصیه بر این بود که در تابستان، لشکرگاه روى پشتهها و تپهها استقرار یابد و چادرها با فاصله از هم و رو به باد شمال برپا شوند. انتخاب محل نامناسب و بدون دسترسی به آب، ضمن افزایش مشکلات، امکان بروز تلفات انسانی و حیوانی را به دنبال داشت (امینی هروی، 1383، ص. 187- 188).
علاوه بر عملیات نظامی، مسافرت به انگیزههای مختلف سیاسی، تجاری، زیارتی و... در فصول گرم و یا مسافرت در مناطق جغرافیایی دارای آبوهوای گرم، میتوانست صحت و سلامت بدن فرد را با انواع مشکلات روبرو کند. باتوجهبه شرایط دمایی و سیستم حملونقل، برنامهریزی به صورتی بود که مسافرت در زمان هوای متعادل یا گرم انجام شود. مسافرت در گرما مسائل خاص خودش را داشت. مسافرت (زمینی/سواره) در گرما و در آفتاب مشکلات مختلفی چون تهیۀ آب موردنیاز و عوارضی چون تعریق، عطش، آسیبهای پوستی و چشمی و... را به همراه داشت که در بخش مربوط به بهداشت مسافر و در صفحات بعدی بدان اشاره شده است.
نقش گرما در معماری و ایجاد انواع بناهای کاربردی از جنبههای مختلفی بررسیپذیر است. معمولاً در ساختوساز انواع بنا، شرایط آبوهوایی منطقه مدنظر قرار میگرفت. بین دمای هوا، شکل ساختمان و مصالح استفادهشده، رابطۀ مستقیمی وجود داشت. در ساخت بناها از مصالح بومی استفاده میشد. خشت و آجر مهمترین مصالح استفادهشده بودند. روی خشتها و سقف با کاهگل پوشانده میشد (شاردن، 1372، ج. 2/870). لازم به توضیح است که ملات کاهگل بهمنزلۀ عایق رطوبتی و دمایی استفاده میشد.
یکی از مهمترین توصیههای طبیبان در ساخت خانهها و محل اقامت، رعایت ملاحظات آسایش دمایی بود. بهطورکلی، رعایت اصولی در جریان گردش هوا برای پیشگیری از بروز آلودگی و عفونت هوا سفارش میشد. توصیه بر این بود که خانهها با سقف بلند و روزنههایی بزرگ با نشستهایی رو به سمت شرق ساخته شود تا تابش صبحگاهی نور آفتاب، هوا را تلطیف کند. خانههای دارای ارتفاع زیاد، از هوای خنکتر و بهتری بهرهمند میشدند (ذوالنون، 1012ق، ص. 66). از جمله ویژگیهای معماری ایرانی، البته متناسب با شرایط اقلیمی، استفاده از جریان گردش هوا در اتاقها با ایجاد در و پنجرههای زیاد و اندازههای بزرگ بود؛ بهنحویکه با باز شدن آنها، هوا جریان پیدا میکرد و لطافت خاصی به هوا داده میشد. راهکار دیگر برای خنکی هوا، قراردادن خارشتر مرطوب در مسیر باد و استفاده از ایوان خانه به جای اتاقخواب بود (شاردن، 1372، ج. 2/874-875؛ الئاریوس، 1363، ص. 237- 238؛ بهاءالدوله رازی، 1387، ص. 150).
ناگفته نماند که نوع تطابق در مناطق گوناگون متفاوت بود. در مناطق دارای آبوهوای گرم، بناها باید به شکلی ایجاد میشد که در برابر گرما خاصیت حفاظتکنندگی داشته باشد. احداث خانهها در زیر زمین یکی از راههای حفاظتی در مقابل گرما بود (بهاءالدوله رازی، 1387، ص. 150). در مناطق شمالی، مردم برای مقابله با رطوبت و گرمای هوا، با ایجاد بالاخانههایی بدون دیوار و پوشانده شده با حصیر و بازکردن حصیرهای لولهشده در زمان تابش آفتاب، از هوای خنکتری بهرهمند میشدند (دلاواله، 1370، ص. 266). در مناطق مرکزی همچون اصفهان، در فصل تابستان به هنگام گرمای هوا، اهالی با استفاده از اتاقهای گنبدی که در میانشان آب و از چهار طرفش هوا جریان داشت، از شدت گرما میکاستند (الئاریوس، 1363، ص. 245). در ساخت عمارات حکومتی در شهر اصفهان، به عامل دما توجه و منازل و بیوتات تابستانی در ساخت بنا پیشبینی میشد (وحید قزوینی، 1383، ص. 646). در احداث بنای چهارباغ یا عباسآباد که عملیات ساختمانی آن در سال 1027ق/ 1617م. اتمام یافت، به نحوی عمل شده بود که در هنگام تابستان، باد از سطح آب جویها، حوضها و فوارهها عبور میکرد و خنک میشد (جنابذی، 1378، ص. 761؛ شاردن، 1372، ج. 5/2767؛ الئاریوس، 1363، ص. 245).
