علی یزدانی راد؛ عاطفه رنجبر جمال آبادی
چکیده
تقابل خِرد و آز از کهنترین، بنیادیترین و پایاترین مضامین ایرانی است که در شکلدادن به حیات فکری و دینی و نیز اندﻳﺸﮥ سیاسی ایرانیان باستان نقش بسیار مؤثری داشته است؛ اما متأسفانه کمتر به چشم آمده ...
بیشتر
تقابل خِرد و آز از کهنترین، بنیادیترین و پایاترین مضامین ایرانی است که در شکلدادن به حیات فکری و دینی و نیز اندﻳﺸﮥ سیاسی ایرانیان باستان نقش بسیار مؤثری داشته است؛ اما متأسفانه کمتر به چشم آمده است. البته صورتهای دیگر این مضمون که عبارتاند از تقابل سپنتهمَینیو و انگرهمَینیو، هرمزد و اهریمن، اَشَه و دْروج و... بیشتر کاویده شدهاند؛ اما بهنظر میرسد فهم دقیق این صورتها نیز به فهم و درک مضمون تقابلِ خرد و آز وابسته باشد. پژوهش حاضر با تکیهبر روایتهای ملی ایرانیان و با روش تاریخی و بهشیوۀ توصیفیتحلیلی، میکوشد تا جایگاه این مضمون را در جهانبینی ایرانیان نشان دهد و سهم آن را در شکلگیری اندیشۀ ایرانشهری مشخص کند. نتایج این پژوهش نشان میدهد تقابل آز و خِرد از این نظر که بیش از هر جای دیگر در وجود آدمی نمود مییابد، صورتی انسانیتر از ثنویّت ایرانی است. برایناساس خرد یا عقل، گوهر الهی یا فرّه ایزدیِ وجود انسان و بهترین راهنمای انسان برای گامبرداشتن در مسیر راستی یا اَشَه و رسیدن به رستگاری است و در برابر آن، آز اهریمنی است که تلاش میکند انسان را به بیراهه بکشاند؛ همچنین در عالَم سیاست و شهریاری، این تقابل خود را در قالب تضاد و تقابل داد و بیداد نشان میدهد. شهریاری که خِرد راهنمای اوست، دادگر و فرّهمند است و شهریاری که آز بر او چیره است، بیدادگر و ناگزیر فاقد فرّه و مشروعیّت است. این معنی بهویژه در حکایت جمشید و ضحاک نمود یافته است.