در مناطق جنوبی، برای تهویه، خنک و مطبوعسازی هوا و افزایش جریان گردش و تلطیف هوای گرم به هنگام روز از بادگیر استفاده میشد (لاکهارت، 1383، ص. 330؛ کارری، 1348، ص. 192؛ بهاءالدولۀ رازی، 1387، ص. 150). جریان باد از طریق سازۀ بادگیر وارد ساختمان میشد. هرچه بادگیر مرتفعتر بود اتاقهای بیشترى را خنک مىکرد. هواى پایینترین اتاق ساختمان از همه خنکتر و مطبوعتر بود. راهکار مردم برای فرار از گرمای شبانه، پناهبردن به پشتبام بعد از غروب آفتاب بود (شاردن، 1372، ج. 4/1478؛ فیگویروا، 1363، ص. 56- 57).
ناگفته نماند که استفاده از جریان گردش هوا در بنای انبارهای غلات نیز مدنظر بود. ایجاد سوراخهایی در سمت شمال، مشرق و مغرب ساختمان انبار برای گردش جریان هوا و باد و تابش نور بر غله، برای پیشگیری از بروز هر نوع آفت ناشی از گرمای هوا، نافع و توصیه میشد. بالعکس تعبیه سوراخ در جهت جنوب بنا بههیچوجه توصیه نمیشد؛ زیرا ورود گرما و حرارت باد جنوب میتوانست موجب زیان غله شود (ابونصری هروی، 1356، ص. 65).
باتوجهبه نقش آب در زندگی انسان، دسترسی پایدار و تأمین آب شرب بهمنزلۀ نیاز اساسی برای نوشیدن و یا استحمام ضرورت داشت. این موضوع بهویژه در مناطق دارای آبوهوای گرم که دسترسی به آب شیرین در آنها محدود بود، بیشتر جلبتوجه میکرد. یکی از راهکارها برای تأمین آب در فصول گرم سال، ذخیرۀ آب و برف در آبانبار (الئاریوس، 1363، ص. 154، 245؛ فیگویروا، 1363، ص. 63، 91، 401) و یخچال (ترکمان، 1382، ج. 2/797) بود. یخچالها چنان هوای مطبوعی داشتند که برخی سیاحان غربی در زمان گرما بدان پناه میبردند (الئاریوس، 1363، ص. 154). برخلاف بهکاربردن مواد و مصالح مناسب در ساخت آبانبار و پاکسازی سالیانه، راکدماندن طولانیمدت آب باعث گندیدن آب میشد. استفاده از این نوع آب در مناطق ساحلی خلیجفارس به سبب اضطرار در فصول گرم، باعث ورود انگلهایی به بدن و بروز بیماری با عنوان «پیوک» بود. گزارشهایی (کارری، 1348، ص. 157؛ شاردن، 1372، ج. 3/1128) به بروز این بیماری در مناطق جنوبی در ایران عصر صفوی اشاره کردهاند. این بیماری بهصورت کرمی نازک در حدود یک متر در زیر پوست ساق پا ایجاد و باعث بروز ناراحتیهای شدید در افراد بیمار میشد. روش مداوای افراد مبتلا بدین صورت بود که نخست باید سر کرم را پیدا میکردند و سپس هرروز مقدارى از آن را بر روى چوبى میپیچیدند؛ بدین ترتیب، هرروز مقدارى از کرم را بدون آنکه پاره شود از بدن بیرون میکشیدند. به دلیل بروز عواقب متعاقب، باید نهایت احتیاط به عمل میآمد که کرم پاره نشود.
حفظ صحت و سلامت بدن انسان، رابطۀ مستقیمی با دمای محیط داشت. هرگونه متعادلنبودن هوا از نظر گرما و سرما، بروز انواع بیماری و عوارض را به همراه داشت. سفارش بر این بود که بدن به هر طریق ممکن از گرمای افراطی و عوارض متعاقب آن حفظ شود. مطابق با نظر طبیبان، قوام بدن به قوای سهگانۀ طبیعى، حیوانى و نفسانى بستگی داشت که فعل این قوا به میانجی روح انجام میشد. در این زنجیره، تعادل کیفی هوا بهمنزلۀ ماده و غذای روح، در حفظ صحت و اعادۀ صحت ازدسترفتۀ بدن نقش مهمی داشت. استنشاق هوای متعادل از نظر دمایی (گرمی/سردی) و رطوبتی (تری/خشکی)، ضمن تسکین حرارت دل، باعث دفع مواد زائد و فضول ارواح میشد و بالعکس، هرگونه بههمخوردن تعادل هوا سبب ایجاد عوارض مختلفی چون فساد روح، سوء مزاج قلب و متعاقب آن فساد مزاج جمیع اعضای بدن بود. افراط در گرمی/تری سبب تعفن و افراط در گرمی/خشکی موجب سوختن و افزایش غلظت خلط صفراوی در بدن میشد که هرکدام موجب بروز عوارض و بیماریهای مختلف میشد.
برای مقابله و رفع عوارض حاصل از تأثیر هوای گرم بر بدن انسان، تدابیر مختلف صحی و راهکارهای مختلف درمانی توسط طبیبان توصیه شده است. حفظ بدن در مقابل تغییرات طبیعی دمایی مطابق با فصول و یا در شرایطی خاص چون مسافرت در سرزمینهای گرم ضروری بود. بین طبع فصول، مزاج صحی انسانها و بروز بیماریها رابطۀ مستقیم وجود داشت. در نظر اطبا، گرمای افراطی هوا و استنشاق هوای گرم نهتنها برای تن سالم هیچ نفعی به همراه نداشت، بلکه موجب اختلال در سازوکار تنظیم دمایی بدن، بروز انواع عوارض و اختلال در عملکرد صحیح اعضای بدن و بروز بیماریهای مختلف میشد. در زمرۀ این عوارض میتوان به افزایش تعریق، تحلیل رطوبت بدن، تعفن اخلاط و روانشدن آن در اعضای بدن، تحلیل بدنی، افزایش صفرا، ضخامت و بستهشدن منافذ پوستی، کماشتهایی، لاغری، زردی رنگ، پیری زودرس و کوتاهی عمر اشاره کرد (محمدبنعبدالله، 1383، ص.141؛ کمال بن نور کمال، بیتا، ص.29-30؛ اسکندر بن میرفیض طبیب، 1076ق، ص. 226، 231-232؛ شاردن، 1372، ج. 2/699، 712؛ صالح شیرازی، قرن12ق، ص. 51-52).
بین دمای هوا، بروز، رفع و درمان یا شیوع اندک برخی از بیماریها رابطۀ معناداری برقرار شده است. مطابق طبع خودبودن تابستان (گرمای متعادل و بدون هیچ نوع باران و خنکی)، سبب کاهش چشمگیر بیماریها میشد. درصورتیکه تابستان طبع بهار داشت، تبها قوت چندانی نداشته و بحرانها بیشتر بهصورت تعریق و خونریزی بینی بروز مییافت. به لحاظ کیفی، غلبۀ طبع گرمی/خشکی در فصل تابستان، موجب شیوع گستردۀ بیماریهای تیز و صفراوی با دوره زمانی کوتاه میشد. غلبۀ طبع گرمی/تری سبب افزایش تعفن، شیوع انواع تبهای طولانی، ریشهای درونی و بیرونی بدن و انواع دردهای چشمی میشد. احتمال بروز وبا و آبله در تابستان دارای طبع گرم/تر و وقوع حصبه در تابستان دارای طبع گرم/خشک بیشتر بود (کمال بن نور کمال، بیتا، ص. 18-23). گزارشهایی از عصر صفوی در دست داریم که به بروز بیماری وبا در سال 988 ق/1580م. در تبریز (واله اصفهانی، 1372، ص. 617؛ ترکمان، 1382، ج. 1/261) و ابتلای لشکر قزلباش به بیماری وبا در سال 1123ق/ 1711م. در هنگام محاصرۀ قندهار (ترکمان، 1382، ج. 1/168-169) در زمان گرمای هوا اشاره کردهاند. دیگر بیماری شایع و کثیرالوقوع در فصل تابستان و با عنوان مرض تابستانی، اسهال خونی بود. گرمای افراطی و خوردن زیاد یخ علت بروز این بیماری عنوان شده است (محمد سعید، قرن11ق، ص. 55؛ شاردن، 1372، ج. 3/1128(. گزارشهایی به فوت کودکان (بهاءالدوله، 1387، ص. 127) و افراد کهنسال (محمد سعید، قرن11ق، ص. 156) به دلیل ابتلا به این مرض اشاره دارد.
به هنگام تغییر فصول به طور عام یا تغییر شرایط دمایی به هنگام مسافرت به طور خاص، برای پیشگیری از بروز هرگونه عارضه، تغییر عادات و آمادهسازی بدن ضرورت داشت. با توجه به نقش گرمای افراطی در افزایش اختلالات و عوارض بدنی، برای کاهش زیانهای انتقال و تغییر هوا و برای پیشگیری از بروز عواقب متعاقب، بدن باید بهتدریج به گرما عادت داده میشد. توصیه بر این بود که در تابستان، از توقف طولانیمدت در برابر خورشید، ریاضت، تحرک و جنبوجوش زیاد و خستهکردن بدن خودداری و بیشتر اوقات به آسایش گذرانده شود (بهاءالدوله، 1387، ص. 87-90؛ محمدبنعبدالله، 1383، ص. 52-53، 122-127؛ اسکندر بن میرفیض طبیب، 1076ق، ص. 183-184؛ حسینی، 977ق، ص. 7-12؛ قاطع قزوینی، قرن12ق، ص. 407-408).
برای پیشگیری از بروز هر نوع آسیب و بیماری در طول مسیر، مسافر باید قبل از آغاز سفر با تغییر عادات معمول، بدنش را با شرایط مسافرت در گرما تطبیق میداد و برای مقابله با گرما و حالاتی چون خستگی، گرسنگی و تشنگی آمادگیهای لازم را کسب میکرد. بخش مهمی از تدابیر طبیبان، معطوف به مراعات پرهیزها و توصیهها در باب استفاده/ بدون استفاده از انواع خوراکیها و نوشیدنیها بود. شروع حرکت با معدۀ خالی برای ضعف قوا و تحلیل بدنی و با معدۀ پر برای جلوگیری از حرکت سریع، ایجاد تنگی نفس و بروز انواع آماس و دمل و حرکت بلافاصله بعد از نوشیدن آب فراوان برای ایجاد حالت نفخ، منع میشد. تا حد امکان باید از خوردن و نوشیدن در هنگام حرکت خودداری و در صورت ناگزیری، به مقدار اندک بسنده میشد. از نظر تغذیهای، پرهیز از پرخوری و درهمخوری و خوراکیهای با طبع گرم/خشک، شیرین، چرب، تند و شور، به سبب بروز بیماریهای گوارشی و افزایش مواد زائد و سنگینی بدن، ضرورت داشت (کمال بن نور کمال، بیتا، ص. 41-42(. بالعکس، استفاده از خوراکیهای لطیف و با طبع متعادل یا سرد/تر، تر/ترش، آشهاى ماست و میوههایی چون بالنگ، هندوانه، شفتالو، انار، سیب و گلابی در اندازۀ کم و در چندین نوبت توصیه میشد (بهاءالدوله، 1387، ص. 95- 96؛ هروی، شیرازی، 1386، ص. 68؛ حسینی، 977ق، ص. 8-11؛ محمدبنعبدالله، 1383، ص. 33). هدف از کاربرد خوراکیها و میوههای با طبع سرد/تر، افزایش رطوبت بدن و مقابله با گرما و خشکی مفرط هوا و پیشگیری از بروز عطش و همچنین غلبۀ صفرا در بدن بود.
یکی از مهمترین عوارض حاصل از حرکت در گرمای آفتاب، تعریق، کاهش آب بدن و بروز حالت عطش بود. تدابیری برای آمادهسازی بدن قبل از آغاز سفر، حفظ صحت بدن در طول مسیر و مقابله با عوارض و بیماریهای حاصل از رویارویی با گرما ارائه شده است. آمادهسازی بدن با تمرین پیادهروی یا سواری، قبل از شروع سفر، برای پیشگیری از بروز هرگونه حادثه و عارضۀ ناخواسته در طول مسیر ضرورت داشت. برای خوگیری بدن با شرایط سفر در آغاز حرکت، باید مسافتهای کوتاه در نظر گرفته میشد (اسکندر بن میرفیض طبیب، 1076ق، ص. 202-213؛ پرغو، علیپورسیلاب، 1401، ص. 15-32). برای پیشگیری از کاهش شدید آب بدن و عوارض متعاقب، حرکت در خنکای صبحگاهی یا شبانگاهی توصیه میشد (شاردن، 1372، ج. 2/512- 514؛ ترکمان، 1382، ج. 2/556؛ الئاریوس، 1363، ص. 141، 145، 248؛ وحید قزوینى، 1383، ص. 726؛ دلاواله، 1370، ص. 272؛ محمدباقر طبیب، قرن11ق، ص. 23). در طول مسیر، کاروانسراها در زمرۀ بناهای کاربردی محسوب میشد که مسافر میتوانست در آن استراحت کند، خود را از گرما در امان نگاه دارد و به انواع آذوقه، میوه، آب و علوفه برای چهارپایان دسترسی داشته باشد (فیگویروا، 1363، ص. 79، 255؛ کارری، 1348، ص. 57؛ الئاریوس، 1363، ص. 257).
حرکت شتابان، پرحرفی و حرفزدن با صدای بلند در طول مسیر به سبب بروز عطش منع میشد. مواجهه با بادهای گرم چون سموم در مناطق جغرافیایی مرکزی، جنوبی و سواحل خلیجفارس موجب بروز عطش شدید میشد (حسینیقمی، 1383، ج. 1/564؛ فیگویروا، 1363، ص. 65، 247؛ کارری، 1348، ص. 59؛ شاردن، 1372، ج. 2/537؛ الئاریوس، 1363، ص. 248). در محلهایی که خطر برخورد با باد سموم وجود داشت، از نظر تغذیهای، خوردن پیاز خوابانده شده در دوغ، استفاده از نوشیدنیهای مقوی با طبع سرد چون لعاب بزرقطونا، طبیخ قهوه، شیرۀ تخم خرفه خیسانده در دوغ، دوغ ترش، مخلوط آب و سرکه، شربت حاصل از ترکیب آب انار همراه با پوست جو و اندکی روغن مغز تخم کدو، نافع و توصیه میشد. همچنین نگاهداشتن برخی قرصها، بهدانه، آلوبخارا، تمرهندی، دانه انار ترش، قراقروت، تکهای بلور، صدف یا نقره در دهان و مکیدن تدریجی گیاهان آبداری چون برگ و ساقه خرفه و خیار، نافع و توصیه شده است (قاطع قزوینی، قرن 12ق، ص. 453، 461- 462؛ عمادالدین شیرازی، 1388، ص. 167).
فرد گرفتار عطش برای کاهش احتمال خطر مرگ ناگهانی باید از مصرف ناگهانی و یکبارۀ آب خودداری میکرد. درصورتیکه فرد ناچار به نوشیدن آب بود، ابتدا باید ترکیب «آب و روغن گل» را در دهان چرخانده، مضمضه کرده و سپس جرعهجرعه نوشیده و بهتدریج به مقدار آن میافزود. برای رفع عطش و بازیابی قوای ازدسترفته، شستشوی تمام اعضای بدن با آب نسبت به نوشیدن آب نفع بیشتری داشت. ریختن، مالیدن و استنشاق ترکیب «روغن گل، آب بید، گلاب» و یا «روغن گل، بنفشه» بر روی سر، در کاهش حرارت بدن و رفع تشنگی مؤثر بود (قاطع قزوینی، قرن 12ق، ص. 461؛ محمدباقر طبیب، قرن 11ق، ص. 28).
در چارچوب نظام طب اخلاطی که طبیبان عصر صفوی در چارچوب آن اندیشیده و عمل میکردند، پاکسازی بدن یکی از راههای حفظ صحت بدن در مقابله با گرما بود. استفاده از روش درمانی فصد و داروهای مسهل به هنگام گرما منع و برخی روشها با مراعات احتیاط لازم و در شرایط ضروری توصیه میشد. توجه به فصل، دمای محیط و شرایط شغلی فرد به هنگام استفاده از روشهای درمانی و داروها ضرورت داشت. سفارش کلی بر این بود که پاکسازی بدن از طریق فصد و مسهل در بهار و پاییز انجام شود. در صورت نیاز به پاکسازی بدن در فصل گرم، کاربرد روش قی توصیه میشد. پاکسازی بدن از طریق فصد در فصول گرم و در مناطق دارای هوای گرم، برای فزونی و روان بودن مواد زائد در بدن و نیز برای افراد دارای شغلهای سخت و در فضای گرم چون شاغلان در حمام منع میشد. در صورت ضرورت به انجام فصد، مراعات احتیاط لازم برای پیشگیری از بروز هرگونه عارضه ضرورت داشت. منع فصد در تابستان بدین جهت بود که به واسطة گرمای هوا، اخلاط در حالت جوشان قرار داشت و با گشودن رگ نهتنها خون فاسد از بدن کم نمیشد، بلکه بالعکس سبب خروج خون لطیف و رقیق از بدن و آمیختگی بیشتر اخلاط صالح و فاسد با هم میشد. شکل گشودن رگ بر حسب فصول متفاوت بود. در تابستان، رگ باید تنگ زده میشد. علاوهبراین، توجه به گرمای هوا در زمان فصد ضروری بود. توصیۀ طبیبان، انجام فصد در محل دارای هوای متعادل بود، به همین سبب فصد در مناطق گرمسیر بهویژه در هنگام تابستان منع شده است. در صورت احتیاج مبرم، به لحاظ زمانی در تابستان در خنکی صبح باید رگ گشوده میشد (بهاءالدوله، 1387، ص. 156؛ محمدبنعبدالله، 1383، ص. 52، 151-152، 173- 176؛ طهرانی، قرن 12، ص. 112، 134؛ کمال بن نور بن کمال، بیتا، ص. 106؛ اسکندر بن میر فیض، 1076ق، ص. 364، 366؛ محمدباقر طبیب، قرن11ق، ص. 22).
پاکسازی بدن از طریق کاربرد مسهل در زمان غلبۀ گرمای هوا برای عامۀ مردم بهویژه افراد لاغر به جهت دفع مقدار زیاد رطوبت از بدن منع میشد. در مواقع ضرورت، طبیب با ملاحظۀ شرایط فصل و احوال بیمار، با احتیاط تمام، ملین و مسهلهای نافع در هوای گرم چون هلیله زرد، خیارچنبر، شیرخشت و پیچک را تجویز میکرد (بهاءالدوله، 1387، ص. 99-102؛ کمال بن نور بن کمال، بیتا، ص. 85-86؛ 98-135؛ محمدبنعبدالله، 1383، ص.136-137؛ اسکندر بن میرفیض طبیب، 1076ق، ص. 215-216؛ شاه ارزانی، 1380، ص. 18-31، 123، 238(.
قرارگرفتن در معرض تابش آفتاب و بادهای گرم، سبب تغییر رنگ و ایجاد انواع آسیبهای پوستی میشود (فیگویروا، 1363، ص. 61). طبیبان برای پیشگیری از آسیبهای پوستی ناشی از گرما و آفتاب همچون آفتابسوختگی، رنگپریدگی و تیرگی پوست بهویژه در طول مسافرت، تدابیر مختلفی ارائه کردهاند. در صورت اضطرار به حرکت در گرما، توصیه بر این بود که پوست اعضای بدن با پوششی مناسب از تابش نور آفتاب و برخورد بادهای گرم در امان نگاه داشته شود. مهمترین تدبیر پیشنهادی، ایجاد یک لایۀ محافظ بر روی پوست در شکل طلا (مالیدن داروی آبکی)، قبل از قرارگیری در معرض گرمای آفتاب بود. در زمرۀ ترکیب طلاهای نافع میتوان به: «پیه مرغ، موم سفید، آرد نخود»، «عصاره برگ/شیره تخم خرفه با گل سرخ» و «کتیرا، نشاسته، صمغ عربى، لعاب بهدانه، لعاب بزرقطونا» اشاره کرد. در صورت آفتابسوختگی و رنگپریدگی، مالیدن لعاب اسبغول، روغن بنفشه و گل در اعضای بدن، شستن صورت با آرد باقلا و استفاده از مرهمهای «کافوری» و «خل» نافع و سفارش شده است (محمدبنعبدالله، 1383، ص. 56؛ قاطع قزوینی، قرن 12ق، ص. 457-461؛ شاه ارزانی، 1387، ج. 2/1036-1037؛ شاه ارزانی، 1380، ص. 216، 222).
با توجه به خاصیت گرم/خشک باد سموم، هرگونه برخورد یا قرارگرفتن در معرض آن، آسیبهای پوستی فراوانی به همراه داشت. برخورد این باد به بدن انسان، اگرچه از نظر ظاهری هیچ تغییری در ظاهر بدن متوفی ایجاد نمیکرد، اما در واقع بدن از هم پاشیده شده بود و در صورت دستزدن یا کشیدن اعضا کنده میشد (شاردن، 1372، ج. 2/698-699؛ واله اصفهانی، 1382، ص. 301-302؛ اسکندر بن میرفیض طبیب، 1076ق، ص. 181- 268-269؛ شاه ارزانی، 1387، ج. 2/1320). برای حفظ بدن در مقابل آسیبهای ناشی از مواجهه با باد سموم، در کنار توصیه به استفاده از لایههای محافظتی پوستی در شکل طلا بر روی سر، صورت و سینه، توصیه بر این بود که در صورت امکان، فرد سریعاً خود را به آب برساند و در آن بیندازد. در غیر این صورت، باید به هر طریقی خود را از مسیر باد دور و از استنشاق و برخورد باد به بدنش جلوگیری میکرد. پوشاندن سر و صورت، گوشها، بینی و دهان به وسیلۀ عمامه یا هرچیز در دسترس یا فروکردن سر در درون لباس، خوابیدن بر روی شکم بر روی زمین و فشردن صورت بر خاک، راهکاری بود که میتوانست جان فرد را نجات دهد. گذاشتن دستمال خیسشده به ترکیبهای سیر و سرکه یا کافور و سرکه بر روی دهان و بینی در چنین حالتی و نوشیدن مقداری سیر و سرکه یا روغن تخم کدو، نافع و سفارش شده است (قاطع قزوینی، قرن12ق، ص. 459 -462؛ شاردن، 1372، ج. 2/699؛ پرغو و علیپورسیلاب، 1402الف، ص. 51-67).
برای رفع حالت خشکی اعضای مختلف بدن ناشی از مواجهه با باد سموم، روغنمالی کف پا، اطراف ناف، سینه، شکم و عضلهها با روغنهای بنفشه، گل و استنشاق و چکاندن روغنهای بادام، بنفشه، تخم کدو و بید در داخل بینی، نافع بود. برای تکمیل دورۀ درمان و رفع عوارض، فرد گرمازده باید مدتزمان طولانی در جای خنک و روبهشمال استراحت میکرد. برای تقویت و کاهش دمای بدن، استفاده از نوشیدنیهای با طبع سرد چون گلاب، آب انار میخوش، شیر (در صورت نداشتن تب)، دوغ و ماست ترش (در صورت داشتن تب)، خوراکیهای دارای طبع سرد/تر و سریعالهضم چون کدوتنبل همراه با سرکه، روغنزیتون، ماهی شور و میوههای با رطوبت بالا چون توت، آلو، هندوانه، گلابی، انگور، خیار و گیاهانی چون برگ خرفه، کاهو، خیار و قاصدک و استشمام بوی صندل، کافور و گلاب و پاشیدن آنها بر روی لباسها و محل اقامت، نافع و توصیه شده است (محمدبنعبدالله، 1383، ص. 57؛ اسکندر بن میرفیض طبیب، 1076ق، ص. 213؛ قاطع قزوینی، قرن12ق، ص. 462-463).
گرمای هوا، تعریق زیاد و شستشوی نامناسب بدن باعث ایجاد بثور پوستی کوچک و سرخرنگ با احساس سوزش (سوزش زخم سرسوزن/ سر خار)، با عنوان «حصف یا خشک رنده» میشد. برای رفع این بثور، در صورت غلبۀ خون در بدن، توصیۀ نخست، پاکسازی بدن با گشودن رگ و سپس استفاده از مسهل «هلیله و شاهتره» بود. سایر توصیهها اغلب متوجه پاکسازی از طریق استعمال طلای ترکیبهای «آب گشنیز تَر، سرکه، گلاب، روغنگل»، «حنا، سرکه»، «آب پختهشده، سرکه، گلاب»، «سرکه، گلاب»، «نمک، حنا ،سرکه»، «صندل سفید، مازوی سبز، زردچوبۀ کوفته و بیخته به روغن گل، گلاب، سرکه» بر روی پوست بدن و سپس استحمام و شستشو با طبیخ بابونه، اکلیل، سبوس و آرد جو، بود (شاه ارزانی، 1387، ج. 2/1157؛ شیرازی، 1089ق، ص.387). عارضۀ پوستی دیگر با عنوان «یرقان استحصافیه»، به دلیل بستهشدن مسام پوستی در اثر نشستن غبار بر بدن در هنگام گرما ایجاد میشد. راه علاج این عارضه، استحمام و شستشوی بدن با آب جوشانده ترکیب «بنفشه، اکلیلالملک، بابونه و گل خیرى» و یا آبى بود که در آن نخود یا سبوس گندم پخته شده بود (شاه ارزانی، 1387، ج. 2/744).
علاوه بر عوارض پوستی، چشمها بهمثابۀ حساسترین اعضای بدن، بهویژه در زمان مسافرت در گرما، همواره در معرض آسیبهای ناشی از آفتاب، گرما، باد و گردوغبار (دلاواله، 1664/1370، ص. 289) قرار داشتند که این عوارض را به همراه داشت. عوارضی چون: تحلیل قوۀ بینایی، رمد، التهاب و ورم ملتحمه، افزایش ترشحات و سرخى، کدورت، چشمدرد و شبکوری. برای پیشگیری از بروز هرگونه آسیب، حفظ چشم از تابش مستقیم نور آفتاب، هوای گرم، دود یا گردوغبار، نیز خودداری از گریه و خوردن مداوم طعام بریان و بیخوابی، ضرورت داشت. در صورت بروز آسیب، با رفع عامل، مشکل چشمی کاهش مییافت و سریعاً برطرف میشد (شیرازی، 1089ق، ص. 455). شایعترین عارضۀ چشمی ناشی از تأثیر گرمای آفتاب و گردوغبار دائمی، «خشکی چشم» بود که رفع آن با افزایش رطوبت دماغ و چشم از طریق شستن چندینبارۀ چشم با آب زلال و سرد، چکاندن، بوییدن و مالیدن روغنهایی چون بنفشه و نیلوفر بر روی سر، چشم و پیشانی مفید فایده و توصیه میشد. در صورت ورود غبار، دود، ریگ یا حشره به چشم، برای رفع سوزش حاصل از دود و غبار، چشم باید شستشو داده میشد. برای خارجکردن ریگ، برگرداندن پلک و گذاشتن پنبۀ نرم و بعد از لحظهای برداشتن آن و در صورت ورود حشره، ریختن غبار سوده گل سرشوی فارسی و بستن آن به مدت یک ساعت و سپس گشودن و بیرونآوردن حشره از چشم، توصیه شده است (شاه ارزانی، 1387، ج. 1/185؛ قاطع قزوینی، قرن12ق، ص.460). گوشها و بینی، دیگر اعضای در معرض خطر گرما و گرمازدگی بودند. توصیه بر این بود که به هنگام گرما، با پارچه یا دستاری گوشها و بینی پوشانده شوند تا از برخورد و ورود گردوغبار و تنفس هوای گرم جلوگیری شود. حفظ صحت اعضای بدن از هر نوع گزندی به هنگام مسافرت، برای طی مسیر و اتمام مسافرت ضروری بود. آگاهی قبلی و مراعات نکات توصیهشدۀ طبیبان، ضمن کاهش مشکلات مسیر، متضمن انجام سفری مطلوب بود.
مطالعه و تبیین جایگاه و نقش عامل گرما بهمنزلۀ یک چالش محیطی در شیوۀ زندگی مردم در دورههای مختلف، در زمرۀ مهمترین عوامل محیطی و اقلیمی است که در تحقیقات تاریخی بالکل نادیده گرفته شده است. یافتههای پژوهش حاضر، نشاندهندۀ اثربخشی عامل گرما و دمای محیط در شیوۀ زندگی اجتماعی و فردی مردم ایران عصر صفوی در مناطق جغرافیایی دارای آبوهوای گرم (مناطق مرکزی و جنوبی) یا به هنگام فصول گرم سال است. از نظر اجتماعی، گرما در موضوعات مختلفی چون شیوۀ معیشت، عملیات نظامی، معماری، مسافرت و کشاورزی تأثیرگذار بود.
آغاز فصل تابستان و شروع گرما، بهویژه در ایالات مرکزی و جنوبی، موجب بروز مشکلات معیشتی و رفاهی برای ساکنان محلی و مسافران بود. مردم بومی مجبور بودند برای مقابله با گرمای طاقتفرسای تابستان برای چند ماه، محل زندگیشان را ترک کنند که این مسئله، بالطبع در فعالیتهای کشاورزی و اقتصادی، اختلالات و نابسامانیهایی به همراه داشت. متناسب با شرایط اقلیمی و دمای محیطی، کاشت محصولات متناسب انجام میشد. مراقبت از محصول در مقابل گرما برای پیشگیری از هرگونه آفتزدگی و یا نقصان محصول ضرورت داشت. هرگونه ضرر به محصول، در تأمین آذوقه و متعاقب آن مسائل بهداشتی و سلامتی، مشکلاتی را به دنبال داشت.
گرما در مسائل حکومتی نیز نقش مهمی داشت. شروع فصل گرما، اغلب همراه با جابهجایی دستگاه حاکم و رفتن به ییلاق بود که این موضوع به نوبۀ خود میتوانست در نظام اداری و اجتماعی مشکلاتی را به همراه داشته باشد. از جمله موقعیتهایی که توجه به گرما اهمیت زیادی داشت، در هنگام شروع عملیات نظامی بود. بیتوجهی به عامل گرما بهویژه هنگام شروع عملیات نظامی، میتوانست برای لشکریان و چارپایان مصائب و مشکلات عدیدهای به همراه داشته باشد. در برنامهریزی برای شروع عملیات نظامی، طوری عمل میشد که تاحدامکان از اقدام به عملیات در زمان گرما خودداری شود. در صورت اضطرار به انجام عملیات، باید در تأمین آب موردنیاز و نیز ملاحظات بهداشت محل اسکان سربازان، به پیشبینیهای لازم توجه میشد.
بخش مهم دیگری از تأثیر گرما در شیوۀ زندگی مردم، در امر معماری و ساخت سکونتگاهها ردیابیشدنی است. در مناطق دارای آبوهوای گرم، طراحی معماری بنا باهدف مقابله با گرما طراحی میشد. برای این منظور، علاوه بر استفاده از مصالح بومی بهمنزلۀ عایق حرارتی، مسئلۀ حفاظتکنندگی بنا در برابر گرما مدنظر قرار میگرفت. همچنین برای تلطیف دما و ایجاد آسایش دمایی و حرارتی، بسته به منطقه و نوع آبوهوا، برای افزایش جریان گردش هوا راهکارهای متفاوتی استفاده میشد. در مناطق دارای آبوهوای گرم و خشک، از جریان آب و باد برای خنکی بیشتر بهره گرفته میشد.
بین تعادل/تعادلنداشتن هوا و کاهش/افزایش میزان صحت بدن انسان، رابطۀ مستقیمی وجود داشت. تغییرات دمایی بهصورت کاهش/افزایش دما، از عوامل مؤثر در بههمخوردن تعادل کیفی هوا به شمار میرود. از نظر فردی، قرارگرفتن در معرض گرما در فصول گرم و یا در موقعیتهایی همچون سفر در مناطق و سرزمینهای گرم، صحت بدن فرد را با انواع مشکل روبرو میکرد و موجب بروز انواع آسیب و اختلال کارکردی در اعضای مختلف بدن میشد. برای پیشگیری از بروز هر نوع عارضه، ترک فعالیتها در زمان گرما و انجام آن در خنکی صبح یا شب ضرورت داشت.
قرارگرفتن در معرض گرما از دو جنبه به کاهش سطح صحت بدن فرد میانجامید. از سویی گرما سبب افزایش تعریق و در نتیجه کمآبی بدن و متعاقب آن بروز حالت عطش بود که هرگونه بیتوجهی نسبت بدان امکان داشت به فوت فرد منتهی شود. برای پیشگیری از بروز این حالات، آگاهی به تدابیر صحی سفارششده توسط طبیبان و مراعات آن در زمانهای قرارگیری در معرض هوای گرم ضرورت داشت. بخش مهمی از این تدابیر مراقبتی شامل توصیههایی بود که متضمن عادت تدریجی بدن به گرما و پاکسازی بدن با استفاده از روشهای مختلف قبل از قرارگیری در معرض گرما بود. بخش دیگری از اقدامات مراقبتی شامل سفارشهایی برای استفاده از انواع خوراکیها و نوشیدنیهای متناسب با طبع سرد/تر قبل از قرارگرفتن در معرض گرما بود تا از این طریق بدن بتواند در مقابل کمآبی مقاومت کند. جنبۀ دیگر تأثیر گرما در کاهش صحت بدن، بروز انواع عارضه بهویژه آسیبهای پوستی و انواع بیماریها بود. برخلاف تأکید بر مراعات تدابیر پیشگیرانه برای جلوگیری از بروز آسیب، در صورت آسیبدیدگی، از شیوههای مختلف درمانی و انواع داروها برای رفع عارضه استفاده میشد.